کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش

کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش شاعر : خاقاني به دل چون رنگ بر گل مي‌دود زخم نمايانش کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش غبارش بوي گل شد در رکاب و گرد جولانش همين بس در بهارستان محشر خون‌بهاي من به عارض تا فتاد از تاب بي‌گلهاي خندانش گل پيمانه در دستش ز خجلت غنچه مي‌گردد گرفتاري گرفتارش، پريشاني پريشانش نشانش از که مي‌پرسي سراغش از که مي‌گيري تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس‌ستانش ببالد خرمي بر نوبهار او چه کم دارد من ديوانه را تنها بريد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش
کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش
کشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش

شاعر : خاقاني

به دل چون رنگ بر گل مي‌دود زخم نمايانشکشد مو بر تن نخجير تير از شوق پيکانش
غبارش بوي گل شد در رکاب و گرد جولانشهمين بس در بهارستان محشر خون‌بهاي من
به عارض تا فتاد از تاب بي‌گلهاي خندانشگل پيمانه در دستش ز خجلت غنچه مي‌گردد
گرفتاري گرفتارش، پريشاني پريشانشنشانش از که مي‌پرسي سراغش از که مي‌گيري
تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس‌ستانشببالد خرمي بر نوبهار او چه کم دارد
من ديوانه را تنها بريد آخر به ديوانشميان انجمن ناگفتني بسيار مي‌ماند
هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانشدر آغوش دو عالم غنچه‌ي زخمي نمي‌گنجد
مرا از من جدا کرده اشارت‌هاي پنهانشمن مخمور اگر مستم ز چشم يار مي‌دانم
نمي‌داند اجل تعبير يک خواب پريشانشپريشان مي‌شوي حال دل عاشق چه مي‌پرسي
که گرديد از شرفمندي کف دست سليمانشبنازم شان بي‌قدري من آن بي‌دست و پا بودم
دلت خلد است خالي ساز از طاووس و شيطانشز نيرنگ هوا و از فريب آز خاقاني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط