مردي در قامت عاشورائيان(4)

آيا مدعيان صلح ، درهاي سرزمين صلح را در برابر دشمنان صلح گشودند تا پرندگان صلح با صلح و آشتي وارد آن شوند؟ گفتند که جنگ سرد پايان يافته و آمريکاي زيبا و نيک صفت بر جهان معاصر فرمانرواي مطلق گشته است...گفتند که آن زيباي خوش خط و خال در پي پيروزي در جنگ سرد، سرمست و سرحال گشته و با آهنگ آواز جاز به رقص و پايکوبي مي
دوشنبه، 30 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مردي در قامت عاشورائيان(4)

مردي در قامت عاشورائيان(4)
مردي در قامت عاشورائيان(4)


 

ديدگاه عبدالوهاب زيتون سرتيپ بازنشسته ارتش سوريه




 

کنکاشي در ابعاد شخصيت شهید عزالدین القسام از نگاه انديشمندان عرب
 

مدعيان سازش را رسوا کرد
 

آيا مدعيان صلح ، درهاي سرزمين صلح را در برابر دشمنان صلح گشودند تا پرندگان صلح با صلح و آشتي وارد آن شوند؟ گفتند که جنگ سرد پايان يافته و آمريکاي زيبا و نيک صفت بر جهان معاصر فرمانرواي مطلق گشته است...گفتند که آن زيباي خوش خط و خال در پي پيروزي در جنگ سرد، سرمست و سرحال گشته و با آهنگ آواز جاز به رقص و پايکوبي مي پردازد...گفتند آمريکا حامل هداياي پاپا نوئل براي کودکان جهان، نه براي سال جديد، بلکه براي دنياي جديدي که نامش را دنياي مشروعيت بين المللي، قانونمندي، عدالتخواهي، برابري انسان ها، ظلم ستيزي و پايان اشغالگري گذاشتند...
تحکيم اصول دموکراسي و مبارزه با تروريسم و مواد مخدر و بيماري ايدز را نيز به آن دنياي جديد اضافه کردند. اين بيماري واگير و کثيف و پست هديه آنان است و ما هديه شان را به آنان بازمي گردانيم . تا گواراي فرومايگي آنان باشد . مدعيان صلح به اين پيشکش ها اکتفا ننموده و دنياي جديد را با انواع بوهاي عطرآگين و وسايل آرايشي زينت بخشيدند و گفتند که اين سمفوني باشکوه و خوش آهنگ، توأم با آواز جاز آمريکايي زيبنده دنياي معاصر است . سازمان ملل متحد را لباس ظاهري، و دبير کل آن را لباس داخلي دنياي جديد قرار دادند . سازمان ملل را با انواع وسايل خوشبوکننده از شامپوي شامتو گرفته تا سفيد کننده ابوالديک عطر آگين ساختند، و لي با اين وجود هر روز کثيف تر و آلوده تر و زشت تر از گذشته مي شود . چه رسد به اينکه بحث درباره ماهيت برخي دبيران کل سازمان ملل موضوعيت ندارد.
گفتند جنگ سرد پايان يافته است، ولي خوانندگان عزيز جنگ هاي داغ در گوشه و کنار جهان جايگزين جنگ سرد شده و ثروت هاي ملي و منابع طبيعي جهانيان را مي سوزاند، و گرسنگي روزانه جان ميليون ها تن از مستضعفان جهان را مي گيرد. آتش جنگهاي متحرک، از قبيل کشتارهاي دستجمعي، نسل کشي در مناطق گوناگون آفريقا،در بوسني و هرزگوين، افغانستان، عراق، يمن، جنوب لبنان، غزه و مناطق جنوب شرقي آسيا شعله ور است. پس مدعيان صلح و دوستي و حقوق بشر در دنياي جديد چه کاره هستند ؟
اکنون قدرت هاي بزرگ با يکديگر همپيمان شده اند، گرگ هاي گرسنه در کمين نشسته اند، جغدهاي شوم براي نااميدي ما نواي يأس سرداده اند، اکنون که اسلام راستين از تهران انقلابي برخاسته و کاروانيان دلير مردان و نوجوانان سلحشور به سوي شهادت و مقاومت مي تازند، و مانند پروانه هاي گلستان، به تانک ها و پايگاه هاي دشمن يورش مي برند، وظيفه داريم تا همگي به کتاب خداوند متعال بازگرديم که مي فرمايد:«با يکديگر نجنگيد، چرا که رسوا مي شويد و عزت و اعتبار شما از بين مي رود».همچنانکه در آيه ديگري مي فرمايد:«چنانچه خداوند شما را پيروز گرداند، پس هيچ يک بر ديگري پيروز نيست ».در هنگامه تجليل و قدرداني از مقام شامخ شهيد شيخ عزالدين القسام پيشوا و بنيانگذار قيام ملت فلسطين، مسلمانان در هر جاي اين کره پهناور زندگي مي کنند وظيفه دارند با يکديگر متحدويکپارچه باشند.نه ازکسي بترسندو نه کسي را بترسانند.با نيروهاي خيرخواه و حقجوي جهان ودر رأس آن ها جمهوري اسلامي ايران متحد شوند . به تاريخ و اصول و اصالت خويش بازگردند، تا بتوانند در برابر سيل خروشان دشمنان غربي و صهيونيسم جهاني بايستند. بر مسلمانان است که فرياد زنند که قدس، همانا قبله يک ميليارد مسلمان است و هرگز از آن چشم پوشي نخواهند کرد.
