کاريزماي وبر و القاي ماهيت پوپوليستي

کاريزماي وبر و القاي ماهيت پوپوليستي
نقد و بررسي انديشه کاريزماي وبر
آقاي دکتر اشرفي براي ورود به بحث و براي اينکه گفت وگويمان سيري منطقي داشته باشد، اين پرسش را مطرح مي کنم که مفهوم مدنظر وبر از نظريه کاريزماتيک در چه بستر سياسي، فرهنگي يا اجتماعي شکل گرفت؟ زيرا اگر زمينه و خاستگاه اين نظريه را بيشتر بشناسيم شايد بهتر بتوانيم آن را نقد و بررسي نماييم.
چرا اين رفتار به وجود مي آيد؟
مبناي دسته سوم، يعني رهبري سنتي چيست؟
آيا اين تقسيم بندي سه گانه نوعي فاصله گرفتن از مدرنيته نيز به شمار مي آيد؟
آقاي دکتر در تعاريف عرضه شده از اين نظريه، به واژه هايي مانند تقدس و الگوي ديني بودن رهبر کاريزما نيز به چشم مي خورد.اين چه تفاوتي با مفهوم رهبر ديني در کشور ما دارد؟
آيا بر اساس اين ديدگاه بخشي از اين رهبري کاريزماتيک به نيروي شخص و بخش ديگر به وضعيت خاص جامعه وابسته است؟
اشاره کرديد که معمولاً چنين نظامي از ديدگاه وبر پس از مرگ رهبرکاريزما از بين مي رود.اين امر چگونه اتفاق مي افتد؟
آقاي دکتر آيا نظريه را مي توان وجه الزامي همه انقلاب ها دانست؟
آقاي دکتر در بخش دوم گفت و گو، اگر امکان دارد انقلاب اسلامي ايران را با نظريه کاريزماي وبر مقايسه کنيد.آيا اصلاً چنين مقايسه اي درست است؟
اين مسأله به لحاظ نظري چه مشکلي براي رهبري امام(ره)ايجاد مي کند؟
اين رهبر کاريزماتيک از نظر او چه ويژگي هايي دارد؟
در صحيفه امام اين عملکرد و مبناي رفتاري که شما مي گوييد بيشتر توضيح داده شده است.
بله.چون رهبر کاريزماتيک به هيچ اصولي پايبند نيست، به نظر من اطلاق رهبري کاريزماتيک به رهبري امام خميني توهين به شخصيت ايشان است.البته بعضي از پيروان امام از روي حسن نيت اين اطلاق را انجام مي دهند و فکر مي کنند با اين کار رهبري امام پيامبر گونه مي شود؛ گرچه رهبري امام واقعاً عظيم است و در ادامه رهبري پيامبر و امامان معصوم قرار مي گيرد.عده ديگري اين اطلاق را به قصد ديگري انجام مي دهند و از آنجا که مبناي نظريه کاريزماي وبر عاطفه است و در آن عقلانيت نيست، مي کوشند انقلاب اسلامي را غير عقلاني معرفي کنند؛ زيرا در اين صورت امام خميني رهبري غير عقلاني است و در نتيجه نظامي هم که بر اثر رهبري ايشان به وجود آمده نيز غير عقلاني است.
نظريه وبر چه آسيب هايي به انقلاب و رهبري امام وارد مي کند؟
ابعاد ديگر تفاوت رهبري امام با رهبري کاريزماتيک چيست؟
اين بدان معناست که مفهوم مدنظر وبر فقط به برهه پيروزي انقلاب ها محدود نمي شود، بلکه پس از پيروزي را نيز شرح مي دهد؟
هيچ يک از آن عواملي که اساس نظريه کاريزماتيک وبر هستند از بعد انديشه بر رهبري امام خميني منطبق نيستند؟
در نظريه کاريزماي وبرغيراز رهبر کسي عامل تصميم گيري نيست.اين در حالي است که موضوع فوق درباره امام(ره)صدق نمي کند. ايشان براي رضاي خدا گاهي اوقات کارهايي انجام مي داد که در ظاهر شايد به ضرر شخصي خودشان بود؛ مثل قضيه پايان دادن به جنگ تحميلي که براي امام(ره)قضيه ساده اي نبود و حتي ايشان درزمان اقدام به آن گفت من جام زهر مي نوشم؛ زيرا تا آن وقت امام(ره)گفته بود:«جنگ جنگ تا پيروزي»،«جنگ، جنگ تا رفع فتنه ازجهان»،اما زماني که ديد ادامه جنگ، به هر دليلي بر خلاف منافع اسلام است، پايان يافتن آن را پذيرفت.اگر رهبري امام خميني در قضيه جنگ رهبري کاريزماتيک بود، بايد کل مشروعيت ايشان زير سؤال مي رفت؛ در حالي که ذره اي از مشروعيت ايشان کم نشد.پايان يافتن جنگ ايثار بزرگي بود و با آن اقدام در واقع امام(ره)خود را فدا کرد تا اساس اسلام محفوظ بماند و اين، اساس رهبري امام خميني است؛ در واقع اگر اسلام را از رهبري امام(ره)کنار بگذاريم،اصلا چيزي باقي نمي ماند؛همچنان که اگر امام خميني را از انقلاب کنار بگذاريم، چيزي از آن باقي نمي ماند.اسلام اساس انديشه امام خميني بود.
آقاي دکتر در تحليلي از نظريه وبر گفته مي شود نوعي روابط فرافکنانه و غاليانه بين رهبر کاريزما و پيروان او برقرار مي شود و همين موضوع بستر ساز تداوم حيات حکومت او مي گردد.اين موضوع را چگونه تشريح مي کنيد؟
آقاي دکتر در پايان مي خواهم بپرسم نظام برخاسته از تفکر کاريزماي وبر چگونه نظامي مي شود؟ آيا به سمت ديکتاتوري سوق پيدا مي کند؟ اصولاً چه نسبتي با مفهوم دموکراسي دارد؟
اين تفاوت از کجا ناشي مي شود؟
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.