آينده پژوهي و جامعه مطلوب اسلامي(1)

« آينده پژوهي»، علم و هنر کشف آينده و شکل بخشيدن به دنياي مطلوب فرداست. از ويژگي هاي مهم اين دانش، بهره گيري از ابزارهاي علمي به منظور ترسيم چشم انداز متناسب با ارزش هاي حاکم بر جامعه و برنامه ريزي براي نيل به جامعه ي مطلوب است. از اين رو، جامعه شناسان آينده پژوهي را ابزار هدايت اجتماعي دانسته اند.
پنجشنبه، 2 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آينده پژوهي و جامعه مطلوب اسلامي(1)

آينده پژوهي و جامعه مطلوب اسلامي(1)
آينده پژوهي و جامعه مطلوب اسلامي(1)


 

نويسنده: حميد فاضل قانع




 

چکيده
 

« آينده پژوهي»، علم و هنر کشف آينده و شکل بخشيدن به دنياي مطلوب فرداست. از ويژگي هاي مهم اين دانش، بهره گيري از ابزارهاي علمي به منظور ترسيم چشم انداز متناسب با ارزش هاي حاکم بر جامعه و برنامه ريزي براي نيل به جامعه ي مطلوب است. از اين رو، جامعه شناسان آينده پژوهي را ابزار هدايت اجتماعي دانسته اند.
اسلام نيز علاوه بر جامعه ي آرماني، که نويد تحقق آن را در فرجام تاريخ داده است، از پيروان خود انتظار دارد که با الهام از شاخص هاي آن جامعه ي آرماني، به اقتضاي امکانات و توانمندي اجتماعي خود، بکوشند تا در يک روند تکاملي حداقل هايي از ويژگي هاي جامعه ي مطلوب اسلامي را محقق سازند. با الهام از آموزه هاي اسلامي همچون سنت هاي اجتماعي و صبغه ي عبرت آموزي آن و فلسفه ي انتظار، مي توان نوعي آينده پژوهي ديني را استخراج نمود که حاصل آن، ترسيم چشم اندازي دقيق از آينده اي آرماني باشد. با قرار دادن اين آينده ي مطلوب به عنوان هدف، مي توان آينده هاي مقدور را به عنوان حلقه هاي مياني نيل به ويژگي هاي جامعه ي آماده ي ظهور، طراحي و تعريف نمود.
کليد واژه ها: آينده، آينده پژوهي، آينده نگري، جامعه ي آرماني، سنت هاي اجتماعي، انتظار.

مقدمه
 

جامعه ي آرماني موضوعي است که در طول تاريخ بشري، همواره ذهن انديشمندان و متفکران اجتماعي را به خود مشغول داشته است. اين امر موجب پديد آمدن طرح هاي متعددي گرديده که در خلال آن ها جامعه اي مطلوب ترسيم شده است. در اين زمينه، منابع و مستندات متعددي در دسترس مي باشد که در قالب هاي متنوعي پديد آمده اند. بسياري از آن ها صورت مکتوب طرح ها و تصويرهاي آرمان شهري هستند که در طول تاريخ مکتوب بشر شکل گرفته اند. براي مثال، مي توان به آثار افلاطون به خصوص کتاب « جمهور»، تفکرات سنت آگوستين در « شهر خدا»، « اتوپيا»ي تامس مور، و « مدينة فاضله» فارابي اشاره نمود. در کنار اين طرح هاي آرمان شهري، که فراوان وجود دارد، برخي منابع موجود نيز به نقد و تحليل رويکرد آرمان شهري پرداخته اند.
از سوي ديگر، دين مبين اسلام نيز همانند تمام اديان آسماني موجود، فرجام تاريخ و جامعه ي بشري را بسيار روشن و اميد آفرن ترسيم کرده است. اما نکته ي مهم ديگري که بهانه تدوين اين نوشتار گرديد آن است که، اسلام علاوه بر نويد آينده اي روشن در پايان تاريخ، همواره پيروان خود را به رعايت برخي امور براي تحقق جامعه اي مطلوب در هر عصر و زماني دعوت کرده است. براساس آموزه هاي شيعي، ظهور حضرت مهدي موعود و شکل گيري جامعه ي آرماني اسلام، آخرين حلقه ي مبارزات اهل حق و باطل است. اما اسلام از پيروان خود مي خواهد که در راستاي آن جامعه ي آرماني به تلاش و کوشش بپردازند و « انتظار» را پيشه ي خود سازند. روشن است که تحقق ويژگي « انتظار» در جامعه اسلامي، مستلزم احراز شرايط و شاخص هايي است که نشان گر تحقق برخي مراتب حداقلي جامعه مطلوب اسلامي است.
بررسي چگونگي برنامه ريزي اجتماعي براي نيل به مراحل و مراتب گوناگون جامعه مطلوب اسلامي، و نزديک شدن به ويژگي هاي جامعه ي عصر ظهور، از اهداف تحقيق مي باشد. در واقع، اين مقاله در پي پاسخ به اين سؤال است که مراحل پيش از ظهور، که زمينه ساز شرايط مناسب براي شکل گيري ظهور و احياناً تعجيل در آن است، چگونه تحقق مي يابند؟ تغييرات اجتماعي لازم، چه مسيري را طي مي کنند. و شاخص هاي فرهنگي- اجتماعي جامعه در آستانه ي ظهور با چه رويکردي مي تواند زمينه ساز تسريع در امر ظهور باشد؟
نويسنده ي اين سطور معتقد است که، با تکيه بر اموري مانند فرآيندي بودن شکل گيري جامعه ي آرماني اسلام، و تأکيد اسلام بر اختيار و نقش انسان ها و جوامع در روند شکل گيري جامعه مطلوب، مي توان گفت: جامعه ي مطلوب اسلامي داراي مراتب تشکيکي بوده و در هر عصري با توجه به اقتضائات زماني و مکاني، برخي از ويژگي هاي مورد نظر اسلام درباره ي جامعه ي مطلوب امکان تحقق دارد. اما مهم آن است که جامعه ي اسلامي همواره بکوشد تا حرکتش، حرکتي تکاملي و رو به رشد باشد. در همين راستا، يکي از اقتضائات مذکور، دانش و امکانات علمي است که در هر عصري وجود دارد يا مي تواند پديد آيد.
امروز، دانش آينده پژوهي به عنوان يک دانش نوپديد، اهدافي را تعقيب مي کند که نوعي سامان دهي اجتماعي و چشم انداز پردازي براي وضعيت مطلوب در آن مشاهده مي گردد. به گونه اي که جامعه شناسان آن را « ابزار هدايت اجتماعي» و « دانش شکل بخشيدن به آينده» دانسته اند. بر اين اساس، مي توان تحقيقي را سامان داد که با بررسي دقيق اهداف، مباني و روش هاي دانش آينده پژوهي، امکان استفاده از آن را در محقق ساختن جامعه ي مطلوب اسلامي ارزيابي نمايد. به عبارت ديگر، در اين تحقيق تلاش مي شود تا امکان نوعي آينده پژوهي ديني و مبتني بر نقش ويژگي ها و مؤلفه هاي جامعه ي آرماني اسلام در تعيين ارزش ها و هنجارهاي جامعه ي موجود و نيز جهت دادن به نحوه ي کنش هاي اجتماعي در قالب برنامه اي جامع و سلسله مراتبي بررسي گردد، تا شاخص هاي جامعه ي عصر غيبت، به شاخص هاي جامعه ي مطلوب عصر ظهور نزديک گرديده و در سايه سار آن ارتقا يابد. نوپا بودن دانش آينده پژوهي، به خودي خود، محدوديت هاي بسياري را در امر تحقيق پديد مي آورد. اما فقدان تحقيقات مقدماتي کافي، که گام هاي نخستين چنين پژوهشي را تشکيل دهد، از ديگر مشکلات اين گونه تحقيقات است. بنابراين، تحقيق حاضر، بر اين نکته تأکيد مي کند که آيا دانش آينده پژوهي و ابزارها و امکاناتي که در اختيار پژوهشگر قرار مي دهد، از توانايي مناسبي براي بهره گيري در حوزه ي مطالعات ديني - اجتماعي، به خصوص شکل گيري جامعه آرماني اسلام برخوردار است؟ بررسي چنين موضوعي مستلزم آن است که از يک سو، مباني اين علم و از سوي ديگر، مباني ديني مرتبط با اين مبحث مورد دقت و تأمل قرار گرفته و موارد سازگاري آن ها را مشخص سازيم تا ميزان و شيوه بهره گيري از اين دانش را در حوزه مطالعات اجتماعي ديني روشن نماييم.
بر اين اساس، سؤال اصلي اين تحقيق حاضر اين است: آيا از دانش آينده پژوهي مي توان در فرآيند شکل گيري جامعه مطلوب اسلامي بهره گرفت؟ و اگر پاسخ اين سؤال مثبت باشد، سؤال ديگري مطرح شود و آن اينکه ميزان و نحوه استفاده از دانش آينده پژوهي براي اين منظور چيست؟

تعريف آينده پژوهي
 

ماهيت علوم انساني، به ويژه علوم اجتماعي به دليل سر و کار داشتن با انسان و رفتارهاي او و نيز چند لايه بودن واقعيت اجتماعي، به گونه اي است که انديشمندان اين عرصه را براي ارائه تعاريف يکسان درباره ي مفاهيم مورد بحث، دچار حيرت و سرگردان مي سازد. براي مثال، جامعه شناسان تاکنون پيرامون تعريف مفاهيمي چون فرهنگ، کجروي، نهاد و ... به اتفاق نظر نرسيده اند. از اين رو، تلاش مي شود تا ويژگي هاي اساسي مفاهيم مورد توجه و تأکيد باشد. در نوشتار نيز به ناچار برخي از تفاوت ها را در حوزه ي مفهومي مورد توجه قرار دهيم؛ زيرا در حوزه ي مطالعات آينده از واژگان متعددي استفاده مي شود که عدم رعايت مرزبندي مفهومي بين آن ها، از مهم ترين نقاط ضعف اين مباحث است. مهم ترين واژگاني که در حوزه ي مطالعات آينده به کار مي رود عبارت است از: آينده نگري، پيش گويي، آينده پژوهي، پيش بيني و آينده نگاري.

آينده نگري:

(1) قلمرو مفهومي عام و گسترده اي است به معناي توانايي تصور آينده از طريق مطالعه، تحقيق و تصويرپردازي. چنين نگرشي مي تواند با بهره گيري از روش هاي علمي، آموزه هاي ديني، و يا شهود غيرمادي به دست آيد.(2) روشن است که رويکرد شخص آينده نگر، بر اساس مباني معرفتي او مي تواند رويکردي الهي و مبتني بر آموزه هاي معنوي بوده يا آنکه صرفاً مادي باشد.

پيش گويي:

(3) عبارت است از بيان وقوع حتمي رخ دادهايي در آينده، که معمولاً فاقد مبناي علمي قابل قبول در هر عصر مي باشد.(4) پيش گويي ها به دو دسته ي کلي تقسيم مي شود: بياناتي که مبتني بر يافته هاي متافيزيکي بوده و ريشه در وحي و معنويت دارند که داراي پشتوانه استدلالي عقلي است و بياناتي که تنها داراي ابعاد مادي و دنيوي بوده و بيشتر متکي بر باورهاي خرافي مي باشند. يکي از ويژگي هاي پيش گويي، قطعيت آن است. يعني آينده نگر ادعا مي کند که بدون خطا و اشتباه، آينده را دريافته است. اما در بقيه ي موارد، آينده نگر درصدي از احتمال خطا را مي پذيرد.

آينده پژوهي:

(5) فرآيند مطالعه و بررسي آينده هاي محتمل از طريق روش هاي علمي است. در اين فرآيند، مراحل مهمي طي مي شود که عبارت است از: شناخت تغيير، نقد و تحليل آن، ترسيم آينده هاي مختلف و محتمل، ترسيم آينده ي مطلوب و در نهايت، برنامه ريزي و تعيين راهبردهاي نيل به آن. يکي از وجوه تمايز آينده پژوهي، عقلانيت موجود در آن است؛ زيرا خروجي فرآيند آينده پژوهي با اصول و معيارهاي عقلي و منطقي بشر قابل بررسي و داوري است. براي توضيح دو واژه ي « پيش بيني» و « آينده نگاري» بايد به اين نکته اشاره کنيم که از هنگام پيدايش دانش آينده پژوهي در دهه 1960 م و گسترش آن تا به امروز، دو سنت و رويکرد متفاوت در اين حوزه وجود داشته است:

پيش بيني:

(6) در اين روش، دانشمندان يافته ها و داده هاي برگرفته از دوره هاي زماني گذشته و حال را براي بررسي سير و شکل روندهاي آينده و وقوع احتمالي آن ها استفاده مي کنند. مي توان پيش بيني را حدسي علمي درباره ادامه ي روند متغيرهاي خاص در آينده دانست که معمولاً با درصدي از خطا، از سوي دانشمندان پذيرفته مي شود. اين سنت به شدت « نخبه گرا» است و پيش بيني آينده را به گروهي خبره مي سپرد که علاوه بر آينده پژوهي، اطلاعات گسترده اي هم در خصوص موضوع مورد پيش بيني دارند.

