جستاري کوتاه درباره رابطه علم و دين(2)

نگاه به آفرينش و جهان بيني نقش وحدت بخشي به انديشه ها و اطلاعات متنوع انسان دارد که همواره مورد توجه انسان بوده است . «يکي از مهم ترين و جدي ترين دغدغه هاي انسان امروز در مواجهه با انبوه اطلاعات و يافته هايي است که چگونه مي توان بين نتايج معتبر و مسلم و اثبات شده ناشي از
يکشنبه، 6 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جستاري کوتاه درباره رابطه علم و دين(2)

جستاري کوتاه درباره رابطه علم و دين(2)
جستاري کوتاه درباره رابطه علم و دين(2)


 

نویسنده : حجه الاسلام دکتر حميد فغفور مغربي1




 

جهان بيني علمي و ديني
 

نگاه به آفرينش و جهان بيني نقش وحدت بخشي به انديشه ها و اطلاعات متنوع انسان دارد که همواره مورد توجه انسان بوده است .
«يکي از مهم ترين و جدي ترين دغدغه هاي انسان امروز در مواجهه با انبوه اطلاعات و يافته هايي است که چگونه مي توان بين نتايج معتبر و مسلم و اثبات شده ناشي از مطالعه روشمند اين منابع، سازگاري و هماهنگي و وحدت ايجاد نمود به طوري که تمام اطلاعات و معلومات در يک سيستم منسجم و خالي از هر گونه تناقض دروني تعبير و تفسيري واحد و منسجم از همه واقعيات و تجارت بشري را در اختيار ما قرار دهند »29
علوم تجربي نوين در آغاز نگاه مکانيکي به جهان داشت و جهان را ساعتي فرض مي کرد که با ساخته شدن آن و شروع به کار آن ديگر براي تداوم حرکت نيازي به سازنده ندارد .اين نوع بينش از زمان گاليله آغاز و با پيدايش فيزيک نيوتني گسترده شد، در ادامه با نظريه داروين ارزش خليفه اللهي که اديان براي انسان قايل بودند به کلي فروريخت و انسان موجودي تکامل يافته از حيوان و نوعي حيوان تلقي شد30سپس فرويد روانشناس معروف با طرح روان ناخودآگاه در يک ديدگاه خود توضيح داد که انسان تمام باورها و فعاليت هاي ديني او ريشه در اميال و شهوات سرکوب شده داشته که در ضمير ناخودآگاه انسان جاي گرفته و دين چيزي جز نمود عقده هاي روحي انسان نيست.31
با پيدايش نظريه کوانتوم نگاه مکانيکي به جهان فروريخت ولي با اصل عدم قطعيت و برداشت برخي فيزيکدانان و فلاسفه علم، اصل عليت که اثبات خدا مي نمود زيرا سؤال رفت.32
آيا علوم تجربي نوين چنين نتيجه اي داشته يا برداشت برخي از دانشمندان اين علوم است، مسلمانان خود از بنيان گذاران علوم جديد تجربي در دوران تمدن طلايي خود بوده اند، آثاري چون قانون ابن سينا، جبر و مقابله خوارزمي ، فيزيک ابن هيثم و مثلثات محمد بن جابر و بيروني، شيمي زکرياي رازي و جابرين حيان نشان گر آن است، ولي آن ها جهان را آيه و آينه صفات خدا مي دانستند در حل اين مشکل بعضي نظر بر اين دارند که خاستگاه معرفت شناسانه اين دو علوم تجربي متفاوت است يعني مسلمانان اين علوم را در رابطه با خدا مي بينند ولي علوم تجربي جديد جهان را مادي مي انگارد، به عبارت ديگر علوم تجربي مسلمانان جهان طبيعت را وابسته به حکمت و مشيت الهي مي داند که با عقل و اراده کامل اداره مي شود و تلقي از جهان معناگرايانه و هدفمندانه است و علوم تجربي نوين جهان طبيعت را واقعيتي جدا از خداوند و جز ماده چيزي نمي داند که به نوعي تلقي پوچ گرايانه از جهان منجر مي شود .
ديدگاهي که ريشه اختلاف دو برداشت را معرفتي مي داند معتقد است «هيچ علمي در خلاء پديد نمي آيد، علم تحت شرايط خاصي در غرب و با انگاره هاي فلسفي مشخصي در مورد ماهيت واقعيت ظهور کرد».33و براين باورند که علم ديني و علم غير ديني(سکولار)وجود دارد .
منظور از علم دين يا بطور خاص علم اسلامي اين نيست که کاوش هاي علمي به صورتي نوين انجام شود يا براي انجام پژوهش هاي فيزيکي شيميايي و زيستي به قرآن و حديث مراجعه گردد و يا کارهاي علمي با ابزارهاي هزار سال پيش صورت پذيرد و بالاخره آنکه دست آوردهاي عظيم علم در چند قرن گذشته در ابعاد نظري و عملي به کناري گذاشته شود 34
علم ديني برخاسته از بينش الهي است که اولا وسعت ديد ور شد عقلي بيشتري را ايجاد مي کند ثانيا در جهان بيني انسان معنا داري جهان را نشان مي دهد ثالثا در ساختن نظريه هاي جهان شمول و پايه اي تاثير گذار است رابعا در کاربرد علوم و جهت گيري آن موثر است . علم سکولار جهان را فقط مادي مي انگارد و جهان بيني علمي عملا جهان بيني مادي و تجربي مي باشد .
دربرابر اين ديدگاه گروهي تفاوتي بين علوم تجربي مسلمانان و علوم تجربي جديد را نمي پذيرند و علم را مقوله انساني که به هيچ ملت، دين و آئين تعلق ندارد، مي دانند و تفاوتي در شيوه، کارکرد و عملکرد آن نمي يابند.35
در جهان بيني ديني تمامي موجودات و هستي به نوعي از درک و شعور آگاهي برخوردارند که همان اصل هدايت عامه متکلمان است و قرآن اين حقيقت با واژه وحي خداوند به موجودات عالم بيان کرده است .36و تسبيح همه موجودات عالم حکايت از آن مي کند .
آياتي از قبيل «تُسَبِّحُ لَهُ السّمَاوَاتُ السَّبعُ وَ الأَرضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَإِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمده وَلَکِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم إِنَّهُ کَانَ حَليِماً غَفُوراً».37
هيچ چيز نيست مگر اين که خداوند را از روي ستايش، تسبيح مي کند ولي شما نمي فهميد. براين اساس کساني که جهان را برآمده از حقيقتي مطلق مي دانند جهان را داراي حقيقت مي دانند و به دنبال شناخت آن هستند .
انيشتن مي گويد«تمام افکار اساسي علم زائيده نزاع دائمي هستند که ميان حقيقت از يک طرف و کوشش ما براي فهم اين حقيقت از طرف ديگر در جريان است ».38
1.در جهان بيني ديني، علوم تجربي و مطالعه طبيعت مطالعه آثار صنع خداوندي است به همين دليل«وَمِنَ النَّاسٍ وَ الدَّواَبِّ وَ الأَنعاَمِ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ کَذَلِک إِنَّما يَخشَي اللهَ مِن عِبَادِهِ العُلمَاء إنَّ اللهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ».39فقط دانشمندان از ميان مردم نسبت به خداوند خشيت(ترس از عظمت دارند .
همچنين اين جهان بيني افرينش را تک بعدي نمي بيند و ارتباط آن را با ماوراي طبيعت هم مي بيند و نيز اين جهان بيني هدف و غايت در جهان مي بيند و نظام افرينش را هدف دار و معني دار مي داند .
همچنين در کار جهان علاوه برقوانين مادي، قوانين معنوي مانند دعا را دخيل مي داند .
نگاه علم به طبيعت در بهترين گزينه هاي ممکن عبارت است از :
1.طبيعت منبع اصلي معرفت و کتابي زيبا که دهها ظرافت دارد
2.منظم بودن و قانونمند بودن طبيعت يک قاعده است
3.قابل فهم بودن قوانين طبيعت و امکان شناخت آن مورد ترديد نيست .
4.معنا داري جهان و آغاز و انتهاي آن به نمي دانم مي رسد .

نگاه دين به طبيعت
 

1.عالم طبيعت کتابي سرشار از رموز و اسرار الهي است که بدست قادر و حکيم تاليف يافته و مرتبه اي از سلسله مراتب وجود است .
2.مطالعه علمي آنها آيت بودن آنها برعلم و قدرت و حکمت الهي تکيه شده تمام دين زيبائي ها ناشي از عدم و قدرت و جمال نامتناهي الهي هستند .
3.طبيعت شناسي قرآن جهت دار بوده آموزش بي روح قوانين حاکم برباد و باران، کوهها و درياها بيان نشده است هدف اصلي از حقايق علمي صرف اخبار از حقايق علمي نيست بلکه تاکيد برنشانه بودن و هدفداري آن است .20
4.آفرينش و فرايندهاي آن عالمانه و حکيمانه است .

رابطه علم و دين
 

بيش تر متکفران و انديشمندان الهي از عالمان ديني و غير ديني، چون خداوند را نازل کننده کتاب تشريع وحي و ايجاد کننده کتاب تکوين طبيعت مي دانسته اند، مغايرتي بين کتاب تشريع و کتاب تکوين نمي ديده اند .
گاليله که خود از بنيانگذاران علوم جديد محسوب مي شود در يکي از نامه هايش مي نويسد :
«به نظر من در بحث از مسائل فيزيکي ما بايد بناي کارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدسه بلکه برتجارت حسي و براهين ضروري بگذاريم زيرا هم آيات کتاب مقدس و هم آيات طيعت هر دو کلمه الله اند...به اين جهت حق اين است که هيچ پديده طبيعي که تجربه حسي پيش چشمان ما مي نهد با براهين ضروري صحتش براي ما اثبات مي کنند را نبايد با تشبت به نصوص آيات کريم در معرض چون و چرا در آوريم تا چه رسد به اين که آن ها را تخطئه کنيم».41
مي توان چنين بيان نمود اشتراک علم و دين در دو هدف مورد قبول همگان است . هدف اولي هر علمي و نيز دين شناخت واقع است .
در دين واقع ترين واقعيت ها خدا مي باشد و واقعيتهاي گزاره هاي علمي پرتوي از واقعيت خداست .
هدف دومي هر علمي و نيز دين تصرف است ولي علم در جهان تصرف مي کند و به خدمت انسان در مي آورد و هدف دين تصرف يعني اصلاح فرد وجامعه در مسير کمال و ارزشهاي فطري مي باشد تا تصرف انسان در جهان هدفدار باشد .
ولي گروهي اين رابطه را به دليل شواهدي از گزاره هاي ديني به ويژه کتاب هاي مقدس تورات و انجيل با گزاره هاي علمي متعارض دانسته اند . و گروهي اساسا از مبنا موضوع علم و دين را متمايز، جدا و مستقل مي دانند و بعضي به انگيزه پيدا کردن راه حل تعارض دو مقوله، علم و دين را از يکديگر جدا کرده اند که در ادامه مقاله به آن خواهيم پرداخت .

