فاکس قرن بيستم

ريشه هاي فاکس قرن بيستم به سال (1915) بر مي گردد ، وقتي ويليام فاکس يکي از اولين « ادغام هاي عموي » در صنعت فيلم سازي را انجام داد و دو کمپاني کوچک ، يکي مخصوص توليد و يکي نمايش ، را با هم تلفيق کرد. اولين استوديوهاي فيلم سازي کمپاني فاکس در نيوجرسي بودند، اما پس از مدتي براي استفاده از نور و هواي بهتر
شنبه، 19 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فاکس قرن بيستم

فاکس قرن بيستم
فاکس قرن بيستم


 





 
برخاستن از خاکستر
ريشه هاي فاکس قرن بيستم به سال (1915) بر مي گردد ، وقتي ويليام فاکس يکي از اولين « ادغام هاي عموي » در صنعت فيلم سازي را انجام داد و دو کمپاني کوچک ، يکي مخصوص توليد و يکي نمايش ، را با هم تلفيق کرد. اولين استوديوهاي فيلم سازي کمپاني فاکس در نيوجرسي بودند، اما پس از مدتي براي استفاده از نور و هواي بهتر و هزينه هاي پايين به هاليوود رفتند. فاکس که طرف قرارداد بعضي از بزرگ ترين کارگردانان سينماي آمريکا مثل جان فورد و رائول والش بود، با خريدن حقوق قانوني تکنيک ضبط صداي فيلم از يک مخترع آلماني، خيلي زود وارد دنياي ناطق شد. يکي از اولين دستاوردهاي سينماي ناطق براي فاکس ، فيلم هاي خبري کوتاهي بود که با نام «فاکس موويتونز» مي ساخت و هر کدام قبل از فيلم اصلي به نمايش در مي آمد، سنتي که استوديو تا (1963) به آن سنت ادامه داد.
پس از بحران بزرگ اقتصادي، فاکس تقريباً ورشکسته شد و اگر تلاش عده اي نبود هرگز نمي توانست دوباره روي پايش بايستد. اين بار رمز موفقيت فاکس در تلفيقش با استوديوي تازه کار قرن بيستم بود که توسط جوزف شِنک ، داريل اف. زانوک و چند نفر ديگر براي تهيه فيلم راه افتاده بود و آثار توليد ي اش را يونايتد آرتيستز پش مي کرد. چنين بود که «فاکس قرن بيستم» در ماه مه (1935) متولد شد.
در اين زمان دوره ستاره هاي قديمي استوديو به سر رسيده بود. فيلم هاي جنت گِينور ديگر طرفداري نداشت و ويل راجرز بي نهايت محبوب (که به راستي نابغه اي بود) در سانحه هوايي کشته شد. زانوک دست به کار شد و با نسل تازه اي از بازيگران جوان قرارداد بست که بين آن ها ديري نپاييد تايرون پاور، هنري فاندا، جين تيرني و بتي گريبل، به ستاره هايي بزرگ تبديل شدند. در ابتدا بيش ترين پول از خانم آليس في، متخصص موزيکال و دختر بچه شيريني به نام شرلي تمپل نصيب فاکس قرن بيستم شد. يکي ديگر از موفقيت هاي غير منتظره فاکس، موزيکال هاي بتي گريبل در زمان جنگ دوم بود که فيلم هايي متوسط و غير قابل مقايسه با توليدات مترو هستند، اما چون عکس گريبل رويِ تقويم ديواريِ سربازهاي زيادي در دوره جنگ جا خوش کرده بود، اين فيلم ها در خود آمريکا هم به پديده اي تبديل شده بودند، نشانه اي از تبحر استوديوها در تبديل مسأله اي ساده به يک تب عمومي و البته پول ساز.
در (1942) اسپيروس اسکوراس به جاي جوزف شنک رييس استوديو شد. او به فيلم هايي جدي، با مضمون هاي پيچيده و حتي ممنوعه علاقه داشت و با کمک زانوک بعضي از بالغ ترين و بهترين توليدات هاليوودي را در سال هاي آخر و پس از آن توليد کردند. در واقع فاکس واقع گرا با گرايش هاي ضد سرمايه داري و اقتباس هاي ادبي مهم محصول اين دوران و اين گرايش تازه بود. يکي ديگر از دستاوردهاي فاکس در دهه (1940) مجموعه فيلم نوآر استوديو بود که با دو گرايش روان کاوانه و شبه مستند ساخته مي شدند. در دنياي نو آر، پر مينجر که به تازگي
از اتريش به هاليوود آمده بود، بعد از يکي دو کمدي ناموق ، مهم ترين کارگردان استوديو در اين ژانر شد و کمي بعد اليا کازانِ جوان نيز به او پيوست.
پنج کارگردان بزرگ تاريخ استوديوي فاکس فردريش مورنا، فرانک بورزيگي،جان فورد، هنري کينگ و رائول والش بودند. از بين آن ها آثارِ ساخته شده در فاکس ِ سه کارگردان اول، امروز در مجموعه هاي نفيسِ « مورنا / بورزيگي در فاکس » و «فورد در فاکس » در دسترس است. «باکس سِت» دي وي دي نفيس فورد، شامل (25) فيلم صامت و ناطق و سه مستند، شايد بهترين مجموعه ديجيتالي باشد که تا کنون از مجموعه آثاريک کارگردان منتشر شده است. فضاي فاکس، از نظر فني و جسارت هايي که شايد بقيه استوديوها از آن محروم بودند، براي بسياري از کارگردانانِ بزرگ آن روزها، فضايي مقبول بود. وقتي کلارنس براون، کارگردان مترو، که براي فيلم باران آمد (1939) به فاکس قرض داده شده بود، در بازگشت به استوديوي خودش بارها عنوان کرد که فاکس از نظر فني يک سرو گردن بالاتر از متروست.
بزرگ ترين حادثه فني تاريخ فاکس ، استفاده از تکنولوژي سينمااسکوپ در فيلم خرقه ( 1953)بود .موفقيت تجار ي فيلم چنان زانوک را سرمست کرد که اعلام کرد پس از آن تمام فيلم هاي فاکس به شکل سينما اسکوپ توليد خواهند شد .فاکس هزينه تغيير وضعيت سينماها را هم پذيرفت وقرار شد (25)هزار دلار به هر سالن اختصاص داده شود. البته اين ايده هيچ گاه عملي نشد واسکوپ ، با وجود رواج نسبي اش در دهه (1950)، هيچ گا ه آن طور که بايد پرد محبوبي نبود .اما از آن جا که امتياز اسکوپ انحصاري بود بقيه کمپاني هاي بزرگ براي حق استفا ده از آن مجبور بودند به فاکس پول بدهد و خود اين ، منبع درآمدي مطمئن بود . تب اسکوپ در (1956)فروکش کرد و در همين سال زانوک از پستش استعفا داد و بعد از جنجالي که درباره زندگي خصوصي و رابطه اش با يک هنر پيشه سر زبان ها افتاد به پاريس رفت و کار تهيه کنندگي را به شکل مستقل ادامه داد .
در غياب زانوک ، استوديو براي ساخت چيزي بايد بدهي ( جورج کيوکر ، 1962) ( بازسازي همسر محبب من که در در (1940)با بازي کري کرانت ساخته بود ) با شرکت بزرگ ترين کشف فاکس در نيمه دوم قرن بيستم ، مريلين مونرو ، به دردسر افتاد . مونرو در روز هاي سخت زندگي اش رفتاري غير قابل کنترل پيدا کرده بود و مدتي بعد از اين که فاکس چاره اي جزاخراجش نديد . جسد او در خانه اش پيدا شد و فيلم نا تمام رها شد. کلئوپا ترا ( جوزف منکه ويتس ، 1963) پرو ژه بزرگ ديگري بود که با بدبختي هاي زياد مواجه شد و حتي فاکس را مجبور کرد براي تامين هزينه هاي سر سام آور فيلم زمين هايش را بفروشد . تمام تلاش ها با شکست کلئو پاترا نقش بر آب شد ، شکستي که ضربه سنگيني به فاکس زد و تا مدت استوديو را فلج نگه داشت . اين واقعه به عنوان يکي از نقاط کليدي مرگ نظام استوديويي زبانزد شد . اوضاع فاکس پس از آن ، منهاي موفقيت آواي موسيقي (1965) چندان قابل توجه نبود سرانجام پس از دو دهه فترت ، در (1985)روپرت مرداک ، ميلياردر استراليايي ، فاکس را خريد و بعد از تهيه و نمايش فيلم هايي مانند تايتانيک ، سري جديد جنگ ستار گان ، بيگانه ها و جان سخت ها دوباره دخل استو ديو را پر پول کرد . اين وضعيت هم چنان ادامه دارد .
شاهکار ها : طلوع (ويلهلم فردريش مورنا) ، کلمنتا ين عزيزم (جان فورد) Twelve O Clock High(هنري کينگ) ، دره ام چه سرسبز بو (فورد) ، حادثه آکس بو ( ويليام وِلمن ) ، جايي که پياده روها تمام مي شوند (اتو پر مينجر)، همه چيز در باره ايو ( جوزف منکه ويتس ) ، ميمون بازي (هوارد هاکس) ، کشتي بخار در خم رود خانه ،(فورد ) ،The Gunfghter( کينگ ) ، شب و شهر ، ( جولز داسين ) ، خوشه هاي خشم (فورد) ، وحشت در خيابان ها ( اليا کازان ) ، سر نيزه هاي ثابت (ساموئل فولر) ، مردي در لباس فلانل خاکستري ( نا نا لي جانسن ) ، بيا عشق بورزيم ( جورج کيو کر ) ، مش (رابرت آلتمن) ، بوچ کسيدي و ساندنس کيد (جرج روي هيل) ، جوليا ( فردا زينه مان ) ، بيليارد باز ( رابرت راسن )، روزي که زمين از حرکت ايستاد (رابرت وايز)، رود خانه بي باز گشت ( پر مينچر) ، سلطان ومن (والتر لنگ) ، ديزي کنيون ( پر مينجر) ، بازرس ( منکه ويتس) ، آواي موسيقي (وايز) ، ارتباط فرانسوي (ويليام فريد کين).
منبع:ماهنامه سينمايي فيلم شماره 415




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط