چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم؟ (1)

افزايش قدرت تسليحاتي و نظامي جنبش مقاومت اسلامي لبنان، مسئولان سياسي و فرماندهان نظامي رژيم صهيونيستي را سرگردان، يا سردر گم کرده است. اکنون که سه سال و چند ماه از پيروزي چشمگير و بي نظير حزب الله در جنگ 33 روزه ژوئيه سال 2006 گذشته است. در اين مدت بسياري از فرماندهان و کارشناسان مسائل راهبردي
چهارشنبه، 8 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم؟ (1)

چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم؟ (1)
چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم؟ (1)


 





 
ديدگاههاي دو تن از فرماندهان پيشين ارتش رژيم صهيونيستي پيرامون جنگ 33 روزه

درآمد
 

افزايش قدرت تسليحاتي و نظامي جنبش مقاومت اسلامي لبنان، مسئولان سياسي و فرماندهان نظامي رژيم صهيونيستي را سرگردان، يا سردر گم کرده است. اکنون که سه سال و چند ماه از پيروزي چشمگير و بي نظير حزب الله در جنگ 33 روزه ژوئيه سال 2006 گذشته است. در اين مدت بسياري از فرماندهان و کارشناسان مسائل راهبردي اسرائيل با ارائه تحليل هاي گوناگون واقع بينانه دلايل شکست پذيري جامعه صهيونيستي در برابر قدرت فزاينده حزب الله را تشريح کرده اند. در اين گزارش هاي مستند ديدگاه هاي دو تن از فرماندهان پيشين ارتش رژيم صهيونيستي به نام هاي سرلشگر گيورا ايلاند رئيس پيشين شوراي امنيت ملي اسرائيل و سرلشگر يوسي کوبرفاسر مسئول پيشين بخش پژوهش هاي اداره اطلاعات نظامي ارتش آن رژيم را که در «نشريه ارزيابي هاي راهبردي» شماره دوم، جلد يازدهم ارگان مرکز مطالعات امنيت ملي وابسته به دانشگاه تل آويو منتشر شده است با هم مي خوانيم:
سرلشگر گيورا ايلاند در مقاله اي تحت عنوان «چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم» دورنماي جنگ احتمالي آينده با حزب الله را تشريح کرده است. در اين مقاله که نوع بحث هاي جاري در رژيم صهيونيستي در زمينه پيامدهاي جنگ آينده با حزب الله را بيان مي کند، آمده است که پس از دومين جنگ با حزب الله (جنگ ژوئيه سال 2006) اين احساس در جامعه اسرائيل به وجود آمده که از جنگ هاي پيشين با حزب الله درس هاي فراواني آموخته ايم. اکنون اين ديدگاه وجود دارد که اگر جنگ ديگري بين اسرائيل و حزب الله روي دهد به طور منطقي بايد گفت که نتايج اين جنگ به چند علت از نتايج جنگ هاي پيشين بهتر نخواهد بود:
علت اول: معادله قدرت بين اسرائيل و حزب الله تاکنون تغيير نکرده است. درست است که وضعيت ارتش اسرائيل نسبت به گذشته بسيار بهبود يافته، اما در همين حال قدرت حزب الله نيز به طرز بي سابقه فزوني يافته است. در ارزيابي نهايي مي توان تأکيد کرد که در برابر بهبودي وضعيت ارتش اسرائيل، قدرت طرف مقابل (حزب الله) نيز متحول گرديده است.
علت دوم: بسياري از پژوهشگران و صاحبنظران اسرائيل مدعي هستند که پيروزي بر حزب الله به هيچ وجه امکان پذير نيست، و اين ادعاها بسيار منطقي مي باشند. زيرا اين سازمان از گروه هاي فعال چريکي تشکيل يافته و به انواع سلاح هاي پيشرفته مجهز مي باشد. پيروزي بر حزب الله در صورت فراهم شدن سه شرط امکان پذير خواهد بود که عبارتند از:
1- سازمان حزب الله در چارچوب دولت لبنان با اسرائيل وارد جنگ شود، و نه به عنوان يک سازمان مستقل.
2- اين سازمان از حمايت کامل دولت لبنان برخوردار شود.
3- دولت، ارتش و تأسيسات اقتصادي و ساختار لبنان در برابر هجوم احتمالي اسرائيل نتوانند مقاومت کنند.
گيورا ايلاند در ادامه اين مقاله به سياستمداران اسرائيلي توصيه مي کند چنانچه در آينده جنگي با حزب الله روي دهد، ارتش اسرائيل بايد بر ضد دولت لبنان نيز وارد عمل شود.
نويسنده در فصل اول مقاله اش، افزايش قدرت ارتش اسرائيل و حزب الله را نشانه آمادگي قطعي طرفين براي جنگ در آينده مورد ارزيابي قرار داده است.
در فصل دوم: واقعيت هاي سياسي داخلي لبنان و جايگاه حزب الله و حمايت دولت لبنان از حزب الله را مورد بررسي قرار داده است.
گيورا ايلاند در فصل سوم مي پرسد چرا اسرائيل بدون مشارکت دولت لبنان در جنگ نمي تواند بر حزب الله به پيروزي قطعي برسد؟
اين نويسنده در فصل چهارم به انگيزه اسرائيل از حمله مجدد به حزب الله و پيامدهاي جنگ احتمالي و عبرت آموزي از جنگ هاي پيشين اشاره کرده است.
رئيس پيشين شوراي امنيت ملي اسرائيل با اشاره به افزايش توانايي نظامي ارتش اين رژيم مي افزايد که ارتش از جنگ دوم با لبنان به طور جدي عبرت گرفته و مي کوشد نقاط ضعف را برطرف کند، و آموزه هايي را به مورد اجرا بگذارد. بر اين اساس ميزان کارايي ارتش به چهار بخش تقسيم مي شود. اگرچه وضعيت ارتش در دو بخش بهبود کيفي يافته ولي در دو بخش ديگري هيچ نشانه اميدواري وجود ندارد، و گمان نمي رود که ارتش توانسته باشد مشکلات دروني خود را به طور جدي و اساسي ريشه يابي و حل کند.

آمادگي نيروي زميني
 

ميزان آمادگي نيروي زميني نيز در چهار محور بهبود يافته است:
الف: سطح آموزشي.
ب: شايستگي تکنيکي براي استفاده از تجهيزات جنگي.
ج: تأمين و تدارک مهمات و قطعات يدکي.
د: افزايش ميزان سطح آموزش و مهارت براي اجراي مأموريت هاي محوله.
همه اين محورها به ميزان آموزش و شناخت ابعاد طرح هاي عملياتي بستگي داشته، و بايد گفت که وضعيت نيروي زميني در دو سال گذشته در مقايسه با سال هاي پيشين به کلي بهبود يافته است.

چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم؟ (1)

ميزان کارآمدي فرماندهان
 

اين بحث از نظريه اجرايي و شيوه فرماندهي ترکيب يافته است. فرماندهان وظيفه دارند براي حفظ انسجام نيروهاي خودي و استفاده از بالاترين ميزان قدرت، و حفظ آرايش نيروها در مناطق گوناگون عملياتي کوشا باشند. شيوه و کارآيي آن ها بايد با شيوه رئيس پيشين ستاد مشترک ارتش متفاوت باشد. لازم است فرماندهان در تئوري هاي گذشته تجديد نظر نمايند، و طرح هاي عملياتي را فعال کنند. شايسته است همه فرضيه ها در جنگ آينده بر اين اساس استوار باشند که دستورات ستاد مشترک قاطعانه و قابل اجرا باشد. بايد انتظار داشته باشيم که اين ماشين بزرگ جنگي که ارتش دفاع ناميده مي شود، سست و سهل انگار نباشد، و در مقايسه با جنگهاي گذشته فعالانه عمل کند.

