تيرگي براکت، روشني دايموند
نويسنده: بهنام شريفي
عشق يک برنده است
تمام شاهکارهاي وايلدر به غير از دو فيلم غرامت مضاعف و سابرينا با همکاري اين دو فيلمنامه نويس ساخته شدند. اگر کارنامه کاري وايلدر را به دو نيمه تقسيم کنيم، نيمه اولش با حضور براکت رقم مي خورد و نيمه دومش با دايموند.هرچند که دربين اين دو نيمه وايلدر سابرينا و بازداشتگاه شماره 17 را با همکاري فيلمنامه نويس هاي ديگري ساخت.
چارلز براکت طي 20 سال همکاري با وايلدر بهترين فيلمنامه هاي عمرش را نوشت. تنها فيلمنامه اي که او و وايلدر براي کسي ديگر نوشتند، نينوچکاي ارنست لوبيچ بود که در حکم ورود آن دو به همکاري هاي دو نفره بود.
دراين مقاله دربين آثار متعدد او دو فيلمنامه تعطيلي از دست رفته و سانست بولوار مورد بررسي قرار گرفته اند.
آي اي ال دايموند هم همکاري خود با وايلدر را با فيلم عشق در بعداز ظهر آغاز کرد و تا آخرين فيلم او يعني بادي بادي ادامه داد. دراين ميان او و وايلدر شاهکارهايي چون بعضي ها داغشو دوست دارن، آپارتمان، ايرما خوشگه و شيريني شانسي را با هم نوشتند.عشق در بعدازظهر به همراه چهار اثر يادشده و تم ها و وجوه مشترکشان هم دراين نوشته مورد بررسي قرار گفته اند.
1-چارلز براکت: هنر سادگي
«... و اون بيرون تو اون جنگل بتني عظيم نمي دونم چند نفر ديگه مثل من وجود دارن، آدم هاي طلسم شده و بدبختي که از فرط عطش مي سوزن.آدم هايي که مردم دنيا اونها رو مضحک مي دونن وقتي مي بينن اونها تلوتلو خوران و کورکورانه سراغ يه مي گساري ديگه، يه باده نوشي ديگه، يه مستي ديگه مي رن...»
تعطيلي از دست رفته يک دهه بعد از بحران اقتصادي دهه 30 آمريکا و وضع قوانيني مثل منع استعمال مشروبات الکلي ساخته شد.قهرمان فيلمنامه دون شخصيت افسرده حالي است که تنها پناه و عشقش را در الکل پيدا مي کند.شخصيت او نمود آشکاري از جامعه اي افسرده و بي شور وحال است.جامعه اي که در پي بحران هاي گذشته اش تفاوت و فرديت را سرکوب مي کند. چشم هاي براق دون موقع مصرف الکل و شرح زندگي اش براي کافه چي بيانگر اين تفاوت است.کسي که نمي خواهد تغييرات را بپذيرد و تنها با الکل است که صاحب شور و شوق و فرديت مي شود.روايت مبتني بر فلاش يک براکت و وايلدر با خط روايي ساده اش جريان زندگي دون را به نمادي از جامعه آمريکايي تبديل مي کند. فيلم با نماي عمومي از شهر نيويورک و آسمان خراش هايش و نشان دادن خانه دون و بطري آويزان شروع مي شود. با گفتاري از زبان او که در پيشاني اين بخش آمده و تکرار همان صحنه هم پايان مي پذيرد. در کنار سادگي روايت، همين ساختار دايره اي که با مفهوم تعطيلي از دست رفته عنوان با مسماي فيلم گره خورده است، مضمون تکراري اثر را داراي ابعاد گسترده تر و وسيع تري مي کند.
در بين تجربيات براکت و وايلدر اين اولين موفقيت همه جانبه بود. فيلم در اسکار موفق شد و موفقيت حرفه اي اين دو را تضمين کرد. با وجود اين موفقيت، فيلمنامه به عنوان اولين اثر در باب بررسي زندگي يک الکلي قابل توجه است. آن پختگي آثار بعدي وايلدر را ندارد و تنها مي تواند به عنوان تجربه اي خوب قلمداد شود.
سانست بولوار
سانست بولوار آخرين و بهترين همکاري براکت و وايلدر و يکي از درخشان ترين فيلمنامه هاي تاريخ سينماست. دراينجا نظام هاليوود مورد حمله قرار مي گيرد. نظامي که اصالت را به جذابيت هاي ظاهري فروخته است.اين اثر موشکافانه و بديع همچنان بهترين اثري است که در مورد هاليوود ساخته شده است. انتقادهاي اجتماعي براکت و وايلدر دراينجا به خاطر آشنايي بيشتر با مضمون فيلم منجر به خلق يک شاهکار شده است. در واقع اين فيلم انتقام سخت اين دو از نظام هاليوود است. تقابل ارزش هاي قديمي با ارزش هاي جديد و تعارض ها و شکاف هاي آشکار و پنهانشان دست مايه اين فيملنامه هستند. از منظر سينمايي هم مقايسه اي بين سينماي صامت و ناطق است. بسيار معتقد بودند که با ورود صدا به سينما آن شکوه و خودانگيختگي و خودبسندگي فيلم ها فرو ريخت که البته خلاف آن هم ثابت شد. همين سانست بولوار يکي از مثال نقض هاي بزرگ اين ادعاست. روايت بديع فيلمنامه که از زبان يک مرده بيان مي شود، مهمترين برگ برنده اثر است. مرده اي که با همراهي با ستاره فراموش شده اما پرابهتي چون نورما دزموند(با بازي درخشان گلوريا سوانسون) اهميت پيدا مي کند. نقطه نظر اين مرده خلاء بزرگي را در هاليوود نشانه رفته بود که ارزش پيشينيانش را فراموش کرده بود. اين شايد کوبنده ترين نقد در تمام تاريخ حيات هاليوود باشد. سکانس پاياني و فلاش هاي متعدد دوربين و نقش بازي کردن دزموند، پاياني تراژيک و اندوهبار بر اتمام يک دوره را نشان مي دهد.
تم ها و وجوه مشترک تعطيلي از دست رفته و سانست بولوار:
1-وجود يک شخصيت تنها و منزوي و به دور از اجتماع در هر دو فيلمنامه (دون و دزموند)
2-تقابل ارزش هاي گذشته و حال
3-استفاده از فلاش يک در ساختار روايي
4-شکستن پيش فرض هاي ذهني مخاطبان و استفاده از تکنيک هاي بديع روايي
5-تخطي از پيرنگ هاي متداول کلاسيک
2-آي اي اي دايموند:
عشق در بعدازظهر
«اين يه اصله، اوني که عشق مي ورزه و دل مي کنه زندگي مي کنه تا فردا بازم عشق بورزه»
عشق در بعداز ظهر آغاز همکاري پرثمر دايموند و وايلدر بود. داستاني که با وجوه رمانتيک پررنگ و تلفيق آن با طنزي ظريف و بي تأکيد، آغازگر سبک دايموندي -وايلدري بود. سبکي که با روايت هاي ساده اما عميقش با طيف هاي مختلفي از مخاطبان ارتباط برقرار مي کرد. عشق در بعد از ظهر با طرح و توطئه پليسي شروع مي شود.کلود کارآگاهي خصوصي است که از راه افشاي رابطه هاي پنهاني عاشقانه ديگران نان مي خورد. عشق پيش او هيچ ارزشي ندارد و تنها به حرفه خود فکر مي کند.در تقابل با او دخترش آريان قرار دارد که در جست وجوي عشق، فرانک را پيدا مي کند. اما مشکل اينجاست که فرانک يکي از سوژه هاي پرونده هاي پدرش است. هرم اين مثلث کلود است.صياد از خود مطمئني که در نهايت مهم ترين دارايي اش يعني دخترش صيد مي شود. فرانک هم صياد شيادي است که به عشق هاي يک روزه عشق مي ورزد. آريان در ابتدا به نظر مي رسد که صيد بي گناه و ساده اي باشد، اما در نهايت او به صياد اصلي تبديل مي شود. کسي که هم عشق و هم عاشق را به دست مي آورد و هم ذهنيت پدرش را در مورد زندگي عوض مي کند. اين تقابل هاي دوگانه هنر اصلي دايموند و وايلدر در اين فيلم است. فيلمنامه اي عاشقانه که با طرح و توطئه اي پليسي به نتيجه گيري فلسفي ختم مي شود. تمام اين فرايند هم در نهايت ظرافت و دقت شکل مي گيرد. ساختار مهندسي شده فيلمنامه نشان مي دهد که دايموند داستان گوي قهاري است. داستان گويي که مي داند داستان خود پيام است. براي او مهم ترين چيز داستان است.از پس آن است که زندگي و عشق و جامعه و فلسفه خودشان را نشان مي دهند.
بعضي ها داغشو دوست دارن
«هيچ کس کامل نيست»
اين فيلم در بسياري از نظرسنجي ها به عنوان بهترين کمدي تاريخ انتخاب شده است.دراين کمدي همه چيز مي توان يافت؛ از کاوش در باب جنسيت گرفته تا اهميت خود بودن و پذيرفتن ضعف ها و ترس ها وحماقت هاي بشري.
داستان در دهه 30 مي گذرد. باز هم بحران هاي اين دهه و قانون منع استعمال الکل دست مايه قرار مي گيرد و به خاطر وقوع جنايت در پيش چشمان جو و جري، آنها مجبور مي شوند خودشان را به شکل زن ها دربياورند. تلفيق ژانر جنايي با کمدي اسلپ- استيک و حرکتي موازي در محدوده هاي هردو ژانر اوج هنر دايموند و وايلدر است.شخصيت شوگر کين با بازي اغواگرانه مريلين مونر و بلوند احمق و دوست داشتني است که عاشق شخصيت خيالي جو مي شود و جري در هيبتي زنانه، مورد توجه پيرمردي با بازي شيرين جو.اي براون قرار مي گيرد. اين خود نبودن و نقش بازي کردن اين زوج ناجور، به نشانه اي از تعارض هاي بشري و ميل هاي هميشگي اش به ديگري بودن تبديل مي شود. تلفيق کمدي کلامي و کمدي موقعيت در چنان سطحي قرار گرفته است که مي توان از اين فيلمنامه به عنوان يک کهن الگو در ژانر کمدي ياد کرد. دايموند و وايلدر با داستان پردازي بي نظيرشان دراين فيلم سبک شخصي و منحصر به فردشان را تثبيت کردند.
آپارتمان
آپارتمان کامل ترين اثر مشترک دايموند و وايلدر و بدون شک جزو برترين شاهکارهاي تاريخ سينما قرار دارد. اثري که مهم ترين رمز ماندگاري اش تعادل شگفت انگيزش است. فيلمنامه دايموند و وايلدر مثل جريان زندگي ساحتي دوگانه دارد. تلخي و شيريني توأماني که دراين فيلم وجود دارد، کاملاً از جنس زندگي است. اين فيلم مرز درخشان آثار تلخ و شيرين وايلدر هم هست، در واقع تمام مؤلفه ها و مضامين فيلم هاي او و به خصوص همکاري مشترکش با دايموند درآن وجود دارد. سي باکستر کارمند ساده اي است که راه حل پيشرفتش در اداره را در باج دادن به مافوق ها ودادن کليد آپارتمانش به آنها مي داند. اما در طول فيلم هرچه که او در اداره ترفيع مي گيرد، متوجه مي شود که حريم و اخلاقيات و مهم تر از همه فرديتش را از دست مي دهد. وقتي انگيزه قدرتمندي مثل عشق هم در اين وسط باشد، بايد انسانيت خفته بيدار شود. بالاخره او عشق را به دست مي آورد، اما منزلت پوشالي اجتماعي اش را از دست مي دهد. باز هم يک داستان جذاب و پرکشش مقدم بر همه چيز قرار مي گيرد و پله پله با شخصيت پيش مي رويم و تحول پاياني را هم به خاطر پيش زمينه هاي درست، عميق درک مي کنيم. بستر اجتماعي اثر و مفاهيم اخلاقي اش زمان و مکان ندارد و مي تواند در تمام دوره با نوع بشر ارتباط برقرار کند، چرا که دايموند و وايلدر به ريشه ها و اصول انساني پرداخته اند و انسانيت و عشق و تعهد و اخلاقيات هميشه بر همه چيز مقدم هستند.
ايرما خوشگله
ايرما خوشگله برپايه موفقيت آپارتمان و تيم اصلي آن شکل گرفت. لمون و مک لين و دايموند و البته وايلدر بزرگ در رأس اين تيم اميد زيادي به تکرار موفقيت پيشينشان داشتند. داستاني که در پاريس مي گذشت و براساس يک نمايشنامه موزيکال از الکساندر برفور و مارگرت مونو نوشته شد. در واقع شخصيت نستور/آقاي ايکس اين فيلم از ترکيب سي سي باکستر آپارتمان و جوي بعضي ها داغشو دوست دارن، درست شد.
براي همکاري دايموند و وايلدر دراين فيلم تنها مي توان يک عنوان را انتخاب کرد؛ از جيب موفقيت هاي قبلي خرج کردن.چيز تازه و بديعي در فيلم مشاهده نمي شود. باز هم همان نگاه توامان عشق و نفرت به زن و جايگاه مردي شريف در جامعه اي بي اخلاق دست مايه اين فيلمنامه قرار گرفته اند. اما با اين وجود باز هم طنز دايموند و وايلدر و شيريني لمون و مک لين چاره ساز مي شود و فيلم را از اين ورطه نجات مي دهند.گرچه فيلمنامه بسيار کليشه اي و تکراري است، اما قدر لحظات شيرين و موقعيت هاي کميک را مي داند و تمام ظرفيت هايش را بر باد نمي دهد. اين يک داستان ديگر از دايموند و وايلدري است که با زمانه جديد همراه نشده اند، اما حوصله را هم سر نمي برند.
شيريني شانسي
شيريني شانسي آخرين اثر موفق دايموند و وايلدر بود. باز هم اخلاق محور اصلي تمام جريان هاي فيلمنامه قرار گرفت.باز هم شخصيت محصوري وجود دارد به نام هري هنکل که به پيشنهاد شوهر خواهرش ويلي براي مدتي خود بودنش را فراموش کرده و نقش آدمي فلج را به خاطر دريافت غرامت بازي مي کند. دراين اثر ديگر نگاه دو سويه اي به زن وجود ندارد و همسر سابق هري به عنوان شخصيتي خيانتکار و دورو و فرصت طلب معرفي مي شود. بازي فرصت طلبانه دروغين فيلم به خاطر زوج مناسب لمون و ماتائو باز هم شيرين برگزار مي شود و با تلخي به پايان مي رسد. فرصت طلبي و دورويي و ماديات سدي براي شخصيت ناپخته هري هستند تا او را بالاخره از خواب بيدار کنند. او در نهايت راه رفاقت را برمي گزيند و با بازيکن فوتبالي که مسبب تمام اين جريان هاي صوري است، يعني بوم بوم همراه مي شود و همسر و بستگانش را ترک ميکند. اين نااميدي و کم رمقي فيلم نشانه آخرين تلاش هاي دايموند و وايلدر و حفظ حرمت هاي اخلاقي در جهان بي اخلاق پيرامونشان بود. هرچند که آنها بعداز اين فيلم در چند تجربه ناموفق پاياني شان مجبور به تسليم شدند و اين جهان اخلاقي را ترک کردند. با اين وجود با شيريني شانسي آخرين يادگار جهان سالم و شفافشان را براي ما باقي گذاشتند.
تم ها و وجوه مشترک پنج اثر انتخاب شده از آثار آي اي ال دايموند:
1-ارزش عشق و تقديس آن
2-بازي کردن و نمايش در جهان عاري از شفقت
3-شخصيت تنها و تک افتاده
4-اهميت اخلاق در شخصيت هاي اصلي
5-اهميت فرديت در تقابل با اجتماع
6-تحول شخصيتي در پايان فيلم ها
7-استفاده درست از عناصر چيده شده در فيلمنامه (مثلاً اسلحه باکستر در آپارتمان و صداي شليک مانند نهايي)
8-زمينه چيني هاي درست و دراماتيک
9-تلفيق ژانرهاي مختلف با ژانر کمدي
3-براکت يا دايموند؟
بازي هنوز تمام نشده است ...
منبع:ماهنامه فيلم نگار 99