يک جيب پر پول

امير علي (جواد رضويان) و دختر عمويش، پونه (آناهيتا همتي)، دل در گرو هم دارند. اما غزال (شهره لرستاني)، مادر پونه و اسماعيل (رضا شفيعي جم)، با ازدواج دخترش با اميرعلي مخالف است. او که سوداي ازدواج پونه با مردي از طبقه مرفه را در سر مي پروراند، با اين بهانه که يک سال پيش پدر اميرعلي به دليل اين که گواهينامه نداشت
يکشنبه، 6 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يک جيب پر پول

يک جيب پر پول
يک جيب پر پول


 






 

خلاصه داستان
 

امير علي (جواد رضويان) و دختر عمويش، پونه (آناهيتا همتي)، دل در گرو هم دارند. اما غزال (شهره لرستاني)، مادر پونه و اسماعيل (رضا شفيعي جم)، با ازدواج دخترش با اميرعلي مخالف است. او که سوداي ازدواج پونه با مردي از طبقه مرفه را در سر مي پروراند، با اين بهانه که يک سال پيش پدر اميرعلي به دليل اين که گواهينامه نداشت سبب مرگ خودش و همسر غزال شده، حتي مانع ديدار اميرعلي با پونه مي شود. هم زمان جواني به نام سيروس (يوسف صيادي)، از دوستان اسماعيل که مردي کلاه بردار است، به خواستگاري پونه مي آيد و غزال که گمان مي کند سيروس يک مهندس تحصيل کرده خارج است، به خواستگاري او از پونه پاسخ مثبت مي دهد. اما پونه با تحقيق درباره سيروس به کلاه برداري او پي مي برد و سيروس را رسوا مي کند. اسماعيل که زماني به دليل مشکلات مالي به زندان افتاده و اميرعلي با خريد زمين هاي کشاورزي اسماعيل، او را از زندان بيرون آورده، بر اين باور است که اميرعلي زمين هاي او را از چنگش بيرون آورده و به همين دليل دوست دارد که به گونه اي زهر خود را به امير علي بريزد. او با اين که به ظاهر رفتار خوبي با اميرعلي دارد، مادرش را وا مي دارد که شرط هايي براي اميرعلي بگذارد که او نتواند از پس آنها بر آيد. غزال به اميرعلي مي گويد که او براي ازدواج با پونه ابتدا بايد يک رستوران بر پا کند و سپس بايد گواهينامه رانندگي اش را بگيرد. سامان (محسن قاضي مرادي) راننده و پيشکار اميرعلي مي کوشد که به او رانندگي آموزش دهد، اما امير علي که همواره از رانندگي ترس داشته، در اين راه پيشرفت چنداني نمي کند. پونه که دوست دارد با اميرعلي ازدواج کند، نقشه اي طراحي مي کند که به موجب آن امير علي و سامان به شکل هندي ها در مي آيند و خود را جاي پسر زيور خانم (همسايه پيشين خانه غزال) که قرار است از هندوستان به خواستگاري پونه بيايد، جا مي زنند. اما اسماعيل متوجه کلک آنها مي شود و امير علي را رسوا مي کند. در ادامه با کارشکني اسماعيل، اميرعلي در امتحان رانندگي مردود مي شود. اسماعيل به اميرعلي پيشنهاد مي دهد که شخصي از دوستانش حاضر است در قبال دريافت 10 ميليون تومان پول براي اميرعلي گواهينامه صادر کند. امير علي پول و مدارک خود را آماده مي کند، اما اسماعيل، يکي از دوستان خود به نام پيمان (علي صالحي) را در اتوبوس نزد اميرعلي مي فرستد که او را بي هوش کند و ساک محتواي پول را از اميرعلي بدزدد. اما پيمان در انجام اين نقشه ناموفق است و اسماعيل ناگزير مي شود که اميرعلي را نزد مرد خلافکار ببرد. اسماعيل در آنجا متوجه مي شود که سيروس و پيمان نيز با مرد همدست هستند و قرار است که به زور پول ها را از آن دو بگيرند. با هماهنگي پونه و غزال نيروهاي پليس سر مي رسند و خلافکاران را دستگير مي کنند. اميرعلي، پونه و مادرش را سوار اتومبيل پونه مي کند و به راه مي افتد. غزال متوجه مي شود که رانندگي اميرعلي خيلي هم بد نيست و مي شود به او اطمينان کرد. مراسم ازدواج اميرعلي و پونه برگزار مي شود؛ در حالي که سامان به غزال علاقه دارد و اسماعيل هم در مراسم عروسي آواز مي خواند.

