جلو دار قيام علیه استعمار(3)

به طوري که ذکر شد، آيت الله محمد حسين برازجاني، در پاسخ به نامه کاکس، نه تنها ادعاهاي دولت انگليس مبني بر سرپرستي کشورهاي اسلامي و اظهار دوستي آن دولت با ملل اسلامي و همچنين شايعه تحريکات کنسول آلمان در مورد تنگستاني ها و طوايف ديگر را رد نمود، که صراحتاً اعلام داشت در صورت اقدام، هر گونه حمله و اشغال مناطق از سوي
سه‌شنبه، 24 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلو دار قيام علیه استعمار(3)

جلو دار قيام علیه استعمار(3)
جلو دار قيام علیه استعمار(3)


 

نويسنده:سيد علي موسوي نژاد




 
عصر رئيس علي دلواري در تاريخ مبارزات مردم ايران عليه استعمار

اشغال بوشهر توسط قواي انگليس
 

به طوري که ذکر شد، آيت الله محمد حسين برازجاني، در پاسخ به نامه کاکس، نه تنها ادعاهاي دولت انگليس مبني بر سرپرستي کشورهاي اسلامي و اظهار دوستي آن دولت با ملل اسلامي و همچنين شايعه تحريکات کنسول آلمان در مورد تنگستاني ها و طوايف ديگر را رد نمود، که صراحتاً اعلام داشت در صورت اقدام، هر گونه حمله و اشغال مناطق از سوي قواي انگليس، مردم غيور تنگستان و دشتي و دشتستان زير بار ذلت نخواهند رفت و بروز هر حادثه اي خارج از مسؤوليت وي، و صرفاً به عهده دولت انگلستان است. در ماه مارس 1995ميلادي، انگليسي ها به بهانه ارتباط کنسولگري آلمان در بوشهر با تنگستاني ها و تحريک آنان عليه انگليسي ها، اقدام به محاصره کنسول خانه آلمان و دستگيري دکتر هيستمان، کنسول و هرآيزنهوت، رئيس تجارتخانه (ونکهاوس) و تبعيد آنان به هندوستان نمودند که خود نقض آشکار بي طرفي ايران بود.
اين امر، موجب برانگيختن خشم ايرانيان گرديد و تحريکاتي عليه نيروهاي انگليسي صورت گرفت. در 12ژوئيه 1915رئيس علي دلواري، در يک حمله ناگهاني، در حوالي تنگک زنگنه، يک صاحب منصب، نايب کنسول انگليس در بوشهر و عده اي سرباز هندي را به هلاکت رساند.
وقوع اين حوادث و پاسخ دندان شکن شيخ محمد حسين برازجاني به انگليسي ها موجب شد که در هشتم اوت 1915ميلادي، بوشهر توسط قواي بريتانيا اشغال گردد. بدين سان با تجاوز علني به تحريم خاک کشور ايران، احساسات ملي و مذهبي غيور مردان اين خطه را برانگيختند چون شرح کلي ماجرا در اين مقال نمي گنجد، ضرورتاً به بررسي اجمالي و نکات برجسته نقش شهيد رئيس علي دلواري مي پردازيم.

