همه فوتوفنهاي كتابخوان كردن فرزندان
هر وقت با خانواده تازهای آشنا شدید و خواستید سطح فرهنگی آنها را بسنجید تا بفهمید به ادامه ارتباط و آشنایی بیشتر میارزند یا نه، از آنها درباره سرانه مطالعه و كتابهایی كه خواندهاند، بپرسید.
اگر گفتند اهل مطالعه نیستند، اگر گفتند كتاب، جایگاهی در منزلشان ندارد، اگر گفتند تنها تفریحشان تماشای تلویزیون است و با روزنامهخوانی و كتابخوانی غریبهاند، بیمعطلی از آنها فاصله بگیرید، چون خانواده منهای مطالعه یعنی خانوادهای با سطح فرهنگی پایین، قضاوتهای نادرست، ناآگاهی و شناخت محدود از محیط اطراف، دایره لغوی بسیار محدود، ناتوانی در تحلیل مسائل، ضعف رویارویی با مشكلات، كمتجربگی، بیگانگی با مهارتهای زندگی و... .
عادت به مطالعه و بخصوص كتابخوانی، باید از كودكی در انسانها نهادینه شود و معمولا به وجود آوردن این عادت در بزرگسالی تا حدودی دشوار است. به همین دلیل ما گزارش این هفتهمان را به ارائه راهكارهایی عملی برای تشویق كودكان و نوجوانان به سمت مطالعه و كتابخوانی اختصاص دادهایم.
همین تقلید همیشگی بچهها از رفتار والدین است كه باعث میشود به شما پیشنهاد كنیم حتی اگر عادت به كتاب خواندن ندارید وظیفه دارید برای هدایت بچهها به سمت مطالعه گاهی در خانه، كتاب یا روزنامه بخوانید و در غیر این صورت، چه طور انتظار دارید فرزندتان، رفتاری داشته باشد كه هرگز در والدینش آن را ندیده است؟ انتظار كتاب خواندن از كودكی كه در خانهاش هیچكس كتاب نمیخواند و مطالعه، یك ارزش محسوب نمیشود مثل این است كه در شهری كه همه روی دستهایشان راه میروند از یك نفر بخواهید سعی كند روی پاهایش راه برود یا از یك مرغ خانگی بخواهید مثل عقاب در آسمان اوج بگیرد. البته ممكن است كسی در آن شهر خیالی، سرانجام به دلیل نوعی كشش ذاتی یا بر اثر عوامل محیطی خاص، راه رفتن روی پاها را یاد بگیرد یا مرغ خانگی آنقدر تمرین كند كه روزی بتواند پرواز كند یا كودكی در خانوادهای كه اعضایش به هیچ وجه مطالعه نمیكنند و ارزشی برای كتاب خواندن قائل نیستند، تبدیل به یك كتابخوان حرفهاي شود، اما این اتفاقها نادر و بعیدند و در اغلب مواقع، اگر تربیت محیطی كارساز نباشد، كودكان ارزشها و باورهای خانوادگیشان را به ارث میبرند.
وجود یك سبد برای روزنامهها و یك كتابخانه برای كتابهایی كه خریداری میكنید، در خانه شما نمادی از احترام شما و خانوادهتان به مطالعه است.
نكته مهم این است كه حتی اتاق بچهها هم باید كتابخانه داشته باشد و آنها یاد بگیرند كتابها را پس از مطالعه در آن قرار دهند.
پیش از آن كه كتاب را به او هدیه دهید یكی از بخشها مثلا بخشی را كه مربوط به اهرام مصر است، بخوانید و یكی دو روز بعد وقتی همه دور میز خانوادگیتان نشستهاید و چای مینوشید در گفتوگوی خانوادگی از همسر و پسرتان بپرسید، راستی شما میدانید در مصر باستان چگونه فراعنه را مومیایی میكردند؟ آنها نظراتشان را میگویند. شما هم بخشی از اطلاعاتی را كه به دست آوردهاید مطرح میكنید و بعد از پسرتان میپرسید «راستی در آن كتابی كه چند روز پیش هدیه گرفتی چیزی در این باره ننوشته است؟ فكر میكنم در فهرستش چیزی درباره مصر باستان دیدم. لطفا اگر اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست آوردی برای من و مادرت هم تعریف كن.» یادتان باشد چند روز بعد بار دیگر این پرسش را مطرح كنید تا او بتواند حاصل یافتههایش را در اختیارتان بگذارد.
كتابخانههای مخصوص كودكان و نوجوانان این قابلیت را دارند كه كودكان میتوانند میان قفسههای كتاب قدم بزنند، كتابها را بردارند و تماشا كنند و همان وقت است كه عناوین كتابها، تصاویر آنها، رنگ جلدشان و حتی اندازه كلمات متن و بویشان میتواند روی كودكان تاثیر بگذارد و جذبشان كند.
گشتن كودك و اختصاص دادن فرصتی به او برای ورق زدن كتابها در كتابخانه باعث میشود او از میان دهها جلد كتاب، كتابی را كه برایش جذابتر است انتخاب كند و به خواندن آن اشتیاق نشان دهد، اما این تنها حسن عضو كردن فرزندتان در كتابخانه نیست.
وقتی فرزندتان، كتابی را در كتابخانه بپسندد و بخواهد آن را امانت بگیرد، مسوول كتابخانه، تاریخی را در انتهای كتاب یادداشت میكند كه نشان دهنده زمان بازگشت كتاب است.
تعیین تاریخی برای بازگشت كتاب به كودك میفهماند كه او باید در زمانی مشخص ، مطالعه كتاب مورد علاقه اش را تمام كند. اين روش نه تنها مطالعه منظم را به بچه ها ياد ميدهد، بلكه برنامهريزي زمانی را نیز به كودك میآموزد. علاوه بر این برگرداندن كتاب در زمانی مشخص به كتابخانه و نگهداری از آن تا زمانی معین، به او درس مسوولیتپذیری و امانتداری میدهد.
صبر كنید هنوز محاسن كتابخانه را تمام نكردهایم. مطمئن باشید نشستن كودك در قرائتخانه كتابخانه نهتنها احساس تشخص و اعتماد به نفس را به او القا میكند و تبعیت از قوانین محیطی مانند كتابخانه را به او یاد میدهد، بلكه به مرور زمان باعث میشود او دوستانی در آن محیط پیدا كند. حتما میدانید دوستان همسن و سال، بخصوص در دوران كودكی ویژگیهای خوب و بدشان را به سرعت به یكدیگر میآموزند.
دوستان كتابخانهای فرزند شما با او وجهی مشترك دارند كه فرزندتان برای حفظ آنها باید این ویژگی را نگه دارد. میدانید این ویژگی چیست؟ انس با كتاب.
فراموش نكنید در یك خانواده با فرهنگ غنی، تماشای تلویزیون برای كودكان و بزرگسالان، زمانی مشخص دارد و بچهها مجاز نیستند همه برنامههای بزرگسالان را ببینند یا تمام اوقات فراغتشان را پای تلویزیون بگذرانند.
در این نوع خانوادهها، با تمام شدن ساعت تماشای تلویزیون، بچهها و بزرگسالان خودشان را با تفریحات دیگری كه یكی از اصلیترین آنها كتاب خواندن است، سرگرم میكنند.
در این شرایط، بد نیست گاهی با رفتارهای تشویقی به فرزندتان ثابت كنید كتاب خواندن آنها برایتان اهمیت دارد؛ برای مثال: «این كتاب شازده كوچولو نیست كه میخوانی؟ چه خوب! من هم وقتی همسن و سال تو بودم آن را میخواندم....» یا «این كتاب كه میخوانی به نظر جالب میآید درباره چیست؟» یا «دلم میخواهد یك عكس از دختر گلم در حال كتاب خواندن داشته باشم، خیلی خوشحال میشوم وقتی در حال كتاب خواندن میبینمت عزیزم...» و... .
پدرش به من میگفت چقدر دلش میخواسته پسرش مثل پسر فلانی اهل كتاب خواندن باشد؟ و من به او توضیح دادم كه هر چند دیر نشده و هنوز هم میتواند پسركش را به كتاب خواندن علاقهمند كند، اما آن فلانی كه دربارهاش حرف میزند تقریبا از 4 سالگی فرزندش، برای او كتاب خوانده است و پیش از آن نیز عكسهای رنگی كتابهای كودكان را به پسركش نشان میداد و هرچند كودك فقط اصواتی گنگ یا كلماتی نامفهوم میگفت، اما پدر همچنان به ورق زدن كتابها و نمایش دادن عكسها ادامه میداد.