ژانر
 

کمدي

درباره فيلمنامه نويس اثر
 

قدرت الله صلح ميرزايي: متولد 1338 شهر تويسرکان. صلح ميرزايي فعاليت هنري خود را از سال 1359 با کارگرداني نمايشنامه مي خواهم بروم جبهه آغاز کرد و پيش از آن که وارد فعاليت هاي سينمايي شود، به نگارش کتاب هاي داستاني در زمينه ادبيات کودک و نوجوان دست زد. در کنار داستان نويسي، صلح ميرزايي فيلم سازي را از سال 1361 با ساختن فيلم کوتاه شروع کرد. او با نگارش فيلمنامه حسنک (زهرا مهستي بديعي/1371) فعاليت حرفه اي در سينما را آغاز کرد. شاهين طلايي (1372)، حامي (1373)، گريز از مرگ (1374)، تهاجم (1375)، علف هاي هرز(1377)، بي تو تنهايم (1380)، دختري در قفس (1381)، شاخه گلي براي عروس (1383)، هدف اصلي (1385)، دلداده (1387)، زندگي شيرين (1388)، و يک جيب پرپول (1389) آثار کارنامه فيلم سازي قدرت الله صلح ميرزايي هستند که همگي در رديف فيلم هاي گيشه پسند و همگام با سليقه روز سينما طبقه بندي مي شوند.

خوبي هاي فيلمنامه
 

بدون اغراق يک جيب پر پول نه تنها يکي از ضعيف ترين آثار سينماي ايران در يکي دو سال اخير، بلکه از کارهاي پر اشتباه و غير قابل قبول کارنامه فيلم سازي خود قدرت الله صلح ميرزايي نيز به شمار مي آيد! بخش زيادي از مشکلاتي که اين فيلم به آن گرفتار است، در فيلمنامه بي در و پيکرش ريشه دارد. به راستي جست و جو براي يافتن حتي کوچک ترين نکته هاي مثبت در فيلمنامه يک جيب پر پول کاري بس بيهوده و دشوار به نظر مي رسد.

