به سوي معرفتي فرانگر

هر چند بايد به شرط حصول شروط و شرايط ماهوي و هويتي (صوري) مشخص در فهم و ادراك دين آن را معرفت ديني انگاشت، اما آنچه را كه از سعي موجه دانشور صاحب صلاحيت براي تفسير دين فراچنگ مي افتد، مي توان في الجمله معرفت ديني ناميد. به اين ترتيب معرفت ديني عبارت خواهد بود از «ما حصل كاوش موجه براي اكتشاف گزاره ها و
دوشنبه، 13 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به سوي معرفتي فرانگر

به سوي معرفتي فرانگر
به سوي معرفتي فرانگر


 

نويسنده: دكتر علي اكبر رشاد




 

بايستگي تدوين دانش جديدي به نام فلسفه معرفت ديني
 

اين مقاله كوتاه در صدد طرح يك پيشنهاد علمي تحت عنوان «بايستگي تدوين دانش جديدي به نام فلسفه معرفت ديني» است. براي اينكه اين پيش نهاده، به نيكي تبيين شده، مقصود از نگارش مقاله حاصل آيد، بايد چند مطلب- هر چند گذرا- با هم مطرح شود:
1. مفهوم شناسي «معرفت ديني»، «منطق فهم ديني»، «فلسفه معرفت ديني».
2. بيان زمينه ها و ضرورت هاي تاسيس يا تدوين دانش فلسفه معرفت ديني و تبيين كاركردهاي ارزشمند اين دانش در قلمرو دين پژوهي.
3. ساختار مباحث و مسائل فلسفه معرفت ديني.

الف) مفهوم شناسي
 

هر چند بايد به شرط حصول شروط و شرايط ماهوي و هويتي (صوري) مشخص در فهم و ادراك دين آن را معرفت ديني انگاشت، اما آنچه را كه از سعي موجه دانشور صاحب صلاحيت براي تفسير دين فراچنگ مي افتد، مي توان في الجمله معرفت ديني ناميد. به اين ترتيب معرفت ديني عبارت خواهد بود از «ما حصل كاوش موجه براي اكتشاف گزاره ها و آموزه هاي ديني، كه به صورت يك دستگاه معرفتي تكوين يافته است».
منطق فهم دين را هم مي توان به دستگاه روش شناختي معتبري اطلاق كرد كه براي دين و كشف گزاره ها و آموزه هاي ديني به كار بسته مي شود. آنگاه كه با كاربست منطق فهم دين، دستگاه معرفتي منسجمي به دست مي آيد، براي تحليل ماهيت و مختصات آن و تعيين كيفيت تكون، تكامل و تطور اين دستگاه و تشخيص انواع و علل تطورات آن،درستي آزمايي و ارزش سنجي معرفتي و هم بازشناسي خطاهاي محتمل و علل وقوع خطا در آن، و مقارنه رهيافت هاي گوناگون به معرفت دين و ديگر احكام كلي «پديده معرفت ديني»، نيازمند يك سلسله مطالعات فلسفي و فرانگر عقلاني هستيم كه بايد در هيات يك دانش مستقل سامان يابد، ما چنين دانشي را فلسفه معرفت ديني مي ناميم. بدين سان فلسفه معرفت ديني عبارت خواهد بود از دانش عهده دار مطالعه فرانگر- عقلاني «محصل كاوش موجه براي كشف دين». در يك طبقه بندي كلي، فلسفه مي‌تواند به فلسفه عام (محض يا مطلق) و فلسفه هاي مضاف تقسيم شود، فلسفه هاي مضاف هم به فلسفه هاي مضاف به علوم و فلسفه هاي مضاف به امور (البته امور دستگاه وار شده اي كه از قابليت لازم براي طرح پرسش هاي فلسفي فراخور پيرامون آنها هستند) دسته بندي مي شوند. فلسفه هاي مضاف به علم ها به طور عمده از نوع معرفت درجه دو هستند. فلسفه معرفت ديني از جمله فلسفه هاي مضاف و از تيره فلسفه هاي مضاف به علم ها و معرفت هاست.
به رغم گستردگي قلمرو موضوعي فلسفه معرفت ديني و اهميت و خطورت فوق العاده مباحث آن، هنوز اين معرفت ارزشمند، به صورت يك دانش مستقل سامان نيافته است، هر چند بعضي از مسائل و مباحث مربوط و مرتبط به آن را كم و بيش و به طور پراكنده مي توان در خلال آثار دين پژوهان و علوم رايج ديني يافت.

ب) بايستگي و برآيند تاسيس فلسفه معرفت ديني
 

ضرورت هاي بسياري نياز به تاسيس چنين دانش يا دانشواره اي را مبرم مي دارد، از جمله:
1. لزوم شناخت و تحليل احكام كلي معرفت ديني به مثابه يك معرفت به لحاظ بشري و ديني گرانسنگ و ارزشمند.
2. دستاوردهاي فراواني كه بر مباحث اين دانشواره نوساخته و نوخاسته، در قلمرو معرفت شناسي و در حوزه دين پژوهي بار مي توان شد.

توضيح اينكه:
 

از سويي معرفت ديني يكي از دير سال ترين و تاثير گذارترين معرفت هاي تاريخ حيات انسان است. از ديگر سو مباحث دين پژوهي در روزگار ما هم يكي از گسترده ترين و زنده ترين تلاش هاي علمي و معرفتي است كه در بستر آن صدها مذهب، دانش و دستگاه علمي و گرايش فكري پديد آمده و به حيات خويش ادامه مي دهند، از سوي ديگر مباحث معرفت شناسي به نحو عام و مباحث معرفتي ديني به نحو خاص، يكي از چالشگاه هاي اصلي ميان ارباب معرفت و نخبگان جهان است، و قرائن بسياري بر گسترش و ژرفايش فزاينده چالش ها در اين ميدان گرم پر شور دلالت دارند، آنسان كه به آساني مي توان حدس زد دين فهمي و دين ورزي در حال بدل شدن به دغدغه اصلي بشريت است، از سوي چهارم آنچه كه انسان هاي عادي- يعني جز انبيا و اوليا الهي- از دين در اختيار دارند، تنها معرفتي است كه از آن فراچنگ آورده اند و در مقام دينداري هم به همان التزام مي ورزند.

با توجه به نكات پيشگفته، خطورت و ضرورت
 

درك احكام كلي و تبيين احوال معرفت ديني- كه بر عهده فلسفه معرفت ديني است- دو چندان آشكار مي شود.
سه) ساختار مباحث و محورهاي فلسفه معرفت ديني
من محورهاي اصلي اين دانش نوآمد را به شرح زير پيشنهاد مي كنم:

مبحث نخست: چيستي معرفت ديني:
 

1. معيار (يا معيارهاي) معرفت ديني،
2. تعريف معرفت ديني بالمعني الاعم (محصل هر گونه سعي موجه براي اكتشاف گزاره ها و آموزه هاي ديني)،
3. تعريف معرفت ديني بالمعني الاخص (برآمده از كاربست «منطق فهم دين» مطلوب و خاص/ مدل پيشنهادي راقم).
4. مختصات انواع معرفت‌هاي ديني (با لحاظ هر يك از مميزه‌هاي هويت ساز دستگاه هاي معرفت ديني) از جمله از نظر:
1/4. قاعده مندي، و عدم قاعده مندي،
2/4. ثبات و تطور،
3/4. واقع نمايي (مقام ثبوت: تطابق با واقع تشريعي- اصابت فهم به مراد الهي) و عدم آن،
4/4. واقع مندي (مقام ثبوت: حكايتگري از واقع تكويني/ خارجي) و عدم آن،
5/4. يقيني يا ظني بودن،
6/4............

