قیامهای علویان در زمان امام رضا علیه السلام (4)
منبع : اختصاصی راسخون
دلایل قیام محمد دیباج
بیعت با عنوان امیرالمؤمنین
ماهیت قیام محمد دیباج
شکست محمد دیباج و خلع خود از خلافت
علویان ، شهر مکه را ترک کردند و هر گروه از آنهابه یکی از شهرهای اطراف پناه بردند. در این میان ، محمد به سوی جحفه واز آنجا به سوی جهینه حرکت کرد.در جهینه عده ای را گرد خود جمع کرد و به سمت مدینه روان شد .هارون بن مسیب ، والی مدینه وقتی از آمدن محمد با خبر شد با سپاه خود به جنگ او بیرون رفت. دو سپاه در محلی به نام شجره همدیگر را ملاقات کردند.در جنگی که بین آنها در گرفت محمد شکست خورد ، بسیاری از یاران وی کشته شدند ویکی از چشمان محمد هم در این جنگ کور شد (210)تلاش دیباج در جمع آوری سپاه ، بی نتیجه ماند و سرانجام مجبور شد از جلودی امان بخواهد. جلودی به او امان داد واو را به مکه فرستاد تا در بین مردم خود را از خلافتی که مدعی آن بود خلع کند .محمد دیباج در مسجدی که مردم در آن تجمع کرده بودند ، بالای منبر رفته و ضمن معرفی خود اینگونه گفت: « ... من گمان می کردم که مأمون وفات کرده وزندگی او به پایان رسیده است بنابراین مردم را دعوت کردم که با من به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند ،... اکنون که فهمیدم او زنده است ، از آنچه ادعا کرده ام استغفار می کنم وهمان گونه که این انگشتر را از انگشتم در می آورم ، خود را از خلافت خلع می کنم . من نیز در اطاعت از مأمون مانند مسلمانان می شوم». (211)حسن بن سهل محمد را به نزد مأمون فرستاد. او همچنان در نزد مأمون زندگی می کرد. زمانی که مأمون خراسان را به قصد بغداد ترک می کرد او را نیز به همراه خود برد .به نقل تاریخ، محمد دیباج در همین سفر ، در گرگان به مرگ طبیعی از دنیا رفت ودر همانجا به خاک سپرده شد.(212)
علل شکست قیام محمد دیباج
واقعیت تاریخیِ ماهیت امامت در زمان قیام دیباج
نظر امام رضا علیه السلام نسبت به قیام ها
علل شکست قیام های شیعی در عصر امام رضا علیه السلام
3. پراکندگی قیامها و نامنسجم بودن آنها به گونه ای که قیام ها بیشتر محلی بودند نه فراگیر و عمومی . 4.عدم وحدت و اتحاد در بین گروه ها به گونه ای که هر کس ساز خود رابه نوا در می آورد ، در حالی که در سایه ی ارتباط و همدستی به راحتی می توانستند به اهداف خود دست یابند .
5.عدم ساز ماندهی ونداشتن برنامه ی فراگیر یا لااقل طرحی اندیشمندانه تا بتواند نارسائی ها را جبران کند. این بی برنامگی در نهایت به هدر رفتن خونها و بی حاصل شدن سرمایه گذاریها منجر می شد و در نهایت شکست را به ارمغان می آورد.6.غلبه ی احساس بر عقل که در جنبه ی عاطفه ی دینی مستحسن ودر قیام نامطلوب است .قیام هایی که در این زمان اتفاق می افتاد برپایه ی احساسات وعواطف انسانی صورت می گرفت بنابراین در مواضع حساس ، یا رهبران قیام ها خود را تسلیم می کردند ویا طرفدارانشان آنها را تنها می گذاشتند. 7فراغت نسبی دستگاه خلافت از فتوحات به ظاهر اسلامی و معطوف شدن توجه آن به اوضاع داخلی کشور.7.ایجاد اختناق شدید و کنترل جریان ها و حرکت های ضد حکومت توسط دستگاه خلافت وسعی در سرکوب کردن سریع آنها ؛ به گونه ای که طولانی ترین قیام در این دوره از ده ماه تجاوز نکرد.8 اعتقاد غالب سران قیام ها به قائم به سیف بودن امام که این امر، خود منشأ بسیاری از انحرافات در جامعه ی اسلامی گردید.در حالی که هدف امام رضا علیه السلام ، آگاه کردن مردم ومبارزه با فرقه ها و جریان های فکریِ حاکم در جامعه بود.ایشان مبارزه در جبهه ی فرهنگی را در آن موقعیت ، بر قیام با سیف ترجیح می دادند چون می دانستند که نتیجه ی این قیام ها چیزی جز شکست نخواهد بود.
نتایج کلی قیام ها
شورشیان اصلاح طلب و داعیان حکومت
نگرش کلی امامان علیهم السلام به قیام ها با توجه به روایات
در طول حکومت خلفا قیام های زیادی علیه آنها برپا شد که بعضی از آنها به موفقیت هایی هرچندکوتاه دست یافتند . بررسی موضع گیری و سیره ی ائمه علیهم السلام در برابر این قیام ها و تبیین موضع نفی و اثبات آنها که در روایات بیان شده است ، امری بسیار مهم و ضروری است .با توجه به بعضی از روایات که از ائمه علیهم السلام نقل شده باید هر قیام و هرگونه مبارزه با حکومت های ظالم را نفی کرد .به عنوان نمونه ، امام صادق علیه السلام می فرماید : «کلُ رایهٍ ترفعُ قَبلَ قیامِ القائمِ فَصَاحِبُهَا الطَاغوُت یُعبَدُ مِن دونِ اللهِ عزَّ وَجَلَّ(220)» «هر پرچمی که قبل از قیام قائم برای مبارزه بر افراشته شود ، صاحب آن طاغوتی است که می خواهد به جای خداوند عبادت شود». روایات دیگری از امامان معصوم علیهم السلام بیان گردیده که با اطلاق این روایات سازگاری ندارد . برای نمونه می توان به این ورایت اشاره کرد که امام صادق علیه السلام به شیعیان می فرماید : « به ندای هر کس که به رضای آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم شعار می دهد و مردم را به قیام فرامی خواند ، پاسخ ندهید ؛ بلکه بنگرید که برای چه قیام می کند . ودر این راه چشم بسته نگوئید که زید قیام کرد وما نیز باید قیام کنیم ، زیرا زید عالمی وارسته و راست گو بود ، او هرگز به خویش دعوت نکرد بلکه به رضای آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم دعوت کرد و هرگاه در این راه مؤفق می شد به وعده ی خویش وفا می کرد. ولی دیگران که اکنون با این شعار خارج می شوند ، ما شهادت می دهیم که به کار آنان راضی نیستیم و آنان اکنون که تنها هستند فرمان بردار ما نیستند چه برسد به زمانی که پیرو نیز پیدا کنند(221) این روایت و روایت های مشابه ، یک ملاک کلی برای قیام های مختلف در اختیار ما قرار می دهدکه با روایات دیگر نیز تأکید می شود و آن این که هر کس می خواهد قیام کند و در زمان حضور امام معصوم قرار دارد باید با اجازه و اذن او باشد و مردم را به سوی امام دعوت کند . روایت های دیگری بدست ما رسیده که حاکی از رضایت و تأیید امام علیه السلام نسبت به شخص قیام کننده می باشد .مانند مدح امام کاظم علیه السلام نسبت به شهید فخ(222)همچنین روایتی که امام صادق علیه السلام در مورد زید فرمود :« زید برای قیامش با من مشورت کرد ، من به او گفتم : عمو جان اگر دوست داری که همان شخص به دارآویخته در کناسه باشی ، راه تو همین است ، و موقعی که زید از حضور امام صادق علیه السلام بیرون رفت ، امام فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود وبه یاری او نشتابد »(223).بدین ترتیب با در نظر گرفتن این روایات می توان نکات ذیل را در مورد نگرش امامان علیهم السلام به قیام های زمان خویش بیان کرد :1. هر قیامی که رهبر آن ، مردم را به سوی خویش دعوت می کرد ، بلکه درراه ترسیم شده از سوی ائمه علیهم السلام و تحت رهبری آنان نبود از سوی ایشان محکوم می شده است.2. خبر دادن ائمه از کشته شدن قیام کنندگان ، مانند خبر امام صادق علیه السلام در باره ی زید و خبر امام کاظم علیه السلام درباره ی شهید فخ ، نه تنها دلیلی بر منع آنان از قیام نیست ، بلکه می تواند ترغیب به آن نیز محسوب شود زیرا خبری غیبی از عاقبت امر این افراد و تأیید ضمنی برای آغاز قیام است . همان گونه که امام حسین علیه السلام از شهادت خویش و یارانش خبر داد.3. قراین بسیاری وجود دارد که ائمه علیهم السلام قیام کنندگان را نه تنها تأیید می کرده اند بلکه یاد آور می شده اند که آنان با اجازه یا دستور ایشان به قیام اقدام کرده اند .(224)
علت عدم برپائی قیام وتشکیل حکومت از جانب امامان علیهم السلام
با توجه به مطالب پیش گفته ، این سوال مطرح می شود که چرا امامان شیعه از تلاش برای دست یابی به حکومت خودداری می کردند ؟ به عبارت دیگر دلیل این که امامان خود دست به شمشیر نمی بردند و علیه حکومت وقت شورش نمی کردند چه می تواند باشد ؟ آیا واقعا با قیام مسلحانه مخالف بودند ؟دراین صورت تأیید برخی ازاین قیام ها توسط ائمه علیهم السلام چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ مهم تر از این ، اگر قبول کنیم که ائمه علیهم السلام با قیام مسلحانه مخالف بودند چه جوابی برای قیام امام حسین خواهیم داشت ؟ و سوالاتی از این قبیل که در این صورت همه بی جواب خواهد ماند . با کمی دقت در روایات پیش گفته و التفات به سیره ی عملی امام علی و امام حسین علیهم السلام و آموزه های شیعیان در باب فضیلت جهاد و مسائل مهم دیگر به وضوح معلوم می شود که هیچ گاه ائمه علیهم السلام با قیام علیه حکومت جور مخالف نبوده اند و روایاتی که در باب نهی از جهاد به ما رسیده است نه به آن دلیل است که نفس قیام مطرود باشد بلکه منظور قیام هایی بوده است که محتوای شیعی نداشته و در مسیر مخالف اصول مذهب شیعه سیر می کرد .بنابر این شایسته است به دنبال جواب دیگری برای سوال خود باشیم . برای به دست آوردن این مهم تنها راهی که به نظر می رسد این است که باید اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی عصر هر امام را به صورت جداگانه مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم تا بهتر بتوانیم انگیزه ی آن امام را از عدم تلاش برای به دست آوردن حکومت به دست بیاوریم . اما پوشیده نیست که این کار از حوصله ی تحقیق حاضر خارج است فقط می توانیم به چند مورد از این عوامل به طور خلاصه و مجمل اشاره کنیم :
1. نداشتن پایگاه فعال مردمی(225): تردیدی نیست که حرکت و قیام در وهله ی اول نیازمند وجود پایگاهی آگاه در میان مردم است که در جهت قیام ، فعالیت و فرمان های رهبر را بی چون و چرا اجرا کند و خطوطی را که او ترسیم می کند با هر نوع نتایج و آثار از صمیم دل بپذیرد و این چیزی بود که امامان علیهم السلام ،همواره از عدم وجود آن شکوه داشتند . اما پایگاه سست و نا استواری که افراد آن را ایمان مشترکی گرد هم استوار نساخته و وسیله و هدف ، آنهارا وحدت نداده است ، هرگز نمی تواند پایگاه جوشش انقلاب و مبدأجنبش و قیام باشد و حرکت آن از پیش محکوم به هزیمت و شکست است . کافی است در این باره به دوران نا آرام خلافت امیر المومنین علی علیه السلام اشاره کنیم که با این که حکومت آن حضرت بر سر تا سر قلمرو اسلام به جز شام که زیر سلطه ی معاویه بن ابی سفیان بود ، استیلا داشت بنا براین آن چه معاویه را به مقاومت بر می انگیخت و در برخی موارد به پیروزی می رساند، داشتن پایگاهی بود که افراد آن از نظر فکر و هدف همسویی و وحدت داشتند . اما پایگاه مردمی امام ، پراکنده و جدا از هم بود و افراد آن غیر منسجم و از نظر تفکر و هدف ، ناهماهنگ بودند و شاید شکستی که بر اثر قبول حکمیت بر لشکریان امام واقع شد ، دلیلی کافی برصدق این مدعا باشد . همچنین ناکامی قیام امام حسن علیه السلام ، پس از شهادت پدرش برای مقابله و جنگ با معاویه که به صلح انجامید ، سببی جز این نداشت .2. نداشتن نیروی ضربتی(226) : عدم وجود نیروی کوبنده و شکننده ای که قدرت مقابله با نیروی حکومت وقت را داشته باشد می تواند از علل دیگر این خودداری باشد . این تعلیل تنها فرض و گمان نیست بلکه واقعیتی است که تجارب حاصله از شورش ها و قیام های علویان در امتداد حکومت امویان و عباسیان آن را به دست می دهد . در بین همه ی این قیام ها هیچ یک نتوانست به کلی بر حکومت وقت مسلط شود و حکومت اسلامی را به پا دارد . اگر چه در بعضی موارد یک پیروزی موضعی به دست می آمد و بر بعضی شهر ها تسلط پیدا می شد . علاوه بر این خود ائمه در موارد متعدد جواب سوال کنندگان از عدم قیام را نداشتن نیروی مردمی کافی بیان می کردند .3.مسئولیت امامان علیهم السلام در بیدار کردن مردم(227):با توجه به آنچه در مباحث قبل گفته شد به خوبی روشن شد که وضعیت جامعه در عصر معصومین علیهم السلام به گونه ای نبود که موقعیت برای قیام فراهم بوده باشد. ایشان کاملاً آگاه بودند که نه تنها با اقدام بر قیام کاری از پیش نخواهند برد ، بلکه باعث از بین رفتن خود و هواداران خود می گردند .بنابر این مسئولیت خود را در چنین موقعیتی این می دانستند که ، گروهی را تربیت کنند که به منزله ی پایگاهی استوار و هوشیار برای نشر صلاح و ارشاد در میان امت باشند. 4. سخت گیری خلفا نسبت به امامان(228) خلفای همزمان ائمه علیهم السلام همواره می کوشیدند که آزادی عمل را از ایشان سلب کنند . آنها تمامی حرکات و سکنات امامان علیهم السلام را تحت نظر داشته وحتی با گماشتن جاسوسانی بر ایشان از انجام هرگونه فعالیت سیاسی ممانعت به عمل می آوردند .این فشار و تضییق به قدری بالا گرفت که حتی امامان علیهم السلام از اظهار امامت خود خودداری می کردند، تا آنجا که اگر کسی مذهب خود را به ایشان نسبت می داد، عمل او جنایت بزرگی به شمار می رفت و مورد عقوبت و کیفر قرار می گرفت .
نتیجه
از این تحقیق حاصل شد که در فاصله ی زمانی اختلاف میان امین ومأمون واشتغال مأمون به مشکلات داخلی ، فرصتی نصیب علویان شد تا دست به قیام علیه عباسیان بزنند که از جمله ی این قیام ها می توان به قیام محمد بن ابراهیم بن طباطبا و ابوالسرایا ، ابن افطس ، زیدالنار ، ابراهیم بن موسی علیه السلام و محمد بن جعفر علیه السلام اشاره کرد .از برخورد امام رضا علیه السلام با رهبران این قیام ها ، این نکته بدست آمد که امام رضا علیه السلام با اصل قیام ها مخالفتی نداشتند ، اما با چگونگی انجام و زمان شروع آنها مخالف بودند. عدم شرکت امام علیه السلام در قیام ابن طباطبا در همان روز و موکول کردن آن به چند روز دیگر حاکی از عدم موافقت امام علیه السلام با زمان شروع آن است نه رد اصل آن . سرزنش زید نیز دلیلی بر این مدعاست که امام علیه السلام اصل قیام را رد نکرده بلکه از اعمال ناشایست زید انتقاد کرده اند .