ويژگي هاي رهبري شهيد علامه عارف الحسيني

ويژگي هاي برجسته رهبري شهيد علامه عارف الحسيني در شرايط بسيار دشوار پاكستان و فعاليت گروه هاي تفرقه افكن ، از ارزش هاي فراواني برخودار است. وي توانست به رغم كوتاهي عمر ، خدمات ارزنده اي را در جهت تقويت وحدت در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي ارائه دهد. بي ترديد ادامه رهبري وي سرنوشت بهتري را براي شيعيان و نيز كل مردم پاكستان رقم مي زد.
شنبه، 28 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ويژگي هاي رهبري شهيد علامه عارف الحسيني

ويژگي هاي رهبري شهيد علامه عارف الحسيني
ويژگي هاي رهبري شهيد علامه عارف الحسيني


 






 

گفتگو با حجت الاسلام سيد احمد حسين حسيني
درآمد
 

ويژگي هاي برجسته رهبري شهيد علامه عارف الحسيني در شرايط بسيار دشوار پاكستان و فعاليت گروه هاي تفرقه افكن ، از ارزش هاي فراواني برخودار است. وي توانست به رغم كوتاهي عمر ، خدمات ارزنده اي را در جهت تقويت وحدت در ميان فرقه هاي مختلف اسلامي ارائه دهد. بي ترديد ادامه رهبري وي سرنوشت بهتري را براي شيعيان و نيز كل مردم پاكستان رقم مي زد.

از كي و چگونه با سيد عارف الحسيني آشنا شديد؟
 

سال 1980 ميلادي بود. شهيد اهل مقاومت بود، بُعد اجماعي و ديني و فرهنگي داشت. در قيام شيعيان عليه دولت موقت آن وقت در اسلام آباد در زمان ضياءالحق ايشان راجع به آن قيام كه حرف مي زد، ما فهمديم كه ايشان شخصيت بزرگي است و اشراف خوبي به مسائل ديني و سياسي و اجتماعي دارد و به اين ترتيب ما را جذب كرد.

چند سال داشتيد؟
 

دوم راهنمائي بودم. بعد از آن جريان به تدريج به مدرسيه دينيه جذب شديم و آمديم به مدرسه و درس و بحث ديني را زير سايه ايشان آغاز كرديم. ما حدودا 5 كتاب را پيش ايشان خوانديم. اول شرح امثله ، بعد عوامل ملامحسن ، بعد صمديه را به تنهائي نزد ايشان خواندم و بعد هم حاشيه ملاعبدالله و اواخر هم وقتي ايشان رهبر شد، داشت به ما درس معالم ديني مي داد كه به جائي نرسيد و ماند.

برنامه درسي اي كه شهيد براي طلاب ريخته بود، مبتني بر چه اصولي بود؟
 

برنامه درسي شهيد خيلي عميق و جالب بود. ما دو تا استاد مجرب داشتيم. يكي زنده است و يكي هم شهيد شد. شيوه شهيد اين بود كه تا وقتي شاگرد درس را ياد نگرفته و نفهميده بود ، اصلا يك سطر هم جلو نمي رفت. او درس گذاشته را از شاگرد مي پرسيد و وقتي مطمئن مي شد خوب ياد گرفته ، درس جديد را مي گفت. درس جديد را هم كه مي گفت تا مطمئن نمي شد كه شاگرد فهميده ، آن را تكرار مي كرد و اصرار داشت كه مطالب را دقيق منتقل كند.

ايشان تا كدام مقطع طلبه ها را در پاكستان نگه مي داشت و بعد به قم مي فرستاد و چرا؟
 

ايشان مثل ديگر اساتيد و مسئولان مدارس ديني ، طلاب را تا حد لمعه ، جلد اول ، در مدرسه خودش نگه مي داشت ، بعد چون علاقه طلاب را نسبت به حوزه ها ، از جمله حوزه علميه قم مي ديد ، براي تشويق آنها را به قم مي فرستاد.

