قيام 15 خرداد و نهضت هاي سده پيشين، مشابهت ها و تفاوت ها (3)

از نقشه ها ونيرنگ هاي استکبار جهاني براي فريب واستثمار توده ها رواج اين انديشه شيطاني بود که "ملت ها براي رويارويي با ديکتاتورهاي حاکم ناگزيرند به يکي از دولت هاي مقتدر تکيه کنند وبا ياري و مدد آنها بتوانند حاکمان قلدر مآب را به اجراي قانون وتامين حقوق مردم وادارند و هيچ ملتي بدون تکيه به يک قدرت خارجي نمي تواند با زور مداران حاکم
سه‌شنبه، 7 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قيام 15 خرداد و نهضت هاي سده پيشين، مشابهت ها و تفاوت ها (3)

قيام 15 خرداد و نهضت هاي سده پيشين،
مشابهت ها و تفاوت ها (3)
قيام 15 خرداد و نهضت هاي سده پيشين، مشابهت ها و تفاوت ها (3)


 

نويسنده:دکترسيد حميد روحاني*




 

3. عدم تکيه به هيچ يک از ابرقدرت ها
 

از نقشه ها ونيرنگ هاي استکبار جهاني براي فريب واستثمار توده ها رواج اين انديشه شيطاني بود که "ملت ها براي رويارويي با ديکتاتورهاي حاکم ناگزيرند به يکي از دولت هاي مقتدر تکيه کنند وبا ياري و مدد آنها بتوانند حاکمان قلدر مآب را به اجراي قانون وتامين حقوق مردم وادارند و هيچ ملتي بدون تکيه به يک قدرت خارجي نمي تواند با زور مداران حاکم کشور خويش به مخالفت برخيزد وبه مبارزه ادامه دهد. "!!
اين تز استعمار در ميان برخي از سياست مداران وگروه هاي سياسي تا آن پايه جا باز کرده بود که باور کرده بودند بدون تکيه به يک قدرت خارجي نمي توانند نفس بکشند! وناگزيرند براي مبارزه با حاکمان ستم پيشه، از بيگانگان اجازه بگيرند ودر چارچوبي که آنها مشخص مي کنند با زور مداران در بيفتند واعلام مخالفت کنند!
از اين رو مي بينيم که دکتر مصدق ودولت اوبراي مبارزه با استعمار انگليس خود را ناگزير مي ديدند که با امريکا به مغابله سياسي بپردازند وبا تکيه به امريکا، نفت خواران انگليس را از ايران بيرون برانند و نفت را ملي کنند !روزنامه باختر امروز ارگان رسمي دولت مصدق که با سردبيري شادروان دکتر فاطمي (وزير خارجه مصدق) منتشر مي شد در 10مرداد 1322(درست 18روز پيش از کودتاي امريکايي 28مرداد) در سر مقاله خود آورده بود:
...از آن سوي اقيانوس اطلس، از کنار مجسمه آزادي واز وطن ژرژ واشنگتن اين روزها پيام محبت به ما مي رسد... امريکا بايد دردهانه آتشفشان مارا ياري کند. ما اين کمک امريکا را جز احساسات بشر دوستي وعواطف عاليه انساني به چيز ديگري تعبير نمي کنيم...
مصدق طي پيامي به ترومن يادآور شد:
...از توجه آن جناب که نسبت به مصالح ايران همواره ابراز فرموده ايد تشکر مي کنم... دولت وملت، امريکا را طرفدار آزادي وحق وعدالت مي شناسند...
دکتر بقايي دبير "حزب زحمتکشان "در دفاع از تز استعماري "لزوم تکيه به قدرت خارجي "چنين آورده است:
... موفقيت ملت ايران موکول به کمک امريکا است. همان طور که من چندين دفعه در مجلس تذکر داده ام بااذعان به اينکه در دنياي امروز بي طرفي ممکن نيست، نمي بايستي موقعيت سياسي خود را مفت از دست بدهيم...
ليکن در نهضت امام وقيام 15خرداد، نه تنها تکيه به يک قدرت بيگانه جايگاهي نداشت، بلکه هم زمان با مبارزه عليه رژيم شاه همه ابر قدرت هايي که در غارت ايران دستي داشتند مورد نفرت وانزجار مردمي بودند که با الهام از مکتب امام وشناخت اسلام به پا خاسته بودند. امام از روزي که نهضت را آغاز کرد تا روزي که انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد وتا آن روز که ديده از جهان فروبست وروح مقدس او به ملکوت اعلي پيوست، به هيچ قدرت و ابرقدرتي رخصت نداد که در راه ومرام وايده وانديشه او کوچک ترين دخالتي داشته باشد وبدين گونه به ملت هاي جهان به شکل عيني نشان داد که تز استعماري "لزوم تکيه به يکي از ابر قدرت ها براي پيشبرد مبارزه با ديکتاتورهاي حاکم بر کشورها "از نقشه هاي شوم فزون خواهان و تبهکاراني است که هميشه بر آنند با جنگ رواني توده ها را مرعوب سازند وبه تسليم و کرنش در برابر جهانخواران وادارند.
امام با توجه به اينکه شکست اين تز استعماري به دست ملت به پاخاسته وانقلابي ايران، خواب طلايي جهان خواران و استعمارگران غرب و شرق را آشفته کرده وآنان را به توطئه هاي گوناگوني بر ضد انقلاب اسلامي واداشته است، خاطر نشان کرد:
... همه توطئه جهان خواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي وغيره براي اين بوده است که ما نگوييم اسلام جواب گوي جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم....(1)
4. عدم دخالت روشنفکر مآب ها در نهضت اسلامي و انقلاب الهي ايران
در برخي از نهضت ها وحرکت هاي مردمي سده گذشته، ملت ايران از دخالت روشنفکر مآب ها زخم هاي التيام ناپذيري بر پشت دارد. گروه هاي سياسي در هر حرکت مردمي که وارد شدند آن را به نفع بيگانگان وزور مداران حاکم به پايان بردند وبه ملت ايران از پشت خنجر زدند. در نهضت عدالت خواهي، منورالفکرها وفراماسون ها با رهبران آن نهضت اسلامي به ظاهر همراهي نشان دادند و با همدستي سفارت انگلستان آن نهضت را به مسلخ بردند و زير پاي انگليسي ها قرباني کردند و رهبران آن نهضت را نيز اعدام يا وحشيانه به شهادت رسانيدند.
آن روز که طبق نقشه استعمار انگليس رضاخان پالاني بازيگر صحنه شد وبراي دستيابي به تاج وتخت به توطئه نشست، روشنفکر مآب ها با اوهمدست شدند و او را براي رسيدن به قدرت ياري کردند و دلاورمرداني مانند شهيد مدرس را به جرم ايستادگي در برابر رضاخان، در خانه ملت سيلي زدند و سرانجام آن ديکتاتور خون آشام را با توطئه و دسيسه بر تخت سلطنت نشاندند ودر دوران حکومت پليسي رضاخان پست هاي کليدي گرفتند و به خيانت هاي او جنبه قانوني دادند و در ستايش او قلم فرسايي کردند و با نيش قلم خود سر نيزه او را صيقل دادند.
در نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز روشنفکر مآب ها و گروه هاي سياسي با کار شکني ها و جوسازي ها توانستند آن نهضت مردمي را به شکست بکشانند و امريکا را به جاي انگلستان بيش از يک ربع قرن بر ايران سلطه کامل بخشند و راه را براي تاخت وتاز او هموار سازند.
ليکن در نهضت امام وقيام 15 خرداد باند روشنفکري وگروه هاي سياسي کوچک ترين تاثيري نداشتند. امام باتوجه به پيشينه سياه اين احزاب وگروه ها، هيچ گاه به آنان رخصت نداد که در نهضت اسلامي ايران دخالت کنند.
درپي اوج نهضت امام، "نهضت آزادي "به شکل دسته جمعي رهسپار قم شدند تا با امام ديدار وگفتگويي داشته باشند، ليکن امام از پذيرفتن آنان خودداري ورزيد و بدين گونه دست رد بر سينه نامحرم زد. در آستانه قيام 15 خرداد مصدقي ها کوشيدند که به نحوي از انحا نقشي در نهضت بيابند وسهمي بگيرند. در روز 14 خرداد 42 آنگاه که انبوه تظاهرات کنندگان پيرو امام به مقابل دانشگاه تهران رسيدند ودانشجويان به استقبال آنان شتافتند، دار ودسته مصدق با يک سخنراني فرصت طلبانه در مقابل دانشگاه کوشيدند که مصدق را به عنوان "پيشواي ملت ايران "مطرح کنند واز بردن نام امام در ميان سخنان خود، خودداري کردند تا بدين گونه از رهبري امام به گمان خودشان پيشگيري کنند وشماري از آنان نيز با شعار "خميني رهبر شيعه –مصدق رهبر ملي "تلاش کردند تز استعماري جدايي دين از سياست را پاس بدارند ومصدق را در کنار امام به عنوان يک رهبر سياسي جابيندازند وحتي براي اين منظور عکس مصدق را درکنار عکس امام به صورت مونتاژ چاپ وپخش کردند، ليکن ملت آگاه ايران مجال پيشبرد اين نقشه را به آنان نداد و با پيروي از اهداف وآرمان هاي امام شعارهاي کهنه پوسيده "شاه بايد سلطنت کند نه حکومت "، " اصلاحات آري، ديکتاتوري نه "، " آزادي انتخابات "و...را به زباله دان تاريخ افکندند.
با قيام 15خرداد که بر ضد شاه، امريکا و رژيم صهيونيستي صورت گرفت، گروه هاي سياسي واحزاب به اصطلاح ملي گرا وديگر روشنفکر ماب هاي بيگانه از ملت ايران بيش ازپيش خلع سلاح شدند وپايگاه خود را حتي در ميان هواداران خود از دست دادند وبه طور کلي از صحنه کنار رفتند.
در رويدادها وجريان هاي سياس وضد مردمي که در پي قيام 15خرداد 42 در ايران به وقوع پيوست مانند احياي رژيم کاپيتولاسيون، تاج گذاري شاه، هجوم سرمايه گذاران خارجي بويژه امريکايي ها به ايران براي غارت ثروت ملت، به شهادت رسيدن آيت الله سيد محمدرضا سعيدي ومهندس حسن نيک داودي در زير شکنجه وديگر ماجراها.... احزاب سياسي وگروه هاي به اصطلاح ملي کوچک ترين واکنشي از خود نشان ندادند. اين گروه ها در پي اوج نهضت امام –بويژه قيام 15 خرداد – اعتبار سياسي خود را در ميان ملت ايران از دست دادند وبه طور کلي از صحنه بيرونرفتند. البته در جريان احيا ي رژيم کاپيتولاسيون وهجوم سرمايه گذاران خارجي به ايران عامل اصلي سکوت سازمان ها وگروه هاي سياسي وابستگي ودلبستگي آنان به سياست واغراض استعماري امريکا در ايران بود. احزاب، تشکل هاي سياسي وجريان هاي روشنفکري در ايران هيچ گاه به خود رخصت نمي دادند که بر خلاف منافع امريکا موضع گيري کنند، هنوز هم به اين سياست ذلت بار پايبند هستند.
در پي اعلام طرح "حکومت اسلامي " از سوي امام در سال 1348 که خطرحرکت ونهضت امام عليه شاه وامريکا جدي تر نمودار شد، روشنفکر مآب ها – طبق سنت ديرينه خود که همواره در شرايط حساس به ياري زور مداران وجهان خواران مي شتابند –با پيش کشيدن تز استعماري "اسلام منهاي روحانيت " کوشيدند که ملت ايران –بويژه نسل جوان وتحصيل کرده –را از عالمان ديني وپيشوايان روحاني دور کنند ورهبري امام را به چالش بکشند. مبارزان ايران را از مسجد وروحانيت گريزان سازند، ديوار سياه رضا خاني ميان حوزه ودانشگاه را که در پي قيام 15 خرداد 42 فروريخته بود، باز سازي کنند وآتش اختلاف را ميان ملت ايران شعله ور سازند واز پيشرفت وفرا گيري نهضت امام پيشگيري به عمل آورند، ليکن با هوشياري امام وپيروان راستين امام از اين توطئه ها وترفندها نتوانستند طرفي بربندند.
آن روز که نهضت 15 ساله امام به بار نشست، ملت ايران در سراسر کشور به پاخاست وزمينه براي واژگوني شاه وپيروزي انقلاب اسلامي فراهم شد، بار ديگر روشنفکر مآب ها وسازمان هاي سياسي به صحنه آمدند وکوشيدند با دم زدن از قانون اساسي، نهضت انقلاب آفرين امام را به بيراهه بکشانند ورژيم شاه را از سقوط برهانند، ليکن با واکنش سريع وصريح امام روبه روشدند. امام با هشدارهاي پياپي اين نقشه را نقش برآب کرد وبار ديگر دست رد بر سينه نامحرم زد. رويارويي حکيمانه امام با اين ترفند مرموزانه احزاب سياسي وجريان هاي روشنفکري چنين بود:
..به آنهاکه از چهار چوب قانون اساسي دم مي زنند تذکر اکيد دهد که با اين کلمه صحه بر رژيم سلطنتي فاسد موجود نگذارند...(2)
....بايد برنامه ها ونشريات همه جناح ها بدون ابهام متکي به اسلام وحکومت اسلامي باشد ودر مقدمه، سرنگون کرن طاغوت وشاخ ها وشاخه هاي آن که در کشور ما رژيم دست نشانده پهلوي است وجدا از خواسته هايي که لازمه اش تاييد رژيم طاغوتي پهلوي است اجتناب کنند، مثل آنچه در نوشته هاي بعضي احزاب وگفته هاي بعضي ديده مي شود که هدف چهار چوب قانون اساسي است...(3)
... در راس همه کلمات که همه متفق الکلمه بايد باشند...اين است که اين [شاه]نبايد باشد. اگر شما در نوشته يک حزبي ديديد که از آن بيرون مي آيد که ما قانون اساسي را مي خواهيم. به طور مطلق، اين را گفتند معنايش اين است که ايشان بايد باشد، اين خيانت است...(4)
اين رويارويي آگاه کننده وهشدار دهنده امام وموضع سرسختانه ملت ايران در سراسر کشور که با فرياد "مرگ بر شاه» کاخ ها وکاخ نشينان را به لرزه در آورده بود. سازمان هاي سياسي وجريان هاي روشنفکري را از تلاش براي نجات شاه نوميد کرد. آنها دريافتند شاه در ميان ملت ايران منفورتر از آن است که بتوان براي حفظ تاج وتخت او راه علاجي پيدا کرد و او را از هلاکت رهانيد. ازاين رو برآن شدند که طرحي ارائه دهند تا شاه به نفع وليعهد از قدرت کناره گيري کند ودست کم دودمان او منقرض نشود ونظام پادشاهي در ايران استوار بماند !!
"نهضت آزادي "پس از چهارده سال سکوت ودوري از صحنه سياسي ايران (5) يک باره وشتاب زده به صحنه شتافت وبا صدرو اعلاميه اي، پيشنهاد داد:
... جادارد اعلي حضرت که در حکم فرماندهي مطلق العنان، مسئول تمام جريانات بوده کشور را به بن بست امروز کشانده وحقوق ملت وقوانين اساسي واحکام اسلامي را زير پا گذارده قانوناً خود را معزول ساخته وگروه عظيمي از ملت بر ضد سلطنت و دولت وحتي مشروطيت وقانون برانگيخته اند، تن به حقيقت تلخ بدهند. نفع شخصي ومصلحت خود وملت را در نظر گرفته ورضا به خونريزي هاي بيشتر مردم کوچه وبازار وبد فرجامي کار خود وکسانشان ندهند.
با ماندن شاه هيچ کاري چاره نخواهد شد وراه حل مفيدي نخواهد يافت، اما با استعفا ورفتن ايشان، مملکت از بن بست بيرون آمده چاره جويي ها امکان پذير خواهد شد. با فروکش کردن نا اميدي وطوفان خشم ملت فرصتي به دست خواهد آمد که اولا جانشينان ايشان (6) با عبرت از گذشته به قانون اساسي وحقوق وحيثيت مردم تمکين نمايند و...(7)
هم زمان با انتشار اين طرح "نهضت آزادي "، امام توطئه سازش بارژيم شاه از جانب مثلث مرموز شريعتمداري –"جبهه ملي "-" نهضت آزادي " را پيش بيني کرد. از اين رو با موضعي قاطع وهشدار دهنده در 6شهريور 57 نامبردگان را از خيانت به اسلام برحذر داشت:
... ملت ايران بايد بداند هيچ روحاني با دولت ظلم وبا اشخاص ستمگر که قرآن واحکام اسلام را به بازي گرفته اند آشتي نمي کند ونمي تواند بکند، آشتي کردن، مسلط کردن دژخيمان شاه است بر جان وناموس ملت وآن از بالاترين معصيت هاي کبيره است كه روحاني هرکه باشد نمي تواند مرتکب شود ونخواهد مرتکب شد. جناح هاي سياسي وجبهه ها ونهضت ها نخواهند آشتي کرد ونمي توانند آشتي کنند...(8)
امام در مصاحبه با خبر نگاران راديو تلويزيون فرانسه در 23 شهريور 57 که متن آن در روزنامه فيگارو به چاپ رسيد، پاسخ طرح"نهضت آزادي " را چنين داد:
... نظر ما با نظر ملت يکي است و هر مسلمي بايدنظرش همين باشد، يعني برچيده شدن سلسله پهلوي ونابودي شاه واولاد شاه واگر کسي خلاف اين بگويد خائن به اسلام ومسلمين وخائن به کشور است...(9)
امام در پيام ديگري در 16 مهر 57 اين طرح هواداري از نظام سلطنتي را چنين مردود اعلام مي کند:
... موافقت با نظام شاهنشاهي چه به وسيله طرحي که لازمه اش بقاي آن است، خيانت به اسلام وقرآن کريم ومسلمين وايران است وهرکس با هر اسم با آن روي موافق نشان دهد مطرود و اجتناب از او لازم است...(10)
نکته در خور توجه اينکه "نهضت آزادي "روي اين طرح خود مبني بر "استعفاي اعلي حضرت "و" عبرت پذيري جانشينان ايشان " هم پايدار واستوار نماند ودر آستانه پيروزي انقلاب اسلامي وفروپاشي نظام شاهنشاهي، مهندس بازرگان به فرانسه رفت وکوشيد که امام را به پذيرفتن سياست گام به گام وادارد وبا ادامه سلطنت شاه همراه سازد. اين نشان مي دهد که طرح بالا از روي باورمندي وعقيده قلبي نبوده است وشايد به منظور کسب اعتبار وپرستيژ در ميان ملت مطرح شده باشد.آنچه آورده شد گوشه هايي از توطئه ها وکار شکني هاي قبيله روشنفکري واحزاب سياسي در درازاي نهضت امام و در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي بود وبايد دانست اگر امام با رهبري هاي داهيانه وانديشمندانه خود اين توطئه ها را خنثي نمي کرد وآرمان هاي ملت ايران را پاس نمي داشت، بي ترديد انقلاب اسلامي ايران به سرنوشت مشروطه ونهضت ملي شدن صنعت نفت ويا بدتر از آن دچار مي شد وزنجير سياه اسارت، ذلت، وابستگي و سيه بختي محکم تر از گذشته بر دست وپاي ملت ايران بسته مي شد وکشور ما براي نيم قرن ديگر در چنگ امريکا وديگر نفت خواران بين المللي ميدان تاخت وتاز قرار مي گرفت ودودمان پهلوي ايران رابه ويرانه اي جغدنشين بدل مي کرد.
توطئه هاي روشنفکر مآبان واحزاب وگروه هاي سياسي براي تسليم ايران به يانکي ها و سرجوخه هاي عربده کش امريکايي از روز پيروزي انقلاب اسلامي تا به امروز نيز ادامه يافته است که بحث وبررسي آن فرصت ديگري مي خواهد.
امروز سازمان ها وگروه هاي سياسي وقلم به دستان خودباخته و بي اراده نقش نيروي پياده نظام امريکا را در کشور ما دنبال مي کنند و پيوسته در گوش مردم مي خوانند که
"ما بدون امريکا نمي توانيم مشکلات کشورمان راحل کنيم "،" به علت قطع رابطه با امريکا ما در دنيا ذليل ومنزوي شديم "، " مقابله با امريکا نوعي انتحار است "،"اگر ما با امريکا رابطه بر قرارکنيم مشکلات بيکاري واقتصادي حل مي شود "،"حل مشکلات اقتصادي کشور در گرو ارتباط با امريکاست " و...
البته ملت ايران آگاه تر و رشد يافته تر از آن است که اين گونه وسوسه هاي شيطاني سر سپردگان شيطان بزرگ بتواند آنان را فريب دهد وبه سازش وکرنش در برابر بي فرهنگ ترين،وحشي ترين وخون آشام ترين دولت هاي قلدر مآب جهان وا دارد.
شب زدگان تاريک انديش که عنوان " روشنفکر " را به دروغ يدک مي کشند، خوب مي دانند که اين گونه سمپاشي ها و جوسازي ها آنان براي امريکا در ميان ملت ايران، بردي ندارد واصولا راه آنان از ملت جداست وهمان گونه که آنان راه مردم را بر نمي تابند و زبان مردم را نمي فهمند، ملت نيز به بافته ها والقائات شيطاني آنان که طوطي وار بازخواني مي کنند، بهايي نمي دهد وبه مصداق واذا مروا باللغو مروا کراما از کنار آن بي تفاوت مي گذرد. ملت راه خود وخدا را به درستي شناخته است وهرگز به کژراه نمي رود واز خدا پرستي دست نمي کشد وبه طاغوت پرستي تن در نمي دهد.

پي‌نوشت‌ها:
 

* مورخ انقلاب اسلامي
1. صحيفه امام، ج 21، ص.29.
2. صحيفه امام، ج 317.
3. همان، ص 323.
4. همان، ص 417.
5. "نهضت آزادي "از سال 1343 تا سال 1357، ازمبارزات سياسي به کلي دست کشيده بود ودر کوران حوادث از صدور اعلاميه ايراد سخنراني،برپايي ميتينگ وتظاهرات وخلاصه از هرگونه موضع گيري در داخل کشور خودداري مي ورزيد.
6. بخوانيد: فرح به عنوان نايب السلطنه ورضا به عنوان وليعهد.
7. اسناد نهضت آزادي ايرا ن، جلد 11، ص 16.
8. صحيفه امام، جلد 3، ص 450.
9. همان، ص 469.
10. همان، 485.
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 7
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.