مدعيان صلح گفتند که دشمن سلاح هسته اي و موشک هاي جنگ ستارگان در اختيار دارد و ما نداريم. به آنان مي گويم که ما را همين بس که سلاح سرد و سنگ و سينه هاي سرشار از ايمان و عشق به شهادت در راه خدا داريم. اين ابزارها کارآمدتر و کارسازتر از هر سلاحي است که روي زمين وجود دارد.دشمن هم قدرت ما را خوب شناخته و هرگز نگراني خود را پنهان نمي کند. عزم شهادت در پيکرمان مي جوشد. اکنون عشق به شهادت به قوي ترين موشک هاي دنيا تبديل شده و مي تواند همه دژها و پايگاه ها و شهرک هاي صهيونيست نشين را که دشمن براي ساخت آن ها بسيار سرمايه گذاري کرده نابود کند . شکي نيست که ايثار و فداکاري شيخ شهيد عزالدين القسام بهترين دليلي بر توانمندي ملت هاي مسلمان براي رويارويي با دشمنان است.
شهيد شيخ عزالدين القسام در سال 1882در روستاي جبله به دنيا آمد. و علوم ديني عالي را در دانشگاه الازهر در قاهره فرا گرفت. ايشان حرکت جهادي و اجتماعي خود را از مسجد المنصوري جبله و با شعار قراني:«خداوند در قومي تغييري ايجاد نمي کند مگر اينکه آن قوم در خود تغيير ايجاد نمايند»آغاز کرد . او ابتدا مردم را به بازگشت به عزت و کرامت اسلامي و انساني و رهايي از يوغ استعمارگران و تقويت پايه هاي اسلام عزيز فرا خواند. ايشان همواره اين سخن الهي را بر زبان جاري مي ساخت که «همانا عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است.
بر اين اساس زمين خواران و ثروت اندوزان و مترفين منطقه از برنامه هاي اصلاح طلبانه و آگاهي بخش شهيد به ستوه آمده و بر ضد او به فرمانروايان دولت عثماني شکايت کردند، تا سرانجام موفق شدند او را به شهر ازمير در ترکيه تبعيد نمايند. شيخ شهيد تا سال 1910در ازمير در تبعيد بسر برد، تا با اصرار و دخالت مردم شريف جبله به زادگاه خود بازگشت . هنگامي که در دوران جنگ جهاني اول به خدمت سربازي احضار شد، در حين خدمت با مجاهداني همچون عبدالرحمن الکواکبي، عبد القادر الجزائري و برادر او سعيد الجزائري، کامل القصاب و الزهراوي آشنا شد.
