راهبرد مديريت مسئله (3)
نويسنده: علي نوري مطلق *
ادبيات تحقيق
1 . يافتن مسئله 2 . فهم آن 3 . جستن پاسخ 4 . ارائه آن .
اما به نظر مي رسد که سه نکته در شرايط کنوني اين روند را براي حل مشکل دچار دگرگوني کرده است ؛ هم چنان که براي رفع نياز غذايي يک کودک در سنين پايين ، والدين بايد ابتدا درک گرسنگي ، سپس فهم آن ، آنگاه جستن و جويدن غذا و در آخر ارائه و گذاشتن آن در دهان کودک را طي کنند . اما در سنين بالاتر که کودک به مراحل رشد و بلوغ رسيده و علاقه مند به استقلال است ، ديگر طي کردن اين مسير نه تنها مورد علاقه نيست ، که باعث انزجار وي از غذا و غذا دهنده مي شود . به نظر مي رسد که با رشد اجتماعي و فکري انسان ها نيز ديگر انجام دادن مراحل پيشين نه تنها مورد علاقه و حل کننده مشکل نيست ، که باعث انزجار و دوري سوال کننده از پاسخگو نيز خواهد شد .
از مدت ها پيش در مراکز پيشرفته علمي ، روش آموزشي که در آن معلم پاسخ مسئله را خود يافته يا آموخته و آن را در قالب نتيجه به آموزنده ارائه مي کند و سپس از وي مي خواهد آن را به حافظه بسپارد و هرچه دقيق تر در آزمون بر صفحه کاغذ آورد ، منسوخ شده و به جاي آن ، معلم نقش يک مشاور خوب را ايفا و آموزنده را در يافتن پاسخ راهنمايي و ارشاد مي کند . در واقع سوال کننده است که خود ، مسئله را حل و جواب و راه حل آن را مي يابد .
قبل از اين براي آنکه يک انسان و به تبع آن يک جامعه انساني به جواب در محدوده معيني از گزينه ها در مقابل سوال معين برسند ، اين راه حل مطرح بود که با کنترل اطلاعات ورودي به مغز انسان يا جامعه و در واقع سانسور و گزينش اطلاعات ورودي ، خواه نا خواه سوال کننده (آناليزگر) به محدوده معيني از جواب ها خواهد رسيد که مورد نظر ارائه دهنده اطلاعات است . به اين ترتيب هر چند سوال کننده خود جواب را يافته ، اما در واقع همان پاسخ هايي را خواهد يافت که در محدوده مورد نظر مشاور است . اما با آزمودن اين موضوع در جوامع مختلف دو نتيجه حاصل شد :
الف . هنگامي که سوال کننده براي حل مسئله ، اطلاعات مورد نظر خود را به قدر کفايت نيابد ، به توليد اطلاعات دست زده ، حفره هاي خالي اطلاعات را با حدس پر مي کند و در نتيجه به جوابي خارج از محدوده پيش بيني و کنترل مشاور دست خواهد يافت .
ب . در صورتي که جواب بر آورنده نياز سوال کننده نبوده ، اطلاعات موجود و حدس وي نيز اقناع کننده نباشد ، سوال کننده به روش هاي گوناگوني ، خارج از قدرت کنترل و پيش گيري مشاور ، اقدام به يافتن اطلاعات مورد نياز خود مي کند و در نتيجه باز به پاسخ هايي خارج از محدوده کنترل و پيش بيني مشاور خواهد رسيد .
اين موارد باعث شدند که ، صاحب نظران اين امور نظريه ديگري را مورد توجه قرار دهند که بر اساس آن ، سوال کننده برعکس روش قبل ، در کانالي از اطلاعات غوطه ور خواهد شد که در آن در هر لحظه مي تواند هر ميزان اطلاعات که بخواهد ، و از هر نوع که دوست داشته باشد ، برداشت کند و پاسخ سوال خود را خود بيابد . اما نکته اي که در اينجا هست آن است که جواب هر چه باشد ، سه عنصر سوال کننده ، سوال و پاسخ سرانجام در کانالي قرار دارند که مسير ، جريان و شدت آن را کنترل کننده يا همان مشاور طراحي و هدايت مي کنند . به اين ترتيب سوال کننده با لذت کامل و با آزادي تام ، مسيري را خواهد رفت که کانال برايش پيش بيني کرده است . اين روشي است که اکنون براي حل يک مسئله يا مسائل فرد و جامعه ارباب رسانه و پول دنبال مي کند . قبل از اينها هنگامي که مي خواستند نياز يک جامعه يا فرد (همان مسئله) را پيدا کنند با استفاده از روش هاي نظر سنجي ، مسائل را اکتشاف و با همان روش سنتي اوليه آن را حل مي کردند . اما اکنون اين موضوع با دو اشکال جدي مواجه است :
الف . هنگامي که فرد و جامعه در کانال يا کانال هايي از اطلاعات ، بر اساس فوايد پيش گفته غوطه ورند ، مسئله اي که با روش نظر سنجي استخراج مي شود ، پاسخي که براي اقناع مخاطب يافته مي شود و سرانجام پاسخ دهنده نيز خود به تبع سوال و سائل در همان کانال حرکت و بر اساسي که طراح و مجري کانال تمايل دارند حرکت خواهد کرد ، بدون آنکه خود بداند و در حالي که با کمال اشتياق تصور مي کند به تکليف خود عمل و مشکلات را جملگي حل کرده است !
ب . صورت اصلي مسئله مي تواند خارج از کانال ، مثلاً در محدوده منافع ملي و ايماني يک جامعه باشد ، در حالي که محل دعوي و بحث در داخل کانال و بر روي شبهات و مسائل سازماندهي و مديريت شده کم اثر و دورکننده ذهن و انرژي سوال کننده و پاسخگو از اصل ماجرا باشد . بر اين اساس به نظر مي رسد که مديريت مسئله از پاسخ به آن مهم تر است و مي تواند اختيار تعيين کانال و مسير و جهت تفکرات را به صورت غير مستقيم به مدير آن بدهد و اين يک موضوع راهبردي در مسير مسئله يابي و شبهه شناسي و پاسخ گويي به آن است ، و شايد علت اصلي بي فايده يا کم فايده بودن اکثر شبهه شناسي ها و پاسخ هايي آنها را روشن کند . هنگامي که به تاريخ انبيا و اولياي الهي و جامعه آنها توجه مي کنيم مي بينيم که مهم ترين يا يکي از تلاش هاي مهم آنان ، تکاپو براي خارج ساختن جامعه از چنين کانال هايي بوده که البته از لحاظ تکنولوژي در سطحي پايين تر اما در حد همان جامعه ، همان ارباب ثروت و قدرت طراحي و اجرا کرده اند . آنان حتي براي انجام دادن چنين رسالتي اقدام به ايجاد و مديريت سوال ها براي تفکرات به کرانه هاي کانال هاي موجود و بازگشت به مسير فطرت الهي مي کرده اند . حال در شرايط کنوني که تمام روش ها ، شگردها و راهبردهاي براي اين موضوع به کار گرفته شده ، وظيفه پيروان و رهپويان آن بزرگان اين است که از اين مهم غافل نباشند و راهبردهاي مناسب براي چنين امري را به درستي تشخيص دهند و اتخاذ کنند .
نتيجه گيري
1 : پس از عبور از اين مراحل چهار گانه ، مجدداً در جاي اول خود قرار گيرد ، که نتيجه آن ، افتادن در دور ، توقف در مسئله (شبهه) و روزمره گي براي فرد و جامعه مي باشد که از مهم ترين آفت هاي مهم پويايي ذهن است .
2 . به سوي ناهنجاري و انحراف گرايش يابد ، که به سقوط و انحطاط فرد و جامعه منجر خواهد شد . اگر اين مسير براي عبور ذهن انسان هموار و مديريت نشود ، مي تواند به صورت هاي ذيل به تخريب لايه هاي فرهنگي و تمدني در جامعه و لايه هاي شخصيتي در فرد بينجامد : الف . در صورت توقف ذهن در مرحله انگيزش که مرحله اي فردي و ذهني است ، به انسداد ذهني ، ناهنجاري فردي ، افسردگي ، تعارض يا بيماري هاي مختلف رواني منجر خواهد شد . ب . در صورت توقف در مرحله هيجان که مرحله بروزهاي رفتاري است ، بروز ناهنجاري هاي اجتماعي از قبيل گرايش به گروه هاي منحرف ، اعتياد ، فساد اخلاقي و بي عفتي هاي عمومي ، بزه کاري ، سرکشي ، شورش ، اغتشاش يا حتي انقلاب را در پي خواهد داشت . ج . توقف در مرحله پاسخ مي تواند به فقدان تعادل ذهني و آسيب هاي مرتبط از قبيل انحرافات فکري و عقلي ، توهم و ... بينجامد
3 . چنانچه اين سيکل در مسير اهداف راهبردي جامعه مديريت و سازماندهي گردد ؛ مي تواند به رشد و تعالي جامعه در حوزه فرهنگ و تمدن (بر اساس خصوصيات راست مغزي ، چپ مغزي) و پويايي و کمال فرد منجر گردد . در اين صورت مي توان از انرژي پديد آمده و در حال آزاد شدن در مسير اين فرايند ، براي حرکت فرد و جامعه به سوي سطوح بالاتر فکري و سيکل هاي برتر فرهنگي و تمدني بهره برد . در اين حالت صورت هاي ذيل پديد مي آيد :
الف . با پاسخ گويي مناسب ، به حرکت جهت دار و رو به جلو به سوي سطوح بالاتر فردي و براي رسيدن به نقطه بهينه (انسان کامل) کمک کرد .
ب . با مديريت اين فرايند ، انرژي در حال آزاد شدن را سازماندهي و رهبري کرد و از آن براي حرکت رو به جلو به سوي سطوح برتر اجتماعي ، در حوزه هاي فرهنگي و تمدني (آرمان شهر) بهره برد .
در اين حرکت مارپيچي (زنجيره مارکوف) ، فرد و جامعه مي توانند پس از پيمودن هر سيکل به جاي برگشتن به جاي اول ، يک سطح در زمينه سطوح فرهنگ و به تبع آن در زمينه سطوح فرايند با رشد و تعالي جهت دار به سوي اهداف راه بردي کلان ادامه يابد . (نمودار 2)
برنامه ريزان راهبردي فرهنگ و تمدن جامعه مي توانند با تعيين و تبيين گام به گام اين سطوح فرهنگي و تمدني ، امکان رهبري مرحله به مرحله فرايند رشد جامعه به سوي اهداف راهبردي را فراهم آورند . چنين دستاوردي تنها در قالب پويايي و نه ايستايي ذهني صورت مي پذيرد . گفتني است با توجه به تفاوت هاي الگوهاي تفکر و تصميم گيري در دو زمينه راست مغزي و چپ مغزي ، رعايت اين الگوها در تحليل و مديريت مسئله نقش اساسي درد ؛ چرا که بي توجهي به اين موضوع باعث نتايج معکوس مي شود و به جاي حل و مديريت بحران ، به آن دامن زده ، فرايند را از دست مديران خارج مي نمايد ، بدون آنکه به علت آن پي ببرند . ساده ترين اين موارد آن است که راست مغزها مسئله را از انتها به ابتدا يا از کل به جزء حل مي کنند (روش شهودي يا استراتژيک) اما چپ مغزها مسئله را از ابتدا به انتها يا از جزء به کل حل مي نمايند . (روش منطقي) . اين دو موضوع باعث مي شود تا چرخه ذهني در دو نوع از تفکر ، متفاوت با هم ، از راست به چپ يا از چپ به راست حرکت کنند و به سمت بالاتر جا به جا شود . البته در نتيجه فرايند ، يعني حرکت به سمت سطوح بالاتر ، رکورد ، انحراف يا انحطاط نتيجه نهايي هم سنگ خواهند بود . علاقه مندان مي توانند در اين زمينه به سايت ها و منابع معرفي شده در بخش منابع مراجعه فرمايند .
پيشنهاد
2 . مسير سيکل پوياي ذهن بايد پيوسته هموار و باز باشد و از حداکثر ظرفيت در آن استفاده شود .
3 . خصوصيات و هندسه حاکم بر هر مرحله از اين سيکل و هر سطح از فرايند ، بايد با دقت در جامعه هدف شناسايي و مديريت اين فرايند بر اساس خصوصيات و دستور زبان ذهني خاص آن (راست مغزي ، چپ مغزي) صورت پذيرد .
4 . مسيرهاي تخريب اين سيکل و انحراف سطوح آن بايد هميشه رصد و شناسايي و با تغيير جهت و مديريت مناسب و زمان بند ، تهديد نهفته يا آشکار به فرصت تبديل شود . (نمودار 3)
5 . در هر مرحله از فرايند بايد سطوح لايه هاي بالايي آن سيکل با مطالعات آينده پژوهي ، شناسايي ، طراحي و از پيش زمينه سازي و آماده شوند .
6 . مي توان سامانه اي را فراهم ساخت که در هر مرحله با رصد دقيق و منظم علمي ، به شناسايي وضعيت جامعه هدف از سيکل و سطوح مذکور اقدام و اطلاعات لازم را بر اين اساس براي تحليل و عملکرد به مغز افزار مربوط ارائه نمايد . سامانه مسئله يابي مذکور بايد پايگاه هايي را در مراکز مسئله خيز و يا اثر گذار (مستقيم يا غير مستقيم) در پديداري مسئله در تمام مراحلي « ورود اطلاعات ، مسئله (شبهه) ، سوال ، پرسش ، تعادل ذهني (آرامش) » فراهم سازد و پيوسته به جمع آوري و پالايش اوليه اطلاعات اقدام (نمودار 4) و نتيجه را بر اساس بازه هاي زماني از پيش تعيين شده به مغز افزار مديريت مسئله ارائه کند . مغز افزار نيز بايد پس از تحليل نهايي داده هاي جمع آوري شده نتيجه را براي يافتن پاسخ به زير سيستم هاي مرتبط ارائه دهد و پس از دريافت نتايج ، با ترجمان آنها به دستور زبان گفتماني مخاطبان ، آنها را در مرحله پاسخ به جامعه هدف ارائه نمايد . مغز افزار همچنين بايد با مطالعات آينده پژوهشي ، براي شناخت مناطق بحراني و شدت و جهت انرژي نهفته در آنها اقدام کند و با تهيه نقشه کلان و راهبردي جريانات فرهنگي به دو مقوله زير بپردازد :
الف . پيش بيني و اقدام در زمينه مديريت سيکل پويايي ذهني ؛
ب . با پديد آوردن و توليد جريانات فکري در چهار مرحله « نياز ذهني ، انگيزش ، هيجان ، پاسخ » ، به جاي قرار گرفتن و بازي در زمين حريف ، حريف را در زمين جامعه هدف خود به بازي بگيرد . (نمودار 5) . اين سامانه مي تواند به عنوان « هسته پارک هاي دانش افزايي در حوزه علوم انساني يا معرفت افزايي در حوزه معارف ديني » عمل نمايد .
7 . زمينه هاي فرهنگي همچون موتور محرکه اي است که حرکت را در سطوح و لايه هاي فرايند به سوي آرمان ها و اهداف راهبردي جهت مي دهد و هدايت مي کند . به همين علت تخريب فرهنگ يا تغيير آرمان ها و اهداف يا پايين آوردن سطح آنها باعث رکورد جامعه (نمودار 6) يا تغيير جهت محور اصلي اين فرايند شده ، جامعه را در مسير زمان به سوي ساختار و تمدن ديگر مي کشاند (نمودار 7) و به انحراف نامحسوس و نرم اهداف راهبردي آن در قالب هايي همچون جنگ رواني مي انجامد . در اين زمينه در تحقيق ديگري به موضوع « مهندسي معکوس در سيستم هاي اجتماعي با استفاده از راست مغزي ، چپ مغزي » خواهيم پرداخت .
پينوشتها:
* استاديار : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
اصيل ، حجت الله ، آرمان شهر در انديشه ايراني ، تهران ، ني ، 1381 .
افلاطون ، جمهور ، ترجمه حسن لطفي ، نشر خوارزمي ، تهران ، 1357 .
بهار ، مهرداد ، پژوهشي در اساطير ايران ، تهران ، توس ، 1362 .
توسلي ، حسين ، « جايگاه مسئله شناسي در ساماندهي پژوهش هاي ديني » ، پژوهش و حوزه ، ش 7 ، 1380 .
داوري ، محمد سليمي ، علي ، صديق اورعي ، غلامرضا ، جامعه شناسي کج روي ، نشر پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1387 .
ساروخاني ، باقر ، درآمدي بر دائره المعارف علوم اجتماعي ، چ سوم ، تهران ، کيهان ، 1380 .
ستوده ، هدايت الله ، آسيب شناسي اجتماعي ، چ ششم ، تهران ، نشر آواي نور ، 1379 .
سفيدي ، هوشمند و ... ، 12 تا 14 آذرماه ، ميزگرد روابط عمومي بحران ، مرکز همايش هاي بين المللي رازي ، شهرداري تهران ، 1378 .
صفوي ، حسن ، پهلوان نامه گيل گمش ، تهران ، امير کبير ، 1365 .
عميد ، حسن ، فرهنگ عميد ، تهران ، امير کبير 1374 .
فارابي ، ابونصر محمد ابن محمد ، انديشه هاي اهل مدينه فاضله ، ترجمه سيد جعفر سجادي ، تهران ، شوراي عالي فرهنگ و هنر ايران ، 1354 .
کوئن ، بروس ، درآمدي بر جامعه شناسي ، ترجمه محمد جواد ثلاثي ، تهران ، فرهنگ معاصر ، 1376 .
گول ،جوليوس و ويليام ،کولر ،فرهنگ علوم اجتماعي ،ترجمه زاهد ، تهران ، مازيار ، 1376.
گيدنز ، آنتوني ، جامعه شناسي ، ترجمه منوچهر صبوري ، تهران ، ني ، 1383 .
متفکر ، حسين ، جنگ رواني ، قم پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه ، 1386 .
مطهري ، مرتضي ، انسان کامل ، تهران صدرا ، 1388 .
مور ، تامس ، آرمان شهر ، اتوپيا ، ترجمه داريوش آشوري ، و ... نشر خوارزمي ، تهران ، 1371 .
نصر ، صلاح ، جنگ رواني ، محمود ، حقيقت کاشاني ، تهران ، سروش ، 1381 .
نوحي ، حميد مقاله شهر رباني ، تاملاتي در هنر و معماري ، تهران ، نشر گام نو ، 1379 .
نوري مطلق ، علي ، راست مغزي و چپ مغزي ، تهران ، تبارک ، 1385 .
Decoster , Jamie . Meta-Analysis Notes .(http://WWW.stat-help.com), 2003, 2010.3.15
Carolyn H.Differences between Left and Right Hemisphere,
www.mtsu.edu/studskl/hd/hemis.html 2009 /10/4 , 2003.
Giller E.Right Brain /Left Brain Religion www.
traderpsyches.com/documents/2010/2/14 Neurobiology -Freud-Repetition. pdf 2010/4/1 ,2001.
Mitchell W.D.Left Brain -Come Write www.La-mithell.blogospot.con,1998 /2009/10/28,.
Streiner David L.Meta-analysis : A-12 step . program.(http://www.Eamh.net),2003,2010.3.15
نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 4
/ج