
نویسنده:دکتر سید حمید روحانی (1)
آزمایش های خدایی و روسیاهی نازدودنی
نسبت دروغ و مسائل اخلاقی به یادگار امام!
اکنون حدود هفده سال از انتشار«رنجنامه»می گذرد و درازای این سال ها آقای منتظری و نور چشمان او فراوان با رادیوهای بیگانه از جمله رادیو رژیم صهیونیستی گفتگو و مصاحبه داشته اند و بر ضد نظام و انقلاب اسلامی سخن پراکنی کرده اند و در سایت خود هر آنچه را که خواسته اند مطرح کرده اند، چرا تاکنون یک مورد-آری تنها یک مورد-از «حرف های بی اساس و دروغ»!حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی(ع)را بازگو نکرده اند؟چرا نتوانسته اند حتی ایرادات و اشکالات مستند و منطقی آن بزرگوار به آقای منتظری را پاسخ گویند؟ گویا آقای منتظری در برابر انتقادات و اشکالاتی که بر رفتار و گفتار او وارد می شود، جز ادعای اینکه «بی اساس و دروغ است»پاسخی بلد نیست و حرفی ندارد!آن روز که نگارنده به همراه حجج اسلام حاج آقای کروبی و حاج آقای جمارانی آن نامه تاریخی را از سر دلسوزی به او نوشتیم تنها پاسخی که پس از گذشت حدود سه ماه، از جانب او انتشار یافت، این بود که در این نامه «چندین تهمت و دروغ واضح وجود»دارد!بدون اینکه به یکی ازآن «چندین تهمت و دروغ»اشاره ای داشته باشد!آیا آقای منتظری و شبکه حاکم در بیت او مردم را تا این پایه عوام و نادان پنداشته اند و بر این باورند که در برابر انتقادها و اشکالات اصولی، منطقی و مستند، صرف ادعای اینکه «یک سری حرف های بی اساس و دروغ»می باشد می توان نسل امروز، نسل های آینده و تاریخ را فریب داد و روی واقعیت ها پرده کشید؟!آیا ادعاهای واهی و بی پایه می توان کاستی ها، نادرستی، لغزش ها، باندبازی ها، جانبداری از آدمکشان و منافقان و تأثیر پذیر از لیبرالیست ها و بیگانه پرست ها را پوشیده داشت و نفوذ پادوهای سازمان سیا را در بیت خویش پنهان کرد و خیانت به کشور، ملت و آرمان های ملی را خدمت نمایاند؟
خاطره بافان و دروغ سازان کتاب خاطرات از آنجا که در برابر رنجنامه مستند یادگار امام خود را خلع سلاح دیدند و پاسخی به خرده گیری های اصولی و منطقی آن مرحوم نداشتند طبق شیوه همه عناصر ورشکسته و بی منطق به تهمت و ناسزا رو آورده اند و کوشیده اند با نسبت های ناروا و بهتان تراشی ها از او انتقام بگیرند و حقایقی را که در رنجنامه آمده است به زیر سؤال ببرند، از این رو، با یک پرسش و پاسخ رذیلانه این گونه لجن پراکنی کرده اند:
س:نکته دیگری که شاید در تشدید این قضایا(3)نقش داشته این بوده که چندی قبل از این جریانات (4)آقای سید عبدلرسول حجازی-برادر سید عبدالرضا که اعدام شد-در سپاه اصفهان و خمینی شهر به اتهام مواد مخدر و فساد بازداشت می شود و در بازجویی های علیه آقای سید احمد خمینی اعتراف هایی داشته که این اوراق از کیف آقای میرزایی که نماینده قهدریجان در مجلس بوده توسط وزارت اطلاعات به سرقت می رود و بعد در بازجویی های وی این مسائل مورد پرسش واقع می شده است. به نظر شما آیا مرحوم حاج سید احمد خمینی وحشت داشته که این اوراق توسط سید مهدی منتشر شود؟
ج:من این قضیه آقای سید عبدالرسول حجازی را خیلی اطلاع ندارم، ولی آقای سید عبدالرضا حجازی با مرحوم حاج سید احمد آقا خیلی رفیق و به اصطلاح هم پیاله بودند و با ماشین سید عبدالرضا به تفریح می رفتند، قبل از انقلاب هم که آقای سید احمد خمینی را از مرز گرفته بودند و به زندان قزل قلعه آوردند در آنجا آقای سید عبدالرضا حجازی هر روز برای او ناهار می آورد، خوب این خیلی مهم بود که کسی از خارج زندان هر روز برای یک زندانی ناهار بیاورد. بعد از انقلاب هم اینها روابطشان محفوظ بود. بعد یک دفعه دیدیم سید عبدالرضا را گرفتند و بعد از چند روز اعدامش کردند و سید احمد هم برای او کاری نکرد! این مسئله سؤال برانگیزی بود... .(5)
بی تردید این پرسش و پاسخ از پایه ساختگی و نمایشی است و جز اتهام و افترا و دروغ ناروا، مایه ای در آن نیست و پرسش کنندگان و پاسخ گویندگان حاکم در بیت آقای منتظری بهتر از دیگران می دانند آنچه در این پرسش و پاسخ به یادگار امام نسبت داده اند عاری از حقیقت و دور از واقعیت است و اینکه «سید عبدالرسول حجازی در سپاه اصفهان و خمینی شهر در بازجویی های خود علیه آقای سید احمد خمینی اعتراف هایی داشته و این اوراق از کیف آقای میرزایی نماینده
قهدریجان توسط وزارت اطلاعات به سرقت رفته»و... و... جنبه خیالبافی، صحنه سازی و شعبده بازی دارد که البته شبکه حاکم در بیت آقای منتظری و باند مهدی و هادی در این گونه دارند، لیکن آنچه بایستی مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد این است که غرض و انگیزه اصلی از این پرسش و پاسخ ساختگی چه می باشد و شبکه حاکم در بیت آقای منتظری با این شعبده بازی چه اندیشه ای را می خواهد به بار بنشاند و چه برآیندی به دست آورد؟ جریان انتقام گیری از امام و حاج سید احمد آقا از انگیزه های دیرینه این شبکه است و در آن تردیدی نیست، لیکن به نظر می رسد غرض از طرح این پرسش و پاسخ جریانی فراتر از انتقام جویی در کار است که نبایستی از آن غفلت ورزید.
به نظر می رسد انگیزه اصلی از این پرسش و پاسخ ساختگی را بایستی در محورهای زیر جستجو کرد:
1. دفاع از مهدی قاتل
... من مهدی را از وقتی که بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث بود و به درس مکاسب من می آمد می شناختم... من تمام خصوصیات او را می دانم، او مردی است مخلص اسلام و انقلاب... در عقل و تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر اطلاعات با همه کمالاتشان بهتر است و در تعهد و تقوا از آنان کمتر نیست... .(6)
از این رو، بر خود وظیفه! می داند که از نامبرده به هر قیمتی دفاع کند و چنین بباوراند که اعدام او نه ازاین سبب که او آدم کشته بود و دستش به خون انسان های بی گناه و عالمان دینی آغشته بود، بلکه جنبه سیاسی داشت! او یک سلسله اسنادی داشت که اگر رو می شد برای مسئولان و مقامات نظام آبروریزی به بار می آورد!! او قربانی «قضیه مک فارلین شد».(7)«قضیه سید مهدی بهانه بود و می خواستند به بهانه او نیروهای خوب را سرکوب کنند... »(8)، «هدف اصلی من بودم، نه سید مهدی شاید هدف اصلی تثبیت موقعیت آینده احمد آقا بود... . »(9)
طرح این پرسش و پاسخ نیز برای این است تا بافته های بی پایه و بی مایه ای را که در خاطرات منسوب به او آورده اند استواری ببخشید و چنین بباورانند که سید مهدی را به جرم اینکه اوراق و اسنادی از اعترافات سید عبدالرسول حجازی و اوراق بازجویی او علیه مرحوم حاج سید احمد آقا در دست داشت دستگیر و اعدام کردند و او در واقع قربانی اطلاعات و اسنادی شد که در اختیار داشت و گرنه جرم او(آدمکشی ها)که تا این حد سنگین نبود! تا به دستگیری و تعقیب و کیفر نیازی داشته باشد! کشتن چند تن از افراد بی سر و پا! که جرم شمرده نمی شود! تنها محاکمه و اعدام منافقین جرم نابخشودنی است! که بایستی آقای منتظری به یقه درانی برخیزد! و فریاد وااسلاما سردهد!!
2. به زیر سؤال بردن نظام جمهوری اسلامی
3. همدستی عبدالرسول حجازی با باند مهدی قاتل
4. به زیر سؤال بردن امام و انقلاب اسلامی
واقعیت این است که وارستگی، آراستگی، پاکدامنی و بی آلایشی شادروان حاج سید احمد خمینی و پاکیزگی و درخشندگی بیت امام، برای عناصر ضد انقلاب و دشمنان سوگند خورده اسلام و عناصر و گروه های مخالف و معاند انقلاب اسلامی، مایه رنج و درد و آشفتگی است و زندگی شفاف امام و فرزندان او، راه هرگونه پیرایه بستن را بر روی بداندیشان و یاوه گویان می بندد.
خردورزان و اندیشمندان آن گاه که ساده زیستی و بی اعتنایی یادگار امام به دنیا و ریاست را می بینند، چگونه می توانند دروغ های خیانت باری را که درکتاب خاطرات منسوب به آقای منتظری از زبان او آمده است که «غوغای برکناری»برای این بوده است که حاج احمد آقا به قائم مقامی منصوب شود (10) و در واقع قدرت طلبی حاج سید احمد آقا مایه کنار زدن او از آن مقام گردیده است! و این گونه اراجیف را باور کنند؟ یکی از شگردهای دروغ سازان این است که برای باوراندان یک دروغ به شنوندگان، دروغ بزرگ تری می بافند تا دروغ نخست را استواری بخشد. خاطره نویسان با اتهام ناروایی که در پرسش و پاسخ بالا به شادروان حاج سید احمد روا داشتند، می خواهند او را همدست مافیای مواد مخدر و باند فساد بنمایانند تا اتهامات دیگر به آن مرحوم برای مردم پذیرفتنی باشد و بدین گونه امام و بیت او و در واقع انقلاب اسلامی و مردم انقلابی به زیر سؤال روند و عناصر ورشکسته، از همه جا رانده و از همه جا مانده و به گفته مهدی قاتل، «ترکش خورده ها»! تبرئه شوند.
-پاسخی مستدل به پرسش و پاسخ مبتذل
این ادعا که «آقای سید عبدالرضا حجازی با مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی خیلی رفیق و به اصطلاح هم پیاله بودند»! از دروغ ها و اتهاماتی است که از سر داغ از دست دادن سمت قائم مقامی مطرح شده است. شادروان حاج سید احمد هیچ گاه با نامبرده ارتباط تنگاتنگی نداشت. نامبرده در دورانی از شاگردان امام بود و از مبارزان با سابقه و از همراهان شهید نواب صفوی به شمار می رفت و طبعا با چهره های مبارز، از جمله آیت الله شهید حاج سید مصطفی خمینی در ارتباط بود و آن گاه که امام نهضت را آغاز کرد، او نیز در صحنه مبارزه حضوری فعال داشت و با مردان مبارز همراهی می کرد و بارها دستگیر و زندانی شد. رژیم شاه توانست از برخی ضعف ها و سستی های درونی نامبرده بهره گیری کند و او را به هماهنگی و همدستی با رژیم بکشاند. آن روز که شادروان سید احمد خمینی دستگیر و به زندان کشیده شد(1346)تنها 22 سال از عمر او می گذشت و در سنی نبود که با عبدالرضا حجازی رفیق و هم پیاله باشد و اگر عبدالرضا حجازی طبق خواست شخصی و یا به اشاره رژیم به منظور نفوذ در سید احمد آقا«هر روز برای او ناهار می آورد»نقطه ضعفی برای آن مرحوم به شمار نمی رود. اگر اجل به رژیم شاه مهلت داده بود و انقلاب چند مدتی دیرتر به پیروزی رسیده بود، هم پیاله آقای منتظری، مهدی قاتل، که به ساواک سرسپرده بود، بی تردید هر روز آقای منتظری در زندان ناهار می برد و از او در زندان پذیرایی ویژه ای به عمل می آورد. لیکن یکی از صدها تفاوت حاج سید احمد خمینی با آقای منتظری این بود که آن مرحوم به رغم خدمات و محبت های عبدالرضا حجازی، از او تأثیر نگرفت و در راستای هماهنگی و همراهی با رژیم شاه حرکت نکرد، لیکن اگر رژیم شاه به دست ملت ایران واژگون نشده بود، ساواک می توانست از راه مهدی هاشمی، آقای منتظری را ناخودآگاه وندانسته به خدمت گیرد و گام به گام سیاست شیطانی خود را به دست او اجرا کند.
چنان که آشنایی و شناخت دیرینه حاج سید احمد خمینی با آقای حجازی نتوانست آن مرحوم را بلغزاند و به حمایت نادرست و غیر قانونی از نامبرده وادارد، از این رو، دیدیم هنگامی که نامبرده به اتهام فساد بازداشت، محاکمه واعدام شد. به گفته آقای منتظری «سید احمد هم برای او کاری نکرد»!چون در مکتب امام پرورش یافته بود و این حقیقت را به درستی باور داشت که در آیین اسلام حسب، نسب، دوستی، رفاقت و... نمی تواند و نباید مانع اجرای قانون باشد، لیکن آقای منتظری نسبت به مهدی هاشمی تا آن پایه سمپاتی داشت که همه حیثیت، دیانت،آبرو و اعتبار خود را در راه نجات آن قاتل قربانی کرد.
حاج سید احمد خمینی این پرورش یافته مکتب امام، تا آن پایه نفوذ ناپذیر، باصلابت، با فضیلت، خودساخته، آراسته، صاحبنظر واندیشمند بود که در سنین نوجوانی توانست به تنهایی بیت امام در قم را به مدت 14 سال به آبرومندی اداره کند و رژیم شاه و دستگاه مخوف ساواک و دیگر سازمان های جاسوسی وگروها و گروهک های سیاسی به رغم به کارگیری همه ترفندها و توطئه ها نتوانستند در او نفوذ کنند و نقشه ها و نیرنگ های شیطانی خویش را به دست او به اجرا درآورند و یا بیت امام را به بی آبرویی بکشند.
اگر بنا بر ادعای آقای منتظری، حاج سید احمد خمینی با عبدالرضا حجازی «خیلی رفیق و به اصطلاح هم پیاله بودند»!این افتخار او را بس که چه از نظر سیاسی و چه از نظراخلاقی از آن رفیق نااهل رنگی نگرفت و به لغزش ولرزش دچار نشد و کرامت و شخصیت خانوادگی خود را تباه نکرد و از راه اسلام و امام بازنماند، به بیراهه کشیده نشد و از آزمایش ها روسفید و سربلند بیرون آمد، لیکن آقای منتظری با آن همه ادعاها و خودنمایی ها در گذشته اگر در کنار شخصیت هایی مانند آیت الله ربانی شیرازی (اعلی الله مقامه)قرار نمی گرفت معلوم نبود به چه سمت و سویی می رفت و چه سرنوشتی پیدا می کرد و آن گاه که با ترفند هادی و مهدی از آزادمردانی همانند ربانی شیرازی جدا شد، می بینیم چه سرنوشت شومی یافت و در آزمایش ها چگونه همه ارزش ها را باخت و همه باورمندی های دینی، اخلاقی وانسانی را از دست داد.
«احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون »
پینوشتها:
1. مورخ انقلاب اسلامی.
2. همان، ص 547.
3. مخالفت با حضور مهدی قاتل در بیت آقای منتظری.
4. بازگشت مهدی قاتل.
5. همان، ص 609.
6. همان، ص 161.
7. همان، ص 607.
8. همان،ص 600
9. همان، ص 610.
10. همان، ص 697.
/ج