مبحث دوم: گونه شناسي معرفت ديني (دستگاه هاي معرفتي)
 

1-گونه شناسي و طبقه بندي دستگاه هاي معرفت ديني، «در زمان» (تاريخي- طولي) و «همزمان» (تطبيقي و عرضي)
به تبع اديان و مذاهب مختلف، دستگاه هاي معرفتي ديني به انواع گوناگوني قابل دسته بندي اند؛ از باب نمونه دستگاه هاي معرفت ديني در قلمرو اسلامي را از جمله مي توان به شرح زير گونه شناسي كرد:

مبحث سوم؛ هستي شناسي معرفت ديني:
 

1. نحوه وجود معرفت ديني (اعتباري يا حقيقي/ معرفت درجه يك يا معرفت درجه دو/....)
2. انواع تقسيمات قضايا و قياسات معرفت ديني.

مبحث چهارم: ارزش سنجي معرفتي ديني:
 

1. امكان معرفت ديني/ معرفت ديني،
2. نسبت معرفت ديني با نفس الامر دين (در دستگاه هاي گوناگون، و در حوزه هاي مختلف)،
3. ملاك صدق معرفت ديني (در دستگاه هاي گوناگون)،
4. نسبت و مناسبات معرفت ديني به ديگر معرفت ها،
* مباحث اين فصل هم با لحاظ دستگاه هاي معرفت ديني «محق- ق»، و معرفت ديني «مطلوب»، مطرح مي شوند.

مبحث پنجم: مصادر معرفت ديني:
 

1. تبيين منابع و مناشي توليد معرفت ديني در دستگاه هاي (معرفت ديني) مختلف،
2. تبيين منابع معرفت ديني بر اساس منطق فهم دين مطلوب.

مبحث ششم: تكوين معرفت ديني:
 

1. تبيين فرآيند و ساز و كار تكوين معرفت ديني، بر اساس نظريه هاي گوناگون،
2. شرح و اثبات «نظريه ابتناء» (نظريه مختار).

مبحث هفتم: تحول معرفت ديني:
 

1. تبيين تطور (تحول) معرفت ديني بر اساس نظريه هاي مختلف،
2. انواع تحول (تطورات) معرفت ديني،
3. عوامل تحول معرفت ديني،
4. معيار ارتقايي و قهقرايي بودن تطور معرفت ديني.

مبحث هشتم: هندسه معرفت ديني:
 

1. اضلاع و ساحات معرفت ديني،
2. ساختار و بافتار معرفت ديني (شاكله معرفت ديني) بر اساس نظريه هاي مختلف،
3. هندسه و معرفت ديني بر اساس نظريه مختار (هرم- شبكه ساني ساختار معرفت ديني).

مبحث نهم: كاكردهاي معرفت ديني:
 

1. كاركرد منطقي (روشگاني) معرفت ديني در
طراحي «منطق فهم دين» مطلوب.،
2. كاركردهاي معرفتي معرفت ديني،
3. كاركردهاي ايماني و آرماني معرفت ديني،
4. كاركردهاي عملي (معيشتي) معرفت ديني.

مبحث دهم: نگاه مجمل و مجموعي به سرشت و صفات هر يك از حوزه هاي هندسه معرفت ديني:
 

1. حوزه بينش عقايد،
2. حوزه دانش و علم،
3. حوزه منش و اخلاق،
4. حوزه كنش و حقوق و تكاليف،

خاتمه: سنجمان معرفت ديني:
 

