دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

دمشق یا به طور مطلق شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است چون درروایات متعددی شام آورده شده وشام به طورکلی برمناطق مختلف مثل سوریه ،لبنان،فلسطین،اردن وقسمتهای شمالغربی عراق هم اطلاق میشده ما دمشق رابررسی میکنیم تا به یقین مشخص شودکه کشورسوریه را دربرمیگیردونوعی بررسی روایی برکشورسوریه شده باشد.
دوشنبه، 20 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان
دمشق نقطه حساس درآخرالزمان


 





 
دمشق یا به طور مطلق شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است چون درروایات متعددی شام آورده شده وشام به طورکلی برمناطق مختلف مثل سوریه ،لبنان،فلسطین،اردن وقسمتهای شمالغربی عراق هم اطلاق میشده ما دمشق رابررسی میکنیم تا به یقین مشخص شودکه کشورسوریه را دربرمیگیردونوعی بررسی روایی برکشورسوریه شده باشد اگرچه میتوان بسیاری از روایاتی راکه لفظ شام آمده برسوریه تطبیق داد.البته شهرهایی ماننددرعا،حرستا،حمص و...درروایات آمده که درشرایط کنونی جز کشور سوریه است .خلاصه سوریه مرکزحوادث منطقه می باشد چه قبل ازظهور وچه بعد از ظهور.
نکات بسیاری درباره دمشق درروایات دیده میشود که شاید مهمترین آنهامحل حکوت سفیانی،جنگ اصلی آقاامام زمان(عج)باسفیانی دراین منطقه میباشد.امابررسی دمشق این نقطه حساس درآخرالزمان

حکمرانی سفياني در دمشق
 

خروج سفیانی
السفياني من ولد خالد بن يزيد بن أبي سفيان ، رجل ضخم الهامة ، بوجهه آثار جدري ، وبعينه نكتة بياض ، يخرج من ناحية مدينة دمشق ، في واد يقال له وادي اليابس ، يخرج في سبعة نفر ، مع رجل منهم لواء معقود ، يعرفون في لوائه النصر ، يسير ( الرعب ) بين يديه علي ثلاثين ميلا ، لا يري ذلك العلم أحد يريده إلا انهزم(1)
از علي عليه السلام : سفياني از فرزندان خالد بن يزيد بن ابي سفيان است كه داراي هيكل وجثه اي بزرگ بوده كه در صورتش آثار آبله ودر چشمش نقطه اي سفيد مي باشد كه از ناحيه اي از شهر دمشق كه ، يابس ، ناميده مي شود در ميان هفت نفر كه يكي از آنها نيز پرچم دارد خروج مي نمايد ، طرفداران آن اعتقاد به پيروزي آن پرچم دارند ، در جلو ان پرچم ترس ووحشت نمايان بوده وهر كس كه بخواهد بطرف آن برود ، با ديدن آن فراري مي گردد .

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

سفیانی برمنبردمشق
 

يخرج ابن آكلة الأكباد من الوادي اليابس ، وهو رجل ربعة ، وحش الوجه ، ضخم الهامة ، بوجهه أثر جدري ، إذا رأيته حسبته أعور ، اسمه عثمان ، وأبوه عنبسة ، وهو من ولد أبي سفيان ، حتي يأتي أرضا ذات قرار ومعين فيستوي علي منبرها(2)
از علي عليه السلام : فرزند خورندهء جگرها ( مراد سفياني است كه از فرزندان هند جگر خوار مي باشد ) از محلي بنام ، يابس ، خروج كرده متوسط القامة بوده وصورتي وحشي وهيكلي بزرگ وچاق داشته كه در صورت او اثر آبله ديده مي شود وزماني كه به او نگاه كني خيال مي كني يك چشم است . اسم او عثمان ونام پدرش عنبه واز نسل ابو سفيان مي باشد ووارد دمشق شده وبر آن مسلط مي گردد وبرمنبرش قرارمیگیرد.

