جلوه هائي از منش فردي و اجتماعي شهيد محمد منتظري(2)

تا قبل از پيروزي انقلاب ناگفته نماند قبل از آن محمد هنوز ازدواج نكرده بود و بحث ازدواج او پيش آمد. همسر محمد منتظري به همراه خواهرش در منزل ما در قم بودند. خواهر اولش نامزد داشت. من خواهر دوم را براي شهيد منتظري مناسب ديدم، ضمن اينكه آنها نسبتي هم با هم داشتند،ازاين رو سفارش كردم و تذكر دادم و از آنجا كه از خانواده حري و خواهر
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلوه هائي از منش فردي و اجتماعي شهيد محمد منتظري(2)

جلوه هائي از منش فردي و اجتماعي شهيد محمد منتظري(2)
جلوه هائي از منش فردي و اجتماعي شهيد محمد منتظري(2)


 






 

گفت و گو با آيت الله قربانعلي دري نجف آبادي
تا چه زماني ارتباطتان با شهيد منتظري قطع شد؟
 

تا قبل از پيروزي انقلاب ناگفته نماند قبل از آن محمد هنوز ازدواج نكرده بود و بحث ازدواج او پيش آمد. همسر محمد منتظري به همراه خواهرش در منزل ما در قم بودند. خواهر اولش نامزد داشت. من خواهر دوم را براي شهيد منتظري مناسب ديدم، ضمن اينكه آنها نسبتي هم با هم داشتند،ازاين رو سفارش كردم و تذكر دادم و از آنجا كه از خانواده حري و خواهر دو شهيد بودند و بيت آقاي منتظري با آن خانواده آشنايي كامل داشتند. به اين ترتيب ايشان همسر شهيد منتظري شدند و محمد سر و سامان گرفت ثمره اين ازدواج دو فرزند بود.
من بعد از حوادث اصفهان، نجف آباد و خميني شهر از راه اهواز بندرامام (بندر ماهشهر) و رامهرمز به شهرهاي خوزستان رفتم. در بحران انقلاب بود. وقتي امام خواستند بيايند،براي استقبال از ايشان به تهران رفتم كه خبر دادند چون امام مي‌خواهند بيايند فرودگاه را بسته‌اند. من هم به مدرسه صدوق رفتم و پس از هفت سال محمد را ديدم.صبح فرداي آن روز اولين از نفراتي بوديم كه در مسجد دانشگاه تهران تحصن كرديم.سيزده نفر از روحانيوني كه در آن مسجد بودند،ازروحانيون نجف آباد بودند. حدود ساعت 9-10 صبح آيت‌الله مقيمي از من پرسيدند تعداد چند نفر است؟ شمردم و ديدم تا آن ساعت تقريباً 250 نفر در آنجا حضور دارند.
پس از آن مدتي امام جمعه چهار محال و بختياري شدم و محمد منتظري را به چهارمحال و بختياري دعوت كردم و دوسه سخنراني هم كه يكي از آنها در شهركرد بود، برايش گذاشتم و از او پذيرايي كردم و بسيار او را مورد احترام و تجليل قرار دادم. همين طور شهيد بهشتي و شهيد هاشمي نژاد هم سفري به اين استان داشتند. شهيد بهشتي را براي سخنراني به بروجردهم برديم. براي شهيد هاشمي نژاد هم يك برنامه سخنراني در مسجد ابوالفضل ترتيب دادم. آن موقع بنده هم امام جمعه، هم دادستان انقلاب اسلامي و هم نماينده امام در استان بودم. پس از آن در انتخابات مجلس، شهيد منتظري از طرف مردم نجف آباد نماينده شد و من از طرف مردم چهار محال و بختياري واردمجلس شدم. جنگ شروع شد و به دنبال آن حوادث ديگري مانند حركت و حضور در حزب پيش آمد كه در اين ميان شمع محفل جمع شهيد بهشتي بود.

جرقه تحصن در كجا زده شد. آيا در همان مدرسه صدوق اين تصميم گرفته شد يا اينكه به شما خبر دادند قراراست چنين اتفاقي بيفتد و شما هم رفتيد.
 