مسأله ی دیگر ماهیت امامت و مفهوم اهل بیت علیهم السلام در دوره ی امام رضا علیه السلام و به خصوص قبل از ولایتعهدی ایشان است .از قرائن و شواهد ی که در این تحقیق آمده است معلوم شد که قیام کنندگان علوی از مفهوم امامت چیزی را می فهمیدندکه با مفهوم امامت الهی و از پیش تعیین شده موافق نبود . این نکته از آنجا فهمیده می شود که در این زمان هر کس ادعای امامت می کرد ، علویان گرد او تجمع کرده واز او پیروی می کردند . تا جائی که علویان با محمد دیباج که خود را امیر المؤمنین خواند ، بیعت کردند و امام رضا علیه السلام را با بقیه ی علویان مساوی و هم شأن پنداشتند .در چنین اوضاعی،طبیعی می نمود که امام رضا علیه السلام از تلاش برای تشکیل حکومت خودداری کنند. علاوه بر این دلایل دیگری نیز در این امر دخیل بود مانند نداشتن نیروی ضربتی ، نداشتن پایگاه فعال مردمی و سخت گیری خلفا نسبت به ائمه علیهم السلام.ضمن این که مسئولیت امام علیه السلام در چنین موقعیتی بیدار کردن مردم و زعامت ورهبری روحانی جامعه بوده است .گر چه قیام های علویان در برخی موارد به پیروزی های نسبی دست یافتند اما در نهایت همه ی آنها با شکست مواجه شدند . نارضایتی امام علیه السلام از نحوه ی قیام ها ، فقدان رهبری آگاه ، پراکندگی و عدم هماهنگی بین آنها ،عدم برنامه ی مشخص ، فراغت دستگاه حکومت از مسائل خارجی وکنترل شدید علویان را می توان .از جمله دلایل شکست این قیام ها برشمرد در پایان از خداوند متعال خواهانیم که این قلیل را از ما پذیرفته وما را ازپیروان ائمه ی طاهرین علیهم السلام قرار دهد .
پي نوشت ها :
197 .البسوی ، ابویوسف ، المعرفه والتاریخ ، مؤسسه الرساله ، بیروت ، چ دوم ، 1401ق ، ج 1 ، ص 189 .
198. مسعودی ، همان ، ج 2 ، ص 440 .
199.. قمی ، حسن بن محمد ، تاریخ قم ، ترجمه ی حسن بن علی بن حسن ، نشر توس ، تهران ، 1361ش ، ص 223.
200.طبری ، همان ، ج 3 ، ص 5641 و نیز مسکویه ، همان ، ج 4 ، ص 120
201 . مسعودی ، همان ، ج 2 ، ص440 .
202. اصفهانی ، همان ، ج 2 ، ص 312.
203. مختار اللیثی ، سمیره ، همان، ص338.
204 .البسوی ، همان ، ج 1 ، ص 180 .
205. طبری ، همان .
206. برای اطلاع بیشتر رک . طبری ، همان ، ج 3 ، ص 5641 .
207 . مسعودی ، همان ، ج 2 ، ص 440 .
208. مسکویه رازی ، ابو علی ، همان ، ج 4 ، ص 121 .
209. همان ، ص 122 .
210. ابن اثیر ، همان ، ج 16 ، ص 258 .
211. همان و نیز ابن کثیر ، همان ، ج 10 ، ص 246 .
212 .ابن اثیر ، همان ، ج 16 ، ص 259 ونیز قمی ، همان ، ص 223.
213. ابن جوزی ، همان ، ج 10 ، ص 84 .
214 . طبری ، همان ، ج 3 ، ص 5640 ونیز مسکویه رازی ، ابو علی ، همان ، ص 120 .
215 . حر ، سید حسین ، همان ، ص 101 .
216. کاظمی پوران ، محمد ، همان ، صص 249 و 250.
217. .کلینی ، محمد بن یعقوب ، روضه ی کافی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، چ دوم ، 1389 ق ، ج 8 ، ص 363 .
218. برای نمونه : ابن ابی العوجا در هنگام مرگ خود می گفت ک: به خدا اگر مرا می کشید ، چهار هزار حدیث جعل کرده ام که ضمن آن حلال را حرام و حرام را حلال کرده ام.طبری ، همان ، ج 11 ص4971 .
219 . کاظمی پوران ، همان ، صص 242ـ 240 .
220، کلینی ، محمد ، همان ، ج 8 ، ص 259 .
221. همان ص 264 .
222 .مجلسی ، همان ، ج 45 ، ص 365 .
223. صدوق ، همان ، ج 1 ، ص 225 .
