شمه ای از سلوك فردي و سياسي شهيد علامه عارف الحسيني(1)
گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمين سيد يعقوب حسين جعفري
درآمد
چطور و از كي با شهيد آشنا شديد و شخصيت ايشان چه ويژگي هائي داشت؟
ايشان خيلي خوش برخورد و صميمي بود و اخلاق خيلي خوب داشت. هر كسي كه با ايشان برخورد مي كرد، با اينكه قبلا ايشان را نديده بود ، اما گمان مي كرد چندين سال است كه ايشان آشنائي دارد. روحيه عجيبي داشت كه ما در عده كمي از علما ديديم. تواضع عجيبي داشت. بسيار خوشرو بود و هر كس كه با ايشان برخورد مي كرد، در همان ديدار اول جذب ايشان مي شد. البته همه اينها عنايات خداند به ايشان بود ، ولي زحمات بسيار زيادي كشيده بود كه خود را از نظر اخلاقي به اين مراتب برساند.
ايشان چون از شاگردان امام بود ، استاد در شاگرد مستقيم و يا غيرمستقيم تاثير دارد. در آن منطقه ، علما زياد بودند ، ولي ايشان از افرادي بود كه از هر جهت متشخص بود ، چه از لحاظ اخلاقي ، چه از لحاظ برخورد اجتماعي و چه از نظر فرهنگي ، ديني ، مذهبي ، سياسي بارز بود. از نظر سياسي شايد تنها شخصيت آن منطقه بود كه مسائل را تجزيه و تحليل مي كرد. آن زمان ما امام را نمي شناختيم و هيچ اطلاعي از انقلاب ايران نداشتيم و فقط اسمي شنيده بوديم كه ايراني هست و شاهي دارد و اوايل انقلاب درگيري هائي بوده ، ولي از وقتي با شهيد آشنا شديم ، ايشان حضرت امام (ره) را معرفي كرد و ما از همان موقع مقلد حضرت امام شديم. نه تنها ما كه هر كسي كه ايشان را مي ديد ، شيفته امام مي شد. ايشان نماينده تام امام بود ، چه از نظر اخلاقي ، چه سياسي ، چه جهادي. ما هيچ اطلاعي از جنگ ايران و عراق نداشتيم. ايشان نوارهائي را كه در مورد ايران بود مي آورد و براي ما پخش مي كرد. همين طور به روستاهاي مختلف مي رفت و آنان را در جريان مي گذاشت. ويژگي هاي خاصي داشت كه ما نه در آن زمان و نه بعدها در كسي نديديم.
شيوه ايشان در تربيت علمي و اخلاقي طلاب چگونه بود؟
در تربيت علمي طلاب بسيار جدي و در عين حال صميمي و با محبت بود ، يعني طلبه ها را جذب مي كرد. ما معلم هاي ديگر هم داشتيم ، اما خشك برخورد مي كردند و اين طور نبودند. خيلي با طلبه ها صميمي مي شد ، مثل يك رفيق ، يك دوست ، در حالي كه ما شاگرد ايشان بوديم ، ولي ايشان اصلا به عنوان اينكه استاد ما بود ، با ما برخورد نمي كرد ، بلكه به عنوان يك دوست برخورد مي كرد و ما هم جذب ايشان مي شديم و همه سئوالاتمان را خيلي راحت مي پرسيديم و ايشان هم بسيار راحت جواب مي داد. احترام و شخصيت ما را خيلي نگه مي داشت و عزت نفس ما را هميشه تقويت مي كرد. ما هم وقتي برخورد ايشان را مي ديديم ، طبيعتا مجذوب ايشان مي شديم.
با توجه به اينكه پديده انقلاب و شخصيت امام به هر حال ، در نگاه اول يا در يك نگاه ساده انديشانه منحصر و متعلق به ايران بود، شهيد چگونه و با چه شيوه اي مقلد امام بود كه در پاكستان به عنوان فردي وابسته به ايران معرفي نشود.
در آن منطقه كساني بودند كه شاگردان امام بودند ، اما ايشان طور ديگري بود. ايشان امام را متعلق به همه مسلمين و مستضعفان جهان مي دانست و در همه جا همين را تبليغ مي كرد. خود امام هم انقلاب را منحصر به ايران نمي دانستند. امام ويژگي هايي داشتند كه كسي نداشت ، يعني ايشان حكومت معنوي داشتند. ما قبلا امام را نمي شناختيم ، ولي بعد كه شهيد ، امام را به ما معرفي كرد، وقتي چهره امام را مي ديديم ، گريه مي كرديم. امام مصداق آن حديث معروف هستند كه هر كس براي خدا قدمي بر مي دارد، خدا دل هاي مردم را متوجه او مي كند. حضرت امام هم با شناخت كاملي كه از شهيد داشتند ، در آن پيام معروفي كه براي شهادت ايشان دادند ، فرمودند كه من فرزند عزيزي را از دست دادم. ايشان هميشه مي گفت اگر جان و مال و همه چيزم را براي حفظ ولايت فقيه ، از دست بدهم، مشكلي ندارم.
شهيد عارف الحسيني براي ترويج خط امام ، چقدر مورد حمله مخالفين قرار مي گرفت ، چون آنها كه به هر حال منطق سيد را نپذيرفته بودند و اعتقاد داشتند كه اين نوعي تبليغ براي انقلاب ايران و رهبر سياسي كشور همسايه است ، بنابراين آنها اين مسئله را تا چه حد دستاويز حمله به ايشان قرار داده بودند؟
با توجه به اينكه شهيد چه از لحاظ سني و چه از نظر رتبه علمي پائين تر از برخي از علماي پاكستان بودند ، چه ويژگي هائي موجب شد كه ايشان به رهبري شيعيان پاكستان انتخاب شدند؟
ما جنبه هاي معنوي و عرفاني ايشان را خيلي درك مي كرديم و چيزهائي از ايشان ديديم كه بسياري از علما نداشتند. مثلا در ماه مبارك رمضان ، بعد از افطار از منزلش كه نزديك مدرسه بود، مي آمد و دعاي افتتاح را با صداي بلند مي خواند. به ما نمي گفت بيائيد گوش بدهيد ، ولي ما علاقمند مي شديم و مي رفتيم و گوش مي داديم. دعا خواندنش حال عجيبي داشت و هنگام خواندن دعا گريه مي كرد.
به هر حال خصوصياتي داشت كه بسيار روي ما تأثير مي گذاشت. زماني هم كه رهبر شيعيان پاكستان شد ، دعاي كميل را هيچ وقت رها نكرد. در سفرهائي كه همراه ايشان بوديم و جلسات سياسي داشت ، بعد كه جلسات تمام مي شدند ، مي رفت گوشه اي مي نشست و دعاي كميل مي خواند. نماز شبش هيچ وقت ترك نمي شد. اينها باعث شده بود كه خداوند به ايشان زمينه اي بدهد كه به عرصه بيايد و تاثير بسيار بگذارد. مسلما اگر ايشان شهيد نشده بود، الان هم رهبر مسلمين پاكستان بود. ايشان شخصيت بزرگي بود. ديد باز سياسي و فكر جهادي ايشان را كسي نداشت. در آن جلسه اي كه مي خواستند قيادت تشيع را به كسي بسپارند ، خيلي ها تعجب مي كردند كه اساسا چطور شد كه اسم شهيد عارف هم مطرح شد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50