سرگذشت شورانگيز يك ستاره
سرگذشت يك ستاره بسته به جرم آن است. عمرش هم چنين است . عمر ستارگان از چند ميليون تا چند ميليارد سال است . اكنون نياز به يك نقطه آغاز داريم. آن آغازش در سحابي ها و در فضاي ميان ستاره اي است . چگالي ميانه ماده در فضاي ميان ستاره اي چند اتم در هر سانتي متر مكعب و دما اندكي از صفر مطلق بيشتر است . چگالي سحابي ها چند هزار اتم در هر سانتي متر مكعب است و دما هم كمي از صفر مطلق بالاتر. سحابي هاي نخستين تنها از هيدروژن و اندكي هليوم تشكيل شده اند. باقي عناصر در هسته ستارگان پر جرم نخستين به وجود آمدند. سپس با انفجارههاي ابرنواختري و فوران هاي نواختري ، اين عناصر از هسته ستارگان به سحابي ها راه يافتند و در نتيجه ستارگان بعدي شامل درصد كمي از همه عناصر طبيعي ديگر شدند. و اكنون سرگذشت يك ستاره!
نخست : پهناي توده بزرگي به پهنه ميليارد ها ميليارد كيلومتر به چند صد ميليون كاهش مي يابد.
دوم: فشار در مركز از نزديك به صفر تا چندين هزار ميليون اتمسفر افزايش مي يابد.
سوم : دماي بخش مركزي از چند درجه به بيست ميلون درجه مي رسد كه براي آغاز فرايند يا گداخت گرما ـ هسته اي هيدروژن به هليوم كافي است . گذر از اين دوره ، بسته به جرم ستاره ، از يكصد هزار تا سي ميليون سال ادامه خواهد يافت . و به اين ترتيب ستاره پا به دوران رسيدگي مي گذارد .
نخست : دما در بيرون قسمت مركزي به اندازه اي مي شود كه گداخت هيدروژن به هليوم در آنجا ممكن مي شود.
دوم : لايه هاي بيروني ستاره گسترش يافته و ستاره به غول دگرگون مي شود.
سوم :دماي سطح ستاره كاهش يافته و ستاره بسته به جرمش ، غول يا ابرغول سرخ خواهد شد.
اين جريان براي خورشيد شايد ميليارد ها سال به درازا انجامد و شعاع آن ممكن است تا پنجاه برابر شده و دماي سطح آن تا سه هزار درجه كاهش يابد.
نخست : اگر جرم ستاره كمتر از 1/2 برابر جرم خورشيد باشد ، ستاره به كوتوله سفيد دگرگون مي شود.
دوم : اگر ستاره اندكي سنگين تر از 1/2 باشد ، بخشي از جرمش را به دور مي اندازد و نواختر مي شود يا سرانجام ستاره به كوتوله سفيد دگرگون خواهد شد.
سوم : اگر جرم ستاره بيش از 1/2 برابر جرم خورشيد باشد ، ستاره بخش بزرگي از جرم خود را به فضا پرتاب خواهد كرد و اين گونه باعث پيدايش يك سحابي ابرنواختري و نيز بسته به مقدار جرمي كهدر هم فشرده مي شود، يك كوتوله سفيد ، يك ستاره نوتروني و يا يك سياه چاله خواهد شد.
گام هاي پاياني (كوتوله هاي سفيد ، ستاره هاي نوتروني و سياه چاله ها)
دوم : هسته هاي اتمي تا حد مكان فشرده شوند تا انرژي گرانشي بيتشر به دست آيد
و سرانجام : الكترون هاي آزاد نمي توانند انرژي فراهم آورند ، تنها سرچمشه به جاي مانده انرژي ، حركت تصادفي هسته ها از گرماست . حركت هسته هاي مثبت اندك اندك كند مي شود و اين انرژي جنبشي ، تنها چشمه گرما و نور كوتوله سفيد است . در پايان اين چشمه نيز خواهد خشكيد.
پس از چند ميليارد سال ، ديگر نوري تابيده نخواهد شد . رابطه ديداري آن با جهان پيرامون گسسته مي شود . اينك ستاره در حال مرگ با باقي مانده سرچشمه گرانش خود ، جهان را از مرگ نزديك خود آگاه مي كند. و تنها با آشوب و آشفتگي در راه گذر ستاره هاي ديگر ، آگاه مي شويم كه ستاره اي كه ميلياردها سال مي درخشيده ، اينك خاموش و رو به مرگ است ...
ستاره نوتروني: ستاره انرژي خود را به فضا مي دهد و سرعت چرخشش كند مي شود. كاهش سرعت چرخش يا افزايش دوره تناوب در بسياري از اين ستاره ها مشاهده شده است . سرانجام اين ستاره نيز از دست دادن تمامي نيرو و انرژي خود است و مانند كوتوله سفيد ، چون توده تاريكي از ماده كه تنها ميدان گرانشي گرداگردش وجود دارد ، با سكوتي مرگبار در فضا حركت خواهد كرد.