224. رستمیان ، محمد علی ، حاکمیت سیاسی معصومان ، دبیرخانه ی مجلس خبرگان ، قم ، چ اول ، 1381 ش ، ص 305 .
225. فضل الله ، محمد جواد ، همان ، ص 179.
226 . همان ،
227 . همان ، ص 180 .
228. همان ، ص 181.
1. قرآن کریم
2. آئینه وند ، صادق ، قیام های شیعه در تاریخ اسلام ، تهران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، 1361 ش .
3. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،بی جا ، داراحیاءالکتب العربی ، بی تا * ابن اثیر ، عزالدین علی ، الکامل ، عباس خلیلی ،ج 9 و 10 و 16، بی جا ،کتب ایران ، بی تا .
4. ابن جوزی ، عبدالرحمن ، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک ، ج 10 ، بیروت ، دارالکتب العلمیه ، چ اول ، 1412ق.
5. ابن خلدون ، تاریخ ، عبدالمحمد آیتی ، ج 2 ، بی جا ، مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، چ اول ، 1363 ش و ج 2و3 ، موسسه ی اعلمی للمطبوعات ، چ اول ، 1291 ق .
6. ابن طقطقی ، تاریخ الفخری ، محمد وحید گلپایگانی ، تهران ، بنگاه ترجمه ونشر کتاب ، چ دوم ، 1360ش.
7. ابن کثیر ، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه ، ج 9 ، لبنان ، دارالمعرفه ، چ اول ، 1391 ق وج 10 ، دار الفکر ، بیروت ، چ اول ، 1407 ق .
8. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمه فی معرفه الائمه ، ج 2 ، تبریز ، مکتبه بنی هاشمی ، 1381 ق.
9. اصفهانی، ابوالفرج ، مقاتل الطالبیین ، سید هاشم رسولی محلاتی ، تهران ، نشر صدوق ، چ دوم ، 1349ش.
10.البسوی ، ابو یوسف ، المعرفه والتاریخ ، ج 1، بیروت ، مؤسسه الرساله ، چ دوم ،1401 ق.
11. بلاذری ، احمد بن یحیی ، انساب الاشراف ، ج 3 ، بیروت ،دارالفکر ، چ اول ، 1417 ق .
12. بلعمی ، تاریخنامه ی طبری ، تهران ، سروش ، چ دوم ، 1380 ش.
13.بی نا ،تاریخ سیستان ، تحقیق ملک الشعرای بهار ، تهران ، کلاله ی خاور ، ج دوم ، 1366ش .
14. پیشوائی ، مهدی ،سیره پیشوایان ، قم ، مؤسسه ی امام صادق علیه السلام ، چ سیزدهم ، 1381ش.
15. تمیمی ، نعمان بن محمد ، شرح الاخبار فی فضائل ائمه الاطهار ، ج 3 ، لبنان ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، چ دوم ، 1427ق.
16. جعفریان ، رسول ، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه ، قم ، انصاریان ، چ هشتم ، 1384ش.
17. جمعی از نویسندگان ، درسنامه ی عصر غیبت ، قم ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1383ش.
18.حر ،سید حسین ، امام رضا و ایران ، قم ،دفتر نشر معارف ، چ اول 1383ش.
19. حسینی ، جعفر مرتضی ، زندگی سیاسی هشتمین امام ، سید خلیل خلیلیان ، بی جا ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1363 ش.
20. خضری ، سید احمد رضا ،تاریخ تشیع ، ج2 ، قم ، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه ، چ دوم ، 1385ش .
21. دشتی، محمد ، ترجمه ی ، نهج البلاغه ، قم ، مشرقین ، چ چهارم ، 1379 ش .
22. دینوری ، الامامه والسیاسه ، ناصر طباطبایی ، تهران ، ققنوس ، 1380ش.
23. دینوری ، اخبارالطوال ، محمود مهدوی دامغانی ، تهران ، نی ، چ چهارم ، 1371 ش .
24. ذهبی ، محمد بن احمد ، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام ، ج11و13 ، بیروت ، دار الکتب العربی ، چ اول ، 1411 ق.
25. رستمیان ، محمد علی ، حاکمیت سیاسی معصومان ، قم ، دبیرخانه ی مجلس خبرگان ، چ اول ، 1381ش.