کاستي هاي فيلمنامه
 

مشکلات فيلمنامه يک جيب پر پول به گونه اي است که آن تماشاگر گذري که تنها براي دو ساعت خنديدن به سالن سينما آمده نيز مي تواند گاف هاي روايي اش را تشخيص دهد. نخستين ايراد روايي واپسين فيلم صلح ميرزايي اين است که حتي يک خط قصه اصلي و مشخص ندارد. اين را که امير علي و پونه مي خواهند با يکديگر ازدواج کنند، نمي توان به عنوان يک خط داستاني مشخص با رعايت حداقل قاعده هاي دراماتيک در نظر گرفت. در همان نيمه نخست فيلمنامه انگيزه ها و هدف هايي ساده و دم دستي براي شخصيت هاي اصلي تعريف و سپس همه چيز به حال خود رها مي شود و تنها چيزي که در اين ميان مهم به نظر مي رسد، خنداندن تماشاگر آن هم به هر قيمتي است. فيلمنامه از فصل هايي تشکيل شده که منطق وجودي شان زير سؤال است و اگر آنها را از دل فيلم حذف کنيم، حفره اي در روند بي حرکت داستان پديد نمي آيد. براي نمونه مي توان به ماجراي خواستگاري سيروس از پونه اشاره کرد که خيلي زود و با رو شدن دست سيروس به پايان مي رسد؛ در حالي که نويسنده حتي به خود زحمت نداده از دل تقابل اميرعلي و سيروس يک کشمکش نيم بند هم پديد بياورد. يا بايد سکانسي را نام برد که در آن سيروس، وصيت نامه پدر پونه را قورت مي دهد؛ در حالي که تأثير چنين کنشي از سوي سيروس در داستان ديده نمي شود. همچنين بايد از فصل هاي مونتاژ موازي ياد کرد که در آنها به شکلي کليپ گونه بر پرسه ها و سرگرداني اميرعلي در خيابان ها تأکيد مي شود. يا فصلي که اميرعلي و سامان تغيير چهره مي دهند و خود را به شکل هندي ها در مي آورند، از آن سکانس هاي بدون تأثير و کارکرد فيلمنامه است، زيرا پس از رو شدن دست آن دو، اميرعلي درست در جايي از داستان قرار دارد که پيش از آن بوده است. معادل اين صحنه جايي است که غزال به بالاي مزار همسرش مي رود و امير علي با بلندگو جوري صحنه سازي مي کند که گويي روح پدر پونه با غزال صحبت مي کند. اين حربه امير علي هم تأثيري در نظر غزال ندارد و تماشاگر پيوسته بايد از خود بپرسد پس اين صحنه ها و سکانس ها به چه منظور در فيلمنامه گنجانده شده اند؟ و البته نمي توان از سکانس هايي گذشت که تنها براي خوش رنگ و لعاب شدن فيلم (آن هم به هر قيمتي) نوشته و ساخته شده اند. از آن جمله مي توان به فصلي اشاره کرد که اميرعلي پشت سر هم تعدادي از لهجه هاي بومي و محلي قوم هاي ايراني را به شکلي تمسخر آميز تقليد مي کند. همچنين بايد از سکانسي نام برد که سامان براي اميرعلي آواز مي خواند و مي رقصد و يا صحنه هايي که شخصيت مشدي (احمد پور مخبر) در آنها حضور دارد که البته درباره اين آخري بايد گفت که ديگر به حضور پرسوناژ کليشه شده (و آزار دهنده) پور مخبر در بيشتر فيلم هاي دو سه سال گذشته عادت کرده ايم. همان طور که مي بينيم بخش زيادي از پرده مياني فيلمنامه از سکانس ها و صحنه هايي تشکيل شده اند که جنبه هاي تزييني آنها براي نويسنده بيشتر از کارکرد روايي و دراماتيکشان اهميت داشته است.

شخصيت ها
 

اگر بتوانيم نام آدم هاي فيلمنامه يک جيب پر پول را شخصيت بگذاريم، بدون اغراق مي توان ادعا کرد که با دسته اي از شخصيت هاي عقب افتاده و غير نمايشي روبه رو هستيم که کنش هاي آنها حتي در دنياي فانتزي و کميک فيلم نيز منطقي و قابل توجيه به نظر نمي رسد. امير علي که منفعل و سرگردان است و حاضر مي شود همه براي او تصميم بگيرند. اسماعيل و پونه هم نه انگيزه قدرتمندي دارند و نه بر مسير رويدادهاي فيلمنامه (البته اگر بتوان رويدادهاي پيوسته در داستان فيلم پيدا کرد) تأثير مي گذارند. غزال آن قدر احمق است که خواستگار دخترش را در لباس هندي نمي شناسد و سامان نيز بيشتر رفيق گرمابه و گلستان قهرمانان کاريکاتوري را به ياد مي آورد. تکليف ديگر تيپ هايي کاريکاتوري که در فيلمنامه به عنوان شخصيت حاضر هستند نيز روشن است.

