مقدمه اي برجريان حضور صهيونيست؛ در مطبوعات پيش از انقلاب اسلامي در ايران (1)

روابط ايران و اسرائيل در پيش از انقلاب اسلامي، جنبه هاي گوناگوني داشت که يکي از عرصه هاي مهم اين رابطه به فعاليتهاي اسرائيل در حوزه فرهنگ و رسانه هاي همگاني بازمي گردد. رژيم صهيونيستي براي در دست گرفتن رسانه هاي جهان، سرمايه گذاري فراواني انجام داده است. در همين راستا، سران اسرائيلي در پيش از انقلاب، براي در دست
چهارشنبه، 29 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقدمه اي برجريان حضور صهيونيست؛ در مطبوعات پيش از انقلاب اسلامي در ايران (1)

مقدمه اي برجريان حضور صهيونيست؛ در مطبوعات پيش از انقلاب اسلامي در ايران (1)
مقدمه اي برجريان حضور صهيونيست؛ در مطبوعات پيش از انقلاب اسلامي در ايران (1)


 

نويسنده: هادي رستمي مراد




 

چکيده
 

روابط ايران و اسرائيل در پيش از انقلاب اسلامي، جنبه هاي گوناگوني داشت که يکي از عرصه هاي مهم اين رابطه به فعاليتهاي اسرائيل در حوزه فرهنگ و رسانه هاي همگاني بازمي گردد. رژيم صهيونيستي براي در دست گرفتن رسانه هاي جهان، سرمايه گذاري فراواني انجام داده است. در همين راستا، سران اسرائيلي در پيش از انقلاب، براي در دست گرفتن مطبوعات ايران تلاش گسترده اي را آغاز کردند تا از راه مطبوعات نظر مردم ايران را به نفع خود دگرگون کنند و بتوانند پشتيباني آنها را براي رويارويي با اعراب به دست آورند.
در اين مقاله کوشش شده است روشهاي رژيم صهيونيستي براي نفوذ در مطبوعات ايران و واکنش هاي رژيم پهلوي، مطبوعات و مردم ايران مورد بررسي قرار گيرد.
واژگان کليدي: روابط ايران و اسرائيل، مطبوعات، رژيم صهيونيستي، رژيم پهلوي.

اشاره
 

منشه امير، مخبر قديمي و معروف راديو اسرائيل طي مقاله اي با عنوان «چهره يهودي در رسانه هاي گروهي ايران، از پايان جنگ دوم تا امروز» در جلد سوم از مجموعه «يهوديان ايراني در تاريخ معاصر» برآن است تا با تصوير نازيباي عملکرد يهود و صهيونيسم در دوران قبل و بعد از انقلاب، ضرورت طراحي و اجراي يک برنامه اساسي در عرصه رسانه را به صهيونيست ها گوشزد نمايد.
اگر چه صهيونيست ها از ديرباز نسبت به اين مهم توجه اساسي داشته و دارند ولي يک دليل اساسي مانع از تحقق نيات آنها در اين عرصه شده است و آن فرهنگ و اعتقادات ريشه اي مردم نسبت به يهود است که منشه امير نيز به آن اشاره مي کند.(1) و در ادامه آنچه مايه قوام اين نگرش است، روحيه عدالت خواهي و مبارزه با ظلم است که پس از اشغال فلسطين و آواره شدن فلسطيني ها در ميان مردم ايران گسترش و تعميق يافت.(2)
مقاله حاضر با مرور کوتاه بر اين فضا و به عملکرد گذرا از برنامه ها و اقدامات صهيونيستها در ايران مي پردازد. ضمن آنکه مي بايست درکنار آن به موارد زير توجه اساسي داشت:
1 ـ از زماني که اولين روزنامه رسمي يهوديان به نام«شالوم» در 21مارس 1915(1فروردين1294) در تهران منتشر شد،(3) هيچ کس فکر اين را نمي کرد که اين اقليت يهودي با شمار اندک و محدوديتهاي خود در ايران، برآن است تا از اين وسيله رسانه اي به منظور اطلاع رساني و جهت دهي ديدگاهي در ميان يهوديان و غير يهوديان حداکثر استفاده را بنمايد و بدين ترتيب در کوران حوادث سياسي اين انگيزه با ضعف و قوت، ولي بدون تعطيلي، تاکنون نيز ادامه داشته و در مقاطع حساس نقش خود را با زيرکي تمام ايفا کرده است.
زماني که سخن از روزنامه نگاري و مطبوعات و نقش يهود و صهيونيسم، در ايران به ميان مي آيد نمي بايست از شالوم، هاگئولا، هحييم، شوراشيم، بينيان، راهنمايي يهود، عالم يهود، بني آدم، نيسان، دانيال، سينا، اسرائل(4) و پس از انقلاب تموز و يا بيتا به سادگي گذر کرد.
2 ـ دومين و اساسي ترين مطلب در بحث مطبوعات و صهيونيسم در ايران به هيچ عنوان نبايد از عناصر يهودي و صهيونيست نفوذي در مطبوعات داخلي ايران غافل بود. اين عده بدون آشکار کردن دين و يا ايده صهيونيستي خود در مهم ترين روزنامه هاي ايران حضور فعال داشته اند. افرادي همچون منوچهر اميدوار با سابقه بيست ساله در روزنامه اطلاعات و يا سيمون فرزامي در همان روزنامه از آن جمله اند.
در اين مورد، هما رافائيل زاده با نام تغيير يافته اش، هما سرشار به عنوان اولين روزنامه نگار زن يهودي در هفته نامه زن روز به همراه گيتي سيمانطوب بروخيم و ويدا شفق و دکتر هوشنگ ابرامي در مجله فردوسي(5) از معروف ترين چهره ها هستند و عده اي که همچنان با ظاهري موجه به فعاليت خود در اين روزنامه ها و نشريات، پس از انقلاب ادامه مي دهند.

مقدمه
 

با آغاز روابط بين ايران و اسرائيل در پيش از انقلاب، همکاري هاي طرفين در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، نظامي، امنيتي و از جمله فرهنگي توسعه يافت. با اجراي کودتاي 28 مرداد و روي کار آمدن دولت دست نشانده و طرفدار غرب در ايران، زمينه هاي مساعدي براي گسترش و تعميق روابط بين ايران و اسرائيل فراهم گرديد. يکي از عرصه هاي مهم اين رابطه، به اقدامات و فعاليتهاي اسرائيل در حوزه فرهنگ و رسانه هاي همگاني باز مي گردد.
رسانه هاي همگاني، نقش مهمي در برانگيختن علاقه مردم نسبت به مسائل اجتماعي و سياسي دارند. اين رسانه ها، نه تنها مسائل تازه اي را مطرح مي کنند بلکه مي توانند با افشاگري ها و انتقادهاي خود، افکار عمومي را به هيجان آورند و آنها را بسيج کنند.(6) يکي از رسانه هاي همگاني تاثيرگذار، مطبوعات و نشريات مي باشد. شايد بتوان روزنامه ها و مطبوعات را يکي از با نفوذ ترين وسيله انتقال اخبار به مخاطبان قلمداد نمود. از آنجا که مطبوعات هر کشور نقش بسزايي در هدايت افکار عمومي جامعه دارند، مي بايست نقش مهمي را براي آنان در اين زمينه قائل شد. يکي از ويژگيهاي روزنامه ها آن است که آنها مي توانند به علت تنوع، هر گروهي را مخاطب قرار دهند، با زبان خودشان با آنها ارتباط برقرار کنند و مطالب مورد علاقه آنها را منتشر کنند(7) با توجه به همين امر، مقامات اسرائيلي و صهيونيست ها سرمايه گذاري فراواني براي در دست گرفتن رسانه هاي جهان به عمل آورده و مي آورند. به دليل همين اهميت در سال 1869م«راشون» خاخام يهودي طي يک سخنراني در شهرپراگ در اهتمام يهود به امر تبليغات چنين گفت:
«اگر طلا، نخستين ابزار ما در سيطره و حکومت برجهان است بي ترديد مطبوعات و روزنامه نگاري دومين ابزار خواهد بود» همچنين در اولين کنگره صهيونيسم که به رياست تئودوهرتزل در سال 1897در شهر بال سوييس تشکيل شد، زمينه خطرناکي را به وجود آورد... زيرا شياطيني که در اين کنگره گرد هم آمده بودند، براين نظر اتفاق داشتند که نقشه برپايي دولت اسرائيل جز با تسلط بر سازمانهاي خبري جهان به ويژه مطبوعات و روزنامه نگاري ميسر نخواهد شد.(8)
براين اساس به موازات گسترش روابط رژيم صهيونيستي با دولت شاه، اين رژيم تلاش وافري را براي نفوذ و تاثير بر مطبوعات وقت ايران به عمل آورد. اگرچه روابط ايران و اسرائيل در پيش از انقلاب، ابعاد گسترده اي يافت ولي اين روابط محدود به هيئت حاکمه بود و توده ها و اقشار مختلف جامعه نسبت به اين رابطه، نظر مساعدي نداشتند. وجود جو منفي و انزجار جامعه ايران از رژيم صهيونيستي باعث شد که رژيم شاه سعي در کتمان اين رابطه و ابعاد مختلف آن نمايد. همين موضوع سبب گرديد که اسرائيل از طريق مطبوعات، اقداماتي را در سطح افکار عمومي جامعه ايران انجام دهد تا بدين وسيله ذهنيت منفي جامعه ايران را خنثي نمايد. عواملي را که سبب رويکرد اسرائيل نسبت به مطبوعات ايران پيش از انقلاب گرديد، مي توان در سطوح مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار داد:

1. منفور بودن رژيم صهيونيستي در جامعه ايران
 

از بدوتاسيس رژيم صهيونيستي، مردم ايران ـ همگام با مبارزات ضد استعماري خويش ـ مخالفت خود را با تاسيس اين رژيم اظهار نمودند؛ در اين ميان، روحانياني همچون آيت الله کاشاني، نقش چشمگيري در هدايت توده ها برعهده داشتند. آيت الله کاشاني، اولين گام مبارزاتي خود را براي قطع کردن دست استعمار انگليس از منابع نفت ايران برداشت و بعد ازآن، مردم را به حمايت از فلسطين فراخواند به همين مناسبت اجتماعات عظيم تشکيل شد؛ که پس از سخنراني آيت الله کاشاني هزاران نفر مهياي عزيمت به فلسطين براي جنگ با صهيونيست ها گرديدند... حمايت ايرانيان از مردم فلسطين که از1326خ شروع شده بود در 1327خ با تشکيل ميتينگ ها و اجتماعات بزرگ تا تبعيد آيت الله کاشاني ـ و همچنين سالهاي بعد ـ ادامه يافت.(9) با ظهور نهضت امام خميني در 15خرداد1342 و سخنراني ها و اطلاعيه هاي پرشور ايشان اين روند گسترش و تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه يافت.
انزجار ايرانيان از صهيونيست ها از نگاه خود آنها نيز به دور نماند. يکي از اين افراد«مئيرعزري» سفير اسرائيل در ايران پيش از انقلاب بود. اظهارات وي در اين مورد جالب توجه مي باشد:
روزي که به نام نماينده سياسي اسرائيل به ايران پاي نهادم، اسرائيل نزد مردم اين کشور نام نيکي نداشت. دستگاههاي يهودي ستيز از کار باز نايستاده و اسرائيل را غولي شناسانده بودند که به سرزمين هاي همسايگانش دست درازي کرده و آرامش را در خاورميانه برهم زده است. در چنين بازاري انبوهي از دروغ و سرشار از ناسزاها و ناروايي هاي بي پايه، چاره اي نبود جز داد و ستد گسترده با سران رسانه هاي گروهي و ياري به آنان در شناخت راستين اسرائيل و مردم آشتي پرور و دوست جوي آن. اين تنها راهي بود که مي توانستيم از بدبيني ها و بدآموزي ها بکاهيم و به راستي ها و درستي ها بيافزاييم.(10)
يکي ديگر از يهوديان نيز کتابي در اين مورد نوشته که اگرچه با نگاه مغرضانه به موضوع نگريسته، ولي به واقعيت مخالفت جامعه ايران با رژيم اسرائيل اعتراف کرده است.
در 14مي 1948داود بن گوريون، استقلال اسرائيل را به جهانيان اعلام داشت و کشورهاي مصر و اردن و سوريه و لبنان و عراق، بي درنگ جنگ با کشور نوپاي اسرائيل را آغاز کرد. ايران گرچه کشور عربي نبود تا به اين بهانه رو در روي اسرائيل بايستد، اما آرام هم نمي توانست نشست. غوغا از درون به پا شد...مطبوعات به دولت پوشالي حمله کردند و مسئله جنبه مذهبي و اسلامي گرفت.(11)
هرچه روابط شاه با رژيم صهيونيستي گسترش پيدا مي کرد، نفرت از اين رژيم نيز در جامعه ايران بيشتر ميشد. مقامات اسرائيلي براي مقابله با اين امر تدابيري را اتخاذ نمودند. از جمله مي توان به سفر ژنرال «مايرآميت» به ايران اشاره داشت. وي که در سال 1341به جاي «حثيم هرزوگ» رييس اداره اطلاعات ارتش اسرائيل شده بود. طي سفر به ايران با مقامات دولتي، ملاقات و پس از بازگشت به اسرائيل گزارش خود را به «بن گوريون» و«گلداماير» تسليم نمود. او توصيه کرد:
سعي شود تماس هايي با خارج از محدوده هيئت حاکمه ايران برقرار شود. او متذکر شد که اسرائيل در ميان مردم ايران منفور است و بايد به آينده بينديشد. در خلال چند سال آينده نيروهاي جديدي در ايران سربلند خواهند کرد که در حال حاضر، اسرائيل هيچ تماسي با آنها ندارد. آميت توصيه کرد که سعي شود با دانشگاهها و روزنامه ها حتي با شخصيت هاي مذهبي و ليبرال رژيم تماس برقرار شود.(12)
هرچند رژيم شاه سعي در کتمان روابط خود با اسرائيل داشت، ولي اخبار اين روابط در سطح جامعه پخش ميشد و موجي از مخالفت و بدبيني را در بين توده ها ايجاد کرد؛ بويژه آنکه امام و روحانيون خطر تسلط اسرائيل بر رسانه ها و همراهي رژيم شاه با اين موضوع را براي مردم بازگو کرده بودند. امام (ره) در پاسخ به سوالي در مورد چگونگي اطلاع از اخبار فلسطين چنين پاسخ داد:
آري خبر مي رسيد به همان وسيله اي که به ساير کشورها مي رسد. البته رژيم ايران سعي مي کرد که اخبار جنگ مسلمانان با کفار را به نفع کفار گزارش کند و اين کار را هميشه کرده است و هميشه اعراب را مشتي مردمي که مسائل را درک نمي کنند معرفي کرده است. رژيم، يکي از پشتيبانان بزرگ اسرائيل است راديو و وسايل ارتباط جمعي، همه، چه آنهايي که از خود رژيم است و چه آنهايي که زير فشار رژيم بوده اند به نفع اسرائيل کار مي کردند و اين ما بوديم که از اول با تمام برنامه ها مخالفت کرده ايم و اکنون نيز مي کنيم.(13)
به رغم فشارهاي رژيم شاه براي کاستن از مخالفت توده ها با اسرائيل، اين مخالفت روز به روز افزايش مي يافت. مثلاً در شهريور1347شعارهاي «هايل هيتر» و «اسرائيل گمشو» بر روي اتومبيل نيمرودي(يعقوب) نوشته شد.
جدي ترين تظاهرات ضد اسرائيلي به هنگام مسابقات فوتبال آسيايي در تهران روي داد. در استاديوم صدهزار نفري[آزادي] بادکنکهايي به هوا رفت که روي آنها علامت صليب شکسته نقش شده بود و جمعيت تماشاچي در حاليکه پيکره اي به شکل «موشه دايان» برافراشته بودند، به آن آب دهان مي انداختند و آن را لگدمال مي کردند. شاه از شدت احساسات ضد اسرائيلي مردم مبهوت شده، درصدد يافتن تدابيري براي برقراري نظم و آرامش برآمد.(14)

پي نوشت ها :
 

1 ـ يهوديان ايراني در تاريخ معاصر،ج3(مرکز تاريخ شفاهي يهوديان ايراني، لس آنجلس،1999) ص29
2 ـ همان
3 ـ همان، ج4 (زمستان 2000)ص15
4 ـ همان
5 ـ همان، ص33و34
6 ـ علي اسدي، افکار عمومي ارتباطات(تهران: سروش،1371)ص116
7 ـ همان،ص177
8 ـ مطبوعات عصر پهلوي به روايت اسناد ساواک، کتاب ششم(تهران: مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات1382)ص16
9 ـ جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران،ج1(قم: دفتر انتشارات اسلامي)ص337و 338
10 ـ مئير عزري، يادنامه، دفتر يکم(اورشليم،2000)ص177
11 ـ حبيب لوي، تاريخ جامع يهوديان ايران(لس آنجلس: بنياد فرهنگي حبيب لوي1997)ص539
12 ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي(تهران: البرز1373)ص293
13 ـ فلسطين از ديدگاه امام خميني(تهران: موسسه تنظيم و نشرآثار امام خميني1374)ص29
14 ـ مهدوي، همان، ص391و 392
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.