احتمالاً رهبران روحاني مانند شهيد بهشتي، شهيد مطهري و آقاي منتظري و ديگران كه در مدرسه صدوق حضور داشتند، برنامه ريزي كردند. وقتي فرودگاه بسته شد، در برابر اقدام بختيار كه فرودگاه را بست، آنها هم عكس العمل نشان دادند كه بهترين واكنش در اين باره تحصن در مسجد دانشگاه تهران بود. در واقع دانشگاه تهران و مسجد آن پايگاه انقلاب شد. آن موقع امام در پاريس بودند و مسجد دانشگاه مركز فرماندهي شده بود و آيت‌الله مطهري، آقاي هاشمي رفسنجاني، آيت‌الله طالقاني و شهيد بهشتي حضور داشتند. ما هم كه جوان تر بوديم در دانشگاه برنامه داشتيم و راه پيمايي مي‌كرديم و شعار مي‌داديم.
روز هشتم بهمن 57، در خيابان و ميدان انقلاب تيراندازي مي‌كردند و در اين ميان حدود چهارصد نفر تير خوردند، چون ستاد ژاندارمري آنجا بود. بعدها در روزنامه ها اعلام كردند حدود 37 نفر در اين راه پيمايي شهيد شدند.ازدانشگاه تهران به دماوند رفتم تا در مراسم يكي از شهداي آنجا سخنراني كنم.پدرهنوز در قيد حيات بود و پسر دومش هم شهيد شده . شعار جوان ها در آن روز اين بود:«رهبران! ما را مسلح كنيد.»درحالي كه نظر امام چنين نبود و مي‌خواستند كه انقلاب بدون اسلحه، با مرگ برشاه و با مشت و سنگ پيروز شود. كه همين طور هم شد. به نظر مي‌آمد برنامه ريزي براي تحصن، توسط رهبراني كه تظاهرات و ساير حركت ها را هدايت مي‌كردند، انجام مي‌شد. من قبل از اين جريان ها در آنجا نبودم و همان طور كه اشاره كردم،درخوزستان بودم.

نظر شما راجع به فعاليت هاي شهيد منتظري در دوران بعد از انقلاب چيست؟
 

به نظر من بهتر از همه حضرت امام شهيد محمد منتظري را معرفي كرد. پيام امام به آقاي منتظري در مورد محمد بسيار گويا و رسا بود.بايد شخصيت شهيد منتظري بازتابي و بازشناسي شود.اصولاً او ضد منافقين و نفاق و از همان ابتدا،درزندان ضد ليبراليسم و جريان هاي التقاطي و انحرافي بود. دراين باره خيلي بايد رعايت كرد. ممكن است در جايي تعامل مي‌كرد كه اين با تأثير پذيري مطلق كاملاً متفاوت است، ضمن اينكه انسان ممكن است در عين تعامل،تأثيرگذارهم باشد. بعد از انقلاب نسبت به نهضت هاي آزادي بخش تفكرات خاصي داشت،مثلاً معتقد بود بايد فلسطين يا قدس را آزاد كنيم و از اين نظر هم عقيده با امام بود،اما گاهي در به كار بردن ابزار و ادوات دچار اشتباه مي‌شد. به عنوان مثال روي ياسر عرفات بيهوده محاسبه مي‌كرد و حتي قذافي در مرحله‌اي راكت و موشك به ايران داد،ولي در مقاطعي هم كمكي نكرد.او با امام موسي صدر، شهيد چمران، آقاي دعايي، آقاي زيارتي،آقاي رحيميان،آقاي رحماني و مرحوم املايي و نيزطلبه هاي تند و افراطي كه در نجف به عنوان طلبه هاي خمينيستي در مدرسه شيرازي ها معروف بودند، همكاري مي‌كرد. البته آنها به تندروي و افراطي گري معروف بودند، در حالي كه اين طور نبود و انقلابي بودند. ضمناً نبايد شهيد منتظري را در جريان هدفيون، مهدي هاشمي و... دخيل دانست.

جلوه هائي از منش فردي و اجتماعي شهيد محمد منتظري(2)

درمجلس اول رابطه اش با ليبرال ها چگونه بود؟
 

زياد خوب نبود. همان طور كه اشاره كردم در زندان هم با نهضت آزادي مقابله مي‌كرد. او با جريان نهضت آزادي و ليبرال ها برخورد مي‌كرد و آنها را قبول نداشت و آنان را به نحوي تقريباً وابسته به آمريكا و امثالهم مي‌دانست.موضع گيري وي نسبت به دولت موقت كاملاً روشن است.نسبت به آنها حساسيت داشت.وقتي مي‌خواست به ليبي برود و يا به لبنان نيرو ببرد،دولت موقت مانع او مي‌شد.او معتقد بود متين دفتري جاسوس آمريكاست و مي‌خواست او را بگيرد و بازداشت كند.البته در بعضي از فعاليت هايش اشتباه هم مي‌كرد،اما روحيه انقلابي داشت و مي‌گفت آمريكايي ها دنبال اين هستند كه ما را در داخل درگير جنگ كنند. ما بايد جنگ را به مرزهاي خارج از كشور ببريم.

شهيد منتظري در مقطعي به شهيد بهشتي انتقادات تندي كرد و بعد هم بر گشت نقطه افتراق و تفاوت عمده وي با ديگر مخالفان شهيد بهشتي چه بود؟
 

بايد بگويم شهيد منتظري از روي صداقت، صفا،اخلاص و احياناً اشتباه در بعضي مسائل و اينكه شايد گمان مي‌كرد شهيد بهشتي در مقاطعي با ليبرال ها سازش مي‌كند، آن حرف ها را مي‌زد البته اين مسئله نيازمند تحليل دقيق تر با اسناد روشن تري است.وقتي صلابت، استقامت و اعتمادش جلب شد،با همه وجودش به شهيد بهشتي عشق مي‌ورزيد.كمتر جلسه‌اي بود كه من در آن حضور نداشتم و شهيد منتظري هم خيلي كم مي‌آمد و اين عنايت خداوند بود كه شهيد منتظري را با شهيد بهشتي و هفتاد ويك نفر ديگر از شهداي گران سنگ و پاكباخته نزد خود ببرد و در مقام قرب الهي قرار داد و بعد هم آن پيام نوراني و اختصاصي حضرت امام راجع به شهيد محمد منتظري بود و همچنين مرقد شهيد منتظري در كنار مرقد مطهري حضرت معصومه(س)كه اخيراً مهمان ديگري هم به جمع آنها اضافه شده است مهمان بسيار نوراني و پربركت، مرحوم آيت‌الله العظمي بهجت كه محراب آنها به وجود نوراني ايشان مزين شد. همچنين مرحوم آقاي رباني شيرازي، رباني املشي، موسوي دامغاني كه خداوند همه آنها را با اوليا خود محشورفرمايد.

به نظر شما آيا شهيد محمد منتظري از نظر فكري يعني راه، الگو،چپ روي اقتصادي داشت. حمايت زياد ايشان از مستضعفين سبب شده است كه برخي آراي او را به اين صورت تبيين و تعريف كنند.
 

چپ روي اول انقلاب خيلي حكيمانه نبود و نمي‌توان آن را توجيه كرد واقع امراين است كه الآن هم نمي‌توان توجيه كرد. اصولاً شعار چپ و امثال آن معنايي ندارد آيا مي‌خواهيد شعار چپ بدهيد يا خداپسندانه انجام دهيد؟ ممكن است براي جمع كردن مريد شعار چپ دهيد.اگر كار براي خدا نباشد و خرواري هم شعار بدهيد،ارزش ندارد. ارزش كار زماني است كه براي خدا باشد. سياست اسلام توانمند سازي است نه شعار چپ. حمايت واقعي، حفظ كرامت و حرمت انسان هاست.
يادم هست تازه ازدواج كرده بودم همسر من، خواهرآقاي رستگاري هستند. آن وقت ها ايشان ديپلم داشتند. ما منزل محقري در خاك فرج قم نزديك منزل آقاي منتطري اجاره كرديم. پول چنداني هم نداشتيم و مي‌بايست با دويست تومان زندگي مان را اداره مي‌كرديم. يكي دو نفر از آقايان محترم نجف آبادي در كوچه آقازاده نزديك منزل آيت‌الله بهجت،آيت‌الله داماد و مرحوم آشيخ هاشم آملي منزلي خريدند و تصميم گرفتند كسي را در آن خانه بنشانند.پيشنهاد كردند كه آقاي دري مناسب است. محل زندگي قبلي ما مناسب نبود، درحالي كه منزل جديد به حرم و مسجد سلماسي پايگاه و بيت امام بسيار نزديك تر بود و فضاي بهتري را در اختيار داشتيم.مدت سه سال در اين منزل ساكن بوديم. آنها فكر مي‌كردند بهتر است به طلبه‌اي با شرايط ما كمك شود تا بتواند وظيفه‌اش را با آرامش انجام دهد كه اين همان طلبه پروري مرحوم آشيخ احمد حججي يا آقاي رياضي است كه در ابتداي صحبت عرض كردم و اين روحيه در بين آخوندهاي نجف آبادي، بسيار حائزاهميت و قابل تقديراست.چنين روحيه‌اي در شهيد منتظري و جدّ ايشان و همين طور پدرشان آقاي منتظري بنشيند و برايشان راحت تر هم بود، اما مناسب ديدند كه طلبه‌اي بنشيند تا بتوان سر فرصت سر پناهي تهيه كند.
شهيد منتظري هيچ چيزي براي خود نمي‌خواست.اززندگي و دنيا چيزي براي خودش اختصاص نداد و هر چه داشت براي انقلاب، امام، اهل بيت، پيروزي اسلامي و مسلمانان مي‌خواست.با همه سلول هاي وجودش به امام خميني،شهدا،انقلاب،ملت و سلام عشق مي‌ورزيد وبا همه وجوش ضدصهيونيسم،ضدامريكا،ضد استكبار و يك مبارز خستگي ناپذيربود.او نسبت به همه جريان هاي منافق و التقاطي اسوه حسنه بود.بايد او را به عنوان اسوه مطرح كرد. كساني كه وقتي ساواك آنها را دستگير مي‌كرد و دو سه شلاق به آنها مي‌زد افراد بسياري را لو مي‌دادند و توهين مي‌كردند و صد جور وابستگي به ساواك داشتند و بعد هم پرچم نفاق را به دوش مي‌كشند و خون شهدا را پايمال مي‌كنند،با شهيد منتظري كه همه وجودش نهضت امام و انقلاب بود و در اين راه تا آخراستاد و به فكر نهضت و وحدت جهاني اسلام بود،متفاوتند.
انحراف روشن فكري در زندگي شهيد منتظري وجود نداشت.من درفاصله سال هاي 38- 60، حدود 22 سال از نزديك با شهيد منتظري آشنا بودم.حتي براي ازدواجش هم،بنده همسر ايشان را پيشنهاد دادم و بعد سايرين آن را دنبال كردند و همه اعضاي خانواده ايشان را مي‌شناسم.او اسوه مقاومت، فداكاري، ساده زيستي، قناعت، جهاد، تلاش، حق شناسي، بصيرت جمعي، ولايت پذيري و ولايت مداري بود. همان طوركه اشاره كردم در سال هاي اوج اختناق، ناگهان در مسجد بلند شد و در حمايت از حضرت امام شعار داد،يا وقتي ما مي‌ترسيديم در صحن اعلاميه پخش كنيم و فقط دو بسته اعلاميه به من دادند،او دستش پر از اعلاميه بود و با اين حال باز هم همراهش اعلاميه داشت تا آنها را بين جمعيت پخش كند.اينكه دستگاه كپي استنسيل داشت و در منزل همسايه ها و ساير آقايان اعلاميه ها را تكثيرمي‌كرد، همگي حاكي از تلاش و شجاعت فراوان او بود.
يادش به خير!
در پايان براين نكته تأكيد مي‌كنم كه آن شاءا‌لله خداوند به درجات اين عزيز و ساير عزيزان شهداي گران سنگ هفتم تير، به ويژه سيد و سالار ايشان مرحوم آيت‌الله شهيد مظلوم بهشتي بيفزايد و خون پاك اين شهيدان را مايه تقويت اسلام فقاهت و ولايت و رسوائي نفاق وليبراليزم و نفوذ اجانب و استكبار و صهيونيزم قرار دهد. بي شك خون اين عزيزان،انقلاب سوم را رقم زد، انقلاب اسلامي را بيمه كرد،موجي از آرمان خواهي و عزّت طلبي و فداكاري را در ملت ما احيا كرد،موجي از نفرات و خروش عليه جريان هاي سكولار و تروريسم را در جامعه زنده كرد،ماهيت پليد دشمنان انقلاب اسلامي را افشا كرد و چهره كريه آنها را رسوا ساخت.
آري بالاترين مقام مقام شهادت است و خون پاك شهيدان هفتم تير تا ابد خواهد جوشيد و ياد آن عزيزان هميشه زنده و جاودانه و ماندگارخواهد بود و خط سرخ شهادت آنهارا يك طرف به كربلا و عاشورا مي‌رسد و از سوي ديگر تا قيام حيات بخش مهدي موعود(ع) تداوم خواهد داشت.
خداوند آن عزيزان را دوست مي‌داشته و در جوار قرب خود مأوي داده است. شهيد هرگز نمي‌ميرد و نخواهد مرد و اين به بركت پاكي و قداست خون شهيد و اهداف و انگيزه هاي بلند وملكوتي آنهاست و خداوند شهيد محمد را دوست مي‌داشت ودر خيل اين كبوتران عاشق و پرندگان سبكبار و سبكبال او را به ساحل امن و راحت و نجات ابدي سوق داد و هدايت فرمود.«عاش سعيدا و مات سعيدا وسيق الذين اتّقوا ربّهم الي الجنة زُحرا»خداوند اين منازل و مقامات را به هر كسي نخواهد داد بلكه لياقت و عنايت و اجر زحمات و خدمات را خواهد داد،چه با اجر آن همه او را شايسته آن دانسته و چه بسا امثال حقير محروم باشيم.
«جزاء‌الله خيراً الجزا»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.