زادگاه زيباترين مناظر دنيا

نهم آذرماه امسال ساعت 11 شب از کرمانشاه به تهران رفتيم و حدود ساعت 7 صبح به آنجا رسيديم. متاسفانه شهر ما کرمانشاه از نعمت داشتن راه آهن برخوردار نيست و براي سفرهاي ريلي مي بايست به تهران يا شهرهايي که راه آهن دارند برويم. براي ساعت 14 آن روز بليط قطار داشتيم تا به بندرعباس برويم. تا پيش از حرکت گمانم بر اين بود
چهارشنبه، 8 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زادگاه زيباترين مناظر دنيا

زادگاه زيباترين مناظر دنيا
زادگاه زيباترين مناظر دنيا


 





 
سفر به بهشت ايران بندرعباس

شروع سفر
 

نهم آذرماه امسال ساعت 11 شب از کرمانشاه به تهران رفتيم و حدود ساعت 7 صبح به آنجا رسيديم. متاسفانه شهر ما کرمانشاه از نعمت داشتن راه آهن برخوردار نيست و براي سفرهاي ريلي مي بايست به تهران يا شهرهايي که راه آهن دارند برويم. براي ساعت 14 آن روز بليط قطار داشتيم تا به بندرعباس برويم. تا پيش از حرکت گمانم بر اين بود که با قطار تا بندرعباس 13 يا 14 ساعت بيشتر در راه نستيم ولي بعد فهميدم که راه خيلي طولاني تر است و ما ساعت 10 صبح روز بعد به بندرعباس رسيديم. هنگام ورود همگي پالتو و لباس هاي گرم بر تن داشتيم ولي به محض پياده شدن از قطار هواي شرجي بندرعباس را حس کرديم و با تمام وجود به عجيب بودن اين سرزمين بهشتي ايران پي برديم زيرا در هر موقع از سال، چهار فصل را مي توان در چهار گوشه آن يافت.

بندرعباس:
 

از راه آهن که به طرف هتل رفتيم در طول راه فقط به مناظر چشم نواز بندر و نخل ها که مي توان آنها را نماد و نشانه جنوب ايران دانست، چشم دوخته بودم و بسيار افسوس خوردم که چرا بسياري از هموطنان عزيزم چنين مناظر زيبا و شهرهاي بي همتاي ايران را رها مي کنند و پولشان را در سفر، به جيب کشورهاي شيخ نشين اطراف و کشورهاي اروپايي مي ريزند و در مواقع تعطيلي براي سفرهايشان به آنجا مي روند در حالي که هيچ کدام از اين مناطق حتي يک اثر تاريخي با قدمت آثار بي نظير ايران را ندارند و فقط پر از پاساژها و فروشگاههاي لوکس هستند که در ايران هم وجود دارد.

زادگاه زيباترين مناظر دنيا

خليج فارس:
 

به اسکله رفتيم تا راهي قشم شويم. تا به آن روز خليج فارس را از نزديک نديده بودم. در آنجا يک احساس خاص به من دست داده بود. احساس مي کردم که در دنيا منظره اي به اين زيبايي پيدا نمي شود. سوار لنج شديم و گفتند که دو ساعت بعد به قشم مي رسيم. به جرات مي توانم بگويم که آن دو ساعت از بهترين و آرام بخش ترين ساعتهاي زندگيم بود.
چون ساعت 4 بعد ازظهر سوار شديم اين شانس را داشتيم که غروب آفتاب را از روي آبهاي خليج هميشه فارس نظاره گر باشيم. دائم از کنار کشتي هاي غول پيکري مي گذشتيم که پرچم کشور عزيزمان بر پيکرشان نقش بسته بود. عکسهاي زيبايي از مناظر روي لنج گرفتم. اميدوارم ديگر تا دنيا دنيا است ناوها و کشتي هاي بيگانه بر اين سواحل و آبهاي اسکله ها حاکم نشود. فکر مي کنم اين مهمترين آرزوي هر ايراني باشد.

زادگاه زيباترين مناظر دنيا

جزيره قشم:
 

ساعت حدود 6 بود که به قشم رسيديم. هوا ديگر تاريک شده بود. فرداي آن روز عيد سعيد قربان بود. افراد بومي گفتند اگر مي خواهيم از بازار خريد کنيم بايد تا ساعت 10 شب اين کار را بکنيم زيرا فردا عيد است و بازار باز نيست و مردم براي نماز عيد مي روند. پس راهي پاساژهاي شهر شديم و تفاوت قيمت ها را ديديم. آخر چقدر اختلاف قيمت؟ بلوزي که در شهرمان به قيمت 30 هزار تومان مي خريم، مي توان در قشم با 7 هزار تومان خريد. اين سوال برايم پيش آمد که چرا بعضي فروشندگان بي انصاف، اجناس را به 3 يا 4 برابر قيمت مي فروشند؟ چرا هيچ کس نظارتي بر کار آنها ندارد؟ آنها همان دلالاني هستند که باعث مي شوند مردم ايران اين چنين به شهرهاي مرزي هجوم ببرند.
شب، پس از صرف شام به هتل رفتيم و قرار شد صبح روز جمعه به ديدن مکان هاي ديدني شهر برويم . صبح ساعت 11 همراه راهنماي تور به يکي از جاذبه هاي ديدني قشم به نام «جنگلهاي حرا» رفتيم. اين جنگلها در خارج از شهر واقع بودند و ما پس از طي حدود 60 کيلومتر راه زميني به اين جاذبه طبيعي رسيديم. به محض پياده شدن، همه دور راهنماي هتل جمع شدند تا توضيحات او را درباره جنگلها بشنوند. البته در نگاه اول مناظر جزيره مانند کپه هاي سبز رنگي که به طور پراکنده در وسط آب هستند، ديده مي شد اما راهنما در وصف جنگل و نيز شهر قشم چنين گفت: کلمه «قشم» معاني مختلفي دارد که يکي از اين معاني «آبراه» و معني ديگر آن «ني ميان تهي» است. البته «قشم» در عربي به معني «تکه گوشت» يا همان «جسم» است. در طول تاريخ، سلسله هاي مختلف نام هاي متفاوتي را بر اين جزيره نهاده اند که از جمله اين نامها مي توان به «کاوان» و «بني کاوان» اشاره کرد. متوسط بارش ساليانه در جزيره 125 ميلي متر بوده که متاسفانه در هشت سال اخير به علت خشکسالي به 25 ميلي متر رسيده است. اگر توجه کرده باشيد در طول مسير زمينها بسيار خشک بود و خشکسالي محسوس است. و اما در مورد جنگلها بايد گفت که مساحت کل اين جنگلها 7500 هکتار و مساحت حوزه جزيره قشم 2400 هکتار تخمين زده شده است. نام علمي گياهان اين جنگل به نام ابوعلي سينا است زيرا او نخستين دانشمندي بود که درباره اين درختان بررسي علمي کرد. اين درختچه در سواحل و مردابهاي ساحل مصر، عربستان و سواحل جنوب ايران ديده مي شود. به روايتي اين گياه اسطوره اي از اشک چشم آدم روييده است. به اين گياه در بندرعباس، حرا، در بلوچستان، تمر و در بعضي از نقاط تول گفته مي شود. به عربي نيز آن را شوري يا شوره مي نامند. حرا، گياهي از تيره شاه پسند است. اين گياهان به وسيله عمل اسمز که در ريشه انجام مي گيرد آب شور را به آب شيرين تبديل مي کند که باعث سرسبزي و پايداري درخت مي شود. ريشه آن سه قسمت دارد که يک قسمت لجن را مي گيرد، يک قسمت آب شور را به آب شيرين تبديل مي کند و قسمت سوم آب شيرين را به ساير قسمت هاي گياه مي رساند. عمق آب اين مناطق از يک تا 1/5 متر تجاوز نمي کند. در اين سواحل ماندابي بر روي خاکهاي لجني ناشي از رسوب خاکهاي حاصل از فرسايش سواحل استقرار يافته و دائما در معرض جزر و مد منظم آب قرار مي گيرد به طوري که هنگام جذر، درختان و بستر لجني آنها از آب بيرون آمده و به صورت جزايري پراکنده نمايان مي شوند و در موقع مد تمامي جنگل به زير آب رفته و ناپديد مي شوند و اين جالبترين ويژگي اين جنگل هاست.
سپس راهنما از مسافران خواست تا در صورت تمايل قايق کرايه کنند و در آبهاي اطراف جنگل گشتي بزنند. ما هم قايقي کرايه کرديم و راه افتاديم. در طول مسير، پرندگان مهاجري را مي ديديم که بر فراز جنگلها پرواز مي کردند. قايق براي دقايقي در وسط آب توقف کرد تا ما بهتر بتوانيم زيبايي جنگلها را مشاهده کنيم. ريشه گياهان به شکل جالبي سر از خاک بيرون آورده بودند. در آن هنگام توانستم چند عکس از مناظر بگيرم. ناگهان قايق دچار تکانهاي شديدي شد و مقداري آب وارد قايق شد و ما بسيار ترسيديم. اما کسي که قايق را هدايت مي کرد گفت که نگران نباشيد. اينها از آثار جذر و مد آب است. هنگام ظهر به جزيره بازگشتيم و پس از صرف ناهار باز هم راهي پاساژ شديم. ولي اين بار فقط مغازه ها و فروشگاه هايي باز بودند که فروشندگان آنها بومي جزيره نبودند. زيرا بوميان جزيره در اعياد مذهبي، مغازه هايشان را باز نمي کردند.

