جنون دزدي

«کلپتومانيا يا جنون دزدي از واژه يوناني «کلپتو» به مفهوم دزيدن و «مانيا» به معناي ناتواني در برابر تحريک هاي دروني گرفته شده و کلاً به ناتواني در مقابل وسوسه سرقت يا جنون دزدي برگردانده شده است.
شنبه، 19 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنون دزدي

 جنون دزدي
جنون دزدي


 

ترجمه: الف- امير ديواني




 

اختلال جنون دزدي خردسالان و بزرگسالان چيست؟!
 

«کلپتومانيا يا جنون دزدي از واژه يوناني «کلپتو» به مفهوم دزيدن و «مانيا» به معناي ناتواني در برابر تحريک هاي دروني گرفته شده و کلاً به ناتواني در مقابل وسوسه سرقت يا جنون دزدي برگردانده شده است.
دزدي هاي اين گونه بيماران، گاه بسيار جزئي و حتي مضحک و خنده دار است. در سرقت هايي از اين دست، شخص معمولاً بدون برنامه ريزي پيشين و قاعدتاً به تنهايي و به صورت تصادفي اشيايي را کش مي رود که توجهش را جلب کرده باشد، همچون: خودکارهاي ارزان قيمت، سنجاق سر، ادکلن، لوازم آرايش، لباس و جز اين ها...
شيوه هاي دزدي هم به سبب آنکه طبق معمول بدون برنامه ريزي قبلي و بر اثر يک وسوسه آني انجام مي پذيرد، خيلي آسان است و لذا بيش تر اين نوع دزدان ناشي پس از چند دفعه سرقت به دام مي افتند. جنون سرقت با دله دزدي از مغازه ها و دزدي هاي معمولي فرق دارد.
در حالي که در سرقت اشياي فروشگاه ها و همچنين دزدي هاي معمولي، دزدان به علت نياز، يا به علت ارزش زياد، اشياء را مي دزدند و افزون بر همه، به پول مي انديشند، مبتلايان به جنون دزدي به بها و ارزش مادي شيئي وقعي نمي نهند. آنان صرفاً به دزديدن فکر مي کنند، کاري که پس از يک وسوسه، کشش و دغدغه فکري آني براي سرقت، بديشان احساس آرامش و ملايمت و دلنشيني مي بخشد. مبتلايان بدين گونه بيماري رواني همواره پيش از سرقت، احساس تحريک و کشيدگي مي کنند و فقط از اين راه احساس رضايت، خرسندي و آزادي به ايشان دست مي دهد. ولي بايد اين مسئله را منظور نظر داشت که چنين دزدي هايي جهت نماياندن نارضايتي، انتقام جويي و يا به سبب اغفال شدن از طرف ساير افراد انجام نمي پذيرد، بلکه يک کشش و ميل باطني است.
در بيشتر اين نوع سرقت ها، بيماران اشياي ربوده شده را به سر جاي خود باز مي گردانند و يا آن را مخفي مي کنند. تعداد زيادي از آن ها هم اين گونه اشياء را به دور مي اندازند. در واقع مي توان کل بحث جرايم سنين نوجواني را به سرقت هاي ارتکابي آن ها اختصاص داد ولي با اين حال، در کليه اين موارد، فقر اقتصادي و نيازهاي مالي عامل دزدي نيست و در موارد بسياري، جوان يا نوجوان به اين خاطر مي دزدد که از اين عمل لذت مي برد و مي تواند بدين وسيله تخليه هيجاني بشود.
با اينکه حقوقدانان، جنون دزدي را به عنوان يک تکانه و انگيزه آني و بيمارگونه مي دانند که سبب مي گردد فرددست به سرقت زند، ليکن با اين وجود، در اکثر قوانين کشورها بين متهمي که مبتلا به جنون سرقت است و ساير متهماني که به علت انگيزه مالي و يا تصميم قبلي به سرقت پرداخته اند، فرقي وجود ندارد. به طور مثال در دادگاه هاي انگلستان و آمريکا، قضات دادگاه، جنون دزدي را به عنوان يک بيماري رواني که باعث سلب مسئوليت کيفري مي شود، قبول ندارند و از نظر حقوقي و مجازات، تفاوتي بين متهمي که به اين مرض روحي دچار است و سارقان عادي نمي گذارند و مثلاً آن ها محکوميت هاي سبک تري ندارند.
در دادگاه ها و مخصوصاً دادگاه هاي اطفال و نوجوانان نيز اگر چه اکثر قضات اطلاعات کافي پيرامون اين بيمار رواني دارند. اما با اين وصف، آنان بايد طبق قوانين رفتار کنند.»

نکاتي پيرامون دزدي خردسالان، نوجوانان و بزرگسالان
 

کودک شما تکاليف درسي اش را به موقع انجام مي دهد و در تميز کردن ميز ناهار و شام ياري تان مي کند و حتي در تعطيلات آخر هفته در انجام کار خانه به کمک تان مي شتابد. بنابراين، چه طور مي شود که چنين بچه اي دست به دزدي مي زند؟
پيش از هر واکنشي، بايد دانست که از چه رو کودکان و نوجوانان دزد از آب در مي آيند و چه بايد کرد؟
کودکان با هر سن و سالي، از پيش دبستاني گرفته تا نوجوان، مي توانند به دلايل گوناگون زير وسوسه شوند تا به سرقت رو آرند:
* کودکان بسيار خردسال گاهي چيزهايي دلخواه خود را بر مي دارند بي آنکه از بهاي شان خبر داشته باشند و بدانند که برداشتن آن ها، بدون پرداختن پول، کار اشتباهي است.
* بچه هايي که در سن تحصيل هستند، معمولاً مي دانند که نبايد شيئي را، بدون پرداخت وجه، بردارند، ولي در هر صورت احتمال دارد چنين کنند زيرا از خويشتن داري مناسب، بي بهره اند.
* بچه هاي يازده، دوازده ساله و نوجوانان آگاهند که نبايد دزدي کنند، اما ممکن است به خاطر لذت جويي يا چون دوستان شان دست به سرقت مي زنند، چنين کنند. بعضي از نوجوانان دزدي مي کنند تا ياغيگري شان را بنمايانند.
در زمره ساير دلايل پيچيده، عواملي را مي توان نام برد: امکان دارد کودکان خشمگين گرديده يا نيازمند جلب توجه باشند. احتمال دارد رفتار آن ها نمايشگر فشار رواني ناشي از آموزشگاه يا دوستان باشد. شماري از ايشان چه بسا به علت بهره کشي هيجاني يا جسماني که بر مي تابند، به منظور ياري جويي به دزدي مبادرت مي ورزند.
در موارد ديگر، کودکان و نوجوانان از آن رو به سرقت مي پردازند که از عهده پرداخت بهاي آنچه را که مي خواهند و يا احتياج دارند، بر نمي آيند. به طور مثال ممکن است به اين دليل دزدي مي کنند که مايلند اجناس مشهور را به چنگ آورند يا در پاره اي موارد از طريق سرقت، هزينه هاي اعتيادشان را تأمين کنند.
خاستگاه دزدي هر چه باشد، والدين بايد ريشه رفتاري و منشأ مشکلات واقعي همچون اعتياد را که احتمال دارد ظاهر شود، بيابند.

چه بايد کرد؟
 

همين که مچ کسي موقع دزدي گرفته مي شود، واکنش پدر يا مادر بايد بستگي به اين داشته باشد که آيا اولين بار است که او به چنين عملي دست مي زند يا الگوي سرقت مطرح است؟ اگر در اين ميان، پاي بچه هاي بسيار کوچک در بين باشد، ضرورت ايجاب مي کند که پدر و مادر بدان ها مدد نمايند تا بفهمند دزدي کار نادرستي است. اين که وقتي فردي بدون درخواست يا پرداخت بهاي چيزي، آن را بر مي دارد، شخص ديگري را مي آزارد. چنان چه مثلاً يک بچه پيش دبستاني آب نباتي بردارد، پدر و مادرش مي توانند به وي کمک کنند که آن را سرجايش برگرداند. در صورتي که آب نبات را قبلاً خورده باشد، والدينش بايد او را به فروشگاه ببرند تا از فروشنده پوزش بخواهد و ضمناً وجه آن را بپردازند.
در مورد بچه هاي مدرسه رو نيز برگردان اشياي ربوده شده اهميت دارد. آنان همين که به کلاس اول و دوم مي رسند، بايد بدانند که دزدي، کار نادرستي است. ولي امکان دارد نيازمند برداشت و شناخت بهتري از پيامدها باشند.
مثالي مي آوريم: اگر کودکي النگوي دوستي را ربوده و به خانه بيايد، مسلم است که آن را بي اجازه او برداشته و در نتيجه پدر و مادرش بايد به وي بفهمانند که چنان چه رفيقي چيزي را بدون اطلاع او بردارد، چه وضعي پيش مي آيد. ضرورت ايجاب مي کند که والدين کودک را تشويق کنند از دوستش تلفني عذرخواهي کرده، ماجرا را تعريف کند و قول دهد که جنس ربوده شده را به صاحبش برگرداند. وقتي نوجوانان دست به دزدي مي زنند، توصيه مي شود که پدر و مادر، قضيه را تا دست يابي به پيامدهاي جدي تر پيگيري کنند. به طور مثال، هنگامي که نوجواني در حين دزدي گير مي افتد، پدر يا مادرش بايد او را به بخش حراست فروشگاه ببرند تا آنچه را که رخ داده، بيان داشته و پوزش بطلبد.
شرم و سراسيمگي حاصل از پذيرش کاري که وي، اعم از دختر يا پسر، کرده و ناچاراً شي سرقت شده را برگردانده باشد، به درس عبرتي جاودانه مي انجامد و آن اينکه دزدي، عمل ناپسندي است. مجازات بيش تر به ويژه تنبيه بدني، ضروري نيست و ممکن است کودک را غضبناک کرده و به احتمال زياد رفتار زننده تري از وي سرزند.
در صورتي که خلاف، نخستين بار از ناحيه بچه سرزده باشد، بعضي از فروشگاه ها و شرکت ها احتمالاً عذرخواهي اش را پذيرا شده و لزوماً متهمش نمي کنند. ولي برخي مغازه ها به محض برخورد با اولين سرقت، سيل اتهام را بر وي روانه کرده و غالباً به بزهکاران پيشينه دار، کمتر ترحم مي نمايند.
کودکان در هر سن و سالي که هستند، بايد بدانند که دزدي از مغازه، کم و بيش همانند ربودن اشياء از فروشگاه نيست- بلکه مفهوم اين عمل برداشتن پول از گردانندگان يک مؤسسه است. وانگهي، دزدي از مغازه سبب بالاتر رفتن قيمت ها براي ساير مشتريان مي شود. در ضمن آن ها بايد با خبر باشند که سرقت، يک نوع بزه است و احتمال دارد به پيامدهايي به مراتب وخيم تر مشتمل بر اعزام ايشان به مراکز بازداشت نوجوانان و حتي زندان منتهي شود.
اگر کودک چيزي را از پدر يا مادر بدزدد، وي را بايد واداشت که جبران مافات کند، به عنوان مثال در همه جاي خانه، کارهاي فوق العاده کند. با اين حال، درست نيست که يکي از آنان با کنار گذاشتن پول به اين اميد که کودک را سر بزنگاه حين دزدي گير بيندازد و به اين وسيله زجرش دهد. در غير اين صورت حس اعتماد بين پدر و مادر و بچه زدوده مي شود.

چنان چه کودک به دزدي ادامه دهد
 

اگر فرزندتان بيش از يک مورد، سرقت کرده باشد به فکر ياري جويي تخصصي باشيد. امکان دارد خلاف هاي پياپي نمايانگر مشکل غامض تري باشد. يک سوم نوجواناني که حين دزدي از دکان، دستگير شده اند، مي گويند که ترک اين عمل دشوار مي باشد. بنابراين، مهم است که به کودکان و نوجوانان بفهمانيم که چرا دزدي اشتباه است و ديگر اين که اگر آنان بدين امر تداوم بخشند، امکان دارد با پيامدهاي وخيمي روبه رو شوند.
افراد ديگري که احتمالاً مي توانند در زمينه مسئله مورد بحث با شما يا کودک تان صحبت کنند و ياورتان باشند، عبارتند از:
- درمانگر يا رايزن خانوادگي
- پزشک خانوادگي ( که ممکن است شما را به درمانگر يا رايزن خانوادگي) معرفي کند.
- يک روحاني
- مشاور مدرسه ( مخصوصاً اگر دزدي کودک تان از مدرسه است.)
- گروه هاي پشتيباني و امداد و انجمن ملي مخصوص بزهکاري نوجوانان در بهزيستي ( در راهنماي تلفن خود، گروه هايي را در اين خصوص بيابيد)
هر چند بيشتر اعمال دزدي يا بلند کردن جنس از مغازه، عمدي است، لکن پاره اي اشخاص دچار دزدي بيمارگون اند. کسي که داراي چنين اختلال نادر و بي اختيار است که بخش بسيار اندکي از تمام موارد دزدي از مغازه را تشکيل مي دهد، پيش از مبادرت به سرقت، احساس تنش يا اضطراب کرده و آنگاه پس از دست يازيدن بدين عمل، حس تسکين يا کام روايي در او برانگيخته مي شود. ممکن است شخص بعداً خود را گناهکار بداند و اغلب پس از دزدي، اجناس را دور اندازد و نيز گرفتار اختلالات بي اختيار ( همچون اختلال تغذيه يا اختلال وسوسه مندي بي اختيار) گردد.
علت اساسي سرقت هر چه باشد، اگر اين امر در کودک يا نوجوان شما به شکل عادت درآيد، به فکر باشيد که با پزشک يا درمانگري مذاکره کنيد تا به منشأ رفتار پي ببريد. همچنين نظارت و پايش کردار فرزندتان ضروري است. او را، خواه پسر يا دختر باشد، از شرايطي که به دزدي وسوسه مي شوند، بر حذر داريد و در صورتي که سرقت روي دهد، پيامدهاي منطقي را به اثبات رسانيد.
«ميل تکراري و مقاومت ناپذير جهت برداشتن اشياي غير ضروري، مشخص ترين نشانه رفتاري اشخاص درگير با اختلال«جنون سرقت» (Kleptomania) شمرده مي شود؛ ولو چنان چه امکان دستگيري اندک يا زياد باشد.
برخي از اين گروه به دستگيري موقع دزدي اجناس مي انديشند؛ از همين روي در موقعيت هايي که احتمال گير افتادن آني هست، شيئي را بر نمي دارند. ولي شماري از بيماران مورد بحث گاه به دستگيري وقعي نمي نهند و در صورتي که پيش از آن نيز مورد تحقير و توهين واقع شده باشند، رفتار خود را ناخواسته تکرار مي کنند.
ديگر نشانه مرض مزبور، حس تنش و نگراني قبل از بلند کردن اجناس و در پي آن احساس «مرتفع شدن تنش» پس از آن مي باشد. بي ترديد امکان دارد شخص به دنبال اين کار احساس گناه و ندامت کند؛ که اين حالت در تمام بيماران مشاهده نمي شود.
اشخاص درگير با اين مرض براي برداشتن اشياء، همدست ندارند و چيزهايي را بر مي دارند که از لحاظ مادي چندان ارزشي نداشته و حتي کاربردي برايشان ندارد. به طور مثال احتمال دارد فرد مبتلا بدين اختلال، گوشواره بدلي را بردارد. نفس عمل يعني «نياز به دزدي» براي وي اهميت دارد. به واقع «شيئي» ربوده شده هدف نيست. هدف اساسي، نفس عمل «برداشتن» است. به ياري اين عمل، بيمار به يک «نياز مزاحم دروني» که قادر به مقاومت در برابرش نيست، جوابگوست. اکثر آنان، دزدي را از خرده فروشي ها يا منزل خويشاوندان آغاز مي کنند و کمتر پيش مي آيد که از فروشگاه هاي بزرگ سرقت کنند ليکن احتمال انجام اين عمل بعيد نيست.
در بسياري موارد، بيمار عملکردهاي اجتماعي، مخصوصاً کارکرد شغلي اش را از کف نمي دهد، لکن در صورت دستگيري و پيدايش موانع قانوني، به علت پرداختن به دزدي دچار دشواري مي شود.
مرض جنون سرقت ممکن است از دوران خردسالي يا اواخر نوجواني آغاز شود ولي بيشترين زمان «تظاهر» بيماري در مردان از 50 سالگي و در زنان از 30 سالگي است. احتمال ابتلاء بدين اختلال در مردان 3 برابر زنان مي باشد. اما خانم ها بيش از مردها به قصد درمان مراجعه مي کنند و مردها بيش تر به سبب ارتکاب جرم، زنداني مي شوند.
امکان دارد اختلال مورد بحث در پي يک فشار رواني شديد همچون فقدان عزيزي، شکست عاطفي يا از کف دادن موقعيت اجتماعي آشکار گردد.
در مواردي همراه اين اختلال ممکن است ديگر اختلالات مهار تکانه، اختلال هاي خلقي، اختلال اضطرابي، پرخوري عصبي و نشانه هاي وسواس ديده شود.
در صورتي که خويشاوندان درجه اول اين اشخاص به اختلال وسواسي-جبري (اختلالات خلقي) دچار باشند، احتمال ابتلا به اختلال جنون دزدي در اينان تا 7 درصد افزايش مي يابد. جنون دزدي همچون بسياري از اختلالات رواني، مرض نوسان دار و مزمن است، به اين معني که ممکن است فواصل بيماري طولاني باشد؛ يعني فرد بيمار هفته ها يا ماه ها دست به دزدي نزند و در اين فواصل هم عارضه اي در وي مشاهده نگردد. عکس اين حالت نيز صادق است يعني اينکه امکان دارد در عرض يک ماه بيش از 120 دفعه رفتارش را تکرار کند.
دزدان واقعي با برنامه ريزي قبلي و گاه همراه همدست شان به دزدي مبادرت مي ورزند، ولي افراد درگير با اين اختلال، بدون برنامه ريزي قبلي، دزدي مي کنند و همدست و همکار هم ندارند.
اشيايي که اين ها بر مي دارند، از لحاظ مادي ارزش نداشته و حتي کاربردي ندارند. ولي دزدان واقعي اشياي ارزشمند را بر مي دارند که به دردخور هستند.
درمان اختلال «جنون سرقت» به دو شکل روان درماني و دارو درماني ميسر است.»
منبع: نشريه زن روز، شماره 2191.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.