20نکته از روش تدريس استاد مطهري

ويژگي هاي علمي و اخلاقي هر استادي لازم و ملزوم يک ديگرند و هر يک بدون ديگري چندان نتيجه بخش نيست و البته برخورداري توأم از اين دو ويژگي نيز چندان آسان نيست: به هوس راست نيايد به تمنا نشود
چهارشنبه، 25 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
20نکته از روش تدريس استاد مطهري

20نکته از روش تدريس استاد مطهري
20نکته از روش تدريس استاد مطهري


 

نويسنده:عبدالرحيم موگهي




 

هر استادي در تدريس خويش، دست کم بايد از دو ويژگي مهم برخوردار باشد:
 

1ـ علمي
2ـ اخلاقي
ويژگي هاي علمي و اخلاقي هر استادي لازم و ملزوم يک ديگرند و هر يک بدون ديگري چندان نتيجه بخش نيست و البته برخورداري توأم از اين دو ويژگي نيز چندان آسان نيست:
به هوس راست نيايد به تمنا نشود
کاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد
بدين منظور برآن شديم تا روش تدريس استاد مطهري را بيان و در اين زمينه، نکته هايي را گردآوري کنيم و از ويژگي هاي علمي و اخلاقي آن استاد شهيد در هنگام کلاس داري و تدريس هاي شان بهره مند شويم.
اميد است که اين نکته ها مقبول تان افتد و در تدريس و کلاس داري به کارتان آيد.
شايان توجه است تمامي اين نکته ها -با اندکي ويرايش-از کتاب «جلوه هاي معلمي استاد مطهري» برگرفته شده اند که شماره ي صفحه ي هر نکته، در پايان آن ذکر شده است و به جهت اختصار، از گويندگان آن نکته ها -که غالباً از شاگردان استاد بوده اند-نامي برده نشده و فقط به گفته ي وي اشاره شده است؛ اما گزينش، دسته بندي و عنوان گذاري اين نکته ها، از سوي نگارنده است که پيشاپيش، از مؤلف آن کتاب تشکر و قدرداني مي کند.

ويژگي هاي علمي
 

1ـ پختگي علمي و جذب با مطلب:از نظر علمي بايد بگويم استاد مطهري قبل از آن که مسئله اي را براي شاگرد مطرح کنند، اول براي خودش پخته کرده بودند؛ يعني هرگز مسئله اي طرح نمي شد که براي خود ايشان کاملاً روشن نشده باشد. به همين دليل، هيچ گاه در برابر هيچ پرسشي، ايشان دچار لکنت زبان نمي شدند. (ص54)يکي از مهم ترين تفاوت هايي که ميان استاد مطهري و بعضي ديگر از استادان بود، اين بود که استاد با «مطلب» جذب مي کردند و ديگران با «بيان»؛ البته بيان مهم است، اما اگر فقط بيان باشد زود مي گذرد.(ص56)
2ـ پيش مطالعه:ايشان پيش از حضور در کلاس، مقيد بودند که به سبک همه ي اساتيد حوزه -در حدي که فرصت اجازه مي داد-از پيش، مطالعه کنند و مطالب را در ذهن خود مرتب سازند(112)
3ـ نو بودن مطالب:درس ايشان هميشه نو بود. استاد مطهري سعي مي کردند مطالعه را قطع نکنند. اگر درسي را مي خواستند مطرح کنند، به کتاب جديدي که برخورد مي کردند مطالعه مي نمودند. مخصوصاً به انديشه هاي معاصرين، بسيار توجه داشتند و همين خصوصيت، درس ايشان را نو مي ساخت.(ص97-98)
ـ تاريخچه ي بحث و توضيح مقدمات آن: ايشان قبل از ورود در اصل درس، يک مقدمه ي تاريخي بيان مي کردند. با احاطه اي که به اقوال گذشتگان داشتند، سير تحول يک مفهوم را بيان مي کردند و ريشه و سابقه ي مطلب را توضيح مي دادند تا شاگرد تصور نکند که اين بحث، مانند قارچي از زمين بدون سابقه سبز شده؛ بلکه بفهمد که در طول روزگار، اين بحث چه سرنوشت و سرگذشتي داشته است و از اين طريق بتواند جاي بحث را در تفکر امروزي مشخص کند.(ص96) استاد در آغاز درس، مقدمات را به خوبي توضيح مي دادند و مشخص مي کردند که مطلب بر چه مقدماتي مبتني است و اين خصوصيت باعث مي شد که هنگام تدريس، اشتباهاتي در ذهن شنونده پيش نيايد..
استاد مطهري مي کوشيدند چيزهايي را که موجب درهم آميختگي فکري و اشتباه در مطلب مي شود، نخست توضيح دهند تا هنگام درس، استدلال به درستي جاي گير شود.(ص68)
5ـ دور نشدن از بحث:مرحوم مطهري در تدريس نيز-هم چون ساير جنبه هاي زندگي اش -بسيار منظم و مقيد به برنامه بودند؛ در طول کلاس، حتي المقدور از مطلب اصلي دور نمي شدند و اگر احياناً مطلبي را بر سبيل استطراد بر زبان مي آوردند، آن را به گونه اي انتخاب مي کردند که با موضوع مورد بحث قرابت داشته باشد و در هر حال، رشته ي اصلي بحث را رها نمي ساختند و از ابتدا تا انتها آن را به خوبي دنبال مي کردند(ص112)ايشان بر معلومات خودشان مديريت داشتند. اين طور نبود که حافظه، مزاحم کار ايشان گردد و مطلب غير لازم وارد بحث شود. درس ايشان جنگ مانند و کشکول مانند نبود.(ص97)
6ـ پاسخ به سؤالات:استاد اهل بحث بودند. در کلاس درس از اشکال و سؤال شاگرد استقبال مي کردند. هيچ وقت نمي شد که بخواهد با هيمنه و غلبه ي استاد بر شاگرد، جلوي سؤال و اشکال را بگيرند يا آن را متوقف کنند؛ بلکه به عکس، پا به پاي شاگرد يا صاحب اشکال جلو مي رفتند. گاهي مي شد که در يک جلسه ي درس، حدود يک سوم يا بيش تر از وقت به رفع اشکال و گفتن پاسخ مي گذشت.(ص169)
7ـ مرور مطالب قبلي:ايشان مقيد بودند که در آغاز درس، مطالب عمده و اصلي بحث را که قبلاً مطرح شده بود، يادآوري کنند. اين خود، باعث مي شد که ارتباط مطلب با گذشته حفظ شود و به علاوه، چارچوب روشني از همه ي بحث-به خصوص در درس فلسفه-تصوير گردد و اين، سبب بهره دهي بيش تر و بهتر درس ايشان مي شد.(ص176)
8ـ استفاده از بيان ها و قالب هاي گوناگون:ايشان سعي مي کردند خيلي آسان و بي تکلف، بهترين طرح و توجيه را در مطالب که بسياري از آن ها جنبه ي ابتکاري داشت، بيان کنند از اين رو، گاه بياني را که خود در يک موضوع عنوان کرده بودند، نمي پسنديدند و از نو، بيان ديگري را ارائه مي دادند از جمله به خاطر دارم که در درس عقايد (ايدئولوژي اسلامي) يک بار صريحاً گفتند:«آن چه را در جلسه ي گذشته بيان کردم، رها کنيد و مطلب را به گونه اي که اکنون مي گويم، به خاطر بسپاريد.»(ص177)شهيد مطهري اين خصوصيت را داشتند که مطالب سنگين و بالا را مي توانستند به حدي تنزل دهند که به اندازه ي فهم شنونده باشد.(ص181)استاد مطهري در تفهيم مطالب واقعاً استاد و بسيار ورزيده بودند و مي توانستند يک مطلب پيچيده را به صورت ساده بيان کنند. يکي از خصوصيات ايشان توانايي شان به ساده نويسي و ساده گويي بود.(ص97)معمولاً در کلاس هاي عمومي تر، ايشان از امثله و حکايات و اشعار و داستان هاي شيرين-براي رفع خستگي احتمالي مستمعين-بيش تر سود مي جستند (ص112)استاد در تفهيم مطلب از مثال، بسيار استفاده مي نمودند و مثال هاي بسيار مناسبي هم انتخاب مي کردند.(ص97)
9ـ محقق و نقاد بار آوردن:شهيد مطهري ذهن شاگرد را نقاد بار مي آوردند؛ يعني وقتي براي مطلبي استدلال مي کردند، استدلال را در کوچه ي بن بست رها نمي ساختند؛ به اين معني که يک دليل و برهان عرضه کنند و بعد هيچ، بلکه سلسله ي استدلال را تا مباني فلسفي و ديني آن تعقيب مي کردند و به شاگردش خط مي دادند، به طوري که شاگرد مي فهميد هرجا مي خواهد استدلال نمايد، بايد در استدلالش اين زنجيره را رعايت کند.(ص56)

ويژگي هاي اخلاقي
 

10ـ با وضو و متعبد بودن:استاد، خود همواره با وضو در کلاس حضور مي يافت و حضورش آن چنان روحانيتي به مجلس مي بخشيد که مستمع با تمام وجود، معنويت و قداست آن را درمي يافت و به نسبت آمادگي اش، در جذبه هاي الهي آن مستغرق مي شد.(ص114)ايشان بسيار متعبد بودند که نظر قرآن و روايات را اصل بدانند... هيچ وقت حاضر نمي شدند در نوشته يا درس و يا سخنراني خود، کوچک ترين تجاوزي از احکام شرعي، يعني همان احکامي که فلسفه ي آن ها روشن نيست، داشته باشند(ص60و65)
11ـ احترام به استادان خود:ايشان در ضمن درس، به استادان خودشان بسيار احترام مي گذاشتند. به نام «علامه طباطبايي»که مي رسيدند، از ايشان با «روحي له الفداء/جانم فداي او باد»ياد مي کردند.(ص98)
12ـ توجه به شاگردان:ايشان گاهي لطف مي کردند به تنهايي و گاهي هم راه با خانواده به منزل ما تشريف مي آوردند.(ص94)استاد مطهري هرگز به شاگردش نظر تحقير آميز نداشتند؛ يعني حرف شاگرد را مي شنيدند و به اين وسيله، به شاگردش اجازه ي عقده گشايي مي دادند.(ص55) برخورد ايشان با شاگردان شان مانند برخورد دو رفيق بود. خيلي با محبت بودند و با حرارت و شور برخورد مي کردند.(ص71)
13ـ رابطه ي معنوي با شاگردان: سلوک ايشان به گونه اي بود که در دل شاگردان نسبت به ايشان محبت ايجاد مي شد. ما درهمان وقت که در درس ايشان حاضر مي شديم در درس استادان ديگر دانش گاه هم شرکت مي کرديم و به خوبي محسوس بود که رابطه ي شاگردان استاد مطهري با ايشان با رابطه ي ديگر دانش جويان دانشگاه با استادان خود متفاوت است؛ زيرا که رابطه ي آنان با استاد مطهري رابطه ي رسمي و اداري نبود، بلکه توأم با عشق و شوق بود.(ص94)
14ـ شکوفا سازي استعداد شاگردان و تشويق آنان:ايشان اگر شاگرد بااستعدادي مي ديدند، خوش حال مي شدند و به او کمک مي کردند که استعداد وي پرورش پيدا بکند. مثل يک پرنده که بال زدن را ياد جوجه هاي خود مي دهد. ايشان شاگردان خوش استعداد خودشان را تشويق و تشجيع مي کردند مثل برزگري که براي آينده بذرافشاني مي کند، در ذهن شاگردان خودشان بذرافشاني مي نمودند و با صرف وقت، براي آينده سرمايه گذاري مي کردند.(94-95)استاد، شاگردان خوش قريحه را مورد تشويق قرار مي دادند و به شکل هاي مختلف،آنان را به کار و انجام دادن تحقيقات و مطالعات بيش تر توصيه مي کردند(ص112)
15ـ رابطه ي صميمي با شاگردان: مرحوم مطهري با شاگردان شان به اندازه اي مهربان بودند که حتي اجازه مي دادند آن ها مسائل خصوصي و شخصي شان را با ايشان مطرح کنند و در انتخاب راه و مسير آينده، با ايشان مشورت نمايند، حتي ايشان به اندازه اي به آنان نزديک مي شدند که در مجالسي مانند عروسي شاگردان شان -در صورت دعوت-شرکت مي کردند(ص94)
16ـ سادگي:به ياد دارم که در درس فلسفه(متن شفاي بوعلي)که در آغاز در «مدرسه ي مروي» برگزار مي شد، گاه در -و يا هر جا که ممکن بود-تدريس مي کردند و يک بار که صاحبان اين حجره ها غايب بودند و حجره اي براي تدريس باز نبود، ايشان به سادگي و بدون از دست دادن فرصت، در ايوان کوچکي جلوي يکي از حجره هاي بسته، به روي زمين نشستند و براي حاضرين، درس را بيان داشتند و علاوه بر درس فلسفه، درس اخلاق نيز آموختند(ص177)
17ـ بخل نورزيدن:استاد، ياداشت ها و نوشته هاي خودشان را به شاگردان شان مي دادند که در تحقيق، از آن ها استفاده بکنند. به ياد دارم وقتي خدمت شان گفتم که در مسائل مربوط به «انسان»، علاقه به مطالعه دارم و طرحي را از اين مبحث که در ذهن داشتم، خدمت شان عرض کردم، ايشان مجموعه اي از رساله هاي خطي چاپ نشده ي علامه طباطبايي را که در اختيار داشتند، به بنده دادند تا استفاده کنم.(ص100)
18ـ اصلاح اشتباهات:مرحوم استاد مطهري از آن جايي که خداوند، هوش فوق العاده اي به ايشان عطا کرده بود و از جنبه ي علمي بسيار قوي بودند، کم تر مي شد که در هنگام درس اشتباه کنند؛ اما اگر اتفاق مي افتاد که در نکته اي اشتباه نمايند و في المثل يکي از شاگردان آن اشتباه را يادآور مي شد، مي پذيرفتند. هيچ گاه سراغ ندارم که ايشان پافشاري در اشتباه خود کنند و مطلب را به زور، تحميل نمايند. اصولاً ايشان در مقابل حق خاضع بودند و آن چه را حق مي يافتند مي پذيرفتند.(ص67)
19ـ توجه نکردن به تعداد شاگردان:ايشان هر گاه تدريس درسي را لازم مي ديدند، آن را مي پذيرفتند و به کم و کيف افراد و چند و چون جلسه ي درس مقيد نبودند و هر جا که ميسر مي شد، درس را برقرار مي کردند و به تدريس و توضيح کامل مطلب مي پرداختند، هر چند تعداد افراد شرکت کننده اندک بود.(ص177)
20ـ عصباني نشدن:در مدت دوازده سالي که خدمت شان شاگردي کردم، يک دفعه هم نديدم که در درس، جواب کسي را با عصبانيت بدهند.(ص68)
بيش از اين در نامه نتوانم نوشت
اين حکايت را ببايد دفتري
منبع:نشريه پيام زن، شماره 218



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.