آينده نگاري:

(7) در اين سنت تلاش مي شود تا آينده پژوهي از حالت نخبه گرايانه خارج شده و به يک تلاش مشترک در سطح جامعه تبديل گردد. آينده نگاري، تلاش براي ايجاد يک ظرفيت بشري عام است که تک تک افراد جامعه را قادر مي سازد تا درباره آينده بينديشند، احتمالات آينده را بررسي، مدل سازي و خلق کرده و در مقابل آن واکنش نشان دهند.
بنابراين، آينده نگاري، اهدافي فراتر از پيش بيني را دنبال مي کند و ضمن پرداختن به چالش هاي اصلي، در جست و جوي رسيدن به يک درک مشترک درباره ي آينده و چگونگي ساخت آن است. يعني علاوه بر شناخت و کشف آينده، در صدد ساختن آينده به صورت مطلوب مي باشد. براي تکميل اين مقايسه بايد گفت: در پيش بيني، به دليل آن که متغيرها عمدتاً کمّي، عيني و شناخته شده اند، آينده نيز مجرد و منفرد از تغييرات ناخواسته فرض مي شود. در واقع، اساس پيش بيني بر ادامه وضع موجود با کمي تغيير استوار است. اما در آينده نگاري، متغيرها داراي قلمرو بسيار گسترده تري بوده و توجه بسياري به متغيرهاي کيفي مي شود، حتي اين متغيرها مي توانند ذهني و مستتر باشند. بنابراين، در آينده نگاري بر يک آينده متمرکز نمي شويم، بلکه چندين آينده ي محتمل به صورت همزمان مورد توجه قرار مي گيرند.
نکته ي قابل توجه آن است که، نبايد از آينده پژوهي، انتظار پيش بيني دقيق آينده را داشت، زيرا همان گونه که پيشتر اشاره شد، توانايي اين دانش، فقط در حد تشخيص چندين آينده ي محتمل با تکيه بر متغيرهاي کمي و کيفي، و تا حدي شفاف سازي راه هاي ممکني است که به آينده رهنمون مي شود. البته پس از اين شناسايي، انتخاب آينده ي مطلوب و اعمال نفوذ براي تحقق آن، نقشي سرنوشت ساز براي جامعه خواهد داشت.(8) ارزش چنين علمي در آن است که مي تواند با مهندسي هوشمندانه ي آينده، راهنماي تصميم گيري هاي امروز باشد.
با توجه به آنچه گذشت، مي توان تعريف کارکردي زير را، که از جامعيت مناسبي نيز برخوردار است، به اين بخش افزود: آينده پژوهي معرفتي است که مردم را نسبت به رويدادها، فرصت ها، و مخاطرات احتمالي آينده هوشيار نگه مي دارد. ابهام ها، ترديدها، و دغدغه هاي فرساينده را تا حدي مي کاهد، توانايي انتخاب هاي هوشمندانه جامعه و مردم را افزايش مي دهد و به همگان اجازه مي دهد تا بدانند که به کجاها( آينده هاي اکتشافي يا محتمل)(9) مي توانند بروند؛ به کجاها( آينده هاي هنجاري يا بايسته)(10) بايد بروند و از چه مسيرهايي( راهبردهاي معطوف به آينده سازي) مي توانند با سهولت بيش تري به آينده هاي مطلوب خود برسند. آينده پژوهي در حقيقت، دانش و معرفت« شکل بخشيدن به آينده» به گونه اي آگاهانه، فعالانه، و پيش دستانه است.(11)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. Futurology.
2. غلامرضا گودرزي، تصميم گيري استراتژيک: مطالعه ي موردي رويکرد موعود گرايي شيعه، ص 110.
3. Prediction.
4. اي. ريچارد اسلاتر، دانش واژه ي آينده پژوهي، ترجمه محمدرضا فرزاد و امير ناظمي، ص 46.
5.Futures Studies.
6.Forecasting.
7. Foresight.
8. مهرداد تقوي گيلاني و محمدباقر غفراني، « مطالعات و روش هاي آينده شناسي»، رهيافت، ش 22، ص 66.
9. Explorative Futures.
10.Normative Futures.
11. عقيل ملکي فر، الفباي آينده پژوهي، ص 7.

منبع:فصل نامه علمی تخصصی معرفت فرهنگی اجتماعی ش 1
ادامه دارد...




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.