1. چيستي آسيب و آسيب شناسي معرفت ديني،
2. گونه شناسي و طبقه بندي آسيب ها،
3. سامانه سنجماني و انواع سنجه هاي معرفت ديني،
4. شيوه هاي آسيب زدايي و مواجه پيشگيرانه با آسيب ها.
تذكر: چنانكه از انواع فصول اين دانش بر مي‌آيد، بازپژوهي فرانگر- عقلاني دانش هاي مستنبط از كتاب و سنت هم (با لحاظ اقتضائات مربوط به هر كدام) مي تواند به عهده فلسفه معرفت ديني باشد.
از ميان محورها و فصول فلسفه معرفت ديني، دو محور آن به سه مساله‌اي كه مهم ترين و اصلي ترين رسالت فلسفه معرفت ديني قلمداد مي شوند، مي پردازند:
1. «تكون معرفت ديني»، كه به بررسي فرايند و تحليل و تفكيك انواع مبادي ذي نقش و ذي سهم در تكون معرفت ديني مي پردازيم.
2. «تحول معرفت ديني» كه به بررسي استقرايي، عيني و پسيني علل و انواع تحول در معرفت ديني و ارزيابي نظريه هاي تحول و ارائه نظريه تحول خواهد پرداخت.
اين دو مساله، اصلي ترين و مهم ترين مباحثي هستند كه در ذيل عنوان فلسفه معرفت ديني قالب طرح و بررسي اند و اصولاً حتي مساله «ماهيت معرفت ديني»، يعني بررسي سرشت و صفات معرفت ديني، قابل اتخاذ و اصطياد از دو محور فوق است. مساله آسيب شناسي و «تخطي معرفت ديني» هم به نحوي به همين دو مساله باز مي‌گردد. ارزش معرفتي معرفت ديني، مبتني بر اين دو مساله است تقريباً مساله كانوني فلسفه معرفت ديني، يكي تكون معرفت ديني است و ديگري نظريه تحول است و عمده چالش هايي كه در دو دهه اخير در ايران و پيش از آن، در بعضي نقاط جهان اسلام و پيش تر از آن هم در دنياي غرب مطرح بوده و همچنان در جريان است، همين دو مساله است و ديگر مسائل به نحوي متخذ از (يا مترتب بر) اين دو مساله و نوع پاسخي اند كه از آنها به دست مي آيد.
مساله تكون معرفت ديني، از حيثي با فلسفه منطق اكتشاف گزاره ها و آموزه هاي دين و از حيث ديگر از فلسفه معرفت ديني در پيوند است، از اين رو، سه دانش: 1. منطق فهم دين 2. فلسفه منطق فهم دين و 3. فلسفه معرفت دين در اين مساله، با هم تلاقي مي كنند؛ از ديگر سو نظريه مبنا كه منطق اكتشاف قضاياي ديني بر آن ابتناء مي يابد، به نحو اساسي تحت تاثير پاسخ هاي دو فلسفه مضاف ياد شده به همين مساله، شكل مي گيرد. به نظر ما « مباني منطق اكتشاف گزاره ها و آموزه هاي ديني» به نحو پيشيني و به منظور تاسيس اصول و اساس دانش منطق فهم دين، به مقوله تكون، تكامل و تحول معرفت ديني مي‌پردازد، دانش منطق فهم دين (مورد پيشنهاد راقم) با پذيرش انگاره پياموارگي دين و بر اساس برايند روش شناختي سرشت و صفات اضلاع پيام ديني صورت مي بندد، فلسفه معرفت ديني به تحليل فرانگر- عقلاني پديده معرفت ديني- كه برايند كاربست روش شناختي ناشي از فرايند پيامواره انگاري دين است- به مساله تكون و تكامل و تطور فهم دين و معرفت ديني مي پردازد. بنابر اين هر سه دانش با مبادي تكوين كشف/ فهم و مساله تكون معرفت ديني درگير هستند.
اگر پرسش شود، معرفت به دين چگونه تكوين مي يابد؟ (بر اساس نظريه ابتناء) پاسخ خواهيم شنيد: با تنسيق و مضبوط كردن كاركردها و كاربست مبادي خمسه (مبادي مبداشناختي، دين شناختي، انسان شناختي، معرفت شناختي، و قلمرو شناختي) وقتي راجع به معرفت ديني (نه معرفت دين) هم بحث مي كنيم، از جمله مي خواهيم بفهميم كه معرفت ديني تا چه ميزان از آن مبادي تاثير پذيرفته و تا چه حد عوامل حقاً و نابحق دخيل در تكون و تحول معرفت ديني دخالت كرده است. از اين رو بايسته است ترابط و تمايز دو دانش منطق فهم دين و فلسفه معرفت ديني، مورد باز كاوي قرار گيرد. اين باز كاوش دستاوردهاي معرفتي ارزشمند خواهد داشت.
اين مقاله كوتاه مجال طرح اين ترابط و تمايز نيست، لهذا آن را به فرصتي ديگر احاله مي كنيم.
منبع: خردنامه همشهري- ش50



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.