انواع ظلمها به امامت
به مسئله امامت و مكتب امامان و پیروان راستین آن بزرگواران انواع ظلمها شد. نمىدانم چقدر صلاح است كه بیان شود، ولى فهرستوار به گوشهاى از ظلمها اشاره مىكنیم.
چگونه است كه در كتاب بسیار مهم صحیح بخارى از برخى خوارج حدیث نقل شده است، امّا از امام جعفر صادق علیه السلام و امامان معصوم پس از او حدیثى نیامده است؟!
به جاى علىعلیه السلام، درگاه علم پیامبر صلى الله علیه وآله، سراغ كسى رفتند كه بارها در مسائل گوناگون متحیر و از حضرت على علیه السلام كمك مىگرفت و بارها مىگفت: اگر على به فریادم نمىرسید و مرا از بنبستها بیرون نمىآورد، هلاكت من حتمى بود.
با اینكه براى هیچ یك از اصحاب پیامبر صلى الله علیه وآله به اندازه حضرت علىعلیه السلام فضائل نقل نشده است او را كنار زدند.
براستى مگر جوان بودن عیب است.
مگر حضرت ابراهیمعلیه السلام كه بتان را شكست جوان نبود؟ «فتى یذكرهم یقال له ابراهیم»(2)
مگر قرآن در باره اصحاب كهف نمىفرماید: «انّهم فتیة آمنوا بربهم»(3) آنان جوانانى بودند كه به پروردگار خویش ایمان آوردند.
مگر حضرت یوسف جوان نبود و مگر مصعب اولین مبلغ پیامبر جوان نبود.
مگر پیامبر صلى الله علیه وآله جوان هیجده سالهاى به نام اُسامه را به مقام فرماندهى نصب نكرد و در باره او نفرمود: «لعن اللّه من تخلّف عن جیش اسامة» خداوند هركس را كه از لشگر اسامه سرپیچى كند، لعنت كند.
مگر كهولت سن شرط رهبرى است؟!
مگر امامت، كیلویى و مترى است؟!
مگر قرآن معیار ارزشها را علم، تقوى، جهاد، هجرت، سابقه، اخلاص و ایمان قرار نداده است؟ چرا در برابر آن ملاكهاى الهى مسائل دیگرى را مطرح كردند؟
موضوع دیگرى را كه بهانه كردند، شوخ بودن حضرت علىعلیه السلام بود. براستى مگر شوخ بودن مانع لیاقت است؟ امامت، علم و بینش و عصمت مىخواهد. لذا امامان ما هم سنشان با هم متفاوت است و هم شیوه برخوردشان و هم مسئولیّتشان ، همان گونه كه انبیا نیز داراى شرائط متفاوتى بودند.
ظلم اقتصادى
تهمت و شایعه پراكنى
ظلم فكرى
دروغ سازى
تحریف و توجیه
ظلم فرهنگى
چگونه است كه در كتاب بسیار مهم صحیح بخارى از برخى خوارج حدیث نقل شده است، امّا از امام جعفر صادق علیه السلام و امامان معصوم پس از او حدیثى نیامده است؟!
جاهل به جاى عالم
به جاى علىعلیه السلام، درگاه علم پیامبر صلى الله علیه وآله، سراغ كسى رفتند كه بارها در مسائل گوناگون متحیر و از حضرت على علیه السلام كمك مىگرفت و بارها مىگفت: اگر على به فریادم نمىرسید و مرا از بنبستها بیرون نمىآورد، هلاكت من حتمى بود.
بهانهها و كینهها
با اینكه براى هیچ یك از اصحاب پیامبر صلى الله علیه وآله به اندازه حضرت علىعلیه السلام فضائل نقل نشده است او را كنار زدند.
براستى مگر جوان بودن عیب است.
مگر حضرت ابراهیمعلیه السلام كه بتان را شكست جوان نبود؟ «فتى یذكرهم یقال له ابراهیم»(2)
مگر قرآن در باره اصحاب كهف نمىفرماید: «انّهم فتیة آمنوا بربهم»(3) آنان جوانانى بودند كه به پروردگار خویش ایمان آوردند.
مگر حضرت یوسف جوان نبود و مگر مصعب اولین مبلغ پیامبر جوان نبود.
مگر پیامبر صلى الله علیه وآله جوان هیجده سالهاى به نام اُسامه را به مقام فرماندهى نصب نكرد و در باره او نفرمود: «لعن اللّه من تخلّف عن جیش اسامة» خداوند هركس را كه از لشگر اسامه سرپیچى كند، لعنت كند.
مگر كهولت سن شرط رهبرى است؟!
مگر امامت، كیلویى و مترى است؟!
مگر قرآن معیار ارزشها را علم، تقوى، جهاد، هجرت، سابقه، اخلاص و ایمان قرار نداده است؟ چرا در برابر آن ملاكهاى الهى مسائل دیگرى را مطرح كردند؟
موضوع دیگرى را كه بهانه كردند، شوخ بودن حضرت علىعلیه السلام بود. براستى مگر شوخ بودن مانع لیاقت است؟ امامت، علم و بینش و عصمت مىخواهد. لذا امامان ما هم سنشان با هم متفاوت است و هم شیوه برخوردشان و هم مسئولیّتشان ، همان گونه كه انبیا نیز داراى شرائط متفاوتى بودند.
پي نوشت ها :
1 - بحارالانوار، ج27، ص209.
2- سوره انبیاء، آیه 60.
3- سوره كهف، آیه 13.