اي راه تو بحر بي کرانه

اي راه تو بحر بي کرانه شاعر : عطار عشق تو نديم جاودانه اي راه تو بحر بي کرانه در سينه همي زند زبانه از عشق تو صد هزار آتش برهم سوزد همه زمانه گر بنمايد زبانه‌اي روي زين گونه که عشق کرد خانه دو کون به هيچ باز آمد بيرون دو کون آشيانه مرغ دل ما ز عشق تو ساخت خون مي‌گريد ز شوق دانه مرغي که چنين شگرف افتاد گردد به وصال شادمانه گفتم دل پر غم من آخر پيش قدمي صد آستانه در عشق تو چون قدم توان زد جمله تويي و دگر بهانه في‌الجمله...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي راه تو بحر بي کرانه
اي راه تو بحر بي کرانه
اي راه تو بحر بي کرانه

شاعر : عطار

عشق تو نديم جاودانهاي راه تو بحر بي کرانه
در سينه همي زند زبانهاز عشق تو صد هزار آتش
برهم سوزد همه زمانهگر بنمايد زبانه‌اي روي
زين گونه که عشق کرد خانهدو کون به هيچ باز آمد
بيرون دو کون آشيانهمرغ دل ما ز عشق تو ساخت
خون مي‌گريد ز شوق دانهمرغي که چنين شگرف افتاد
گردد به وصال شادمانهگفتم دل پر غم من آخر
پيش قدمي صد آستانهدر عشق تو چون قدم توان زد
جمله تويي و دگر بهانهفي‌الجمله چه گويم و چه جويم
اين است سخن دگر فسانهمقصود تويي و جز تو هيچ است
او را بنشان ازين نشانهعطار چو بي نشان شد از تو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.