مجاهد خستگي ناپذير

ارتباط و آشنائي من با شهيد حجت الاسلام محمد منتظری از نزديك در نجف اشرف در سال 1350 آغاز شد تا زماني كه ايشان از ايران به نجف هجرت كرد. قبلاً هم از مبارزات او ودستگيري و شكنجه هائي كه ديده بود،كاملاً اطلاع داشتم، مخصوصاً از نشاندنش روي بخاري برقي بعد از آزادي از زندان، باز دست از مجاهدت در راه اسلام و قرآن بر نداشت،
يکشنبه، 29 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مجاهد خستگي ناپذير

مجاهد خستگي ناپذير
مجاهد خستگي ناپذير


 

نويسنده:حجت‌الاسلام اسماعيل فردوسي پور




 
ارتباط و آشنائي من با شهيد حجت الاسلام محمد منتظری از نزديك در نجف اشرف در سال 1350 آغاز شد تا زماني كه ايشان از ايران به نجف هجرت كرد. قبلاً هم از مبارزات او ودستگيري و شكنجه هائي كه ديده بود،كاملاً اطلاع داشتم، مخصوصاً از نشاندنش روي بخاري برقي بعد از آزادي از زندان، باز دست از مجاهدت در راه اسلام و قرآن بر نداشت، منتهي مجاهدت هاي مخفيانه و مسافرت هائي هم به كشورهاي همسايه كرد تا اينكه منجرشد به سفربه نجف اشرف. با اينكه آن موقع بين ايران و عراق اختلاف بود و عراق از كليه مبارزين و مجاهدين دعوت كرده بود كه اگر حرفي و مطلبي عليه رژيم شاه داريد،مي‌توانند در راديو عراق حرفشان را بزنند، با اين حال شهيد محمد را در مرز گرفته بودند و مدتي هم در زندان طاغوت عراق زنداني بود تا بالاخره توسط نامه‌اي كه به ريئس امن عام آنجا نوشت و شرح حال خودش را داد،آزاد شد. روزي در نجف اشرف به ما اطلاع دادند كه آقاي محمد منتظري آمده‌اند.ما هم برادران را براي ديدار با او خبر كرديم،البته به خاطر اينكه شهيد معرفي نشود و ساواك او را شناسائي نكند،اسم مستعار(سميعي) را برايش انتخاب كرديم.
آموقع،شهيد مبارزات خودش را در بين طلاب و برادران ايراني و غير ايراني به عنوان جلسات سخنراني و جلسات افشاگرانه و روشنگرانه شروع كرده بود. مرحوم شهيد محمد منتظري از آنجا كه فردي فعال و كوشا بود، فكر و نظر او محدود به يك منطقه نمي‌شد، فكراو به فعاليت در نجف هم محدود نشد و از آنجا به كشورهاي خليج، كويت، بحرين، سوريه، لبنان و اروپا و... مسافرت كرد وبا برادران مبارز و فعال خارج از كشور تماس گرفت. روحانيت مبارزخارج از كشور عنواني بود كه ايشان انتخاب كرده بود و برادران مبارز ايراني در عراق را تحت اين عنوان متشكل كرده بود.
شهيد گاهي از اوقات در نيمه هاي شب، در مي‌زد و مثل يك سرباز كوله بار خود رابردوش مي‌كشيد و بدون اينكه به استراحت و خوردن نان و چاي بپردازد، وسائلي را كه آورده بود از قبيل نوارها و كتاب ها را فوري تحويل مي‌داد و باز براي بازگشتن و بردن اطلاعات و نوارهاي امام به خارج آماده مي شد.گاهي در لباس روحانيت و گاهي هم در لباس عادي دنبال فردي مي‌آمد كه بتواند او را با جرائم شاه خائن و آمريكا روشن كند و به او براي افشاي اين جرائم كمك كند.
عمده نظر شهيد محمد كمك به برادران فلسطيني و برادران جنوب لبنان بود، لذا مدتي در سوريه و در لبنان اقامت داشت و رابط مستقيم بين برادران مبارز ايراني و برادران فلسطيني بود. او براي برادراني كه مي‌خواستند به سازمان آزادي بخش فلسطين راه يابند،معرف خوبي بود.روابط او با نهضت فلسطين بسيار خوب بود و فعاليت هاي پيگيرو شبانه روزي‌اش در دوران بعد از انقلاب،براي استقرار سفارت فلسطين به جاي سفارت اسرائيل و ارتباط دادن برادران فلسطيني با انقلابيون ايراني، خود مبين اين مسئله است. در سال 1356 براي افشاگري جنايات شاه خائن در فرانسه، اعتصاب روحانيون مبارز را در كليساي سنت مري برپا كرد و درسايه اين اعتصاب، مصاحبه هائي هم انجام و در جنايات چندين ساله شاه مزدور برملا شد.
محمد بالاترين قدم ها را در افشاي دودمان كثيف پهلوي در داخل و خارج كشور برداشت و هميشه مانند يك سرباز، كوله پشتي خود را به همراه داشت و مشغول فعاليت و مسافرت و روشنگري و افشاگري بود، كما اينكه بعد از انقلاب هم دست از اين روش بر نداشت و در راه افشاي ماهيت ملي گرايان و ليبرال ها و كساني كه در خط آمريكا حركت مي‌كردند،قدم هاي شايسته‌اي را برداشت،منتهي از طرف ملي گرايان تهمت ها و خيانت هائي نسبت به او انجام شد و اين اواخر در مجلس هم به او اهانت هائي كردند تا اينكه درآن شب شوم،كينه هاي منافقين و دشمنان اسلام منفجرشد و اين عزيزان را به شهادت رساند.
روحشان شاد
والسلام عليكم ورحمه‌الله و بركاته

مجاهد خستگي ناپذير

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.