تازه های نشر( تصوف (عرفان))

اهميت اين مجموعه در چند چيز از جمله معرفى ابعاد عرفان اسلامى توسط كارشناسان و متخصصان عرفان و تصوف اسلامى و تحليل جنبه هاى عرفان اسلامى از منظر تفكر ايرانى و شيعى است. براى اولين بار است كه چنين مجموعه اى در غرب با هدف اطلاع رسانى و معرفى ابعاد عرفان عرضه مى شود. اين مجموعه توانسته در بين اقشار فرهنگى و پژوهشگران غربى جاى باز كند و مقبول واقع شود. اين نوشتار ابعاد مختلف اين طرح را معرفى مى كند. اميد است نسل جديد ايرانيان در غرب اهتمام بيشترى به اينگونه كارها داشته باشند.
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تازه های نشر( تصوف (عرفان))

تازه های نشر( تصوف (عرفان))
تازه های نشر( تصوف (عرفان))


 






 

معرفى هاى اجمالى
 

تصوف (عرفان); سيدقهرمان صفوى (سرويراستار); لندن: آكادمى مطالعات ايرانى, 2009, 408 ص.
اخيراً كتابى با مشخصات زير درباره عرفان اسلامى در لندن منتشر شده است:
Sufism (Irfan),ed. Seyyed Ghahreman Safavi, London, Academy Of Iranian . tudies, 2009, 408 P
اهميت اين مجموعه در چند چيز از جمله معرفى ابعاد عرفان اسلامى توسط كارشناسان و متخصصان عرفان و تصوف اسلامى و تحليل جنبه هاى عرفان اسلامى از منظر تفكر ايرانى و شيعى است. براى اولين بار است كه چنين مجموعه اى در غرب با هدف اطلاع رسانى و معرفى ابعاد عرفان عرضه مى شود. اين مجموعه توانسته در بين اقشار فرهنگى و پژوهشگران غربى جاى باز كند و مقبول واقع شود. اين نوشتار ابعاد مختلف اين طرح را معرفى مى كند. اميد است نسل جديد ايرانيان در غرب اهتمام بيشترى به اينگونه كارها داشته باشند.
ساختار تنظيم مطالب: اين كتاب مجموعه اى از 21 مقاله است كه در شش فصل سامان يافته است. عناوين فصل ها و مقالات و نام مؤلفان آنها چنين است:

فصل اول: تصوف عملى و نظرى
 

1. باطن شناسى نظرى و تصوف دكترينى و اهميت آنها در عصر حاضر, سيدحسين نصر (دانشگاه جورج واشنگتن).
2. عرفان عملى در اسلام, سيدقهرمان صفوى (دانشكده سوآس در لندن).

فصل دوم: تصوف و تشيع
 

3. تصوف و تشيع: رابطه ماهيتى و تاريخى آنها, سيدحسين نصر (دانشگاه جورج واشنگتن).
4. تشيع, تصوف و عرفان, حاج نورعلى تابنده, مجذوب عليشاه.

فصل سوم: مبانى عرفان
 

5. حقيقت عرفان, محسن اراكى (مركز اسلامى انگلستان).
6. جايگاه عرفان در سلسله مراتب علوم اسلامى, محسن اراكى (مركز اسلامى انگلستان).
7. عشق در عرفان, محسن اراكى (مركز اسلامى انگلستان).
8. درباره اسفار اربعه (رساله التحقيق فى اسفار الاربعه), ابوالحسن رفيعى قزوينى (متوفاى 1975) و ترجمه و شرح سيدسجاد رضوى (دانشگاه اگزتر انگلستان).

فصل چهارم: علم شناسى عرفان
 

9. علم شناسى عرفان (بخش اول), سيديحيى يثربى (دانشگاه علامه طباطبايى ايران).
10. علم شناسى عرفان (بخش دوم), سيديحيى يثربى (دانشگاه علامه طباطبايى ايران).
11. علم شناسى عرفان (بخش سوم), سيديحيى يثربى (دانشگاه علامه طباطبايى ايران).
12. علم عرفان نزد ملاصدرا, شهرام پازوكى (مؤسسه فلسفه ايرانيان در ايران).
13. مفهوم و اهميت معرفت در تصوف, رضا شاه كاظمى (مؤسسه مطالعات اسلامى لندن).

فصل پنجم: چهره هاى صوفى
 

14. مرورى بر زندگى و علم شناسى ابوحامد غزالى, مايكل موميسا (CSIC دانشگاه بيرمنگام).
15. تفسيرى از روانشناسى ابن عربى در حاكميت الهى پادشاهى انسان, ليث صباح السعود (دانشگاه پوردو ايالات متحده امريكا).
16. حضور عبادت در هستى شناسى و كلام ابن عربى, ليث صباح السعود (دانشگاه پوردو ايالات متحده امريكا).
17. نگاهى مختصر به زندگينامه رومى, مهوش السادات علوى (آكادمى مطالعات ايرانى لندن در انگلستان).

