چله نويسي
انتخاب : احسان رضايي
نويسنده هايي كه در زماني كمتر از يك ماه و نيم رمان نوشتند
آگاتاكريستي
مدت نگارش : 20 روز
سركار خانم كريستي سال 1934 را كلا در سفر گذراند، با شوهر دومش به شرق آمدم و در عراق باستان شناسي كرد، به ايران سفر كرد، در هتلي در استانبول «قتل در قطار سريع السير شرق» را نوشت ، انصاف بدهيد كه توي اين هاگير واگير سفر ، همين 20 روز هم براي يك كتاب خيلي زياد بوده .
ري برادبري
مدت نگارش: شش هفته
معلوم نيست چه حكمتي است كه علمي ـ تخيلي نويس ها اين قدر دستشان تند است و چشم بسته هم بلدند بنويسند . هم آسيموف و هم ري برادبري به تند نويسي شهره هستند اما اينكه يكي از سه كتاب شاخص اين حوزه فقط در يك ماه ونيم زمان نوشته شود ، ديگر از آن كارهاست .جالب است كه برادبري در پاسخ اين سوال كه «چطور اين كتاب را اين قدر سريع نوشتيد؟» جواب داد، «پس بايد چطوري مي نوشتم؟»
استفن كينگ
مدت نگارش : 20 روز
آقاي كينگ از اصلش به پر كاري و پرنويسي مشهور است (او جايي گفته كه روزي 2000 كلمه مي نويسد)، اما اين يكي كتابش واقعا نوبر بود و كينگ سر اين كتاب با خودش مسابقه گذاشت و اتفاقا برنده هم شد. كينگ اين كتاب را بدون هيچ پيش مطالعه و تحقيق و طرح قبلي نوشت و بعد كه 25 هفته درصدر فروش باقي ماند، گفت ايده كتاب را ازيكي از كابوس هاي هميشگي اش دزديده. به اين مي گويند تبديل هر چيزي به پول!
چارلز ديكنز
مدت نگارش : شش هفته
در بيشتر سايت هاي طرفداران ديكنز يكي از سوال هاي رايج همين است كه آيا ديكنز كريسمس را اختراع كرده يا چي ؟ و اين به خاطر داستان هاي متعددي است كه ديكنز درباره كريسمس دارد و به نوعي تصور امروزي ما از كريسمس را شكل داده . معروف ترين اين داستان ها همين كتاب ، يا همان «اسكروچ» خودمان است كه ديكنز آن را به عنوان يك جور شوخي و تفنن نوشت.
فئودور داستايفسكي
مدت نگارش :26 روز
نويسنده بزرگ روس بدهكار بود و متاسفانه معتاد به قمار. داشت «جنايت و مكافات » را هم مي نوشت . پس براي پرداخت بدهي اش يك قرارداد كوتاه مدت با ناشر بست كه از سه ماه زمان آن قرارداد، دو ماهش راهم به علافي گذراند . بنابراين رفت يك منشي تايپيست گرفت . او رمان را براي منشي اش ديكته مي كرد و او هم اصلاح مي كرد ومي نوشت . اين ماجرا به چاپ «قمارباز» و ازدواج داستايفسكي منجر شد.
اليزابت جنكينز
مدت نگارش : سه هفته
جنكينز را در ايران به زندگينامه اي كه درباره جين آستين نوشته مي شناسيم . خانم نويسنده كه تابستان همين امسال در 104 سالگي درگذشت ، رمان «لاك پشت و خرگوش» را با تم يك ازدواج به ظاهر موفق نوشته كه شكست مي خورد. اودر زمان نوشتن اين رمان از نامزدش جدا شده و براي رهايي از فكر و خيال دست به کار نوشتن شد. خودش مي گويد : «از موقع نوشتن ديگر نگاهي به كتاب نكرده ام ، يادآور دوراني است كه خوش ندارم به آن بازگردم.»
ريچارد كارلسون
مدت نگارش : 12 ساعت
دكتر كارلسون آمريكايي در طول يك پرواز اقيانوسي (از اسپانيا به آمريكا) اين رمان روان شناسانه را نوشت كه براي 35 هفته درصدر پرفروش هاي ايالات متحده بود.25 ميليون نسخه از آن فروخت و در همين ايران خودمان هم سه ترجمه مختلف دارد . شما هم سخت نگيريد!
جك لندن
مدت نگارش : چهار هفته
آقاي جك لندن بعد از آوردن دو بچه به فكر طلاق و طلاق كشي افتاده بود . براي همين از خانه زد بيرون و به نزديك ترين مهمانخانه محل مراجعه كرد. آنجا از زور تنهايي و بيكاري نشست و معروف ترين رمانش را نوشت . بعد كه نوشتنش تمام شد ، رفت زنش را طلاق داد. قصه مابه سر رسيد.
ويليام شكسپير
مدت نگارش: 3 روز
اگر حرف آنهايي را كه مي گويند نمايشنامه ها كار خود را شكسپير نيست باور نداشته باشيم ، چاره اي نداريم جز اينكه قبول كنيم شكسپير براي هر نمايشنامه بيشتر از پنج ماه وقت نداشته .تازه بعضي نمايشنامه ها را هم همزمان مي نوشته . به طور سنتي معروف است كه او«شاه لير» را سه روزه نوشته اما اگر هم اين ادعا درست نباشد ، حداقلش اين است كه شكسپير در نيمه اول 1606 همزمان سه نمايشنامه «شاه لير» ، «مكبث» و «آنتوني و كلئوپاترا» را خلق كرده كه هيچ ربطي هم به همديگر ندارند.
ويليام فاكنر
مدت نگارش : شش هفته
فاكنر اين رمان معروفش را وقتي نوشت كه در نيروگاه برق مشغول به كار بود و فكر مي كرد خلاقيتش به پايان رسيده است . خودش تعريف مي كند«عامدانه نوشتن يك شاهكار را شروع كردم» وبعد براي اينكه خودش را گول بزند كه هنوز هم مي تواند ، سعي كرد اين اثر را زودتر و زودتر تمام بكند. حقه اش گرفت .
مارك تواين
مدت نگارش : چهار هفته
مارك تو اين ، تام ساير را از روي بچگي خودش خلق كرد و اين كار را هم آن قدرت سريع انجام داد كه فاصله دو سفر دريايي اش را به نحو احسن پر بكند. بر خلاف ايين كتاب ، نوشتن «ماجراهاي هاكلبري فين» كه در واقع دنباله تام ساير است هشت سال طول كشيد چون كه تو اين مجبور بود مدام به كتاب اول مراجعه بكند و قصه را با آن تنظيم بكند. نتيجه مي گيريم كه فكر كردن زيادي مانع نوشتن رمان است!
آرتور كانن دويل
مدت نگارش : سه هفته
اين داستان بلند البته شاهكار كانن دويل نيست اما اهميتش در اين است كه براي اولين بار ، سر و كله شرلوك هلمز از اين داستان پيدا شد . دكتر كانن دويل چون از نبوغ زيادي رنج مي برد ، در 21 سالگي درس پزشكي را تمام كرد. عاقبت مدركش را بعد از پنج سال تست و امتحان دادند. با اين حال ملت هنوز باورشان نمي شد كه او جدي جدي دكتر باشد . او هم در ساعات انتظارش براي مريض داستان مي نوشت.
براي همين هيچ كدام از آثارش وقت چنداني نبردند.
گراهام گرين
مدت نگارش : شش هفته
گراهام گين درگير نوشتن «قدرت و افتخار» بود و مي خواست جوابي به «خوشه هاي خشم» اشتاين بك بدهد اما كار جلو نمي رفت و تازه به نظرش كتاب بفروش هم نمي شد.«آن موقع براي نوشتن « قدرت و افتخار» به درد سر افتاده بودم؛ تا آنجا كه عقل من قد مي داد پولي در اينكتاب نبود. مطمئنا همسر و دو فرزندم با كتابي كه پرفروش نبود نمي توانستند زندگي كنند ، پس تصميم گرفتم كتابي سرگرم كننده را با سرعت بالا بنويسم . صبح ها اين كتاب را مي نوشتم و بعدازظهرها با «قدرت و افتخار» كلنجار مي رفتم.»
موريل اسپارك
مدت نگارش : چهار هفته
«بايد در مورد اينكه تابستان خودمان را چگونه گذرانده بوديم مي نوشتيم اما من در مورد تابستان خود معلممان نوشتم . به نظرم جالب تر بود.» بله ، به همين راحتي . جين برودي ،معلم مدرسه اسكاتلندي به شاگردهايش يكي از همين موضوع انشاهاي ابدي و ازلي را داده بود و اين درسي است براي همه ما كه از گندترين سوژه ها هم مي شود شاهكار خلق كرد.
منبع:داستان همشهري خردنامه شماره 66