رسانه در حديث بزرگان

در زادروز حضرت زينب کبري (س) به همت رسانه ملي و با حضور رياست سازمان آقاي ضرغامي و با همراهي مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما مراسمي جهت بزرگداشت خدمات علمي و عملي علامه فرزانه، مفسر قرآن حضرت آيت الله جوادي آملي برگزار شد. متن پيش رو خلاصه اي محفوظ از سخنان اين فقيه فرزانه است. در پياده سازي و آماده سازي متن سخنراني تلاش نموديم لحن عالمانه و صميمانه سخنران حفظ شود.
چهارشنبه، 14 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رسانه در حديث بزرگان

رسانه در حديث بزرگان
رسانه در حديث بزرگان


 

نويسنده: آيت الله جوادي آملي




 

اشاره
 

در زادروز حضرت زينب کبري (س) به همت رسانه ملي و با حضور رياست سازمان آقاي ضرغامي و با همراهي مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما مراسمي جهت بزرگداشت خدمات علمي و عملي علامه فرزانه، مفسر قرآن حضرت آيت الله جوادي آملي برگزار شد. متن پيش رو خلاصه اي محفوظ از سخنان اين فقيه فرزانه است. در پياده سازي و آماده سازي متن سخنراني تلاش نموديم لحن عالمانه و صميمانه سخنران حفظ شود.
تا چه قبول افتد...
اين محفل به مناسبت سي اُمين سالگرد شهادت آيت الله مرتضي مطهري برگزار شد. مطالبي را که بزرگواران فرمودند کلياتش تام و صحيح ولي تطبيقش بر شخص معين، با تحميل همراه است. هرگز نمي شود يک کلي را با تحميل بر يک شخصي منطبق کرد. خود کلي بايد منطبق بشود از بالا و خود شخص بايد مندرج بشود از پايين تا حلقه اتصالي حاصل بشود و گرنه نه آن انطباق و نه اين اندراج با تحميل حاصل نمي شود. آن چه که مربوط به حکمت مطهر شهيد مرتضي مطهري است و همه ما بايد راهي اين راه باشيم و اين راه براي همه ما باز است، عبارت از اين است که ما چه حوزوي باشيم چه دانشگاهي بايد اين اصول و اين فصول را رعايت کنيم که چه بخوانيم، چه جور بخوانيم و با چه دل مايه اي سفر کنيم. اين سه فصل و سه اصل را شهيد آيت الله مطهري به خوبي پشت سر گذاشت. چون او شاگرد اسلام بود. وجود مبارک پيامبر و همچنين امام صادق (ع) ضمن اين که به فراگيري علم و دانش دعوت کرده اند و فرمودند طلب علم فريضه است؛ به ما فرمودند چه بخوانيد. هم گفته اند عالم بشويد، هم گفته اند چه بخوانيد از رسول گرامي و از امام صادق رسيده است:
انما العلم ثلاثه آيه محکمه، فريضه عادله و سنه قائمه.
يک بخشي از علوم مربوط به اصول دين، به جهان بين الهي و مانند آن است. يک بخشي از علوم مربوط به فقه و اصول است. يک بخشي از علوم مربوط به اخلاق است. بخش هاي ديگر زيرمجموعه همين سه علم مندرج است. اگر علم فقه شد، همه مطالب را به همراه دارد. وجود مبارک اميرمومنان علي بن ابي طالب (ع) و ديگر ائمه عليهم السلام فرمودند:
اگر کسي وارد حوزه تجارت بشود ولي، فقيه نباشد به دام ربا مي افتد.