سياه چاله : اين ديگر ستاره به شمار نمي آيد .نه نور ، نه ماده ، هيچ چيز از چنگ ان گريز ندارد . گويي از مرگ ستاره اي خود چنان خشمگين است كه به هيچ چيز رخم نمي كند و هر آنچه بر ميدان گرانشش ، همان سرچشمه نيروي جواني اش ، گام گذارد ، آن را مي درد و در كام تباهي فرو برده و با مرگ خويش شريكش مي كند.
منبع: ماهنامه دانشمند 565
زايش (انباشتگي موضعي ماده سحابي)
نوباوگي (مرحله فشردگي)
نخست : پهناي توده بزرگي به پهنه ميليارد ها ميليارد كيلومتر به چند صد ميليون كاهش مي يابد.
دوم: فشار در مركز از نزديك به صفر تا چندين هزار ميليون اتمسفر افزايش مي يابد.
سوم : دماي بخش مركزي از چند درجه به بيست ميلون درجه مي رسد كه براي آغاز فرايند يا گداخت گرما ـ هسته اي هيدروژن به هليوم كافي است . گذر از اين دوره ، بسته به جرم ستاره ، از يكصد هزار تا سي ميليون سال ادامه خواهد يافت . و به اين ترتيب ستاره پا به دوران رسيدگي مي گذارد .
رسيدگي (رشته اصلي)
پختگي (غول سرخ)
نخست : دما در بيرون قسمت مركزي به اندازه اي مي شود كه گداخت هيدروژن به هليوم در آنجا ممكن مي شود.
دوم : لايه هاي بيروني ستاره گسترش يافته و ستاره به غول دگرگون مي شود.
سوم :دماي سطح ستاره كاهش يافته و ستاره بسته به جرمش ، غول يا ابرغول سرخ خواهد شد.
اين جريان براي خورشيد شايد ميليارد ها سال به درازا انجامد و شعاع آن ممكن است تا پنجاه برابر شده و دماي سطح آن تا سه هزار درجه كاهش يابد.
فرسودگي (متغيرها)
نخست : اگر جرم ستاره كمتر از 1/2 برابر جرم خورشيد باشد ، ستاره به كوتوله سفيد دگرگون مي شود.
دوم : اگر ستاره اندكي سنگين تر از 1/2 باشد ، بخشي از جرمش را به دور مي اندازد و نواختر مي شود يا سرانجام ستاره به كوتوله سفيد دگرگون خواهد شد.
سوم : اگر جرم ستاره بيش از 1/2 برابر جرم خورشيد باشد ، ستاره بخش بزرگي از جرم خود را به فضا پرتاب خواهد كرد و اين گونه باعث پيدايش يك سحابي ابرنواختري و نيز بسته به مقدار جرمي كهدر هم فشرده مي شود، يك كوتوله سفيد ، يك ستاره نوتروني و يا يك سياه چاله خواهد شد.
گام هاي پاياني (كوتوله هاي سفيد ، ستاره هاي نوتروني و سياه چاله ها)
رويدادهاي زير براي ايجاد يك كوتوله سفيد لازم است :
دوم : هسته هاي اتمي تا حد مكان فشرده شوند تا انرژي گرانشي بيتشر به دست آيد
و سرانجام : الكترون هاي آزاد نمي توانند انرژي فراهم آورند ، تنها سرچمشه به جاي مانده انرژي ، حركت تصادفي هسته ها از گرماست . حركت هسته هاي مثبت اندك اندك كند مي شود و اين انرژي جنبشي ، تنها چشمه گرما و نور كوتوله سفيد است . در پايان اين چشمه نيز خواهد خشكيد.
پس از چند ميليارد سال ، ديگر نوري تابيده نخواهد شد . رابطه ديداري آن با جهان پيرامون گسسته مي شود . اينك ستاره در حال مرگ با باقي مانده سرچشمه گرانش خود ، جهان را از مرگ نزديك خود آگاه مي كند. و تنها با آشوب و آشفتگي در راه گذر ستاره هاي ديگر ، آگاه مي شويم كه ستاره اي كه ميلياردها سال مي درخشيده ، اينك خاموش و رو به مرگ است ...
ستاره نوتروني: ستاره انرژي خود را به فضا مي دهد و سرعت چرخشش كند مي شود. كاهش سرعت چرخش يا افزايش دوره تناوب در بسياري از اين ستاره ها مشاهده شده است . سرانجام اين ستاره نيز از دست دادن تمامي نيرو و انرژي خود است و مانند كوتوله سفيد ، چون توده تاريكي از ماده كه تنها ميدان گرانشي گرداگردش وجود دارد ، با سكوتي مرگبار در فضا حركت خواهد كرد.
سياه چاله : اين ديگر ستاره به شمار نمي آيد .نه نور ، نه ماده ، هيچ چيز از چنگ ان گريز ندارد . گويي از مرگ ستاره اي خود چنان خشمگين است كه به هيچ چيز رخم نمي كند و هر آنچه بر ميدان گرانشش ، همان سرچشمه نيروي جواني اش ، گام گذارد ، آن را مي درد و در كام تباهي فرو برده و با مرگ خويش شريكش مي كند.
منبع: ماهنامه دانشمند 565