بال هايت را باز کن و بپر...

در اين داستان ما هم خرد مي بينيم و هم مهر. تا قبل از اينکه مزرعه دار پيش قاضي برود، تنها خرد حاکم بود و همه اتفاقات خردمندانه ديده مي شد ولي وقتي به پيشنهاد قاضي مرزعه دار از چيزي که خود داشت به همسايه اش بخشيد، مهر جاري شد و از آفت دشمني دور ماند. قاضي، خردمندانه دانست بايد خرد و مهر را به کار ببرد که انيجا اين ترکيب امنيت ايجاد کرد.
دوشنبه، 21 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بال هايت را باز کن و بپر...

بال هايت را باز کن و بپر...
بال هايت را باز کن و بپر...


 

نويسنده: منيره پدرامي




 

سلسله مباحث روانشانسي يونگ
 

سه گنجينه بزرگ انسان براي رسيدن به تعادل و راه تعالي:
1- ساده بودن، 2- مهرباني، 3- صبوري، لائوتسه
در اين داستان ما هم خرد مي بينيم و هم مهر. تا قبل از اينکه مزرعه دار پيش قاضي برود، تنها خرد حاکم بود و همه اتفاقات خردمندانه ديده مي شد ولي وقتي به پيشنهاد قاضي مرزعه دار از چيزي که خود داشت به همسايه اش بخشيد، مهر جاري شد و از آفت دشمني دور ماند. قاضي، خردمندانه دانست بايد خرد و مهر را به کار ببرد که انيجا اين ترکيب امنيت ايجاد کرد.
فکر کنيد نياز جامعه کنوني ما چيست؟ علم! عرفان! الهيات! فيزيک! عشق! خانواده...
اگر تمام مردم عالم شوند آيا جهان گلستان مي شود؟ اگر همه عارف شوند يا اگر همه عاشق باشند، داعيه صلح سر دهند دنيا به صلح خواهد رسيد؟
خورشيد براي همه يکسان مي تابد! چه گياهان چه درياها چه کوهستان چه انسان ها. اگر اشعه خورشيد چشم ما را آزار مي دهد يا پوستمان را خراب مي کند، ما چه مي کنيم؟ خود را از مهرش محروم مي کنيم و گرنه خورشيد هر روز نه به خاطر من نه به خاطر تو بلکه بر اساس خردي کايناتي مي درخشد. درختان روزها دي اکسيد کربن را مي گيرند و محيط زيست را پاک مي کنند تا همه موجودات زنده بتوانند نفس بکشند. اين همه از خردي کايناتي مي آيد ولي در اين کار مهري الهي هم ديده مي شود. شاخه هاي درخت جاي مناسبي براي لانه سازي پرندگان و پناه آنان از شکارچيان است. ميوه هايش غذاي خيلي از حيوانات و حتي انسان هاي گرسنه است و سايه اش آسايش مي آورد. دريا مامن بسياري از جانوران است و چرخه حيات به زيبايي بين خشکي و دريا در جريان است اگر دست مداخله گر و خرابکار انسان بگذارد. مهر آن چرخه باراني است که با کمک خورشيد آب دريا بخار شده و به شکل ابر به سرزمين هاي خشک و تشنه آب مي رساند. پس تمام طبيعت را مورد مهر خود قرار مي دهد. خرد کوهستان آنجاست که منابع آب هاي زير زميني و منابع برفي براي زمان خشکسالي ذخيره مي کند و مهرش اين جاست که زماني که موجودات به آب نياز دارند به شکل چشمه و رود جاري مي شود. پس بلاياي طبيعي چيست؟ از نگاه ما اينها بلاي طبيعي هستند نه از نگاه جانوران و طبيعت. طبيعت و جانوران با اين چرخه مهر و خرد خوب وفق يافته و تسليم شده اند چرا که مطيع فرامين طبيعت هستند ولي اين ما انسان ها هستيم که همه چيز را خودخواهانه براي خود خواستيم. براي هر چيزي قانون گذاشتيم حتي طبيعت. براي طبيعت سيل به منظور ايجاد تعادل است و چگونه؟ سيل براي سرريز شدن آب هاي انباشته است و آب رساني به زمين هاي باير و خشک و ايجاد تعادل روي سطح زمين. زلزله براي ايجاد تعادل و خارج کردن فشار متمرکز در هسته زمين براي ماندگاري و طول عمر زمين. ولي از نگاه ما که خودخواهانه خانه هايمان را از طبيعت جدا ساخته و شروع به شهرسازي و آلوده کردن زمين کرديم، زلزله بلاست چون خانه هايمان را خراب مي کند و بعد مي گوييم طبيعت بي رحم است. فکر نمي کنيد که ما تنها موجودات محق روي کره زمين نيستيم؟ آيا از ديد ديگر موجودات و حيوانات روي کره زمين هم اين بي رحمي است؟ تعاريف ما چگونه هستند؟ سال هاست انسان ها به دنبال فهميدن عشق، شعرها نوشتند، قصه ها بافتند و راه ها رفتند و سمبل ها ساختند. ليلي و مجنون، شيرين و فرهاد،ويس و رامين و ... آيا از خود پرسيديد چرا بعد از گذشت قرن ها هنوز به دنبال تعريفي براي عشق هستيم؟ چون هر جوري که عشق را تعريف کرديم دچار نقصان شديم، کم آورديم! زيرا روي ديگر عشق، نفرت است. زني را تصور کنيد که عاشق شوهرش است کافي است شوهرش مدتي آن طور که او مي خواهد نباشد آيا متنفر نمي شود آيا کار به طلاق نمي کشد؟ اگر شاگرد حرف معلم را گوش نکند غير از اين است که معلم شاگرد را تنبيه مي کند؟ تنبيه يعني آگاه کردن آيا ما فرزندمان را آگاه مي کنيم يا مي خواهيم فقط تسليم ما شوند. ناخودآگاه وقتي ببينيد که ما از او و رسيدن به او غافل شديم تنبيه مان مي کند يعني آگاهمان مي کند با خرابکاري ها، لغزش هاي زباني، گم کردن وسايل و ... تا به داد خود برسيم.
مهر به ما مي آموزد کاري را که براي خود مي خواهيم براي ديگران هم بخواهيم. فرزانگان در طي اين همه سال که از قدمت خودآگاهي مي گذرد با اشعار، با قصه ها، با عبارات عميق و با کشف روان انسان سعي کردند آنچه آنها را به بيداري رسانده، به ديگران منتقل کنند. مي خواهند کسي بي نصيب نباشد براي همه و به هر زباني گفتند شعر، قصه، فيزيک، نقاشي، شيمي، رياضي و ... خرد تنها اگر با مهر همراه نباشد، بلاي جان آدمي است. خرد تنها انسان را من گرا و خود محور و خودپرست مي کند. حکايت همين دانشمنداني است که بمب هاي اتم ساختند و ديگران بر سر مردم ريختند. اگر مهر در آنان جاري بود، آيا اين گونه اختراعاتي مي کردند؟ در کل کاينات و طبيعت نمره بندي و تبعيض وجود ندارد. نفرت و ولع خرد را زايل مي کند و اين خصلت ها مي تواند در ما باشد مي تواند نباشد! هرگاه از حوزه مهر دور شويم به حوزه ناداني نزديک مي شويم مثل زنبور بي عسل. وقتي دوستي را تعريف مي کنيم يعني دشمني هم داريم؟ وقتي به اوج فکر مي کنيم حتما به فرود هم مي انديشيم.
مگر نه اينکه ما ساکنان زمين اگر آنچه مي خواهيم فراهم نشود به زمين و زمان بد و بيراه مي گوييم. شايد ما به جاي گشتن به دنبال عشق و سرها شکستن و سينه چاک کردن بايد به مهر بينديشيم چرا که ابدي است و هميشه جريان دارد چه شما بداخلاق باشيد چه خوش اخلاق! چه مطيع باشيد چه سرکش! چه بخنديد چه گريه کنيد. عين طبيعت عين خورشيد ! اگر شما امروز به تابش مستقيم خورشيد ناسزا گوييد، کمتر مي تابد. نسيم براي کسي که عاشقانه برايش شعر مي گويد، بيشتر نمي وزد.بايد از طبيعت بياموزيم و در زندگي خود مهر را وارد کنيم. وقتي فرزندي فرياد مي کشد و پرخاشگر است آيا بايد بيشتر عصباني شد که به شان ما توهين شده يا غصه فرزندي را بايد خورد که اين گونه فرياد کمکش را به گوش مادر يا پدر مي رساند تا به ياريش بروند و درونش را شفا دهند. ما به جاي کمک به ناسزا و کتک کاري و ظلم و زور متوسل شده و اين خود نفرت است که عشق نيست. مادري که مهر داشته باشد در هر شرايط به فرزندش مهر مي ورزد چه در شرايط خوب باشد چه بد البته همراه خرد. وقتي فرزندي صالح باشد پيوندها محکم تر و اگر دچار مشکلات روحي باشد آيا سست تر است؟ چه چيزي معجزه آساتر از مهر والدين شفايش مي دهد. اگر فرزندي ناراحت است مهر والدين آرامش مي کند. اين رابطه حتي بين زن و شوهر و بين دو دوست يا مدير و کارمند يا هر رابطه انسان معجزه مي کند. مديري که کارمندانش از او بترسند بهتر است يا کارمندي که در قبال مهر مديرش با دل و جان کار کند. حالا فکر مي کنيد مهر به تنهايي کافي است؟ مي دانم مي پرسيد: اين گونه که فرزندمان بد تربيت مي شوند و به والدين فرمان مي رانند؟ بله اگر تنها مهر باشد فرزندمان يا بي عرضه مي شود يا تنبل و لوس. اگر طبيعت تنها آب دريا را بخار مي کرد و فقط خورشيد مي تابيد چه مي شد؟ هميشه دريا پر آب و سيل زا و ديگر بخش هاي زمين خشک و باير بودند. اين جا چه چيزي کم است؟ خرد هستي است که باد را مي فرستد تا ابرها را بالاي سر ما تشنگان و زمين هاي خشک و تشنه ببارد و سيرابمان کند. ما نيز بايد خرد را به کار بريم در روابطمان با همسر با آدم هاي ديگر و فرزندمان. وقتي فرزندم از مهر من سيراب شد حالا بايد با خرد او را براي يک زندگي تنها و مستقل در جامعه آماده کنم. اگر والدين مهر بي خرد داشته باشند مي شود حکايت آن پسري که هيچ وقت ازدواج نکرد چون مادرش تمام نيازهاي عاطفي و حياتي اش را فراهم مي کرد. وقتي که مادر بميرد چه مي شود؟ پسر هم از زندگي ساقط شده و آواره مي شود. آيا اين پسر مادرش را دعا مي کند يا نفرين؟ حال اگر خرد را همراهش کنيم فرزندمان را با پشتوانه مهر خود راهي جامعه و کار خواهيم کرد که مطمئنا موفق خواهد شد. ما فرزندمان را از مهر خود محروم مي کنيم و بعد گله مي کنيم چرا به فلان معلم يا پسر يا دختر دل بسته شده است. چون از مهر شما لبريز نشده و خرد شما او را با خطرات جامعه آشنا نکرده است. مدير اگر فقط مهر داشته باشد از بي انضباطي در دفترش بين کارمندان سنگ روي سنگ بند نمي شود ولي اگر خرد را به کار بندد مي داند چگونه و بر اساس ارزش هاي انساني چگونه کارمندانش را خلاق کند. ما عادت کرديم که اگر در رابطه آنچه خواستيم نشد، دوري کنيم و منزجر شويم. ما به خرد و مهر هر دو نياز داريم. عاشق تا وقتي عاشق است که معشوق مطابق ميلش رفتار کند که در غير اين صورت، نفرت جاري مي شود. اما مهر هميشه جاري است چه وقتي همه چيز سر جايش باشد چه وقتي که بحران وجود دارد. راه برگرداندن وضع بحراني به تعادل مجادله است و جدايي، يا مهر ورزيدن، عشق است که زخم مي خورد و کهنه مي شود ولي مهر اصلا صدمه نمي خورد و هميشه جاري است. حتي در جنگ اگر حريفان با نگاه مهر با هم روبه رو شوند اسلحه ها کنار مي رود. اين راز اختلاف را کوچک و حل مي کند و فرود و پشيماني و شتابي وجود ندارد. همه چيز نرم و آرام جلو مي رود و تعادل به وجود مي آورد. جنگ نيز مي تواند با نيت صلح صورت گيرد به نيت اصلاح نه خرابي و ويراني و اثبات خود و آن شان حيواني. آن وقت فکر مي کنيد جنگي در بگيرد. کسي که به خود مهر بورزد حتما به ديگري هم مهر مي ورزد عشق شخصي است و تنها به نفع يک نفر تمام مي شود ولي مهر نفع جمعي دارد و جمعيتي را بر مي گيرد. رهايي در خود مالکيت ندارد، ما انسان ها هستيم که با عنوان عاشقان راستين به خود اجازه مي دهيم همسر يا فرزندمان را مايملک خود بدانيم. اين احساس با خود، غم به همراه خواهد آورد و تنفر و جدايي. اما اگر مهر جريان داشته باشد تملکي در کار نيست و انسان ها در سايه آزادي و رهايي مهربانانه در کنار هم زندگي مي کنند. در زندگي زناشويي يا هر نوع رابطه ي وابستگي، بد و مشکل آفرين است. دو درختي را تصور کنيد که به هم وابسته هستيد و به هم تکيه دارند و زيست يکي به وجود ديگري بسته است. اگر يکي را قطع کنند ديگري هم نابود خواهد شد. ولي اگر کنار هم باشند با فرديت خود، اگر يکي از بين رفت، ديگري به زندگي خود ادامه مي دهد. در حالت وابسته هر دو از بين مي روند ولي در همبستگي زندگي ادامه مي يابد. مادري را تصور کنيد که فرزندانش را به خاطر مشکل خود شديدا به خود وابسته مي کند اگر برايش اتفاقي بيفتد آيا بچه ها مي توانند به زندگي خود ادامه دهند؟ حتما دچار مشکلات روحي بسياري خواهند شد. اما والديني که با خرد و مهر فرزندان را در کنار خود بدون وابستگي بزرگ مي کنند بعد از آنها هم بچه ها با خاطره خوبي از آنها به زندگي موفقشان ادامه مي دهند. حتي در طبيعت هم بچه هاي حيوانات وقتي بزرگ مي شوند بايد به دنبال زندگي خود بروند. حکايت ما انسان هاست که در وابستگي ها، آسيب ها مي بينيم. بايد از وابستگي به همبستگي و همراهي درست رسيد. چيزي که در طبيعت جاري است. حيواني اگر مي ميرد يا شکار مي شود زندگي جريان داشته و گله به زندگي خود ادامه مي دهد. که در غير اين صورت همه محکوم به نابودي هستند.
وقتي با مهر با دنيا بنگريم، کرم خاکي و قوي زيبا فرقي با هم ندارند هر دو مخلوق خدا هستند و ارزشمند و زندگيشان مهم. در تمام کل هستي تبعيضي وجود ندارد اين ما هستيم که اين ارزشگذاري ها را بنا نهاديم. هرگاه از خرد دور شديم بدانيم که به ناداني نزديک خواهيم شد و به ضرر همه و خود کار خواهيم کرد. راز عشق بادوام، آزادي است. چطور خارج از خانه، در قبال کار غريبه اي تشکر مي کنيم ولي همين تشکر را در قبال زحمت و لطف همسر، فرزند يا والدين خود نمي کنيم. چون تکراري شده اند؟ يا وظيفه شان است؟ مهر هرگز تکراري نمي شود و هميشه تازگي دارد. وقتي زندگي ها به عادت مي رسند يعني از مهر خالي شده و پاي فرد ديگري به وسط کشيده مي شود.
ما در دنيا به چه چيز نياز داريم تا جهاني مملو از صلح داشته باشيم. حسادت، رقابت، مال اندوزي، نفرت، جنگ يا انتقام. آيا اين همه انسان ها که به جان هم افتادند و تا توانستند جنگيدند، صلح به خانه هايشان آمد؟ هر چه جلوتر رفتيم صلح از ما دورتر شد و حالا که فرياد صلح و دوستي سر مي دهيم اين فريادها به گوش کسي نمي رسد. انسان امروز بيشتر از هميشه به مهر نياز دارد و خرد. اگر بخواهم بجنگم مهر، خشم مرا به همدردي و فهم متقابل دعوت مي کند. اگر بخواهم از روي کينه ورزي کاري کنم، مرا به مهرباني راهنمايي مي کند اگر بخواهم رقابت کنم مرا با حس باختي که قلب حريفم را به درد مي آورد، آشنا مي کند. اگر بخواهم ظلمي کنم، چشم مرا به موجودي که زير دست من است و مخلوق خداست و شان والاي خود را دارد، باز مي کند. هيچ کس حتي والدين نبايد به بهانه نيت خير خواهانه انساني را به مرز زشتي ها پايين برده و خوار کند. خواري سزاي هيچ کس حتي بدخواهان نيست. ما چه بوديم و چه شديم. از کي به ارزش گذاري ها روي آورديم و چنان به آن آلوده شديم که چشممان کور شد. جان کلام ما براي داشتن زندگي صلح آميز چه براي خود چه براي جهانيان به دو بال مهر و خرد نياز داريم تا بتوانيم در امتداد لطف خدا سپاسگزارانه زندگي کنيم.
خداوند مهر در انسان نهاده نه خشم نه خشونت پس بهتر است به مهر سلام کنيم و در را برويش بگشاييم و به دورن خود راهش دهيم.
- در بعضي روابط با ديگر آدم ها حرفي زديد که بعد خودتان پشيمان شديد خوب اين يعني کارتان غلط بوده چون از سايه برآمده ولي مي توانيد آيا از خرد و مهربان استفاده کرديد. اين کمکتان مي کند که مهر و خرد درونتان را به ياري بطلبيد.
- در اتفاقات تاريخي جست و جو کنيد و تصميم هايي را که همراه با خرد و مهر است جمع آوريد و ببينيد به نفع جمعيت بوده يا شخص؟
منبع: موفقيت شماره 184



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.