در جريان جنگ جهاني اول و در پي يورش استعمارگران غربي به سوريه شيخ شهيد در پيشاپيش نيروهاي انقلابي قرار گرفت که با اشغالگران به مقاومت برخاستند. شيخ صالح العلي در اين پيکار او را همراهي مي کرد. شيخ در اين پيکارها مانند ستاره درخشاني در ميان ستارگان انقلابي مي درخشيد . مجاهداني که بين اسلام و مبارزه با بيعدالتي و اشغالگري تفاوتي قائل نبودند. زيرا بر اين باور بودند که اسلام دين رهايي و آزادي خواهي و ظلم ستيزي است. لذا شيخ همواره مردم را به قيام برضد دنيا پرستان و ظالمان فرا مي خواند، و تأکيد مي کرد که بندگي مطلق بايد براي خداوند يکتا باشد. در تاريخ معاصر ما مردان تاريخ ساز و بزرگي مانند شيخ عزالدين القسام بسيارند که مي توان به امام خميني رهبر بزرگ انقلاب اسلامي ايران و شيخ مجاهدان عمر المختار اشاره نمود. افزون بر آنان، اکنون مجاهداني زيادي از شاگردان القسام همچنان در زندان هاي اسرائيل به سر مي برند و با طاغوتيان مبارزه مي کنند.
با پايان يافتن جنگ جهاني اول و به اشغال در آمدن سرزمين سوريه، شيخ شهيد در برابر استعمارگران شجاعانه ايستاد و در حالي که در يک دست قرآن و در دست ديگر تفنگ حمل مي کرد، همراه همرزم خود شيخ صالح العلي، انقلابيون را به قيام و مبارزه عليه فرانسوي ها دعوت نمود و آنان را در حمله به پايگاه ها و نيروهاي اشغالگر رهبري کرد. هنگامي که دادگاه عالي سوريه که تحت قيموميت فرانسوي ها قرار داشت حکم اعدام القسام را صادر کرد،او پرچم جهاد را همچنان در دست گرفت و ميدان جهاد را به فلسطين انتقال داد. او نه براي حفظ جان و گريز از مهلکه به فلسطين هجرت کرد، بلکه به عنوان يک شخصيت انقلابي و شجاع و خستگي ناپذير عازم فلسطين شد. زيرا از ابعاد اهداف استعمارگران و ميزان خطري که فلسطين را تهديد مي کند شناخت و آگاهي کامل داشت. و به همين دليل به مدت 15سال در فلسطين به حرکت جهادي و نبرد عليه اشغالگران انگليسي و مهاجران يهودي ادامه داد تا اينکه روز 21نوامبر سال 1935در اطراف روستاي يعبد واقع ميان شهرهاي جنين و نابلس به شهادت رسيد.
القسام در آغاز حرکت جهاديش در فلسطين، هجرت پيامبر اکرم (ص)از مکه مکرمه به مدينه منوره را الگو و ملاک عمل خويش قرار داد. براين اساس پس از استقرار در شهر حيفا مسجد جامع را ساخت و آن را مسجد الاستقلال نامگذاري کرد. زيرا جان و مال و زندگي خود را وقف استقلال سرزمين هاي اسلامي کرده بود. اين همان کاري است که پيامبر اکرم (ص)و صحابه در صدر اسلام انجام مي دادند و مسجد را مرکز سازماندهي نيروهاي حق براي مبارزه با کفار و مشرکان قرار مي دادند.
با اين وصف مسجد الاستقلال را تريبوني واقعي براي برافراشتن پرچم جهاد و دستيابي به استقلال و آزادي سرزمين هاي اسلامي قرار داد. از سوي ديگر برنامه هاي آموزشي و درس هاي آموزنده او از طريق اين تريبون همه پيرامون محور جهاد با اشغالگران و گسترش آگاهي متمرکز بود، و هيچ گاه به مسايل مادي و انتفاعي يا قدرت طلبي نمي انديشيد. چه جان و مال و زندگي خود را وقف تحقق رسالتي کرده بود که به آن ايمان داشت. در منابع تاريخي آمده است که شهيد القسام زرق و برق مادي را خاکستر دنيا و شهادت را باقيات الصالحات و رمز جاودانگي مي دانست.
شيخ محمد ديب التبريزي يکي از شاگردان شهيد القسام مي باشد که پس از اشغال فلسطين به روستاي جبله هجرت کرد، و آنجا استقرار يافت. من شخصا از زبان او شنيده ام که القسام در همه سخنراني هايش مردم را به جهاد توصيه مي کرد. مردي غيور و دلسوز اسلام بود. به ميهن خود عشق مي ورزيد. زمينداران و سمسارهاي فلسطيني را از هرگونه همکاري وداد و ستد با انگليسي ها و يهوديان برحذر مي داشت و همواره مي گفت:«به يهوديان زمين نفروشيد. هر چند به اندازه يک وجب. هر چند که از شما به قيمت گران خريداري کنند. همانا کسي که چيزي به آن ها بفروشد و يا زميني به آن ها واگذار کند، خداوند به او زميني در جهنم دهد تا در آن به شدت عذاب بکشد». شهيد القسام مردم را اين گونه به جهاد فرا مي خواند.