فصل ششم: عرفان تطبيقى
 

18. ديدگاه افلاطون و ابن عربى درباره عشق, سلام بشير (دانشگاه يوتا در ايالات متحده امريكا).
19. ساتورى, روشنفكرى و عرفان: تأملى بر پرسش شناخت فردى, سيدجواد ميرى (دانشگاه بريستول ايالات متحده).
20. صعود معنويت در دين بودا, مسيحيت و اسلام: بررسى عرفان تطبيقى, عبدالكبير حسين سوليهو (دانشگاه اسلامى بين المللى مالزى).
21. گزيده كتابشناسى عرفان/تصوف, سيدصدرالدين صفوى (دانشگاه سوآس لندن).
اين مجموعه براى همه ابعاد عرفان اسلامى كافى است و همه جوانب آن را به صورت يك نظام هماهنگ براى كسانى كه در غرب به اطلاعات كلى و همه جانبه نياز دارند, معرفى مى كند. از اين سيزده نويسنده, نه تن ايرانى اند و چهار مؤلف ديگر, دو نفر عرب يك نفر امريكايى و يك نفر هم مالزيايى است. با اينكه نمى توان گفت همگى در موضوع مقاله خود تخصصى كافى دارند, ولى تبحر همه مؤلفان مورد تأييد است; نيز جاى برخى موضوعات تطبيقى و مقايسه اى خالى است و از طرف ديگر برخى مقالات بيش از حد بلند است; البته ويراستار مى توانست تنوع مقالات را افزون تر كند و از متفكران بيشترى مقاله بياورد; در هر حال او بايد در ديگر طرح هاى مشابه در آينده, نسبت به رفع اين نواقص اقدام كند.
ديدگاه هاى ويراستار: شخصيت و ديدگاه هاى ويراستار معمولاً در ساختار و محتواى مجموعه ها مؤثر است. دكتر صفوى به عنوان ويراستار اين مجموعه, ديدگاه هاى خود را در مقدمه مطرح كرده است. براى شناخت كل مجموعه, مطالعه مقدمه و دريافت آراى ويراستار سودمند است; از اين رو بر مطالب مقدمه مرورى خواهيم داشت. پيش از آن به اجمال شخص صفوى معرفى مى شود:
سيدقهرمان صفوى داراى دكترى فلسفه از آكادمى مطالعات ايرانى در لندن است. او از اعضاى هيئت علمى دانشگاه لندن مى باشد. وى از سادات و نوادگان شيخ صفى الدين اربيلى است. آثار و مقالاتى درباره موضوعاتى مثل فلسفه ملاصدرا, رومى, مثنوى و عرفان منتشر كرده است. او از مقاله نويسان نشريه (Transcendent Philosophy) (فلسفه متعالى) است و مديريت اين مجله را هم برعهده داشته است. ايشان تا ميانسالى در حوزه علميه قم مشغول تحصيل بوده و همزمان در دانشگاه در رشته هاى فلسفه تحصيل كرده است و براى تحصيلات عالى به انگلستان كوچ نموده است. وى با موفقيت مدارج علمى را طى مى كند و به كرسى استادى مى رسد.
صفوى مقدمه را با پرداختن به اهميت عرفان آغاز مى كند و عرفان را جوهره اسلام معرفى مى كند. برخى خاورشناسان اسلام را دين شمشير و خشونت و مسيحيت را دين معنويت و محبت دانسته اند, ولى كارنامه و ميراث اسلام نشانگر اين است كه محبت و معنويت جايگاه ويژه اى در اسلام دارد; به همين دليل متفكران مسلمان كارنامه درخشانى از آثار عرفانى و عشقى بر جاى نهاده اند. انسان به كمك عرفان مى تواند به وحدت الهى و تكامل برسد. عرفان تئوريك يا باطن شناسى نظرى كه در فرهنگ اسلامى به آن عرفان نظرى گفته مى شود, تحت الشعاع دو محور مهم و اصلى, يعنى وحدت وجود و انسان كامل قرار دارد; بر اين اساس انسان شناسى و جهان شناسى عرفانى بر پايه ارتباط عالم صغير و عالم كبير شكل گرفته است. عرفان عملى به چگونگى سير و سلوك انسان, نبرد او با اميال حيوانى و تلاش او براى وصول به خداوند مى پردازد. عرفان نظرى و عملى در واقع يك نظام فرهنگى كامل است كه حيات مطلوب معنوى انسان را مى سازد.
در عرفان نظرى و عملى, عشق و محبت يك مقوله محورى است و مجموعاً رسيدن انسان عاشق به خداوند معشوق را سامان مى دهد. عرفان در واقع برنامه ريزى براى سه مرحله گذشته, حال و آينده انسان است و انسان سالك را از مقامات مختلف عبور مى دهد تا به مرحله فنا برسد. در اينجا انسان جانشين خداوند خواهد شد. اين اعمال و نيات مبتنى بر نظرياتى است كه مجموعاً سير الى اللّه ناميده مى شود و انسان با تهذيب و خودسازى و خالص شدن به اين سفر قدم مى گذارد كه اين نياز جدى بشر امروز است.
جوامع صنعتى و پيشرفته بيش از ديگران به برنامه هاى عرفانى نياز دارند; زيرا انسان در اين جوامع همه چيز دارد مگر آرامش درونى و معنويت. اين خلأ و كمبود با عرفان كامل و مرتفع مى شود.
در ادامه صفوى مدعى است: با استفاده از روش شناسى پژوهشى غرب و منابع اوليه اسلامى سعى شده تصوير جامعى از عرفان و معنويت اسلامى ارائه گردد تا براى آن دسته از پژوهشگران غربى كه به دنبال نسخه و راهكارى براى حل مشكلات و بحران هاى معاصرند, كاملاً سودمند باشد.
هرچند اكثر مقالات اين كتاب در نشريه (Transcendent Philosophy) به چاپ رسيده اند, اما در اينجا طرح ديگرى روى آنها اعمال شده است تا عرفان به صورت يك نظام ارائه شود.
غير از مباحث نظرى و تئوريك تلاش شده است ديدگاه هاى عينى كسانى مثل غزالى, مولوى و ابن عربى معرفى و تحليل شوند; به هرحال اين مجموعه با اين ذهنيت آماده شده است كه مشكلات و بحران هاى روحى ـ روانى بشر در جوامع غربى با عرفان اسلامى درمان پذير است. دكتر كينگ از استادان مشهور دانشگاه لندن و از اسلام شناسان سرشناس در معرفى اين كتاب چنين نوشته است: (كتاب عرفان شرحى بر بعد معنوى اسلام است. اين كتاب شامل مقالاتى به قلم مشهورترين و برجسته ترين پژوهشگران تصوف و اسلام است كه طيف وسيعى از عناوين مانند عرفان نظرى و عملى, عرفان و تشيع, مبانى عرفان اسلامى, علم شناسى عرفان, معرفى چهره هايى مانند غزالى, ابن عربى و رومى را دربر دارد. عرفان تطبيقى و كتابشناسى عرفان هم بخش ديگرى از اين اثر است. اين كتاب بدون شك يكى از بهترين و اساسى ترين آثار علمى درباره عرفان پژوهى اسلامى است.
اميد است فرهنگ غنى اسلام در ابعاد مختلف حقوقى, اقتصادى و اخلاقى به درستى به جهان معرفى شود و قوت ها و كارآمدى اين فرهنگ در اختيار بشر بحران زده غرب قرار گيرد تا بتوانند از راه حل هاى اين فرهنگ بهره مند شوند.)
اهميت: اين مجموعه ابعاد مختلفى دارد و از چند جهت قابل توجه مى باشد: برخى از آنها را برشمردم, اما نكات ديگرى هم هست كه به اهميت آن مى افزايد; اين نكات به اجمال معرفى مى شوند.
1. هانرى كربن با شاگردى نزد علامه طباطبايى و ديگر دانشمندان شيعه در جايگاه سفيرى قرار گرفت كه پيام معنويت و عرفان اسلام را به گوش اروپاييان رساند و غرب را با پديده جديدى آشنا كرد; اما از دوره كربن تاكنون عرفان از طريق آثار خاورشناسان يا پژوهشگران اهل سنت معرفى شده است و اين اثر نخستين كتابى است كه از منظر تشيع و ايران در غرب منتشر شده است.
2. قبل از پيروزى انقلاب اسلامى افرادى با انگيزه تحصيل يا تجارت به غرب كوچ كردند و در كشورهاى غربى اقامت گزيدند. پس از پيروزى انقلاب در ايران اين روند توسعه يافت; به طورى كه هم اكنون شاهد نسل سوم مهاجران هستيم. در هر سه نسل كمتر افرادى را سراغ داريم كه به ترويج آموزه هاى شيعى و معارف دينى همت گمارده باشند; اما اين اثر گوياى آن است كه دوره هاى جديد آغاز شده و مهاجرانى هستند كه در خود دغدغه ترويج معنويت و تشيع دارند. كسانى مثل سيدحسين طباطبايى و سيدقهرمان صفوى, هرچند اندك, اما رو به ازدياد هستند.
3. افرادى كه با پيشينه حوزوى به غرب مهاجرت كرده اند, مثل روحانيونى كه در ايران از حوزه به دانشگاه مهاجرت كردند و منشأ آثار فراوان شدند; مرحوم بديع الزمان فروزانفر, مرحوم سيدجعفر شهيدى و مرحوم سيدجلال همايى و از افراد در قيد حيات كسانى مثل غلامحسين ابراهيمى دينانى, نسل مهاجر به دانشگاه بودند كه اكثر تحولات علمى و فرهنگى دانشگاه مديون آنهاست. همين افراددر غرب هم به ظهور مى رسند و سرنوشت تحولات جريان هاى علمى و فرهنگى در مراكز آكادميك غرب را رقم مى زنند.
4. شايد بتوان خلاف اين نظريه را هم ثابت كرد كه كوچندگان به غرب در فرهنگ و تباهى آنها گرفتار آمده اند; در كشورهاى غربى هم مى توان به عرفان نظرى انديشيد و به عرفان عملى عمل كرد.