تطميع و تهديد انگليسي ها و پاسخ رئيس علي
 

با اشغال بوشهر، انگليسي ها رئيس علي به مقابله پرداخت و با درگيري هاي پراکنده و شبيخون هاي مکرر به نيروي دشمن، مانع از انجام برنامه هاي آنان گرديد. انگليسي ها که کانون خطر را دلوار و سرسخت ترين دشمن خود را رئيس علي مي دانستند، تلاش نمودند با تطميع، وي را جذب و سياست هميشگي خود را در خنثي نمودن خطرات از طريق تطميع اجرا کنند، لذا حيدرخان حيات داودي را که حلقه به گوش آنان بود وادار نمودند دو نفر اتباع خود را نزد رئيس علي اعزام کند. نمايندگان حيدرخان به دلوار عزيمت کردند و به رئيس علي اعلام داشتند که انگليسي ها وعده داده اند در صورت اختيار بي طرفي و خودداري از قيام عليه قواي انگليس، چهل هزار پوند به شما بپردازند. رئيس علي با صراحت پاسخ داد: «چگونه بي طرفي اختيار کنم، در حالي که استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار گرفته است؟!» (فراشربندي، عليمراد: جنوب ايران در مبارزات ضد استعماري،ص30) پاسخ قاطع رئيس علي که نشان از ايمان، آگاهي، استقلال و احساس مسؤوليت او داشت، باعث خشم فرماندهان انگليسي گرديد و نامه تهدي آميز از طرف مقامات انگليسي به رئيس علي نگاشته شد که در آن اعلام شده بود: «چنانچه بر ضد دولت انگليس قيام و اقدام کنيد مبادرت به جنگ مي نماييم. در اين صورت خانه هاي تان ويران و نخيلات تان را قطع خواهيم کرد.» رئيس علي در پاسخ نوشت: «خانه ما کوه است و انهدام و تخريب آن ها خارج از حيطه قدرت و امکان امپراتوري بريتانياي کبير است. در صورتي که آن دولت اقدام به جنگ نمايد، تا آخرين حد امکان مقاومت خواهم کرد.

رئيس علي جلودار قيام
 

تطميع و تهديد رئيس علي توسط انگليسي ها در آن برهه حساس، نشان از مؤثر بودن شخصيت و موقعيت وي در نظر قواي انگليس داشت و پاسخ صريح و قاطعش در رد آن پيشنهادها، بيانگر اراده قوي او در برابر دشمنان دين و ميهن بود. رئيس علي به دنبال پاسخ دندان شکن خود، از يک سو به ارسال پيام به سران طوايف و کدخدايان مناطق همجوار اقدام نمود و از سوي ديگر شخصاً به تقويت نيروهاي تحت امر خود پرداخت. ارتباط وي با علماء و کسبه بوشهر، از جمله ميرزا علي کازروني، سيد محمدرضا کازروني و سيد مهدي بهبهاني، موجب گرديد حرکت نيروهاي انگليسي تحت نظر و برنامه هاي آنان مورد شناسايي قرار گيرد. اين ارتباط و حمله او به نيروهاي انگليسي در 12 ژوئيه (10 رمضان 1333) خشم انگليسي ها را بر مي انگيزد و آن ها نقشه حمله به دلوار و قلع و قمع رئيس علي را پي ريزي مي کنند.

جنگ دلوار و فراگيري قيام مردمي
 

روز دوم شوّال سال 1333هجري قمري، ناوگان جنگي انگليس، مرکب از چهار کشتي جنگي به نام هاي «جنو، اودين، لاورنس و اسپکل» در ساحل دلوار لنگر مي اندازد. به نوشته مورخين، تعداد نظاميان انگليسي و هندي
پنج هزار نفر بوده است. قبل از حرکت ناوگان، رئيس علي پيام مجاهدين بوشهر را دريافت مي کند و از حمله قريب الوقوع نيروي دشمن مطلع مي شود، نوزادان، کودکان و سالخوردگان را به کوه هاي اطراف دلوار انتقال مي دهد و تفنگچيان خود را آماده دفاع مي نمايد. بمباران روستا توسط توپخانه انگليسي ها آغاز مي شود و دشمن، اقدام به انتقال نيروهايي به خشکي توسط قايق هاي نفربر مي کند. جنگ مهيبي بين طرفين در مي گيرد. تعداد زيادي از سربازان هندي به دست مبارزان تنگستاني کشته مي شوند با شدت گيري آتش توپخانه انگليسي ها، مبارزان به دستور رئيس علي عقب نشيني تاکتيکي مي کنند و نيروهاي دشمن در ساحل پياده مي شوند و وارد روستا مي گردند آن ها به طور وحشيانه اي به انهدام و تخريب و سوزاندن منازل و قطع نخيلات مي پردازند. مجاهدين تا شب به مقابله مي پردازند و شب هنگام، طي يک عمليات متهورانه، مواضع انگليسي ها را مورد شبيخون و حمله قرار مي دهند. با نبرد تن به تن نيروهاي انگليسي و هندي در مخمصه قرار مي گيرند و تلفات زيادي متحل مي شوند. در اين گير و دار فرمانده عمليات انگليسي ها کشته مي شود. از بين رفتن فرمانده، روحيه نيروهاي دشمن را به شدت تضعيف مي کند و از سويي توپخانه آنان، اشتباهاً مواضع نيروهاي انگليسي را بمباران مي نمايد، به طوري که عليرغم تعداد زياد نيروي دشمن، انگليسي ها حداکثر تا ظهر روز بعد، بيشتر تاب مقاومت نداشته با شکست فاحش روستا را تخليه نموده و عجولانه ساحل دلوار را ترک مي نمايند و با کشتي هاي خود برمي گردند. عمليات شجاعانه تنگستاني ها بدان حد بود که چند قايق را از کنار کشتي هاي جنگي شبانه به ساحل انتقال مي دهند و صبح، انگليسي ها متوجه اين اقدام مي شوند. بدين سان قواي انگليس، منفعلانه ساحل را به سوي بوشهر ترک مي کنند.
شکست نيروهاي انگليسي، علاوه بر تقويت روحيه مجاهدين تنگستاني، موجب انعکاس وسيع منطقه اي و جهاني پيروزي مجاهدين مي گردد. خبر مسرت بخش پيروزي، به سرعت، در مناطق همجوار مي پيچد و شعاع قيام را به دشتي، دشتستان، کازرون، فيروز آباد و شيراز مي کشاند. نويسنده کتاب فارس و جنگ بين الملل در جلد اول کتاب، در خصوص جنگ دلوار مي نويسد: «مکتوبي از رئيس علي خان رسيده بود [نامه به عنوان ميرزا علي کازروني بوده است.] که فرازي از آن چنين است:...انگليسي ها پس از اين که در جنگ خشکي [اشاره به نبرد روز 12ژوئيه در حوالي تنگک زنگنه است که موجب کشته شدن نائب کنسول و يک صاحب منصب انگليس و عده اي هندي شد] با دلواري ها مغلوب شدند، چهار فروند کشتي جنگي آن ها در مقابل دلوار سنگر انداخته، چند روز متوالي، علي الاتصال، دلوار را گلوله باران کردند و متجاوز از هزار گلوله توپ به دلوار افکندند و ما يکي از گلوله ها را وزن کرديم، بيست و چهار من بوشهر [تقريبا سي من تبريز] وزن داشت و چون از اين کار هم فايده نبردند، يک عده هزار نفري تحت فرماندهي يک نفر سلطان انگليسي پياده و شروع به جنگ کردند و پس از تلف شدن صاحب منصب مذکور و نصف از قشون، بقيه فرار کرده و به کشتي پناهنده شدند. از ما معدودي بيش زخمي و تلف نشده اند. حال که آنان در خشکي و دريا مغلوب شده اند، ديگر نمي دانم اين مرتبه از کدام طرف حمله خواهند کرد. چيزي که هست، از هر جا حمله آوردند، جز اين که مغلوب و منکوب شوند، چاره نخواهند داشت. اجساد مقتولين انگليس در خارج دلوار در گوشه باغي افتاده، اگر مايل باشيد تشريف آورده، ببينيد.
امضا علي دلواري
پس از جنگ دلوار، زائر خضر خان ضابط تنگستان و شيخ حسين خان چاه کوتاهي، ابواب جمعي خود را براي مقابله با انگليسي ها و پشتيباني از تنگستاني ها به روستاي پهلوان کشي متمرکز نمودند. مرکز تجمع نيروهاي رئيس علي نيز روستاي گرگور بود و بدين آرايش برنامه ريزي براي ادامه نبرد انجام گرفت.
از خصوصيات ديگر اين نبرد، اين که خبر پيروزي تنگستاني ها به عنوان پيروزي مسلمين بر کفار مطرح شد و اين امر مبين ايدئولوژي قيام و ارتباط حرکت جهادي مبارزين با علماء و استراتژي مذهبي رهبر عمليات، رئيس علي دلواري است که به نقل ازتاريخ نويسان و مطلعين بر سنگر مبارزه آن مجاهد راستين پرچم «نصر من الله و فتح قريب» نصب بوده است.

اوج گيري قيام، نقش واسموس آلماني و جهت گيري رئيس علي دلواري
 

پس از جنگ دلوار، قيام مردمي عليه اشغالگران انگليسي وارد مرحله جديدي شد. مقاومت برخاسته از ايمان دليران تنگستاني به رهبري رئيس علي و شکست قواي انگليسي در سراسر منطقه و کشور پيچيده و به زودي اين خبر از مرزهاي کشور فراتر رفت. سران قبايل و حکام محلي به جمع آوري نيروها و امکانات خود پرداخته و منطقه تنگستان کانون و محل تجمع نيروها و برنامه ريزي و صحنه اجراي طرح هاي عملياتي گرديد. واسموس آلماني نيز به علت درگير بودن کشورش با متفقين و تبعيد کنسول آلمان از بوشهر به هند، توسط انگليسي ها به کمک مجاهدين شتافته و در تنگستان مستقر گرديد.
نيروهاي شيخ حسين خان و زائر خضرخان هم در چغادک گرد آمدند و مقابله با قواي اشغالگر هماهنگ شد. انگليسي ها سعي در تخطئه حرکت و قيام مردمي داشتند و وجود واسموس در بين مبارزين را دستاويز قرار داده، تلاش نمودند اين حرکت ملي -مذهبي را به تحريکات واسموس نسبت دهند. اين امر، رئيس علي را که هوشيارانه متوجه اوضاع و خواستار استقلال قيام بود حساس نمود، بدان حد که نيروهاي تحت امر وي، تهيه آذوقه و امکانات خود را به هيچ وجه با استفاده از هزينه هاي واسموس نمي پذيرفتند و به گفته حاج محمد نامور خواهرزاده رئيس علي، ابواب جمعي و سفره واسموس را قابل استفاده نمي دانستند و او را نيز اجنبي خطاب مي کردند. از قرائن و شواهد برمي آيد هر چند بقيه سران قيام نيز نمي گذاشتند ابتکار عمل به دست واسموس باشد و صرفاً از اطلاعات و مساعدت هاي او در پيشبرد اهداف مبارزه سود مي جستند، اما شخص رئيس علي با بينش وسيع تري موضع گيري داشت. اسماعيل نوري زاده بوشهري در کتاب نظري به ايران و خليج فارس راجع به جنگ دلوار و مطلب ورود واسموس آلماني به برازجان مي نويسد: «....در اين جا، واسموس مطلع مي شود که کشتي جنگي انگليسي ها موسوم به «جنو» بندر دلوار را نزديک بوشهر بمباران نموده و زد و خوردي بين انگليسي ها و رئيس علي واقع شده، سبب بمباران بندر دلوار و جنگ با رئيس علي خان دلواري اين بود که انگليسي ها مراسله اي به دست آورده بودند که او با بازرگانان آلماني در بوشهر مکاتبه داشته است.» اگر نوشته فوق را مورد توجه قرار دهيم، به خواستگاه رئيس علي مبني بر تنظيم رابطه با واسموس و تکيه بر استقلال فکري و عملي قيام و جلوگيري از سوء استفاده انگليسي ها نسبت به حضور واسموس بين مجاهدين پي مي بريم. سابقه چنين هوشياري و و سعت ديدي را قبلاً نيز از شخص رئيس علي يادآور شديم. همان طور که در زمان جنگ جهاني اول در نامه وي به شيخ محمد حسين برازجاني آمده است که: «....انگليسي ها انتشار مي دهند که فلاني حمايت از قنسول جرمن دارد. به حول و قوه خداوندي از هيچکس انديشه و باک ندارم...»
يکي از مواردي که اراده تصميم گيري مستقل رئيس علي در برابر واسموس را نشان مي دهد، موقعي است که شيخ حسين خان و اتباعش براي کمين به کوه کزي مي روند و چون اشتباهاً از سوي نيروهاي تحت امر تيري شليک مي شود، يکي از ابواب جمعي به قتل مي رسد، شيخ حسين خان اين موضوع را به فال بد مي گيرد و مراجعت مي نمايد. اصرار واسموس مبني بر عدم مراجعت نيز سودي نمي بخشد، لذا يکه و تنها در راه رئيس علي و اتباعش که مقرر بوده به نيروهاي شيخ حسين خان بپيوندد مي ايستد تا او را مانع شود. واسموس با شرح قضيه، بازگشت شيخ حسين خان و نيروهايش را به اطلاع رئيس علي مي رساند و خواستار مراجعت رئيس علي مي گردد، اما رئيس علي وقعي نمي نهد و اقدام به اجراي عمليات و حضور در صحنه مورد نظر مي نمايد. [نمونه اين مورد درخصوص يکي از ابواب جمعي زائر خضرخان نيز اتفاق افتاد که اصرار واسموس در مورد اتباعش در صحنه کارگر نيافتاد و وقتي به محل کمين رئيس علي و تفنگچيانش «کوه کزي» رفت تا او را نيز با توجه به عده قليل راضي به ترک صحنه نمايد، رئيس علي در جواب با حالت خشم و غضب مي گويد خدا در قرآن فرموده: «کم من فئه قليله غلت فئه کثيره باذن الله» و بعد واسموس را راهي روستاي پهلوان کشي (محل تمرکز نيروهاي مجاهدين) مي کند. اين امر علاوه بر آن که نشان دهنده ايمان او و تکيه به امور مذهبي است، بيانگر عدم توجه به نظرات واسموس نيز هست. از همه روشن تر مکتوبي است که واسموس به شيخ محمد حسين برازجاني نوشته و پاسخي که ايشان ارسال داشته است. واسموس در اين مکتوب، پس از شرح شجاعت و مردانگي رئيس علي دلواري و سايرين مي نويسد:
«...از آقايان زائر خضرخان و شيخ حسين خان استدعا کردم که اجازه دهند با آن ها به ميدان جنگ رهسپار شوم، به هيچ وجه قبول نکردند و مي گويند بودن شما در ميدان جنگ لزومي ندارد. شما اجنبي و مهمان هستيد و در اهرم آسوده باشيد ما هرگز شما را به ميدان جنگ نخواهيم برد که بعدها انگليسي ها بگويند واسموس به آنها تعليم مي داد و جنگ مي کرد. خواهشمندم به مجاهدين توصيه کنيد که اجازه دهند من در جنگ حاضر شوم...» شيخ محمد حسين در جواب، شجاعت رئيس علي را ستود، از اتحاد دليران تمجيد کرد و به واسموس نوشت:
«آقاي واسموس، مراسله شريفه واصل شد. راجع به تقاضايي که از مجاهدين کرده ايد و آن ها اجابت نکرده اند، معلوم شد در اين قسمت حق با مجاهدين است. شما مهمان ما هستيد و حضور در ميدان زد و خورد از انصاف ميزبان دور است. ما هم با عقيده آن ها موافقيم که سرکار در اهرم توقف کنيد و عجالتاً از رفتن به چغادک صرف نظر نماييد. زيرا علاوه بر اين که شايد خداي نکرده در آن جا به شما آسيبي برسد، از زياد شدن يک نفر بر مجاهدين نتيجه مهمي حاصل نمي گردد. پس خواهش مي کنم که هميشه مهمان باشيد و به ما اجازه دهيد که به مقتضاي خوي نيکان خويش، صفت مستحسن مهمان نوازي را از کف ندهيم و مهمان عزيز را به قربانگاه نبريم.» [اين موضع گيري ها به وضوح شايعات تحريک واسموس و انتساب حرکت مردمي مجاهدين به کنسول آلمان را رد مي کند.
در طول مدت فراگير شدن جهاد مردمي و بسيج نيروهاي مبارز عليه قواي اشغالگر تا زمان شهادت رئيس علي، همواره عمليات جنگي با حضور رئيس علي، توأم با موفقيت و پيروزي بود و با وجود زائر خضرخان و شيخ حسين خان، حضور رئيس علي در صحنه هاي مبارزه پشتوانه و دلگرمي شايان توجهي براي مجاهدين بود

تاکتيک هاي رزمي رئيس علي دلواري
 

عليرغم عدم آموزش کلاسيک نظامي و صرفاً فراگيري آموزش هاي مرسوم محلي، رئيس علي دلواري از استعداد و نبوغ بالاي رزمي برخوردار بود. اين موضوع يقيناً علاوه بر ايمان و اراده قوي و روحيه عالي وي، حکايت از آمادگي جسمي و توانايي هاي بدني او نيز داشت. در گذشته که مراکز آموزش نظامي و علوم خاص رزمي براي نيروهاي محلي وجود نداشت، آمادگي هاي دفاعي منوط به کسب تجارب لازم بود. حکام محلي در درگيري هاي قومي و دعاوي ارضي و توسعه قلمرو حکومتي بود که کسب تجريه مي نمودند، لذا هر چه زمينه اين برخوردها و موقعيت اختلافات منطقه اي براي افراد بيشتر وجود داشت، آن افراد نيز ناگزير به آمادگي متناسب با موقعيت خود بودند. رئيس علي دلواري که عنوان کدخدايي داشت و موقعيت وي شامل قدرت درون منطقه اي بود و در حقيقت يکي از اجزاء حکومت منطقه اي تحت ضابطي تنگستان به شمار مي رفت، از موضع چندان حسّاسي برخوردار نبود که اين آمادگي بالاي روحي و جسمي را براساس تجربه دريافت کرده باشد آن هم با توجه به زنده بودن پدرش و جوان سال بودن رئيس علي اين زمينه بايستي کمتر ايجاد شده باشد، مع الوصف قدرت روحي و آمادگي جسمي وي، به وضوح، شايستگي او را حتي فراتر از ضابطي منطقه نشان مي داد و همين خصوصيات بود که وي را در مصدر امور قيام مردمي قرار داد و بدون تلاش تبليغي در مرکز دايره دفاع و در رأس همه تهاجم عليه دشمنان جاي گرفت و تاريخ، شايستگي او را در مقام رهبري نهضت امضاء نمود.
خصوصيات و تاکتيک هاي رزمي رئيس علي را مي توان در موارد ذيل اشاره نمود:
- کسب اطلاعات مستمر از موقعيت نيروهاي دشمن و ارزيابي وضعيت قواي دشمن جهت تنظيم موقعيت نيروهاي خود.
- هجوم سريع و پاسخ متقابل بدون وقفه با توجه به شناخت روحيه دشمن.
ـ اجراي تاکتيک رزمي جنگ و گريز: در اغلب حملات نيروهاي تنگستاني به رهبري رئيس علي، اين روش ملاحظه مي شود. اجراي اين تاکتيک با توجه به قلت مجاهدين و کثرت نيروي دشمن و موقعيت و شرايط نابرابر جنگي مطلوب ترين شيوه نبرد بوده است.
ـ اجراي عمليات شبيخون به دشمن: به خاطر عدم آشنايي کامل انگليسي ها با محيط و عوارض طبيعي منطقه، عمليات شبيخون، از روش هاي موفق مبارزين بوده که هميشه با قلع و قمع مقرهاي دشمن همراه بوده است و نمونه هاي آن در جنگ دلوار و همچنين شبيخون هاي مکرر به محل استقرار نيروهاي انگليسي در بهمني و تنگک قابل ملاحظه است. اين روش باعث تضعيف شديد روحيه و ايجاد دلهره در قواي دشمن نيز مي گرديد.
ـ اتکاء به نفس و اتخاذ روش هاي مناسب در نبرد: حفظ خونسردي و عدم دستپاچگي از سوي رئيس علي موجب اتخاذ روش درست و به موقع در درگيري ها مي شد. اين خصوصيت و در اغلب برخوردها باعث تقويت روحيه افراد و در نتيجه پيروزي آنان مي گشت.
ـ قدرت فرماندهي در هدايت عمليات: اين ويژگي به گونه اي بود که پراکندگي و سردرگمي در بين افراد به وجود نمي آمد و آغاز و انجام عمليات را دقيقاً خود تحت نظر داشت. اين خصوصيت در بين ديگر نيروها، خصوصاً در کوران مبارزه و درگيري، کمتر وجود داشت و همين ضعف در آنان بعضاً بهره برداري بهينه و لازم از نيروها را در پي نداشت.
ـ پيش قدمي و جلوداري در شروع عمليات: آمادگي رزمي و سرعت در اجراي عمليات از خصوصيات بارز رئيس علي بود. مهارت در تيراندازي و اسب سواري نيز کمک شاياني به کيفيت کار او مي نمود.
ـ پيش بيني لازم در امور جنگي: اين پيش بيني، چه از نظر تهيه و تأمين ادوات جنگي و چه تبعات عمليات و نتايج حاصله، به خوبي در برنامه هاي رزمي رئيس علي ملاحظه مي شد. نقل شده است که در اوايل وقوع جنگ، اهالي روستاهاي دلوار و محمد عامري به دستور رئيس علي، مقدار زيادي گندم به شيخ نشين هاي خليج فارس از جمله قطر که با آن جا روابط تجاري داشتند حمل نموده و در مقابل، تعداد زيادي تفنگ و فشنگ، تهيه و وارد منطقه تنگستان نمودند، زيرا پيش بيني مي شد که با اوج گيري جنگ، کشتي هاي جنگي دشمن، مانع ورود اسلحه توسط مجاهدين به منطقه جنگي خواهند شد.
ـ دستور تقدم در کشتار افراد انگليسي و تلاش در آسيب رساني کمتر به افراد هندي: رئيس علي معتقد بود که افراد هندي به دليل مستعمره بودن کشورشان تحت سيطره انگليسي ها بوده و حضورشان در ميدان هاي جنگ از روي اجبار و اکراه است، لذا دستور داده بود که حتي الامکان از کشتن آنان خودداري شود و مجاهدين، هدف خود را نابودي افراد انگليسي قرار دهند.
ـ رعايت اصول و رفتار انساني در جنگ: برخورد جوانمردانه رئيس علي با اسراء و زخمي هاي دشمن زبانزد خاص و عام بود. اين روحيه در همه مجاهدين خصوصاً سران نهضت وجود داشت. و ليکن رئيس علي در اين خصوص از رادمنشي ويژه اي برخوردار بود. يکي از دلايل عدم پاسخ سران قيام به درخواست انگليسي ها مبني بر تسليم نمودن واسموس آلماني، همين روحيه جوانمردي سران قيام بود که درخواست را خلاف اصول اسلامي و موازين شرعي و انساني مي دانستند و آن را در ترازوي قضاوت تاريخ براي خود ننگ مي شمردند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 52
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.