ديالوگ ها
 

نبايد از فيلمنامه يک جيب پر پول انتظار شنيدن يک ديالوگ بامزه هم داشت. صلح ميرزايي حتي در افزايش بار کميک فيلمش با تکيه بر مؤلفه هاي کمدي کلامي نيز ناتوان است و ناگزير است که براي خنداندن مخاطب به مسخره کردن لهجه هاي روستايي و محلي و يا رقص و شکلک در آوردن شخصيت ها روي بياورد.

صحنه خوب فيلمنامه
 

پيدا کردنش در فيلمنامه يک جيب پر پول به يک شوخي شبيه است!

صحنه ضعيف فيلمنامه
 

در بخش «کاستي هاي فيلمنامه» به صحنه هاي بي کارکرد و ضعيف فيلمنامه يک جيب پر پول اشاره شده که گفتن دوباره شان هيچ لطفي ندارد. البته بايد از صحنه درگيري امير علي و اسماعيل در مخفيگاه خلافکاران و حضور دقيقه نود پليس هم اشاره کرد که در راستاي همان شلختگي هاي معمول فيلمنامه در خلق و پرداخت رويدادها طبقه بندي مي شود.

صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه
 

اي کاش که مي شد صحنه هاي بد اجرا شده از فيلمنامه را نام برد که در آن صورت بيشتر صحنه هاي فيلم در اين بخش جاي مي گرفتند!

نقش فيلمنامه در فروش فيلم
 

فيلم هايي از جنس يک جيب پر پول به تنها نکته اي که اهميت مي دهند، گرد آوري تعدادي از ستاره کمدي هاي تلويزيوني در کنار يکديگر و مانور روي چهره آنها در پوسترها و مواد تبليغاتي شان است. بارها و بارها گفته ايم که سازندگان اين آثار به اصطلاح سينمايي براي تنها چيزي که ارزش قائل نيستند، رعايت منطق روايي در فيلم هايشان است. در نتيجه هر تماشاگري با هر سطح سليقه اي نبايد انتظار ديدن و دنبال کردن يک داستان نمايشي در اين دسته از فيلم ها را داشته باشد. اي کاش سازندگان يک جيب پر پول به آمار فروش پايين تر از حد انتظار فيلمشان نگاهي مي انداختند و مي فهميدند که هنوز هم در سينما، فيلمنامه حرف نخست را مي زند؛ نه آواز خواندن و چشم ابرو آمدن رضويان ها و شفيعي جم ها!

ديدگاه برخي از منتقدان و نويسندگان سينماي درباره فيلم يا فيلمنامه
 

نغمه خدابخش:...صلح ميرزايي با ساخت شاخه گلي براي عروس در اوايل دهه 80 سود قابل توجهي نصيب تهيه کننده فيلمش کرد و اکنون با پايان اين دهه با بر عهده گرفتن تهيه کنندگي آخرين ساخته خود و با پيش بيني جيبي پر پول براي خود، اين شانس را از ديگر تهيه کنندگان گرفته است. از اين رو عنوان فيلم هر چند تناسبي با خود فيلم ندارد، [اما] مي توان آن را در راستاي هدف اصلي کارگردان قرار داد.
فيلمنامه نويس و کارگردان: قدرت الله صلح ميرزايي، مدير فيلم برداري:حسن کريمي، صدا بردار: بابک اخوان، طراح صحنه و لباس: حسن مجد، طراح چهره پردازي: ايمان اميدواري، تدوين: سيامک مهمان دوست، صداگذاري و ميکس نهايي: عليرضا علويان، امير حسين صادقي، موسيقي: ياحا کاشاني، بازيگران: جواد رضويان، رضا شفيعي جم، آناهيتا همتي، محسن قاضي مرادي، احمدپور مخبر، يوسف صيادي، تهيه کننده: قدرت الله صلح ميرزايي
منبع: فيلم نگار 97



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.