اين سخن به عنوان تمثيل است و نه تعيين؛ يعني اگر کسي وارد حوزه هاي ديگر هم بشود و از فقه آگاه نباشد، همين هول افتادن به چالش و چاله را دارد. اگر کسي بدون آگاهي به مسائل فقهي وارد تجارت بشود، گرفتار ربا خواهد شد. مي توان گفت:
من ساس بغير فقه فقد ارتطم، من اجتمع بغير علم فقد ارتطم
اگر کسي وارد حوزه هنر شد به غير فقه در چاله و چالش مي افتد، وارد سياست شد بدون فقه به گودال مي رود. وارد مسائل اجتماعي شد به غير فقه به چاله مي افتد. اين جزو جوامع الکلم است. مخصوص پيغمبر نيست. ائمه هم که به منزله جان پيغمبرند، همين مطلب را دارند. ابن ميثم بحراني در همان جلد اول شرح نهج البلاغه از وجود مبارک پيامبر نقل مي کند که به اميرمومنان فرمودند که اي علي! کلمات جامع علم را خدا به ما داد که انا اعطيناک الکوثر بر او منطبق است. به تو علي بن ابي طالب هم داده است. کسي که داراي جوامع الکلم است، حرفش حرف گوشه اي، زاويه اي، خصوصي، فردي، گذرا و مقطعي نيست. اگر اميرمؤمنان فرمود تجارت بي فقه با چاله و چالش همراه است، سياست همين طور است، هنر همين طور است، صدا و سيما همين طور است، گويندگي همين طور است، نويسندگي همين طور است، نوازندگي همين طور است.
هيچ کاري بدون فقه نخواهد بود وگرنه خداي نکرده گودال هست و چاله. اگر دين به ما فرمود اين سه رشته علم را فرا بگيريد، شهيد مرتضي مطهري بخشي از عمرش را به آيه محکمه که جهان بيني، فلسفه، کلام و علوم عقلي است، گذراند. بخشي را به فقه و اصول گذراند. بخشي را هم به علوم اجتماعي، اخلاقي و ديگر مسايل گذراند؛ از همين رو مرحوم علامه طباطبايي با يک دست الميزان مي نويسد با دست ديگر آموزش ديني براي بچه هاي مدرسه مي نگارد. اين کار، کار آساني نيست. حکماي ما غالباً يک قلم هستند؛ يعني در سطح عالي چيز مي نويسند اما کسي که مظهر عال في دنوه و دان في علوه باشد، هم الميزاني باشد هم راهنمايان را و کودکان مدرسه را هدايت کند، اين هنر است. مانند شهيد مرتضي مطهري که در ضمن تحليل آن کتاب هاي عميق فلسفي، داستان راستان مي نويسد که براي غالب نوسالان و نوجوانان سودمند است؛ چون اين سه رشته را به خوبي فرا گرفت. يعني آيه محکمه را خوب خواند، فريضه عادله را خوب خواند، سنت قائمه را خوب خواند.
خصوصيت ديگر شهيد مرتضي مطهري اين بود که او در علم همان طوري که از همان حديث شريف من اتجر بغير فقه برآمد، نه مستعير بود و نه مستاجر بود نه مدين بود و نه مرتهن. عالماني که در حوزه و دانشگاه هستند بعضي اهل استعاره هستند؛ يعني علم را عاريه گرفته اند. در علم استعاره اي، شخص مالک عين نيست يک، مالک منفعت نيست دو، فقط مالک انتفاع است. ظرف عاريه اي نه مال انسان است که بتواند بفروشد و نه در اجاره انسان است که بتواند به ديگري اجاره بدهد و از منفعتش طرفي ببندد. استعاره ضعيف تر از اجاره است؛ چون آدم مالک عين نيست يک، مالک منفعت نيست دو، فقط مالک انتفاع است. برخي از مشتغلان علوم حوزوي و دانشگاهي مستعير هستند نه تنها مالک علم نيستند، مالک منفعت علم هم نيستند. فقط براي گفتن خوب است. بعضي ها فقط مستاجر حوزه و دانشگاه هستند؛ يعني دانش را اجاره کرده اند، مالک دانش نيستند. برخي ها مديون هستند، وام دار هستند، وام گرفته اند. اين ها هرگز عالم نخواهند بود.
بعضي ها هم مرتهن هستند؛ علم را ديگري توليد کرده است، اين در گرو گرفته است. هيچ کدام از اين ها به جايي نمي رسند. آن که عالم است، کسي است که مالک علم باشد و کسي مالک علم است که کاري به عاريه، اجاره، دِين و رهن نداشته باشد. شهيد مرتضي مطهري با ديگر متفکران فرق مي کند. طلبه هايي که در حوزه هستند، دانشجوياني که در دانشگاه هستند، اين ها بايد خودشان را ارزيابي کنند که بعدها چه مي خواهند بشوند. يک وقتي کسي شب شده مي خواهد وارد اتاق مطالعه بشود. همين که لباس را از تن برگرفت و آماده مطالعه شد، فوراً به سراغ کتاب مي رود. اين هنوز چيزي فراهم نکرده واردات را حالا يا عاريه است يا اجاره يا دين است يا وام هست يا رهن است وارد مي کند. مرتضي مطهري پيش از اين که دست به کتاب بزند، مي نشست فکر مي کرد و مي گفت اين موضوع مسئله، اين صورت مسئله، من چه مي فهمم، وقتي فکر کرد و تحليل کرد و تجزيه کرد با اين سرمايه دست به کتاب مي زد. وقتي دست به کتاب مي زد خيلي ها را پس مي زد؛ چون خودش پايگاه داشت. کسي که پايگاه فکري ندارد ظرفيتش خالي است. هر چه وارد شد، مي پذيرد. مي شود مستعيرِ ديگري. مي شود مستاجر ديگري. آن که همين که شب شد مي رود و مطالعه مي کند، اولين چيزي که برمي دارد کتاب ديگري است. آن، هرچه که شنيد باور مي کند. او قدرت داوري ندارد ولي يک متفکر، اول سرمايه خود را تامين مي کند. گفت:

چو دريا به سرمايه خويش باش
هم از بود خود، سود خود برتراش

بانک داراي پول است، موزه ها داراي عتايق هستند ولي همه اين ها عاريه اي است. کسي در دريا گوهر نريخت، خود دريا آن را ساخت. اين که بعضي از علما را مي گويند بحرالعلوم نه براي اين است که انبار علوم است، بلکه مخزن علم است و خودش ساخت و گوهر را خودش آفريد و او شد بحرالعلوم. اگر درباره عده اي گفته اند و آدم متبحري است؛ يعني او آدم بحرانديشي است. نه اين که وقتي شب شد برود به سراغ کتابخانه و کتاب را باز کند. اين که کتاب را باز مي کند، چون ظرفش خالي است هر چه از اين کتاب در آمد در اين ظرفيت خالي مي نشيند. اين متفکر در نمي آيد، حافظ در مي آيد، اطلاع رسان خواهد شد ولي او مرتضي مطهري در نمي آيد. بنابراين قبل از دست بردن به کتاب خودش فکر مي کرد. خود امام کتاب زيادي نداشت؛ وقتي وارد منزل علامه طباطبايي مي شديد، مي ديديد کتاب هاي زيادي نداشت. اين ها پيش از اين که به حرف هاي ديگران بنگرند، خودشان فکر مي کردند و با اين سرمايه وارد مي شدند، بعد تجارت مي کردند، تبادل مي شد، تعامل مي شد، تقابل مي شد، تعاطي مي شد، اعطا و اخذ مي شد، يک جهاد علمي بود. اين از خصايص کساني است که بخواهند عالم رباني بشوند که نمونه هايي از اين را مي شود در سيره و سنت جناب شهيد مرتضي مطهري بيان کرد، اين روش او بود؛ يعني او فهميد که چه بخواند و هم فهميد چه جور بخواند. اين تقريباً کسبي نيست، همان طوري که جمال صوري قابل تحصيل نيست. با مشاطه گري کسي يوسف نخواهد شد. اين چنين نيست که اين زيبايي کسبي باشد. برخي از جمال ها و کمال ها اين ها جزء مواهب الهي است، جزء عطاياي الهي است. بعضي آزادانديش هستند؛ آزادانديش نه به اين معنا که بي مرز فکر مي کنند، بلکه قدرت انديشه شان در رهن و وام و اجاره و استجاره چيزي نيست، حّر است. وقتي اين قدرت، حّر و آزاد بود دست و بال مطلب را هم آزاد مي کند نه اجازه مي دهد اشکالي به حرم امن اين مطلب بار يابد و نه اجازه مي دهد شبهه وارد شده، بماند. اين مطلب را آزاد مي کند از هر قيدي از هر شبهه اي از هر نقدي که قابل قبول باشد. اين نصيب هر کس نيست. اين که مي بينيد خواجه طوسي اقليدس را تحرير کرده است، تحرير غير از شرح است. اين کار از صاحب جواهر ساخته نيست. صاحب جواهر آمده شرايع را شرح کرده است، شرح کردن يک مطلب است تحرير کردن يک مطلب ديگر. خواجه طوسي مال بطلميوس را تحرير کرده است؛ يعني آزاد کرده است. آزاد کردن غير از شرح کردن است. مجمل را مفصل کردن، غير از تحرير کردن است. مبهم را معين و مبين کردن غير از تحرير است. طرزي مطلب را باز کند که دالان خروجي و ورودي مشخص باشد، صدر و ذيل مشخص باشد، اوج و حضيض مشخص (يا به تعبير نمکين و لطيف شيخ عطار در منطق الطير فراز و فرود) باشد، اين کار آدم آزاد است. آزادانديشي از برکات است. به معناي رهايي بودن که هر حرف باطلي را بپذيرد، نيست. لذا شما در قالب نوشته هاي ايشان علامت حريت را مي بينيد. البته اين کسبي نيست، با تلاش و کوشش افزوده مي شود. ولي اين قدرت کار هر کسي نيست. مثل آهنگ خوب، جمال خوب، خط خوب. اين ها درست است با تلاش و کوشش افزوده مي شوند ولي بخش اصلي اش هبه ي الهي است.
پس مرحوم مرتضي مطهري فهميد چه بخواند يک، فهميد چگونه بخواند دو، بعد هم چگونه عمل کند سوم. بخش وسيعي از برکات اين شهيد بزرگوار علم الوارثه است. اين علم الدراسه را همه ما در حوزه ها و دانشگاه داريم. بعد در پايان هم ممکن است خداي ناکرده برسيد و بگوييد من آن چه خوانده ام همه از ياد من برفت. کم نبوده اند عالماني از اين دست ولي برخي از عالمان هستند که هر چه کهنسال تر مي شوند و سن شان بالاتر مي رود، فکرشان عميق تر مي شود. سرّش چيست؟ چرا بعضي از علوم زود رخت بر مي بندند ولي بعضي از علوم هست که از بين نمي روند. آن علم الدراسه که از غير آمده، از در ديگر آمده از در ديگر بيرون مي رود ولي علم الوارثه که از بيانات نوراني اميرمؤمنان رسيده است، اين مي ماند. در وراثه کسب شرط نيست، پيوند شرط است. ما يک ارث داريم يک مال التجاره. مال التجاره را انسان با کسب به دست مي آورد ولي ارث را که با کسب به دست نمي آورد با پيوند به دست مي آورد. اگر کسي با خدا و اهل بيت (ع) رابطه داشت، اين پيوند باعث مي شود به او ارث مي دهند. اگر گفته شد علما ورثه انبيا هستند نه علماي کسبي نه علماي درسي به همين دليل است. مرحوم کليني نقل کرده است و ديگر بزرگان نقل کرده اند که وجود مبارک حضرت امير و ديگر ائمه (ع) در رابطه علم الوراثه فرموده اند:
اگر کسي عمل کند براي رضاي خدا به آن چه که ياد گرفت، آن چه را که نمي داند خدا به او ارث مي دهد.
شهيد مطهري چند حجره رو به قبله در مدرسه مروي داشت. سال 1331 از قم آمدند تهران و در شعبه معقول شاگرد اول شدند. ديگري شعبه منقول شاگرد اول شد. در مدرسه مروي يک استاد بود، استاد رسمي برابر وقف نامه؛ مرحوم آيت الله سيد عباس فشارکي بودند. ايشان شاگرد مرحوم آقا ضياء بود که ما خدمتشان رسائل و اين ها مي خوانديم. يک تالي مدرس داشت که مرحوم آقا شيخ رضا قاضي بود که در کنار حجره ما يک حجره اي داشتند و آن جا روزانه تدريس مي کردند. بعد از رحلت ايشان مرحوم شهيد مطهري آمد کنار حجره ما؛ منتهي روزها بودند؛ چون متاهل بودند، شب ها در مدرسه نمي ماندند. از سال 1332 تا خرداد 1334 که تهران بودم از نزديک ارتباط داشتيم، حجره ما هم محل رفت و آمد اين بزرگوار و مرحوم آيت الله شيخ محمدتقي جعفري بود و گاهي هم مرحوم آقاي آشتياني ايشان هم شرکت مي کردند. مرحوم آشتياني در همان ايوان حجره ما که مرحوم مطهري ارتباط داشت، خدمت شهيد مطهري گفته بود که من مطول را در نزد شما خواندم. مرحوم مطهري در قم اين ها را تدريس مي کرد و شاگرداني هم مثل آقاي آشتياني داشت که مطول را خدمت ايشان خواندند و ديگر شاگرداني هم. همه اين ها از اخلاص او و صفاي ضمير او به خوبي ياد مي کردند. عملاً آثار اخلاص او مشخص بود. چون عمل بما علم، ورثه الله مالم يعلم شد.
بعضي ها خودکفا هستند در دنيا؛ يعني مجتهد هستند و نياز به تقليد ندارند ولي کسي خودکفا باشد در آخرت بسيار کم است. خودکفايي در آخرت اين است که وقتي وارد صحنه مي شود، خوب اعمال را مي سنجند؛ ترازويي است، وزني است، ميزاني است، انطقوا جوارحي است؛ همه اين مواقف حساب و کتابي دارد. يکي از مواقف حساس صحنه قيامت، صحنه توزين است که افراد، عقايد، اعمال و اخلاق را مي سنجند. ماها ان شاالله اگر عمل صالح داشته باشيم، منتظريم ترازو نصب بکنند. ترازو هم مستحضريد دو کفه دارد؛ در يک کفه وزنه مي گذارند در کفه ديگر موزون. اگر کسي بخواهد نان را توزين کند، يک کفه اش را سنگ مي گذارد و يک کفه اش را نان. وزن مي کند که اين نان سبک است يا سنگين. در هر ميزان، يعني در هر ترازويي، يک وزني است و يک موزوني. در قيامت اين ترازو را که نصب کرده اند، وزن، سنگ و پارامتر و امثال اين ها نيست. در سوره اعراف فرمود:
و الوزن يومئذ الحق
نه اين که الوزن حق، نه اين که وزني است، نه خير وزن، حقيقت است؛ يعني در يک کفه حقيقت مي گذارند و در کفه ديگر اخلاق، عقايد و اعمال مي گذارند. آن جا سنگ نمي گذارند که نماز را بسنجند، بلکه حقيقت را مي گذارند. حقيقت چيست؟ ان شاءالله که رفتيم آن جا مشخص مي شود.
پس در يک کفه حقيقت مي گذارند و در کفه ديگر اعمال، اخلاق و عقايد. اگر حقيقت بود مي شود وزين:
اما من ثقلت موازينه فهو في عيشه راضيه
و اگر حقيقت نداشت، سبک:
و اما من خفت موازينه فأمه هاويه
بعد اين حديث معروف است از وجود مبارک حضرت رسول که خون شهيد را با مُرکَّب عالِم مي سنجند. در آن روز حقيقت، مصاديق متعددي دارد. آن مرکبي که عالمان دين با آن معارف الهي را نوشته اند، آن حقيقت است و در يک کفه قرار مي گيرد و خون شهدا را با مرکب عالمان دين مي سنجند. اين شهيد بزرگوار ما وقتي وارد صحنه توزين شد، وقتي مي خواهند اعمال او را بسنجند، هم وزن را به همراه دارد، هم موزن را. مي فرمايد اين مرکبم و اين خون من: کفي بذالک فخر.
شهيد اول اين گونه بود، شهيد ثاني اين گونه بود. مرحوم آقا شيخ فضل الله اين گونه بود. شهداي انقلاب اين گونه بودند. شهداي روحاني اين گونه بودند. بزرگاني که در راه دين شربت شهادت نوشيدند به تعبير نظامي به يک دست گوهر و به يک دست تيغ داشتند. همان گونه که فرمودند:
فقد ارسلنا رسلنا بالبينات و ارسلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد
شهيد مطهري به يک دست مُرکب و به يک دست خون، به يک دست وزن و به يک دست موزون داشتند. اين در توزين مي شود خودکفا. اين که مي بينيد در پس سي سال گذشته با جلال و شکوه همه براي او طلب مغفرت مي کنند، علتش اين است. مي بينيد روزانه هزاران نفر در حوزه هاي علميه ايران و غير ايران مي گويند قال الشهيد الاول رحمه الله، قال الشهيد الثاني رحمه الله و... اين فخر عالم است که قرن ها بگذرد هر روز هزاران نفر بگويند شهيد اول رحمه الله چنين گفت، شهيد دوم رحمه الله چنين گفت. اين راه براي همه باز است ما اگر نتوانستيم خودکفا بشويم هم وزن را بياوريم و هم موزون را، دست کم احدهما را بياوريم. مبادا خداي ناکرده جزو گروه چهارم باشيم. گروه چهارم نه وزن دارند نه موزون. بعضي ها هر دو را دارند. بعضي ها وزن را دارند، موزون را ندارند. عالماني هستند که شهيد نشده اند، بعضي ها شهيداني هستند که روحاني نبوده اند، عالم ديني نبوده اند، بالاخره احدهما را دارند. خداي ناکرده اگر کسي فاقد هر دو بود، بدا به حال او؛
من آن چه را بايد تشکر کنم تشکر شد و مي شود از شما. خدا از شما تشکر کند. خودم را به هيچ وجه لايق اين کار نمي دانستم و نمي دانم. از شما سپاسگزاري مي کنم. از همه عزيزاني که بزرگواري کردند و محبت کردند و حق شناسي مي کنند. ولي مطلبي هست که خواهش مي کنم توجه فرماييد؛ اوايل طلبگي من آمدم قم براي زيارت و نه براي درس. رفتم به زيارت مرجع تقليدمان مرحوم آيت الله العظمي بروجردي. خب اولين باري بود که وارد حوزه شديم و شيفته روحانيت بوديم و او مرجع تقليد ما بود و دل مان مي خواست وقتي وارد قم شديم، ايشان را هم زيارت کنيم. بي صبرانه منتظر بوديم ايشان از اندروني تشريف بياورند بيروني. من يادم هست يک بزرگواري از تهران آمد و از ايشان پرسشي کرد. تازه آقا از پله هاي اندروني پا گذاشتن در صحن بيروني. از ايشان سوال کردند خواندن قرآن در راديو چطور است؟ آن روز راديو جاي لهو و لعب بود. ايشان با همان آهنگ نمکين شان فرمودند چون مقرون با آهنگ لهو و لعب است، مکروه است. بسياري از مراجع ما بياناتي دارند که راديو و تلويزيون پخش مي کند. بزرگان ما، وعاظ ما، اساتيد ما، سخنرانان ما چه در حوزه و چه در دانشگاه افرادي هستند بسيار شايسته، چه از نظر علمي و عملي. اين ها مطالب حق را به عرض مردم مي رسانند. از اين کانال جز حق نگذرد و گرنه حق مخلوط را او نمي پذيرد. بعضي از امور (که مخلوط مي شوند) مستهلک مي شوند، بعضي از امور مهلک هستند. آن اموري که مستهلک مي شوند مثل اين که اگر يک کسي ديگ بزرگي از آش در اختيار اوست و دارد مي پزد، اگر مقداري خاک وارد اين ديگ آش بشود، چون خوردن خاک حرام است (به استثناء تربت سيد الشهداء آن هم به مقدار کم براي درمان) اين خاک در ديگ بزرگ مستهلک مي شود و ديگر حرمتش از بين مي رود ولي وقتي اين آشپز دستش خوني شد و يک قطره خون وارد ديگ شد، اين مهلک است نه مستهلک. کل آن ديگ را آلوده مي کند. اگر خداي نکرده منظره اي باشد که مشروع نباشد، آهنگي باشد که مشروع نباشد، کسي بيايد که اهل نماز و روزه نيست که مشروع نباشد، هرگز با کار خلاف نمي شود وفاق را ترويج کرد. اين از بيانات نوراني حسين بن علي سلام الله عليه است که فرمودند هيچ گاه هدف وسيله را توجيه نمي کند و هرگز نمي شود از راه خلاف به مقصد رسيد. مقصد صحيح، مقصود طيب را در درون خود دارد، ما به مقصد وقتي مي رسيم يک، مقصود را در آن مقصد که نهادينه شده است زيارت بکنيم دو، که راه طيب و طاهر داشته باشيم سه، اگر ان شاءالله الرحمان آن کمبودهايي که در صدا و سيما و در جاهاي ديگر هست، برطرف بشود ما بهتر و سريع تر به مقصد مي رسيم و آن مقصود را مي بينيم.
ان شاءالله
منبع: ماهنامه رواق هنر و انديشه شماره 34



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.