شيوه حل مشکلات ورزش در سال هاي 1313 تا 1370
نويسنده:مهدي حداد پور
قول مي دهم تکرار نشود
از همان روزي که اساس ورزش در ايران پايه گذاري شد.سيستم هاي قضايي هم به صورت همراه در کنار ورزش تدوين شد.درسازمان ورزش که طي سال هاي 1313 تا 1315 با تلاش مرحوم حسين علا،مرحوم ابراهيم حکيمي ،مرحوم پازارگادي و...به وجود آمد،انجمن انضباطي در کنار انجمن فوتبال ، واليبال ، بستکبال و...راه اندازي شد و مسائل ورزش هاي مختلف در زمينه انضباطي از کانال هاي مورد اشاره قابل تدوين،بررسي و دقت ورزش ما تا سال هاي دهه 70 يا آن قدرآماتوربود که اصولاً نيازي نداشت تا پرونده هاي انضباطي اش درحريم خارج ازفوتبال بررسي شود.يا اين که ديدگاه هاي ورزشي آن قدر اخلاق مدار و پهلواني بود که کسي در کميته ها و انجمن هاي قضايي ورزش،ازحد معقول و معمول خارج نمي شد و کسي را نداشتيم که در کميته هاي انضباطي ما فرياد سر مي دهد و براي گرفتن پول و حق خود سينه بدرد.شايد هم از روزي که پول وارد اين حريم شده ، صداي آدم ها بلندتر شده است چرا که فکر مي کنيم نه تبديل آماتوريسم به پروفسيوناليسم درورزش ما آن قدرها مهم بوده و نه ورزشکاران ما درساليان بعد از دهه 70 اين قدر بي ادب شده اند که ازحريم مورد اشاره خارج شوند.شايد همان بحث نفوذ و تزريق پول به بدنه ورزش و به خصوص فوتبال باشد که آدم ها را معترض کرده است،شايد هم حتي بحث شهرت و مقام است که امروزي ها را اين گونه حق به جانب براي گرفتن حق خود معرفي کرده است.
درسال هاي دهه 50 اميرعراقي ، فوتباليست سابق تيم ملي و باشگاه شاهين ، مسئول کميته قضايي فدراسيون فوتبال بود؛کميته اي که امروز به عنوان کميته انضباطي ناميده مي شود.جالب اين که درمقايسه با مسئولان امروزکميته انضباطي که تازه به فوتبال،نام اميرعراقي که ازبهترين فوتباليست هاي ايران بود را تريلي هم نمي کشيد اماشخصيت رئيس سابق و مرحوم کميته انضباطي آن قدربالا بود که مباحث انضباطي درآرامش و سلام و صلوات در همان فدراسيون فوتبال حل مي شد.درآن سال ها مهم ترين پرونده انضباطي فوتبال،بحث«بهمن کردان »بازيکن مشمول تيم شهباز بود که باعث اعلام نتيجه 3 بر صفر به ضرر شهباز درکميته انضباطي شد و هيچکس هم اعتراضي نکرد.بحث ده 50 را از اين حيث مطرح کرديم که در آن دهه شاهد پاک ترين و آرام ترين دوره انضباطي در فوتبال ايران بوديم اما براي آن که قياسي با امروز داشته باشيم مروري به دهه 40 نيز خواهيم داشت.
سازمان تربيت بدني ايران درسال هاي مياني دهه 40 به علت آشوب و بلوا يا چيزي که آن را بي توجهي به نيات عالي ورزش مي دانست اقدام به انحلال باشگاه هاي شاهين،دارايي ،کيان ،تهرانجوان و...کرد.باشگاه هاي منحل شده مرجعي را براي رسيدگي به دعواي خود نمي شناختند.يا اگرهم درآن زمان مرجعي بود،جرات رفتن به سوي آن وجود نداشت.آن ها باورنداشتند که براي احقاق حق خود،وزارت دادگستري که هم عرض سازمان تربيت بدني بود و هر دو زير نظر«هويدا »نخست وزير وقت عمل مي کردند، به مطالبه حقوق آن ها بپردازيد.ضمن اين که تشکيلات ورزشي حتي در سطح بين المللي به پيچيدگي امروز نبود.در آن سال ها ، مثل امروز دادگاه ويژه CAS و دادگاه هاي مشابه نداشتيم.بنابراين باشگاه هاي منحل شده درصدد مدارا و مماشات با مسئولان برآمده و اتفاقاً مسئولان وقت ورزش در آن زمان هم رفتارسختي را با اهالي ورزش و ورزشکاران نداشتند.چنانچه بعد ازانحلال شاهين ،آن ها اجازه دادند که ياران اين تيم منحل شده ، فعاليت تازه خود را با نام «پرسپوليس »از سرگرفته و به مجموعه شاهين هم درسال 51 اجازه دادند تا با نام شهبازو چند محدوديت ويژه کار را دوباره از سر گيرد.آن ها به تيم هاي ديگري مثل دارايي ، کيان و تهرانجوان هم که ازخط قانون عدول و تخطي کرده بودند اجازه فعاليت دادند.البته در آن زمان،نه قانون، قانون مدوني درامر مسائل انضباطي و قضايي ورزش بود و ضمانتي براي اجراي مفاد قانون وجود نداشت و نه ورزشکاران ازلحاظ قانوني ،حقوقي و انضباطي به صورت کامل با حقوق خود آشنا بودند.
در سال هاي دهه 60 با توجه به رشد سياسي مردم آن ها رفته رفته با حقوق خود در زمينه قضايي آشنا شدند و مسير شکايت و شکايت کشي درکوچه ورزش باز شد.درسال 62،وقتي تيم پرسپوليس 5-2 شاهين را شکست داد و فدراسيون فوتبال حکم به تجديد بازي را داد، مسئولان بي سواد باشگاه پرسپوليس که مرجعي را براي پيگيري حق خود به ظن خويش نداشتند براي نشان دادن اعتراض خود سربازي تجديد شده نرفتند و 3 بر صفر بازنده اعلام شدند.اين باخت باعث شد قهرماني پرسپوليس در سال 1362 به استقلال برسد.در سال 64 هم پرونده 3 بر صفر در 3 بازي پرسپوليس براي حريفانش باعث شد اين تيم قهرماني را از دست بدهد،اما باز گوش کسي گرفتار قانون نبود.
از دهه 70 با ورود سياستمداران به عرصه ورزش ، پاي قانون ، شکايت حقوق ، انضباط، تصميم هاي قضايي و...به فوتبال باز شد.و پديده دخالت مسئولان بالاتر از حريم فوتبال به عرصه ورزش با حضور امير عابديني ميسر شد.در سال 1377، عابديني بر سر مطالبات قانوني باشگاه السد از علي دايي ، دست به دامان رئيس جمهور شد.رئيس جمهور هم که مي ديد مشکلات درعرصه فوتبال و کلاً ورزش و مراجع انضباطي ورزش حل نمي شود ، از امير قطر خواست تا بر اساس روابط ديپلماتيک،پرسپوليس را به بهاي جيب اميرعابديني ببخشد.بار دوم هم در پرونده و پروژه سهام و سهام کشي باشگاه پرسپوليس بود که پاي مسئولان کشور به پرونده باز شد.بحث مربوط به سال 1371 بود.عباس انصاري فرد و دوستانش باشگاه پرسپوليس را ثبت کرده و سهام آن را به خود اختصاص دادند.درسال 72 پرسپوليس زير نظر وزارت معادن و فلزات رفت و بخشي از سهام را به عابديني و محلوجي منتقل کرد.درسال 76 دولت جديد حاضربه ادامه تيمداري نشد، پرسپوليس ماند و چند سهامدار که هر يک دعواي مديريت داشتند.در چنين شرايط بغرنجي ، دولت و وزارت دادگستري وارد گود شدند و پرسپوليس را به سازمان تربيت بدني انتقال دادند.در سال هاي دهه 80 بارها و بارها بحث هاي ورزش در کشورمان ازحريم ورزش گذشته و به مراجع بالاتر رسيد و بارها وقتي بحث ورزش به اين محدوده ها رسيد سلام و صلوات بود که وارد گود شد تا اصلاحيه اي روي پرونده ها الصاق شود.پرونده هايي که باعث شد بيش از پيش پاي ورزش به مراجع قضايي باز شود.اگر امروز باور داشته باشيم که پرونده علي دايي تماماً در حريم ورزش پيگيري شده،اين را هم بايد باور داشته باشيم که اصول کلي حاکم بر مناقشات ورزشي ما در دهه 80 در بيشتر اوقات خارج از اين حريم را براي «تحليل »و رسيدن به آرامش انتخاب کرده است.
از همان روزي که اساس ورزش در ايران پايه گذاري شد.سيستم هاي قضايي هم به صورت همراه در کنار ورزش تدوين شد.درسازمان ورزش که طي سال هاي 1313 تا 1315 با تلاش مرحوم حسين علا،مرحوم ابراهيم حکيمي ،مرحوم پازارگادي و...به وجود آمد،انجمن انضباطي در کنار انجمن فوتبال ، واليبال ، بستکبال و...راه اندازي شد و مسائل ورزش هاي مختلف در زمينه انضباطي از کانال هاي مورد اشاره قابل تدوين،بررسي و دقت ورزش ما تا سال هاي دهه 70 يا آن قدرآماتوربود که اصولاً نيازي نداشت تا پرونده هاي انضباطي اش درحريم خارج ازفوتبال بررسي شود.يا اين که ديدگاه هاي ورزشي آن قدر اخلاق مدار و پهلواني بود که کسي در کميته ها و انجمن هاي قضايي ورزش،ازحد معقول و معمول خارج نمي شد و کسي را نداشتيم که در کميته هاي انضباطي ما فرياد سر مي دهد و براي گرفتن پول و حق خود سينه بدرد.شايد هم از روزي که پول وارد اين حريم شده ، صداي آدم ها بلندتر شده است چرا که فکر مي کنيم نه تبديل آماتوريسم به پروفسيوناليسم درورزش ما آن قدرها مهم بوده و نه ورزشکاران ما درساليان بعد از دهه 70 اين قدر بي ادب شده اند که ازحريم مورد اشاره خارج شوند.شايد همان بحث نفوذ و تزريق پول به بدنه ورزش و به خصوص فوتبال باشد که آدم ها را معترض کرده است،شايد هم حتي بحث شهرت و مقام است که امروزي ها را اين گونه حق به جانب براي گرفتن حق خود معرفي کرده است.
درسال هاي دهه 50 اميرعراقي ، فوتباليست سابق تيم ملي و باشگاه شاهين ، مسئول کميته قضايي فدراسيون فوتبال بود؛کميته اي که امروز به عنوان کميته انضباطي ناميده مي شود.جالب اين که درمقايسه با مسئولان امروزکميته انضباطي که تازه به فوتبال،نام اميرعراقي که ازبهترين فوتباليست هاي ايران بود را تريلي هم نمي کشيد اماشخصيت رئيس سابق و مرحوم کميته انضباطي آن قدربالا بود که مباحث انضباطي درآرامش و سلام و صلوات در همان فدراسيون فوتبال حل مي شد.درآن سال ها مهم ترين پرونده انضباطي فوتبال،بحث«بهمن کردان »بازيکن مشمول تيم شهباز بود که باعث اعلام نتيجه 3 بر صفر به ضرر شهباز درکميته انضباطي شد و هيچکس هم اعتراضي نکرد.بحث ده 50 را از اين حيث مطرح کرديم که در آن دهه شاهد پاک ترين و آرام ترين دوره انضباطي در فوتبال ايران بوديم اما براي آن که قياسي با امروز داشته باشيم مروري به دهه 40 نيز خواهيم داشت.
سازمان تربيت بدني ايران درسال هاي مياني دهه 40 به علت آشوب و بلوا يا چيزي که آن را بي توجهي به نيات عالي ورزش مي دانست اقدام به انحلال باشگاه هاي شاهين،دارايي ،کيان ،تهرانجوان و...کرد.باشگاه هاي منحل شده مرجعي را براي رسيدگي به دعواي خود نمي شناختند.يا اگرهم درآن زمان مرجعي بود،جرات رفتن به سوي آن وجود نداشت.آن ها باورنداشتند که براي احقاق حق خود،وزارت دادگستري که هم عرض سازمان تربيت بدني بود و هر دو زير نظر«هويدا »نخست وزير وقت عمل مي کردند، به مطالبه حقوق آن ها بپردازيد.ضمن اين که تشکيلات ورزشي حتي در سطح بين المللي به پيچيدگي امروز نبود.در آن سال ها ، مثل امروز دادگاه ويژه CAS و دادگاه هاي مشابه نداشتيم.بنابراين باشگاه هاي منحل شده درصدد مدارا و مماشات با مسئولان برآمده و اتفاقاً مسئولان وقت ورزش در آن زمان هم رفتارسختي را با اهالي ورزش و ورزشکاران نداشتند.چنانچه بعد ازانحلال شاهين ،آن ها اجازه دادند که ياران اين تيم منحل شده ، فعاليت تازه خود را با نام «پرسپوليس »از سرگرفته و به مجموعه شاهين هم درسال 51 اجازه دادند تا با نام شهبازو چند محدوديت ويژه کار را دوباره از سر گيرد.آن ها به تيم هاي ديگري مثل دارايي ، کيان و تهرانجوان هم که ازخط قانون عدول و تخطي کرده بودند اجازه فعاليت دادند.البته در آن زمان،نه قانون، قانون مدوني درامر مسائل انضباطي و قضايي ورزش بود و ضمانتي براي اجراي مفاد قانون وجود نداشت و نه ورزشکاران ازلحاظ قانوني ،حقوقي و انضباطي به صورت کامل با حقوق خود آشنا بودند.
در سال هاي دهه 60 با توجه به رشد سياسي مردم آن ها رفته رفته با حقوق خود در زمينه قضايي آشنا شدند و مسير شکايت و شکايت کشي درکوچه ورزش باز شد.درسال 62،وقتي تيم پرسپوليس 5-2 شاهين را شکست داد و فدراسيون فوتبال حکم به تجديد بازي را داد، مسئولان بي سواد باشگاه پرسپوليس که مرجعي را براي پيگيري حق خود به ظن خويش نداشتند براي نشان دادن اعتراض خود سربازي تجديد شده نرفتند و 3 بر صفر بازنده اعلام شدند.اين باخت باعث شد قهرماني پرسپوليس در سال 1362 به استقلال برسد.در سال 64 هم پرونده 3 بر صفر در 3 بازي پرسپوليس براي حريفانش باعث شد اين تيم قهرماني را از دست بدهد،اما باز گوش کسي گرفتار قانون نبود.
از دهه 70 با ورود سياستمداران به عرصه ورزش ، پاي قانون ، شکايت حقوق ، انضباط، تصميم هاي قضايي و...به فوتبال باز شد.و پديده دخالت مسئولان بالاتر از حريم فوتبال به عرصه ورزش با حضور امير عابديني ميسر شد.در سال 1377، عابديني بر سر مطالبات قانوني باشگاه السد از علي دايي ، دست به دامان رئيس جمهور شد.رئيس جمهور هم که مي ديد مشکلات درعرصه فوتبال و کلاً ورزش و مراجع انضباطي ورزش حل نمي شود ، از امير قطر خواست تا بر اساس روابط ديپلماتيک،پرسپوليس را به بهاي جيب اميرعابديني ببخشد.بار دوم هم در پرونده و پروژه سهام و سهام کشي باشگاه پرسپوليس بود که پاي مسئولان کشور به پرونده باز شد.بحث مربوط به سال 1371 بود.عباس انصاري فرد و دوستانش باشگاه پرسپوليس را ثبت کرده و سهام آن را به خود اختصاص دادند.درسال 72 پرسپوليس زير نظر وزارت معادن و فلزات رفت و بخشي از سهام را به عابديني و محلوجي منتقل کرد.درسال 76 دولت جديد حاضربه ادامه تيمداري نشد، پرسپوليس ماند و چند سهامدار که هر يک دعواي مديريت داشتند.در چنين شرايط بغرنجي ، دولت و وزارت دادگستري وارد گود شدند و پرسپوليس را به سازمان تربيت بدني انتقال دادند.در سال هاي دهه 80 بارها و بارها بحث هاي ورزش در کشورمان ازحريم ورزش گذشته و به مراجع بالاتر رسيد و بارها وقتي بحث ورزش به اين محدوده ها رسيد سلام و صلوات بود که وارد گود شد تا اصلاحيه اي روي پرونده ها الصاق شود.پرونده هايي که باعث شد بيش از پيش پاي ورزش به مراجع قضايي باز شود.اگر امروز باور داشته باشيم که پرونده علي دايي تماماً در حريم ورزش پيگيري شده،اين را هم بايد باور داشته باشيم که اصول کلي حاکم بر مناقشات ورزشي ما در دهه 80 در بيشتر اوقات خارج از اين حريم را براي «تحليل »و رسيدن به آرامش انتخاب کرده است.
پي نوشت ها :
امير عراقي،ستاره متولد سال(1308)شاهين و تيم ملي درسال(71)درگذشت.او از جمله مرداني بود که به نقش مدارا و مماشات در حل مشکلات ورزش اعتقاد بسيار داشت و اصولاً آدم خشني در ارائه تصميم هاي ورزشي نبود.