بررسي رابطه نقش وقف و ابتدا با تفسير آيات و القا و فهم معنا(4)

آيه مورد بحث جهت تسلي و دلداري به پيامبر (ص) است ( قاسمي، 19/8)؛ که اي پيامبر، قبل از تو نيز پيامبران، معجزات و دلائل روشني را براي مردم آوردند، ولي هميشه با دو گروه متفاوت روبرو بودند. بنابراين خداوند در ادامه آيه، مؤمن و کافر را از يکديگر جدا کرده و عاقبت آنان را به صورت انتقام از مجرمان و ياري مؤمنان يادآور مي شود.
دوشنبه، 12 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي رابطه نقش وقف و ابتدا با تفسير آيات و القا و فهم معنا(4)

بررسي رابطه نقش وقف و ابتدا با تفسير آيات و القا و فهم معنا(4)
بررسي رابطه نقش وقف و ابتدا با تفسير آيات و القا و فهم معنا(4)


 

نويسندگان:دکتر محمد علي لساني فشارکي(1)وشهناز عابديني(2)




 

نمونه سوم: سوره روم، آيه 47
 

«و لقد ارسلنا من قبلک رسلا الي قومهم فجاءوهم بالبينات فانتقمنا من الذين اجرموا و کان حقا علينا نصرالمومنين»
توضيح
آيه مورد بحث جهت تسلي و دلداري به پيامبر (ص) است ( قاسمي، 19/8)؛ که اي پيامبر، قبل از تو نيز پيامبران، معجزات و دلائل روشني را براي مردم آوردند، ولي هميشه با دو گروه متفاوت روبرو بودند. بنابراين خداوند در ادامه آيه، مؤمن و کافر را از يکديگر جدا کرده و عاقبت آنان را به صورت انتقام از مجرمان و ياري مؤمنان يادآور مي شود.
در اين آيه، مطلب مورد مناقشه آن است که : عبارت «وکان حقه» متعلق به کدام يک از جملات قبل يا بعد است: آيا به معناي «تأکيد بر عاقبت مجرمان و انتقام خداوند از آنان» در جمله قبل است، يا بر «ياري و بشارت به مؤمنان» در جمله بعد دلالت دارد؟ که برخي از علما و مفسران هر دو وجه را براي آيه محتمل دانسته اند. ( زجاج،284/1؛ ابن انباري،834/2و835؛ رازي«فخرالدين»، 108/25؛ عکبري،306؛ قرطبي،14/14و43؛ بيضاوي،209/4؛سمين،51/9و50)
در ادامه با تحليل تفسيري هر دو وجه براي دستيابي به وقف صحيح تر، ذهن را به مراد خداوند نزديک مي کنيم.
الف) تحليل تفسيري وجه اول: وقف بر «أجرموا» و ابتدا از «وکان»
وقف بر «أجرموا» و ابتدا از «و کان» بر اساس آن است که عبارت «و کان حقّا» متعلق به جمله آخر آيه باشد و تقدير به صورت : «و کان نصرالمؤمنين حقّاً علينا» در نظر گرفته شود.
در اين جمله؛ «نصر» اسم کان، «حقاً» خبر کان و «علينا» متعلق به «حقّاً» خواهد شد.
بر اين اساس، عاقبت مجرمان انتقام از آن ها است و اين حق مؤمنان است که خداوند آن ها را ياري کند.
بيش تر مفسران بر اساس اعراب مذکور، تفسير کرده اند: ( براي نمونه، رک: طبري، 34/21، ابن جوزي،426/3؛ نسفي،771/2؛ بغوي،581/3؛ ابن کثير،289/6؛ ثعالبي،316/4؛ کاشفي سبزواري،906؛ سيوطي،تفسير الجلالين، 412؛ عاملي، 514/2؛ ابن قطب، 272/5؛ حائري تهراني،226/8)

دلايل و مؤيّدات اين وجه عبارت است از:
 

1. اعراب ظاهري:
 

اعراب مستقيمي که از ظاهر آيه ( درويش،512/7) و بدون هيچ تکلف و نياز به حذف مقدر بر مي آيد، همين وجه اعراب است. ( اشموني،460 «از قول ابو حاتم»).
بيش تر معربان اعراب مذکور را برگزيده اند. ( براي نمونه، رک: ابن نحاس، اعراب القرآن، 188؛ صافي، 58/21و57؛ دعاس،20/3).

2. تطابق با قرائت پيامبر اکرم(ص)
 

از ابودرداء نقل شده است که گفت : از رسول خدا شنيدم که فرمودند: هيچ مسلماني از ناموس برادرش دفاع نمي کند، مگر اين که بر خدا حقي باشد که آتش جهنم را در روز قيامت از او باز دارد. سپس اين عبارت را قرائت کردند: «و کان حقّاً علينا نصر المؤمنين».
ملاحظه مي شود نبّي اکرم (ص) پس از بيان حديث، عبارتي را که به عنوان شاهد و دليل آوردند، عبارت «و کان حقّاً» را متعلق به «علينا نصرالمؤمنين» قرائت کردند و نحوه قرائت ايشان، خود حجتي براي صحت و درستي اين وجه اعراب و معنا است.

. تطابق با قاعده بلاغي فصل و وصل:
 

از قواعد بلاغت است که وصل دو جمله به وسيله «واو» مشروط به سه شرط زير است:
1- هر دو جمله يا خبري باشد يا انشايي.
2- عطف يکي، موهم فساد در ديگري نگردد.
3- بين آن ها جهت جامعي وجود داشته باشد. ( هاشمي،128و127)
در آيه مورد بحث، دو جمله «فانتقمنا من الذين أجرموا» و «و کان حقّاً علينا نصر المؤمنين»: اولاً: هر دو جمله، خبري اند.
ثانياً: از عطف يکي بر ديگري معناي فاسدي به وجود نمي آيد.
ثالثاً: بين دو جمله، جهت جامعي وجود دارد که عبارت از تضاد است؛ زيرا جمله اول به
انتقام از گنهکاران و جمله دوم بر ياري مؤمنان دلالت دارد. بنابراين عبارت «و کان حقّاً» قسمتي از جمله دوم به شمار مي آيد.

4. فضاي نزول آيه:
 

با نظر به اينکه کلمه «حقّاً» مبالغه در حتمي بودن حکم و امر را مي رساند (اندلسي،398/8) همچنين، عبارت «و کان حقّاً علينا نصرالمؤمنين» بيانگر عظمت مؤمنان و شأن و مقام والاي آن ها است( طبرسي، جوامع الجامع، 272/3؛نيشابوري،419/5) بنابراين هدف آيه بيان ياري و پيروزي مؤمنان بر دشمنان و قطعاً مبالغه هم، در همين امر است.
اين را از فضاي نزول آيه مي توان دريافت؛ چرا که در آن زمان مسلمانان در مکه تحت فشار شديد دشمنان بودند که از نظر عدّه و عُدّه از مسلمانان بيش تر بودند، بنابراين مي طلبد که آيه در راستاي تسلّي خاطر و دلداري به پيامبر و مؤمنان باشد.
بدين ترتيب همراه بودن کلمه «حقّاً» با جمله «علينا نصر المؤمنين» و در نتيجه، «مبالغه در بشارت به مؤمنان» نسبت به «تأکيد بر انتقام مجرمان» صحيح تر به نظر مي رسد.

آراي علماي وقف و ابتدا:
 

علماي وقف و ابتدا اين وجه اعراب و معنا را اَصَحّ شمرده اند و از قول «ابوحاتم» اين وجه را به دو دليل صواب مي دانند؛ يکي همان که به تقدير محذوف نياز نيست و ديگر از حيث معنا. (اشموني،460).
بر اين اساس، وقف بر «أجرموا» نزد ابن نحاس تام است ( ابن نحاس، القطع و الإئتناف، 403) و نزد زکريا انصاري و اشموني وقف حسن است. ( انصاري،139؛ اشموني،460) البته حسن بودن آن نزد اشموني بدان معناست که وقف بر آن خوب، ولي ابتدا از بعدش خوب نيست؛ زيرا از جهت معنا کلام واحدي هستند، ولي از نظر زکريا انصاري، وقف بر آن خوب و ابتدا از بعدش نيز خوب است؛ زيرا به اعتقاد وي، وقف حسن همان وقف تام است؛ با اين تفاوت که مختصر تعلقي به ما بعد دارد.
سجاوندي و صاحب غرايب القرآن نيز وقف بر «أجرموا» را با رمز «ط» مشخص کرده اند که بيانگر مطلق بودن وقف بر آن و خوب و نيکو بودن ابتدا از بعدش است؛ زيرا مستأنفه مي باشد. (سجاوندي،335؛ نيشابوري،5)
بدين ترتيب با توجه به ارتباط معنوي بين دو جمله «فانتقمنا من الذين أجرموا» و «و کان حقّاً علينا نصرالمؤمنين»، وقف بر «أجرموا» بر اساس تقسيمات داني، ظاهراً وقف کافي
مي باشد؛ به رغم اينکه ايشان بر اساس معناي اين وجه، اين موضع را به عنوان موضع وقف تعيين نکرده؛ بلکه وصل عبارت و وقف در آخر آيه را تعيين کرده است. ( داني، 450) ممکن است اين اشکال مطرح شود که اعراب مذکور، مستلزم در نظر گرفتن تقديم و تأخير در آيه است؛ يعني «حقّاً» خير مقدم کان و «نصر» اسم مؤخر کان مي باشد!
در پاسخ بايد گفت: اين تقديم و تأخير دو فايده دارد: يکي آنکه خبر کان مقدم شد تا اهميت خبر که موضع فايده جمله است، روشن شود ( ابن عطيه، 341/4؛ آلوسي،52/11)؛ ديگر آن که اسم کان مؤخر شد تا فاصله آيات مراعات شود. ( آلوسي، 52/11)
ب) تحليل تفسيري وجه دوم: وقف بر «حقّاً» و ابتدا از «علينا»
وقف بر«حقا» و ابتدا از«علينا» بر اساس آن است که اسم کان ضميري مستتر باشد که به «انتقام» بر مي گردد، همان که «إنتقمنا» نيز به آن دلالت دارد و کلمه «حقّاً» خبر کان مي باشد. بنابراين تقدير چنين مي شود: «و کان الإنتقام حقّاً».
تقدير واضح تر آن است که : «و کان إنتقامنا من هؤلاء حقّاً و عدلاً لا ظلماً و لا جوراً»؛ يعني انتقام گرفتن ما از اين مجرمان حق و عدل است و ظلم و ستم نيست. (حصري،145).
اعراب جمله مستأنفه «علينا نصرالمؤمنين» نيز چنين خواهد شد: «علينا» جار و مجرور متعلق به محذوف ( خبر مقدم)، «نصر» مبتداي مؤخر و «المؤمنين» مضاف اليه است.
اين وجه از اعراب را فقط بعضي از کوفيان از جمله ابوبکر شعبه، راوي عاصم اختيار کرده و منطبق بر آن تلاوت کرده اند. ( ابن نحاس،القطع والإئتناف،403؛ قرطبي،43/14؛ابن عاشور،72/12).

دلايل وشواهد صحت اعراب مذکور
 

1. آيه شواهد و مؤيد صحت اعراب:
 

بعضي مفسران آيه «اعدلوا هو اقرب للتقوي» (المائده،8) را شاهد صحت اعراب و «و کان الانتقام حقاً» گرفته اند (براي نمونه،رک:آلوسي،52/11) چرا که در آن جا نيز لفظ «هو» به همان «عدلي» بر مي گردد که «اعدلوا» بر آن دلالت دارد، بنابراين، اعراب آيه مورد بحث را منطبق بر اعراب مسلّم صحيح آن آيه مي دانند.
2. بعضي از قائلان به اين وجه، جمله «علينا نصر المؤمنين» را بدون همراهي با واژه «حقّاً» تلاوت مي کنند تا موهم آن نشود که براي بندگان، حقي بر خدايشان است؛ چرا که اين منطبق بر عقيده معتزله است. ( ابن عاشور،73/21و72)

بررسي
 

1- استشهاد به آيه مؤيد صحيح به نظر مي رسد؛ چرا که اگر اعراب و اسلوب آيه را دقيق بنگريم، مي بينيم جمله اول، خود محذوفي در تقدير دارد که عبارت است از : «فکذبوهم و جحدوا بآياتنا فاستحقوا العذاب» ( طوسي،26/18؛ طبرسي، مجمع البيان،483/8) که دلالت بر حق بودن انتقام از آن ها دارد، بنابراين، آوردن «و کان حقّاً» در آخر جمله اول مفيد فايده به نظر نمي رسد.
همچنين؛ مستأنفه دانستن جمله «علينا نصر المؤمنين»، خلاف ظاهري است که مؤيد خبر است. ( قمي مشهدي،216/10)
2- کسي بر خدا حقي ندارد، اما خدا مي تواند خود، حقوقي را بر خويش لازم کند که همان وعده و سنت الهي است. خدا از وعده و سنت خود تخلف نمي کند.
3- ابن عطيه «صريحاً» وقف بر «حقّاً» را ضعيف مي داند. او مي گويد: «اين وقف، ضعيف است؛ زيرا منظوري که در نظم آيه مدّ نظر بوده، رسانده نمي شود». (ابن عطيه،341/4«از قول ابوحاتم و کواشي»).
بعضي ديگر از مفسران نيز به نقل از او ضعف اين وجه را يادآور شده اند. ( براي نمونه، رک: ابن جزي غرناطي، 135/2؛ شوکاني،265/4)
بر اساس اعراب و معناي اين وجه، وقف بر «حقّاً» نزد داني «وقف کافي» است که وقف بر آن و ابتدا از بعدش- هر دو- نيکو است ( داني،449) و نزد اشموني «وقف جايز» است؛ بدين معنا که وقف و وصل- هر دو- را بر اساس دو وجه مذکور جايز مي داند. ( اشموني،460).

تلاوت قاريان مشهور
 

در اين آيه، وقف بر «و کان حقّاً» و ابتدا از «علينا نصر المؤمنين» به عنوان وجه خلاف قاعده مطرح شد که ظاهراً تنها «محمد صديق منشاوي» در دو تلاوت، به روش تحقيق، و در هر دو به اين وجه تلاوت کرده است.
ديگر قراء مشهور، وقف بر «أجرموا» و ابتدا از «و کان حقّاً» را اختيار کرده اند. ( براي نمونه، رجوع کنيد به تلاوت: عبدالباسط، مصطفي اسماعيل، حصري در قرائت تحقيق؛ نيز رجوع کنيد به تلاوت : منشاوي، شحات انور، حصري، پرهيزگار، سعد الغامدي در قرائت ترتيل).

نتيجه:
 

به نظر مي رسد «انتقام مجرمان» و «بشارت به مؤمنان» در هر دو وجه رسانده مي شود؛ اما فضاي نزول آيه، رهنمون کننده به مبالغه بيشتر بر بشارت به مؤمنان است؛ بنابراين نه فقط بشارت، مراد خداوند است؛ بلکه ظاهراً «مبالغه در بشارت» واقعيت مراد ومقصود او مي باشد؛ و اين ميّسر نمي شود، مگر با وقف بر «أجرموا» و ابتدا از «و کان حقاً».
همچنين نظم در چينش ارکان جمله که منطبق با اسلوب بلاغي در آيه باشد، در وجه اول نمايان تر است؛ و وقف بر «و کان حقّاً» گرچه قابل توجيه است؛ اما بر اساس بررسي هاي پيش گفته در وجه دوم، وصلش أولي است و وجه مرجوح تلقي مي شود.
بدين ترتيب تلاوت به وجه مرجوح با مقام و شأن کلام الهي که از هر جهت بليغ ترين و فصيح ترين است، سازگار نيست و شايسته است تلاوت به وجه أرجح صورت گيرد.

نتيجه گيري
 

بنابراين مي توان گفت: لازمه تلاوت هر قاري، آگاهي از اقوال تفسيري و معناي صحيح آيه است؛ نيز قاري بايد سعي کند معناي صحيح آيه را به کمک فنون تلاوت از جمله وقف و ابتدا به شنونده القا کند.

پي‌نوشت‌ها:
 

1-عضو هيئت علمي و استاديار دانشگاه آزاد اسلامي
نشاني الکترونيکي: lessan 171@ yahoo.com
2- کارشناس ارشد علوم قرآني و حديث از دانشگاه علوم و معارف قرآن کريم
نشاني الکترونيکي:shahnaz- abediny@yahoo.com
*تاريخ دريافت مقاله:1388/9/10
*تاريخ پذيرش مقاله: 1388/10/9
 

منابع
الف: منابع مکتوب
1. آلوسي، سيد محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، 1415ق.
2. ابن انباري، محمد به قاسم، ايضاح الوقف و الابتداء، دمشق، مجمع اللغه العربيه،1390ق.
3. ابن جزري، النشر في القرائات العشر، تصحيح: علي محمد ضباع، مصر، مکتبه التجاريه الکبري، بي تا.
4. ابن جزري، محمد بن محمد، غايه النهايه في طبقات القراء، تحقيق: جمال الدين محمد شرف و مجدي فتحي السيد، بطنطا، دارالصحابه،چاپ اول، 1429ق.
5. ابن جزري، محمد بن محمد، غايه النهايه في طبقات القراء، تحقيق: جمال الدين محمد شرف و مجدي فتحي السيد، بطنطا، دارالصحابه،چاپ اول، 1429ق.
6. ابن جزي غرناطي، محمد بن محمد، التسهيل لعلوم التنزيل، بيروت، شرکت دار الأرقم بن دبي الارقم، چاپ اول،1416ق.
7. ابن جوزي، عبدالرحمان بن علي، زاد المسير في علم التفسير، بيروت، دار الکتاب العربي، چاپ اول، 1422ق.
8. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بي جا، بي تا.
9. ابن عطيه، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجيز في تفسير الکتاب العزيز، بيروت، دار الکتاب، 1423ق.
10. ابن قطب، سيد، في ظلال القرآن، بيروت-قاهره، دارالشروق،1412ق.
11. ابن کثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، 1419ق.
12. ابن نحاس، احمد بن محمد، إعراب القرآن، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول،1421ق.
13. ابن نحاس، القطع و الإئتناف، تحقيق: احمد فريد المزيدي، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، 1423ق.
14. آشموني، محمد بن عبد الکريم، منار الهدي في الوقف و الابتدا، بطنطا دار الصحابه، چاپ اول، 1429ق.
15. اندلسي، ابوحيان، البحر المحيط في التفسير، بيروت، دار الفکر، 1420ق.
16. انصاري، زکريا، المقصد لتخليص ما في المرشد في الوقف و الابتداء، تحقيق: جمال بن السيد رفاعي، قاهره، المکتبه الازهريه للتراث،2006م.
17. بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، چاپ اول، 1416ق.
18. بغوي، حسين بن مسعود، معالم التنزيل في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، 1420ق.
19. بيضاوي، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول،1418ق.
20. ثعالبي، عبدالرحمان بن محمد، جواهر الحسان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول،1418ق.
21. ثعلبي، احمد بن ابراهيم، الکشف و البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، 1422ق.
22. جرجاني، ابوالمحاسن، جلاء الأذهان و جلاء الإحزان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377ش.
23. حائري تهراني، مير سيد علي، مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1377ش.
24. حاجي خليفه، مصطفي بن عبدالله، کشف الظنون عن أسامي الکتب و الفنون، اسلامبول، مطبعه المعارف، چاپ اول، 1360ق.
25. حصري، محمود، معالم الاهتداء إلي معرفه الوقف و الإبتداء، ترجمه: محمد عيدي خسرو شاهي، تهران، اسوه، چاپ اول، 1370ش.
26. حقي بروسوي، اسماعيل، روح البيان، بيروت، دار الفکر، بي تا.
27. داني، عثمان بن سعيد، المکتفي في الوقف و الابتداء، دکتر يوسف عبدالرحمان مرعشلي، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ دوم،1407ق.
28. درويشي، محيي الدين، إعراب القرآن و بيانه، سوريه، دارالإرشاد، چاپ چهارم، 1415ق.
29. دعاس، حميدان، قاسم، إعراب القرآن الکريم، دمشق، دارالمنير و دار الفارابي، چاپ اول، 1425ق.
30. ذهبي، شمس الدين، تذکره الحفاظ، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول،1395ش.
31. رازي، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1408ق.
32. رازي، فخرالدين، مفاتيح الغيب، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم،1420ق.
33. زجاج، سري بن سهل، إعراب القرآن، قاهره- بيروت، دارالکتاب المصري ودار الکتب اللبناني، چاپ چهارم،1420ق.
34. زرکشي، محمد بن عبدالله، البرهان في علوم القرآن، بيروت دار الکتب العلميه، چاپ اول، 1408ق.
35. زرکشي، محمد به عبدالله، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دار الکتب العلميه، چاپ اول،1408ق.
36. زرکلي، خيرالدين، الأعلام، بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ هشتم، بي تا.
37. زمخشري، محمود، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، بيروت، دارالکتاب العربي، چاپ سوم،1407ق.
38. سجاوندي، محمد بن طيفور، کتاب الوقف و الابتداء، تحقيق: دکتر محسن هاشم درويش، اردن، دارالمناهج،چاپ اول،1422ق.
39. سمين، احمد بن يوسف، الدرالمصون في علوم الکتاب المکنون، تحقيق: احمد محمد خراط، دمشق، دارالقلم، بي تا.
40. سيوطي، الدرالمنثور في تفسير المأثور، قم کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي،1404ق.
41. سيوطي، جلال الدين، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، مصر، رضي- بيدار- عزيزي، چاپ دوم، 1367ش.
42. شوکاني، محمد بن علي، فتح القدير، دمشق- بيروت، دار إبن کثير- دارالکلم الطيب، چاپ اول، 1414ق.
43. صافي، محمود بن عبدالرحيم، الجدول في إعراب القرآن، بيروت، دارالرشيد، چاپ چهارم، 1418ق.
44. صدوق، ابن بابويه، التوحيد، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1398ق.
45. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم،1417ق.
46. طبرسي، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم، چاپ اول،1377ش.
47. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم،1372ش.
48. طبري، محمد بن حرير، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفه، چاپ اول، 1412ق.
49. طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي تا.
50. عاملي، علي بن حسين، الوجيز في تفسير القرآن العزيز، قم، دارالقرآن الکريم، چاپ اول، 1413ق.
51. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نورالثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415ق.
52. العش، يوسف بن رشيد، الخطيب البغدادي، دمشق، المکتبه العربيه، چاپ اول، 1364ش.
53. عکبري، عبدالله بن حسين، التبيان في إعراب القرآن، عمان- رياض، بيت الأفکار الدوليه، چاپ اول، بي تا.
54. فيض کاشاني، ملامحسن، تفسير الصافي، تهران، انتشارات صدر، چاپ دوم، 1415ق.
55. قاسمي، محمد جمال الدين، محاسن التأويل، بيروت، دارالکتب العلميه، 1418ق.
56. قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
57. قمي مشهدي، محمد بن محمد رضا، کنز الدقايق و بحر الغرائب، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1368ش.
58. کاشاني، ملافتح الله، منهج الصادقين في إلزام المخالفين، تهران، کتابفروشي محمد حسن علمي، 1336ش.
59. کاشفي سبزواري، حسين بن علي، مواهب عليه، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، 1369ش
60. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.
61. مرعشلي، يوسف عبدالرحمان، مقدمه اي بر کتاب المکتفي في الوقف و الإبتداء ( اثر ابوعمروداني)، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ دوم، 1407ق.
62. ميبدي، رشيد الدين، کشف الأسرار و عده الأبرار، تهران، انتشارات امير کبير، چاپ پنجم، 1371ش.
63. نديم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقيق: رضا تجدّد، تهران، بي تا.
64. نسفي، نجم الدين محمد، تفسير نسفي، تهران، انتشارات سروش، چاپ سوم، 1367ش.
65. نيشابوري، نظام الدين، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، 1416ق.
66. هاشمي، سيد احمد، جواهر البلاغه في المعاني و البيان و البديع، قم، مؤسسه انتشارات دارالعلم، چاپ اول، 1386ش.
ب: منابع نوري
67. کميل، مرتضي، کانون گفتمان قرآن، 1386/09/19
http://www. askqurn. ir/showthread. php?t=1261
68. گلشن، محمد، وبلاگ قرآني، بينات، 1386/08/15
http://www. bayenat. parsibiog. com/-323072. htm
69. شبکه راديو اينترنتي ايران - صدا، گروه انديشه و معارف اسلامي 1387/03/28
http://www. iranseda. ir/oid/showfullitem?/r45957=
70. خادم القرآن، پايگاه اطلاع رساني علوم قرآني، 1387/12/22
http://www. hamin. blogfa. com/
http://www. qarianquran. tripod. com/farsi/mostafaesmael. htm
71. نگارش يافته توسط m .s، پايگاه اطلاع رساني دارالقرآن، سازمان عقيدتي- سياسي وزارت
دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، منبع: سايت اهل بيت، 138/08/06
http://www. quran-defa. ir/content/view/3592/
72. نويسنده: مديريت سايت، مؤسسه فرهنگي- قرآني ثقلين يزد، منبع: سايت تبيان و اهل بيت،1388/07/05
http://www. saghalein. net/site/inden. php?option=com/content&task=view id=52 Itemid=79
73. گلشن، محمد، زندگينامه استاد مصطفي اسماعيل، 1386/08/15
http://www. shefa. quran. biogfa. com
74. تبيان- همدان، 1386/11/29
http://www. tebyan-hamedan. ir/quran/archives/poat-138. php
75. وليزاده، حامد،1387/12/11
http://www. telavatha. persianblog. ir/tag
ج: منابع صوتي
76. اسماعيل، مصطفي ( از قراء مصر)، تلاوت تحقيق
77. امام جمعه، عباس ( از قراء ايران)، تلاوت تحقيق
78. پرهيزگار، شهريار ( از مرتّلين ايران)، تلاوت ترتيل
79. حصري، محمود ( از قراء مصر)، تلاوت ترتيل و تحقيق
80. سعد الغامدي( از مرتّلين عربستان)، تلاوت ترتيل
81. شحات، محمد انور ( از قراء مصر)، تلاوت تحقيق
82. عبدالباسط، محمد عبدالصمد ( از قراء مصر)، تلاوت تحقيق
83. غلوش، راغب مصطفي (از قراء مصر)، تلاوت تحقيق
84. منشاوي، محمد صديق(از قراء مصر)، تلاوت تحقيق
85. منصوري، کريم ( از قراء ايران)، تلاوت تحقيق
نشريه علوم و معارف قرآن کريم، شماره 5.

ارسال توسط کاربر محترم سایت : aziztaeme




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط