خانواده سالم
نويسنده: زاهد جامي الاحمدي
مقدمه
درمقابل خانواده هايي هم وجوددارد که زمينه شکوفا يي راازبين برده وناخواسته موا نعي درراه رشد اشخاص ايجاد مي کننده شناخت ويژگي اين خانواده ها مي تواند درجهت از يبن بردن عوامل منفي وايجاد زمينه هاي مثبت براي رشداستعدادهامفيد واقع شود.
مقايسه خصوصيات خانواده هاي بالنده (سالم) با خانواده هاي تنش دار ( آشفته):
خانواده هاي تنش دار:
*بحث هاي طولاني و بي نتيجه اي يبن پدر و مادر و فرزندان وجود دارد.
*گاهي هرگز صحبتي بين اعضاء خانواده وجود ندارد.
*گفتگو درباره بعضي مسايل مانند سياست و مواد مخدرو مشکلات جنسي بکلي درمنزل منع شده است.
*درصورت ايجاد درگيري، سکوت طولاني حاکم شده ومسايل حل شده باقي مي مانند.
*خانواده هميشه نگران چيزها يي است.
به نظر مي رسداعضاي خانواده به صحبت يکديگر گوش گوش
نمي دهند .
*اختلاف ها باعث مي شود اعضا خانواده از هم دورشوند.
*روي موضوع مشخصي صحبت نمي شود.
*احساس مي شود که خانه مرکزغوغا ونا آرامي است. *فرزندان بندرت درتصميم گيري ها دخالت داده مي شوند.
*رابطه پدر و مادر با همديگر رضايت بخش نيست.
*هنگام غذا وخواب سروصدا ونا آرامي زيادي وجود دارد.
*بندرت محبت وعلاقه واقعي به کودکان ابرازشده وآنها احساس مي کنند کسي آنها رادوست ندارد .
*اعضاي خانواده ناراحتي هاي جسمي مبهمي مانند سردرد يا ناراحتي گوارشي داشته وزياد مريض مي شوند.
*درخانواده هاي آشفته محيط خانواده سرد و بي روح است وجومنفي راخيلي سر يع وآسان مي توان احساس کرد.
*درخانواده هاي آشفته وضع بدن وچهره افراد بيان کننده وضع ناخوشايندي است. (چهره ها عبوس وغمگين ويا مانند صورتکي بي احساس به نظرمي رسند). *نشانه دوستي درميان افرادخانواده کم است وشادي ازوجود يکديگر نا چيز. گويي همبستگي خانوادگي نوعي وظيفه است و افراد خانواده صرفا تلاش مي کنند يکديگر را تحمل کنند.
*بزرگترها آنقدر سرگرم امرو نهي کردن به فرزند خود هستند و به او بکن و نکن مي گويند که هرگز نمي فهمند او کيست.
وهر گز از وجود او بعنوان يک انسان احساس نمي شود. البته هيچ کس از روي عمد اين راه آشفته زندگي را در پيش نمي گيرد. بلکه خانواده ها آن را فقط به اين دليل مي پذيرند که راه ديگري را نمي شناسند.
خانواده هاي سالم(بالنده):
*افراد خانواده از يکديگر حمايت مي کنند و اعضاء خانواده به راحتي مي توانند راجع به موضوعات دشوارمانندمرگ،به راحتي صحبت کنند.
*افراد خانواده انعطاف پذير و خلاق هستند.
*انتظارات اعضاي خانواده از يکديگر واضح و منطقي است.
*اعضاي خانواده به صحبت يکديگر گوش مي دهندونيازهاي يکديگر را برآورده مي کنند.
*به نظرمي رسد افراد خانواده درتماس بايکديگروابرازعلاقه خود احساس آرامش مي کنند.
(نشانه محبت وعلاقه، فقط خالي کردن سطل آشغال، پختن غذا وبه خانه آوردن چک حقوقي نيست) افراد خانواده با صادقانه صحبت کردن، علاقه مندانه گوش دادن، باصداقت وروراست بودن، وبه سادگي بايکديگر بودن اين علاقه رانشان مي دهند.
*پدر ومادربه همديگراحترام مي گذارند. وبراي همديگرارزش
قايل بوده و رعايت حال يکديگر را مي کنند.
*هريک ازاعضاي خانواده خودرامسئوول سلامتي بقيه مي دانند.
*اعضاي خانواده يکديگر را سرزنش نکرده وهر کسي مسئوول اعمال خودش است.
*اگر در مورد خاصي شک يا ابهام وجود داشت، مخاطب معمولا مي پرسدمنظور توچيست؟
*رفتارهاي ظاهري با احساس دروني سازگارا ست مثلابا اخم نمي گويند که تورا دوست دارم.
*دريک خانواده بالنده درهرلحظه مي توانيم نشاط و سرزندگي ومحبت را احساس کنيم.
*حرکات بدن مليح و حالات چهره آرميده است هر کسي به ديگري نگاه مي کندنه به وراي وجود او. افرادبا آهنگي پرمايه و روشن حرف مي زنند و درروابطشان با هم، شفافيت وهماهنگي وجود دارد و باخردسالان هم مثل آدم هاي بزرگ رفتار مي شود.
*افراد خانواده ي بالنده، آزادا نه با هم درد دل مي کنند ودرباره مرموضوعي مي توان حرف زد.
براي مثال:
*در چنين خانواده اي برنامه ريزي وجود دارد اما اگر چيزي مزاحم برنامه آنها باشدبه راحتي مي توانند خود را با آن تطبيق دهند .
براي مثال:
بنابراين با اين مثال مي توان دريافت که دراين خانواده ها زندگي آدمي و احساسات بشري از هر چيزديگري مهمتر است.
پد ران ومادران اين خانواده ماخودرا رهبرميدانندنه ارباب ودردرجه اول وظيفه خود مي دانند که چگونه درهر موقعيتي انسان واقعي بودن را به فرزند شان بياموزند. رفتارآ نان با فرزندا نشان با آنچه که مي گويند مطابقت کامل دارد ولي در خانواده هاي آشفته پدرومادرازسويي فرزندا نشان را از آسيب رساني به يکديگر بازمي دارنا وازسويي ديگر اگررفتارآنان را نپسندند خودشان آنان را سيلي مي زنند.
*درخانواده بالنده پدر ومادرتوجه دارندکه مشکلاتي پيش خواهد آمدکه لازمه ي زندگي است اما گوش به زنگ خواهند بودکه براي هرمشکل تازه اي که پديدا رمي شود راه حلي خلاق پيدا کنند، اما در خانواده هاي
آشفته تمام نيرو صرف تلاش بيهوده براي جلو گيري ازبر وزمشکلات مي شود. لذا زماني که چنين مشکلي رخ دهد وسيله اي براي حل آن ندارند.
پدرومادربالنده هيچ گاه سدراه رشدوتغييربچه مانمي شوند چرا که مي دانند جهان اطراف ما هرگز بي حرکت نمي ماند آنان تغيير را به عنوان جزء غيرقابل اجتناب حيات مي پذيرند وسعي مي کنند آن را خلاقا نه به کاربرند تا خانواده را بالنده ترسازند.
دقيقه اي فکرکنيد آيا خانواده اي که شمادر آن پرورش يافته ايد داراي بعضي از اين ويژگي ها بوده است؟
خانواده اي که درحال حاضردرآن زندگي مي کنيد چطور؟
آيا خانواده هايي را مي شناسيد که ويژگي خانواده آشفته رادارا
باشند.
*خانواده هاي آشفته افرادآ شفته تحويل اجتماع مي دهند و به ميزان افزايش جنايات، بيماريهاي رواني، اعتياد به مو ادمخدر وبسياري از ناراحتي هاي اجتماعي ديگرکمک مي کنند.
*هرخانواده آشفته اي مي تواند به خانواده بالنده اي تبديل شود. يبشترمسايلي که باعث آشفتگي خانواده مي شوند بعد از تولد آموخته شده اند. چون اين مسايل اکتسابي هستند ممکن است از ياد برده شوند و مسايل جديدي به جاي آنها آموخته شوند.
سوال اين است که چگونه؟:
-دوم بايد اميدي به آن داشته باشيدکه همه چيزممکن است تغييرکند وبه گونه ديگري در آيد.
- سوم لازمست براي شروع فرايند تغيير، دست به عمل بزنيد.
اگربکوشيد تا نگراني هاي خانواده را روشن تربه بينيد اين امربه شما درتوجه به اين موضوع ياري خواهد دادکه هرچه درگذشته اتقات افتاده باشد بهترين کاري بوده است که شما درآن زمان مي توانستيد بکنيد. دليلي ندارد که کسي خودرا گناهکاربشمارد ياسايرافراد خانواده را بخاطرآن کارسرزنش کند، پس عينک بدبيني راازچشم خود بردار يد وبه هرچه که باعث شادي خانواده
مي شود بينديشيد .
منابع :
1-آدم سازي در روانشناسي خانواده وير جينيا ستير مترجم دکتر بهروز بيرشک
2- جزوه بهداشت رواني و مراقبت از بيماران رواني نوشته دکتر جعفر بو الهري علي اصغر اصغر نژاد فريد فرشته موتابي
بهداشت و روان ش 28،29
/ج