شهيد روي كدام يك از اصول اخلاقي بيش از همه تكيه مي كرد و نظرش در مورد رفتار و گفتار اخلاقي طلبه ها چگونه بود؟
 

ايشان به تمام معنا شاگرد امام راحل بود و به دو نكته خيلي اهتمام مي ورزيد: تعليم و تعلم. ايشان خود در اين ميدان وارد بود و همزمان با تعليم ، هر پنجشنبه كلاس درس اخلاق داشت و مي فرمود: درس عربي و ادبيات كافي نيست و درس اخلاق است كه علما را از ديگر شئون جامعه متمايز مي سازد. ايشان به درس هاي اخلاقي خيلي علاقه داشت. يادم هست در آن زمان فارسي را خيلي خوب نمي دانستم ، ولي ايشان نوارهاي درس هاي اخلاق آيت الله مشكيني و شهيد مطهري را آورده بود و برايمان مي گذاشت و مي گفت اينها چهره هاي برجسته اي هستند. طلبه ها بايد خوب به درس اينها گوش بدهند. اگر چه ما نمي دانستيم آنها چه كساني هستند، ولي ايشان به آنان عشق داشت و ما را الزام مي كرد كه به آن درس ها گوش كنيم.

زمينه هاي رسيدن ايشان به رهبري با وجود علماي بزرگ در پاكستان چه بود؟
 

مسئله قيادت ايشان خيلي عجيب بود. بعد از رحلت مفتي جعفر حسين ، مسئله جانشيني ايشان در محافل پاكستان مطرح شد. اتفاقا در شهر بكر پنجاب ، وقتي كه برنامه هاي قيادت مطرح شد ، ايشان و دو تا ديگر به عنوان رقبا در آن جلسه شركت كردند.

چرا ايشان با اينكه از قبل مطرح نبود ، مطرح شد و به ميدان آمد؟
 

پاسخ به اين سئوال بسيار مهم است و آن چيزي نيست جز ايمان قوي ، تقوا ، و خلوص. آنروح تعبد و معنويتي كه ايشان داشت. همه كساني که براي اين خصلت ها احساس تشنگي مي كردند ، مي ديد كه فقط در روح ايشان متجلي شده است. در مسئله قيادت ، مسئله اعتماد خيلي مهم است. انسان به كسي مي تواند اعتماد کند که آن روح تعبد و تقوي لازم را داشته باشد. ايشان امين ، قابل اعتماد و اهل تقوا بود. شرايطي را كه بايد يك رهبر داشته باشد ، شايد مردم در جاي ديگري نيافته بودند و هر چند ايشان تجربه لازم را نداشت ، اما تجربه روحاني را داشت لذا ايشان را به ميدان آوردند و اين بار سنگين را به عهده او گذاشتند.

شيوه رهبري ايشان چگونه بود؟
 

شيوه رهبري شهيد بسيار جامع بود. ايشان نه تنها رهبري ظاهري داشت كه قلوب مؤمنين را نيز رهبري مي كرد و با همه مشكلات و غم مردم شريك بود، لذا هر كسي فكر مي كرد شهيد با ماست و در هر مسئله اي با ما شريك است ، لذا همه محبت خاصي نسبت به شهيد داشتند. شهيد در دل همه بود و همه او را محبوب دل ها مي دانستند.

نحوه تعامل شهيد با گروه ها و مسلك هاي ديگر چگونه بود؟
 

ايشان داعي وحدت بود. هرگز در هيچ محفلي خود را جلو نمي انداخت و افراد ديگر را جلو مي انداخت. همين طور در محافل غير شيعي ، هر وقت نماز جماعت بود ، سعي مي كرد به مسجد دوستان ديگر برود و پشت سر امام جماعت آنها نماز بخواند. با آنها ارتباط خوب و سازنده داشت و چون شاگرد امام بود ، جنبه وحدت و اتحاد را بسيار رعايت مي كرد و خيلي هم موفق بود و حتي نتيجه اش را در شهادت ايشان هم مي بينيم كه غير از شيعه ، ساير گروه ها هم احساس فقدان مي كردند.

در دوران رهبري ، مزاحمين ايشان از ميان ساير گروه ها و احزاب چه كساني بودند و رفتار ايشان با آنها چگونه بود؟
 

مزاحمين و موانعي كه سر راه ايشان بود، از جمله مشكلات خانوادگي بود و نسبت به بعضي از آداب و اخلاق پيش مي آمد. يك سري مشكلات منطقه اي بود كه به رسومات اجداد و خانواده ايشان بر مي گشت. بعضي مشكلات هم به خارج از كشور و به قدرت هاي بزرگ دنيا مربوط مي شد و از طريق آنها پيش مي آمد.

از طريق هم لباس ها و هم سلك هاي ايشان چقدر مزاحمت وجود داشت؟
 

يك بار در لاهور بوديم. من در آن زمان طبق فرمان شهيد در لاهور درس مي خواندم. در ايران امتحان داده بودم و هنوز نتيجه اعلام نشده بود. ايشان فرمودند شما جاي ديگر برو و درس را ادامه بده و من به لاهور رفتم و در جامعه المنتظر درسم را ادامه دادم. يك روز شهيد به جلسه خاصي كه علما بودند ، تشريف آورد. يك سري از دوستان بودند كه رفتارشان شهيد را خيلي ناراحت كرد. ما بيرون از اين بحث بوديم ، ولي احساس مي كرديم شهيد خيلي ناراحت شده و دارد گريه مي كند. بعضي از دوستان همزمان با شهيد گريه مي كردند. وقتي ما شهيد را در حال گريه ديديم ، رفتيم داخل و ديديم وضعيت خيلي بد است و شهيد دارد استعفا مي دهد و وضعيت بدي شده و يك سري نااميدي ها پيش آمده و عده اي از دوستان نمي گذارند. اين جور حرف ها در سطح شهر هم بود و از همان ها در آن جلسه ، شهيد را به اينجا كشاندند كه البته بعد پشيمان شدند و شهيد را حمايت كردند.

رويكرد شهيد در برابر سلفي ها چطور بود و با آنها چگونه رفتار مي كرد كه بتواند هم ضررشان را كمتر و هم از نفوذ شان جلوگيري كند؟
 

شهيد نسبت به ساير گروه ها شعار وحدت داشت ، اما نسبت به سلفي ها كاملا ايستاده بود ، چون مي دانست كه اينها قابل اصلاح نيستند. از تاريخ معلوم بود. حتي وقتي شهيد به ما درس عقايد مي داد، از سلفي ها فرياد مي كشيد و از كارهاي آنها زجر مي برد، لذا در مقابل آنها ايستاده بود و آنها را خارج از اسلام و مزدور قدرت هاي ديگر مي دانست.

ويژگي هاي ايشان در مقابل خطابه ، هم از حيث بلاغت و هم از حيث تاثير چگونه بود؟
 

به طور كلي شيوه سخنراني و تبليغ و خطابت ايشان جاذب بود و مردم عشق داشتند به سخنراني ايشان گوش بدهند. كلا نواي و صداي بلند و خوبي داشت كه هر كس مي شنيد ، مي دانست كه اين شهيد است كه دارد صحبت مي كند. صحبت هايش هم شنيدني و جامع بود و هر كس دوست داشت در سخنراني هاي ايشان شركت كند. به خاطر تجربياتي كه به دست آورده بود، سخنراني هايش كامل و جامع بودند ، لذا مردم دوست داشتند شركت كنند.

