نقش غذای حلال در تربیت فرزند

از مسائل مهم در امر بازسازی کودکان توجه به جنبه‌های خانوادگی و رفتارو اطلاعات والدین است. اصولاً خانواده و اجتماع دو رکن اساسی اصلاح جامعه‌اند ومادام که این دو ساخته نشوند امکان اصلاح وبازسازی کودکان نخواهد بود.خانواده قوی‌ترین سنگر در برابر مفاسد اجتماعی و ناروائی‌ها است. و فساد بسیاری از کودکان بدان خاطر است که در این سنگر آنچنان که باید کار نمی‌کنند. همچنین
يکشنبه، 18 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش غذای حلال در تربیت فرزند

نقش غذای حلال در تربیت فرزند
نقش غذای حلال در تربیت فرزند


 

نویسنده: حمزه رازی‌پور
منبع : اختصاصی راسخون



 

حمزه رازی‌پور

چکیده:
از مسائل مهم در امر بازسازی کودکان توجه به جنبه‌های خانوادگی و رفتارو اطلاعات والدین است. اصولاً خانواده و اجتماع دو رکن اساسی اصلاح جامعه‌اند ومادام که این دو ساخته نشوند امکان اصلاح وبازسازی کودکان نخواهد بود.خانواده قوی‌ترین سنگر در برابر مفاسد اجتماعی و ناروائی‌ها است. و فساد بسیاری از کودکان بدان خاطر است که در این سنگر آنچنان که باید کار نمی‌کنند. همچنین اصلاحات تربیتی باید از خانواده آغاز شود چون هیچ عاملی به اندازه والدین نمی‌تواند در این امر مؤثر باشد. به همین نظر است که هر مربی قبل از اقدام به بازسازی باید از خود سؤال کند که آیا خانه برای کودک مطبوع است یا نامطبوع؟ افراد خانواده در طریق خدمت وهمکاری با هم هستند یا در طریق تضاد و تعارض. ذکر این نکته نیز ضروری است که ساختن وبه عمل آوردن کودک خود جهادی مقدس است و انجام وظیفه در این امر به حقیقت تعقیب وادامه راهی است که خداوند ما را بدان امر فرموده است. طبعاً بی توجهی به سرنوشت کودک خود نوعی خیانت به خود او و به جامعه اوست، امری که عقوبت وکیفر الهی را در پی دارد. لذاسعی شده در این مقاله ابتدا مفهوم تربیت و تربیت صحیح را بیان کنیم، سپس شاخص‌های تربيت اسلامى را به اختصار بیان نموده و در آخر به عوامل مهم وتاثیر گذار در تربیت فرزند و نقش غذای حلال و آثار غذای حلال را در تربیت فرزند بیان نمودیم.
کلید واژه‌ها: تربیت، تربیت صحیح، تزکیه، فرزند، عوامل موثر در تربیت
مقدمه:
تربیت انسان از ارزشمندترین و والاترین اهداف الهی همه انبیاءو اولیای الهی بوده است چنانچه در خطابات نورانی کتاب مبین به نبی الله اعظم (ص)به نحوی رؤیت می‌شود ««وَیُزَکَیهِمٌ وَیُعَلَِمُهُم الًکِتَابَ وَ الًحِکًمَةَ0 »»(سوره آل عمران/آیه/164)مقدمه بهره مندی از کتاب وحکمت وابسته به تزکیه وتربیت است؛اگر تربیت نباشد تعلیم کتاب وحکمت، ظالم پروری است.شاید این آیه قرآن اشاره قوی و شاهدی محکم بر سیر انسان باشد؛ کودکی که تازه متولد شده یا در جنین مادر است قوه تعلیم و یادگیری او از جهت خواندن و نوشتن کم لکن قدرت ولطافت و ظرفیتش در جهت پرورش و تمهیدات تزکیه بسیار زیاد است.خلاصه کلام آنکه می‌توان با تربیت، کسانی چون امیرالمؤمنین علی (ع)را تحویل جامعه بشری داد ولیکن مقام مربی باید مقامی الهی چون پیامبر اکرم (ص) باشد تا آن میوه و ثمره حاصل شود البته بدون توجه به تکوین آن خصوصیات ارزشی عا لم غیب.وجود اهل بیت عصمت و طهارت (ع) مبین آن است که می‌توان چنین انواری را تربیت نمود وتحویل جامعه داد؛ البته از حیث اخلاق و معنویت نه از لحاظ نبوت وامامت. لذا تربیت، اساس زندگی انسانی است و به واسطه تربیت، زندگی زیبا و زیبایی مفهوم می‌یابد؛ کسانی که زیبایی را در غیر آن می‌دانند سخت گمراه هستند، اگر تربیت، صحیح صورت یابد انسان از ملک هم بالاتر می‌رود و لحظه‌ای از آن لذات عالی را به دنیایی نمی‌دهد.بنابراین باید تربیت را خوب بشناسیم و وجوه آن را خوب بررسی کنیم.
تربیت صحیح:
یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد انسان، تربیت پذیری اوست. در عالم هستی، به جز انسان، هیچ موجود دیگری قابلیت تربیت پذیری ندارد. درست است که بعضی حیوانات به ظاهر تربیت می‌شوند، ولی باید توجه داشت که تربیت در حیوانات، به معنای عادت دادن آنها به انجام کاری است. یعنی بدون هیچگونه اراده و آگاهی، کاری را که برای آن تربیت شده‌اند، انجام می‌دهند؛در صورتی که تربیت انسان، به معنای عادت دادن او به انجام کاری نیست، بلکه انسان، به واسطه تربیت می‌تواند بسیاری از عادات خود را نیز با آگاهی، اراده و اختیار ترک کند.
تعریف تربیت:
درلغت: واژه تربیت از ریشه ««رُبُو»» به معنای زیادت و فزونی و رشدو برآمدن گرفته شده است.ابن اثیر می‌گوید: الربُّ یُطلَقَ فی اللغة عَلی الًمالِک والسید والمدبِّر والمربیّ والمُقِیم والمُنعِم ولا یُطلَقُ غیرَ المضاف إلّا علی اللهِ وَ إذا أطلِقَ علی غیره اُضیف.....وفی حدیث علیّ (الناسُ ثلاثةٌ عالمٌٌ ربانیّ) هٌوَ منسوبٌ الی الربَّ بزیادةِ الألف والنون لِلمٌبالِغَه وقِیل من ا لربِّ به معنی ا لتربیة کانوا یُرَبُّون المتعلمین به صغار العلوم قبلَ کبارها راغب اصفهانی می‌گوید: ««الربُّ فی الأصل التربیه‌ی وَ هٌوَ: إنشاءُ الشیء حالاََ فحالا الی حدِ التمام ـ»»یعنی رب در اصل به معنای تربیت وپرورش است، و عبارت است از ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد ّ نهایی و تامّ و کمال خود برسد در اصطلاح: به معناى فراهم كردن زمينه مناسب براى پرورش استعدادهاى جسمانى، روحانى و هدايت آن‌ها در جهت مطلوب و جلوگيرى از وقوع انحرافات و ناهنجاری‌ها است. البته تربيت، به معناى رسيدن به رشد، هدايت به حق و كمال، رسيدن به حد بلوغ و تشخيص تزكيه نفس و اخلاق و به معناى ادب كردن هم آمده است. كلمه ادب را در احاديث می‌توان تعبيرى از تربيت يا حتى مترادف آن دانست. حضرت على (ع) فرمودند: ما نَحًل والد وَلَدَا نَحًلا أفضَلٌ مِن أدب حسن؛ هيچ بخششى از جانب پدر به فرزند، برتر از ادب و تربيت نيكو نيست.در خصوص فراهم نمودن زمينه مناسب براى پرورش، دل اشخاص، مانند زمين آماده‌ای است كه استعداد رويش هر گياهى در آن وجود دارد؛ بر اين اساس، امير مؤمنان (ع) در وصاياى خود به امام حسن مجتبى (ع) می‌فرمایند: انما قلب الحدث كالأرض الخاليه ما ألقى فيها من شى ء قبلته مبادرتك بالأدب قبل أن يقسر قلبك و يشتغل لبك لتستقبل به جد راءيك من الأمر ما قد كفاك أهل التجارب بغيته و تجربته؛ همانا دل فرد جوان مانند زمين دست نخورده‌ای است كه هنوز بذرى در آن پاشيده نشده است و هر بذرى كه در آن افكنده شود به خود می‌گیرد و آن را می‌رویاند. پس به ادب و تربيت تو، قبل از آن كه دلت سخت شود و حقايق را نپذيرد و عقلت به امور ديگر مشغول گردد، اهتمام ورزيدم تا در سايه انديشه و تفكر، به امور مربوط به خود اقدام كنى و از تجربه‌های مكرر و انجام آزمایش‌هایی كه اهل تجربه انجام داده‌اند، معاف گردى.انسان داراى استعدادهاى نهفته‌ای است كه با تربيت صحيح، مورد بهره بردارى قرار می‌گیرد. به وسيله تربيت می‌توان تمامى استعدادهاى جسمانى و روحانى و عقلانى و عاطفى را رشد داد. از آن گذشته، تربيت جنبه عملى هم دارد؛ يعنى انسان به هنگام تربيت، علم و آگاهى خود را به كار می‌گیرد و از دانسته‌های خود، استفاده كاربردى می‌نماید.تربیت به معنای پرورش استعدادهای نهفته در وجود انسان است. خداوند، با خلقت انسان، قوا و استعدادهای زیادی در وجود او به ودیعه گذاشته که هر کدام از این استعدادها برای تکامل و رسیدن به مقصد نهایی، او را یاری می‌نماید. و اگر هر یک از این استعدادها شکوفا شود از هر طلا و نقره‌ای باارزش تر خواهد بود. و به فرموده پیامبر(ص): مردم، معادنی هستند مانند معادن طلا و نقره (بحارالأنوار، ج58، ص65.).
وجود انسان مانند دانه‌های گیاهی است که در دل زمین قرار می‌گیرد؛این دانه، در ابتدا قابلیت تبدیل شدن به درختی تنومند و مفید را دارد، ولی اگر همین دانه در محیط و شرایط نامناسب قرار گیرد، تمام قابلیت‌های خود را از دست می‌دهد. لذا باغبانی باید باشد تا شرایط را برای پرورش این دانه مهیا کند.در مورد انسان نیز، برای این که تمام قوای او به فعلت تبدیل شود، نیاز به فردی است که آن استعدادها را شناخته و پرورش دهد و درخت وجود انسان را در محیطی مناسب بارور نماید.در مقابل وجود انسان، علاوه بر آن استعدادها و توانایی‌ها، ضعف‌ها و نقص‌هایی نیز وجود دارد؛ ضعف‌هایی چون حرص و طمع، نا سپاسی و طغیان گری و ده‌ها صفت ناپسند دیگر، که یکی از ارکان تربیت، برطرف نمودن این ضعف‌ها و کاستی‌ها و یا بهتر بگوییم تبدیل این ضعف‌ها به نقاط قوت است.

ویژگی‌های تربيت اسلامى:
 

اسلام در تربيت، چهره ممتازى دارد و برخلاف نظام‌های متداول تربيتى كه فاقد جهت متعالى و هدف الهى هستند، داراى زيربناى معنوى و جهان بينى خدايى است و جهان را از دايره تنگ ماده پرستى و طبيعت گرايى فراتر می‌برد و در آن آموزش و پرورش بر اساس متافيزيك و اعتقاد به اصول دين و پایه‌های انسانى شكل می‌گیرد. تربيت اسلامى زمينه هدايت، پويايى و شكوفايى عقلانى انسان را فراهم می‌سازد و به تربيت جسم، عقل و روان انسان می‌پردازد. شاخص‌های تربيت اسلامى را می‌توان به اختصار در محورهاى زير جست وجو كرد:

1. تزكيه و اصلاح خويش
 

اسلام، هر كسى را مسئول اعمال و رفتار خود می‌داند و بر اين اساس، دستور اكيد به خودسازى می‌دهد. هيچ كس مسئوليت اعمال و رفتار خود را نمی‌تواند برگردن ديگران بگذارد. اگر نيكى كند به خود او باز می‌گردد و اگر بدى هم كند گريبان گير شخص او خواهد بود. اسلام می‌خواهد، انسان قبل از اين كه ديگران را هدايت كند ابتدا به تزكيه و اصلاح خود پرداخته حرف و عملش يكى شود حضرت امير (ع) می‌فرمایند: لَعَنَ اللهٌ الامرينَ بالمعروف التاركينَ لَهٌ وَ النَاهينَ عَنِ المٌنًكَر العامِلين به؛ لعنت خدا بر آنان كه به معروف فرمان دهند و خود آن را واگذارند و از منكر باز دارند و خود آن را به جا آورند.(نهج البلاغه، خطبه 129)

2. هدايت و حفاظت از ديگران
 

هر مسلمانى وظيفه دارد ديگران را به سوى خدا دعوت كرده و آنان را با احكام اسلامى آشنا سازد و راه صحيح را به ديگران بنماياند. خداوند كسانى را كه به اين رويه عمل می‌کنند ستوده و می‌فرماید: وَ مَن اَحسَنَ قَولاََ مِمَن دَعَا الى اللهِ وَ عَمَلَ صَالِحَاََ وَ قَالَ اِنَنى مِنَ المٌسًلِمين؛ چه كسى گفتارش بهتر است از آن كسى كه دعوت به سوى خدا می‌کند و عمل صالح انجام می‌دهد و می‌گوید من از مسلمينم.حضرت امير (ع) می‌فرمایند: وَ اًنهَوا غَيرَكٌم عَنِ الًمٌنًكَرِ وَ تَنَاهَوا عَنًهٌ فَاِنَمَا اءَمَرًتٌمً بِالًنَهًىِ بَعًدَ التَنَاهى؛ نهى كنيد ديگران را از ارتكاب منكر و خودتان هم دست بكشيد؛ زيرا شما مأمور شده‌اید كه نهى از منكر نماييد، پس از آن كه خود، از منكر اجتناب كرديد.بنابراين، انسان نه تنها مسئول اعمال و رفتار خود است، بلكه بايد در صورت امكان از ديگران نيز در برابر كجروى ها حفاظت نمايد و آنان را با ارشاد و راهنمايى، امر به معروف و نهى از منكر به راه راست بازگرداند. از پيامبر گرامى اسلام (ع) نقل شده است: بدانيد همه شما نگهبانيد و همه در برابر كسانى كه مأمور نگهبانى آن‌ها هستيد مسئوليد، امير و رئيس حكومت اسلامى، نگهبان مردم است و در برابر ايشان مسئول است. زن نيز نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنان مسئول، بدانيد همه شما نگهبانيد و در برابر كسانى كه مأمور نگهبانى آنان هستيد مسئوليد. بنابراين انسان، مسئول اعمال ديگران مخصوصا خانواده خويش است. در همين زمينه حضرت على (ع) می‌فرمایند: عَلِمٌوٌا أنًفٌسَكٌمً وَ أَهًلِ بَيًتِكٌم الًخَير وَ أَدِبٌوهٌم؛ به خود و خانواده‌تان نيكى بياموزيد و آن‌ها را ادب كنيد.قرآن مجيد هم در بيانى زيبا می‌فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‌اید! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها است نگه داريد.

3. ناظر دانستن خدا براعمال خويش
 

از ديگر ویژگی‌های تربيت اسلامى اين است كه مسلمان را به گونه‌ای تربيت می‌کند كه عالم را محضر خدا و او را بر تمام امور شاهد و ناظر می‌داند. او اين درس را از قرآن مجيد و اولياى الهى (مفسران حقيقى قرآن) آموخته است، او می‌داند كه والله شهيد على ما تعلمون؛ خداوند شاهد و گواه براعمال و رفتارتان است.خداوند در همه جا، خود را همراه با ما می‌داند و می‌فرماید: هٌوَ مَعَكٌمً اَيًنَ مَاكٌنًتٌمً وَالله به ما تَعًلَمٌونَ بَصِير؛ هر جا باشيد خدا با شما است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بينا است. امام على (ع) می‌فرمایند: در هر حال، انسان بايد خداى متعال را حاضر و ناظر بر اعمال خود بداند: فَرَحِمَ اللهٌ امًرَءَ رَاقِبٌ رَبَهٌ وَ تَنًكٌبٌ ذَنًبَهٌ، وَ كَابِرَ هَواهٌ، وَ كَذَبَ مَنَاهٌ امَرَءَ زٌمٌ نَفًسَهٌ مِنَ التَقوَى به زمام وَ ألجَمهَا مَنَ خشيه رب‌ها به لجام، فَقَادَهَا اِلَى الطَاعَه بِزَمَامِهَا، وَ قَدَعَهَا عَنِ الًمَعًصِيَه بِلِجَامِهَا، رَافِعَا اِلَى الًمَعَاد طَرًفَهٌ، مٌتَوَقِعَا فِى كٌلِ أَوَان حَتفَه دَائِم الًفِكر؛ خدا رحمت كند انسانى را كه هميشه پرورگارش را در نظر داشته، از گناه كناره گيرد و با خواهش دل بجنگد و آرزوى دنيايى خود را تكذيب كند؛ آن انسانى كه نفس سركش خود را با تقوا و پرهيزگارى مهار كند و با لگام ترس از پروردگار خويش بر دهانش دهنه زند و مهارش را به سوى طاعت و فرمان بردارى خدا كشاند و از نافرمانى و معصيت بازش دارد. آن بنده‌ای كه ديده به روز معاد دوخته و هرآنى انتظار مرگ خود را دارد و پيوسته در تفكر و انديشه به سر می‌برد.

4. مقدم بودن حيات اخروى بر حيات دنيوى
 

اسلام، دنيا را مقدمه نيك‌بختى آخرت می‌داند و بر بهره‌ورى سالم از مواهب دنيا نيز تاءكيد دارد. در اسلام ترك دنيا و گوشه‌گيرى و انزوا هم مردود است، اما اصل، زندگى اخروى است همان گونه كه خداوند می‌فرماید: وَ الاخِرَهَ خَيرٌٌ وَأَبًقَى؛ در حالى كه آخرت بهتر و پايدارتر است.حضرت على (ع) پس از نكوهش كسانى كه تنها براى دنيا كار می‌کنند به طورى كه از آخرت باز می‌مانند می‌فرمایند: وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِى الدٌنٌيَا لَمَا بَعًدَهَا فَجَآءَهٌ الًذَى لَهٌ مِنَ الدٌنًيَا بِغَيًرِ عَمَلِِ، فَأَحًرَزَ الخَطينَ مَعَا وَ مَلَكَ الدَارَين جَمِيعَا، فَأَصبَحَ وَ جی‌ها عِنًدَالله، لايَسالٌ الله حاجَه فَيَمنَعٌهَ؛
يكى در دنيا براى آخرت كار می‌کند و آنچه بر او (مقدر) است از دنيا می‌رسد، پس هر دو بهره را جمع نموده و هر دو سرا را به دست آورده است و نزد خدا با آبرو گشته و از او حاجتى نخواهد كه روا نسازد. (زيرا آبرومندى او نزد خدا مستلزم روا شدن در خواست‌های او است).

5. جامعيت و شمول
 

در منطق تربيتى اسلام، همه ابعاد وجودى انسان محترم و ارزشمند است و سعى می‌کند هم به ابعاد وجودى او توجه نمايد. هم به جسم و جانش و هم به عقل و روانش. تعاليم اسلام، همه جهات انسانى را شامل می‌شود، اجازه ضرر و زيان به ابدان نمی‌دهد و تلاش می‌کند تا هر مؤمن و مسلمانى در صيانت و به كارگيرى عقل و محتويات آن كوشا بوده و در تزكيه آن تلاش كند. قرآن مجيد می‌فرماید: قد اءفلح من زکی‌ها. اسلام همان گونه كه عقل را ميزان سنجش صواب از ناصواب معرفى می‌کند، قلب را نيز كانونى براى به ثمر رسيدن عواطف عالى انسانى مى شمارد.
حضرت على (ع) می‌فرماید: كَفَاكَ مَنً عَقًلٌكَ مَا أوضَحٌ لَكَ سَبل غَيِكَ مِنً رٌشًدِكَ؛ از خرد، تو را اين بس است كه راه گمراهی‌ات را از راه رستگاری‌ات نمايان می‌سازد.اگر بر اساس تربيت اسلامى، عقل به درستى به كار گرفته شود، مفاسد و مصالح را می‌شناسد و راه سعادت و كمال را به انسان نشان می‌دهد؛ زيرا تفكر، عاقبت انديشى و واقع نگرى كار عقل است. عقل با تفكر صحيح می‌تواند واقعيات را كشف و سعادت و كمال واقعى انسان را تاءمين كند، مبداء آفرينش جهان را بشناسد و از دستورهايش پيروى كند، فضايل و مكارم اخلاق را بشناسد و خودسازى كند، رذايل اخلاقى را تشخيص دهد و از آن‌ها اجتناب كند.حضرت درباره تربيت قلب فرموده است: به رگى از (رگ‌های ) اين انسان، پاره گوشتى آويخته شده كه آن شگفت ترين چيزى است كه در او است و آن قلب است كه براى آن اوصاف پسنديده و ناپسندیده‌ای است. اگر اميد و آرزو به آن رو كند، طمع و آز خوارش می‌گرداند و اگر طمع در آن بجوشد، حرص تباهش سازد. اگر نوميدى به آن دست دهد، حسرت و اندوه او را می‌کشد. اگر غضب و تندخويى بران آن پيش آيد، خشم به آن سخت گيرد. اگر رضا و خشنودى آن را همراه شود، خوددارى (ازناپسندى ها) را فراموش كند. اگر ناگهان ترس او را فراگيرد، دورى جستن (از كار) مشغولش سازد و اگر ايمنى و آسودگى آن فزونى نگيرد، غفلت آن را می‌رباید. اگر به آن مصيبت و اندوه رخ دهد، بى تابى رسوايش كند. اگر مالى بيابد، توانگرى او را ياغى گرداند اگر بى خبرى آن را بيازارد، بلا و سختى گرفتارش كند. اگر گرسنگى بر آن سخت گيرد، ناتوانى از پايش در می‌آورد. اگر سيرى آن بسيار گشته، از حد بگذرد، شكم پرورى به رنجش می‌اندازد، پس هر كوتاهى از حد آن را زيان رساند و هر بيشى در حد، آن را تباه گرداند.؛ (بنابراين قلبى كه اعتدال و ميانه روى را از دست نداده و به حكمت رفتار كند، دارنده آن سود دنيا و آخرت خواهد برد.)

6. عبادت بودن تربيت اسلامى
 

در اسلام آن قدم‌هایی را كه انسان براى رشد و كمال خود و پرورش ديگران برمى دارد و در جهت رضاى خداوند است، عبادت محسوب می‌شود. عبادت كردن، محدود به آن لحظات كوتاهى كه انسان مشغول مراسم عبادى، از قبيل نمازگزاردن و دعاكردن است، نمی‌شود. عبادت، هنگامى ارزش خود را بروز می‌دهد كه به صورت راه و رسم زندگى درآيد. ارزش آن در مواقعى است كه شيوه رفتار و كردار و تفكر و همه شئون زندگى فرد را فراگيرد. عبادت به معناى ايجاد پيوند بين قلب انسان و خدا است. اسلام فرد را چنان تربيت می‌کند كه در همه حال با خدا مرتبط باشد. عبادت، وسیله‌ای براى اصلاح نفس و اصلاح زندگى است و تمام منافع و عوايد آن نصیب خود انسان می‌شود و او را رستگار می‌سازد. در حقيقت، دستورات عبادى اسلام، هم در برگيرنده فوايد شخصى است و هم داراى منافع اجتماعى. حضرت على (ع) در خطبه معروف همم فرموده‌اند: اِنَ اللهَ سٌبًحَانَهٌ خَلَقَ الًخَلًق حِينَ خَلًقِهِم غَنِيا عَنً طَاعَتِهِم؛ اَمًنَاََ عَنً مَعًصِيَتِهِمً؛ لِأنَهٌ لَا تَضٌرٌهٌ مَعًصِيه مَنً عَصًاهٌ، وَلَا تَنًفَعٌهٌ طَاعَه مَنً أطَاعَه؛ همانا خداوند مخلوقات را آفريد و از اطاعت و عبادت آنان بى نياز و از گناه و معصيت آنان ايمن است؛ زيرا معصيت افراد، ضررى به وى نمی‌زند و اطاعت آنان، براى او نفعى ندارد.اگر انسان نيات خود را خالص گرداند و قصد قربت كند كه در تلاش تربيتى براى خودسازى و ديگرسازى، رضاى الهى را در نظر بگيرد، در همه حال ماءجور خواهد بود.

7. هماهنگى با فطرت انسان
 

برنامه‌ها و اقدامات تربيت اسلامى بر فطرت آدمى استوار است و می‌کوشد تا حجاب‌های فطرت را بزدايد و آن را شكوفا سازد. تربيت فطرى، متناسب با وجود آدمى و نيازهاى او و در خور حقيقت انسانى است؛ تربيتى است كه عشق به كمال مطلق و انزجار از نقص را جلوه می‌دهد. تربيتى كه در خلاف جهت حقيقت جويى، زيبادوستى، علم جويى، آزادى، راءفت گرايى، عدالت خواهى و حق گرايى گام بردارد؛ تربيتى است خلاف فطرت. رسالت تربيتى است همه انبياى الهى، تربيت فطرى بوده است. حضرت على (ع) در بيان هماهنگى تربيت اسلامى با فطرت می‌فرمایند: وَ اصًطَفَى سٌبًحَانَهٌ مِنً ولده اءنبياء، اءخَذَ عَلَى الًوَحى مِيثَاقَهٌمً، وَ عَلَى تَبًلِيغ الرِسَالَه أمَانَتَهٌمً، لِمَا بَدَلَ أكثرٌ خَلًقَهٌ عَهًدَ الله اِلَيهَمً فَجَهَلٌوٌا حَقَهٌ، وَ إتَخَذٌوا الأنًدَاد مَعَهٌ وَ اجًتَالَتَهٌمً الشَياطين عَنً مَعًرِفَته، وَ اقتَطعَهٌم عَنً عِبَادَتِه، فَبَعَثَ فِيهِم رٌسٌلَهٌ وَ وَاتِر اِلَيهِم أنبياءَه لِيَسًتَادوا هٌم مِيثاقَ فِطًرَتِهَ وَ يَذً كٌرٌوهٌم مَنسَى نِعًمَتَهٌ؛ خداى سبحان از فرزندان آدم (ع) پيامبرانى برگزيد و به زبان وحى پيمان هر يك از ايشان را شنيد كه امانت او نگاه دارند و حكم خدا را به ديگران برسانند و اين هنگامى بود كه بيشتر آفريدگان از فطرت خويش بگرديدند و طومار عهد در نورديدند. حق او را نشناختند و برابر او خدايانى ساختند. شیطان‌ها، آنان را از خداشناسى به گمراهى كشيدند و پيوندشان را با پرستش خدا بريدند. پس هر چندگاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق فطرت بگزارند نعمت فراموش كرده را به ياد آورند.
براى شكوفا شدن فطرت و استعدادها محيط تربيتى لازم است و گرنه استعدادهاى درونى انسانى درجه‌ات خير و صلاح رشد نمی‌یابد. اسلام براى تطابق روش تربيتى خود با فطرت انسان به همه جهات تربيتى و مراحل رشد آدمى توجه دارد و براى هر وضعيت و موقعيتى دستورهاى تربيتى خاصى ارائه می‌دهد
جایگاه، اهمیت وضرورت تربیت:
توجه به تربیت، توجه به حیاتی‌ترین مقوله انسانی است؛ زیرا همه سامان‌ها و نابسامانی‌ها، صلاحهاوفسادها، سعادت‌ها وشقاوتها به نوع تربیت بازمی گردد، و تربیت بستر خوشبختی و بدبختی انسان‌ها و جوامع انسانی است.انسان موجودی است مستعد، همه والایی‌ها وهمچنین همه تباهی‌ها؛و این گونه شدن و آن گونه شدن به نوع تربیت آدمی بسته است.عالم طبیعت، عالم شدن آدمی است، به هر سوی که روی کند، و هرگونه که بخواهد و تربیت یابد. سعادت و شقاوت انسان به دست خود اوست و در نتیجه تربیتی است که می‌یابد.انسان به سبب تربیت درست، الهی و متخلق به اخلاق ربانی می‌شود و به سبب تربیت نادرست، از سیر به سوی حقیقت انسانی خود باز می‌ماند و متخلق به اخلاق نفسانی می‌گردد. و همچنین دین مقدس اسلام، تربیت را به عنوان یکی از حقوق فرزندان، و در عین حال، یکی از وظایف والدین در نظر گرفته است و در روایات زیادی به راین حق تأکید دارد؛ امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: فرزندان را گرامی بدارید و آن‌ها را نیک تربیت کنید تا خداوند از گناهان شما درگذرد.(وسایل الشیعه، ج15، ص195)در حدیث دیگری فرمودند: پدر، هیچ هدیه‌ای بهتر از ادب (تربیت نیک)برای فرزند خود باقی نمی‌گذارد. (مستدرک الوسایل، ج15، ص 164).تربیت صحیح فرزند، علاوه بر اینکه برای خود فرزند مفید است، والدین نیز از اثرات آن هم در این دنیا و هم در آخرت، بهره‌امند می‌شوند.امام سجاد (ع)در رساله حقوق خود، در مورد حق فرزند می‌فرمایند: اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در نیک و بد این جهان، منسوب به تو؛ و تو به حکم ولایتی که بر او داری، نسبت به تربیت صحیح و آموختن آداب نیکو و راهنمایی و شناساندن ذات خداوند یکتا و کمک در اطاعت و پیروی از او مسؤلی؛ بایددرباره او همانند کسی رفتار کنی که می‌داند در نیکی به وی، اجر و پاداش است، ودر بدی و زشتی به او، کیفر و عذاب است.فرزند، اگر نیکی کند، آن نیکی به حساب والدین او نیز ثبت می‌شود؛و اگر بدی هم انجام دهد، باز واالدین در عمل او شریکند.و چنانچه فردی باتربیت صحیح، فرزند صالحی از خود بر جای گذاشته باشد، آن فرزند اجازه نخواهد داد دیوان اعمال او، بعد از مرگ بسته بماند.پیامبر (ص)فرمودند: پنج گروهند که در قبور خود آرمیده‌اند و در عین حال پاداش اعمالشان، به دیوان اعمالشان جاری است؛ کسی که درختی بکارد، چاهی حفر کند، مسجدی بسازد، کتابی بنویسد، ویا اینکه فرزند صالحی از خود به یادگار گذاشته باشد.(بحارالأنوار، ج101، ص97)
حکایت:
حضرت عیسی (ع) از کنار قبری عبور می‌کرد در حالی که صاحب آن قبر، در عذاب الهی معذب بود. سالی دیگر از کنار همان قبر عبور کرد ولی مشاهده کرد عذاب از او برداشته شده، پرسید: خدایا؛سال قبل این شخص معذب بود چه شد که عذاب از او برداشته شد؟ندا رسید: این فرزند صالحی داردکه راهی را اصلاح، و یتیمی را پناه داد؛ و به واسطه عمل فرزند، گناه پدر بخشیده شد.(کافی، ج6، ص3)البته، همانطور که والدین در ثواب نیکی‌های فرزند صالح خود شریکند، آثار تربیت ناصحیح نیز، به والدین باز می‌گردد؛ همانگونه که بسیار دیده شده فردی که به دیگران ظلم و ستم روا می‌دارد، مردم به والدین او نفرین می‌کنند و می‌گویند: خدا پدر و مادرش را لعنت کند.و این همان کلام امیرالمؤمنین (ع) است که فرمودند: فرزند ناصالح، آبرو را از بین می‌برد وگذشتگان خود را زشت جلوه می‌دهد.(مستدرک الوسایل، ج15، ص215).

عوامل مؤثر در تربیت:
 

هرشخصی درکره زمین با هرتفکری که دارد، با توجه به اهمیت امر تربیت، راه و رسم خاصی را برای تربیت افراد در نظر گرفته و طبق آن عمل می‌کند. دین مقدس اسلام نیز برنامه‌ای تربیتی را در اختیار انسان‌ها قرار داده که جامع‌ترین و کامل‌ترین برنامه‌هاست؛چرا که تدوین کننده‌ی آن خالق انسان است و از تمام نیازها و استعدادهای او آگاهی کامل دارد و به بهترین شکل می‌تواند او را در راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت یاری نماید.عوامل مؤثر در تربیت عبارتند از: وراثت، غذای حلال، محیط، سختی‌ها وشداید، کار، عوامل ماورای طبیعت و اراده انسان.هیچ یک از این عوامل علّت تامّه تربیت نیست، بلکه این عوامل به نحو اقتضا در تربیت مؤثرندوآن چیزی که در تربیت آدمی اصیل وغیر قابل تغییر است و همه چیز آدمی به نحوی به آن باز می‌گردد، فطرت آدمی است. ودر تربیت، اصالت با فطرت است. بنابراین با توجّه به اصالت فطرت، هر انسانی می‌تواند روی به کمال مطلق نماید وپرده های غفلت وظلمی راکه به دست خود وتحت عوامل تأثیر بیرونی بر فطرت خویش کشیده است، روی برگرداند وبه حق روی کند وهدایت یابد وتربیت فطری شود. امادر هرصورت این عوامل نقشی جدّی در تربیت آدمی دارند وهمین عوامل شخصیت روحی وشاکله ی انسانی را سامان می‌دهد.پس باید به درستی شناسایی ودر جهت تربیت مطلوب بهره گیری شود.
1.وراثت:
وراثت یعنی: صفات وخصوصیات از یک اصل از موجود زنده به نسل منتقل می‌شود، خواه این صفات وخصوصیات مختص آن نسل باشد وخواه مشترک میان تمام افراد آن نوع یا بخشی از آن باشد.بنابراین صفات وخصوصیات وخُلقیات آبا و اجداد به نسل‌های بعد انتقال می‌یابد که گاه آشکار می‌شود وگاه به صورت نهان می‌ماند.البتّه تأثیر وراثت در تربیت، تأثیری مهم به نحو اقتضا است ونه به نحو علّت تامّه و عامل مسلّط، چنانکه انسانی با وراثتی نادرست می‌تواند به درستی گراید وانسانی با وراثتی درست به نادرستی میل کند. امیر مؤمنان علی (ع) درباره اهمیت وراثت در نامه‌ای خطاب به معاویه در مقایسه‌ای میان خاندان خودوخاندان اموی(با پست‌ترین وراثت )چنین فرموده است: «وَأَمَّا قَولُکَ: إِنَّا به نو عَبدِ مَنَافٍ، فَکَذلِکَ نَحنُ، وَلکِن لَیسَ أُمَیَّةُ که‌اشم، وَلَا حَربٌ کَعَبدِ المُطلَّبِ، وَلَا أَبُوسُفیُانَ کَأَبِی طَالِبٍ، وَلَا المُهَاجِرُ کَا لطَّلِیقِ، وَلَا ا لصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ، وَلَا المُحِقُّ کَالمُبطِلِ، وَلَا المُؤمِنُ کَالمُدغِلِ، وَلَبِئسَ الخَلَفَ خَلَفٌ یَتبَعُ سَلَفاً هَوَی نَرِ جَهنَّمَ.»امّا گفته تو که ما فرزندان عبد منافیم، درست است که تبار ما یکی است، امّا امیّه در پایه هاشم نیست، وحرب را با عبدالمطلب در یک رتبت نتوان آورد، و ابوسفیان را با ابوطالب قیاس نتوان کرد. آنکه در راه خدا هجرت نمود چونان کسی نیست که رسول خدا آزادش فرمود؛ و خاندانی را که حَسَبی است شایسته، همچون کسی نیست که خود را به خاندان بسته؛ و نه با ایمان درست کردار چون دروغگوی دغلکار. بدا پسری که پیرو پدر شود و در پی او به آتش دوزخ در شود.امام علی (ع) در این سخن هم به اهمیت انکار ناپذیر وراثت در تربیت پرداخته وهم این حقیقت را آشکار بیان فرموده است که انسان می‌تواند با وجود وراثتی ناپاک، به پاکی گراید وراه هدایت پیش گیرد و از این رو معاویه را مذمّت می‌نماید. امیرمؤمنان علی (ع) در سخنانی روشن وروشنگر اهمیت وراثت را در شکل گیری شخصیت آدمی یاد آور شده، چنانکه فرموده است: «حُسنُ الأَخلَاقِ بُرهَانُ کَرَمِ الأَعرَاقِ »(1)نیکویی اخلاق دلیل پاکی وفضیلت ریشه‌ی خانوادگی است.«مِن شَرَفِ الأَعرَاقِ کَرَمِ الأَخلَاقِ.»(2)نیکویی اخلاق وخویها از شرافت وبلندی مرتبت اصل وریشه ووراثت آدمی است.وراثت بستری است که خوی‌ها ورفتارهای آدمی را سامان می‌دهد وبی شک شرافت وراثت در تربیت تأثیری بسزا دارد. از امیر مؤمنان علی (ع) چنین نقل شده است: «أَطهَرُ النَّاسِ أَعرَاقاً أَحسَنُهُم أَخلَاقاً.»(3)نیکوترین مردمان از نظر اخلاق، پاک‌ترین مردمانند از نظر اصل وریشه ووراثت.
«إنَّ مَوَاسَاةَ الرِّفَاقِ مِن کَرَمِ الأَعرَاقِ. »(4)به راستی مواسات با دوستان ویکسان گرفتن خود با آنان از نیکویی اصل وریشه ووراثت است.بنابراین وراثت به عنوان عاملی مهم در تربیت باید مورد توجّه گیرد.امیر مؤمنان علی (ع) نقش وراثت را نقشی جدّی در خُلقیات و رفتار آدمی معرفی کرده، چنانکه فرموده است: « أِذَا کَرُمَ أَصلُ الرَّجُلِ کَرُمَ مَغِیبُهُ وَمَحضَرُهُ.»(5)وقتی اصل وریشه انسان خوب و شریف باشد، نهان وآشکارش خوب وشریف است.با توجّه به چنین تأثیر تربیتی است که امام علی (ع) در فرمان‌های حکومتی خود ـ در امر انتخاب فرماندگان ومدیران ارشد ـ وراثت را نیز مهم شمرده است.آن حضرت در عهد نامه‌ی مالک اشتر در این به اره بدو چنین سفارش نموده است: «ثَمَّ الصَق بِذَوِی المُرُوءَاتِ وَالأَحسَابِ.»
پس، از آنان کسانی را بگمار که صاحب مروّتند وگوهری نیک دارند.البته چنان که اشاره شد، وراثت ـ همچون دیگر عوامل مؤثر در تربیت ـ نقشی مسلّط در تربیت ندارد وبه نحو اقتضا عمل می‌نماید
2.غذای حلال:
از نظر روحی ومعنوی نوزاد از ابتدای تولد تا حدود سه یا چهار ماهگی قدرت شنوایی او بیش از بقیه حواس کار می‌کند، نیروی شنوایی او بیشتر از بینایی است، قدرت بینایی به شدت ضعیف است و بقیه‌ی حواس به مراتب کمتر است، مادر وقتی شیر می‌دهد، اگر مشغول خواندن قرآن یا دعا یا ذکر باشد این شیر علاوه بر این که از نظر جسمی اورا تقویت می‌کند، از جهت روحی و معنوی وفکری نیز او را تربیت می‌نماید اگر فرصت ورغبت ندارد که خود قرآن بخواند، نوار قرآن بگذارد، بچه در عین حالی که شیر می‌خورد صدای قرآن را هم جذب می‌کند و با پوست وخونش عجین می‌گردد. بزرگان اخلاق فرموده‌اند: اگر چنین کودکی در اثر این شنودها به مدارج عالی تربیت برسد، جای تعجب نیست.دومین عامل تربیتی، مصرف غذای حلال از طرف مادر و ترک هر گونه غذای حرام شبهه ناک است، چون غذایی که مادر مصرف می‌کند به شیر تبدیل می‌شود و شیر به فرزند منتقل می‌گردد.
تأثیر غذای شبهه ناک را با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم می‌توان بر طرف کرد، ولی غذای حرام را نمی‌شود. لذا در هر نوبت که غذا می‌خورید ذکر بسم الله را فراموش نکنید که آثار خوبی دارد. بسم الله مرده را زنده می‌کند چه برسد به این که غذای شبهه ناک را به حلال تبدیل کند.اگر بر غذای حلال بسم الله بخوانید به نور تبدیل می‌شود.
مجاری تغذیه و لزوم رعایت سلامت آن:
مجراهای تغذیه در انسان متعدد است: دهان، چشم، گوش، بینی، لمس و...که هر کدام به نوبه خود در تربیت روحی انسان مؤثر است؛ دهان با خوردن و آشامیدن تمام اعضاوجوارح ما با انرژی حاصل از غذا جنب وجوش دارند اگر این غذا سالم و حلال باشد، آن جنب وجوش سالم و حلال خواهد بود و إلا انتظار عمل حلال از لقمه حرام امری غیر معقول خواهد بود.چشم با دیدن، گاهی منظره زیبایی روح انسان را به آرامش وپرواز در می‌آورد وگاهی منظره زشت روح را مکدر و خسته می‌کند.گوش باشنیدن، شنیدن صدا وخبر نیک در انسان اثر مثبت و خبر شر انسان را معذب می‌کند.بویایی باتنفس، گاهی انسان با استشمام بوی خوش عطری سرحال و با بوی بدی منقلب می‌شود.دست با لمس، در آدمی با حس اشیاء خشن حالتی پیش می‌آید و با حس اشیاء نرم حالتی دیگر حال که با مجاری تغذیه آشنا شده‌اید به این روایت دقت کنید. امام صادق (ع)در جمله‌ای به یکی از یاران می‌فرمایند: دوستان ما دو قسمند قسمی تا یقین نکنند که غذایی حرام است از آن تغذیه می‌کنند؛ و قسمی تا یقین نکنندکه حلال است از آن تغذیه نمی‌کنند؛قسم اول: «ابرار و بهشتی » و قسم دوم از «اولیاء و مقربان» هستند.اگر از آن تعبیر القای خصوصیت نماییم و کلام امام را جاری وساری در تمام مجاری تغذیه بدانیم، این مطلب به دست می‌آید که: هر کاری اگر رضای خدا در آن است و یقین به رضایت خدا داری انجام بده وإلا ترک کن تا از مقربان و اولیای الهی باشی و اگر این نشد لاأقل از دسته دیگر باش و هر کاری را که یقین کردی که رضای خدا در آن نیست ترک کن تا از ابرار باشی.پس باید گفت اصل و اساس تربیت جز در کنترل مجاری تغذیه نخواهد بود. حال اگر می‌خواهی فرزند تربیت کنید باید اول خودت را تربیت کنید تا نطفه فرزند تو از پدر و مادری نیکو سیرت وتربیت یافته تشکیل شود. وتربیت خود، آشنا شدن با حلال وحرام و شبهات و مراقبت از آن‌ها است، هم درآمد باید سالم باشد، هم رزق ما یعنی هم باید محل تأمین پول وسرمایه ما اصلاح شود، هم آنچه بااین پول خرید می‌کنیم سالم و حلال باشد، طبعا اگر با پول حلال، نانی تهیه شد که از گندم زکات داده نشده باشد، یا با پول ربا یا به دست کافر کشت شده باشد نمی‌توانیم ادعانماییم که حلال خورده‌ایم، اگرچه پول اولیه ما از همه این شبهات فارغ باشد. پس بدان سر سوزنی شبهه ناک تو را از فیوضات باز می‌دارد چه برسد به حرام. انسانی که حرام تغذیه کرده باشد حرف حق را هم نمی‌شنود ولو گوینده حضرت امام حسین(ع) باشددر روز عاشورا.این مطالب را باید پدر و مادر عامل باشند وبا عمل خود، به فرزند منتقل نمایند و در صورت نیاز حد و حدود آن را به فرزند تذکر بدهند.

