آيت الله كاشاني درقامت يك پدر

تبعيدها و زندانهاي متعدد، فرصت كسب فيض از محضر پدر را از فرزندان مي گرفت، با اين همه نفوذ معنوي او چنان عميق و كارساز است كه هنوز از پس ساليان دراز، رهنمودهاي ارزنده وي، چراغ راه آنان و تمامي كساني است كه در راه اعتلاي حق و برقراري عدالت از همه چيز خود مي گذرند و با فداكاري و ايثاري شگفت انگيز، در دل تاريك جهالتها و ستمها، منادي صبحي صادق مي شوند و آيت الله كاشاني به حق چنين بود، هر چند بسيار روزگاران گذشت كه قدر جانفشانيهاي او مكتوم ماند. باشد كه به شايستگي از او ياد كنيم.
دوشنبه، 6 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آيت الله كاشاني درقامت يك پدر

آيت الله كاشاني درقامت يك پدر
آيت الله كاشاني درقامت يك پدر


 





 
گفتگو با اشرف السادات كاشاني، دختر مرحوم آيت الله كاشاني

درآمد
 

تبعيدها و زندانهاي متعدد، فرصت كسب فيض از محضر پدر را از فرزندان مي گرفت، با اين همه نفوذ معنوي او چنان عميق و كارساز است كه هنوز از پس ساليان دراز، رهنمودهاي ارزنده وي، چراغ راه آنان و تمامي كساني است كه در راه اعتلاي حق و برقراري عدالت از همه چيز خود مي گذرند و با فداكاري و ايثاري شگفت انگيز، در دل تاريك جهالتها و ستمها، منادي صبحي صادق مي شوند و آيت الله كاشاني به حق چنين بود، هر چند بسيار روزگاران گذشت كه قدر جانفشانيهاي او مكتوم ماند. باشد كه به شايستگي از او ياد كنيم.

با توجه به تحريفات تاريخي مكرري كه در مورد شخصيت مرحوم آيت الله كاشاني صورت گرفته اند، مي خواهيم از زبان شما به عنوان دختر ايشان، وجوهي پنهان از شخصيت اين عالم مبارز را واكاوي كنيم.
 

اولا بنده تشكر مي كنم از تلاش ارزنده اي كه مي كنيد. خوشبختانه انقلاب تمام زواياي تاريك تاريخ را روشن كرد، به خصوص شخص حضرت امام (ره) كه وجود پربركتشان باعث شد كه واقعا ناشناخته هاي تاريخ روشن گردند. قبل از آن براي مردم عادي و كساني كه پيگير مسائل تاريخي نيستند. اصلا مشخص نبود كه آيت الله كاشاني كه بودند.

اي كاش مشخص نبود. غالبا عكس مسئله مطرح بود.
 

همين طور است. غالبا مسائل را بر عكس مطرح مي كردند، ولي حضرت امام(ره) چون در آن سالها، آشنا با مبارزات آيت الله كاشاني و همدل و همراه ايشان بودند، بعد از انقلاب، بارها از ايشان صحبت كردند.

حتي آيت الله مدرس هم دچار همين نسيان بودند.
 

بله، ولي هر وقت درباره ايشان صحبتي مي شد يا مي شود، كسي مخالفتي نمي كند. نكته اينجاست كه مرحوم مدرس فقط با رضا شاه جنگيد و ماهيت دشمن او كاملا مشخص بود و كسي در خباثت او ترديد نداشت، ولي آيت الله كاشاني از يك سو با انگليس مي جنگيد، از يك سو درگير حكومت بود و از طرف ديگر با كساني مي جنگيد كه وجهه و اعتبار ملي داشتند و به اسم ملي گرا، در دل بسياري از مردم، جاباز كرده بودند و اين باعث شده كه همين طور دنباله آنها و فراماسونها و ايادي انگليس، همه در مقابل ايشان صف بكشند و هنوز هم در برنامه هاي مختلفي كه حتي از تلويزيون هم پخش مي شود، نقش آيت الله كاشاني ناديده گرفته مي شود و حتي تحريف مي شود. ولي از آنجا كه هرگز آفتاب زير ابر نمي ماند، بايد وجودي مثل حضرت امام (ره) بيايند و از آيت الله كاشاني حرف بزنند و بسياري از وجوه شخصيت ايشان را براي مردم بشكافند. خدا رحمت كند شهيد آيت را. او بسيار به آيت الله كاشاني علاقه داشت و هميشه مي گفت، «لازم نيست كسي از ايشان دفاع كند. امام همه چيز را درباره آيت الله كاشاني گفته اند.» حتي يك بار در تلويزيون ديدم كه آقاي قرائتي گفتند، «از بركات انقلاب يكي هم اين بود كه ما آيت الله كاشاني را شناختيم.» بنابراين وقتي كه در مورد شهيد مدرس صحبتي مي شد، كسي مخالفتي نمي كرد، چون دشمنان ايشان، شناخته شده بودند، اما در مورد آيت الله كاشاني اين طور نبودند. يادم هست كه وقتي خيابان غرب تهران را به نام آيت الله كاشاني گذاشتند،آقاي مسيح مهاجري در روزنامه جمهوري اسلامي نوشت،«وقتي خوب همه جا را تقسيم كردند. اين گوشه كه باقي ماند، اسم آيت الله كاشاني را روي آن گذاشتند!» بعد از انقلاب خدا رحمت كند آقاي فلسفي را، يك بار آمد در نماز جمعه صحبت كرد. آن موقعها اسم اين خيابان ولي عصر را گذاشته بودند مصدق. خدا بيامرز، اين خيابان را تكه تكه از راه آهن تا تجريش نام برد و گفت، «اسم خيابان به اين درازي را كه از جنوبي ترين نقطه تهران تا شمالي ترين نقطه آن است، گذاشته ايد مصدق؟» و پيشنهاد داد كه بگذارند آيت الله كاشاني كه البته يك جور لجبازي مي شد. سريع اسم را تغيير دادند و گذاشتند ولي عصر. غرض اين كه هنوز كه هنوز است با وجود اسناد ومدارك محكم تاريخي در خدمت و خيانت رجل سياسي، باز هم عده اي سعي مي كنند خاك در چهره خورشيد بپاشند و حقايق تاريخي را به نفع خود و شخصيتهاي مورد علاقه خود تحريف كنند ودست بر نمي دارند و سخت پيگير هستند، به همين دليل، من در همين ابتداي سخن، از شما كه همت كرده و باب اين بحث را گشوده ايد، بسيار ممنونم و اميدوارم تلاشي كه براي افشاي حقايق و در جهت درك صحيح و علمي مسائل مي كنيد، مقبول و مرضي خداي متعال باشد.

در گفتگو با شما بيشتر ترجيح مي دهيم روي وجوه پدرانه مرحوم آيت الله كاشاني تكيه كنيم، چون به اعتقاد ما مردان بزرگ، كساني هستند كه قبل از انجام تعهدات اجتماعي، در محيط خانواده و در زمينه تربيت فرزند موفق بوده اند.
 

مرحوم كاشاني، پدري بسيار مهربان و بسيار خوش اخلاق بودند. ما هيچ وقت از ايشان كوچك ترين بي احترامي نديديم، ولي متاسفانه، اشكالي كه وجود داشت، ايشان بيشتر در تبعيد و زندان بودند و ما كمتر توفيق همجواري و همنشيني با ايشان را پيدا مي كرديم، به خصوص در دوره كودكي كه به وجودشان بسيار نياز داشتيم، ولي در عوض، هميشه به مادرمان مي گفتند كه، «من هميشه شما را دعا مي كنم، به خاطر اين اولا زن مؤمنه و اصيلي هستيد و ثانيا مسئوليت تعليم و تربيت بچه ها به تمامي به عهده شماست.»

وقتي پدر فوت كردند، شما چند سال داشتيد؟
 

حدود بيست سال.

پس خيلي خوب محضر ايشان را درك كرده ايد.
 

آيت الله كاشاني درقامت يك پدر

بله. پدر بسيار مهربان، دلسوز و محترمي بودند كه ذره اي بي احترامي به بچه ها نمي كردند.

در مورد تحصيل چه نظري داشتند؟
 

مي گفتند درس بخوانيد و به دانشگاه برويد، در حالي كه آن روزها، مردم كمتر دخترهايشان را به دانشگاه مي فرستادند، منتهي توصيه مي كردند كه حتما با چادر و حجاب كامل برويم. از تحصيل كردن ما بسيار استقبال مي كردند. يادم هست به ما مي گفتند، «نزد مادرتان قرآن بخوانيد. صبحها حتما چهارقل بخوانيد.»

شما تا چه مقطعي درس خوانده ايد و چه رشته اي؟
 

ليسانس زبان انگليسي هستم. البته بعدها خواندم.

همه تحصيلكرده هستيد؟
 

بله و انصافا بخش اعم زحمات به دوش مادر بود، چون پدر دائما در تبعيد وزندان بودند. مادر هميشه مي گفتند، «هيچ وقت به پدر متكي نباشيد و سعي كنيد روي پاي خودتان بايستيد.» و پدر هميشه به مادرم مي گفتند كه، «من شما را در نماز دعا مي كنم كه به تنهايي بار اين مسئوليت بزرگ را به دوش مي كشيد.»

مادرتان چگونه با نگرانيهاي ناشي از شيوه خاص زندگي مرحوم كاشاني كنار مي آمدند كه روي روحيه شما تاثير نگذارد.
 

ايشان به هيچ وجه نگراني ها را به بچه ها منتقل نمي كردند و نمي گذاشتند در خانه‌، در اين زمينه ها گفت و گوي زيادي صورت بگيرد. هميشه خانه را يك محيط درسي نگه مي داشتند.

مگر شما در يك فضاي تهديد زندگي نمي كرديد؟
 

خير، براي ما حالت تهديد وجود نداشت، ما بچه بوديم و اگر هم مسئله اي وجود داشت، سنگيني آن بيشتر روي دوش مادر بود. ايشان فردي بسيار مؤمن، اصيل و خانواده دار بودند كه هيچ وقت كسي متوجه مشكلاتشان نمي شد. حتي اگر لازم بود از وسايل زندگيشان چيزي را بفروشند، اين كار را مي كردند، ولي نمي گذاشتند كسي متوجه شود كه خانواده در فشار مالي قرار دارد. بسيار مدير و صبور بودند.

اگر شيطنت مي كرديد يا نمره كم مي گرفتيد، پدر چه مي كردند؟
 

براي پدر نمره و اين گونه مسائل اهميت چنداني نداشتند. ايشان بيشتر به رفتار و اخلاق ما توجه مي كردند. دائما از ما نجابت، اصالت، آشنايي با قرآن و احكام مي خواستند.

يعني پسرها هيچ كدام هيچ اشتباهي نمي كردند كه پدر به آنها تذكر بدهد؟
 

والله اين دكتر محمودمان كه از همان اول آقا و آرام بود. يك برادر ديگرمان هم بودكه بعد از سالها تحصيل و كسب تخصص جراحي در آمريكا، در اينجا در حادثه تصادفي از بين رفت كه همه معتقد بودند دست ساواك در كار بوده و هنوز كه هنوز است همكاران آن موقع ايشان، از سواد بالاي او تعريف مي كنند و مادرمان خيلي از ايشان راضي بودند. بچه ها حتي كوچك ترين بي احترامي به مادر نمي كردند.

صحبت از بي احترامي نيست، عرض كردم اگر شيطنت مي كردند، پدر چه واكنشي نشان مي دادند؟
 

همه خيلي آرام و خوب و مطيع پدرو مادر بودند. همان برادر پزشكم در اواخر عمر پدر، چقدر از ايشان مراقبت مي كردند. ايشان بعد از فوت پدر براي تخصص رفت خارج. از بيمارستان كه مي آمد، تمام وقت، مثل يك پرستار دلسوز از پدر مراقبت مي كرد.

بالاخره نگفتيد در مقابل شيطنت بچه ها چه مي كردند؟
 

(مي خندد) فوق فوقش مي گفتند، «بچه! چرا اين طوري مي كني!»

در گفتگوهايي كه با افراد مختلف در مورد مرحوم كاشاني انجام شده و نيز آثار و مكتوبات و اسنادي كه ازايشان به جا مانده، يك جور تيزهوشي خارق العاده به چشم مي خورد، نظر شما در اين باره چيست؟ در آن شرايط بحراني ودشوار، تصميم گيريهاي دقيق نياز به هوش سرشار داشت. جلوه هائي از اين هوش را در قالب خاطره بيان كنيد.
 

از دقت نظر شما واقعا ممنونم. واقعا همين طور است. تقريبا اواخر عمرشان بود كه در بيمارستان بستري بودند.در چنين شرايطي انسان حال و جان و صرافت ندارد. در آن شرايط جسمي ضعيف، ايشان به تمام جوانب و اوضاع اجتماعي توجه داشتند و از آنجا كه بارز ترين ويژگي ايشان، كياست و هوش سرشارشان بود، هيچ نكته اي از نگاهشان پنهان نمي ماند. خيلي ها باهوش هستند، ولي مرحوم كاشاني بسيار سريع الانتقال هم بودند. مسائل را درك و تحليل مي كردند و به سرعت تصميم مي گرفتند. يك روز من تنها در خدمت ايشان بودم. تا آمدم جمله اي را بگويم و عرض كردم، «چطور مردم...» جمله ام تمام نشده بود كه ايشان بالافاصله فرمودند، «من كه از اجدادم بالاتر نيستم.» من ميخكوب شدم. ديشب در تلويزيون آقاي واعظي صحبت از قول حضرت اميرالمؤمنين (ع) نقل مي كردند كه، «هيچ فضيلتي نبود كه به دشمن و هيچ رذيلتي نبودكه به من نسبت ندادند.» گاهي اوقات حس مي كنم اين دقيقا كاري بود كه با آيت الله كاشاني كردند.

با مردان بزرگ بايد همين كار را كرد، چون مردمي كه روزي آن گونه اند و روزي اين گونه، همان بهتر كه در بحرانهاي اجتماعي، اين بزرگان را به خداي خودشان واگذارند، چون هدف آنان اداي وظيفه است نه تكذيب و تحسين مردم.
 

در اين زمينه خاطره اي از حضرت امام به يادم آمد. در آن روزهايي كه آيت الله كاشاني به شدت ترور شخصيت مي شدند، كار به جايي رسيده بودكه امام مي گفتند، «ايشان وارد مجلس شدند و هيچ كس از جايش بلند نشد و من بلند شدم و جايم را به ايشان تعارف كردم.» اگر تاريخ و دشمنان اسلام توانستند آثار گرانبهاي مبارزات امام حسين را از بين ببرند، آثار خلوص و خدمات آيت الله كاشاني راهم كه پيرو حضرت علي (ع) و امام حسين (ع) بودند، از بين مي برند. كساني كه اطاعت خدا را كردند و در ره اجراي احكام اسلامي و احقاق حقوق مظلومين تلاش كردند، هرگز نام و يادشان فراموش نمي شود.

از ويژگيهاي بارز مرحوم كاشاني، روحيه بذله گويي و حاضر جوابي ايشان است. از اين گونه وجوه شخصيتي ايشان برايمان صحبت كنيد.
 

يك بار سر سفره نشسته بوديم و يكي دو نفر ديگر هم بودند. چنگال را مي زدند سر يك قطعه غذا و جلوي ما مي گرفتند وبعد خودشان مي خوردند. بسيار شاد و خوش اخلاق بودند. يك پسري در كوچه ما بود كه سرش مو نداشت و همه اذيتش مي كردند. پدر هر وقت به او مي رسيدند دستي به سرش مي كشيد و ملاطفت مي كردند. بسيار با محبت بودند. هيچ وقت ما كلمه سبكي از ايشان نشنيديم. هميشه با احترام با همه حرف مي زدند. لباس پوشيدنشان نظير نداشت.هميشه مرتب و منظم و پاكيزه بودند. فداكاري به نهايت در ايشان بود. به مال دنيا كوچك ترين توجهي نداشتند.

با توجه به اين كه پيوسته در منزل شما بر روي همه طبقات اجتماعي باز بود و با عنايت به اين كه ايشان حتي حقوق نمايندگي و رياست

مجلس را نمي گرفتند، هزينه اداره اين نحوه زندگي چگونه تامين مي شد؟
 

اولا كه پدر از نظر زندگي شخصي، فوق العاده صرفه جو بودند. يادم هست روزي در حياط اندروني راه مي رفتند، يك پياز كوچك كنار باغچه افتاده بود، آن را برداشتند و به خادمه منزل دادند و گفتند، «اسراف نكنيد.» ازنظر هزينه هاي جاري آمد و رفتها هم آقايان بازاري اين گونه هزينه ها را تامين مي كردند و زندگي خود ما در نهايت صرفه جويي و سطح حداقل بود و به هيچ وجه ريخت و پاش نداشتيم.

در سالهاي آخر عمر كه مرحوم كاشاني مورد بي مهري و حتي اهانت از سوي گروههاي مختلف قرار گرفتند، آيا در اخلاق و خوشروئي و بذله گويي ايشان تغيير پيدا شد؟
 

آن ماجراي غذا سرچنگال زدن و ايجاد روحيه شاد بر سرسفره كه عرض كردم، مربوط به همين سالهاست. به هيچ وجه خلق و خوي ايشان تغيير نكرد.

و ديگر ويژگي بارز ايشان؟
 

پدر در عين حال كه هميشه جان خودشان كف دستشان بود، در مورد جان ديگران بسيار محتاط بودند و به هيچ وجه دلشان نمي خواست صدمه اي به كسي برسد.

از خاطراتتان نگفتيد.
 

در مسجد پامنار مجلس عزاداري امام حسين (ع) برگزار مي شد. يادم هست هر شب كه آقا سخنراني مي كردند، پشت سرش دعا مي كردند كه، «خدايا! ما را از شر نفس اماره حفظ كن.»

بهترين دعا را مي كردند.
 

سالها كه گذشت، تازه فهميدم بهترين دعا همين است. هميشه فكر كرده ام آخر پدر چه شخصيتي داشتند كه با آن همه قدرت، هرگز آلوده مال و شهرت و دنيا نشدند. وقتي ازدنيا رفتند، هيچ ارثي از ايشان به جا نماند. درحالي كه ايشان مي توانستند در گوشه عافيت بنشينند و رساله اي بنويسند و آن همه فشار و تبعيد و زندان و تهمت وبي حرمتي را تحمل نكنند، ولي ايشان لحظه اي به اين چيزها فكر نمي كردند و همه درد و اندوهشان، درد مردم بود و دنبال همان راهي رفتند كه اجدادشان و پدر بزرگوارشان رفتند. گاهي كه فكر مي كنم، مي بينم پدربزرگم فقط همين يك پسر را داشتند و آن وقت، همه صفات پسنديده در همين يكي خلاصه شده است.واقعا سعادت مي خواهد.

از رابطه امام و آيت الله كاشاني خاطره اي داريد؟
 

يادم هست ما به حضور يكي از علما مي رفتيم. ايشان مي گفتند، «در آن دوران فشار، وقتي من و آقاي مطهري مي خواستيم از قم به تهران بياييم، آيت الله خميني به ما مي گفتند در تهران نزد آيت الله كاشاني برويد و از محضر ايشان استفاده كنيد.» امام خيلي آيت الله كاشاني را دوست داشتند و اغلب به ديدار ايشان مي آمدند. مهم تر از همه اولين سالگرد آيت الله كاشاني در اسفند ماه بعد از انقلاب بود. آمدند سالگرد بگيرند، اما شرايط هنوز مساعد نبود. جمله معروف آيت الله مطهري كه به دكتر محمود گفتند اين بودكه، « از قول من به آقايان و روحانيون بگوئيد كه تجليل از آيت الله كاشاني، عزت روحانيت است.» يادم نمي رود كه چه مجلس باشكوهي در مسجد امام برگزار شد و آقاي هاشمي رفسنجاني درباره آيت الله كاشاني سخنراني بسيار زيبائي را ايراد كردند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 16




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.