ارزش ها و روحيه رزمي
 

اين موضوع بسيار نگران کننده است که برخي فرماندهان در جنگ گذشته در بسياري موارد ترجيح دادند بجاي حضور در ميدان جنگ، در پشت جبهه بمانند. در موارد ديگري هم مأموريت هاي اصلي خود را فراموش کردند. برخي فرماندهان نيز ناکارآمدي خود را به خوبي توجيه کردند. به هر حال آن ها بايد پاسخگو باشند که چرا مأموريت هاي خود را به نحو مطلوب اجرا نکردند؟ بسياري از فرماندهان به رفاه و راحتي سربازان شان گرايش داشتند. در روزهاي اول جنگ گردان هاي کاملي را در کيبوتس ها (مزرعه ها) نگه داشتند. به حفظ امنيت شهروندان توجه نکردند. اين در حالي است که صدها هزار شهروند که ارتش مسئول حمايت از جان و مال آن هاست در شرايط دشوار قرار داشتند، يا مورد اصابت قرار گرفتند.
بي ترديد ارزيابي کارآمدي انديشه نظامي ارتش کار بسيار دشواري است. زيرا موفقيت در يک عمليات موضعي، هرچند حائز اهميت راهبردي بوده باشد، اما به طور قطع نمي توان گفت که فرماندهي ارتش واقعيت هاي ميدان عمليات را خوب ارزيابي مي کند، و در صورت بروز جنگ دراز مدت و پيچيده مي تواند تصميمات سالم و سرنوشت ساز اتخاذ نمايد. در نتيجه گيري مي توان محتاطانه تاکيد کرد که تنها در دو بخش ارتش بهبود واقعي و کيفي تحقق يافته است.

فزوني قدرت حزب الله
 

حزب الله در سه، يا چهار محور قدرت خود را گسترش داده است:
1- تعداد موشک هاي حزب الله پس از جنگ گذشته دهها برابر افزايش يافته است. در مقايسه با قدرت موشکي حزب الله در آستانه جنگ 33 روزه سال 2006، سلاح موشکي مهمترين سلاح اصلي حزب الله را تشکيل مي دهد. بنابراين هراندازه تعداد موشک ها افزايش يابند، متقابلاً توان حزب الله هم براي ادامه جنگ افزايش مي يابد.
2- افزايش برد موشک ها: ميزان موشک هاي دوربرد، يا برد کوتاه به مراتب افزايش يافته، و اين امکان را به حزب الله مي دهد تا موشک باران اسرائيل را هنگام وقوع جنگ ادامه دهد. حتي اگر ارتش اسرائيل جنوب لبنان را تا رودخانه ليتاني اشغال کند، ولي اشغال اين منطقه فقط توانايي حزب الله را براي حمله به شمال اسرائيل با موشک هاي برد کوتاه کاتيوشا کاهش مي دهد. اما ارتش هرگز نمي تواند حمله هاي موشکي حزب الله با موشک هاي برد متوسط يا موشک هاي دور برد را متوقف کند. به تعبيري ديگر مي توان گفت آنچه که در جنگ گذشته گام فعال ناميده مي شد، در جنگ آينده کفايت نمي کند.
3- پيشروي ارتش اسرائيل به سوي مناطق مسکوني: يکي از مشکلات دشوار ارتش اسرائيل در جنگ دوم لبنان رويارويي با مناطق طبيعي و حفاظت شده حزب الله بود. زيرا حزب الله در جنگ گذشته پايگاه ها و اماکن استقرار نيروهاي خود را در اين مناطق قرار داده، و با موفقيت تمام از آن بهره برداري کرد. اتخاذ اين شيوه از نظر حزب الله تصميم درستي بود، و در دو سال گذشته نيز پايگاه هاي زيرزميني خود را زير روستاهاي شيعه نشين جنوب لبنان احداث کرده است.
بخش اطلاعات و عمليات ارتش اسرائيل در جنگ گذشته بسيار ضعيف عمل کرده، و نتوانست پايگاه هاي زيرزميني فراوان حزب الله را در مناطق مسکوني جنوب لبنان شناسايي کند. بي ترديد محدوديت کارايي بخش اطلاعاتي به دشواري هاي ارتش اسرائيل در جنگ آينده مي افزايد.
افزون بر مشکلات سه گانه ياد شده، برخي اطلاعات آشکار حاکي است که حزب الله به موشک هاي ضد هوايي انفرادي مجهز شده و خطرناکترين اين نوع موشک ها، موشک (اس، اي ، 18) مي باشد. گرچه اين موشک توانايي تعرض به جنگنده ها را در ارتفاع بسيار بالا ندارد ولي کار هلي کوپترها را دشوار مي کند.

اوضاع سياسي لبنان
 

خروج ارتش سوريه از لبنان، جريانات سياسي زيادي را در اين کشور و جهان اميدوار ساخت، که اين رويداد به تقويت موقعيت طرفداران غرب در لبنان کمک کند، ولي ديري نپاييد که اين اميدواري بر باد رفت. زيرا سازمان حزب الله که از پشتوانه سياسي قابل ملاحظه اي برخوردار بود، به راحتي توانست اين خلأ را پر کند، و به تدريج موقعيت سياسي خود را استحکام بخشيد. درست است که جنگ دوم اسرائيل با لبنان، پرستيژ سياسي حزب الله را براي مدت کوتاهي کم رنگ کرد، ولي اين مدت کوتاه زود سپري گشت، و وقوع دو حادثه مهم در لبنان موقعيت قدرتمند حزب الله را در صحنه سياسي اين کشور به روشني آشکار ساخت:
حادثه اول، به بحران اصرار حزب الله به راه اندازي شبکه مخابراتي مستقل حزب ارتباط داشت. حزب الله در جريان اين بحران ثابت کرد که تنها جريان قدرتمند لبنان است که براي تحميل اراده و خواست خويش مي تواند از قدرت نظامي استفاده کند، و مخالفان خود را به تسليم شدن در برابر اين قدرت وادار نمايد. در اين بحران نه فقط دولت لبنان سر تسليم در برابر حزب الله فرود آورد بلکه جهان عرب نيز در برابر قدرت حزب الله کمر خم کرد، و دولت لبنان را ملزم ساخت تا موافقتنامه دوحه را بپذيرد. اين موافقتنامه به حزب الله امکان مي دهد مصوبات دولت لبنان را وتو کند.
حادثه دوم در انتخاب ميشيل سليمان به عنوان رئيس جمهوري جديد لبنان تجلي يافت. در پي پايان يافتن مدت رياست جمهوري اميل لحود طرفدار سوريه در لبنان، اين اميدواري به وجود آمد تا در اين مرحله يک رئيس جمهوري مستقل و بي طرف انتخاب گردد. سوريه و حزب الله موضع شان را در اين باره اعلام کرده و خاطرنشان ساختند که با انتخاب رئيس جمهوري ديگري غير از ميشيل سليمان موافقت نخواهند کرد. در نتيجه اين موضع گيري، ميشيل سليمان به برکت پشتيباني حزب الله بر مسند رياست جمهوري لبنان نشست. سليمان از نخستين روز تصدي اين مسئوليت اين احساس را بيان کرد که مديون حزب الله است. استقبال گرم رئيس جمهوري لبنان از سمير قنطار قاتل (اسرائيلي ها) پس از عمليات مبادله اسرا با حزب الله نشانگر اين گفتار است. در نتيجه، مي توان گفت که حزب الله يک اصل معمول و متعارف را در جهان عرب تکميل کرد. اين اصل حاکي است که قدرت اسلحه مي تواند يک قدرت سياسي را زنده و پويا نگه دارد. امروزه رئيس جمهوري و دولت لبنان نه فقط حق حزب الله را به ادامه تملک اسلحه مخصوص خود مشروع مي دانند، بلکه سلاح حزب الله را ابزار حياتي و مشروع براي تحقق منافع ملي اين کشور مي دانند. اوضاع و شرايط سياسي کنوني لبنان براي حزب الله بسيار استثنايي و بي نظير است.
در لبنان از طرفي يک دولت قانوني و طرفدار غرب و مورد حمايت آمريکا و فرانسه و سازمان ملل متحد و جامعه جهاني وجود دارد، و از طرف ديگر اين دولت بکلي تسليم اراده حزب الله شده است. مهمتر از همه رئيس جمهوري و نخست وزير لبنان در اظهارات اخيرشان، خواسته هاي حزب الله مبني بر ضرورت آزادسازي منطقه کشتزارهاي شبعا را مشروع دانسته اند. مقام هاي ارشد لبنان، سازمان حزب الله را سپر مدافع لبنان در برابر هر حمله نظامي اسرائيل توصيف کرده اند. در پرتو اين واقعيت ها مي توان گفت که حزب الله نماينده ايران و به طور محدود نماينده سوريه در لبنان است، و دولت لبنان هم نماينده حزب الله مي باشد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
ادامه دارد...




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.