1ـ رابطه مکمل بودن
 

علم و دين نسبت مکمل بودن را با يکديگر دارند که اين رابطه به دو گونه ممکن است وجود داشته باشد .
الف:گزاره هاي علمي مقدمه گزاره هاي ديني واقع شود ، يعني شناخت نظم طبيعت مقدمه شناخت خدا است يعني علم مقدمه درک ديني شود .
1.مي توان چنين توضيح داد عالم آفرينش برپايه اتقان و نظم دقيق و شگفت آوري استوار است و دانش هاي تجربي امروز نقش مهم در شناخت نظم آفرينش دارد، متکلمان، اين دانش ها را صغراي (مقدمه)قياس خود قرار داده و با ضميمه کردن اصل بديهي عقلي که نظم در افعال، بدون علم و آگاهي فاعل معقول نيست، خدا را اثبات مي کنند، قرآن به برهان نظم توجه فراوان نموده است مانند «ثُمَّ تَوَلَّيتُم مِّن بَعدِ ذَلِکَ فَلَولَا فَضلُ اللهِ عَلَيکُم وَ رَحمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الخَاسِريِنَ».42
حتي در بحث هاي فلسفه احکام که از موضوعات کلامي است از اين رابطه استفاده مي شود مانند «صوموا تصحوا»43.که علوم تجربي با بررسي خود حکيمانه بودن اين دستور ديني را تبيين مي نمايد .
ب:موضوع علم و دين درباره طبيعت، واحد است و لي غايت آن ها متفاوت مي باشد که مي توانند مکمل يکديگر واقع شوند، علم از علل حوادث طبيعي و دين از غايت آن ها يعني کشف معاني پديده ها که نشانه آيت خدا است سخن مي گويد مانند «قُل سِيرُوا فِي الأَرضِ فَانظُرُوا کَيفَ بَذَأَ الخَلقَ ثُمَّ اللهُ يُنشِئُ النَّشأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللهَ عَلَي کُلِّ شيءٍ قَدِيرٌ».44
دين با تاکيد برواقعيت طبيعت، قابل شناسايي بودن قوانين آن و ارج منزلت طبيعت به عنوان باز نمود علم الهي نه تنها اساس لازم براي تکون نهاد علم در زندگي بشر را فراهم اورده است بلکه در تعامل تکميلي با يکديگر قرار گرفته اند .
رابطه مکمل بودن را مي توان با شکل رياضي بين دو مجموعه R,Sنشان داد .
R+S=اثبات خدا يا حکيمانه بودن افعال خدا

2ـ رابطه وحدت و تطابق
 

علم و دين از موضوع واحد و غايت و هدف واحد سخن گفته اند، در اينجا وحدت و انطباق است يعني دين دقيقا موضوعي از طبيعت را با بيان علل طبيعي آن سخن گفته است و علم نيز از طبيعت و علل آن بحث کرده است که اين گزاره ها عينا بريکديگر منطبق مي باشند مانند «وَتَرَي الجِبَالَ تَحسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنعَ اللهِ الَّذِي أَتقَنَ کُلَّ شَيءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِمَا تَفعَلُونَ».45حرکت کوهها در دوران معاصر اثبات علمي شده است 46و حال آن که قرآن قرنها پيش از آن سخن گفته است .در اين صورت دين مي توان زمينه کشف قواني علمي و الگو باشد آنچنان که امروز دانش بيونيک، طبيعت را الگوي مصنوعات بشري قرار داده است، مي تواند بعضي گزاره هاي علمي قرآن و روايات راهنماي علوم باشد .
در اين گونه آيات، دين و قرآن از طبيعت به عنوان يک منبع شناخت ياد کرده است که علل حوادث آن را توضيح داده است .47اين موارد در زمينه علوم انساني جدي تر و گسترده تر است.48
رابطه وحدت و تطابق را مي توان با شکل رياضي زير نشان داد :
RI=SI
P=RI=SI

نمونه هاي رابطه وحدت و تطابق بين قرآن و طبيعت
 

1.در قرآن آيات فراواني از نظم آفرينش و هدف داراي آن سخن گفته است از جمله «الَّذِي خَلَقَ سَبعَ سَمَاوَاتِ طِبَاقاً مَّا تَرَي فِي خَلقِ الرَّحمَنِ مِن تَفَاوتٍ فَارجِعِ البَصَرَ هَل تَرَي مِن فُطُورِ»49او کسي است که هفت آسمان را بر روي يکديگر آفريد و در آفرينش خداي رحمان خللي نمي بيني پس دوباره ديد خود را بگردان آيا نقصاني مي بيني .«الَّذِي لَهُ مُلکُ السَّمَاوَاتِ والأَرضِ وَلَم يَتَّخِذ وَلَداً وَلَم يَکُن لَّهُ شَريِکٌ فِي المُلکِ وَ خلَقَ کُلِّ شَيءٍ فَقَدَّرَهٌ تَقدِيراً»50و همه چيز را آفريد و براي آن اندازه اي قرار داد.«وَالأَرضَ مَدَدنَاهاَ وَ أَلقَينَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتنَا فِيهَا مِن کُلَّ شَيءٍ مَّوزُونِ»51و ما در زمين هر چيزي را باوزن و اندازه مخصوص رويانديم .
آياتي که از تحولا ت در طبيعت و آثارآن سخن رانده است .«اللهُ الَّذِي يُرسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثيرُ سَحَاباً فَيَبسُطُهُ فِي السَّمَاء کَيفَ يَشَاء وَ يَجعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَي الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِلالِهِ فَإِذا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاء مِن عِبَادِهِ إِذا هُم يَستَبشِرُونَ»52خدا کسي است که بادها را مي فرستد پس ابرها را برمي انگيزاند و سپس قطرات باران از لابه لاي ابرها خارج مي شود .
1.آياتي که در قرآن به موجودات طبيعي سوگند ياد شده است .
«الشَّمسِ وَ ضُحَاهاَ وَ القَمَرِ إِذاَ تَلَاهَا وَ النَّهَارِ إِذاَ جَلَّاهَا وَ اللَّيلِ إِذَا يَغشَاهَا وَ السَّمَاء وَ مَا بَنَاهَا وَ الأَرضِ وَ مَا طَحَاهَا»53قسم به خورشيد و روشنايي آن قسم به ماه ...قسم به روز...قسم به شب....قسم به آسمان....قسم به زمين....
2.و نيز مي توان به آياتي که جهان طبيعت در تسخير انسان قرار مي گيرد اشاره نمود «وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الأَرضِ جَميِعاً مِّنهُ إِن فِِي ذَلِکَ لَآياتٍ لِّقَومٍ يتَفَکَّرُونَ»54و همه ي آنچه در آسمانها و زمين است مسخر شما قرار دارد .
در مورد رابطه مکمل بودن و منطبق بودن محققان مسلمان از ديرباز به اين موضوع توجه کرده اند از جمله توضيح داده اند .
«قرآن کريم متجاوز از 750آيه وجود دارد که در آن ها به طور مستقيم يا غيرمستقيم به بررسي پديده هاي طبيعي و اهميت مطالعه عميق آن ها و آيت بودن آن ها برعلم و قدرت و حکمت الهي تأکيد شده است، از ديدگاه قرآن، طبيعت منبع سرشار و زاينده اي براي مطالعه، شناخت و بررسي و کاوش بوده وانسان متفکر بايد هر چه بهتر و بيشتر بدان نگريسته و جمال دلرباي الهي را در اين آيينه صاف ولي غبار مشاهده کند. قرآن به هنگام بيان ظرافت ها و لطافت ها و قوانين پيچيده طبيعي حاکم بر پديده هاي طبيعي همواره براين نکته تأکيد مي نمايد که تمام اين زيبايي ها و دلربايي ها ناشي از علم و قدرت و جمال نامتناهي الهي بوده و موجودات طبيعي، نشانه هاي وجود خالقي حکيم، عليم و قديراند و در واقع طبيعت شناسي قرآن جهت دار بوده و صرفا براي آموزش خشک و بي روح قوانين حاکم برباد و باران و کوهها و درياها و..بيان نشده است. اصرار قرآن براين است که اين طبيعت شناسي بايد صبغه و روح آيت شناسي به خود گرفته و به منزله تصويري در آينه باشد که ما را به صاحب تصوير هدايت مي کند»55
در نهايت مي توان گفت رابطه مکمل بودن و وحدت علم و دين با اولويت هايي به هدف اصلي و فرعي تقسيم مي شود که مي توان چنين توضيح داد .
توجه به اين نکته که هدف اصلي قرآن نشان دادن اين است که طبيعت از آيات الهي که نشانه علم و قدرت و حکمت اوست مي باشد. يعني نشان از مبدأ عالم است و اين که پديده هاي آفرينش، آيت اللهي است .
با بررسي آيات قرآن مي توان گفت از مهمترين اهداف آيات علمي قرآن، اثبات وجود خدا و معاد است تا جائي بعضي ادعا کرده اند«سوره اي در قرآن يافت نمي شود به ويژه سوره هاي مکي مگر اين که در آن اشاره يا تصريحي به عالم هستي و تامل در نظم و خلقت آن است تا سمع و بصر و حواس و عقل بشر را براي تفکر در خلقت الهي تحريک کند آن گاه از مخلوق به خالق و از طبيعت به ايجاد کننده ي آن و از مسبب به سبب و از مصنوع به صانع پي ببرد»56
جالب است نه تنها واژه آيه و مشتقات آن معني داري جهان را نشان مي دهد حتي واژه «شي»معادل «پديده»«فنومن»يا «چيز»مي باشد مفهوم آن تفاوت جدي با واژه «پديده»و«چيز»دارد. ريشه «شي»از شاء، يشاء ،شيئا يعني «خواسته» است و مشيت نيز از همين ريشه است. مفهوم شي يا خواسته يعني کسي آن را خواسته و به مشيت خود آفريده و براي خواست و هدفي آن را پديد آورده . پس هم مبدأ و آغازي را نشان و هم هدف و معاد را اما واژه «پديده» يعني زماني نبوده و بالاخره پيدا شده است و «چيز»هم به معناي چه است و اينک هست ولي مبدأ و هدف را نشان نمي دهد. به ويژه با بررسي و تحقيق ملاحظه مي کنيم اکثر آيات علمي قرآن توجه به اثبات مبدأ و معاد دارد .
واژه «شي»در يک انسجام جامع از محور و مرکز هستي سخن مي گويد، زيرا «راس هرم معارف قرآني توحيد قرار دارد»57و در «انديشه قرآني اين فکر الهي است که حکومت مي کند و ...خدا در قلب و مرکز جهان هستي قرار دارد ».58
هدف فرعي قرآن در گزاره هاي علمي آن است که واقع نمايي از آفرينش نمايد و اينکه انسان را تشويق به مطالعه و توجه به طبيعت نمايد .
دو هدف فوق براي هر مورد از آياتي که قرآن از طبيعت سخن گفته صدق مي کند .
البته هدف اصلي ديگري را نيز مي توان از «مجموعه آيات» نه فقط يک آيه قرآن درباره پديده هاي طبيعي آمده، استنباط کرد و آن نشان دادن اعجاز علمي کتاب خدا است، آنچنان که مفسران بزرگ از اعجاز علمي آن به عنوان يکي از ابعاد اعجاز قرآن سخن گفته اند .
1.در موارد بسياري وجود دارد که مفسران قرآن به مدد يافته هاي قطعي علمي به توضيح و شرح آيات قرآني پرداخته و از اين جنبه اعجاز قرآن پرده برداري کرده است و در واقع علم را در استخدام فهم قرآن قرار داده و به کمک کشفيات علمي، صحت و صدق مطالب قرآن را روشن کرده است. مفسر از تحميل فرضيه ها و قوانين ثابت نشده ي علمي برقرآن پرهيز مي کند و در پي روشن کردن مطالب قرآن است نه تحميل ره آوردهاي علمي برآن. از اين موارد مي توان به مساله حرکت زمين «وَ أَرسَلنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنزَلنَا مِنَ السَّماء مَاء فَأَسقَيناکُمُوهُ وَ مَا أنتُم بِخَازِنيِنَ».56
نقش بادها در پيدايش ابر و باران «و الله الذي ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه الي بلد ميت».نقش کوهها در استوار نگه داشتن زمين »وجعلنا في الارض رواسي ان تميدبکم»و ده ها مورد ديگر که در پرتو يافته هاي علمي آشکار شده است. اشاره کرد. اين روش بهره گيري از علوم روز در تفسير آيات با رعايت موازين روشمندانه منعي ندارد و بلکه نشانه ي عظمت کتاب الهي نيز هست پس قرآن در بحثهاي توحيدي، خداشناسي، معاد و امثال آن از يک سلسله حقايق علمي پرده برمي دارد و علاوه برکسب نتايج توحيدي و اخلاقي و ديني پيروان خود را در جريان علوم مي گذارد و راه گشاي دانش ها نيز هست. مفسران قرآن در اين قسم از تفسير آيات قرآن به کمک علوم روز و با پرهيز از تاويل، تکلف، تطبيق و تفسير به راي، قوانين طبيعي مسلم و صد در صد ثابت شده را چراغي براي کشف رموز آيات قرار مي دهند که اعجاز قرآن را بيش از پيش روشن مي کند و همگان به ويژه دانشمندان را به خضوع در برابر آن وا مي دارد . قرآني که چهارده قرن پيش مطالبي را مطرح کرد که امروز بشر در پرتو تلاش فراوان علمي به آن دست يافته است. در ادامه علامه طباطبائي در نحوه استفاده از علم در تفسير قرآن مي نويسد :
«فهميدن حقايق قرآن و تشخيص مقاصد آن از راه ابحاث علمي دو جور است يکي اين که ما در مساله يي که قرآن متعرض آن است بحثي علمي يا فلسفي را آغاز کنيم و آن قدر آن را ادامه دهيم تا حق مطلب براي ما روشن و ثابت شود آن گاه بگوئيم آيه هم همين را مي گويد، اين روش هرچند که مورد پسند مباحث علمي و نظري است، و لکن قرآن آن را نمي پسندد و دوم اين که براي فهم آن مساله و تشخيص مقصود آن آيه از نظاير آن آيه کمک بگيريم و منظور از آيه ي مورد نظر را به دست آوريم، آن گاه اگر بگوييم علم هم همين را مي گويد عيبي ندارد و اين روشي است که مي توان آن را تفسير خواند، قرآن آن را مي پسندد.»60
سپس مرحوم علامه به نقد شيوه هاي تفسيري گوناگون پرداخته و مشکل اساسي تمام روشهاي تفسيري و تفسير علمي را تطبيق يافته ها با قرآن مي داند«نقص همه اين روشها تطبيق بحثهاي علمي يا فلسفي بر قرآن است»61علامه سپس بر روشهاي علمي تفسير قرآن مانند پراگماتيستي (اصالت عمل)62تفسير ماترياليستي(مادي)63تفسير امپرسيونيستي(اصالت تجربه و حس)64و تفسير پوزيتيويستي(تحقق گرايي)65خرده گرفته و نقد مي نمايد .
البته بايد توجه داشت يک جريان به کلي منکر نقش و تاثير علم و مسايل علمي در فهم قرآن بودند و تفسير علمي را از نظر شرعي و عقلي نادرست مي دانستند، جريان ديگر در تفسير آيات از هر دستاورد علمي هر چند در حد فرضيه براي همسان سازي علم و دين بود، استفاده مي کردند و گزاره هاي ديني را وقتي مي پذيرفتند که با علم جديد سازگار باشد. جريان سوم که بطور عمده از ميان احياگران تفکر ديني بودند که هم شيوه هاي سنتي تفسير قرآن را توجه داشتند و هم نقش علم را در فهم بايسته و شايسته قرآن پذيرفته بودند ولي فقط از قطعيات علمي آن هم با رعايت روشمندانه ويژگي هاي تفسير مانند سياق، لعت، ظاهر و ...استفاده مي کردند .
علامه طباطبائي از شخصيتهاي جريان سوم است که در مقدمه تفسير الميزان مي نويسد«بر سر اين دو راهي کمتر کسي مي تواند راه ميانه را برود نه آنقدر علم را در درک حقايق قرآن دخالت دهد«و نا آنقدر به فکر ساده خود جمود دهد که تا روز قيامت چراغ را بر پيه سوز و سلاح را برگرز و کمند حمل کند بلکه در عين اينکه به ذيل ابحاث علمي متمسک مي شود نتايج حاصله را برقرآن تحميل نکند».66

نمونه هايي از رابطه علم و قرآن در الميزان
 

زوجيت اشياء
 

علامه در تفسير آيه « الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الأَرضَ مَهداً وَ سَلَکَ لَکُم فِيهاَ سُبُلاً وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَخرَجنَا بِهِ أَزواَجاً مِن نَّباتٍ شَتَّي»67مي نويسد :
«حرف باء«ب»سببيت است که نظام سببيت و مسببيت ميان همه چيز عالم را تصديق مي نمايد، و مراد از ازدواج بودن نباتات، انواع و اصناف داشتن آنها است « و يا مراد از آن حقيقت معناي زوجيت است يعني همان نر و مادگي ميان گياهان؛ چنان که علم جديد نيز همين را مي گويد و در حقيقت قرآن کريم در چندين قرن پيش از پيدايش علوم جديد از اين واقعيت خبرداده است»68
1.ايشان در جاي ديگر جامع تر به زوجيت موجودات مي پردازد و در تفسير آيه «سُبحَانَ الَّذِي خَلَقَ الأَزواجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرضُ وَمِن أَنفُسِهِم وَ مِمَّا لَا يَعلَمُونَ»69مي نويسد :
«اين آيه اشاره دارد که مساله تزويج دو چيز با هم و پديد آمدن چيز سوم، ويژه انسان، حيوان و نبات نيست بلکه تمامي موجودات عالم را از اين راه پديد مي آورد و عالم شهود را از راه استيلا تنظيم مي فرمايد و به طور کلي عالم را از دو موجود فاعل و مفعول آفريده است که اين دو به منزله نو و ماده حيوان، انسان و نبات اند. هر فاعلي با مفعول خود برخورد مي کند و از برخورد آن دو موجود سومي پديد مي آيد»70
1.در تاييد موضوع زوجيت از آيه «وَأَرسَلنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنزَلنَا مِنَ السَّماء ماء فَأَسقَينَاکُمُوهُ وَ مَا أَنتُم لَهُ بِخَازِنينَ»71
نيز استفاده نموده و مي نويسد «اين قسمت از آيه مساله نر و مادگي و تلقيح گياهان را اثبات نموده است »72

تاثير وزن در رويش گياهان
 

علامه در بررسي آيه «و انبتنا فيها من کل شي موزون»مي نويسد:«اين آيه به يک اصل مسلم علمي اشاره دارد و آن اينکه وزن در رويش نباتات موثر است و اين خود يکي از دقايق علمي نوين است که قرآن کريم گوي سبقت را در آن از همه آکادمي هاي علمي جهان ربوده است و کشف اين اسرار در چهارده قرن پيش، از قرآن کريم دست کمي از معجزه ندارد ، بلکه خود معجزه است »73

انبساط جهان
 

علامه در تفسير آيه «A»مي نويسد «احتمال دارد که کلمه «موسعون»از اين اصطلاح گرفته شده باشد که مي گويند «فلان اوسع في النفقه=فلاني در نفقه توسعه داد يعني خليج خرج کرد»در نتيجه منظور توسعه دادن به آفرينش آسمان خواهد بود که بحث هاي رياضي جديد نيز آن را تأييد مي کند»74

اختلاف شب و روز و حرکت زمين و خورشيد
 

علامه با توجه به يافته هاي جديد دانش فيزيک و نجوم به روشني در اين موضوعات با استفاده از دستاوردهاي علمي در تفسير آيات گوناگون از جمله آيه «و اختلاف الليل و النهار»براساس حرکت وضعي و انتقالي و محور زمين توضيح مي دهد .
البته افراط ديگر در موضوع که قرآن جامع همه علوم بشري است نادرست است ولي برخي از مفسران با اين پيش فرض که قرآن کريم نسبت به همه ي علوم بشري جامعيت دارد، وارد حوزه ي تفسير شدند و سعي کردند براي هر علمي ريشه يي در قرآن جستجو کنند. ابوحامد غزالي از افرادي بود که به اشتمال قرآن بر همه ي علوم گذشتگان و آيندگان اعتقاد داشت و براين باور بود که «قرآن شامل 77200»علم است زيرا هر کلمه يي يک علم است که اين عدد را نيز بايد در چهار ضرب کرد زيرا هر کلمه يي ظاهر و باطن و حد و مطلعي نيز دارد ».75
جالب است بدانيم قرآن در آيات علمي خود که به جهان طبيعت و تحولات آفرينش اشاره مي کند، در آن ها صاحبان خرد و انديشه در مورد خطاب قرار مي دهد که به معناي آن است که صاحبان انديشه مي توانند آن را درک کنند و همچنين عالمان به دنبال علم هستند و براي غير انديشمندان قابل فهم نيست. پيش فرض قرآن در فهم آيات علمي کساني هستند که عالم اند يا تفکر و تعقل مي کنند .
بطور مثال به آيات زير توجه کنيد«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّماء مَاء لَکُم مِّنهُ شَرَابٌٌ وَمِنهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسيمُونَ . يِنبِتُ لَکُم بِهِ الزَّرعَ وَ الزَّيتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الأَعنَابَ وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِن فِي ذَلِکَ لآيةً لِّقَومٍ يَتَفَکَّروُنَ»76
اوست خدايي که آب را از آسمان فرو فرستاد تا از آن بياشاميد و با آن گياهان و درختان پرورش دهيد...در اين امر نشانه ي روشني است براي گروهي که فکر مي کنند .
وَ سَخَّرَ لَکُمُ الَّيلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمرِهِ إِنَّ فِي ذَلِکَ لَآياتٍ لِّقَومٍ يَعقِلوُنَ».77همچنين آيه «وَمِن آياتِهِ خَلقُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلَافُ أَلسِنَتِکُم وَ أَلوانِکُم إِنَّ فِي ذَلِکَ لَآياتٍ لِّلعَالمِيِنَ».78
وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَکُم مِّن نَّفسٍ وَاحِدَةٍ فَمُستَقَرٌّ وَ مُستَودَعٌ قَد فَصَّلنَا الآيَاتِ لِقَومٍ يَفقَهُونَ»79
با توجه اندکي به آيات فوق پيش زمينه بررسي آيات علمي براي گروهي که«فکر مي کنند»«تعقل مي کنند»«عالم هستند»«گروهي که بطورعميق مي فهمند»که در انتهاي آيات فوق آمده است، مخاطبان قرآن در آيات علمي را مشخص مي نمايد .
برعکس آياتي در قرآن به سرزنش کساني مي پردازد که آيات الهي و اسرار الهي را مشاهده مي کنند اما تدبر نمي کنند.«وَکَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ يَمُرُّونَ عَلَيهَا وَ هُم عَنهَا مُعرِضوُنَ»80و چه بسيار کساني نشانه اي در آسمان و زمين که از کنارش عبور مي کنند و از آن روي برمي گردانند .
شايد مهمترين علل عقب افتادگي علمي مسلمانان علاوه بر دور شدن مسلمانان از دين، همان ديني که عامل پيشرفت مسلمانان و برپايي تمدن طلائي شده بود، پيدايش و رشد جريان ضد عقل پس از افراط عقل گرايي معتزليان بود و به تدريج پس از حمله مغول جريان درون گرايي و تصوف غلبه يافت تا جائي که شخصيت تاثير گذاري چون غزالي در مورد طبيعيات و رياضيات نظر مخالف مي دهد.81
بدون شک يکي از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز علمي آن است تا جائي که عالم دقيق و محتاطي چون آيت الله خويي مي نويسد:«قرآن در آيات زيادي از قوانين هستي و رموز طبيعت و اجرام آسماني و موضوعات ديگر بحث هاي جالب و شگفت انگيزي نموده است و به طور مسلم اطلاع از چنين سنن و قوانين جز از طريق وحي امکان نداشت»82به ويژه آنکه مخاطبان آيات علمي قرآن بشري است که آينده به علوم و اسرار خلقت پي خواهد برد .
«قرآن در دوراني از اين حقايق و اسرار پرده برداشته راهي به اين گونه مطالب نبود» البته در آن تاريخ از دانشمندان يونان و غير يونان عده معدودي بودند که بر قسمتي از اسرار آفرينش دست يافته و بر پاره اي از اين دقايق علمي آگاهي داشتند ولي جزيره العرب از اين مطالب کاملا بدور و در آن منطقه از اين گونه اطلاعات خبري نبود اما قسمتي از حقايق علمي که قرآن از آنها پرده برداشته و بيشتر علوم و دانشهايي که قرآن از چهارده قرن پيش براي بشر آورده است آنچنان مهم و دقيق است که آن روزنه در يونان و نه در غير يونان خبري از آنها نبود بلکه پس از قرنها با پيشرفت و ازدياد علوم اين دانستنيها و اسرار کشف گرديد».83
اما چرا قرآن به صراحت از حقايق علمي سخن نگفته ؟بطور مثال حرکت زمين را با اشاره لطيفي به «مهد» بيان کرده و با صراحت نفرموده زيرا مردم و عالمان زمانه بر سکون زمين عقيده داشتند و براي آنها غير قابل ترديد بود .
«مطالبي که قابل فهم و درک آن دوران بود با وضوح و صراحت بازگو نموده ولي مطالبي که از فهم و درک مردم آن عصر دور بوده به اجمال و اشاره قناعت کرده و شرح و بيان و درک کامل آن را به مردم قرنهاي بعدي که با اکتشافات و پيشرفتهاي علمي مجهز مي شوند محول نموده است .»84
مي توان از منظر ديگر گفت از آنجا که قرآن با دو زبان عقل و دل سخن مي گويد يکي زبان تحليلي -توصيفي و ديگري زبان دل، عاطفي-توصيفي، يعني گزاره هاي قرآني و از جمله گزاره هاي علمي آن از يک طرف توصيف و تحليل و تعليل مي آورد و از طرف ديگر دل و قلب انسان را تحت تأثير عاطفي قرار مي دهد. البته واضح است همه گزاره هاي ديني در مورد علم نيست و از طرف ديگر گزاره هاي علمي قرآن بخش اندکي ازگزاره هاي علمي است که بشر به آنها دست يافته است ولي تعارض بين قطعيات علم و نص و ظاهر دين و قرآن نمي باشد .

3ـ رابطه متعارض بودن
 

منظور از تعارض، تعارض علم خاص يا گزاره هاي علمي خاص با معتقدات ديني خاص است نه تعارض همه علوم با همه اعتقادات ديني. به عبارت ديگر جايي که دين درباره طبيعت، گزاره هايي با همان زبان علم و تبيين علل طبيعي آن آورده است و علم نيز با زبان خاص و تجربه و آزمون خود از علل طبيعي مادي پرده برداشته باشد و بين آن ها مخالفت قطعي باشد. مانند خلقت انسان، يا خلقت آسمان ها و زمين در مدت شش روز. لازم به يادآوري است واژه يوم در فرهنگ قرآني به معناي بيست و چهار ساعت نجومي نيست بلکه معناي دوره مي باشد حتي از آغاز جهان تا قيامت را يوم الدنيا يعني دوره دنيا مي نامد و خلقت آسمانها و زمين در شش دوره است که ممکن است هر دوره ميليونها سال به طور انجاميده است .
شکل رياضي اين رابطه به صورت زير است :
R=S
اين تعارض در کتاب مقدس تورات و انجيل در بعضي موارد واضح و آشکار است به همين دليل ابتدا به علل تعارض آن در کتب مقدس وشرايط علوم جديد غرب پرداخته و سپس در مورد اسلام به اجمال مي پردازيم

پي نوشت:
 

29علم و دين ص4
30ر.ک: موضع علم و دين در خلقت انسان، دکتر احد فرامرز قراملکي.
31فلسفه دين، جال هيک ، ترجمه بهزاد سالکي، ص73.
32علم و دين، ايان باربور، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي،ص335.
33ر.ک: معرفت و معنويت، دکتر سيد حسين نصر، و از علم ديني تا علم سکولار، دکتر مهدي گلشني
34از علم سکولار تا علم ديني، دکتر گلشني ص2و3
35ر.ک: صناعت و قناعت، دکتر عبدالکريم سروش .
36ر.ک: مقاله نگاهي به حقيقت وحي اثر نگارنده مقاله حاضر، مجله ويژگان شماره 2
37اسراء/44
38تکامل علم فيزيک انيشتن، ترجمه آرام،ص250
39فاطر/28
40نظر متفکران مسلمان در مورد طبيعت/سيد حسين نصر ص12
41اکتشافات و ديدگاه هاي گاليله،ص82.
42سوره بقره، آيه 164
43ميزان الحکمه واژه صوم
44سوره عنکبوت، آيه 20
45نمل/88
46علامه طباطبائي آن را در مورد رخدادهاي قيامت مي داند. الميزان ج14،ص390
47ر.ک ، باد و باران در قرآن، مرحوم مهندس بازرگان .
48ر.ک اسلام و مقتضيات زمان، استاد مطهري/الميزان ج2،ص213 و ج4 ص178تا198
49ملک3
50فرقان 2
51حجر19
52روم/48
53شمس1-6
54جاثيه13
55نظر متفکران مسلمان در مورد طبيعت، دکتر سيد حسين نصر،ص12و13
56تفسير الايات الکونيه، عبدالله شحاته،ص30
57الميزان ج10،ص139
58خداو انسان در قرآن، ايزوتسو، ترجمه احمد آرام،ص91
59حجر/22
60الميزان، علامه طباطبائي ج1 ص17و18
61الميزان ج1ص13
62الميزان ج1ص19
63همان ص43
64همان ص50
65همان
66الميزان/ج1/ص17
67طه/53
68الميزان،ج14ص238
69يس/36
70الميزان، ج17ص129
71حجر/22
72الميزان ج12ص214
73الميزان ج7ص214
74الميزان، ج18ص382
75احياء علوم الدين ، غزالي، ج1ص34
76نحل آيه 11و10
77نحل آيه 12
78روم22
79انعام98
80يوسف 105
81مقاصد الفلاسفه ، ابوحامد غزالي ص32
82البيان به نقل از مرزهاي اعجاز، ترجمه جعفر سبحاني ،ص115
83البيان، آيت اله خويي ص117
 

منبع:تبریز، دانشگاه علوم پزشکی ، قرآن و روانشناسی علوم تربیتی ، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه،1385



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط