باورهايت را مثبت کن!
با نگاه مثبت به زندگي مي توان موقعيت ها را به سمت و سويي که دلخواه ماست، حرکت داد
*سوال شما
دختري هستم 26 ساله، ليسانس زبان فرانسه و کارمند يکي از شرکت هاي خصوصي که از زندگي ام ناراضي هستم. به شدت احساس سرخوردگي مي کنم. احساس مي کنم از همه هم سالانم عقب ترم و فرصتي براي به دست آوردن آنچه که مي خواهم ندارم. احساس مي کنم دوروبرم پر از امواج منفي است و هرچه به درگاه خدا دعا مي کنم فايده اي ندارد. حدود نه ماه است با فردي آشنا شده ام که پسر بسيار خوبي است ولي تحصيلات دانشگاهي ندارد. به شدت به من علاقه مند است ولي من نمي دانم با او چه کنم، به خصوص که خانواده ام خيلي به اين مساله اهميت مي دهند و خواهر کوچکم که ازدواج کرده همسرش فوق ليسانس حقوق دارد و من دائم او را با همسر خواهرم مقايسه مي کنم. فکر مي کنم اگر با او ازدواج کنم همه فکر مي کنند من از سرناچاري با او ازدواج کرده ام. واقعاً به کمک احتياج دارم، نمي دانم چه کنم؟ ازدواج خواهر کوچکم در روحيه من اثر بدي گذاشت. احساس خود کم بيني دارم. با اينکه ازچهره نسبتاً خوبي برخوردارم و رابطه اجتماعي خوبي هم دارم ولي مدام فکر مي کنم مشکلي دارم که تا حالا ازدواج نکرده ام. خواهش مي کنم راهنمايي ام کنيد.
نکته اي که درباره اين فرد وجود دارد اين است که اعتقادات و باورهاي فردي او، زندگي اش را خراب مي کند. او خودش را با ديگران مقايسه مي کند و باورش اين است که همسر او هم بايد تحصيل کرده باشد. خواهرش يک باور قديمي را شکسته و قبل از ازدواج خواهر بزرگ ترش ازدواج کرده است وبراي اينکه به آرامش برسد سختي هاي اوليه را پذيرفته است در صورتي که او اين گونه نيست. اين فرد همه چيز را کامل مي خواهد وحتماً سختگيري هاي ديگري هم دارد و چهارچوب هايش اجازه نمي دهند به موقعيت هاي خوب پاسخ مثبت دهد. هر فردي بايد بداند که خوشبختي صد درصد نيست. بايد شرايط 60 يا 70 درصدي را قبول و از کمال گرايي دوري کند. اين خانم هم رگه هايي از کمال گرايي را در وجودش دارد.
نگاه او به زندگي منفي است
اين فرد فکر مي کند که اطرافش پر از امواج منفي است و او به عنوان فردي مثبت در ميان آنها گيرافتاده است اما واقعيت چيز ديگري است. در واقع نگاه منفي او به زندگي باعث ايجاد چنين ديدگاهي شده است که بايد تغيير کند يک مثال مي زنم؛ فرض کنيد شما صبح زود از خانه بيرون مي رويد، ديوانه اي به شما دشنام مي دهد. ناراحت نمي شويد چون مي دانيد ديوانه است اما اگر همين اتفاق در مورد يک فرد عادي رخ مي دهد، واکنش نشان مي دهيد. بنابراين نگاه متفاوت و مثبت ما به موقعيت ها مي تواند واقعيت ها را تغيير دهد. پس اگر اين فرد نگاه خودش را مثبت کند و به موضوعات زندگي آسان تر نگاه کند، مي تواند تغييراتي را درزندگي اش ايجاد کند. باورها راهنماي اصلي زندگي ما هستند. اگر خيلي منفي باشند مشکلاتي را ايجاد مي کنند. فرد بدبين مقايسه منفي هم دارد و وقتي اتفاقي رخ مي دهد، مي گويد من شانس ندارم، بدبختم و... اما مي تواند بگويد بايد بيشتر دقت کنم. به هرحال اين سرخوردگي اي که با آن مواجه شده به دليل سبکي است که وقايع را براي خودش توضيح مي دهد. به جاي اينکه به قضيه منفي نگاه کند مي تواند بگويد: «خب، با رفتن خواهرم خانه خلوت تر شده وبراي من فرصتي به وجود آمده تا کارهايم را بهتر انجام دهم و رشد کنم.» البته منظور اين نيست که به اين موضوع بيش از حد ارزش دهد ولي مي تواند اين طور فکر کند که چنين شرايطي خيلي هم بد نيست وبعضي ها وقتي در چنين شرايطي قرار مي گيرند از آن استفاده مي کنند.
*براي ازدواج نزد مشاور برود
بهتراست اين خانم با فرد مذکور براي مشاوره ازدواج به يک مرکز مشاوره مراجعه کند واگر بعد از مشاوره متوجه شد که مورد خوبي نيست، رابطه اش را با او تمام کند. مي تواند در کلاس هاي آموزش مهارت هاي زندگي هم شرکت کند تا علت مشکلاتش را پيدا کند. نبايد خودش را در انتهاي مسير ببيند چون سني ندارد. اين دختر خانم بايد به عنوان «فاعل» به خودش نگاه کند نه فردي «مفعول» که مورد ظلم قرار گرفته است.
