قرآن و زبان رمزي و تأويلي(2)

تأويل و بطن قرآن و کاربرد آن بحث مفصلي دارد که ما در اين جا به صورت خلاصه اشاره مي کنيم. (ر. ک: رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن (1)، 242-177 و منطق تفسير قرآن (2)، 240) «تأويل» از ماده «اول» به معناي بازگشت به اصل است. (راغب، ماده «اول») و در قرآن در معناي «تفسير» «توجيه متشابه» (آل عمران،7)، «رؤيا» (يوسف،6و21) و عاقبت و نهايت چيزي (نساء،59) و وقوع چيزي (اعراف،53)
دوشنبه، 12 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن و زبان رمزي و تأويلي(2)

قرآن و زبان رمزي و تأويلي(2)
قرآن و زبان رمزي و تأويلي(2)


 

نويسنده:دکتر محمد علي رضايي اصفهاني(1)




 

2. زبان تأويلي (باطنيان و متصوفه)
 

مفهوم شناسي تأويل
 

تأويل و بطن قرآن و کاربرد آن بحث مفصلي دارد که ما در اين جا به صورت خلاصه اشاره مي کنيم. (ر. ک: رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن (1)، 242-177 و منطق تفسير قرآن (2)، 240)
«تأويل» از ماده «اول» به معناي بازگشت به اصل است. (راغب، ماده «اول») و در قرآن در معناي «تفسير» «توجيه متشابه» (آل عمران،7)، «رؤيا» (يوسف،6و21) و عاقبت و نهايت چيزي (نساء،59) و وقوع چيزي (اعراف،53) به کار رفته است و در احاديث و روايات تفسيري در معناي «بطن»، مقصود متکلم و مصاديق آيات به کار رفته است. (صفار، 195، مجلسي،194/37 و 211/35 و رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن (1)،180 ) و در نظر مفسران و صاحبنظران تأويل به معناي «تفسير» (ر. ک: سبحاني،250)، توجيه آيات متشابه، بطن، (ر. ک: معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب،20/1) برگرداندن لفظ آيه از معناي راجح به معناي مرجوح (ذهبي،18/1-15) مراد کلام، ( ذهبي، 13 به بعد) تفسير باطني (بيان معاني از راه اشاره و رمز) به کار رفته است. (ر. ک: سبحاني،250) که اين اصطلاح تأويل، در ميان عرفا و صوفيه و باطنيه کاربرد دارد. (ر. ک: زهبي،18/1؛ آلوسي،5/1) در اين اصطلاح، تأويل اشاره به معاني رمزي و اشاري است که نوعاً از ظاهر الفاظ و قواعد معمول در آن ها به دست نمي آيد؛ بلکه نيازمند نوعي کشف و شهود است. مثلاً از آيه «... فاخلع نعليک انک بالواد المقدس طوي» (طه،12) استفاده مي کنند که دنيا را کنار بگذاريد و دلبسته به آن نشويد.
البته در نظر برخي شخصيت ها تأويل به معناي وجود عيني خارجي ( رساله الکليل، ابن تيميه،18-10) و حقيقت عيني خارجي که مستند آن بيانات قرآني ( کتاب حکيم) است ( طباطبايي،25/8و49/3-48) به کار رفته است.
تذکر: در اين نوشتار مقصود از واژه تأويل، همان بطن قرآن و تفسير باطني ( بيان معاني از راه رمز و اشاره ) است، هر چند که شايد گاهي به معناي برگرداندن لفظ از معناي راجح به معناي مرجوح و توجيه متشابه نيز بيايد که البته ممکن است در اين موارد نيز با معناي بطن و تفسير بطني مصداقاً متحد باشد. واژه «بطن» در برابر «ظهر» است و به آنچه از حس پنهان است، «باطن» گويند. ( مفردات راغب، ماده «ظهر» و ماده «بطن»)
در حوزه قرآن، مسئله بطن از ديرباز مطرح شده است، نخستين نمونه روايات بطن را در احاديث نبوي مي يابيم که شيعه و اهل سنت آن ها را نقل کرده اند، سپس در احاديث اهل بيت (ع) و سخنان صحابه و تابعين به مسئله بطن به صورت گسترده تر پرداخته شده است. (ر. ک: طبري، 25/1؛ سيوطي،225/4 (نوع 78)؛ کليني 374/1 و 549/4؛ مجلسي، 90/89 به بعد)
