نقدي بر كتاب ايران و جهاني شدن، چالش ها و راه حل ها (2)

«جهاني شدن» مفهوم اعتباري توانمندي براي تحقق اتوپيايي است كه جريان هاي غرب گراي سكولار ايران نزديك به دويست سال است آرزو مي كنند ايران شعبه اي ازاين اتوپيا باشد.
چهارشنبه، 23 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقدي بر كتاب ايران و جهاني شدن، چالش ها و راه حل ها (2)

نقدي بر كتاب ايران و جهاني شدن، چالش ها و راه حل ها (2)
نقدي بر كتاب ايران و جهاني شدن، چالش ها و راه حل ها (2)


 






 
«جهاني شدن» مفهوم اعتباري توانمندي براي تحقق اتوپيايي است كه جريان هاي غرب گراي سكولار ايران نزديك به دويست سال است آرزو مي كنند ايران شعبه اي ازاين اتوپيا باشد.
اتوپياي تجدد، همساز شدن با محيط بين المللي نظام سلطه يا بهتر است گفته شود پذيرش نظام رسمي سيطره سرمايه داري و پايان ايدئولوژي هاي مخالف، پذيرش كليت غرب بدون تفكيك وجوه سياسي، اقتصادي، فرهنگي و تكنولوژيكي آن از يكديگر، عدم امكان پيشرفت عمومي بدون هماهنگي با قدرت هاي بزرگ، منسوخ بودن لفظ استقلال واصالت ملي وهويت،
ورود به جامعه جهاني با رهبري نخبگان سياسي بين الملل گرا (تكنوكرات هاي تلفيقي جديد)، اتحاذ روش حرف شنوي با قدرت هاي جهاني و ده ها نسخه شبيه به اينها كه نزديك به دويست سال است در كشكول جريان هاي غرب گراي سكولار ايران و جهان سوم پيوسته بازخواني مي شود(1) و اكنون آرمان هاي خود را در مفهوم «جهاني شدن» متجلي مي بيند.
بي ترديد در فضايي كه امروزه دكترين جهاني شدن قالب بندي مي كند نمي توان از چنين استعداد شگرفي غفلت كرد.
چه كسي مي تواند در اين حقيقت ترديد داشته باشد كه در دنياي كنوني به دليل رشدامكانات اطلاعات و ارتباطات تمام خزانه معرفتي جوامع بشري از آغاز شكل گيري تا به امروز در اختيار ما قرار گرفته است؟
اين اولين باري است كه بشر به چنين فرصت گرانبهايي دست يافته است. اين حقيقت دارد كه بشر در هر زمينه اي كه بخواهد شناخت پيدا كند و راجع به هر موضوعي كه بخواهد تحقيق كند اين خزانه معرفتي در اختيار اوست. ما امروزه هم انباشت معرفتي جامعه خودمان وهم انباشت معرفتي ساير جوامع بشري را به اشكال متفاوت صوت، تصوير،چاپ، فيلم، نوار، لوح فشرده يا هر شكل الكترونيكي و مكانيكي ديگر در اختيار داريم و مي توانيم اين خزانه را مورد تحقيق و آزمون الگوسازي قرار دهيم و از اين راه به معرفت و شناخت تازه اي برسيم.در هيچ دوره اي از تاريخ چنين فرصت حيرت آوري در اختيار بشر نبوده است.
به همين دليل اگر تقليد، عدم انديشه و پذيرش چشم بسته و بي چون و چراي دگرگوني ها و سازش با وضع موجود و سكوت نسبت به بي عدالتي ها وجنايات ـ كه عليه بشريت صورت مي گيرد و ده ها مسأله اي كه امروزه آرمان هاي بشري روي آن نهاده شده وبشريت قرن ها براي تحقق آنها مبارزه كرده است و پيامبران بزرگي براي تحقق آنها از ناحيه خداي تبارك و تعالي مبعوث شده اند و به دست ستمگران كشته شدند ـ در گذشته به دليل ناتواني بشر درايجاد صداي واحد جهاني عليه اين جنايت ها توجيه شدني بود با وجود اين ذخاير معرفتي ديگر توجيه شدني نيست. ديگر توجيهاتي مثل عدم آگاهي، نبود امكانات و اطلاعات و ا رتباطات و امثال اينها براي بشر نمي تواند بهانه مناسبي باشد. همه اين دگرگوني ها نشان مي دهد كه روش هاي تحقيق، تحليل و تصميم گيري دچار دگرگوني شده است. مگر مي توان در عصر تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات براي تجدد و ترقي جوامعي كه ابر قدرت ها و نظام سرمايه داري ليبرال سال ها در آن به غارت و دست اندازي مشغول بودند، همان نسخه هايي را براي رسيدن به قدرت و انسجام ملي تجويز كرد كه در دويست سيصد سال گذشته تجويز مي شد؟!
شايد يكي از دلايل مهمي كه باعث گرديد كتاب ايران و جهاني شدن آقاي دكتر سريع القلم براي نگارنده توجيه ناپذير و عجيب باشد اين است كه نسخه هاي ايشان براي بين الملل گرا شدن ايران و همسازي آن با نظام جهاني و جهاني شدن، نسخه هايي متعلق به دوران عدم توانايي و آگاهي ملل از فرآيند دگرگوني هاي جهاني، ماهيت نظام بين المللي و دوران بي خبري ملت ها است! چگونه امكان دارد در عصر دگرگوني اطلاعات و ارتباطات متفكري براي ملت خود نسخه هايي را تجويز كند كه متعلق به دوران سياست فايق هاي توپدار است.(2)
آيا تجويز چنين نسخه هايي به معناي آن نيست كه يا ماهيت نظام بين الملل با دوره استعماري هيچ تغييري نكرده است و شعارهايي مثل جهاني شدن نيز فريب تازه اي بيش نيست و ما با طرح آن داريم ملت خود را فريب مي دهيم يا نسبت به دوران جديد آگاهي و شناخت كافي نداريم و بدون اين شناخت نسخه تجويز مي كنيم؟ يا اطاعت ملت هاي نيازمند از كشورهاي توسعه يافته و سر فرود آوردن در مقابل همه بي عدالتي ها سرنوشت محتوم تاريخي است؟ و يا...؟
اگر چنين است و قرار است بيمار با اين رنج طافت فرسا به هلاكت برسد و راه ديگر وجود ندارد، پس چرا با نسخه هايي رنگارنگ بيمار خودرا از همين هستي درهم و برهم و گريزناپذير و رنج زندگي در فضاي بيماري ساقط مي كنيم و بيمار را با تجويز داروهاي سنگين و گران و كمر شكن زودتر به مرگ نزديك مي سازيم؟
اميدوارم از همين ابتدا كساني كه عموما براي شانه خالي كردن از مسئوليت پاسخگويي به نتايج افكار و انديشه هاي خود و نسخه هايي كه تجويز مي كنند ديدگاه هاي انتقادي را به داوري هاي غير علمي يا تخيلات ناشي از ذهن توهم گراي ايراني ـ كه در پس هر چيز يا هر دگرگوني تازه اي، توهمي از توطئه مي بيندـ حواله نكنند.
اثر آقاي دكتر محمود سريع القلم، استاد علوم سياسي و روابط بين الملل دانشگاه شهيد بهشتي كه سال هاست در حوزه پژوهش و آموزش به تربيت همان نسلي مي پردازد كه آرزو دارد جايگزين نسل انقلابي و حماسه ساز عصر انقلاب اسلامي نمايد، از جمله آثاري است كه در چالش با جهاني شدن نسخه خاصي را بر ايران تجويز مي نمايد و اين نسخه را به عنوان نسخه اي بي بديل در مراكز علمي و دانشگاهي، مشاوره با نهادهاي دولتي و رسمي ايران مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مركز تحقيقات استراتژيك و ساير مجامع آكادميك و اجرايي القا مي كند، تا همان طوري كه در تأليفات خود مي نويسد:
شايد از يك رهيافت نسلي نيز بتوان به ثبات و تداوم وضعيت فعلي و تغييرات احتمالي نگريست. سياستمداران و مديران جمهوري اسلامي ايران كه در طيف سني 40 ـ 7 ساله قرار دارند تحت تأثير مسائل فكري، تضادهاي رفتاري و ويژگي هاي تاريخي ايران هستند و شخصيت و نظام فكري و اعتقادي آنها در بستر تاريخ معاصر ايران و محيط مبارزاتي دوره پهلوي شكل گرفته است. نسل اول و دوم كه براي سرنگوني رژيم پهلوي تلاش كرد به قدرت رسيد و هم اكنون در قدرت است و چون با پارادايم هاي ديگر به جز پارادايم موجود آشنايي ندارد براي حفظ قدرت خود و به كارگيري راه و روش هاي متفاوت مملكت داري با تحولات نوين جهاني به طور همزمان از انعطاف لازم برخوردار نيست.(3)
نقد و ارزيابي اين نسخه تجويزي از آن جهت اهميت دارد كه اثر ايشان را يك نهاد رسمي و دولتي منتشر كرده است و اگر نگوييم ديدگاه رسمي همان تكنوكرات هاي تلفيقي عصر جمهوري اسلامي است كه در نهادهايي مثل مركز تحقيقات استراتژيك متمركز شده اند ليكن آثار خود را بر سطوح تحليل جريان هاي رسمي و غير رسمي در درون نظام جمهوري اسلامي نسبت به پديده هايي چون جهاني شدن و شقوق وابسته به آن مثل تجارت جهاني، صندوق بين المللي پول، بانك جهاني و امثال اينها خواهد گذاشت.
روش اين مقاله در نقد و ارزيابي اثر مورد نظر، متكي به تجزيه و تحليل بر اساس ملاك هاي معيني است كه در خود اثر مشخص شده است. شبيه سازي بر اساس واقعيت هاي موجود در فضاي جهاني و جامعه نه شبيه سازي بر اساس آنچه ما در ذهن خود از اين پديده ها و مفاهيم ساخته ايم، برآورد كردن آثار نسخه هاي تجويزي در حيات اجتماعي به جاي حدس زدن ذهني، ارزشيابي رويدادها و ديدگاه ها به جاي ترجيح دادن يكي بر ديگري، فرض كردن مسائل به جاي باور كردن بدون دليل و منطق و از همه مهم تر، گريز از مفاهيم همخوان و فريبنده و تمركز بر اصول درك شده از آنچه نسخه هاي تجويزي نويسنده القا مي كند، ملاك هاي مهمي است كه در نقد اثر آقاي دكتر سريع القلم بدان توجه خواهد شد.
از آنجايي كه سنت نقد و نقادي در جامعه ما هنوز ارج و قرب علمي ندارد و ما عادت كرده ايم كه نقد آثار و افكار را به منزله نقد شخصيت و هستي افراد تلقي كنيم پيشاپيش اعلام مي كنيم كه نقد اين اثر به معناي نقد ديدگاهي است كه نويسنده آن نسبت به پديده جهاني شدن و نسبت آن با ايران دارد و ربطي به شخصيت، افكار و انديشه نويسنده نسبت به مسائل ديگر ندارد.
قبل از شروع نقد و ارزيابي اثر دكتر سريع القلم يادآوري اين نكته ضروري است كه مهم ترين امتيازاين اثر را بايد مسأله محوري آن تلقي كرد. متأسفانه پژوهش هاي علوم انساني و اجتماعي در ايران از بنياد، پژوهش هاي موضوع محور است به همين دليل كاربرد لازم را براي حل مسائل و مشكلات جامعه ما ندارند. آنچه اثر دكتر سريع القلم را در ميان آثار مشابه ديگر پررنگ تر مي سازد ويژگي مساله محوري آن است. ايشان در مجموع اين اثر، صرف نظر از پاره اي كليات، مستقيما نسخه خاصي براي نسبت ايران و جهاني شدن تجويز مي كند كه قابل نقد و تحليل است، كلي و مبهم نيست. ما مي توانيم آثار عيني اين نسخه تجويزي را در بنيادهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران تحليل كنيم. چنين پژوهش هايي فضا را براي باروري ديدگاه هاي ديگر باز مي كند و يافته هاي علمي در مسائل و مشكلات را پربار و غني و متنوع مي سازد، مشكلاتي كه جامعه ما در فرآيند رشد و توسعه خود با آنها روبه رو مي گردد.
اين گونه پژوهش ها را صرف نظر از اينكه اجراي آنها چه تأثيري در ساختار نظام و جامعه خواهد داشت بايد به فال نيك گرفت و از آنها غفلت نكرد. همان طور كه نبايد چشم بسته و بدون ارزيابي آنها را پذيرفت و نتايج آنها را وحي منزل ديد. همه اين نتايج منوط به آن است كه محققان، دانش پژوهان و مراكز پژوهشي ما، يافته هاي پژوهشي خود را بي نياز از نقد و ارزيابي تلقي نكنند و محصولات خود را در پس هاله اي از نام و آوازه شخصيت ها و موقعيت هاي فكري و اجتماعي آنها يا اتصال آنها به نهادهاي رسمي كشور پنهان نسازند. همان طور كه نبايد بر اين باور غلط و بنيان افكن نيز اصرار ورزيد كه هر پديده جديدي كه از غرب مي آيد چون محصول فرآيند جبر تاريخي و سيطره بي چون و چراي نظام سرمايه داري فراگير غرب است يا بايد در مقابل آن تسليم شد يا منفعلانه برخورد كرد. پديده جهاني شدن مانند همه پديده هاي اجتماعي فرآيندي از رشد جوامع بشري در يك موقعيت خاص تاريخي است كه هر متفكر يا هر نظام سياسي و اجتماعي مي تواند از آن برداشتي خاص مطابق با آرمان ها و انگيزه هاي خود داشته باشد. علم، تكنيك، اطلاعات و ساير محصولات انديشه هاي بشري در طول تاريخ در معرض چنين برداشت هايي بودند و خواهند بود. ما نمي توانيم بگوييم كه چون مثلا از دستاوردهاي عقل بشري در حوزه شكاف اتم و هسته هاي اتمي بمب هاي خانمانسوزي براي نابود بشر توسط پاره اي از قدرت هاي استكباري ساخته شد و با آن ملت هاي زيادي را به خاك و خون كشيده اند، پس چنين علمي مخرب و غير قابل اعتماد مي باشد و ما به سمت فراگيري آن نخواهيم رفت.
ابزارها، تكنيك ها، فنون و علومي كه بشر توليد مي كند از ديدگاه باورهاي اعتقادي ما آلات مشتركه است. بشر هم مي تواند آنها را در جهت تضمين سعادت و آرامش زندگي خود به كار گيرد و هم مي تواند آنها را در جهت تخريب محيط زيست، جنگ و كشتار و نابودي نوع بشر به كار برد. هر كس بر اساس آرمان ها و باورهاي خود با اين محصولات نسبت برقرار مي كند و از آنها بهره مي گيرد يا از نتايج آنها دوري مي گزيند.
به نظر مي رسد پديده اي كه امروزه تحت عنوان جهاني شدن از آن ياد مي كنند داراي چنين ماهيتي است. عده اي مي گويند اين پديده فرآيند رشد اطلاعات، ارتباطات و بسياري از محصولات فكر بشري در دوران جديد است و از آثار و نتايج آن گريزي نيست و عده اي ديگر آن را دكتريني براي بسط سيطره و دامنه سلطه در جهان تلقي مي كنند. هر دو تلقي يا ساير تلقي هاي ديگر از اين فرآيند ممكن است درست باشد اما مهم تر از درستي يا نادرستي اين تلقي ها، نسخه هايي است كه در مواجهه با آن پيچيده مي شود. به نظر نگارنده به جاي نشستن و مجادله كردن بر سر اينكه جهاني شدن آيا يك پروژه امپرياليستي براي بسط سلطه بر جهان توسط ابرقدرت ها و در رأس آن امريكا است يا يك پروسه (فرآيند) ناشي از رشد علم، فن آوري و اطلاعات است بايد خود را در مقابل آثار آن در نظر گرفت و براي آن چاره اي انديشيد. اين آثار هم مي تواند مفيد و مثبت و سازنده و هم مي تواند مخرب، منفي و نابود كننده باشد. اين نتايج به شناخت و قدرت ما وابسته است.
بسيار ساده لوحانه خواهد بود كه تصور كنيم منافع ما با دشمنان ما و حتي دوستان ما در بهره گيري از اين فرآيند جديد و شرايط آن يكسان است. همان طور كه ساده لوحانه خواهد بود كه تصور كنيم تنها بازيگر اين ميدان ماييم و نتايج بازي هم به نفع ما خواهد بود. ايران نه مختار مطلق در مقابل چنين فرآيند و شرايطي است و نه اسير دست و پا بسته اي كه راهي جز تسليم و رضا در مقابل اين شير نر خوانخواره نداشته باشد.
بهترين راه مواجهه با اين پديده، به جاي توصيفات مثبت و منفي كلي، ذهني و نظري آن، تدوين راهكارها، راهبردها و نسخه هاي تجويزي متفاوت از زواياي مختلف و آزمون احتمالي آثار اين نسخه در مجامع علمي مؤسسات پژوهشي است. اگر آن نسخه هاي اجرايي را نخواهيم وارد چنين فرآيندي از آزمون هاي احتمالي كنيم و چشم بسته به اجرا در آوريم، نخواهيم توانست جامعه را از آثار تخريبي آن حفظ كنيم.
اگر نگارنده اقبالي براي نقد اثر دكترسريع القلم نشان داد از اين جهت است كه اين اثر يك نسخه تجويزي است و مي تواند در محك آزمون هاي اوليه نظري قرار گيرد و آثار اجرايي آن برآورد شود.

پي نوشت:
 

1 ـ در سراسر اثر دكتر سريع القلم مجددا همان آرمان هاي نوستالوژيك دويست ساله اخير جريان هاي غرب گرايي سكولار تكرار مي شود.
2‌ـ سياست قايق هاي توپدار يكي از سياست هاي معروف استعمار در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بود. بر اساس اين سياست، به محض اينكه ملتي در مقابل كشورهاي استعمارگر به مبارزه بر مي خاست، دولت هاي استعماري قايق هاي توپدار خود را به سواحل آن كشور گسيل مي داشتند و با اين كار رعب و وحشت ايجاد مي كردند.
3 ـ محمود سريع القلم، همان، ص 129.
 

منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.