مامان یواشكی به صفحات باقیمانده كتاب نگاه كرد 8 صفحه دیگر باید میخواند. توی دلش به نویسنده چاردیواری كه پیشنهاد كرده بود والدین باید برای كودكانی كه هنوز خواندن و نوشتن نمیدانند، كتاب بخوانند لعنت فرستاد! و بیحوصله خواست بقیه قصه را بخواند كه دختركوچولو پرسید: «مامان به نظرت این غول، مهربون میشود و نخودی شیشه عمرش را پس میدهد؟» مادر نمیدانست كه این سوال چقدر ارزشمند است، نمیدانست كه این پرسش یعنی او به انتهای داستان و محتوای كتاب علاقهمند شده است، با بیحوصلگی گفت: «آره عزیزم. خیلی واضح است كه آخرش چه میشود. خب ! ببین! آخرش این نخودی، شیشه عمر غول را پس میدهد!» تمام شد! مامان هشت صفحه از قصه را لو داد تا كار خودش را آسان كند. از این جای داستان به بعد، دختر كوچولو دیگر چیزی نگفت. دستش را از زیر سرش برداشت. چشمهایش را بست و بیآن كه به باقی قصه گوش كند، خوابید! مامان تعجب كرده بود كه چرا ترفند كتابخوانی برای دختركش نتوانسته او را مشتاق كتاب خواندن كند؟! شما حتما علتش را میدانید، پس هرگز در پاسخ سوال «بعد چی میشود؟» فرزندتان، پایان داستان را لو ندهید. این كه شما آخر قصه كودكتان را حدس بزنید و پیش از تمام شدن كتاب، آن را فاش كنید، این كار بزرگی نیست. فرزندتان در این شرایط همان احساسی را دارد كه وقتی شما مشغول تماشای فیلمی مهیج هستید، یك نفر از راه میرسد و سیر تا پیاز داستان را میگذارد كف دستتان! حاضرید تماشای فیلم را ادامه دهید؟لو دادن پایان كتاب فقط باعث میشود فرزندتان دیگر شوقی به تمام كردن آن نداشته باشد و اگر یك بار، كتابی را نیمهكاره رها كرد، مطمئن باشید بار دیگر نیز این كار را خواهد كرد و سر انجام از آن دست آدمهایی شود كه هیچ وقت كتابی را تمام نمیكنند. حالا بگذارید همین داستان را به عقب برگردانیم و ببینیم مادر باید چه میكرد تا دختركش به كتاب داستانش علاقه نشان دهد و در آینده به یك كتابخوان حرفهای تبدیل شود.
مامان آن شب خسته بود و پلكهایش داشت سنگین میشد، اما دخترك با اشتیاق داشت به غول جنگل و نخودی فكر میكرد، بنابراین همان سوال تاریخی را مطرح كرد و پرسید: «مامان، به نظرت این غول، مهربون میشود و نخودی شیشه عمرش را پس میدهد؟» خواب از سر مامان پرید. خیره شد به چشمهای كنجكاو دختركش، گفت: «تو چی فكر میكنی؟» دختر كوچولو گفت: «فكر كنم شیشه عمرش پس بدهد...» مامان گفت: «اما من مطمئن نیستم. به نظرم باید تا آخر قصه را بخوانیم.» اما عملا 8 صفحه باقیمانده قصه را همان شب تمام نكرد. بلكه 2 صفحه را برای شب بعد گذاشت و پیش از آن به دخترش گفت یك نقاشی از نخودی و غول جنگل بكشد كه با نقاشیهای كتاب فرق داشته باشد. دختر كوچولو از آن روز به بعد عادت كرد از تخیلش برای حدس زدن پایان كتابها استفاده كند. نقاشی كردن را یاد گرفت و وقتی به مدرسه رفت، اولین جایی كه درباره آن پرسید، كتابخانه مدرسه بود!
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
اگر گفتند اهل مطالعه نیستند، اگر گفتند كتاب، جایگاهی در منزلشان ندارد، اگر گفتند تنها تفریحشان تماشای تلویزیون است و با روزنامهخوانی و كتابخوانی غریبهاند، بیمعطلی از آنها فاصله بگیرید، چون خانواده منهای مطالعه یعنی خانوادهای با سطح فرهنگی پایین، قضاوتهای نادرست، ناآگاهی و شناخت محدود از محیط اطراف، دایره لغوی بسیار محدود، ناتوانی در تحلیل مسائل، ضعف رویارویی با مشكلات، كمتجربگی، بیگانگی با مهارتهای زندگی و... .
عادت به مطالعه و بخصوص كتابخوانی، باید از كودكی در انسانها نهادینه شود و معمولا به وجود آوردن این عادت در بزرگسالی تا حدودی دشوار است. به همین دلیل ما گزارش این هفتهمان را به ارائه راهكارهایی عملی برای تشویق كودكان و نوجوانان به سمت مطالعه و كتابخوانی اختصاص دادهایم.
سرمشقي به نام والدين
همین تقلید همیشگی بچهها از رفتار والدین است كه باعث میشود به شما پیشنهاد كنیم حتی اگر عادت به كتاب خواندن ندارید وظیفه دارید برای هدایت بچهها به سمت مطالعه گاهی در خانه، كتاب یا روزنامه بخوانید و در غیر این صورت، چه طور انتظار دارید فرزندتان، رفتاری داشته باشد كه هرگز در والدینش آن را ندیده است؟ انتظار كتاب خواندن از كودكی كه در خانهاش هیچكس كتاب نمیخواند و مطالعه، یك ارزش محسوب نمیشود مثل این است كه در شهری كه همه روی دستهایشان راه میروند از یك نفر بخواهید سعی كند روی پاهایش راه برود یا از یك مرغ خانگی بخواهید مثل عقاب در آسمان اوج بگیرد. البته ممكن است كسی در آن شهر خیالی، سرانجام به دلیل نوعی كشش ذاتی یا بر اثر عوامل محیطی خاص، راه رفتن روی پاها را یاد بگیرد یا مرغ خانگی آنقدر تمرین كند كه روزی بتواند پرواز كند یا كودكی در خانوادهای كه اعضایش به هیچ وجه مطالعه نمیكنند و ارزشی برای كتاب خواندن قائل نیستند، تبدیل به یك كتابخوان حرفهاي شود، اما این اتفاقها نادر و بعیدند و در اغلب مواقع، اگر تربیت محیطی كارساز نباشد، كودكان ارزشها و باورهای خانوادگیشان را به ارث میبرند.
خانه بدون كتابخانه؟
وجود یك سبد برای روزنامهها و یك كتابخانه برای كتابهایی كه خریداری میكنید، در خانه شما نمادی از احترام شما و خانوادهتان به مطالعه است.
نكته مهم این است كه حتی اتاق بچهها هم باید كتابخانه داشته باشد و آنها یاد بگیرند كتابها را پس از مطالعه در آن قرار دهند.
پرسش داری؟ از دوستت بپرس
پیش از آن كه كتاب را به او هدیه دهید یكی از بخشها مثلا بخشی را كه مربوط به اهرام مصر است، بخوانید و یكی دو روز بعد وقتی همه دور میز خانوادگیتان نشستهاید و چای مینوشید در گفتوگوی خانوادگی از همسر و پسرتان بپرسید، راستی شما میدانید در مصر باستان چگونه فراعنه را مومیایی میكردند؟ آنها نظراتشان را میگویند. شما هم بخشی از اطلاعاتی را كه به دست آوردهاید مطرح میكنید و بعد از پسرتان میپرسید «راستی در آن كتابی كه چند روز پیش هدیه گرفتی چیزی در این باره ننوشته است؟ فكر میكنم در فهرستش چیزی درباره مصر باستان دیدم. لطفا اگر اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست آوردی برای من و مادرت هم تعریف كن.» یادتان باشد چند روز بعد بار دیگر این پرسش را مطرح كنید تا او بتواند حاصل یافتههایش را در اختیارتان بگذارد.
او را در كتابخانهای عضو كنید
كتابخانههای مخصوص كودكان و نوجوانان این قابلیت را دارند كه كودكان میتوانند میان قفسههای كتاب قدم بزنند، كتابها را بردارند و تماشا كنند و همان وقت است كه عناوین كتابها، تصاویر آنها، رنگ جلدشان و حتی اندازه كلمات متن و بویشان میتواند روی كودكان تاثیر بگذارد و جذبشان كند.
گشتن كودك و اختصاص دادن فرصتی به او برای ورق زدن كتابها در كتابخانه باعث میشود او از میان دهها جلد كتاب، كتابی را كه برایش جذابتر است انتخاب كند و به خواندن آن اشتیاق نشان دهد، اما این تنها حسن عضو كردن فرزندتان در كتابخانه نیست.
وقتی فرزندتان، كتابی را در كتابخانه بپسندد و بخواهد آن را امانت بگیرد، مسوول كتابخانه، تاریخی را در انتهای كتاب یادداشت میكند كه نشان دهنده زمان بازگشت كتاب است.
تعیین تاریخی برای بازگشت كتاب به كودك میفهماند كه او باید در زمانی مشخص ، مطالعه كتاب مورد علاقه اش را تمام كند. اين روش نه تنها مطالعه منظم را به بچه ها ياد ميدهد، بلكه برنامهريزي زمانی را نیز به كودك میآموزد. علاوه بر این برگرداندن كتاب در زمانی مشخص به كتابخانه و نگهداری از آن تا زمانی معین، به او درس مسوولیتپذیری و امانتداری میدهد.
صبر كنید هنوز محاسن كتابخانه را تمام نكردهایم. مطمئن باشید نشستن كودك در قرائتخانه كتابخانه نهتنها احساس تشخص و اعتماد به نفس را به او القا میكند و تبعیت از قوانین محیطی مانند كتابخانه را به او یاد میدهد، بلكه به مرور زمان باعث میشود او دوستانی در آن محیط پیدا كند. حتما میدانید دوستان همسن و سال، بخصوص در دوران كودكی ویژگیهای خوب و بدشان را به سرعت به یكدیگر میآموزند.
دوستان كتابخانهای فرزند شما با او وجهی مشترك دارند كه فرزندتان برای حفظ آنها باید این ویژگی را نگه دارد. میدانید این ویژگی چیست؟ انس با كتاب.
تلویزیون نباید جای كتاب را بگیرد
فراموش نكنید در یك خانواده با فرهنگ غنی، تماشای تلویزیون برای كودكان و بزرگسالان، زمانی مشخص دارد و بچهها مجاز نیستند همه برنامههای بزرگسالان را ببینند یا تمام اوقات فراغتشان را پای تلویزیون بگذرانند.
در این نوع خانوادهها، با تمام شدن ساعت تماشای تلویزیون، بچهها و بزرگسالان خودشان را با تفریحات دیگری كه یكی از اصلیترین آنها كتاب خواندن است، سرگرم میكنند.
در این شرایط، بد نیست گاهی با رفتارهای تشویقی به فرزندتان ثابت كنید كتاب خواندن آنها برایتان اهمیت دارد؛ برای مثال: «این كتاب شازده كوچولو نیست كه میخوانی؟ چه خوب! من هم وقتی همسن و سال تو بودم آن را میخواندم....» یا «این كتاب كه میخوانی به نظر جالب میآید درباره چیست؟» یا «دلم میخواهد یك عكس از دختر گلم در حال كتاب خواندن داشته باشم، خیلی خوشحال میشوم وقتی در حال كتاب خواندن میبینمت عزیزم...» و... .
كوچولوها هم حق كتاب دارند!
پدرش به من میگفت چقدر دلش میخواسته پسرش مثل پسر فلانی اهل كتاب خواندن باشد؟ و من به او توضیح دادم كه هر چند دیر نشده و هنوز هم میتواند پسركش را به كتاب خواندن علاقهمند كند، اما آن فلانی كه دربارهاش حرف میزند تقریبا از 4 سالگی فرزندش، برای او كتاب خوانده است و پیش از آن نیز عكسهای رنگی كتابهای كودكان را به پسركش نشان میداد و هرچند كودك فقط اصواتی گنگ یا كلماتی نامفهوم میگفت، اما پدر همچنان به ورق زدن كتابها و نمایش دادن عكسها ادامه میداد.
كتاب را لو ندهید!
مامان یواشكی به صفحات باقیمانده كتاب نگاه كرد 8 صفحه دیگر باید میخواند. توی دلش به نویسنده چاردیواری كه پیشنهاد كرده بود والدین باید برای كودكانی كه هنوز خواندن و نوشتن نمیدانند، كتاب بخوانند لعنت فرستاد! و بیحوصله خواست بقیه قصه را بخواند كه دختركوچولو پرسید: «مامان به نظرت این غول، مهربون میشود و نخودی شیشه عمرش را پس میدهد؟» مادر نمیدانست كه این سوال چقدر ارزشمند است، نمیدانست كه این پرسش یعنی او به انتهای داستان و محتوای كتاب علاقهمند شده است، با بیحوصلگی گفت: «آره عزیزم. خیلی واضح است كه آخرش چه میشود. خب ! ببین! آخرش این نخودی، شیشه عمر غول را پس میدهد!» تمام شد! مامان هشت صفحه از قصه را لو داد تا كار خودش را آسان كند. از این جای داستان به بعد، دختر كوچولو دیگر چیزی نگفت. دستش را از زیر سرش برداشت. چشمهایش را بست و بیآن كه به باقی قصه گوش كند، خوابید! مامان تعجب كرده بود كه چرا ترفند كتابخوانی برای دختركش نتوانسته او را مشتاق كتاب خواندن كند؟! شما حتما علتش را میدانید، پس هرگز در پاسخ سوال «بعد چی میشود؟» فرزندتان، پایان داستان را لو ندهید. این كه شما آخر قصه كودكتان را حدس بزنید و پیش از تمام شدن كتاب، آن را فاش كنید، این كار بزرگی نیست. فرزندتان در این شرایط همان احساسی را دارد كه وقتی شما مشغول تماشای فیلمی مهیج هستید، یك نفر از راه میرسد و سیر تا پیاز داستان را میگذارد كف دستتان! حاضرید تماشای فیلم را ادامه دهید؟لو دادن پایان كتاب فقط باعث میشود فرزندتان دیگر شوقی به تمام كردن آن نداشته باشد و اگر یك بار، كتابی را نیمهكاره رها كرد، مطمئن باشید بار دیگر نیز این كار را خواهد كرد و سر انجام از آن دست آدمهایی شود كه هیچ وقت كتابی را تمام نمیكنند. حالا بگذارید همین داستان را به عقب برگردانیم و ببینیم مادر باید چه میكرد تا دختركش به كتاب داستانش علاقه نشان دهد و در آینده به یك كتابخوان حرفهای تبدیل شود.
مامان آن شب خسته بود و پلكهایش داشت سنگین میشد، اما دخترك با اشتیاق داشت به غول جنگل و نخودی فكر میكرد، بنابراین همان سوال تاریخی را مطرح كرد و پرسید: «مامان، به نظرت این غول، مهربون میشود و نخودی شیشه عمرش را پس میدهد؟» خواب از سر مامان پرید. خیره شد به چشمهای كنجكاو دختركش، گفت: «تو چی فكر میكنی؟» دختر كوچولو گفت: «فكر كنم شیشه عمرش پس بدهد...» مامان گفت: «اما من مطمئن نیستم. به نظرم باید تا آخر قصه را بخوانیم.» اما عملا 8 صفحه باقیمانده قصه را همان شب تمام نكرد. بلكه 2 صفحه را برای شب بعد گذاشت و پیش از آن به دخترش گفت یك نقاشی از نخودی و غول جنگل بكشد كه با نقاشیهای كتاب فرق داشته باشد. دختر كوچولو از آن روز به بعد عادت كرد از تخیلش برای حدس زدن پایان كتابها استفاده كند. نقاشی كردن را یاد گرفت و وقتی به مدرسه رفت، اولین جایی كه درباره آن پرسید، كتابخانه مدرسه بود!
كتاب هدیه بدهید
درباره كتاب صحبت كنید
مشترك مجلات شوید
او را ترغیب به نوشتن كنید
راههای مطالعه را به او یاد دهید
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
/ج