مفسران و صاحب نظران علوم قرآن نيز از ديرباز، لايه هاي فهم قرآن (بطون) را مورد توجه قرار داده اند. از سهل بن عبدالله بن يونس تستري (م 283ق) حکايت شده که اگر انسان هزار فهم از هر حرف قرآن به دست آورد، باز هم به نهايت آن نمي رسد. (ر. ک: بحراني،29/1-30)
ابن رشد آندلسي (م 595 ق) بطون قرآن را حقيقتي مي داند که وجود آن در وراي ظواهر آيات هرگز قابل انکار نيست. (ر. ک: هرمنوتيک کتاب1 و سنت، 112)
سعدالدين تفتازاني (م 791ق) اعتقاد به بطون قرآن را از کمال ايمان و محض عرفان دانسته و بر بطلان ديدگاه باطنيه که به انکار ظاهر آيات و نفي شريعت پرداخته اند، تأکيد کرده است. (ر. ک: سيوطي، 236/2)
زرکشي (م 794ق. ) بر مسئله بطون قرآن تأکيد کرده و روايت ظهر و بطن را از پيامبر (ص) نقل نموده است (بحراني، 170/2) و سيوطي (م911ق. ) فصلي را به موضوع ظاهر و باطن اختصاص داده و روايات ظاهر و باطن را به شش صورت معنا و تحليل نموده است. (سيوطي،236/2) دکتر ذهبي، احاديث ظاهر و باطن را صحيح دانسته و بر اصل وجود «بطن» تأکيد کرده است. (ذهبي،28/2)
مفسران شيعه نيز از ديرباز بر مسئله بطون تأکيد کرده و احاديث بطن را نقل کرده اند. از جمله عياشي در تفسير خود ( تفسير عياشي، 24/1-23) و فبض کاشاني در آغاز تفسير
صافي، بحث مبسوطي در مورد شرح ظاهر و باطن ارائه کرده اند. (ر. ک: معرفت، التفسير الاثري الجامع، 28/1)
محدثان نيز روايات بطن را به صورت گسترده نقل کرده اند، از جمله مجلسي (م 1111ق) در بحارالانوار احاديث را به صورت گسترده جمع آوري کرده است. (ر. ک: مجلسي، 78/89 به بعد) وي بيش از 80 روايت در باب بطن آورده است.
متخصصان دانش اصول فقه نيز مسئله بطن را مورد توجه قرار داده و گاهي تفسير خاصي از آن ارائه کرده اند؛ از جمله: آخوند خراساني ( خراساني،57/1) آقا ضياء الدين عراقي ( عراقي،117) آيت الله خوئي( محاضرات،214/1).
در اين ميان برخي صاحبنظران مثل امام خميني (ره) معنايي وجود شناختي از بطن ارائه کرده و بطون را حقايق وجودي در لوح محفوظ مي دانند. (امام خميني، 2-181) برخي ديگر همچون شاطبي، نهاوندي، دکتر ذهبي و آيت الله معرفت، بطن را همان هدف آيه دانسته اند که با الغاي خصوصيت به صورت قاعده کليه به دست مي آيد. (ر. ک: قاسمي، 67/1-51، ذهبي،357/2-7. و معرفت، التفسر الاثري، 91) البته ديدگاه اين افراد با همديگر کمي اختلاف دارد. (ر. ک: رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن(1)،220 به بعد)
علامه طباطبايي (ره) بطن را معاني طولي نهفته در آيات مي داند. (طباطبايي،74/3) و برخي ديگر همچون آيت الله مکارم شيرازي آن را از باب استعمال لفظ در بيشتر از يک معنا مي دانند. (مکارم، انوار الاصول،146/1-7)
اما: از طبري و بلخي نقل شده است که «ظاهرآيات، الفاظ آن ها است و باطن آن ها، تأويل آن هاست». (ر. ک: طوسي،9/1)
اين ديدگاه نيز موافق روايتي است که از امام باقر (ع) نقل شده است. (بطنه تأويله) (صفار، 216؛ مجلسي، 97/89، 98) و برخي نيز برآنند که بطن همان اسرار آيات است.
«ظاهر قرآن، معنايي است که براي عالمان به علوم ظاهر قابل دسترسي است، اما باطن قرآن، اسرار نهايي است، که خدا ارباب حقايق را به آن ها آگاه مي سازد». (سيوطي،236/2) آنچه مهم است، اينکه در مورد تأويل و بطون سه ديدگاه اساسي در طول تاريخ اسلام وجود داشته است:

اول: ديدگاه باطنيان و صوفيه ( باطن گرايي افراطي)
 

در نيمه نخست قرن دوم هجري، گروهي به نام «خطابيه» پديد آمدند که پيرو ـ ابوالخطاب، محمد بن مقلاص کوفي» ( براي اطلاع از حالات ابوالخطاب و مذهب اهل بيت (ع) و اصحاب رجال از او، ر. ک: معجم رجال حديث، 243/14 به بعد) بودند. ابوالخطاب،
بنيان گذار نوعي باطني گري و غلو و تأويل گرايي بود. (ر. ک: دائره المعارف تشيع، 7/ مدخل «خطابيه») آنان در اين مسير تا آن جا پيش رفتند که شناخت حق را سبب معاف شدن انسان از هرگونه عمل به ظواهر شريعت دانستند. (ر. ک: صدوق، معاني الاخبار،402/2)
در چنين بستري، گروه ديگري به نام «باطنيه» به وجود آمدند که شاخه اي از اسماعيلي به شمار مي روند. (ر. ک: حاج سيد جوادي و ديگران،3/ مدخل «باطنيه»)
آنان احکام و مفردات ظاهر اسلام را به مقامات باطني عرفاني تأويل مي کنند و ظاهر شريعت را مخصوص کساني مي دانند که کم خرد و از کمال معنوي بي بهره بوده اند. (طباطبايي،شيعه دراسلام،85)
از آن جا که پيدايش خطابيه در عصر امام صادق(ع) بود، آن حضرت با اين گروه منحرف برخورد کرد (صفار،556-546) و در نامه اي به مفضل بن عمر نوشت:
يکي از ياران امام صادق(ع) در نامه اي به آن حضرت، در مورد گروه باطنيه کسب نظر مي کند، آن حضرت در پاسخ مي نويسد: «درباره طايفه اي سخن گفته بودي که من آنان را مي شناسم... به تو گفته اند که آنان گمان مي کنند شناخت دين همان شناخت برخي اشخاص (همچون امامان باطنّيه) است. نوشته بودي که آنان مي پندارند مقصود از نماز، زکات، روزه، حج، عمره، مسجد الحرام و مشعرالحرام يک شخص معين است... آگاه باش که هر کس چنين عقيده اي داشته باشد در نظر من مشرک است... اين گونه افراد، سخناني شنيده اند، ولي نتوانسته اند آن را درک کنند». (طباطبايي، شيعه در اسلامي، 526؛ بحراني، همان، 12)
سپس دانشمندان مسلمان اين فرقه ها را طرد کردند. چنان که نسفي و تفتازاني تفکر باطنيه را نوعي الحاد خواندند. (ر. ک: سيوطي، 235/2 و 236) ملاصدراي شيرازي در مورد افکار باطنيه هشدار داده است. (ر. ک: صدر الدين شيرازي، 21) علامه طباطبايي نيز يادآور مي شود که «گروهي از صوفيه به آيات انفسي توجه کرده و به آيات آفاقي کم تر توجه نمودند، از اين رو، در تأويل آيات محصور شدند و حتي تنزيل را کنار گذاشتند... » سپس به نفي اين شيوه تفسيري اشاره مي کند. (طباطبايي،4/1)
شهيد مطهري مي گويد: «به اتفاق همه مذاهب اسلامي (اعم از شيعه و سني) آنان در زمره مسلمانان به شمار نمي آيند. » (مطهري، 26/1و27)
نفي ظواهر قرآن و اکتفا به باطن آيات، مستلزم نفي شريعت است که بسياري از آن ها در نصوص و ظواهر آيات آمده است و انکار اين احکام مستلزم انکار ضروريات دين خواهد بود.
شيوه باطن گرايي افراطي باطنيان و صوفيان به تفسير قرآن نيز سرايت کرد و با زبان
رمزي تأويلي به تفسير آيات پرداختند که «به روش تفسير اشاري» مشهور شد. البته صوفيه از دو طريق روش تفسير اشاري شهودي (فيضي) يعني استفاده از مکاشفات و شهودهاي عرفاني در تفسير قرآن و روش تفسير اشاري نظري، يعني استفاده از مباني عرفان نظري مثل وحدت وجود در تفسير قرآن استفاده کردند( رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن (2)، 255 به بعد) که هر دو اين چنني مورد انتقاد مفسران قرار گرفت که مکاشفه و شهود در تفسير معتبر نيست، زيرا اولاً مکاشفه الهي و شيطاني دارد و ثانياً فقط براي شخصي که شهود کرده، حجت است و قابل انتقال به غير نيست و در مورد مباحث نظري عرفاني و تصوف اشکال کردند که ممکن است به حد تحميل بر قرآن برسد که تفسير به رأي است و اين شيوه موجب جرأت مردم بر تأويل بدون دليل مي شود و اصولاً قرآن براي گروهي خاص نازل نشده که با مباني خاص آن ها تفسير شود. (رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن(2)، 259-257)
البته آيت الله معرفت(ره) تلاش کرده که با طرح «تداعي معاني» راهي براي تصحيح تفاسير باطني عارفان ارائه کند؛ يعني اين افراد نمي خواهند بگويند که اين مطلب معنا و تفسير آيه است بلکه برآنند که هنگام توجه به آيه، اين مطلب عرفاني و باطني به ذهن خطور مي کند. (معرفت، التفسير الاثري الجامع،46/1)
مثال ها: تستري در تفسير باطني خويش «بسم الله» را اين گونه تفسير مي کند:
باء بهاء الله؛ سين، سناء الله؛ ميم، مجدالله و «الله»، اسم اعظمي است که نام هاي ديگر خدا را در بر دارد. بين الف و لام آن حرفي مخفي است که غيبي از غيب به سوي غيب و سرّي از سرّ به سوي سرّ است... و «الرحمان» اسمي است که در آن خاصيتي از حرف مخفي بين الف و لام است. (تفسير تستري،3 )
قشيري نيشابوري نيز در لطائف الاشارات، در مورد آيه «و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل ان طهرا بيتي للطائفين» مي نويسد:
ظاهر آيه امر مي کند که خانه (کعبه) را پاک سازيد، ولي اشاره آيه به تطهير قلوب است و حفظ کردن آن از توجّه به غير. (قشيري،136/1)
مثال ديگر: از صوفيه حکايت شده که در تفسير «نحن خلقناکم فلولا تصدقون» (واقعه،57) مي گويند: «نحن خلقناکم با ظهارکم بوجودنا و ظهورنا في صورکم». (تفسير منسوب به ابن عربي، 2، 593). البته به احتمال زياد، اين تفسير، همان تفسير تأويلات قاساني است که نوشته شيخ کمال الدين ابن الغنايم عبدالرزاق بن جمال الدين کاشي سمرقندي است. ر. ک: التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، 2، 574) و درباره آيه «و هو معکم اين ما
کنتم» (حديد،4) مي گويند: «و هو معکم اينما کنتم لوجودکم به و ظهوره في مظاهرکم). ( ابن عربي، 599/2)
همچنين در مورد آيه 8 سوره مزمل «و اذکر اسم ربک») گفته اند: «و اذکر اسم ربک الذي هو انت، أي اعرف نفسک و اذکروها و لا تنسها فينساک الله... ». (تفسير منسوب به ابن عربي، 720، 721) البته روشن است که اين تفاسير، بر اساس قول وحدت وجود است که مورد قبول غالب صوفيه و عرفاست.
ناصر خسرو مي گويد: «شريعت ناطق، همه رمز و مثل است. پس هر که مر مثل را معاني و اشارت را رموز نداند، بي فرمان شود». (ناصر خسرو، وجه دين،180)
از نظر باطنيان «تفسير قرآن» مطابق فرايند زبان شناختي صورت مي گيرد و «تنزيل» نيز بر اساس لفظ است، اما «تأويل قرآن» که معنا و حقيقت و باطن آن را باز مي گشايد، فرايندي روانشناختي و بيرون از قلمرو الفاظ است. (ناصر خسرو، وجه دين، 61؛ تميمي،7)
هرچند در آثار نويسندگان اسماعيلي از حفظ ظاهر و باطن شريعت، هر دو، سخن رفته است. (تميمي،180) ولي، آنان باطن را لب کتاب و منشأ رستگاري نفس مي شمارند. (تميمي،67،35-66) و احکام شرعيت را چون غل و زنجير مي دانند که در زمان ظهور قائم برداشته مي شود. (ناصر خسرو، خوان الاخوان،282-280)
باطنيان از نظر تئوري، فلسفه وجودي «اساس»؛ يعني وصي پيامبر و امام را، سزامندي وي در تأويل کتاب مي دانند. «ناطق تنزيل را آورده است که همه رمز و اشارت و مثل است، و رسيدن به معنا، جز از راه تأويل اساس نيست». (ناصر خسرو، وجه دين، 181 و 180)
ابن عربي به تأويل داستان ها و قصه هاي قرآني مي پردازد که در خصوص سرگذشت پيامبران آمده است. وي آن ها را به حالات نفس، مراتب تکامل نفس و چگونگي دريافت فيوضات تفسير مي کند. او در تفسير تأويلي خود در هيچ موردي به مناسبات لفظ و معنا، دلالت ها و قراين لفظي توجه نمي کند و به ارائه معاني ذوقي، تخيّلي و عرفاني اي مي پردازد که کم ترين ارتباطي با مدلول لفظي آيات ندارد. وي همه را از رشحات (الهامات) فيض الاهي و تشعشعات انوار ربوبي در مرحله تنزيل فهمي قرآن و نتيجه تنزيل ثانوي آيات معرّفي مي کند. (ر. ک: ابن عربي،430/1-425)
برخي صاحبنظران معاصر مثل ساجدي (زبان دين و قرآن، 359 به بعد) و سعيدي روشن ( تحليل زبان قرآن،266 به بعد) در باب زبان قرآن، با طرح ديدگاه ها و مصاديق تفاسير رمزي تأويلي باطنيان و صوفيان، استفاده افراطي آن ها از زبان رمز و تأويل را درباره قرآن
مورد انتقاد قرار داده اند. شهيد مطهري مي نويسد:
«از اسماعيليه که بگذريم، متصوفه در زمينه تحريف آيات و تأويل آن ها مطابق عقايد شخصي خود، يد طولايي داشته اند».
آن بزرگوار براي نمونه، تفسير «ابراهيم» به عقل و «اسماعيل» به نفس را نام مي برد و مي گويد: روشن است که چنين برداشتي، بازي کردن با قرآن است و ارائه يک نوع شناخت انحرافي و درباره همين برداشت هاي انحرافي و مبتني بر خواست ها و اميال شخصي و گروهي است که پيامبر(ص) فرمود: «من فسرّ القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار». اين چنين بازي با آيات، خيانت به قرآن محسوب مي شود، آن هم خيانتي بسيار بزرگ:. (مطهري،1 و 27/2)

دوم: ديدگاه ظاهر گرايان (ظاهر گرايي افراطي):
 

در تاريخ اسلام، در برابر جريان باطن گرايي افراطي، جريان ظاهر گرايي افراطي شکل گرفت.
قاشي عبدالجبار معتزلي (م 415 ه ق). با استفاده از ادله عقلي، بدون اشاره به روايات نبوي ظهر و بطن، سعي مي کند وجود باطني را که ظاهر بر آن دلالت نمي کند، منکر شود. وي مي گويد: دفع اختلافات به وسيله ارجاع آيات به محکمات ممکن است و نيازي به بعد باطني براي آيات نيست. سپس به ردّ باطنيه مي پردازد. (اعجاز قرآن، 364 به بعد)
ابن حزم آندلسي منکر هرگونه بطن و سرّ در دين مي شود و مدعيان بطون را کافر و کشتني مي داند و مي نويسد: «بدانيد که پيامبر خدا کلمه اي ا شريعت را پنهان نکرده است... نزد وي، راز و رمزي و باطني جز آن چه همه انسان ها را به آن فرا خوانده است، يافت نمي شود». (ر. ک: المحلي،318/7)
ابن قيم جوزي، شاگرد ابن تيميه، هرگونه تأويل ظواهر به بطون را فاسد و جنايت در عالم اسلام شمرد. (ر. ک: عبدالعظيم عبدالسلام،481-392)
لازم به يادآوري است که قائلان به بطن نگفته اند که پيامبر (ص) مباحث شريعت را پنهان کرده است و اگر لازم بود که مدعيان بطون کشته شوند، پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و عموم مفسران محکوم مي شدند. اين حکم مورد قبول علماي اسلام نيست. پس مقصود ابن حزم و ابن قيم، افراد باطنيه هستند که به قول شهيد مطهري از مسلمانان نيستند. (ر. ک: مطهري،2726/1)

سوم: ديدگاه اهل بيت(ع) (جمع بين ظاهر و باطن قرآن):
 

علامه طباطبائي (ره) معتقد است که شيوه جمع بين ظاهر و باطن، شيوه اهل بيت (ع) است. ( طباطبايي،7/1) اين مطلب از احاديث و سنت عملي آن ها نيز استفاده مي شود.
امام صادق (ع) فرمود: «گروهي به ظاهر ايمان آوردند، اما به باطن کفر ورزيدند که اين هيچ نفعي به حال آنان ندارد و گروهي پس از آنان آمدند که به باطن ايمان آورده، اما به ظاهر کفر ورزيدند. اين نيز هيچ سودي به حال آنان ندارد. ايمان به ظاهر و باطن تحقق نمي يابد، مگر به اعتبار و عمل بر طبق ظاهر». (صفار،556 و 557)
ظواهر قرآن بر اساس بناي عقلا حجت است و قابل نفي نيست. بطون قرآن نيز بر اساس دلايل (قرآن، سنت، عقل و عقلاء و اجماع مفسران) وجود دارد و هرگاه با دليل معتبر بطن آيه اثبات شود، حجت است. بنابراين، مفسر قرآن بايد هم به ظواهر و هم به بطون قرآن توجه کند و گرنه تفسير او ناقص خواهد بود.
بسياري از مفسران قرآن نيز در طول تاريخ به مسئله ظاهر و باطن توجه کرده اند؛ به طوري که دکتر ذهبي ادعا کرد که احاديث بطن مورد قبول جمهور مفسران است. (ذهبي،32/2)
نتيجه آنکه: ديدگاه «باطن گرايي افراطي» مورد قبول اهل بيت(ع) و دانشمندان اسلامي نيست؛ بلکه با توجه به حجيت ظواهر قرآن، اين ديدگاه مردود است.
بنابراين، ديدگاه سوم يعني اخذ ظواهر و بطون (شيوه اهل بيت(ع) صحيح است که دلايل وجود بطن و حجيت ظواهر آن را پشتيباني مي کند و ديدگاه غالب مفسران قرآن است.
لازم به يادآوري است که در مورد معناي بطن در روايات اهل بيت(ع) نظريه پردازي هاي متعدد ارائه شده که نافي يکديگر نيستند. در مباحث قبل، ديدگاه امام خميني (ره)، آيت الله معرفت(ره)، علامه طباطبايي (ره) و آيت الله مکارم شيرازي گذشت.
$نتيجه گيري
زبان تأويلي و باطني در تفسير قرآن اگر به معنايي باشد که در روايات پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) آمده، ضابطه مند و روشن مند (ر. ک: رضايي اصفهاني، منطق تفسير قرآن (2)، 259 و معرفت، التفسير الاثري الجامع، 6/1-4) و معتبر است؛ زيرا دلايل نقلي و عقلي آن را تأييد مي کند و تأويل بر اساس قرائن عقلي يا نقلي صورت مي گيرد و بطن با توجه به قاعده خاص صورت مي گيرد. اما اگر زبان تأويلي و باطني به بيان رموز و اسرار بدون ضابطه بينجامد، همان طور که در آثار باطنيان و صوفيان ملاحظه شد، اعتبار ندارد. چون منتهي به تحميل و تفسير به رأي مي شود.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه
نشاني الکترونيکي: rezaee@quransc. com
* تاريخ دريافت مقاله: 1388/11/17
* تاريخ پذيرش مقاله: 1388/12/5
 

منابع
1. ابن عربي، محي الدين، تفسير القرآن الکريم، تحقيق و تقديم مصطفي غالب، تهران، ناصر خسرو، 1368
2. آلوسي، ابوالفضل شهاب الدين انسيه محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع، بي جا، بي تا
3. انوشه، حسن و ديگران، فرهنگنامه ادب فارسي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1376ش
4. البحراني، سيد هاشم الحسيني، البرهان في تفسير القرآن، بيروت، دار الکتب العلميه، قم، 1334 ش
5. بکري، شيخ امين، التعبير الفني في القرآن (عربي) بيروت، قاهره، دارالشروق، 1393ق
6. بيضاوي، انوار التنزيل و اسرار التأويل، مصر، 1388ق
7. بي يرويش، مانفرد، زبان شناسي جديد، ترجمه محمد رضا باطني، تهران، آگاه، 1355ش
8. پورنامداريان، تقي، رمز و داستان هاي رمزي در ادب فارسي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1375ش
9. تميمي، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، دارالمعارف، مصر، دوم، 1385ق
10. جوادي آملي، عبدالله، تسنيم تفسير قرآن کريم، قم، مرکز نشر اسراء، 1380ش
11. حاج سيد جوادي، احمد صدر و ديگران، دائره المعارف تشيع
12. خراساني، آخوند، کفايه الاصول، شرح سيد محمد حسين شيرازي، قم، دارالايمان، 1406 ق، پنج جلدي
13. خليفه، رشاد، اعجاز قرآن، تحليل آماري حروف مقطعه، ترجمه و ضمائم سيد محمد تقي آيت اللّهي، شيرازي، سازمان چاپ دانشگاه شيراز، 1365ش
14. خميني، روح الله موسوي، آداب الصلوه، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372ش
15. خوئي، آيت الله سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، المطبعه العلميه، 1394ق
16. دهخدا، علي اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، دوم، 1377ش
17. الذهبي، محمد حسين، التفسر و المفسرون، دار الکتب الحديثه، 1396ق
18. رشاد، خليفه، اعجاز قرآن، تحليل آماري حروف مقطعه، ترجمه سيد محمد تقي آيت اللهي، دانشگاه شيراز، 1365ش
19. رضايي اصفهاني، محمد علي، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، انتشارات کتاب مبين، 1380ش
20. رضايي اصفهاني، محمد علي، منطق تفسير قرآن(1) و (2) روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، قم، نشر جامعه المصطفي (ص) العالميه، 1385ش
21. زمخشري، محمود بن عمر (م 528ق)، تفسير الکشّاف، بيروت، دار الکتاب العربي، بي تا
22. ساجدي، ابوالفضل، زبان دين و قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، دوم، 1385ش
23. سبحاني جعفر (معاصر)، تفسير صحيح آيات مشکله قرآن، تنظيم سيد هادي خسروشاهي، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، انتشارات توحيد، 1371ش
24. سعيدي روشن، دکتر محمد باقر، تحليل زبان قرآن و روش شناسي فهم آن، قم، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383ش
25. السمرقندي، بن عياش، تفسير عياشي، ابي النفر محمد بن مسعود، تهران، مکتبه العلميه الاسلاميه، بي تا
26. السيوطي، الإتقان في علوم القرآن، بيروت- لبنان، دارالفکر، 1416ق- 1996م
27. شيخ امين، بکري، التعبير الفني في القرآن، بي جا، دار الشروق، 1973م
28. صدرالدين محمد بن ابراهيم بن يحيي القوامي الشيرازي، کسر اصنام الجاهليه، تهران، دانشگاه تهران، 1340ش
29. صدوق، شيخ ابوجعفر محمد بن علي حسين بن موسي بن بابويه قمي، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 ق (1357ش)
30. صدوق، شيخ ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، معاني الاخبار، بي جا، دوم، 1383ش
31. صفار، محمد بن حسين بن فروخ، بصائر الدرجات الکبري في فضائل آل محمد(ص)، انتشارات کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، دوم، 1404ق
32. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1393ق
33. طباطبائي، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامي، 1378ش
34. الطبرسي (امين الاسلام)، ابوعلي فضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن،
تهران، المکتبه الاسلاميه، چاپ پنجم، 1395ق
35. طبري، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، 1393 ق، دار المعرفه، بيروت
36. الطوسي، ابي جعفر محمد بن الحسن(385-460ق)، التبيان في تفسير القرآن، نجف، المطبعه العلميه، 1376ق- 1957م
37. عبدالعظيم عبد السلام، شرف الدين، ابن قيم الجوزيه: عصره و منهجه و آراؤه في الفقه و العقائد و التصوف، قاهره، مکتبه الکليات الازهريه، بي تا
38. عراقي، ضياء الدين، نهايه الافکار، قم، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1381ش
39. فراستخواه، مقصود، زبان قرآن، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1376ش
40. فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، تنوير المقياس، بيروت، دارالفکر، بي تا
41. قاسمي، محمد جمال الدين، محاسن التاويل (تفسير قاسمي)، موسسه تاريخ عربي، بيروت، بي تا
42. القاضي محمد، العصمه في ضوء المنهج القرآني، محاضرات، کمال الحيدري، قم، ستاره، 1423ق
43. قشيري، لطائف الاشارات، عبدالکريم ابن هوازن، قاهره، الهيئه المصريه العامه للکتاب، 1938م
44. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، قم، دفتر نشر فرهنگي اهل البيت، چاپ اسلاميه، 1363ش
45. کاشاني، محمد محسن فيض، تفسير صافي، بيروت، مؤسسه الاعلمي لمطبوعات، 1402ق
46. گوستاويونگ، کارل، انسان و سمبل هايش، ترجمه ابوطالب صارمي، تهران، انتشارات امير کبير، 1352ش
47. ماتريدي، ابومنصور محمد بن محمد بن محمود، تأويلات اهل السنّه، مصر، 1301ق
48. مجلسي، علامه محمد تقي، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلاميه، 1385ش
49. مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن، قم، انتشارات صدرا، چاپ هفدهم، 1382ش
50. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابو جعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361قمري
51. معرفت، محمد هادي، التفسر الاثري الجامع، قم، موسسه التمهيد، 1383ش
52. معرفت، محمد هادي، التفسير و المفّسرون في ثوبه القشيب، مشهد، الجامعه الرضويه العلوم الاسلاميه 1418ق
53. مکارم شيرازي، ناصر، انوار الاصول، قم، نسل جوان، بي تا
54. مکارم شيرازي، ناصر ( با همکاري جمعي از نويسندگان )، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1364ش
55. ناصر خسرو، وجه دين، تهران، انجمن فلسفه ايران، 1397 ق
56. ناصر خسرو، خوان الاخوان، بي جا، 1338ش
نشريه علوم و معارف قرآن کريم، شماره5.




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط