مرادي کرماني، نويسنده اي از جنس کودکان !

«هوشنگ مرادي کرماني» متولد شانزده شهريور سال 1323 شمسي است. که در شهرستان سيرچ کرمان به دنيا آمد و هنوز هم درکرمان زندگي مي کند. وي پس از به پايان رساندن دوره ي ابتدايي در روستاي سيرچ، درکرمان ادامه ي تحصيل داد و براي امرار معاش به کارهاي گوناگوني پرداخت اين کارها بعدها تجربه لازم را براي نوشتن داستان هايش در اختيار او نهادند.
پنجشنبه، 17 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرادي کرماني، نويسنده اي از جنس کودکان !

مرادي کرماني، نويسنده اي از جنس کودکان !
مرادي کرماني، نويسنده اي از جنس کودکان !


 

نويسنده: اکبر رضي زاده
منبع:راسخون



 
«هوشنگ مرادي کرماني» متولد شانزده شهريور سال 1323 شمسي است. که در شهرستان سيرچ کرمان به دنيا آمد و هنوز هم درکرمان زندگي مي کند.
وي پس از به پايان رساندن دوره ي ابتدايي در روستاي سيرچ، درکرمان ادامه ي تحصيل داد و براي امرار معاش به کارهاي گوناگوني پرداخت اين کارها بعدها تجربه لازم را براي نوشتن داستان هايش در اختيار او نهادند.
در سال 1339 به عنوان نويسنده و گوينده ي راديو کرمان مشغول به کار شد. آن گاه به تهران رفت و به تحصيل در رشته ي زبان انگليسي پرداخت.
نخستين داستان هايش در سال 1347 درمجله ي خوشه (به سر دبيري احمد شاملو) به چاپ رسيد. کم کم با مطبوعات ديگر نيز شروع به همکاري نمود. از جمله داستان بلند «من غزال ترسيده اي هستم» را به صورت پاورقي درمجله ي «سپيد و سياه» نوشت. سال هاي 57 تا 1352 را به نوشتن نمايشنامه هاي کوتاه براي راديو گذراند. «قصه هاي مجيد» را در همين دوران براي راديو نوشت. و بعدها با چاپ گزيده اي از آن ها به شهرت رسيد.
قصه هاي مجيد، داستان هاي انتقادي شيريني است که بر مبناي خاطرات دوران کودکي نويسنده نوشته شده است.
کاراکترها و قهرمانان داستان هاي هوشنگ مرادي کرماني نوجواناني هستند که در گذر از رنج ها بزرگ مي شوند و قدرت تصميم گيري مستقلي پيدا مي کنند.
داستان ها و نوشته هاي طنزآميز او که مانند آثار استاد «سيد محمد علي جمالزاده» نثري ساده و غني از اصطلاحات و ضرب المثل هاي عاميانه دارند، در مرز بين ادبيات کودکان و نوجوانان، با ادبيات بزرگسالان قرار مي گيرند:
«خمره، شير نداشت. ليواني حلبي را سوراخ کرده بودند و نخ بلند و محکمي بسته بودند به آن. بچه ها ليوان را پايين مي فرستادند، پر آب که مي شد، بالا مي کشيدند و مي خوردند، مثل چاه و سطل.
بچه هايي که قدشان بلندتر بود، براي بچه هاي کوچولو و قد کوتاه ليوان را آب مي کردند. زنگ هاي تفريح دور خمره غوغايي بود! بچه ها از سر و کول هم بالا مي رفتند. جيغ و ويغ و داد و قال مي کردند. مي خنديدند و ليوان را از دست هم مي قاپيدند. آب مي ريخت روي سر و صورت و رخت و لباسشان. گريه ي کوچولو ها در مي آمد، و سر شکايت ها باز مي شد... . »
پاراگراف اول از داستان «مدرسه» را از مجموعه «خمره» هوشنگ مرادي کرماني خوانديد. اين داستان بسيار ساده تاکنون برنده جوايز زيادي شده است. از آن جمله :
1. «لوح زرين جايزه ي هيأت داوران بزرگسال و مرغک طلايي جايزه ي داوران خردسال جشنواره کتاب کودک و نوجوان - کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان»
2. «جايزه کتاب سال هيأت داوران مجله سروش نوجوان»
3. «ديپلم افتخار شوراي کتاب کودک»
4. «ديپلم افتخار CPN هلند»
5. «جايزه کبراي آبي کشور سويس» وچندني جايزه ديگر.
تعدادي از آثار مرادي کرماني به شرح زير است:
«معصومه 1350»، «قصه هاي مجيد، 67- 1358 در پنج جلد- که بسياري از آن ها به فيلم سينمايي در آمده است»، «با بچه هاي قالي بافخانه 1359»، «مشت بر پوست 1371»، « مهمان مامان 1375»، « مرباي شيرين 1377»، « مجموعه داستان تنور 1373»، « نمايشنامه کبوتر توي کوزه 1378»، « مجموعه داستان لبخند انار 1378» و...
گفتني است داستان هاي مرادي کرماني تاکنون به زبان هاي آلماني، اسپانيايي، هلندي و چند زبان ديگر ترجمه و منتشر شده و از روي اغلب آن ها فيلم و سريال هاي تلويزيوني ساخته شده است.
مرادي کرماني با همين داستان هاي کودکانه اش تاکنون جوايز متعددي را از آن خود کرده است. از جمله : «کتاب سال جمهوري اسلامي ايران»، «مرکز کرمان شناسي»، و هم چنين جوايز بين المللي از قبيل «جايزه جهاني هانس کريستين آندرسن»، «جايزه خوزه مارتي» و... چند سطر ديگر از داستان خمره را مرور مي کنيم:
- آقا... آقا، اسماعيلي آب ريخت تو يقه ي من.
- آقا، احمدي نمي گذارد ما آب بخوريم.
- آقا... اين دارد نخ آبخوري را مي کشد، مي خواهد پاره اش کند.
- به جان مادرم دروغ مي گويد... .
 




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.