اوتانازي (قتل ترحّمي) از ديدگاه اسلام (3)

از منظر اخلاق، كمال و سعادت انسان ها در گرو رفتار و انديشه و عمل دنيايي است. به تعبير ديگر، ملاك سعادت و شقاوت انسان، لذّت و رنج ابدي اوست كه آن هم محصول و ثمره ي زندگي دنيايي خواهد بود؛ يعني سعادت يا شقاوت ابدي و اخروي انسان در گرو اعمال اوست و هر كاري را كه در اين جا انجام دهد و در آن جا خواهد ديد.
دوشنبه، 26 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اوتانازي (قتل ترحّمي) از ديدگاه اسلام (3)

اوتانازي (قتل ترحّمي) از ديدگاه اسلام (3)
اوتانازي (قتل ترحّمي) از ديدگاه اسلام (3)


 

نويسنده:احمدرضا بسيج(1)




 

نگاه اخلاقي به اوتانازي
 

از منظر اخلاق، كمال و سعادت انسان ها در گرو رفتار و انديشه و عمل دنيايي است. به تعبير ديگر، ملاك سعادت و شقاوت انسان، لذّت و رنج ابدي اوست كه آن هم محصول و ثمره ي زندگي دنيايي خواهد بود؛ يعني سعادت يا شقاوت ابدي و اخروي انسان در گرو اعمال اوست و هر كاري را كه در اين جا انجام دهد و در آن جا خواهد ديد.
اسلام، به انسان هشدار مي دهد كه زندگي وي منحصر به زندگي دنيا و لذايذ و رنج هاي دنيوي نيست، بلكه يك زندگي ابدي همراه با لذايذ و رنج هاي مناسب دارد كه بايد در اين مقايسه و ارزيابي، مورد توجّه قرار گيرد.در غير اين صورت، به فرض اين كه زندگي دنيوي انسان همه اش هم لذّت باشد، ولي در پشت سر آن، عذاب دامنگيرش شود، اين گونه زندگي ارزشي ندارد و انسان در آن سعادتمند نخواهد بود.(2)
از سوي ديگر، اگر زندگي انسان همه اش درد و رنج باشد، ولي پشت سر آن، لذّت و نعمت بي انتها دستگيرش شود، اين گونه زندگي از ارزش واقعي برخوردار بوده و درد و رنج موقّت آن قابل قبول مي نمايد.
به قول مولوي:
زندگي در مردن و در محنت است
آب حيوان در درون ظلمت است(3)
تعبير قرآن اين است كه بعد از سختي، آساني و آسايش است. زندگي پر درد و رنج انسان مي تواند در صورتي كه توأم با جزع و فزع و ناسپاسي و خودكشي نباشد، نتيجه اي شيرين و لذّت بخش به دنبال داشته باشد؛ همان گونه كه مي تواند نتيجه اي تلخ تر و درد آورتر را نتيجه بدهد.
بنابراين، خودكشي يا درخواست قتل خود از طرف ديگران، امري ناستوده و خلاف دين و حقيقت زندگي و فلسفه ي حيات است. همين طور كمك كردن به او از سوي ديگران قبيح و نارواست.
در قرآن مي خوانيم:
(وَ مَا كانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِناً )(4)
«هيچ مؤمني نبايد مؤمن ديگري را به قتل رساند.»
و مي فرمايد:
(وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ )(5)
«هيچ كس را كه خدا جان و خون او را محترم داشته است، نكشيد، مگر به حق.»
در جاي ديگر، قتل يك انسان را برابر با قتل همه ي انسان ها و احياي او را مساوي با احياي همه ي انسان ها بر مي شمارد:
(أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَيرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الاَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِك فى الاَرْضِ لَمُسرِفُونَ)(6)
«هر كسي كه ديگري را جز به خاطر قصاص يا مجازات فسادي در زمين بكشد، مثل آن است كه همه ي مردم را كشته باشد، و هر كس كه كسي را زنده بدارد گويا همه ي مردم را زنده نموده است. همانا پيامبران ما با نشانه هاي روشن به سوي آنان آمدند و آن گاه بسياري از اين ها در زمين اسراف كار هستند.»
در آيه ي شريفه ي فوق كشتن يك فرد برابر با كشتن همه ي انسان ها و زنده كردن يك فرد مساوي با زنده نمودن همه ي انسان ها به حساب آمده است.
علّامه طباطبايي در تفسير گران سنگ الميزان پيرامون آيه ي فوق مي نويسد:
«اشخاصِ بشري، افراد يك نوع و اجزاء يك حقيقت بوده، همان انسانيّتي كه در عدّه ي زيادي است در يك نفر هم هست و همان كه در يك نفر هست در همه هم هست. خداوند با آفرينش اين افراد و تكثير اين نسل، خواسته اين موجود كه استعداد زندگي زيادي ندارد، باقي مانده و اين بقائش ادامه يافته، پسينيان جانشين پيشينيان گشته، خداوند در زمين پرسش تو عبادت شود. بنابراين، از بين بردن فردي با قتل، افساد در آفرينش و باطل كردن هدف الهي در انسانيّت است كه بقائش با تكثير افراد و طريق جانشيني يكي از ديگري است.»
علّامه طباطبايي مي افزايد:
«آيه ي فوق كنايه از اين است كه مردم همه داراي يك حقيقت انساني بوده، يك نفر و يا همه در آن حقيقت مساويند. هر كه به انسانيّتي كه در يك فرد هست، سوء قصدي كند، در واقع، به انسانيّتي كه در همه است سوء قصد نموده است. همچون آبي كه ميان ظرف هاي زيادي پخش كنيم؛ هر كه از يكي از آن ظرف ها آب بخورد گويا همه را آشاميده است. بنابراين، آيه كنايه اي به صورت تشبيه است.
بنابراين، يك فرد انسان از نظر آن حقيقتي كه با خود دارد و مردن و زنده شدن هم مربوط به آن حقيقت است با تمام افراد فرقي نداشته و همان حقيقتي را كه تمام افراد با خود دارند، آن فرد هم دارد و لازمه ي اين معني اين است كه قتل يك نفر هم چون قتل نوع بشر باشد، و بر عكس، زنده داشتن يك نفر همچون احياي تمام مردم باشد.»(7)
بديهي است كمك كردن به فردي كه در اثر بيماري يا حادثه زندگي اش در معرض خطر قرار گرفته است، مي تواند در مفهوم زنده كردن انسان جاي گيرد و پاداش آن را نصيب هر كس نمايد كه از هر رشته و يا هر مقامي از پزشك گرفته تا پرستار و ديگر عوامل، دخيل در درمان است. در مقابل، هر گاه تلاشي در جهت گرفتن جان كسي و به مخاطره انداختن زندگي يك فرد صورت گيرد، عنوان قاتل جان را به عامل داده و بايستي منتظر مجازات دنيوي و اخروي آن باشد.
وظيفه ي اساسي پزشك، بازگرداندن سلامت بيماران بر مبناي علم و آگاهي و تجربه و تخصّص و صداقت در نيّت و عمل است. پزشك و در كل كادر پزشكي، با توجّه به وظيفه ي تعريف شده، باد بيشترين حس مسؤوليّت را در باب سلامتي و زنده ماندن بيمار داشته باشند. از اين رو، بايد رابطه ي آنها با بيمار بر اساس علم، اعتماد، احساس مسؤوليّت، رضايت وجدان و تلاش و اقدام همه جانبه و صحيح و مشروع براي بهبودي او باشد.
در اين ميان، هيچ بعيد نيست بيماراني به دليل پيشرفته بودن بيماري و شدت اختلالات عضوي و يا نبود امكانات لازم و مانند آن، علي رغم اقدامات و تلاش هاي پزشكي، بميرند. در اين صورت، پزشك و ديگر عوامل ضامن نبوده و تقسيري متوجّه آنها نيست.
ليكن شكي نيست كه اگر مردن بيمار در اثر بي توجّهي و بي مبالاتي يا فوت وقت يا بي دقّتي و سرسري گرفتن درمان يا تجويز و درمان نادرست باشد، او در مرگ بيمار ضامن است، چه رسد به اين كه عمداً او را بميراند.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«مَن تطَبَّبَ وَ لَمْ يُعلَم مِنهُ طِبُّ قَبلَ ذلك، فَهُو ضامِن.»(8)
«هر كس بدون تخصّص به كار طبابت دست زند، ضامن است.»
و فرمود:
«مَن تَطبّبَ وَ لَم ْ يَكُنْ بالطَّبّ معروفاً، فَأصابَ نفساً فَما دونَها، فَهُوَ ضامِنٌ.»
«هر كس در حالي كه به طبابت شناخته شده نيست، عهده دار آن گردد و موجب فوت كسي يا صدمه اي كمتر از آن شود، ضامن است.»

سخن نهايي
 

اوتانازي يا يوتانازي، طبق تعريف، به معني كوتاه كردن مدّت درد و رنج بيمار درمان ناپذير است كه تا زمان مداواي شخص بيمار، دانش پزشكي اميدي به مداواي او ندارد. مرگ آرام بخش يا بيمار كشي ترحمي، يا «به مرگي» اصطلاحات ديگر اين نوع مرگ است.
اوتانازي در همه ي اشكال آن، اعم از فعّال، غير فعّال و غير مستقيم و نيز داوطلبانه و غير داوطلبانه، از نظر دين مبين اسلام و جهان بيني الهي حرام است.
اوتانازي در حالت داوطلبانه خودكشي است و در حالت غير داوطلبانه ديگر كشي و در هر دو حالت جرم بوده و مستوجب عقاب است.
از منظر اسلام، بيمار اگر دين دار و مؤمن باشد، تحمّل درد و رنج و صبر و بردباري در برابر آن، موجب بخشش گناهان و تزكيه ي نفس و تخفيف مجازات يا افزايش درجات و رسيدن به ثواب هاي بيشتري اخروي مي شود و اگر غير مؤمن باشد چه بسا درد و رنج موجب گردد از رفتار و زندگي گذشته ي خود پشيمان شده و توبه كند و با حال ايمان از دنيا برود.
در احاديث از معصومين (عليهم السلام )رسيده است كه «هيچ مرد و زن مؤمن يا مرد و زن مسلماني بيمار نمي شود، مگر اين كه خداوند به سبب آن بيماري گناه او را پاك مي كند؛ آن چنان كه آتش، ناخالصي آهن و نقره را مي زدايد.» و «در حال بيماري، گناهان شخص بيمار همچون برگ درخت مي ريزد.»(9)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
«عَجِبتُ للمؤمنِ و جَزَعِهِ مِن السُقم و لو علِم ما له في السُقم لَأحَبَّ أن لا يزالُ سقيما حَتّي يَلقي لله عزّوجلّ.»(10)
«از مؤمن و بيتابي او از بيماري تعجب مي كنم. اگر مي دانست كه چه ثوابي در بيماري هست، بي گمان دوست داشت پيوسته بيمار باشد تا آن گاه كه پروردگار عزّوجل خود را ديدار كند.»
همچنين مي فرمايد:
«خداوند به ملائكه مي فرمايد براي بندگان من تا زماني كه بيمار هستند، همان خير و ثوابي را بنويسيد كه در زمان سلامتي اش شب و روز انجام مي داده است؛ زيرا بر من است كه وقتي سلامتي را از او باز مي گيرم، اجر كاري را كه در زمان تندرستي اش مي كرده است برايش بنويسم.»
و مي فرمايد:
«بنده هر گاه در عبادت باشد و آن گاه بيمار شود به فرشته ي موكّل او گفته مي شود، همانند عملي را كه در هنگام سلامتي اش انجام مي داد، برايش بنويس تا آن كه سلامتي اش را باز يابد يا بميرد.»
همين مفهوم را امام كاظم (عليه السلام) در حديثي بيان فرمود:
«هر گاه مؤمن بيمار شود، خداي عزّوجلّ به فرشته ي دست چپ او وحي مي فرمايد كه براي بنده ام، تا زماني كه در زندان و بند من است، گناهي منويس و به فرشته ي دست راست او وحي مي فرمايد كه همان حسناتي را كه در زمان سلامتي بنده ام مي نوشتي، برايش بنويس.»(11)
اين مطلب آن قدر مهم است كه نه تنها براي خود بيمار منافع كثير دارد، بلكه پرستاران و عيادت كنندگان او نيز در اين بهره و ثمره سهيم اند.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«عيادت كننده از بيمار، در رحمت خدا غوطه ور مي شود و در نخلستان بهشت ميوه مي چيند.»
و امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«هر كس به عيادت بيماري برود، هفتاد هزار فرشته او را مشايعت مي كنند و برايش آمرزش مي طلبند تا آن گاه كه به منزل خود برگردد.»(12)
با اين حال، آيا پزشك يا ديگران حق دارند بيمار را از اين فيض و بهره ي عظيم محروم كنند؟ و در اين صورت، آيا مرتكب گناه و جرم نشده اند؟
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)فرمود:
«از ما نيست كسي كه به مسلماني غش روا دارد يا به او زيان رساند يا به او نيرنگ زند.»(13)
اين استدلال كه «در اوتانازي هدفمان اين است كه به بيمار كمك كنيم تا از درد و رنج راحت شود» استدلال تمامي نيست؛ چرا كه اوّلاً، همان گونه كه بيان شد، درد و رنج، هم براي او و هم براي ديگراني كه مرتبط با بيمار هستند، اجر و پاداش دارد؛ و ثانياً، زندگي و درد و رنج يا راحتي انسان ها، فقط در محدوده ي دنياي مادّي خلاصه و محدود نمي شود.
آيا راحت كردن بيمار از درد و رنج در اين دنيا، تضميني براي راحتي او در قيامت نيز به دنبال دارد؟
آيا كسي در جهان يافت مي شود كه بتواند تضمين دهد هر كس از درد و رنج دنيايي راحت شد، به درد و رنج اخروي مبتلا نخواهد شد و راحتي او در سراي ديگر نيز داوم و بقا خواهد داشت ؟
به علاوه، به جاي كشتن فرد، چرا تلاش نشود تا درد و الم بيمار به واسطه ي توسّل و توكّل به خدا و دعا و نيايش تسكين يابد. اين امر، قطعاً شدني است، همان گونه كه در آيات و احاديث چنين ادعايي وجود دارد و علم نيز به اين واقعيت اذعان نموده است.
همچنين كمك كردن به فردي براي انجام هر امر حرام، از جمله خودكشي و اوتانازي به بهانه ي همدردي و همكاري و مساعدت و غيره حرام است و از نظر حقوقي جرم محسوب مي شود.
اين مطلب از نظر فقهي نيز در فتاواي مراجع عظام بيان شده است.
آيه الله بهجت مي فرمايد:
«تا شخص از نظر شرع مهدور الدم نباشد، حفظ جان او در هر شرايطي بر خود او واجب است و بر متمكّن از حفظ او واجب است او را حفظ كند و راحتي واقعي براي روح است كه آن هم نسبت به مجموع دنيا و آخرت ملاحظه مي شود.»(14)
آيه الله نوري همداني مي فرمايد:
«خودكشي به هر شكل و به هر وسيله اي در هر شرايطي حرام است.[...]
دخالت در قتل شخصي كه داراي به اصطلاح نفس محترمه است به هر نحوي از انحاء و به هر شكلي از اشكال حرام است و احياناً موجب قصاص هم مي شود و گاهي استحقاق تعزير دارد و تشخيص مورد با حاكم شرع و بر اساس موازين فقهي است، ولي همان طور كه گفتيم دخالت در مرگ نفس محترمه به هر نحوي كه باشد جايز نيست.»(15)
آيه الله مكارم شيرازي نيز مي فرمايد:
«بي شك، خود كشي و انتحار به هر شكل و به هر صورت و كمك به مرگ ديگري به هر شكل و هر صورت، خواه از ناحيه ي خود انسان باشد يا از ناحيه ي طبيب و خواه به منظور نجات از درد و رنج باشد يا به دليل سربار جامعه بودن يا ظالم و ستمگر بودن و يا هر دليل ديگر، از نظر اسلام ممنوع است و در بعضي از آيات قرآن و احاديث اسلامي به اين معني اشاره شده است.
عقل نيز حكم مي كند كه اين كار بسيار زشت و ناپسند است. اضافه بر اين، گشودن اين باب سبب مي شود كه هر كس به هر بهانه اي دست به خودكشي زند يا اطباي سودجو كمك به كشتن افراد كنند يا افرادي كه مي خواهند اشخاصي را از صحنه به در كنند متوسّل به اين بهانه شوند كه خودش تقاضا كرده يا از دردهاي مختلف رنج مي برده است يا به تشخيص ما مصداق ظالم بوده و كشتن او سبب قطع ظلم او شده است.»(16)

نتيجه
 

دين مبين اسلام از آن جهت كه اولاً زندگي انسان را منحصر به جهان مادّه و حيات دنيايي نمي داند، ثانياً هيچ چيزي را در مورد انسان از حيات مؤمنانه ي او برتر نمي شناسد، در هيچ شرايطي و تحت عنوان هيچ بهانه اي اجازه نمي دهد حيات كسي از او گرفته شود؛ مگر در جايي كه حيات يك انسان مانع از حيات ديگران باشد. از سوي ديگر، قواعد و قوانين و احكام دين مبين اسلام مبتني بر فطرت پاك انسان ها بوده و تحت هيچ شرايطي دگرگون نمي شود:(فَلَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تحْوِيلاً)(17).
بنابراين، هر آنچه كه مربوط به انسان ها مي شود و نفياً يا اثباتاً در هدايت و سلامت جسم، روح و عقل بشر دخالت دارد، در هر حوزه و ساحتي، بدون شك، از سوي دين به اجمال يا تفصيل پاسخ دارد. در قرآن آمده است:
(وَ نَزَّلْنَا عَلَيْك الْكِتَب تِبْيَناً لِّكلِّ شىْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشرَى لِلْمُسلِمِينَ)(18)
«و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارت گري است بر تو نازل كرديم.»

پي نوشت ها :
 

1ـ دانشجوي دکتري رشته قرآن و منابع اسلامي.
2ـ مصباح يزدي، محمّد تقي،‌اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش: اسكندري، محمد حسين، ج1، ص 102.
3ـ مثنوي معنوي.
4ـ نساء/92.
5ـ انعام /151.
6ـ مائده /32.
7ـ تفسير الميزان، ج5، صص 481-484.
8ـ احاديث پزشكي، ج1، ص 68.
9ـ ارشاد القلوب، ج1، ص 43.
10ـ مستدرك الوسايل، ج2، ص 56.
11ـ محمد ري شهري، محمّد، ميزان الحكمه، ج11، ص 5523-5525.
12ـ وسائل الشيعه، ج17، ص 283.
13ـ همان، ص 4317.
14ـ كرمي، خدا بخش، اوتانازي مرگ آسان و راحت، ص 217.
15ـ همان، ص 214.
16‌ـ همان، ص 216.
17ـ فاطر /43.
18ـ نحل /89.
 

منابع:
1. قرآن كريم.
2. اسلامي، محمّد تقي و ديگران، اخلاق كاربردي، چالش ها و كاوش هاي نوين در اخلاق عملي، چاپ اوّل قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، پاييز 1386 ش.
3. ديبايي، امير، چكيده اخلاق و قوانين پزشكي، چاپ اوّل قم: دفتر نشر معارف، 1381 ش.
4. طباطبايي، سيّد محمّد حسين، تفسير الميزان، ج5، ترجمه: حجتي كرماني، محمّد جواد و گرامي قمي، محمّد علي، چاپ سوم نشر بنياد علمي و فكري علّامه طباطبايي، تابستان 1366.ش.
5. كرمي، خدا بخش، اوتانازي مرگ آسان و راحت، چاپ اوّل، تهران: پژوهشكده ي فرهنگ و معارف، تابستان 1381ش.
6. محمّدي ري شهري، محمّد، دانش نامه احاديث پزشكي، ترجمه: صابري، حسين، چاپ هشتم، قم: دارالحديث، 1386.ش.
7. محمّد ري شهري،‌محمّد، ميزان الحكمه، ترجمه: شيخي، حميد رضا، چاپ پنجم، قم: دارالحديث،، 1384 ش.
8. مصباح يزدي، محمّد تقي، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش: اسكندري، محمّد حسين، چاپ پنجم، قم: مؤسّسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله) تابستان 1380 ش.
منبع: فصلنامه تخصصي اخلاق شماره 20



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.