نخستين دوره ي تاريخي امامت(4)
کج فهمي هاي خوارج
البته رؤسايشان خود را عقب مي كشيدند، اشعث بن قيس ها و محمد بن اشعث ها هميشه عقب جبهه اند. اما در جلو، يك عده آدم هاي نادان و ظاهربين قرار دارند كه مغز اين ها را از مطالب غلط پركرده اند و شمشير هم به دستشان داده اند و مي گويند جلو برويد. اين ها هم جلو مي آيند، مي كشند و كشته مي شوند، مثل ابن ملجم. خيال نكنيد كه ابن ملجم مرد خيلي هوشمندي بود، نه، آدم احمقي بود كه ذهنش را عليه اميرالمؤمنين(ع) پر كرده بودند و كافي شده بود. او را براي قتل امير المؤمنين (ع)به كوفه فرستادند. اتفاقاً يك حادثه ي عشقي هم مصادف مي شود و او را چند برابرمصمم مي كند و دست به اين كارمي زند. خوارج اين گونه بودند و تا بعد هم همين طور ماندند» (خامنهاي 1377، 118).
حافظ قرآن بي ايمان
پاي منبر اميرالمؤمنين (ع) بلند مي شدند، آيه اي مي خواندند كه تعريضي در بياورند. شعارشان «لا حكم الالله» بود، يعني ما حكومت شما را قبول نداريم. اين ها حافظ قرآن بودند، ولي حقيقتاً عناصر بي ايماني بودند كه پاي بند به هيچ اصل مسلمي نبودند.
در عين حال به علي (ع) مي گفتند: ما حكومت شما را قبول نداريم، بلكه حكومت خدا را قبول داريم (خامنهاي، 1377، 140).
در كادر فاسقان
خصوصيات خوارج
2) كوته بين و جاهل بودند و فاقد هر گونه بصيرت و روشن بيني؛
3) آلت دست بيگانه و دشمن واقع مي شدند؛
4) شورش طلب بودند؛
5) به عقيده ي خودشان بسيار ايمان داشتند (مثلاً فردي از اين ها در جنگ كه يار و صحابه ي علي (ع)، نيزهاي را به شكم او وارد كرده بود، وقتي كه چنين ديد، در حالي كه نيزه در شكمش بود، جلو مي آمد كه زودتر كشته شود و نيزه بيشتر فرو رود و در عين حال، اين آيه را مي خواند: و عجلت اليك رب لترضي»؛يعني اي خدا به سوي تو شتافتم و عجله نمودم كه از من راضي شوي)؛
6) برخورداري از چهرهاي موجه و قابل قبول، كه اگر كسي آنها رامي ديد، يقين مي كرد كه اين ها هرگز به خطا نمي رود(خامنهاي،1377، 128).
دشمنان داخلي، مشكل ساختاري حكومت علي (ع)
در زمان اميرالمؤمنين(ع)، اشكال كار اين بودكه صفوف مشخص نبود، براي خاطر اين كه ناكثين ،چهره هاي موجهي بودند، هركسي در مقابله ي با شخصيتي مثل جناب زبير يا طلحه دچار ترديد مي شد. اين زبيركسي بود كه در زمان پيامبر(ص) جزء شخصيت ها و برجسته ها و پسر عمه هاي پيامبر(ص) و نزديك به آن حضرت بود. حتي بعد از دوران پيامبر (ص) هم جزء كساني بود كه براي دفاع از اميرالمؤمنين (ع) به سقيفه اعتراض كرد. بله «حكم مستوري و مستي همه بر عاقبت است». گاهي اوقات، دنياطلبي،اوضاع گوناگون و جلوه هاي دنيا آن چنان اثرهايي مي گذارد، آن چنان تغييرهايي در برخي از شخصيت ها به وجود مي آورد كه انسان نسبت به خواص هم گاهي اوقات دچار اشكال مي شود، چه برسد براي مردم عامي. آن روز واقعاً سخت بود، آنهايي كه دور و بر اميرالمؤمنين (ع)بودند و ايستادند و جنگيدند، خيلي بصيرت به خرج دادند.
خود حضرت (ع) فرمود: «لا يحل هذا العلم لا اهل البصر و الصبر»؛ اين راه را كسي حمل نمي كند و نمي پويد، مگر اهل بصيرت و صبر و بردباري.
يا اين كه خوارج نهروان، در داخل سپاه خود آن حضرت (ع) بودند و خيلي از آنها اگر آينده شان راگزارش مي دادي و اخبار مي كردي، برمي آشفت و حاضر بود به دست اميرالمؤمنين (ع) كشته شود و چنان روزي نيايد، اما در عين حال، آن روز شد و آنها در مقابل اميرالمؤمنين (ع) صف آرايي كردند (خامنهاي، 1377، 132).
عظمت ياران علي (ع)
اين ها از بس كه عظمت داستند، مي توانيم بگوييم يگي از شاه كارهاي علي (ع) هم محسوب مي شود كه چنين افراد قوي و با بصيرتي جذب آن حضرت (ع) شده اند.
اين ها از بس كه در دفاع از علي (ع) مايه مي گذاشتند و صداقت داشتند،جبهه ي دشمن هم عليه همين ها همه ي هجمه ها و تهاجم هاي خود را قرار داده بود.عمده ي تهاجم هاي دشمنان اميرمؤمنان (ع)متوجه همين هابود؛ عليه مالك اشتر، بيشترين توطئه ها بود، عليه عمار ياسر بيشترين توطئه ها بود، عليه محمد بن ابي بكر تو طئه بود، عليه همه ي آن كساني كه از اول كار در ماجراي امير المؤمنين (ع)امتحاني داده بودند و نشان داده بودند كه چه ايمان هاي مستحكم و استوار و چه بصيرتي داشتند، از طرف دشمنان، انواع و اقسام تهمت زده مي شد. عمار در جنگ شهيد شد، لكن محمد بن ابي بكر، با حيله ي شامي ها شهيد شد، مالك اشتر با حيله ي شامي ها شهيد شد، بعضي ديگر هم ماندند، اما بعداً به نحو شديدي به شهادت رسيدند، مثل كميل، ميثم تمار، حجربن عدي و... .اين، وضع حكومت علي (ع) است. حكومت علي (ع) حكومتي مقتدر، لكن مظلوم بود، اما در عين حال در كليت تاريخي، حركتي پيروز بود و توانست همچون مشعلي فروزان بر فراز تاريخ باشد، البته خون دل ها و رنج هاي علي (ع)، دل سنگ را به درد مي آورد و در حقيقت، حوادث و ماجراي تلخ تاريخ اند» (خطبه هاي نماز جمعه 18 دي ماه 1377).
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389