حقوق فرزندان بر پدر ومادر:
 

رسول حق (ص) فرمود: حَقُّ الوَلَدِ عَلی وا لِدِهِ اَن یُعَلِّمَهُ الکِتَابَةَ، وَالسَّبَاحَةَ، وَ الرِّمَایَةَ، وَاَن لا یَرزُقَهُ اِ لّا طَیِّباً. (یثربی، 1382، 220 )بر پدر لازم است به فرزندش نوشتن، شنا وتیراندازی تعلیم دهد، و جز روزی پاک وحلال به او ندهد.البته در بعضی از این امور دخالت مستقیم و مباشرت لازم نیست، همین که پدر فرزندش را به مدرسه بفرستد، و به مراکز پاکی که شنا و تیر اندازی یاد می‌دهند حق او را رعایت کرده، در زمینه غذای پاک وحلال وظیفه سنگین است، نسبت به این وظیفه به هر نحو ممکن باید دقت شود، که در دنیا و آخرت مشکلی پیش نیاید.چه اندازه عالی بود، اگر در کنار تمام مدارس، باشگاه ورزشی ومسجد وجود داشت، تا فرزندان مملکت، پس از درس، برای تعلیم گیری شنا وتیر اندازی به باشگاه، وسپس برای یاد گیری مسائل شرعی و عبادت به مسجد می‌رفتند، تا به موازات رشد فکری و بدنی به رشد روحی وتربیتی هم می‌رسیدند.کتابت یا به معنای اعم سواد، وشنا وتیر اندازی وحلال خوری چهار منبع قدرت ونیرو برای فرزندان کشور است، که با مجهز شدن آنان به این قوای عالی، از بسیاری از خطرات در امان می‌مانند.دنبال کردن این امور وقت جوانان وکودکان را پر می‌کند، ودر تعدیل نیروهای باطنی آنان، وبخصوص شهوات وغرائزشان بسیار مؤثر است.شیخ بهایی در کتاب مخلاة در رابطه با مال حلال ازشخص بزرگی به نام حسن، نقل می‌کند: اگر گرده‌ی نان حلالی به دستم آید، آن را خشک می‌کنم، سپس می‌کوبم، و به صورت گرد نرمی در می‌آورم. آنگاه آن را در جایی حفظ می‌کنم، تا اگر مریضی که مرضش صعب العلاج است به من مراجعه کند، ذره‌ای از آن حلال خالص را به او بدهم، تا از بیماری با خوردن آن ماده حلال برخیزد !

آثار حلال و حرام:
 

یکی از علمای بزرگ وخدمتگزار به دین و مردم نقل کرد: دری‌امی که در قم خدمت حضرت امام خمینی «ره» تحصیل می‌کردم در دهه‌ی عاشورا جهت تبلیغ به بخش‌ها و شهرها می‌رفتم.نزدیک دهه‌ی عاشورا خدمت آن مرد بزرگ رسیدم، عرضه داشتم امسال به محل جدیدی دعوت دارم مرا دعا کنید و اجازه‌ی رفتن مرحمت نمائید، امام مرا دعا کردند، و در زمینه‌ی برخورد با مردم و تبلیغ دین نصیحت فرمودند. به محلی که باید می‌رفتم رفتم، در ابتدای ورودم به آن منطقه که دو سه هزار بیشتر جمعیت نداشت مردی کشاورز، بیل بدوش، با چهره‌ای نورانی به من برخورد، پرسید برای تبلیغ آمده‌ای، گفتم: آری، گفت: در اینجا فقط از حلال و حرام خدا بگو، زیرا مردم این منطقه نیازشان به این گونه مسائل بیشتر از مسائل دیگراست، اکثر اینان حلال و حرام را رعایت نمی‌کنند، سپس به من گفت در این ده شبانه روز جز خانه‌ی من جایی نرو، من با کمال دقت حلال و حرام الهی را مواظبت می‌کنم، خوردن غذای من قلب تو را نورانی‌تر کرده، و سخنرانیت به خوبی اداره می‌شود.به خانه او رفتم، همان طور بود که از او شنیدم، عادی و راحت و بدون لکنت زبان و با القاء و مطالبی عالی منبر می‌رفتم. او صبح زود به صحرا می‌رفت، و وقت نماز مغرب به مسجد می‌آمد، و پس از سخنرانی با هم به خانه باز می‌گشتیم.یک روز بی خبر از او با اصرار شخصی به مهمانی رفتم، شب آن روز به وقت سخنرانی احساس سنگینی و محدودیت در مطلب و بیان کردم، گرچه مستمعین متوجه نبودند، ولی من در بیان مطالب به جان کندن افتاده بودم، دهاتی مهماندار دو سه بار از میان جمعیت با حالت خشمگین به من نظر کرد، در نگاه او این معنا را می‌خواندم که به من اعتراض داشت، پس از پایان مجلس به خانه بر گشتیم با لحنی تند به من گفت کاردبه شکم خورده امروز از خانه‌ی من جای دیگری رفتی، من از وضع سخنرانی تو این معنا را فهمیدم، تا این جایی حق رفتن جای دیگر نداری، و تا پایان عمر هم در غذای خود، و رفت و آمدت به خانه‌ی مردم دقت کن، که حلال نورانیت می‌آورد و حرام تاریکی ایجاد می‌نماید.(انصاریان، 1379، 318).یک بار دیگر به سخن عرشی و ملکوتی رسول خدا در زمینه‌ی نان و آداب بردن به خانه دقت کنید.وَاَن لا یَرزُقَهُ اِ لّاطَیِّباً. (یثربی، 1382، 220 )جز روزی پاک و حلال برای فرزندان به خانه نبرد.

داستانی از رزق حرام:
 

داستان پسر مرحوم شیخ فضل الله نوری (ره):
این قضیه مثال صریحی از تأثیر لقمه حرام است.وقتی از شیخ بزرگوار می‌پرسند شما که از مدافعان حریم اهل بیت(ع)هستید، پس چرا فرزند شما از مخالفان شما و دین و مذهب تشیع است؟ فرزندی که اقدام به دستگیری پدر و به دار آویختن او کرد و پای دار پدر کف زد و رقصید.
جواب می‌گوید: در دوران طفولیت او، مادرش بیمار شد و نتوانست به او شیر بدهد، لاجرم دایه‌ای برای او گرفتند و او را شیر می‌داد بعدها فهمیدم که آن دایه ناصبی بوده و از دشمنان حضرت علی (ع)، همان موقع من ترسیدم و انتظار چنین روزی را می‌کشیدم.ابن ملجم مرادی، قاتل ملعون حضرت علی (ع) هم شیر از یهودی ضد دین خورد و آنچنان قساوتی یافت که اشقی الأشقیاء شد.(انصاریان، 1379، 320)لذا به پدران توصیه می‌شود که: بدن خود را از هر شبهه‌ای پاک کنید سپس صاحب فرزند شوید که تربیت راحت‌تر است و بعد از آن هم مراقب عملی حلال و حرام و شبهات بوده تا مربی خوبی برای فرزندان خود باشید.
3.محیط:
مجموعه عوامل عادیِ بیرونی که انسان را در احاطه دارند واز ابتدای جلوه یافتنِ حیات آدمی تا زمان پایان یافتنِ زندگی این جهانی بر انسان تأثیر تربیتی می گذازند، محیط شمرده می‌شود.این عوامل متعدّد از زمان انعقاد نطفه تا زمان مرگ به صورت‌های گوناگون انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند و همگی به نحو اقتضا ونه علّت تامّه در تربیت آدمی مؤثرند. مهم‌ترین این عوامل عبارتند از: محیط خانه وخانواده، محیط رفاقت ومعاشرت، محیط مدرسه، محیط اجتماع، محیط جغرافیایی و طبیعی.

محیط خانه وخانواده:
 

محیط خانه وخانواده مهم‌ترین محیط تربیتی است که انسان را تحت تأثیر خود قرارمی دهدوبه ساماندهی شاکله تربیتی انسان می‌پردازد. این محیط به دلیل مناسبات و روابط عاطفی والگودهی وفرهنگ سازی در آن، پایدارترین تأثیرات عاطفی، روحی، اخلاقی ورفتاری را درساختار تربیتی انسان فراهم می‌کند. فضای خانه وخانواده، مناسبات انسانی در آن، ساختار محبّتی آن، اعتدال وعدم اعتدال در آن، فرهنگ خانوادگی، آرامش وعدم آرامش محیط خانه وخانواده، آسایش وعدم آسایش در آن، رفتارهای اعضای خانواده، نحوه مدیریت خانه، بهداشت خانواده، آموزش‌های درون خانوادگی، دیدگاه‌ها و رفتارهای تربیتی، باورها واعتقادات.... همه وهمه به شدّت فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، به ویژه آنکه دوران ارتباط‌های خانوادگی طولانی است و به خصوص در سال‌های اوّل زندگی فرد که دامنه این تأثیرات بسیار گسترده‌تر و نفوذشان بسیار بیشتر است.بنابراین نقش خانه وخانواده در تربیت آدمی در جهات مختلف ـ به نحو اقتضا ونه علّت تامّه ـ نقشی اساسی است و هر چه ساختار آن از سلامت و اعتدال و محبت و آرامشی بیشتر و بنیان‌هایی محکم‌تر بر خوردار باشد، شاکله ی تربیتی فرد نیز مطلوب‌تر خواهد بود. امیر مؤمنان علی (ع) در توصیف‌های خود درباره ی رسول خدا (ص) به این امر نیز توجّه داده وفرموده است: «حتَّی أَفضَت کَرَامَةُ اللهِ سُبحَانَهُ وَتَعَالَی إِلَی مُحَمَّدٍ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ ـ فَأخرَجَهُ مِن أَفضَلِ المَعَادِنِ مَنبِتاً، وَ أَعَزَّ الأَرُومَاتِ مَغرِسَا؛ مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی صَدَعَ مِنهَا أَنبِیَاءَهُ، وَانتَخَبَ مِنهَا أُمَنَاءَهُ. عِترَتُهُ خَیرُ العِتَرِ، وَ أسسرَتُهُ خشِرَ الأُسَرِ؛ وَ شَجَرَتُهُ خَیرُ الشَجَرِ. »تا آنکه تشریف بزرگواری از سوی خدای باری تعالی به محمّد (ص) رسید، واو را از بهترین خاندان و گرامی‌ترین دودمان بر کشید. از درختی که پیامبران خود را از آن جدا کرد، و امینانِ خویش را برگزید و....مردم سه دسته‌اند: دانایی که شناسای خداست، آموزنده‌ای که در راه رستگاری کوشاست، و فرومایگانی رونده به چپ وراست که در هم آمیزند، وپی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند. نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاه استواری شتافتند.انسان می‌تواند به سبب تربیتی فطری به کمالات انسانی دست یابد و یا به عکس، استعدادهای خود را در جهت کمال مطلق بپوشاند و به پایین‌ترین مراتب خود تنزّل نماید و از حقیقت وجود خویش بی بهره مانَد و از صورت وسیرتی حیوانی سر در آورَد و هر گونه شرّ وبدی را جلوه گر شود.به بیان امیر مؤمنان علی (ع):
«عَدَمُ الأَدَبِ سَبَبُ کُلِّ شَرٍّ.»فقدان ادب سبب هر شرّ وبدی است.بنابر این، روی کردن به تربیت صحیح، پرداختن به ضروری‌ترین امور انسان و جامعه‌ی انسانی است؛ و رسالت همه پیام آوران الهی رسالت تربیت انسان‌ها بوده است، و این که موانع تربیت فطری را از سر راه آدمیان بردارند وآنان را از اسارت بت وجاهلیت برهانند و غل وزنجیر را از دست وپای انسان‌ها بگشایند و بستر مناسب سیر آنان به سوی کمال مطلق را فراهم نمایند. به بیان امیر مؤمنان علی (ع): «وَاصطَفَی سُبحَانَهُ مِن وَلَدِهِ أَنبِیَاءَ أَخَذَ عَلَی الوَحیِ مِیثَاقَهُم، و عَلَی تَبلّیغِ الرِّسَالَةِ أَمَآنَتَهُم، لَمَّا بَدَّلَ أَکثَرُ خَلقِهِ عَهدَاللهِ إِلَیهِم فَجَهِلُوا حَقَّهُ، وَاتَّخَذُوا الأَندَادَ مَعَهُ، وَ اجتَالَتهُمُ الشَّیَاطِینُ عَن مَعرِفَتِهِ، وَاقتَطَعَتهُم عَن عِبَادَتِهِ. فَبَعَثَ فِیهِم رُسُلَهُ، وَاتَرَ إِلَیهِم أَنبِیَاءَهُ، لِیَستَادُوهُم مِیثَاقَ فِطرَتِه ِ، وَیُذَکِّرُوهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ، وَ یَحتَجُّوا عَلَیهِم بِالتَّبلِیغِ، وَ یُثِیرُوا لَهُم دَفَائِنَ العُقُولِ، وَ یُرُوهُم آیَاتِ المُقَدَّرَةِ. »
خدای سبحان از فرزندان آدم (ع)پیامبرانی برگزید، وهر یک به زبان وحی پیمان او را شنید، که امانت او نگاه دارد و حُکم خدا را به دیگران برساند، و این هنگامی بود که بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومارِ عهد در نَوَردیدند، حق او را نشناختند و برابر او خدایانی ساختند. شیطان‌ها آنان را از خداشناسی به گمراهی کشیدند، و پیوندشان را با پرستش خدا بریدند.پس هر چند گاه پیامبرانی فرستاد به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حقّ میثاق فطرت بگزارند، و نعمتِ فراموش کرده را به یاد آرند. با حجّت وتبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیت‌های خدا چشم دوزند.رسالت پیامبر اکرم (ص) نیز چنین بوده وتمام تلاش آن حضرت تلاشی تربیتی بوده است؛ و قرآن کریم، آخرین کتاب الهی، کتاب تربیت انسان در جهت کمال مطلق است. به بیان نمونه‌ی اعلای تربیت نبوی، علی (ع): «فَبَعَثَ اللهِ مُحَمَّدٍ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ ـ به الحق لِیُخرِجَ عِبَادَهُ مِن عِبَادَةِ الأَوثَانِ إۀَی عِبَادَتِهِ، وَمِن يَاعَةِ الشَّیطَانِ إلَی طَاعَتِهِ، به قرآن قَد بَیَّنَهُ وَأَحکَمَهُ، لِیَعلَمُ العِبَادُ رَبَّهُم إَذ جَهِلُوهُ، وَلِیُقِرَّوا بِهِ بَعدَ أِذ جَحَدُوا، وَلِیُثبِتُوهُ بَعدَ إِذ أَنکَرُوهُ.»پس خدا، محمّد (ص) را به راستی بر انگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان بر آرد، و به عبادت او وادارد، و از پیروی شیطان برهاند، و به اطاعت خدا کشاند؛ با قرآنی که معنی آن را آشکار نمود، واساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند ـ بزرگی ـ پروردگار خود را که دانای آن...

آداب وپاداش فرزند داری:
 

دستورات اسلام در مورد تربیت فرزندان و محبت واحسان به آنان فراوان است.می‌توان گفت که هیچ آیین ومکتبی این اندازه در مسأله‌ی تربیت فرزندان واحسان به آنان سفارش نکرده است و اگر هیچ دلیلی برای اثبات حقانیت اسلام نباشد همین دستورات حقوقی وتربیتی وعاطفی و حقوق متقابلی که بین پدر ومادر و فرزندان وزن وشوهر وخویشان وبرادران دینی قرار داده است دلیلی روشن برای حقانیت آن خواهد بود.البته اسلام به دلیل این که کامل‌ترین ادیان و آخرین آیین آسمانی است و پیامبر آن حضرت محمد بن عبدالله (ص) خاتم پیامبران است، در تمام ابعاد وزمینه های حقوقی فقهی وسیاسی و اخلاقی و....کامل‌ترین وجامع ترین مقررات را داراست و مقررات آن هرگز کهنه و مندرس نمی‌شوند و باید به کسانی که احیاناً از روی نادانی و دوری از معارف اسلامی گمان می‌کنند که علم روز وپیشرفت صنعت و تکنولوژی با اسلام سازگار نیست و می‌گویند اسلام برای مردم جاهلی و اعراب آن زمان خوب بوده است و الآن با این همه پیشرفت قابل پیاده شدن نیست باید گفت که شما اسلام را نشناخته ودر ک نکرده اید و گرنه چنین سخنان کفر آمیزی را به زبان جاری نمی‌کردید وهر چیز تازه‌ای را حق نمی‌پنداشتید و همانند ماهی که چون داخل آب است و قدر آب را نمی‌داند شما نیز قدر اسلام را نمی‌دانید.اینک به گوشه‌ای از دستورات تربیتی و حقوقی بین پدر و مادر و فرزندان که از زبان مبارک معصومین (ع) صادر شده است توجه کنیم: علامه مجلسی، در کتاب بحار از کتاب مکارم الاخلاق، از رسول خدا (ص) نقل نموده که فرمود: «بچه‌ها را دوست بدارید و به آنان ترحم کنید و چون به آنان وعده‌ای می‌دهید به آنان وفا نمایید؛ چرا که آنان جز شما را رازق خود نمی‌دانند.» در همان کتاب، از آن حضرت نقل شده که چون مردی را دیدند که دو فرزند داشت و یکی از آنان را می‌بوسید و دیگری را رها می‌کرد، به او فرمود: «برای چه بین آنان فرق می‌گذاری؟» و فرمود: «بین فرزندان خود به عدالت عمل کنید؛ چنان که دوست می‌دارید آنان در محبت و احسان بین شما به عدالت عمل کنند.»

صلاحیت خانواده:
 

هر خانواده‌ای در امر اصلاح و باز سازی کودکان موفق نیست، خانواده‌ای موفق است که بتواند محیطی آرام و با ثبات برای کودک بسازد.کانون خانوادگی کانون صلح و صفا، خیر خواهی و همکاری باشد، علائق کودک در آن مورد توجه قرار گیرد، بی تفاوتی در برابر خواسته‌ها ورفتار کودکان نباشد.خانواده‌ای برای تربیت وبازسازی کودکان صلاحیت دارد که نیروها وامکانات خود را در را ه احیای فضائل فطری کودک مورد استفاده قرار دهد، در بین دو همسر نفاق واختلاف نباشد، هوس‌های شخصی بر کانون حکومت نکند بی اعتمادی در آن جای پایی نداشته باشد.
خانواده‌ای برای اصلاح کودک صالح است که والدین در آن آینده نگر باشند، از روی دلسوزی وبصیرت مسائل مربوط به سازندگی و پرورش کودک را زیر نظر قرار دهند، در آن حسن خلق مطرح باشد، فریاد و عصبانیت برای اعلام حق نباشد.وبالاخره خانواده‌ای در امر سازندگی کودک موفق است که محیطش آموزنده باشد، افراد محیطش از لحاظ رفتار الگو باشند، در خانواده درس اخلاق وفضیلت باشد، پدر یا مادر و حتی دیگر اعضای خانواده گرد انحراف نگردند، همه اقدامات و تلاش‌ها بر اساس ضوابط مکتب مورد قبول باشد.

نقش مادر در تربیت:
 

در اصلاح ناسازگاری‌های کودکان هم پدر و هم مادر باید انجام وظیفه کنند ولی واقعیت این است که نقش مادر در این زمینه قوی‌تر از پدر است. زیرا اوست که به کودک مهر می‌ورزد، جنبه‌ی مهر طلبی او را سرشارو لبریز می‌سازد، اوست که از کودک رنجیده و نگران دلجویی می‌کند، و او قوت قلب می‌دهد، از او عقده تکانی می‌نماید.مادر می‌تواند نقش رهبری و هدایت طفل را بر عهده گیرد واو را به سوی هدف‌های مطلوب سوق دهد، زیرا ملاحظات فیما بین او و کودک بسیار است و کودک مادر خود را بیشتر بدهکار می‌داند. و نیز مادر سرچشمه‌ی آسایش و محبت کودک است. طفل در دامن او بزرگ شده، با او مأنوس و آشناست.و خلاصه آنکه بر اساس طرز فکر اسلام اگر قصدی برای اصلاح و سازندگی کودک باشد چاره‌ای نیست جز این که مادران در کانون خانواده حضور داشته و شخصاًامر سرپرستی و پرورش آن‌ها را عهده دار شوند این مسأله امری است که مورد تأئید دانش روز و صاحبان فکر و فلسفه نیز می‌باشد.مهم‌ترین و حساس‌ترین وظیفه‌ی بانوان پرورش و تربیت فرزند است.در این به اره پدر ومادرهر دو مسئولیت دارند، ولی سنگینی این کار معمولاً بر دوش مادران است؛ زیرا آن‌ها هستند که می‌توانند همواره از کودکان مراقبت و محافظت نمایند. اگر مادران به وظیفه‌ی سنگین و مقدس مادری آشنا باشند و با برنامه‌ی صحیح، نو نهالان اجتماع را پرورش دهند، می‌توانند اوضاع عمومی یک اجتماع بلکه جهان را به طور کلی دگرگون سازند. بنابراین ترقی و تنزل، پیشرفت و عقب ماندگی اجتماع در دست بانوان و به اختیار آن‌هاست.از این روست که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله)می‌فرماید: بهشت زیر پای مادران است. کودکانی که هم اکنون در محیط کوچک خانه پرورش می‌یابند، مردان و زنان آینده‌ی اجتماع خواهند بود.هر درسی را که امروز در محیط خانه و در دامن پدر و مادر فرا گیرند، فردا در اجتماع به مرحله‌ی عمل خواهند گذاشت. اگر خانواده‌ها اصلاح گردند، اجتماع نیز حتماً اصلاح خواهد شد، چون افراد اجتماع را همین خانواده‌ها تشکیل می‌دهند. اگر کودکان امروز، تندخو، ستیزه‌گر، متجاوز، چاپلوس، دروغگو، بداخلاق، کوتاه‌فکر، بی‌اراده، توسری‌خور، زورشنو، ترسو، خجول، نادان، خودخواه، پول‌پرست و لاابالی پرورش یابند، جامعه‌ی بزرگ فردا نیز به همین صفات و اخلاق زشت گرفتار خواهد شد. اگر امروز توسری‌خور شما بودند، فردا توسری‌خور ستمگران خواهند شد.اگر امروز با تملق و چاپلوسی از شما چیزی گرفتند، فردا در مقابل زورگویان نیز چاپلوسی خواهند کرد.و بالعکس اگر کودکان امروز درستکار، شجاع، بلندهمت، خوش‌اخلاق، خیرخواه، بردبار، رازدار، باایمان، زورنشنو، غیرمتجاوز، عدالت‌خواه، بزرگ‌نفس، حقگو، امانت‌دار، دانا، روشن‌فکر، راست‌گو وصریح‌اللهجه تربیت شوند، فردا هم همین صفات عالی را به صورت کامل‌تری ظاهرخواهند ساخت. بنابراین، پدران ومادران و بالأ خص مادران درقبال فرزندان خویش و اجتماع، بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین مسئولیت را خواهند داشت. اگر مطابق نقشه‌ی صحیح و برنامه‌ی دقیق تربیتی، در تربیت کودکان خویش اقدام نمایند بزرگ‌ترین خدمت را نسبت به اجتماع آینده خواهند نمود.و اگر در انجام این وظیفه‌ی بزرگ سهل انگاری کنند، در قیامت مسئول خواهند بود.امام سجاد (ع) در این به اره می‌فرماید: حق فرزند بر تو این است که بدانی او از تو باشد. بد باشد یا خوب، با تو نسبت دارد.در قبال پرورش وتأدیب او وراهنمایی اش به سوی خداوکمک کردنش به فرمانبرداری مسؤلیت داری.رفتارت با او رفتار کسی باشد که یقین دارد در مقابل احسان کردن به او پاداش نیک خواهد داشت و در برابر بد رفتاری کیفر بد خواهد دید. (یثربی، 1382، ص77)در اینجا باید یادآور شویم که چنان نیست که هر بانویی از شغل مادری و تربیت صحیح، آگاهی کامل داشته باشد، بلکه باید رموز آن را فرا گرفت؛ امّا متأسفانه در این اوراق کوتاه نمی‌توان وارد فن تربیت شد و مباحث دقیق آن را مورد تجزیه وتحلیل قرار داد. آن خود بحث دقیق ودامنه داری است که به کتاب جداگانه‌ای نیازمند است. خوش بختانه کتاب‌های فراوانی در این به اره تألیف شده که در اختیار خوانندگان قرار دارد. بانوان گرامی اگر باهوش وعلاقه مند باشند، می‌توانند علاوه بر تربیت فرزندان، خدمات علمی ارزنده‌ای نیز انجام دهند. با به کار بستن دستورهای تربیتی وملاحظه ی آثار ونتایج آن‌ها به زودی در فن تربیت، تخصص پیدا خواهند کرد. خداوند به ملکی از ملائکه دستور می‌دهد: پدرو مادر او را بیاورید پس آنان وارد بهشت می‌شوند وسپس خداوند به او می‌فرماید: «این از فضل ورحمت من می‌باشد بر تو.»و رسول خدا (ص)فرمود: چه مانع است مؤمن را که همسری بگیرد با امید آن که خداوند به او فرزندی بدهدوزمین را با گفتن لااله الاالله سنگین کند.و فرمود هیچ بنایی در اسلام نزد خداو.ند محبوب‌تر از ازدواج نیست.

ارزش زن وفرزندان شایسته:
 

تردیدی نیست که فرزندان صالح و شایسته از باقیات وصالحات هستند. از معصومین (ع) روایت شده است که دفتر اعمال انسان با مردن او بسته می‌شود جز از چند راه: صدقه جاریه، وفرزند صالح، و دانشی که تعلیم شود وآثار آن بعد از مرگ باقی بماند /وفرموده اند: فرزند صالح ثمره ومیوه ی زندگی انسان است و همسر صالح نیز از نعمت‌های بزرگ خداوند است وچون خداوند نظر لطفی به بنده‌ی خود کند همسر مؤمن وشایسته ای به او می‌دهد که چون به او می‌نگرد شاد می‌شود وچون از او غایب می‌گردد او امانت شوهر خود (یعنی مال شوهر وعفت خودش) را حفظ می‌نماید. و در بعضی از روایات آمده است که همسر خوب وصالح از عمال وکارپردازان الهی است.» از سویی، در آیات قرآن و سخنان معصومین (ع) سفارش شده که از شر فرزندان و همسران ناشایست در هراس و حذر باشید وبترسید که آنان شما رااز یاد خدا غافل نکنند.خداوند در قرآن می‌فرماید: «بعضی از همسران وفرزندان شما دشمنان شمایند پس باید از آنان حذر کنید.»ویا می‌فرماید: «اموال وفرزندان شما وسیله فتنه وآزمایش شمایند و پاداش بزرگ خداوند برای کسانی است که خشنودی خدا را بر آنان مقدم بدارند.»یاد آوری این نکته نیز ضرورت دارد که بسیاری از مردم از معنای صحیح تربیت غافلند وبین تعلیم وتربیت فرق نمی‌گذارند. تربیت را نیز یک نوع تعلیم می‌پندارند. خیال می‌کنند با یاد دادن یک سلسله مفاهیم سودمند دینی یا تربیتی وبه وسیله پند واندرزهای حکما وشعرا ونقل سرگذشت مردان نیک، می‌توان کودک را کاملاً تحت تأثیر قرار داد ومطابق میل خود تربیت نمود؛ مثلاً گمان می‌کنند اگر آیات وروایات مربوط به مذمت دروغگویی را به اطفال بیاموزند و وادارشان کنند که چند حدیث وداستان درباره فضیلت راستگویی حفظ کنند، و حتی در حضور مردم بخوانند و جایزه بگیرند، راستگو تربیت خواهند شد. در صورتی که در خصوص تربیت به این مقدار نمی‌توان اکتفا کرد. البته حفظ کردن آیه، حدیث وداستانهای آموزنده بی اثر نیست، ولی آثاری را که از تربیت انتظار داریم نباید از این قبیل برنامه‌های صوری انتظار داشته باشیم. اگر در صدد تربیت صحیح و کامل هستیم، باید کودک را در شرایط و اوضاع خاصی قرار دهیم و محیط صالح ومناسبی را برایش به وجود آوریم تا طبعاً راستگو، صالح و درستکار پرورش یابد. محیط نشو ونما وپرورش کودک اگر محیط راستی، درستی، امانت‌داری، ایمان، پاکیزگی، انظباط، شجاعت، خیرخواهی، مهر، وفا، صمیمیت، عدالت، کار و کوشش، عفت، آزادی، بلند همتی، غیرت و فداکاری باشد، کودک نیز با همین صفات خو گرفته و تربیت می‌شود. همچنین اگر کودک در محیط خیانت، نادرستی، دروغ، حیله‌بازی، چاپلوسی، کثافت، تعدی وتجاوز، عدم رعایت حقوق، استبداد، بغض وکینه‌توزی، ستیزه‌گری، لج بازی، کوتاه فکری، نفاق و دورویی پرورش یافت، خواه ناخواه بدین صفات زشت خو گرفته و فاسد وبد عمل تربیت خواهد شد. در این صورت گرچه پند واندرزهای دینی و ادبی را از حفظ می‌خواند، ولی این‌ها در وجودش تأثیری نخواهد کرد. صدها آیه، روایت، شعر وداستان به مقدار یک عمل آموزنده تأثیر نخواهد داشت ـ دوصد گفته چون نیم کردار نیست.پدر ومادر دروغگو نمی‌توانند به وسیله آیه وحدیث کودک را راستگو تربیت نمایند. پدر ومادر کثیف و بی انضباط با عمل خودشان بچه را کثیف وبی انظباط بار می‌آورند.
نتیجه:
خانواده‌ای که در طریق اصلاح و باز سازی کودکان است باید به نکاتی توجه کند که اهمّ آن‌ها بدین قرار است:
1)اصلاح خود: ما چگونه می‌توانیم به اصلاح کودک موفق باشیم در حالی که خود را اصلاح نکرده وبر اهواء ورفتارهای خود مسلط نیستیم آن پرورشکاری که می‌خواهد دیگران را بسازد خود باید ساخته شده باشد واین امر در گرو یافتن شهامت برای شناخت خود وسپس سازندگی در خود است.
2) کسب آگاهی: بدون آگاهی از راه ورسم تربیت نمی‌توان به سازندگی و پرورش دیگران پرداخت.آن‌ها که طالب اصلاح کودک خویشند برای باز سازی فرزندان خود فکری کنند، نقشه‌ای بکشند، طرحی تهیه کنند، ببینند چرا او چنین شده و چگونه می‌تواند از این مخمصه‌ها نجات پیدا کند.
3)پذیرش طفل: از مسائل مهم در باز سازی کودکان یکی این است که طفل را به همان گونه‌ای که هست بپذیریم، زشت یا زیبا، پسر یا دختر. درست است که ناسازگاری‌های او روح مارا معذب می‌سازد ولی باید به این امر فکر کرد که اگر وضع به همین گونه ادامه پیدا کند چه خواهد شد.آیا باید او را به خود واگذاشت یا باید به اصلاحش پرداخت ؟
خانواده باید به گونه‌ای باشد که فرزندانمان به راحتی بتوانند روی علاقه و توجه والدین حساب کنند، بدانند که مورد علاقه و احترام والدینند، پدر ومادر اورا دوست دارند و حتی اگر امر ونهی یا تنبیهی صورت بگیرد باز هم به خاطر خیر ومصلحت اوست.
4)وقت گذاری برای او: آن کس که می‌خواهد فرزندش نیکو ساخته شود باید همیشه در صحنه تربیت حاضر باشد، چه پدر، چه مادر.این هشداری است به والدین که می‌گوییم اگر امروز به آن‌ها نرسیم امکان رسیدگی به طفل در فردا دیر خواهد بود.
5)جلب نظر او: در اصلاح کودک رعایت این مسئله ضروری است که والدین باید نظر و اطمینان کودکان را به خود جلب کنند تا تصمیماتشان درباره طفل مؤثر باشد.چه نیکوست که کودک در یافت کند که والدین خواهان خیر وسعادت او هستند وآن چه که انجام می‌دهند به خاطر آسایش و خیر اوست.
6) صبر وتحمل: هر چه خویشتن داری و کنترل خود را بیشتر کنیم در امر تربیت و باز سازی ودر نتیجه در اصلاح و به کمال رساندن طفل موفق‌تر خواهیم بود وموجبات رشد وتکامل او فراهم‌تر خواهد شد.وجود اقتدار برای والدین امری ضروری است ولی در عین حال مسئله‌ی متانت و آرامش، برد باری و ثبات توأم با اعتماد هم امری ضروری است.مسائل کودکان را با صبر وحوصله، به حسن تفاهم، وبا نشان دادن حمایت خود از کودکان می‌توان حل کرد.با اعمال زور وقدرت، بااوقات تلخی، با داد وفریاد نمی‌توان به راه حلی دست یافت ماحتی در موارد بسیاری نیازمند مذاکره و مشاوره درباره ی کودک و بیدار کردن وجدان خفته او هستیم.
7) همکاری با مدرسه: والدینی که قصد سازندگی و اصلاح کودک را دارند ضروری است از همه صاحب نظران، از تمام افرادی که دارای تجربه وسابقه اند کمک بگیرند.در کار تربیتی خود باید روش مشورتی را در پیش گیرند، از معلم و مدیر مدرسه، از ناظم و مسئول تربیتی آن که صاحب نظر و آگاه به مسائل فرزندان اجتماع هستند درخواست کمک کنند.چه بسیار از مسائل ودشواری ها که از طریق مدرسه و معلم قابل حل است و چه بسیار دیگر که از طریق والدین به خصوص مادران. مادران سهم بیشتری را در همکاری با مدرسه و دادن اطلاعات لازم به آن‌ها و همچنین اخذ اطلاعات درباره کودکان می‌توانند واجد باشند. وبالاخره مادامی که این دو کانون دست به دست هم داده و برای سازندگی طفل اقدام می‌کنند امیدهای بسیاری درباره ی بازسازی کودکان می‌توان داشت.اگر خانواده‌ای این چنین نبود و یا کودک نا سازگار از وجود پدر، مادر ویا هر دومحروم شد برای بازسازی او چه راهی رادر پیش گرفت. ویا گاهی ممکن است پدر ومادر دائماً در حال اختلاف و درگیری باشند و نتوانند برای اصلاح طفل قدمی بردارند.در چنین صورتی چه باید کرد و تکلیف چیست؟ به نظر می‌رسد که در چنین موارد نزدیک‌ترین فرد به کودک از پدر بزرگ ومادر بزرگ عمه یا خاله، عمو یا دایی باید عهده دار بازسازی او شوند.البته ما اعتراف داریم که جابجایی کودک از لحاظ تربیت خطاست.

پي نوشت ها :
 

1.رساله الحقوق امام سجاد(ع)، ج2، ص225، آیت الله یثربی
2.همان
3.همان
4.همان
5.همان

فهرست منابع:
1.قرآن مجید
2.سیری در رساله حقوق امام سجاد (ع)، سلسله گفتارهای آیت الله یثربی، 1382، انتشارات فرهنگ آفتاب
3.فرید، مرتضی، الحدیث، روایات تربیتی، 1364، نشرفرهنگ اسلامی
4.حسینی بهارانچی، سید محمد، آیین همسرداری وآداب زندگی در اسلام، 1380، بوستان کتاب
5.ن – مه آبادی، خانواده موفق، 1386، انتشارات کریمه اهل بیت (ع)
6.بصیرت، رضا، مؤسسه پژوهش‌های دینی امام امیرالمؤمنین (ع)، گلی خوشبو از جانب خداوند، 1388، شهاب الدین
7.دلشاد تهرانی، مصطفی، ماه مهر پرور: تربیت در نهج البلاغه، 1379، انتشارات دریا
8.مهدوی، مجید، بهترین روش در تربیت کودک، 1382، انتشارات انتظار سبز
9.کاظمی، محسن، چگونه فرزند نابغه داشته باشیم، 1386، انتشاراتمیم
10. قايمی، دکتر علی، تربیت وبازسازی کودکان، 1360، دارالتبلیغ اسلامی
11. انصاریان، حسین، نظام خانواده در اسلام، 1379، انتشاراتم ابیها
12. امینی، ابراهیم، همسرداری، 1388، بوستان قم



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.