آيا آثار مكتوبي از ايشان باقي مانده؟ شاگردان خود را چقدر به تاليف و نگارش تشويق مي كردند؟
 

شهيد خيلي اهل مطالعه بود. از همان زمان نجف و قم و حتي در زمان رهبري. ما شاهد بوديم كه موقع سفر هم مطالعه مي كرد ، اهل برداشت و تحليل بود ، منتهي به خاطر كثرت مشغله و عدم فرصت نتوانست برداشت هاي خود را جمع و جور كند و به شكل كتاب دربياورد و لذا مطالب به صورت نوشتجات و به شكل كتاب نداشت. بعدها دوستان مجموعه اي از خاطرات و سخنراني هاي ايشان را چاپ كردند ، منتهي بعد از زمان شهادت شهيد بود.
ايشان خيلي تاكيد داشت كه طلاب بنويسند و آن حديث معروف را پيوسته مي گفت كه: «قيد العلم بالقلم» ، علم را با قلم حفظ كنيد، چون علم وحشي است و فرار مي كند. شهيد خيلي تقيد داشت كه هر چه را مي شنويم و ياد مي گيريم ، همه را بنويسم و مي گفت كه همين نوشتن به درد شما مي خورد ، نه گوش كردن. اصرار و تاكيد زيادي بر كتابت نكات علمي داشت.

ويژگي هاي رهبري شهيد علامه عارف الحسيني

ايشان در عرصه فرهنگي چقدر به خرافات حساسيت داشت و مصاديق مبارزه ايشان با خرافات كدام است؟
 

به عنوان يك رهبر وارد شد ايشان به بعضي ميادين ، بسيار مشكل ساز بود و از اول هم براي ايشان زمينه بدي فراهم كرده بودند. عده اي از علما بودند و الان هم هستند كه نسبت به بعضي از عقايد شيعي نظر خاصي دارند و مثلا مي گفتند كه ايشان «يا علي مدد» را قبول ندارد. اين شعار خيلي به ضرر شهيد تمام مي شد ، چون در آنجا عده اي هستند كه با اين جور شعارها انس دارند. شهيد سعي كرد اين فتنه را كه يك طرف قائل به يا علي مدد هستند و آن طرف نيستند ، بخواباند و حرف هائي بالاتر از اينها زد ، حرف هاي جامع زد. خوبي ها و كلي ها را مطرح كرد و اين جزئيات را از ميان برداشت. شهيد مسائل كلي را در نظر داشت و لذا شعارهائي را كه افراد به وسيله آنها يكديگر را متهم مي كردند ، برداشت و زمينه را فراهم كرد كه دوستان بتوانند همقدم باشند و پيش بروند.
يكي از مسائل آن زمان كه خرافات حساب مي شد، راجع به مراسم عزاداري سيدالشهدا(ع) بود. ايشان در اين زمينه حتي با خانواده و خاندان خود هم اختلاف نظر داشت و مقاومت كرد. رسم خانواده شهيد اين بود كه مراسم سيدالشهدا(ع) را با ساز و نمايش برگزار مي كردند، ‌ولي ايشان به اين مسئله قائل نبود كه مراسم سيدالشهدا(ع) به اين شكل باشد ، چون بعضي از مجالس صوفيان به اين شكل برگزار مي شد ، لذا كلا از خانواده در اين وجه كنار كشيد. ايشان اين را كار فرهنگي استعماري مي دانست و عليه آن قيام كرد و تا حدي هم موفق شد.

بسياري معتقدند كه شهيد بسط دهنده انديشه امام و انقلاب اسلامي در پاكستان بوده است. قبل از قيادت ايشان ، چقدر زمينه براي اين كار وجود داشت و شهيد چقدر توانسته بود زمينه سازي كند؟
 

قبل از رهبري شهيد ، زمينه براي قبول انديشه امام در محافل خاص مطرح بود، ولي بسيار محدود و مختص به كساني بود كه سطح علمي شان بالا بود و يا ايران را ديده بودند. شهيد قبل از ايران نوارهاي سخنراني و فيلم هائي را كه برايش آورده بودند ، ده به ده مي برد و در حسينيه ها پخش و مردم را با انقلاب ايران آشنا مي كرد و به اين ترتيب عشق مردم به انقلاب بيشتر شد. ايشان درس هاي انقلابي مي داد. طلاب و همين طور مردم مي پرسيدند كه خط امام يعني چه؟ و ايشان توضيح مي داد. مي خواست كه خط و فكر انقلابي امام مطرح باشد و با نمايش فيلم ها و صحبت درباره امام و انقلاب ، مردم را با ايشان آشنا مي كرد.

با توجه به اينكه شيعيان پاكستان از قديم بيشتر توجه به نجف داشتند، شهيد در توسعه مرجعيت امام چقدر نقش داشت؟
 

شهيد به طور كلي از مرجعيت دفاع مي كرد. حتي يادم هست كه در همان مدرسه فردي حرف هائي از مرجعي زد كه در قم مشكلات داشت. شهيد با قاطعيت اعلام كرد ايشان مرجع بود و شما حق نداريد درباره اش حرف نامناسبي بزنيد. همه فكر مي كردند شهيد از شنيدن اعتراض نسبت به آن آقا خوشحال بشود، ولي شهيد بسيار تند شد و اجازه نداد كه آن فرد به حرفش ادامه بدهد. خيلي براي آن آقا عجيب بود. لذا مي بينيم كه شهيد به كل مرجعيت احترام مي گذاشت و از آن دفاع مي كرد ، منتهي بعدها ديد كه تقليد از مرجعيت شرايط خاصي دارد و مي گفت مرجع تقليد ما بايد خبير به زمان باشد ، لذا اصرار مي ورزيد كه امام خبير به زمان است و شرايط لازم را دارد و بايد ايشان مرجع تقليد ما باشد.

نمايندگي سيد از امام در پاكستان ، چقدر در تثبيت موقعيت خود ايشان تاثير داشت؟
 

ابتدا تقوا و اخلاق و اخلاص خود شهيد در رهبري وي تاثير داشت و وقتي امام ايشان را به عنوان نماينده انتخاب كردند ، يك قدرت معنوي بود و بر نفوذ شهيد چندين برابر اثر گذاشت و در محافل ديني تاثير زيادي داشت و دست شهيد از خيلي جهات باز شد و توانست پيشرفت خوبي داشته باشد.

هنگامي كه در قم بوديد ، از مسافرت شهيد به قم چه خاطراتي داريد؟
 

در زماني كه در قم بودم ، ايشان يك بار تشريف آورد به قم و همه طلاب پاكستاني را جمع كرد. ما هم در ملاقاتي خدمت ايشان رسيديم. شهيد بعد از درس اخلاق و صحبت درباره مراجع اينجا و اينكه بايد فرصت را غنيمت بشماريم ، يك سئوال كلي را مطرح كرد. ما حدود 20 نفر بوديم. از هر نفر پرسيد چه كار مي كني؟ آيا در حوزه مي ماني ؟ مي گفت خيلي زود دنبال ازدواج و بچه نرويد. بمانيد و خوب درس بخوانيد. يكي گفت: يك سال مي توانم بمانم ، يكي گفت دو سال ، يكي گفت سه سال. ايشان ناراحت شد و گفت: «آقا! اينكه وقتي نيست. اينکه براي درس و بحث كافي نيست. نكند سال اول ازدواج كنيد و سال بعد بچه دار و گرفتار خانواده شويد و از درس بمانيد. نمي شود به اين نحو ادامه بدهيد. در حوزه بمانيد.» وقتي از من سئوال كرد، گفتم: «آقا! مي خواهم چهار سال بمانم.» و خيلي هم خوشحال بودم كه شايد شهيد مرا تشويق كند! شهيد باز هم ناراحت شد و گفت: «من شش سال در حوزه نجف ماندم و 26 سال سن داشتم كه ازدواج كردم. شماها چرا زود به دنبال اين جور حرف ها هستيد؟» لذا ما را وادار كرد كه بيشتر بمانيم و درس بخوانيم و به هدف اصلي برسيم.