منبع: نشريه همشهري مثبت، شماره مسلسل 182.
*سوال شما
دختري هستم 26 ساله، ليسانس زبان فرانسه و کارمند يکي از شرکت هاي خصوصي که از زندگي ام ناراضي هستم. به شدت احساس سرخوردگي مي کنم. احساس مي کنم از همه هم سالانم عقب ترم و فرصتي براي به دست آوردن آنچه که مي خواهم ندارم. احساس مي کنم دوروبرم پر از امواج منفي است و هرچه به درگاه خدا دعا مي کنم فايده اي ندارد. حدود نه ماه است با فردي آشنا شده ام که پسر بسيار خوبي است ولي تحصيلات دانشگاهي ندارد. به شدت به من علاقه مند است ولي من نمي دانم با او چه کنم، به خصوص که خانواده ام خيلي به اين مساله اهميت مي دهند و خواهر کوچکم که ازدواج کرده همسرش فوق ليسانس حقوق دارد و من دائم او را با همسر خواهرم مقايسه مي کنم. فکر مي کنم اگر با او ازدواج کنم همه فکر مي کنند من از سرناچاري با او ازدواج کرده ام. واقعاً به کمک احتياج دارم، نمي دانم چه کنم؟ ازدواج خواهر کوچکم در روحيه من اثر بدي گذاشت. احساس خود کم بيني دارم. با اينکه ازچهره نسبتاً خوبي برخوردارم و رابطه اجتماعي خوبي هم دارم ولي مدام فکر مي کنم مشکلي دارم که تا حالا ازدواج نکرده ام. خواهش مي کنم راهنمايي ام کنيد.
نکته اي که درباره اين فرد وجود دارد اين است که اعتقادات و باورهاي فردي او، زندگي اش را خراب مي کند. او خودش را با ديگران مقايسه مي کند و باورش اين است که همسر او هم بايد تحصيل کرده باشد. خواهرش يک باور قديمي را شکسته و قبل از ازدواج خواهر بزرگ ترش ازدواج کرده است وبراي اينکه به آرامش برسد سختي هاي اوليه را پذيرفته است در صورتي که او اين گونه نيست. اين فرد همه چيز را کامل مي خواهد وحتماً سختگيري هاي ديگري هم دارد و چهارچوب هايش اجازه نمي دهند به موقعيت هاي خوب پاسخ مثبت دهد. هر فردي بايد بداند که خوشبختي صد درصد نيست. بايد شرايط 60 يا 70 درصدي را قبول و از کمال گرايي دوري کند. اين خانم هم رگه هايي از کمال گرايي را در وجودش دارد.
نگاه او به زندگي منفي است
اين فرد فکر مي کند که اطرافش پر از امواج منفي است و او به عنوان فردي مثبت در ميان آنها گيرافتاده است اما واقعيت چيز ديگري است. در واقع نگاه منفي او به زندگي باعث ايجاد چنين ديدگاهي شده است که بايد تغيير کند يک مثال مي زنم؛ فرض کنيد شما صبح زود از خانه بيرون مي رويد، ديوانه اي به شما دشنام مي دهد. ناراحت نمي شويد چون مي دانيد ديوانه است اما اگر همين اتفاق در مورد يک فرد عادي رخ مي دهد، واکنش نشان مي دهيد. بنابراين نگاه متفاوت و مثبت ما به موقعيت ها مي تواند واقعيت ها را تغيير دهد. پس اگر اين فرد نگاه خودش را مثبت کند و به موضوعات زندگي آسان تر نگاه کند، مي تواند تغييراتي را درزندگي اش ايجاد کند. باورها راهنماي اصلي زندگي ما هستند. اگر خيلي منفي باشند مشکلاتي را ايجاد مي کنند. فرد بدبين مقايسه منفي هم دارد و وقتي اتفاقي رخ مي دهد، مي گويد من شانس ندارم، بدبختم و... اما مي تواند بگويد بايد بيشتر دقت کنم. به هرحال اين سرخوردگي اي که با آن مواجه شده به دليل سبکي است که وقايع را براي خودش توضيح مي دهد. به جاي اينکه به قضيه منفي نگاه کند مي تواند بگويد: «خب، با رفتن خواهرم خانه خلوت تر شده وبراي من فرصتي به وجود آمده تا کارهايم را بهتر انجام دهم و رشد کنم.» البته منظور اين نيست که به اين موضوع بيش از حد ارزش دهد ولي مي تواند اين طور فکر کند که چنين شرايطي خيلي هم بد نيست وبعضي ها وقتي در چنين شرايطي قرار مي گيرند از آن استفاده مي کنند.
*براي ازدواج نزد مشاور برود
بهتراست اين خانم با فرد مذکور براي مشاوره ازدواج به يک مرکز مشاوره مراجعه کند واگر بعد از مشاوره متوجه شد که مورد خوبي نيست، رابطه اش را با او تمام کند. مي تواند در کلاس هاي آموزش مهارت هاي زندگي هم شرکت کند تا علت مشکلاتش را پيدا کند. نبايد خودش را در انتهاي مسير ببيند چون سني ندارد. اين دختر خانم بايد به عنوان «فاعل» به خودش نگاه کند نه فردي «مفعول» که مورد ظلم قرار گرفته است.
منبع: نشريه همشهري مثبت، شماره مسلسل 182.
/ج