القسام؛ پايه گذار مقاومت فلسطين(2)

همانگونه که شنيده ايد نبرد فيزيکي بين شيخ مجاهد عزالدين القسام و ياران پيشگام و مؤمن و مجاهد او با نيروهاي انگليسي فقط چند ساعت طول کشيد. با وجودي که عمليات مسلحانه گاه و بيگاه در آن مرحله روي مي داد، ولي نبرد يعبد که در پاييز سال 1935اتفاق افتاد از اين نظر حايز اهميت بود که يک رويارويي مستقيم ميان گروهي از مجاهدان با
دوشنبه، 30 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
القسام؛ پايه گذار مقاومت فلسطين(2)

القسام؛ پايه گذار مقاومت فلسطين(2)
القسام؛ پايه گذار مقاومت فلسطين(2)


 






 

مروري برراهکار مسلحانه شهيد شيخ عزالدين القسام درگفتگو با دکتربيان نويهض الحوت
 

بفرمائيد که قيام و انقلاب القسام چگونه آغاز شد و چه دستاوردهايي داشت؟
 

همانگونه که شنيده ايد نبرد فيزيکي بين شيخ مجاهد عزالدين القسام و ياران پيشگام و مؤمن و مجاهد او با نيروهاي انگليسي فقط چند ساعت طول کشيد. با وجودي که عمليات مسلحانه گاه و بيگاه در آن مرحله روي مي داد، ولي نبرد يعبد که در پاييز سال 1935اتفاق افتاد از اين نظر حايز اهميت بود که يک رويارويي مستقيم ميان گروهي از مجاهدان با اشغالگران انگليسي بود. اين نبرد به گفت و گوي کلامي و مسالمت آميز بيهوده پايان داد و مرحله نويني را از مبارزه مسلحانه با دشمن اصلي بنيانگذاري کرد.
عده اي پيش از القسام درد را شناخته بودند اما جرأت نداشتند درمان را تجويز کنند. ولي القسام با شهادت خود به همه فلسطيني ها اعلام کرد که جز با انقلاب مسلحانه پيروزي امکان پذير نيست. امکان نداشت که او همه مردم را مسلح کند، ولي با ايمان، صداقت، تعهد و راهکاري که در پيش گرفت راه آزادي و استقلال را نشان داد.
القسام شبانه روز وقت خود را براي پيکار با دشمن صرف کرد تا اينکه مردم او را الگو و سرمشق مبارزات خود قرار دادند...او مانند صحابه مؤمن و مجاهد صدراسلام شده بود...در قرن بيستم به مردم فلسطين عزت و اصالت و کرامت بخشيد...او هرگز خود را رهبر و پيشواي مردم معرفي
نکرد...در تاريخ معاصر فلسطين کسي به اندازه القسام وجود ندارد که مردم درباره او اتفاق نظر داشته باشند. اين يک حقيقت زنده است که پس از شهادت اين شيخ جليل القدر هيچ فلسطيني نمي توانست باور کند که عاملان آن نبرد چند ساعته اعضاي يک سازمان جهادي سري بوده اند. القسام از بدو مهاجرت به فلسطين کار سازماندهي اين سازمان سري را آغاز کرده بود.

با اين وصف چنين نتيجه مي گيريم که حرکت القسام يک حرکت مردمي و در چارچوب مبارزات خستگي ناپذير ملت بوده است. ارزيابي تان از دستاوردهاي اين قيام چيست؟
 

شکي نيست که القسام و القساميان اين قيام و انقلاب را منحصر به خود نمي دانستند. تا از دستاوردها بهره برداري سياسي يا گروهي کنند. اين قيام را متعلق به مردم فلسطين معرفي کردند. او برضد استعمارگران و صهيونيست هاي غاصب انقلاب عقيدتي و فکري و تشکيلاتي پايه گذاري کرد که تا کنون ادامه دارد. او و يارانش با رفتار نمونه شان و سلوک شخصي شان، شعار پيروزي يا شهادت را مبناي مبارزات ملت فلسطين قرار دادند. متأسفانه تقدير به او فرصت نداد تا اين راه را ادامه دهند. ولي شکي نيست که رهروان او اين راه را همچنان ادامه مي دهند. چند ماه از نبرد يعبد نگذشته بود که تحولات فلسطين نشان داد که القسام و گروه او بودند که جرقه انقلاب سراسري ملت فلسطين را در سال 1936روشن کردند.

امکان دارد جزئيات اين انقلاب را شرح دهيد؟
 

اين انقلاب که به انقلاب بزرگ فلسطين شهرت دارد از سال 1936آغاز شد و تا سال 1939ادامه داشت، و از نظر آمادگي براي ايثار و فداکاري، مهمترين انقلاب مردم فلسطين در قرن بيستم به شمار مي رود. مردم فلسطين در جريان اين انقلاب در دو مرحله به اعتصاب همگاني و اعتراض عمومي دست زدند که هر بار به مدت شش ماه طول کشيد. پيش از شهادت القسام، حزب الاستقلال مسئوليت آگاه سازي فکري مردم را برعهده داشت، ولي نبرد يعبد جرقه انفجار بزرگ را روشن کرد. اين انقلاب ابتدا به صورت خود جوش و با درگيري مسلحانه بين فلسطيني ها و يهوديان در ماه آوريل همان سال در شهر يافا آغاز گرديد و هيچ کسي پيشبيني گسترش و همگاني شدن آن را نداشت.
روي دادهاي انقلاب ثابت کرد که ياران شيخ شهيد نقش برجسته هاي دربرانگيختن اين انقلاب داشته اند. ولي به محض آغاز انقلاب مشکل رهبري پيش آمد . زيرا هر انقلابي به رهبري شجاع و خردمند و آگاه نياز دارد تا مردم را به سوي پيروزي رهنمون سازد. شخصيت هاي فلسطيني آن مرحله براساس بينش سياسي سازشکارانه به جستجوي رهبري انعطاف پذير پرداختند . در همان حال در شهر ها و روستاهاي فلسطين، قارچ گونه کميته هاي مردمي به وجود آمدند تا بر امور انقلاب اشراف داشته باشند. سرانجام حاج امين الحسيني خواست اکثريت اعضاي کميته عالي عربي را پذيرفت و رياست اين کميته را به عهده گرفت. اين کميته دومين رهبري ملت فلسطين در دوران قيموميت انگليس بود.
زماني که فوزي القاوقجي فرمانده نظامي لبناني تبار به منظور فرمانده عمليات مسلحانه انقلاب، از بغداد به فلسطين فراخوانده شد، انقلاب از هويت فلسطيني فراتر رفت و ابعاد عربي به خود گرفت. القاوقجي تعداد زيادي رزمنده داوطلب عرب از ساير کشورهاي عربي همراه خود به فلسطين آورد. با حضور اين نيروها، دامنه انقلاب و عمليات عمليات مسلحانه به طرز بيسابقه در سرتاسرفلسطين گسترش يافت. در پي اين حرکت، مقام هاي نظامي انگليس کميته عالي عربي را منحل نموده و اعضاي آن را زنداني يا تبعيد کردند. در پاييز سال 1937با فرار مخفيانه حاج امين الحسيني مفتي قدس به لبنان شعله هاي انقلاب بيش از گذشته به اوج رسيد که ياران وفادار القسام نقش بسزايي در گسترش آن داشتند.

حکومت نظامي انگليس چه رفتاري با مردم و انقلاب داشت ؟
 

انتقام گيري مقام هاي نظامي انگليس از مردم وحشيانه بود. اين انتقام گيري نشان مي دهد که اشغالگران تا چه اندازه از روند انقلاب و عمليات مسلحانه مجاهدان به وحشت افتاد ه اند. براساس قوانين حکومت نظامي هر شهروند فلسطيني که اسلحه در اختيار داشت به اعدام يا زندان ابد محکوم مي شد. در نتيجه اين انقلاب 146انقلابي به دار آويخته شدند و حدود دوهزار تن ديگر به زندانهاي دراز مدت محکوم شدند. اين در حالي است که تعداد بازداشت شدگان مراحل انقلاب از مرز پنجاه هزار تن فراتر رفت. مقام هاي نظامي انگليس در ادامه اقدامات سرکوبگرانه شان حدود پنج هزار واحد مسکوني يا مغازه شهروندان فلسطيني را ويران کردند. همان کاري است که هم اينک صهيونيست ها انجام مي دهند. تنها در شهر جنين چند محله مسکوني با خاک يکسان شدند . نظاميان انگليسي انقلابيون را در ميادين روستاها احضار و آنان را در برابر چشمان مادران و بستگان شکنجه مي کردند.
يکي از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اين است که انگليس روزنهم نوامبر سال 1938با صدور بيانيه اي طرح تقسيم فلسطين را به تعويق انداخت. زماني که جنگ جهاني دوم آغاز شد فلسطيني ها به خاطر رعايت شرايط جنگ انقلاب را متوقف کردند. ولي با توقف جنگ و پيروزي متفقين، انگليس همه تعهداتش به اعراب را زير پا گذاشت و همان سايست گذاشته اش را در جهان عرب دنبال کرد

آيا پس از انقلاب سال هاي 1936تا1939انقلاب هاي ديگري روي داد؟
 

در دوران جنگ جهاني دوم، در سرزمين فلسطين به نوعي آرامش نسبي برقرار بود. ولي در پي تصويب قطعنامه تقسيم فلسطين در شوراي امنيت سازمان ملل متحد در تاريخ 29نوامبر سال1947قيام و اعتراض همگاني مجددا سرزمين فلسطين را فراگرفت . در شرايط دوران جنگ برخي از رهبران سياسي در تبعيد بسر مي بردند و برخي ديگر همچون حاج امين الحسيني مفتي قدس در جبهه آلمان به رهبري هيتلر قرار داشتند. رشيد عالي الکيلاني پس از ناکامي انقلابي که بر ضد انگليسي ها در عراق به راه انداخته بود به آلمان پناهنده شده بود.
بنابراين مردم فلسطين در بحران نداشتن رهبري بسر مي بردند. اعضاي کميته عالي عربي به کسي اجازه نمي دادند جانشين حاج امين الحسيني يا فرزند او جمال الحسيني بشود. جمال الحسيني در آن برهه رياست حزب العربي را نيز برعهده داشت. حاج امين در آلمان و جمال در رودزيا در تبعيد بسر مي بردند. شگفت آور اين است که به رغم همه فداکاري ها و جانفشاني هاي مردمي رهبران سياسي فلسطين بجاي ادامه رويارويي با استعمارگران انگليسي با مقام هاي انگليسي از در سازش وارد شدند. لذا حوادث و رويدادهاي پس از آغاز تراژدي فلسطين نشان داد که سال هاي هشتگانه قبل از برپايي کيان غاصب بدترين روزهاي دوران مبارزه بوده است . مقايسه دستاوردهاي فلسطيني ها و يهوديان در آن هشت سال وحشتناک است.
صهيونيست ها از شرايط جنگ جهاني دوم بهترين سوء استفاده را کردند. با موافقت انگليسي ها به تقويت نيروي نظامي و تهيه و ساخت انواع اسلحه روي آوردند.سلاح هاي انباشته در انبارهاي نظاميان انگليسي را غارت کردند. هزاران نظامي يهودي بازمانده از جنگ جهاني دوم به فلسطين بازگشتند. دولت هاي متفقين که در جنگ به پيروزي رسيدند به پاس خدمات نظاميان يهودي با برپايي کياني به نام اسرائيل در فلسطين موافقت کردند.آنگاه جنبش صهيونيستي پس از تقويت جايگاه خود در فلسطين و در آستانه خروج اشغالگران انگليسي بيدرنگ به سوي گسترش روابط با آمريکاگام برداشت.
در مقابل، دولت هاي عرب هيچ تلاشي به منظور بهره برداري نظامي از شرايط جنگ جهاني دوم به عمل نياوردند . دولت هاي عرب در سال 1948و در آستانه اعلام موجوديت اسرائيل اين بهانه را توجيه کردند که ارتش هاي آنان تازه شکل گرفته و امکان مشارکت در جنگ در فلسطين را ندارند . اين دولت ها به رغم حضور فعال در محافل بين المللي از نظر سياسي هم هيچ نقش چشمگيري انجام نداده و در برابر طرح قطعنامه تقسيم فلسطين در مجمع عمومي سازمان ملل متحد سکوت اختيار کردند. با اين وصف چنين نتيجه مي گيريم که در پايان جنگ جهاني دوم موقعيت صهيونيست ها در فلسطين به شدت استحکام يافته و موقعيت دولت ها و جنبش هاي انقلابي و احزاب سياسي عربي به شدت تضعيف شده بود.
بي ترديد تصميم شوراي امنيت سازمان ملل براي تقسيم فلسطين يک تصميم آني و زائيده تحولات جديد جهاني نبوده است . چه اين يک تصميم استعمارگرانه و سري بوده که پس از شکست دولت عثماني در جنگ جهاني اول گرفته شده بود. قدرت هاي بزرگ و پيروز در جنگ، فلسطين را غنيمت جنگي دانستند و پس از جنگ جهاني دوم نيز اراده کردند تا به وسيله صهيونيست ها آن را براي هميشه در اختيار داشته باشند. انگليس پس از جنگ جهاني اول با صدور منشور بالفور به يهوديان قول داد ميهن قومي براي آنان در فلسطين ايجاد کند. در حالي که آمريکا پس از جنگ جهاني دوم قول داد ميهني يکپارچه يهودي براي آنان ايجاد کند .
قيام عمومي مردم فلسطين در مخالفت با تجزيه سرزمين شان، در تاريخ مبارزات معاصر اعراب يک انقلاب به تمام معنا نمونه، اصيل، و مردمي بود. در پي صدور قطعنامه مزبور انقلابيون بيدرنگ به ميدان آمده کميته هاي مردمي شکل گرفتند. به هيمن منظور دفاتر بسيج نيرو و ثبت نام از داوطلبان در برخي کشورهاي عربي داير شد. در نتيجه اين اقدام هزاران داوطلب جنگ با روحيه ايثار و شهادت راهي فلسطين شده و به رغم وجود اختلاف و دو دستگي ميان فرماندهان نظامي و کمبود اسلحه و مهمات توانستند دستاوردهاي چشمگيري کسب کنند و زمام امور را به دست گيرند. تا جايي که فرمانداري غير نظامي وابسته به انگليسي ها از برخي مناطق عقب نشيني کرد . در نتيجه دخالت دولت هاي دست نشانده عرب بر اثر فشار دولت انگليس، نيروهاي داوطلب اعزامي از پايگاه هاي خود عقب نشيني کرده و معادله نظامي به نفع صهيونيستها تغيير کرد. آنگاه شبه نظاميان يهودي در آوريل همان سال شهرهاي فلسطين را يکي پس از ديگري به تصرف خود در آوردند. و با خروج آخرين سرباز انگليسي در آوريل سال 1948فلسطين عملا به دست صهيونيست ها سقوط کرد.
من معتقدم که قيام سال 1948به علت نداشتن رهبري و امکانات نظامي کافي به نوعي يک خودکشي بود. زيرا موازنه قدرت به سود صهيونيست ها بود. برخي زمامداران عرب در اين توطئه همدست بوده و برخي ديگرشان به علت ترس از دست رفتن قدرت شان بي تفاوت بودند. هنگامي که سيل آوارگان فلسطيني پس از اولين جنگ اعراب و اسرائيل به سوي کشورهاي همسايه سرازير شدند، قضيه فلسطين از قضيه يک ميهن از دست رفته به قضيه آوارگان تبديل شد.
نسل فلسطيني که شاهد از دست رفتن ميهن خود بوده فراموش نمي کند که اين سرزمين براثر توطئه هاي زمامداران عرب و در نتيجه جنگ هاي نمايشي سقوط کرده است. هنگامي اسناد و مدارک قضيه فلسطين رونمايي شدند ماهيت اين توطئه پليد براي همه مردم آشکار گرديد. در اين گفت و گو فقط به مثال اشاره مي کنم. يکي اينکه اتحاديه عرب به منظور بررسي قضيه فلسطين قبل از تقسيم آن توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد يک نشست سري در سال 1946در منطقه بلودان در غرب سوريه و نشست سري ديگري در سال 1947در منطقه عاليه در لبنان برگزار کرد. ملت هاي عرب اميدوار بودند که سران عرب در نشست هاي مزبور مي خواهند براي جنگ با اسرائيل تصميم بگيرند. ولي پس از گذشت مدتي روشن شد که هيچ تصميمي براي جنگ اتخاذ نشده است بدين سان جار و جنجال تبليغاتي به مدت پنج ماه به منظور فرونشاندن خشم مردم در رسانه هاي دولتي عرب همچنان ادامه داشت.
مثال دوم اين است که اتحاديه عرب، فرماندهان ستادهاي مشترک ارتش هاي عرب را براي تشکيل نشست اضطراري در امان پايتخت اردن فراخواند. اتحاديه عرب به فرماندهان نظامي ابلاغ کرد که براي جنگ با اسرائيل فقط دو هفته وقت دارند تا خود را آماده کنند. فرماندهان نظامي به اين ابلاغيه اعتراض کرده و اعلام کردند که دو هفته کافي نيست و به زمان بيشتري نياز دارند تا نيروهاي خود را آماده و به منطقه اعزام کنند. اين نشست نيز بدون نتيجه پايان يافت و فرماندهان عرب ناباورانه به کشورشان بازگشتند.

اجازه دهيد کمي درباره چگونگي شکل گيري و ناکامي گروه هاي مقاومت فلسطيني و نقش دولت هاي عربي در شکل گيري اين گروه ها بحث کنيم.
 

سرزمين فلسطين پيش از جنگ ژوئن سال 1967به چهار بخش تقسيم مي شده که بخش بزرگ آن در اشغال اسرائيل بود. کرانه باختري رود اردن توسط دولت اردن و نوار غزه توسط دولت مصر و منطقه الحمه توسط دولت سوريه اداره مي شدند. از سوي ديگر مردم فلسطين هم در کشورهاي همسايه آواره شدند و به آنان هويت پناهندگي دادند. با برپايي کيان غاصب اثري از گروه هاي مبارز و انقلابي باقي نمانده بود. رهبري که بتواند مورد اعتماد مردم باشد وجود نداشت. ولي با اين همه فاجعه مردم همچنان از اراده قوي و اميد به بازگشت به ميهن برخوردار بودند.
برخي از رهبران دولت هاي مترقي و پيشروي عرب همچون جمال عبدالناصر رئيس جمهوري مصر و هواري بومدين رئيس جمهوري الجزاير که در پي سقوط دولت هاي دست نشانده و مرتجع عرب به وجود آمده بودند، به انقلابيون فلسطيني که در اردوگاه هاي آواراگان کشورهاي عربي همسايه فلسطين زندگي مي کردند، براي مبارزه با اشغالگران صهيونيست و آزادي فلسطين کمک کردند. در نتيجه اين کمک ها سازمان آزادي بخش فلسطين در روز 28ماه مه سال 1964موجوديت خود را به رهبري احمد الشقيري در شهر قدس اعلام کرد. شش ماه نگذشته بود که در بامداد اولين روز ماه ژانويه سال 1965جنبش آزادي بخش ملي فلسطين«فتح»ميلاد انقلاب فلسطين را اعلام کرد. جنبش فتح با صدر اولين بيانيه نظامي اعلام کرد که رزمندگان اين جنبش اولين عمليات مسلحانه خود را در مزر اردن با فلسطين اشغالي با موفقيت انجام داده اند. اعلام موجوديت سازمان آزادي بخش فلسطين اميدها را در دل توده هاي فلسطيني و عرب زنده کرد. در حقيقت تأسيس جنبش ملي مقاومت فلسطين واکنشي بود به همه شکست ها و ناکامي هاي رژيمهاي عرب که بحران فلسطين را ساده گرفته بودند.
چند سالي از تولد انقلاب نوپاي فلسطين نگذشته بود که مشکلات فراواني از قبيل بروز دو دستگي در صفوف انقلابيون و دخالت دولت هاي عرب در امور داخلي فلسطيني ها گريبانگرانقلاب شد . مشکل نخست اين بود که انقلاب خارج از سرزمين هاي اشغالي و در کشور هاي عربي همچون اردن، لبنان و سوريه شکل گرفته بود و از نداشتن موقعيت مستقل جغرافيايي رنج مي برد. دولت هاي عرب که ميزبان ميليون ها آواره فلسطيني هستند به جنبشهاي انقلابي فلسطين آزادي عمل نمي دادند و هرگاه به عمليات مسلحانه کيفي دست مي زدند دولت هاي عرب مي کوشيدند انقلابيون را خفه کنند. آنگونه که رويدادهاي سپتامبر سياه در اردن و در جريان جنگ هاي داخلي لبنان تجلي يافت.
چريک هاي فدايي فلسطيني بجاي شيوه جنگ و گريز روش جنگ و مقاومت را راهکار خود قرار دادند. با کناره گيري احمد الشقيري و انتخاب ياسر عرفات به رياست سازمان آزادي بخش فلسطين، جنبش ها و سازمان هاي مبارز به رغم اختلافات ايدئولوژيکي شان، ولي پيرامون محور برنامه آزاد سازي کامل سرزمين فلسطين منسجم و متحد شدند . با وجودي که کسي انتظار نداشت فلسطين با عمليات مسلحانه چريکي جنبش فتح آزاد گردد. ولي اين عمليات شجاعانه به مرور زمان افزايش ميافت . به ويژه پس از شکست تلخ اعراب در جنگ ژوئن سال 1967. عمليات چريکي که پس از اين جنگ روي داد، ملت هاي عرب را به پيروزي بر اشغالگران و بازگشت آوارگان به ميهن شان اميدوار ساخت . فدائيان فلسطيني با انجام عمليات چريکي در درون سرزمين هاي اشغالي روحيه شکست خورده اعراب را بازسازي کردند.
مهمترين اشتباه خطرناکي که سازمان آزادي بخش فلسطين در سال هاي اخير مرتکب شد، گرفتارشدن در دام گزينش منطق انقلاب يا منطق دولت، و از سوي ديگر درگير شدن در زد و بند بازي هاي سياسي با دولت هاي عربي و قدرت هاي بين المللي بود. اين در حالي است که انقلاب معاصر فلسطين از ابتداي شکل گيري آن در سال 1965متعهد شده بود در امور داخلي کشورهاي ميزبان دخالت نکند . انقلاب فلسطين افزون بر دو اشتباه فوق الذکر به دولت هاي عرب نيز اجازه داد در امورداخلي انقلاب فلسطين دخالت نمايد و در درون ان تشکيلات موازي ايجاد کنند. لذا در نتيجه اين دخالت هاي نابجا تضادها و روياروي هاي نظامي و کشمکش هاي سياسي ميان جنبش ها و گروه هاي مبارز فلسطيني به اوج رسيد که به برادر کشي و ترور رهبران فلسطيني در گوشه و کنار جهان منجر گرديد که به نفع رژيم صهيونيستي تمام شد.
رژيم صهيونيستي از جنگ هاي داخلي لبنان که با هدف اخراج مقاومت فلسطين از اين کشور آغاز شده بود به خوبي بهره برداري کرد تا در ژوئن سال 1982به اين کشور حمله کند و آن را به اشغال در آورد. اين حمله ويرانگر به ساختار سياسي و نظامي سازمان آزادي بخش فلسطين و جنبش فتح آسيب جدي وارد آورد. سازمان آزادي بخش فلسطين به رغم انبوه اشتباهات سياسي و فکري و عقيدتي که از بدو تأسيس گرفتار آن شده بود، هنگام حضور در لبنان هيچ تلاشي به منظور بازنگري راهکار و رفتار خود به عمل نياورد.
در حقيقت هيچ انقلابي به اندازه انقلاب فلسطين تحت تأثير سياست هاي بين المللي به ويژه پس از توقف جنگ سرد، قرار نگرفته بود . از سوي ديگر ميزان آسيبي که بر انقلاب فلسطين پس از حمله صدام به کويت وارد آمد، اهميت آن کمتر از سقوط بلوک کمونيستي شرق نبوده است. اما خسارت سنگيني که بر انقلاب فلسطين پس از جنگ سرد وارد آمد، آغاز سيل مهاجران يهودي روسيه و کشورهاي اروپاي شرقي به فلسطين اشغالي و گسترش دامنه نفوذ صهيونيست ها در بسياري از کشورهاي غربي بود. زيرا با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق و اعلام برپايي نظام نوين جهاني از سوي جرج بوش پدر، نقش فلسطيني ها از سياست بين المللي بکلي حذف گرديد.

با اين وصف چه تفسيري از سرنوشت قضيه فلسطين و دولت مستقل فلسطين داريد؟
 

پس از اعلام دولت مستقل فلسطين در نشست شوراي ملي فلسطين که روز 15نوامبر سال1988در پايتخت الجزاير، و پس از امضاي موافقتنامه اوسلو ميان ياسر عرفات و رژيم صهيونيستي پرسش هاي زيادي در اذهان افکار عمومي مطرح شد که آيا انقلاب فلسطين در پي اعلام دولت فلسطين در نشست الجزاير پايان يافته است؟ من در آن مرحله اعلام کردم که انقلاب فلسطين براساس يکسري اهداف و مباني مقدسي تشکل شده که پايان يافتني نمي باشد. تا زماني که جنبش ها و گروه هاي مبارزي در صحنه حضور فعال دارند و همچنان پرچم انقلاب را در دست دارند، انقلاب فلسطين تا دستيابي به آزادي و استقلال واقعي هرگز متوقف نخواهد شد . هر چند از ميان ملت فلسطين گروه هاي سازشکاري وجود داشته باشند و در مسيري ديگري حرکت کنند.
به طور مثال هنگامي که انتفاضه شکوهمند و خود جوش در روز نهم دسامبر سال 1987آغاز شد، هيچ کسي گمان نمي کرد که تا چند ماه ادامه يابد . راز اين انتفاضه چه بوده است؟ اين انتفاضه واکنشي بود به افزايش اقدامات سرکوبگرانه دشمن صهيونيستي و ناديده گرفتن قضيه فلسطين از سوي دولت هاي عرب و محافل و مجامع بين المللي. آخرين اجلاس سران عرب که در امان پايتخت اردن برگزار شد، در پرتو نشست شوراي ملي فلسطين در الجزاير، هر گونه عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي را مردود دانست. از سوي ديگر سازمان آزادي بخش فلسطين نيز همه تلاش هاي مذبوحانه خود را روي حضور در معادلات سياسي بين المللي متمرکز کرده بود. لذا ملت فلسطين اميدش را به تلاش هاي عربي و بين المللي از دست داد و تصميم گرفت به طور مستقل و مستقيم وارد عمل شود . همچنين نبايد فراموش کنيم که به رغم همه کارشکني ها و سازشکاري ها يک روزنه اميدي در برابر ملت فلسطين نمايان شد که در پيروزي هاي چشمگير مقاومت اسلامي لبنان تجلي يافت.
آگاهان سياسي به روشني ملاحظه کردند که برخي جريانات سياسي فلسطين انتظار داشتند که انتفاضه به زودي کم رنگ شود و به يکپارچگي ملي لطمه وارد کند. اين جريانات آرزو داشتند که ميان جنبش هاي اصلي و فعال انتفاضه همچون جنبش جهاد اسلامي و جنبش مقاومت اسلامي (حماس) و شوراي رهبري متحد انتفاضه بر اثر تحولات سياسي بين المللي و منطقه اي شکاف و دو دستگي بروز کند. ولي جريانات ياد شده اين آرزو را به گور بردند، و ملت فلسطين با حفظ وحدت و هوشياري انتفاضه را به شيوه هاي گوناگون ادامه داد و به دستاوردهاي بزرگي دست يافت که عقب نشيني صهيونيست ها از نوار غزه يکي از اين دستاوردها مي باشد.

به نظر شما ملت فلسطين تا کي بايد مبارزه آزادي بخش را ادامه دهد تا به ميهن بازگردد؟
 

اين پرسش مهمي است !يکي از نشانه هاي مسخره آميز دنياي سياست اين است که ملت فلسطين هنوز به آرزوي خود نرسيده است. پس از توقف جنگ ملت هاي گوناگوني به حقوق انکارناپذير خود دست يافتند و ده ها دولت جديد با دخالت قدرت هاي بزرگ شکل گرفتند، ولي قضيه فلسطين همچنان لاينحل باقي مانده است. همه قدرت هاي بين المللي رهبران فلسطيني را بازيچه سياست هاي خود قرار داده اند. در اين گفت وگو علاقمندم به اين نکته اشاره کنم که من به مذاکرات سازش و کنفرانس هايي که از سوي محافل بين المللي تشکيل مي شود اعتقاد ندارم . تداوم مقاومت و مبارزه مسلحانه را تنها راه آزاد سازي فلسطين مي دانم.
اصول و مباني پيروزي بسيار ساده مي باشد و در ايمان، فرهنگ، تاريخ و اعتقادات ديني مان نهفته است. ميراث تاريخي و فرهنگي امت اسلامي به ما مي آموزد که رويدادهاي صدر اسلام را ملاک عمل و راهکار خود قرار دهيم . مسلمانان با حفظ وحدت و يکپارچگي توانست دولت نيرومندي تشکيل دهند. اسلام با فرهنگ و تمدن غني خود توانست ملت هاي گوناگون مسلمان را در اقصي نقاط جهان زير پرچم خود نگهدارد.
شهيد شيخ عزالدين القسام بر مبناي اين فرهنگ اسلامي با سراسقف هاي قدس و ساير مناطق فلسطين روابط دوستانه برقرار کرد.اموال و دارايي هاي سازمان سري خود را نزد آن ها به امانت مي سپارد . حنا عصفور يکي از ورزيده ترين حقوقدانان مسيحي الجزايري است که القسام او را براي دفاع از ياران زنداني خود انتخاب کرد.
نکته آخر اين است که راهکار مقاومت و مبارزه مسلحانه براي دستيابي به حقوق غصب شده با عقل و منطق و همه قوانين و اعراف بين المللي سازگار است. ملت هاي عرب و مسلمان تنها با حفظ هويت و وحدت خود مي توانند در برابر اهداف فزون خواهانه صهيونيست ها و غربي ها در جهان اسلام بايستند . اگر خواهان پيروزي هستيم، لازم است هويت عربي و اسلامي را به قضيه فلسطين بازگردانيم. ملت فلسطين در طول تاريخ نشان داده که در پرتو هويت اسلامي و ملي مبارزه کرده است.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.