خبر شهادت سيد را چگونه دريافت كرديد و چه خاطراتي از آن رويداد داريد؟
 

خبر شهادت ايشان را در مدرسه مباركه حجتيه قم دريافت كردم. صبح بود و بلند شده بودم و مي خواستم صبحانه آماده كنم كه از بلندگوي مدرسه حجتيه صدا بلند شد. دوستان گريه مي كردند. و ما هم به جمع آنها پيوستيم و پرسيديم چه خبر شده؟ گفتند در پيشاور اين اتفاق افتاده و شهيد هم مجروح است و در بيمارستان ، ولي خبرهاي منفي هم مي رسيد. ما هم همه چيزها را رها كرديم و گريه و سينه زني و عزاداري شروع شد و از مدرسه حجتيه بيرون آمديم. همه مي آمدند و مي پرسيدند چه خبر است و ما نمي توانستيم چيزي بگوئيم و زبانمان بسته بود و فقط همه دوستان گريه مي كردند. وضعيت بد و عجيبي بود. تا شب اوضاع آشفته اي بود و گرسنگي و خستگي احساس نمي كرديم و فقط درد فراق شهيد بود. وقتي اعلام شد كه ايشان شهيد شده ، درد ما صد چندان شد. آن خاطره خيلي تلخ هنوز در ذهن ما مانده است.

آثار شهيد پس از دو دهه از شهادت ايشان چقدر در پاكستان و در ميان شيعيان آنجا باقي مانده است؟
 

اگر چه مدت زيادي دارد مي گذرد ، هنوز هم مردم ، شهيد را براي خودشان يك نمونه و يك اسطوره مي دانند. آنهائي هم كه شهيد را درك نكرده و نديده اند ، ايشان را براي خود رهبر و اسوه مي دانند و سعي مي كنند همان راه را بروند.

علماي پاكستان تا چه حد توانستند بعد از ايشان به آرزوها و امثال شهيد جامه عمل بپوشانند؟
 

طلاب و علما و فضلاي پاكستان اگر ايشان زنده بود ، قطعا سرعت عمل بيشتري داشتند. يقينا فقدان ايشان محسوس است. هدف همه ما پياده كردن هدف شهيد است ، ولي حتي در دوستان خيلي نزديك ايشان هنوز هم نتوانستند اهداف شهيد را كما حقه پياده كنند و به آنها برسند و هنوز هم راه طولاني در پيش داريم.

در حال حاضر شيعيان پاكستان ، بيشتر از چه مشكلاتي رنج مي برند و سعي طلاب پاكستاني امثال شما ، بايد بيشتر معطوف به برطرف كردن كدام مشكلات باشد؟
 

رنجي كه امروز شيعيان پاكستان مي برند ، فقدان رهبري واحد است. ما مدتي هست كه در كشور خودمان آن رهبري واحد را نداريم و اين دردي است كه همه زجرش را مي كشند و الساعه مشكلات زيادي به بار آورده است كه الان ما در مقابل دشمنان آن نقطه واحد را نداريم و ما را مي كوبند ، مي زنند و از صحنه حذف مي كنند و ما پشتيبان محكم نداريم.

با توجه به اخبار رقت باري كه از پاكستان و به خصوص از وضع شيعيان به گوش مي رسد. طلاب پاكستاني بايد چه كار كنند؟
 

براي رفع اين مشكلات فقط يك راه وجود دارد و آن هم وحدت كلمه است و به اين نحو مي توانيم از اين مشكلات بيرون بيائيم و ايستادگي كنيم و از خودمان و از عقايدمان ، از ناموسمان و از مكتبمان دفاع كنيم ، و الا با اين تشتت و تفرقه و انتشار به جائي نمي رسيم. در خط اول پيروي و اطاعت از مقام معظم رهبري لازم است ، چون راهگشا براي همه مسلمانان است و در محفل محدود ، وحدت بين همه روحانيت است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.