اما زماني که دوران عمليات مسلحانه فرا رسيد، القسام مانند بسياري از انقلابيون بزرگ آن مرحله راه مقاومت مسلحانه را پيمود، و با روشي کم نظير به تبليغ، بسيج،سازماندهي و آموزش نظامي نيروهاي جنبش در ارتفاعات منطقه جبل الکرمل در نزديکي شهر حيفا پرداخت . او همچنين به طور مخفيانه به تشکيل جلسات آماده سازي و سازماندهي نيرو در خانه هاي مجاهدان اقدام کرد
تا حرکت خود را در لحظه موعود آغاز نمايد. شيخ در پي تکميل مراحل آماده سازي و سازماندهي، فرياد آغاز مبارزه مسلحانه را سر داد و سرسختانه جهاد و مبارزه مسلحانه را بر ضد اشغالگران رهبري کرد.
ديدگاه و تئوري هاي شيخ عزالدين القسام نماد انديشه و تفکرات يک مکتب انقلابي را نشان مي داد او چنين معتقد بود:«اگر امروز نتوانيم فلسطين را آزاد کنيم،اگر نتوانيم به پيروزي قطعي نائل شوميم، ولي همين ما را بس که به امت و نسل هاي آينده درس آزاديخواهي و استقلال طلبي مي آموزيم».به راستي که آن شهيد بزرگوار به امت و نسل هاي فلسطيني و انقلاب بزرگ و سرتاسري فلسطين که در پي شهادت او آغاز شد درسي بزرگ آموخت. القسام سرانجام در ماه نوامبر سال 1935به شهادت رسيد و قيام بزرگ مردم فلسطين در اوايل سال 1936آغاز شد، و تا 1939ادامه داشت . در پي اين انقلاب،انتفاضه هاي متعددي در سرزمين هاي اشغالي روي داد و موجوديت کيان غاصب را به شدت تکان داد که به برکت خود اين شهيد بزرگ بوده است. اين انقلاب ها و انتفاضه ها گوياي اين واقعيت است که آن شهيد بزرگوار همچنان زنده است و جهاد ملت فلسطين را رهبري مي کند. بي ترديد شهيدان زنده اند و مصداق زنده بودن آنان در کلام خداوند متعال تجلي يافته است :«مپنداريد آناني که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خويش روزي مي گيرند.
يوسف رجب الربيعي نويسنده و کارشناس مسائل نظامي در کتاب «پژوهشي درباره شيوه هاي مسلحانه انقلاب بزرگ فلسطين» به بررسي ابعاد و ريشه يابي انقلاب فلسطين(1936-1939)پرداخته که به فرازهايي از آن کتاب اشاره مي کنم:«مهمترين تحول سوم که در حرکت انقلابي شيخ عز الدين القسام بروز کرد، اين است که او روش هاي مبارزه سنتي منفي را رد نموده و با ظهور در ارتفاعات يعبد در استان جنين در رأس يک گروه انقلابي، نبرد مسلحانه را بر ضد اشغالگران انگليسي آغاز نمود».نويسنده در مطلب ديگري مي گويد:«ظهور القسام در ارتفاعات يعبد و برافراشتن پرچم مبارزه مسلحانه در رأس يک گروه نسبتا کوچک بدين معنا نيست که اين مرد بزرگ مأموريتش را به پايان رسانده و به آرزوي شهادت رسيده است . خير، اينطور نبوده است. در حقيقت القسام پايه گذار راهي بود که ديگران پس ازاو اين راه را ادامه دادند. در مناطق شمالي فلسطين انقلابيون بسياري از دوستان، همرزمان، پيروان و مريدان شيخ شهيد از جمله کشاورزان و کارگران شهر حيفا پس از او به قيام برخاستند و در راه آزادي و استقلال به شهادت رسيدند. بنابراين نمي توان گفت که جنبش القسام به يک مرحله بسيار کوتاه و به خصوصي در تاريخ فلسطين محدود بوده است. نبايد از ريشه هاي عميق انقلابي که شيخ شهيد در شهر حيفا و شمال فلسطين در زمين کاشت غافل بمانيم.
اين ديدگاه يک تاريخ نويس عرب و کارشناس امور نظامي بود. ولي در همين حال علاقمندم به جزئيات حرکت حماسي و حرکت شهادت طلبانه شيخ عزالدين القسام در جنگل هاي يعبد که با تعدد کمي از يارانش صورت گرفت اشاره اي داشته باشم. شيخ مجاهد احمد الباير که در نبرد يعبد در کنار القسام حضور داشته نقل کرده است :انگليسي ها به گمان اينکه القسام سپاه يا لشگري را براي نبرد با آنان بسيج کرده است، يعبد را با انواع هلي کوپتر ، هواپيماهاي جنگي و تانک به محاصره در آوردند . در حالي که گروه القسام تعداد اندکي بيش نبودند که «به خداي خويش ايمان داشتند و خداوند هم به سبب اين ايمان واقعي، آنان را هدايت نمود وقدم هاي شان را در راه هدف شان راسخ تر نمود».
انگليسي ها در آن هنگام به وسيله بلندگو از شيخ شهيد خواستند خود را تسليم کند . ولي او فرياد مي کشيد و مي خروشيد که ما تسليم نمي شويم. با فرياد القسام کوه و دشت و درخت فرياد برآورد که هرگز تسليم دشمنان نمي شود. پس از شهادت القسام نيز صدها و هزاران انقلابي فلسطيني فرياد او را تکرار کردند که هرگز تسليم صهيونيست هاي متجاوز نمي شوند شيخ عزالدين القسام به شهادت رسيد در حالي که بازتاب کلمات و سخنان او همچنان زنده و ميان ملت فلسطين طنين انداز است . زيرا او همواره مي گفت:«اين راهکار مبارزه من است . اين راه جهاد ملت فلسطين است، يا به ياري خداوند به پيروزي قطعي مي رسيم ، يا در راه خدا و ميهن شهيد مي شويم. دوستان من گواه باشيد . شهيد باشيد. شهيد نه مي ميرد و نه فراموش مي شود».
حنفي عطيه کشاورز مصري و يوسف الزيباوي کشاورز فلسطيني همراه فرمانده خود القسام در يعبد شهيد شدند . تشييع پيکر پاک اين شهدا يک مراسم تشيع عادي نبود. بلکه به تظاهرات گسترده ملي و با شکوهي تبديل شد که در تاريخ فلسطين سابقه نداشت . منابع خبري خارجي در توصيف مراسم تشييع القسام اعلام کردند که حدود صد هزار فلسطيني حضور داشتند.
شهيد شيخ عزالدين القسام با اين قيام شکوهمند و کم نظير مرزهاي جغرافيايي ساختگي ميان کشورهاي عربي را در نورديد. ميان ظلم و ظالمان در سوريه، فلسطين، ليبي و مصر تفاوت قايل نبود . افرادي که با شهيد القسام ارتباط نزديک داشتند نقل کرده اند که او مدتي به ليبي هجرت کرد و با عمر المختار رهبر قيام مردم ليبي همکاري داشت . زماني که در جبله بر ضد استعمارگران راهپيمايي هاي مردمي برگزار مي کرد، در جمع تظاهرکنندگان فرياد بر مي آورد«خدايا، خدايا، ناوگان ايتاليايي ها را غرق گردان»يا اين شعار را سر ميداد«شور و هيجان انقلابي سرزمين هاي اسلامي را از کوهستان هاي ترکيه تا اقيانوس اطلس فراگرفته است . اي مسلمان بر ضد طاغوتيان برخيزيد و ناوگان ايتاليايي ها را در لنگرگاه ها بسوزانيد ».اين کلما ت همچنان در ياد و خاطره معاصران شيخ القسام به ويژه بزرگسالان جبله زنده است. اين کلمات نشان داد که انقلاب فلسطين با شهادت القسام پايان نيافت . شيخ شهيد با نفس پاک خويش، روحي در انقلا ب فلسطين دميد. انقلاب اول فلسطين در سال هاي 1936-1939شکل گرفت و پس از آن در سال 1978اولين انتفاضه ملت فلسطين روي داد، که انتفاضه کودکان سنگ نام داشت. به رغم گذشت حدود 75سال از شهادت القسام، مجاهدان و مبارزان فلسطيني اين راه را همچنان با قدرت و صلابت ادامه مي دهند. از مکتب جهادي او الهام مي گيرند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.