26. زرکلی ، خیرالدین ، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین ، ج 3 وج5 ، بیروت ، دارالعلم للملایین ، چ دوم ، 1989ق.
27. شهرستانی، محمد ، الملل والنحل ، ج 1 ، بیروت ، دارالمعرفه ، 1402ق .
28. صدوق ، عیون اخبار الرضا ، قم ، رضا مشهدی ، چ دوم ، 1363ش ومطبعه الحیدریه ، نجف ، 1390ق.
29. طبری ، تاریخ طبری ، ابوالقاسم پاینده ، ج3 و11 و12 و13 ، تهران ، اساطیر ، چ پنجم ، 1375ش.
30. طقوش ، محمد سهیل ، دولت عباسیان ، حجت الله جودکی ، قم ، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه ، 1387ش.
31. عزام خالد ، موسوعه التاریخ العصر العباسی ، اردن ، دار اسامه للنشر والتوزیع ، چ اول ، 2006م.
32. عکری حنبلی دمشقی ، ابن العماد ، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ، ج 2 ، بیروت ، دار ابن کثیر ، چ اول ، 1406ق.
33. فضل الله ، محمد جواد ، تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام ، سید محمد صائق عارف ، مشهد ، بنیاد پژوهش های آستان قدس ، چ سیزدهم ، 1385 ش .
34. قمی ، حسن بن محمد ، تاریخ قم ، حسن بن علی بن حسن ، تهران ، نشر توس ، 1361 ش .
35. قمی ، شیخ عباس ، مفاتیح الجنان ، قم ، فاطمه الزهراعلیها السلام ، چ چهارم ، 1379ش.
36.کاظمی پوران ، محمد ، قیام های شیعه در عصر عباسی ، تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ، چ اول ، 1380ش.
37. کلینی ، محمد بن یعقوب ، روضه ی کافی ، ج 8 ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، چ دوم ، 1389ق .
38. گردیزی ، عبدالحی بن ضحاک ، زین الاخبار ، تهران ، دنیای کتاب ، چ اول ، 1363ش .
39. مجلسی ، سید محمد باقر ، بحارالانوار، ج48 و49 و 52 ،لبنان ، دار احیاءالتراث العربی ، چ سوم ، 1403ق.
40. مختاراللیثی ، سمیره ، جهادالشیعه فی العصرالعباسی الاول ، بی جا ، نشر بطحاء ،1363 ش.
41. مدرسی ، محمد تقی ، امامان وجنبشهای مکتبی ،حمید آژیر ، مشهد ، آستان قدس رضوی ، چ چهارم ، 1378ش.
42. مستوفی ، حمدالله ، تاریخ گزیده ، تهران ، دنیای کتاب ، چ دوم ، 1361 ش .
43. مسعودی ، علی بن الحسین ، مروج الذهب ومعادن الجوهر ، ابوالقاسم پاینده ، ج 2 ، بی جا ، انتشارات علمی وفرهنگی ،چ پنجم ، 1374ش .
44. مسکویه رازی ، ابوعلی ، تجارب الامم ، تحقیق ابوالقاسم امامی ، ج 4 ، تهران ، دار شروش للطباعه والنشر، چ اول ، 1418 ق.
45. مقدسی ، مطهر بن طاهر ، البدأ و التاریخ ، محمد رضا شفیعی کدکنی ، ج 2 ، تهران ، آگه ، چ اول ،1374ش .
46. موسوی خوئی ، سید ابوالقاسم ، معجم رجال الحدیث ، ج 3 ، بیروت ، مدینه العلم ، چ دوم ، 1403ق.
47. نرشخی ، محمد بن جعفر ، تاریخ بخارا ، احمدبن محمد قبادی ، ج2 ،توس ،نشر تهران ، 1363 ش.
48. نوبختی ، حسن بن موسی ، فرق الشیعه ، محمد جواد مشکور ، تهران ،انتشارات علمی وفرهنگی ، 1381ش.
49. نوری طبرسی ، حسین ، مستدرک الوسائل ، ج 12 ، بیروت ، مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث ، چ دوم ، 1408ق.
50. یعقوبی ، احمد بن ابی یعقوب ، تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی ، ج 2 ، تهران ، انتشارات علمی فرهنگی ، چ ششم ، 1371 ش .
/ع