زادگاه زيباترين مناظر دنيا

بازار بندر:
 

حدود 8 شب بازگشتيم و آن شب در هتل در بندرعباس مستقر شديم، صبح روز بعد راهي شديم تا بندرعباس را ببينيم. عده اي از همراهانمان راهي بازارهاي بندر شدند ولي ما پس از مدتي از آنها جدا شديم و به ساحل بندر رفتيم. از بوميان شنيديم که در همان نزديکي يکي از مکانهاي ديدني بندرعباس به نام «معبد هندوها»قرار دارد. پس به آنجا رفتيم. اما متاسفانه معبد بسته بود و ما نتوانستيم داخل برويم. ولي خوشبختانه دورتا دور معبد، نرده بود و ما مي توانستيم آن را از دور ببينيم. از تابلوي راهنمايي که به نرده ها نصب بود و نيز صحبتهاي بوميان منطقه از معبد و نيز موقعيت آن و ويژگيهاي آن چنين فهميديم که اين معبد در سال 1310 هـ . ق در زمان حکومت محمدحسن خان سعد الملک احداث شده است. اساس اين ساختمان عبارت است از يک اتاق چهارگوش مياني که بر روي آن گنبدي قرار گرفته است. سبک معماري اين گنبد را مقرنس هاي پيراموني آن نه تنها از ديگر گنبدهاي موجود در سواحل خليج فارس بلکه از گنبدهاي سراسر ايران متمايز مي کند. طرح اين بنا کاملا از معماري معابد هندي متاثر است. اين معبد از جمله نشانه هاي معدود تاريخي بندرعباس است که توجه هر تازه واردي را به خود جلب مي کند.
طبق گفته بوميان منطقه اين معبد براي نيازهاي هندوهاي مقيم شهر بندرعباس که از سالهاي 1300 تا 1344 هـ . ش سکونت داشته و به کارهاي تجاري مي پرداختند، ساخته شد که يکي از نقاط مهم ارتباط فرهنگي و فرهنگي ميان ايران و هند است.
هندوها پيروان مکتب برهمن هستند و اين معبد بنا بر تحقيقات به عمل آمده متعلق به خدايان ويشنواست. در ساخت اين معبد طبق موقعيت جغرافيايي از لاشه سنگ، ملات گل و ساروج، سنگهاي مرجاني، خاک و گچ لويي استفاده شده است. امروزه معبد در کنار يکي از خيابانهاي اصلي شهر قرار گرفته است.ديگر ظهر شده بود و ما بليط قطار ساعت 2 بعداز ظهر را داشتيم. پس به هتل رفتيم، چمدانها و وسايل را برداشتيم و به ايستگاه راه آهن رفتيم تا ابتدا به تهران و بعد به شهرمان کرمانشاه بازگرديم.
منبع:اطلاعات هفتگي شماره 3413




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.