جنایات وخباثات سفیانی دردمشق
 

... إذ خرج السفياني في ستين وثلاثمائة راكب ، حتي يأتي دمشق ، فلا يأتي عليه شهر حتي يبايعه من كلب ثلاثون ألفا ... ثم إن رجالا من قريش يهربون إلي قسطنطينية فيبعث السفياني إلي عظيم الروم أن أبعث إلي بهم في المجامع ، قال فيبعث بهم إليه فيضرب أعناقهم علي باب المدينة دمشق . وقال حذيفة : حتي إنه يطاف بالمرأة في مسجد دمشق في الثوب علي مجلس مجلس ، حتي تأتي فخذ السفياني فتجلس عليه ، وهو في المحراب قاعد ، فيقوم رجل من المسلمين فيقول ، ويحكم أكفرتم بالله بعد إيمانكم ؟ إن هذا لا يحل ، فيقوم فيضرب عنقه في مسجد دمشق ، ويقتل كل من شايعه علي ذلك . فعند ذلك ينادي من السماء مناد : أيها الناس إن الله عز وجل قد قطع عنكم مدة الجبارين والمنافقين وأشياعهم وأتباعهم . وولاكم خير أمة محمد صلي الله عليه وسلم فالحقوا به بمكة ، فإنه المهدي...(3)
... زمانيكه كه سفياني در ميان سيصد و شصت سوار خروج نموده وبه دمشق مي رود وبه هر شهري كه وارد مي شود از قبيله ، كلب ، سي هزار نفر با او بيعت مي نمايند... پس از آن مرداني از قريش به قسطنطنيه گريخته ولي سفياني ، كساني را نزد پادشاه بزرگ روم ، ميفرستد كه آنها را به من برگردان ، و او نيز بر مي گرداند ، و سفياني نيز آنها را در كنار دروازه شهر دمشق ، گردن مي زند... حذيفه گويد: سرانجام كار به جايي مي رسد كه زنها در مسجد جامع دمشق حركت مي كنند و محافلي تشكيل مي دهند و در حالي كه سفياني در محراب نشسته است بعضي از زنان در دامن او مي نشينند. در اين موقع، يك نفر بلند مي شود و فرياد مي زند: اي مردم! اين عمل حرام است، مگر كافر شده ايد؟ به امر سفياني گردنش را مي زنند و هر كسي كه متابعت از اين شخص بكند او را مي كشند. پس، در اين موقع منادي از آسمان فرياد مي زند: اي مردم روي زمين! خداوند به زندگي ستمكاران خاتمه داد و منافقان و پيروان آنها از بين رفتند. خداوند براي شما فرمانروايي از آل محمد(ص) معين فرموده كه در مكه است. بشتابيد و از دستورهايش پيروي كنيد و نامش مهدي است.

نداي پيروزي ازناحيه دمشق
 

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

جابر بن يزيد الجعفيّ، قال: قال أبو جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليه السلام: يا جابر الزم الأرض فلا تحرّک يداً ولا رِجلاً حتّي تري علامات أذکرها لک إن أدرکتَها: أوّلها اختلاف ولد فلان (بني العباس) وما أراک تُدرک ذلک، ولکن حدِّث به بعدي، ومنادٍ ينادي من السماء، ويجيئکم الصوت من ناحية دمشق بالفتح(4)
جابر جعفي از امام باقر ( ع ) روايت كرده است كه فرمود: اي جابر ، پا برجا و استوار برزمين باش ودست وپاي خودرا حركت نده تا علامات ونشانه هايي را براي تو بيان كنم كه سالي آنها را نخواهی ديدوفقط برای بعداز من نقل اول این علامات اختلاف در بنی عباس است بعدندای منادی از آسمان ، ومیرسد صد از دمشق به پیروزی برشما.
إلزم الأرض لا تحركن يدك ولا رجلك أبدا ، حتي تري علامات أذكرها لك في سنة ، وتري مناديا ينادي بدمشق(5)
جابر جعفي از امام باقر ( ع ) روايت كرده است كه فرمود : اي جابر ، پا برجا و استوار برزمين باش ودست وپاي خودرا حركت نده تا علامات ونشانه هايي را براي تو بيان كنم كه سالي آنها را خواهي ديد ، مي بيني كه ندا دهنده اي در دمشق ندا مي كند
و صدايى كه از ناحيه دمشق مى آيد همان پيام آسمانى است كه مردم تصور مى كنند از جانب شام يا غرب مى آيد. و يا اينكه براى مردم عراق اينگونه جلوه مى كند. زيرا گفتگوى آن حضرت (امام باقر)(ع ) با جابر جعفى كوفى است و عبارت آن چنين است :
((آن صدا (پيام آسمانى ) از جانب دمشق به گوش مى رسد.))اين صدا از ناحيه دمشق شنيده مي شود و مژده ظهور حضرت مهدي (ع) را مي دهد(6)
محمد بن مسلم از حضرت باقر العلوم عليه السّلام حديث مي کند که آن حضرت فرمودند:
توقعوا الصوت ياءتيکم بغتة من قبل دمشق فيه لکم فرج عظيم.(7)
منتظر صدا که ناگهان از ناحيه دمشق مي رسد، باشيد. البته در اين (صوت) براي شما فرجي عظيمي است.
آيا منظور از کلمه «صوت» صيحه آسماني است؟ به ظاهر يا همين است يا قيام سفياني. اميد است صداي حياتبخش جبرئيل عليه السلام باشد.
پيامبر اکرم (ص) در مقام تشريح نبرد سفياني در دمشق مي فرمايد:
خداوند به جبرئيل فرمان مي دهد که از فراز مسجد دمشق بانگ برآورد که: اي امت محمد (ص)، پناه و پناهگاه شما آمد. او فرج و گشايش شما، حضرت مهدي (ع) است که از مکه خروج مي کند. پس او را اجابت کنيد.(8)

آن نداچیست
 

حتي إنه يطاف بالمرأة في مسجد دمشق في الثوب علي مجلس مجلس، حتي تأتي فخذ السفياني فتجلس عليه، وهو في المحراب قاعد، فيقوم رجل من المسلمين فيقول، ويحکم أکفرتم بالله بعد إيمانکم؟ إن هذا لا يحل، فيقوم فيضرب عنقه في مسجد دمشق، ويقتل کل من شايعه علي ذلک. فعند ذلک ينادي من السماء مناد: أيها الناس إن الله عزوجل قد قطع عنکم مدة الجبارين و المنافقين وأشياعهم وأتباعهم. وولاکم خير أمة محمد صلي الله عليه وسلم فالحقوا به بمکة، فإنه المهدي(9)
سرانجام كار به جايي مي رسد كه زنها در مسجد جامع دمشق حركت مي كنند و محافلي تشكيل مي دهند و در حالي كه سفياني در محراب نشسته است بعضي از زنان در دامن او مي نشينند. در اين موقع، يك نفر بلند مي شود و فرياد مي زند: اي مردم! اين عمل حرام است، مگر كافر شده ايد؟
به امر سفياني گردنش را مي زنند و هر كسي كه متابعت از اين شخص بكند او را مي كشند. پس، در اين موقع منادي از آسمان فرياد مي زند: اي مردم روي زمين! خداوند به زندگي ستمكاران خاتمه داد و منافقان و پيروان آنها از بين رفتند. خداوند براي شما فرمانروايي از آل محمد(ص) معين فرموده كه در مكه است. بشتابيد و از دستورهايش پيروي كنيد و نامش مهدي است.

کشته شدن عوف سلمي دردمشق
 

وعن حذلم بن بشير، قال: قلت لعليّ بن الحسين (عليه السلام): صف لي خروج المهدي، وعرّفني دلائله وعلاماته، فقال: يکون قبل خروجه رجل يقال له عوف السلمي بأرض الجزيرة، ويکون مأواه بکريت، وقتله بمسجد دمشق، ثمّ يکون خروج شعيب بن صالح من سمرقند، ثمّ يخرج السفياني الملعون من الوادي اليابس، وهو من ولد عتبة بن أبي سفيان، فإذا ظهر السفياني اختفي المهدي، ثمّ يخرج بعد ذلک (10)
قبل از قيام مهدي عليه السلام مردي در سرزمين جزيره خروج خواهد کرد به نام عوف سلمي. قرارگاه او در تکريت است وقتلش در مسجد دمشق. سپس خروج شعيب بن صالح در سمرقند خواهد بود. بعد از او، خروج سفياني ملعون از بيابان يابس (خشک) مي باشد .

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

عوف سلمي كه در برخي از سايتها او را با صدام تطبيق كردند كسي است كه در دمشق كشته ميشود در حالي كه صدام در بغداد اعدام شدواگر هم صدام زنده باشد وباز هم خروج كند كه بعيد است بايد در دمشق كشته شود وبعد از او شعيب خروج ميكندوبرخي عوف رابا رفيق حريري تطبيق كردند كه اين هم به نظر نمي رسد چرا كه او در بيروت كشته شده است نه در دمشق والا بايد در ودروايت مي گفت در شام كشته مي شودكه متاسفانه تطبيقات ناصحيح محققان را از ارائه يك تحقيق درست منحرف ميكندومسجد دمشق مسجد امويان ميباشد

خرابي ديوارمسجددمشق
 

فضل بن شاذان از عمار ياسر نقل مي کند که فرمودند:
دعوة اهل بيت نبيکم في آخر الزمان فالزموا الارض و کفوا حتي تروا قادتها فاذا خالف الترک الروم و کثرت الحروب في الارض ينادي مناد علي سور دمشق ويل لازم من شر قد اقترب و يخرب حائط مسجدها.(11)
دعوت اهل بيت پيامبر شما در آخرالزمان است. ملازم خانه هاي خود باشيد و از جاي خود حرکت نکنيد و صبر پيشه سازيد تا اينکه رهبر قيام را ببيند. پس، هرگاه ترکها با روميها درگير شوند و جنگ و خونريزي در زمين بالا گيرد منادي بر دروازه دمشق فرياد خواهد زد که واي از شري که نزديک شده است، و نيز ديوار مسجد دمشق فرو ريزد.
روايات فراوان و روشنى درباره اين زلزله وجود دارد به گونه اى كه برخى از مكانها و خسارتهاى آن و حتى وقت آن را پيش از ورود سپاهيان غربى مشخص مى سازد. گرچه از بعضى روايات استفاده مى شود كه سپاه غرب بهنگام وقوع زلزله در دمشق بسر مى برد. همچنين احاديث ، اين زمين لرزه را ((الرجفة ، والخسف ، و الزلزله )) (تكان شديد، فرو رفتن ، لرزش ) مى نامد، مانند روايتى كه از امام باقر(ع ) (از اميرمؤ منان (ع )) نقل شده است . كه فرمود:
و در روايات ديگر دو مكان را مشخص ساخته است كه در آنها زمين فرو مى رود بنام : حرستا و جابيه ، و به نظر مى رسد كه كلمه حرستا در اين روايت اشتباه ذكر شده است چنانكه در روايت مربوط به لشكريان غرب خواهد آمد، و ديوار غربى مسجد دمشق خراب مى شود.
منظور از عبارت ((اسبهاى سفيد)): اسبهاى ابلق غربى هاست كه گوشهاى آنها بريده شده و وسيله سوارى آنهايند.
و مقصود از پسر جگرخوار: يعنى فرزند هند زن ابوسفيان ، زيرا سفيانى از فرزندان معاويه است چنانكه خواهد آمد و در روايتى محل خروج سفيانى از ((وادى يابس )) (بيابان خشك ) آمده كه در منطقه حوران نزديك اذرعات (درعا) در مرز سوريه و اردن قرار دارد.

حمله صدهزارمشرک ومنافق از کوفه به دمشق
 

ثمّ يخرج عن الکوفة مائة ألف مشرک ومنافق حتّي يضربوا دمشق لا يصدّهم عنها صادّ، وهي إرم ذات العماد(12)
آنگاه از کوفه صد هزار مشرک و منافق بيرون مي آيند تا وارد دمشق مي شوند و هيچ مانع جلوي آنها را نمي گيرد و آنجا همان ارم، داراي بناهاي رفيع مي باشد.

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

افتادن ونابودي گروهي از مسجددمشق از سمت راست آن
 

وعن جابر بن يزيد الجعفي، قال: قال أبو جعفر محمّد بن علي الباقر(عليه السلام):
يا جابر، الزم الارض، ولا تحرّک يداً ولا رجلاً حتّي تري علامات أذکرها لک إن أدرکتها.
أوّلها اختلاف بني العباس، وما أراک تدرک ذلک، ولکن حدّث به من بعدي عنّي، ومناد ينادي من السماء، ويجيئکم صوت من ناحية المشرق بالفتح، وتخسف قرية من قري الشام تسمّي الجابية، وتسقط طائفة من مسجد دمشق الايمن، ومارقة تمرق من ناحية الترک، ويعقبها هرج الروم، وسيقبل إخوان الترک حتّي ينزلوا الجزيرة، وستقبل مارقة الروم حتّي ينزلوا الرملة، فتلک السنة يا جابر فيها اختلاف کثير في کلّ أرض من ناحية المغرب.
فأوّل أرض تخرب أرض الشام، فيلتقي السفياني بالابقع فيقتتلون، فيقتله السفياني ومن تبعه ويقتل الاصهب... (13)
((پيوسته بر جاى خود باش و دست و پاى مجنبان تا علامتهايى را كه براى تو بيان مى كنم مشاهد كنى : اختلاف در بين خاندان فلان و پيدايش ندا كننده اى كه از آسمان پيام مى دهد و اين صدا از ناحيه دمشق شنيده مى شود و مژده ظهور حضرت مهدى (ع ) را مى دهد و فرو رفتن آبادى اى از شام كه آن را جابيه نامند و هواداران تركها روى آورده تا در جزيره فرود آيند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اى از زمين از ناحيه غرب اختلاف و درگيرى وجود دارد نخستين سرزمينى كه نابود مى شود شام است و ميان سه لشكر اصهب و ابقع و سفيانى اختلاف ايجاد مى شود.))

ورودلشکریان غربی وفرورفتن بخش غربي دمشق
 

يدخل أوائل أهل المغرب مسجد دمشق فبيناهم ينظرون في أعاجيبه إذ رجفت الأرض فانقعر غربي مسجدها ويخسف بقرية يقال لها حرستا ثم يخرج عند ذلك السفياني ...(14)
نخستين گروههاى لشكريان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حاليكه مشغول تماشاى ديدنى هاى شگفت انگيز آن هستند، ناگهان زمين فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در اين هنگام سفيانى خروج مى كند.(14)
خراب کردن دمشق توسط امام زمان(عج)
علاّمه مجلسي ـ اعلي الله مقامه ـ در کتاب نفيس «بحار الانوار» در باب رجعت، در اين مورد که يهود و نصاري از سرزمينهاي اسلامي اخراج خواهند شد در حديثي از اميرمؤمنان علي (عليه السلام)چنين نقل کرده است:
«عن عباية الأسدي قال: سمعت أميرالمؤمنين (عليه السلام) و هو متّکِئ و أنا قائم عليه: لأبنين بمصر منبراً منيراً، و لأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، و لأخرجنّ اليهود و النّصاري من کلّ کور العرب، و لأسوقنّ العرب بعصاي هذه.
قال: قلت له: يا أمير المؤمنين! کأنّک تخبر أنّک تحيي بعد ما تموت!
فقال: هيهات يا عباية! ذهبت في غير مذهب، يفعله رجل منّي». (15)
«عبايه اسدي گويد: اميرالمؤمنين (عليه السلام) تکيه داده بود و من بالاي سر آن حضرت ايستاده بودم، در اين هنگام شنيدم که فرمود: من در آينده در مصر منبري روشني بخش بنيان خواهم نمود، و دمشق را ويران خواهم نمود، و يهود و نصاري را از سرزمينهاي عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاي خود ـ به طرف حق ـ سوق خواهم داد.
عبايه مي گويد: من عرض کردم: يا امير المؤمنين! گويي شما خبر مي دهيد که بعد از مردن بار ديگر زنده مي شويد و اين کارها را انجام مي دهيد!
فرمود: هيهات اي عباية! مقصود من از اين سخنان آن گونه که تو خيال کردي نيست; مردي از دودمان من اينها را انجام خواهد داد».
از جمله آخر اين حديث که حضرت فرموده است: «اين کارها را مردي از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده مي شود که مقصود از او شخص امام قائم و حجّت منتظر (عليه السلام) است.
اما خرابي دمشق با توجه به سخن اميرمؤ منان (عليه السلام) که فرمود: «دمشق را قطعا تخريب خواهم کرد... اين عمل را مردي از خاندان من انجام مي دهد» ظاهرا همان ويراني اي است که در نبرد بزرگ آزادسازي قدس که توسط امام مهدي (عليه السلام) با سفياني، يهوديان و رومي ها اتفاق مي افتد.

کشته شدن سفياني
 

يقتل السفياني عند شجرة بغوطة دمشق(16)
در زمان آن جناب سفیانی نزد درختی در دمشق کشته می‏شود
المهدي والسفياني وکلب يقتتلون في بيت المقدس حين تستقبله البيعة، فيؤتي بالسفياني أسيراً، فيأمر به فيذبح علي باب الرحبة، ثمّ تباع نساؤهم وغنائمهم علي درج دمشق(17)

خروج اصهب ازدمشق
 

يخرج«الأصهب»بدمشق في خمسين ألفا مخالفين للحسني (18)
خروج میکند اصهب از دمشق همراه پنجاه هزارنفربه خاطر مخالفت با حسنی

عبور ترکها ازدمشق
 

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

کسي از دمشق صدائي ميزند، و در يکي از دهات آن فرو رفتگي پديد ميايد، و قسمتي از مسجد آن فرو ميريزد، و ميبيني که طايفه ترک از آنجا دمشق ميگذرند و در جزيره موصل فرود ميايند. روميان هم در رمله فرود آينده و آن سالي است که در تمام سرزمين عرب اختلافات روي ميدهد.(19)

کشته شدن مردی ازبنی ذنب حماردردمشق کشته شدنی که تاحالادیده نشده
 

دمشق نقطه حساس درآخرالزمان

العيّاشي: بإسناده عن جابر الجُعفيّ، عن أبي جعفر عليه السلام يقول: إلزم الأرض لا تحرّک يدک ولا رجلک أبداً حتّي تري علامات أذکرها لک في سنة، وتري منادياً ينادي بدمشق، وخسف بقرية من قراها، وتسقط طائفة من مسجدها، فإذا رأيت الترک جازوها فأقبلت الترک حتّي نزلت الجزيرة، وأقبلت الروم حتّي نزلت الرملة، وهي سنة اختلاف في کلّ أرض من أرض العرب، وإنّ أهل الشام يختلفون عند ذلک علي ثلاث رايات، الأصهب، والأبقع، والسفيانيّ، مع بني ذنب الحمار مضر، ومع السفياني أخواله من کلب، فيظهر السفيانيّ و مَن معه علي بني ذنب الحمار حتّي يقتلوا قتلاً لم يقتله شي‏ء قطّ، ويحضر رجل بدمشق فيقتل هو ومَن معه قتلاً لم يقتله شي‏ء قطّ، وهو من بني ذنب الحمار، وهي الآية الّتي يقول اللَّه تبارک وتعالي: «فاختَلَفَ الأحزابُ مِن بَينهم فوَيلٌ للّذين کَفَروا مِن مَشهد يَومٍ عظيم»(20) و يظهر السفياني و من معه حتي لا يکون له همة إلا آل محمد صلي الله عليه و اله و شيعتهم فيبعث بعثا إلي الکوفة، فيصاب باناس من شيعة آل محمد بالکوفة قتلا و صلبا.(21)
جابر جعفي از امام باقر (ع) روايت نموده كه آن حضرت(ع) مي فرمود كه در جاي خود بنشين و دست و پاي خود را تكان مده، تا اينكه در سالي ببيني آن علامتها را كه براي تو ذكر مي كنم. هنگامي كه ديدي ندا كننده اي در دمشق ندا مي كند و شهري از شهرهاي آن به زمين فرو مي رود و قدري از مسجد آنجا خراب مي شود وقتي كه ديدي كه لشكر تركان از دمشق گذشتند هر آينه رو مي آورند تا اينكه در جزيره فرود مي آيند سپس روم را مي بيني كه به سرزمين رمله فرود مي آيند و اين سال سالي است كه در همه بلاد عرب محاربه و جنگ و اختلاف واقع مي گردد و اهل شام در اينوقت با سه بيرق و پرچم به جنگ بر مي خيزند، پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفياني، كه مضر همراه بني ذنب حمار (بني عباس) هستند و همراه سفياني دائي هاي او از كلب هستند، سفياني و همراهان او بر بني ذنب حمار (بني عباس) پيروز مي شوند ـ بني ذنب حمار (بني عباس) بنوعي به قتل مي رسند كه مانند آن هرگز واقع نشده باشد و همچنين مردي از بني ذنب حمار (بني عباس) با جمعيت و استعداد از دمشق مي رسد پس سفياني او را با جمعيتش به گونهاي كه مانند آن هرگز واقع نشده، همه را به قتل مي رساند.
و همين قصه است تاويل قول خدايتعالي: پاره ي گروه ها از ميان خلايق با هم مخالفت كردند. پس واي بر كافران از شر حاضر شدن روز بزرگ كه روز جنگ سفياني باشد. سفياني بر تمام مخالفين خود پيروز مي شود و سپس براي او مقصدي نمي باشد مگر آل محمّد(ص) و شيعيان ايشان، پس لشكري به كوفه مي فرستد وقتي كه به آنجا مي رسند جماعتي از شيعه ي آل محمّد(ص) مي گيرند، پاره اي را مي كشند و پاره اي ديگر را بدار مي كشند

پي‌نوشت‌ها:
 

1-عقد الدرر : ص 72 - 73 ب 4 ف 2 و كنز العمال : ج 11 ص 284 ح 31535و برهان المتقي : ص 112 - 113 ب 4 ف 2 ح 8و فرائد فوائد الفكر : ص 15 ب و منتخب الأثر : ص 458 ف 6 ب 6 ح 22
2-كمال الدين : ج 2 ص 651 ب 57 ح 9 و البحار : ج 52 ص 205 ب 25 ح 36
3-الاختصاص : ص 208 و منتخب الأثر : ص 423 ف 6 ب 1 ح 4 و البحار : ج 52 ص 186 ب 25
4-غيبة نعماني 149 والاختصاص 255
5-النعماني : ص 279 ب 14 ح 67و غيبة الطوسي : ص 269 - الفضل عن الحسن بن محبوب ، كما في الارشادو البحار : ج 51 ص 56 ح 44
6-عصرظهور-علي کوراني ص112
7-غيبت نعماني ص 279
8-عقددالدررص94
9-معجم لاحاديث المهدي جلد1ح235 عقددالدررص 74 البرهان المتقي ص77 اثباة الهديج3 ص 557
10-غيبة شيخ طوسي ص 270
11-غيبت طوسي ص268
12- بحارالانوارج53 ص83 مختص بصائرالدرجات ص 200
13-المهدي المنتظرج2 ص254 و255
14-نسخه خطى ابن حماد، ص 71.
15-بحار الانوارج53 ص59
16-المهدي منتظرج1 ص412
17-البرهان متقي الهندي 31/123
18-ملاحم ص100
19-تر جمه مهدي موعودصفحه 1001
20-سوره مبارکه مریم 27
21-بحارالانوارج52 ص225 و تفسیرعیاشی ج1 ص64
 

منبع:http://mahdiyavar.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mahdiyavaar




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.