صغرى واعظى نژاد
نقل مجلس; سيدعلى بن محمد على ميبدى يزدى (م. 1313 ق); به كوشش سيدصادق حسينى اشكورى; چاپ 1, قم: مجمع ذخائر اسلامى, 1387.
از ديرباز, زبان شعر, همواره زيباترين و سهل ترين وسيله انتقال آموزه هاى مختلف بشرى و بهترين وسيله ياددهى بوده است; و چه بسا علومى كه براى تسهيل تعليم و ترغيب متعلّم به زبان شعر تأليف يافته اند و مُهر جاودانگى را بر تارك خود حك كرده اند; همچون منظومه هاى طبّى, نجومى, كيمياگرى و ديگر متون منظوم علوم و فنون, حكمى و اخلاقى و مانند آن. به قول نظامى عروضى در (چهار مقاله) كه فرموده است: (… چنان كه شعر در هر علمى به كار همى شود, هر علمى در شعر به كار همى شود), پس (علم) و (شعر) رابطه اى متقابل و ناگسستنى با هم دارند.
حال, منظومه هاى اخلاقى و حكمى, رمزينه و نمادينه و همچنين تمثيلات عرفانى كه به زبان شعر روايت شده اند, خود جاى ديگر دارد; چه اينكه همواره, زيباترين حالات درونى بشر به زبان شعر تبلور يافته است و البته دلنشينى آن صد چندان چيزى است كه در نثر مى تواند وجود داشته باشد.
ييكى از آثار ارزنده اى كه در سده پيشين (در تنفير صفات ذميمه بشرى) و ارشاد نفس انسانى در وصول به عالم متعالى به رشته نظم درآمده است, كتاب نقل مجلس, اثر طبع فقيه و اديب متتبع سده چهاردهم هجرى, سيدعلى بن محمدعلى ميبدى يزدى است كه به سال 1313 هجرى قمرى وفات يافته است.
مثنوى نقل مجلسِ ايشان كه توسط محقق ارجمند جناب حجت الاسلام سيدصادق حسينى اشكورى با تصحيح و تحشيه مدقّانه و به صورتى زيبا در سلسله آثار منتشره مجمع ذخاير اسلامى (قم) به چاپ رسيده است, مشتمل بر 320 بيت اخلاقى ـ عرفانى است كه آن را به پيروى از (نان و حلوا)يِ شيخ بهاءالدين عاملى (شيخ بهايى) سروده است.
سراينده اين منظومه اخلاقى در ابتدا تصريح مى كند: مراد از (نقل مجلس) دنياست; دنياى انسان غافل كه فقط ظواهر پوشالى آن ديده و سرمست زيبايى هاى آن شده است.
(ميبدى در اين نُقل هاى پرطراوت, انسان غافل را با پابند و اندرزهايش, از خواب غفلت بيدار مى سازد و با هشدارهاى عارفانه اش از كژروى هاى نفس سركش باز مى دارد و مى آگاهاند و به راه راست كه همان راه حق است, هدايت مى كند. انسان از خود فراموش شده را كه از زندگى در اين جهان به چيزى جز عيش و نوش و خوشگذرانى نمى انديشد, به خود آورده, هدف اصلى خلقت را به وى نشان مى دهد تا از زندگى زودگذر درك صحيحى داشته باشد و راه بندگى حق را چنان كه بايد و شايد بپيمايد و جايگاه خود را در حيات جاويد بيابد. )
اگرچه به ظاهر در نگاه اول, اين رهنمودهاى عرفانى به نظر نمى آيد, سراينده صرفاً راه عرفاى ظاهربين را كه جز الفاظ به هم پيوسته چيزى ندارند, نپيموده است, بلكه از آيات قرآنى و فرموده هاى حضرات معصومين(عليهم السلام) بهره هاى فراوان برده و گفته هاى آنان را فراراه خود ساخته است و عرفان حقيقى را فقط در راهنمايى آنان مى داند و جز آن را ـ بالاخص در بند چهاردهم و پانزدهم ـ نادرست مى شمارد و پيروى از صوفيان و عارفان ظاهربين را گمراهى مى داند.
اين منظومه در نوزده بند, مشتمل بر يك مقدمه و يك خاتمه و هفده بند با عنوان (تنفير) (ابراز نفرت كردن) آمده است. در خاتمه نيز به مقامات والاى اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اشاره نموده است.
عناوين بندهاى كتاب به شرح ذيل است:
1. تنفير از لهو;
2. تنفير از پر خوردن;
3. تنفير از كسب بى تقوا;
4. تنفير از تجارت بى عبادت;
5. تنفير از هوس هاى بى فايده;
6. تنفير از جمع مال حرام;
7. تنفير از غرور;
8. تنفير از كسالت;
9. تنفير از بى قيدى ابلهان;
10. تنفير از تعشق هاى مجازى;
11. تنفير از عادات;
12. تنفير از مرشدان جاهل;
13. تنفير از زهد بى معنا;
14. تنفير از ذكر صوفى ها;
15. تنفير از عارفان رسمى;
16. تنفير از منصب بالاتر خواستن;
17. تنفير از غفلت.
مصحح محترم كتاب يادآور شده است: اثر حاضر كه يكى از آثار پرتنوع علامه اديب و فقيه متتبع, سيدعلى پسر سيدمحمدعلى ميبدى يزدى است, از روى نسخه خطى اى كه نزد نوه ايشان, حجت الاسلام سيدناصر ميبدى بوده, تصحيح و به چاپ رسيده است.
و آغاز آن, چنين است:
نقل مجلس چيست؟ اين دنياى تو
شد ز شهدش شكّرين لب هاى تو
يياد وصلش كرده اى ورد زبان
در دلت جا كرده چون روح روان
ننگرد چشمت به جز سيماى او
نيست در گوشت به جز آواى او
دست اميدت به سوى او بلند
بسته پاى آرزويت در كمند…
و چنين انجام مى پذيرد:
شيعه اى در اسم و ظلّى در نهان
پس ادا كن فرض حق اين و آن
جزو روحانى و فضل طينتى
همرهى كن تا بيابى قيمتى
باش بر فرمان شان در هر مقام
ديگرى نشناس و باقى والسلام
يوسف بيگ باباپور
تاريخ شهر خوراسكان و روستاى راران; نادرقلى نادرى رارانى; اصفهان: فرهنگ مردم, چاپ اوّل, 1387 ش, 440 ص, وزيرى (گالينگور), مصوّر (رنگى), نقشه, جدول, نمايه, كتاب نامه, 1000 نسخه, 7000 تومان.
خوراسكان روستايى بزرگ و آباد است كه در سمت مشرق اصفهان قرار گرفته است. كتاب حاضر به تاريخ اين روستا مى پردازد.
نويسنده كتاب, متولّد 1317 خورشيدى در روستاى راران از توابع شهر خوراسكان اصفهان است. او علاوه بر كشاورزى, از تحصيل علوم قديم و جديد, غفلت نكرده, بيش از چهارصد سفر تحقيقى به چهارگوشه جهان داشته, شهرهاى مشهور دنيا را چندين بار از نزديك ديده است و با موزه ها و مراكز فرهنگى دنيا ارتباط برقرار كرده است.
دستاورد اين جهانگرد معاصر از آن سفرهاى به يادماندنى, خاطرات, عكس ها, نوارهاى ويديويى و صوتى زيادى از دانشمندان و بزرگان و آثار باستانى و تاريخى است. او همچنين نسخه ها, اسناد خطّى و قرآن هاى نفيس را از گوشه و كنار در كتابخانه خويش گرد آورده است.
از آثار مكتوب او كه به چاپ رسيده است, بايد به چندين مقاله و كتاب سفرنامه مكّه و مدينه اشاره كرد.
در اين ميان, همواره كوشش او تهيه كتابى درباره تاريخ زادگاه خويش بوده كه اكنون پس از سال ها تلاش, فراهم آمده است. مؤلّف, ساليانى دراز به گردآورى مواد خام براى اين كتاب اشتغال داشته, تنظيم و تدوين كتاب نيز پنج سالى به درازا كشيده است.
در ارزش كتاب پيش رو همين بس كه بگوييم بسيارى از مطالب آن, براى نخستين بار عرضه مى شود. از ديگر فوايد كتاب, اشاره به تاريخ معاصر خوراسكان و از نظر دور نداشتن وقايع اخير است. نويسنده به سبك قدما, در جاى جاى كتاب, به پند و اندرز خوانندگان مى پردازد و توصيه مى كند از مطالعه تاريخ و زندگى گذشتگان خود درس عبرت گيرند; همچنين به مسئولان, سفارش پاسداشت آثار تاريخى در حال تخريب را مى كند و از آنان مى خواهد به باز زنده سازى و احياى فرهنگ اين مرز و بوم توجّه ويژه نشان دهند.
كتاب حاضر در دوازده فصل به سامان رسيده است:
فصل نخست (موقعيت تاريخى و جغرافيايى) نام دارد و در يك بررسى كوتاه به اقليم خوراسكان در طول تاريخ مى پردازد.
فصل دوم (آداب اجتماعى و آداب و رسوم) مردم نام گرفته است. در اين فصل, شيوه زندگى اهالى خوراسكان در گذشته و حال بيان مى شود. نحوه برگزارى مراسم ازدواج, ترحيم و نمازجمعه از جمله مطالبى است كه در اين فصل به چشم مى خورد. شرح حال پزشكان, پهلوانان و شهيدان نيز در اين فصل ذكر شده است.
فصل سوم عنوان (وضعيت فرهنگى) را بر خويش دارد و مفصّل ترين فصل اين كتاب به شمار مى رود. در اين صفحات, به كتابخانه ها, نمايشگاه ها, مجتمع هاى فرهنگى و مراكز آموزشى قديم و جديد همانند مكتب, حوزه علميه, مدرسه و دانشگاه پرداخته شده است.
فصل چهارم با عنوان (كاتبان) به كاتبان قرآن و كتب ادعيه مى پردازد, سپس از علما, دانشمندان, عارفان و شاعران خوراسكان نام مى برد و شرح حال هريك از آن بزرگان را مى آورد. احمد لقمانى, ناهيد طيّبى, سيّدحسن حسينى ابرى و رسول جعفريان ازجمله مشهورترين نويسندگان معاصر اين ناحيه به شمار مى روند كه زندگى آنان در صفحات پايانى فصل آمده است.
فصل پنجم (روحانيان) نام دارد. با مطالعه اين فصل درمى يابيم كه آخوند ملاّمحمّدباقر, حاج آخوند, معين الذّاكرين, ربّانى, علوى و فقيهى از مشهورترين روحانيان قديمى به شمار مى رفته اند.
فصل ششم (رجال و مشاهير) نام گرفته و به زندگى سلمان فارسى, شاه مير وزير دربار هند, باقرشاه, آكوچك و سراج الذّاكرين پرداخته است.
فصل هفتم با عنوان (حرفه و هنر) به شرح مشاغل قديم و جديد روى مى آورد و از زندگى هنرمندان خوراسكانى پرده برمى گيرد. قالى بافى, خاتم كارى, منبّت كارى, نجّارى, گره چينى و خوشنويسى ازجمله مهم ترين فعاليت هاى هنرمندان اين ناحيه, در طول تاريخ بوده است.
فصل هشتم (اماكن مذهبى) ناميده شده است. امامزاده ابوالعبّاس از نوادگان حضرت ابوالفضل (ع) از مهم ترين اماكن مذهبى شهر خوراسكان است; مكانى كه خود, مايه رونق آن شهر را فراهم آورده, بسيارى از بزرگان اصفهان و منسوبان به آنها در جوار آن خفته اند; ازجمله آنان مى توان به آيت اللّه سيّداحمد فقيه امامى, استاد صيرفيان و متعلّقه آيت اللّه سيّدمحمّدعلى روضاتى اشاره كرد.
امامزاده اسحاق, امامزاده باقر, امامزاده شاه مير قوام الدّين و امام زاده مختار (چنگان) از ديگر اماكن مذهبى اين شهرند.
همچنين مساجد, تكايا, حسينيه ها و سقّاخانه ها از ديگر مكان هاى مذهبى خوراسكان به شمار مى روند كه در اين فصل به چگونگى شكل گيرى و سابقه هريك از آنها پرداخته شده است.
فصل نهم (آثار تاريخى) نام دارد. يخچال هزارساله, حمام نقّاشى, حمام خان, كبوترخانه و خانه مرحوم آرايى به عنوان مهم ترين آثار تاريخى اين ناحيه برشمرده شده اند.
فصل دهم (رويدادهاى تاريخى) نام گرفته است. در اين فصل به فتنه افغان و دليل مصونيت خوراسكان از اين فتنه, قحطى, گرانى, مشروطه, كشت ترياك, عزادارى, اصلاحات ارضى, انقلاب اسلامى, بمباران هوايى و جنگ تحميلى اشاره شده است. گزارشى از همايش سلمان فارسى و جى شناسى در خوراسكان, پايان بخش اين فصل از كتاب است.
فصل يازدهم با عنوان (مؤسسات دولتى و خدماتى) به تأسيس بهدارى, پست, كارخانه برق, قند, بانك, دفترخانه, پاسگاه و شهردارى پرداخته است.
فصل دوازدهم (تاريخ روستاى راران) را بررسى مى كند. در اين فصل, منار راران به عنوان تنها اثر تاريخى اين ناحيه و محمّد بدر رارانى, زيد بن ثابت و فرزندش خليل به عنوان محدّثان راران معرّفى شده اند; همچنين زندگى نامه كوتاهى از عالمان و كاتبان اين منطقه آمده است.
و در پايان:
مطالب نويسنده درباره تاريخ كهن, برگرفته از شنيده ها, اسناد تاريخى, نسخه هاى خطّى و در زمينه تاريخ معاصر, برداشت از ديده ها و مشاهدات مستقيم و در واقع, تكيه بر تحقيقات ميدانى است. اين منابع موثّق براى ارائه چنين كتابى بسنده مى نمود و ديگر نيازى به نقل قول از آثار دست چندم نبود; به سخن ديگر, گاهى ارجاعات به منابع غير موثّق و نامربوط, از ارزش كتاب كاسته اند.
ارجاع به منابع, گاه در پاورقى و گاه در متن صورت گرفته و در ضمن, فهرست منابع و مآخذ براى كتاب پيش بينى نشده است.
نثر كتاب, بسيار قديمى و براى جوانان امروز اندكى ثقيل و دشوار است; به هرحال نياز به ويرايش در سرتاسر متن احساس مى شود.
در وجه تسميه (خوراسكان), جاى پژوهش بيشتر هنوز باقى است. نويسنده بر آن است كه خوراسكان از دو كلمه خور و اسكان تشكيل شده به معناى جايگاه خورشيد (ص 23), در حالى كه كلمه نخست, فارسى و دومى عربى است كه امكان جمع آن دو در يك تركيب, نادرست مى نمايد. اگر هم صورت خوراسگان را درست بدانيم, اسگان, بخش دوم كلمه به شمار مى رود نه اسكان.
ذكر توابع خوراسكان و تقسيم بندى هاى آن از لحاظ جغرافيايى همانند ابر, پزوه و بوزان مورد غفلت واقع شده است.
لازم بود براى استخراج كاتبان و خوشنويسان خوراسكانى, جست وجوى بيشترى در فهرست نسخه هاى خطّى منتشرشده از كتابخانه هاى ايران و جهان صورت پذيرد.
مطالب, نياز به دسته بندى بهتر و دقيق تر دارند; چراكه كاتبان و خوشنويسان در دو فصل جداگانه ذكر شده اند و زندگى هريك از بزرگان و مشاهير به صورت پراكنده به چشم مى خورد. بهتر بود همگى در پى يكديگر و يك جا بيايند.
ناهماهنگى ها بسيار است; مهم تر از همه اينكه نام خوراسكان, گاه به صورت خوراسگان نيز درج شده است.
فهرست اعلام, غير فنّى است. اشكالات و كمبودهاى فراوان دارد و به صورت يك ستونى تنظيم شده است و فضاى زيادى را به خود اختصاص داده است.
فهرست تصاوير به صورت جداگانه به چشم نمى خورد.
اغلاط چاپى, فراوان است كه شمارى از آنها اخيراً در قالب غلطنامه اى در دو صفحه به كتاب ضميمه شده است; ولى تعداد غلطها بيش از اين است.
فصل هاى چهارم تا هفتم و نهم تا دوازدهم عنوان ندارد!
حروف, بسيار ريز و فاصله سطرها اندك است.
چاپ خوبى صورت نگرفته است, عكس هاى رنگى اشكال دارد و حروف, كمرنگ است.
صحافى كتاب, خوش دست نيست.
در مجموع بايد گفت: اين مطالب ارزشمند كه براى گردآورى آنها ساليانى چند صرف شده و نقد عمر در راه آن از كف رفته, بهتر است به صورت خوش خوان تر و در قالبى پسنديده تر ارائه شود و در اختيار پژوهشگران تاريخ محلّى قرار گيرد.
محمّدرضا زادهوش
جغرافياى اصفهان; ميرزاحسين خان تحويلدار اصفهانى; به كوشش الهه تيرا; تهران: اختران (ش 195), چاپ اوّل 1388 ش, 186 ص, رقعى (شوميز), 1500 نسخه, 3000 تومان.
صنف در لغت, مجموعه اى از هر چيز است و هر نوعى از اشياى صنفى, جداگانه است. مورّخان قديم, كلمه (صنف) را به شكلى به كار برده اند كه ثابت مى كند از آغاز براى بيان جماعات پيشه ورى در جامعه اسلامى به كار مى رفته است; براى مثال, يعقوبى در مورد شهر بغداد, مى گويد: (هر بازارى, مخصوص كالايى است و اهل هر صنف, به تجارت خاص خود مشغول است).
اين گروه هاى شغلى و پيشه ورى را (اصناف) يا (اصحاب المهن) يعنى صاحبان مشاغل و كسبه يا اصحاب حرف نيز مى گويند(صباح ابراهيم سعيد شيخلى; اصناف در عصر عبّاسى; ص51).
اصفهان از ديرباز, شهرى پراهميت در تجارت به شمار مى آمده و نقشى بزرگ در اقتصاد سرزمين ايران ايفا مى كرده است و اصناف, اركان اصلى اقتصاد كهن اين شهر بوده اند.
كلمه اصناف در مفهوم گسترده خود, شامل كسبه, بازاريان, اهل حرف, صنعتگران و پيشه وران مى شد و به مفهوم محدود, به كسانى گفته مى شد كه به صنايع ظريفه و دستى مشغول بوده اند.
اين گروه ها, بخش بزرگى از فعاليّت هاى اقتصاد شهرى و حتّى روستايى را بر عهده داشتند و از آن جا كه بيشترين احتياجات مردم, توسّط آنان فراهم مى آمد, از اعتبار و منزلت مردمى برخوردار بودند, و چون بخشى از مخارج حكومت مركزى, با پرداخت ماليات هايى مخصوص, توسّط آنان به نام (بنيچه) تأمين مى شد, روابط اصناف با دولت و حكومت نيز استحكام زيادى داشت( سيورى راجر; ايران عصر صفوى; ص 86).
با گذشت زمان, با تغيير ابزار و شيوه توليد و پيشرفت صنعت, بسيارى از اصناف قديمى كه در روزگار خود, اعتبار ويژه اى داشت, به دست فراموشى سپرده شد; چنان كه حتّى نام اين اصناف و نحوه و چگونگى شغل آنها نيز براى ما نامأنوس و ناشناخته است.
خواننده در متون تاريخى, به نام برخى از اين اصناف برمى خورد و به علّت عدم آشنايى با شغل و حرفه آنها از درك واقعى منزلت و اعتبار اجتماعى و اقتصادى آن صنف يا اشخاص شاغل در آن صنف, غافل مى ماند.
همچنين نام هاى خانوادگى افراد مانند چلونگر, ساغرى, عطايى, زريباف, زهتاب, ابريشمكار, دبّاغ, علاقبند و… نشان از دوران رونق شغل هاى ويژه دارد كه امروزه معانى آنها بر ما پوشيده است.
در منابعى چند, نام اين اصناف آمده است; ولى توصيف اين اصناف و اينكه نحوه عملكرد آنها چگونه بوده, در كمتر جايى ذكر شده است. كتاب الاصفهان نوشته ميرسيّدعلى جناب, و كتاب ايران در يكصد و سيزده سال پيش, اثر ارنست هولستر از منابعى هستند كه به اصناف شهر اصفهان مى پردازند. اين دو كتاب, تنها فهرستى از اصناف شهر اصفهان را ارائه داده اند, بدون هيچ توضيحى از نحوه عملكرد آنها.
امّا مهم ترين منبع در زمينه اصناف قديم, كتاب جغرافياى اصفهان نوشته ميرزا حسين خان تحويلدار است. اين منبع, از متون بى همتا درباره جغرافياى طبيعى و انسانى شهر اصفهان است و با اينكه حجمى بسيار اندك دارد, از متون مرجع در زمينه آمار اصناف به شمار مى رود.
پژوهشگر با مطالعه كتاب پيش رو, با اصناف فراموش شده, چگونگى شغل هاى گذشتگان, روابط اقتصادى و منزلت هاى اجتماعى مردمان گذشته, آشنا مى شود.
گزارشى كه مؤلّف از صاحبان مشاغل, خاندان هاى مشهور, محلاّت, گياهان و جانوران, مصنوعات و مشاغل شهر ارائه مى دهد, با روش ميدانى گردآورى شده و در هيچ مأخذ ديگرى نيامده است. بدون شك اگر كتاب او نبود, امروز كوچك ترين اطّلاعى از بسيارى شغل ها نداشتيم.
مؤلّف همانند ديگر نخبگان اين مرزوبوم, رنج بسيار ديده و براى فراهم آوردن مطالب اين كتاب, در طى ّ چهارده سال زحمات فراوان كشيده است تا جايى كه او را به خاطر اشتغال به تأليف و تحقيق, از تلگرافخانه اخراج و ماهانه اش را قطع كرده اند.
در اين كتاب ارزشمند, فهرستى از 199 شغل شهر اصفهان در دوره قاجاريه ارائه شده و نويسنده, توصيفات و توضيحات گران بهايى از نحوه عملكرد اصناف آورده است.
انشاى مؤلّف, سبكى ساده و صريح, همه فهم دارد و خوشبختانه از عبارت پردازى و پيچيدگى و پيرايه هاى ادبى خالى است. تكيه بر مختصرگويى و ايجاز است و اطناب و پرنويسى در هيچ كجاى كتاب ديده نمى شود.
آغاز به تأليف كتاب, به سال 1294 ق و پايان آن در 1308 ق / 1272 ش است; به سخن ديگر, اين كتاب در زمان حكومت سلسله قاجاريه بر ايران تأليف مى شود; زمانى كه دوران طلايى اصفهان به پايان رسيده, جمعيت اصفهان رو به كاهش گذارده و ديگر پايتخت حكومت نيست; زمانى كه صنعت ايران در زير پاى واردات فرنگى پايمال شده است; لوطيان, رمّالان, شعبده بازان, معركه گيران و دعانويسان بر همه جا چيره شده اند و سايه شوم بى تدبيرى, مملكت را فراگرفته است; از همين جهت است كه نام هيچ ساعت ساز, عكّاس, روزنامه نگار و چاپخانه دارى در فهرست تحويلدار به چشم نمى خورد و نام بيمارستان, چاپخانه, عكّاس خانه و مؤسسات تمدّنى جديد به ميان نمى آيد.
اين كتاب پيش تر در سال 1342 ش به كوشش منوچهر ستوده در سلسله انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات علوم اجتماعى وابسته به دانشگاه تهران به چاپ رسيده بود. دكتر جمشيد مظاهرى (سروشيار) نيز تحقيقاتى بر روى آن انجام داده است كه به زودى چاپ خواهد شد. پايان نامه اى هم به قلم محمّدعلى مجيرى در گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان با تكيه بر اين كتاب به چشم مى خورد; امّا با گذشت ساليانى دراز از چاپ نخست, چاپ ديگرى از آن صورت نگرفته و تصحيح ديگرى بر روى آن انجام نيافته بود. چاپ استاد ستوده, ناياب و غير قابل دسترس شده بود و چاپ جديدى از آن بسيار لازم مى نمود.
كوشنده چاپ حاضر, به نسخه خطّى نفيس و منحصر به فرد كتاب كه به دست خطّ مصنّف در كتابخانه ملّى ملك نگاه دارى مى شود, مراجعه كرده, ولى كار خود را تصحيح نناميده است.
كتاب هيچ تعليقه اى ندارد و اختلافات با چاپ ستوده در پاورقى ها نيامده است چون فهرست اصناف در كتاب, تمام اصناف قديمى اصفهان را در برنمى گيرد و در مورد برخى اصناف, توضيح و توصيفى ارائه نمى شود, سزاوار بود براى تكميل اطّلاعات, اقدام شود تا علاوه بر ذكر فهرستى از اصناف فراموش شده اصفهان, عملكرد و نحوه شغل و حرفه آنها نيز توصيف شود.
همچنين پسنديده بود اطّلاعات كتاب حاضر با سياحت نامه شاردن و لغت نامه دهخدا مقايسه شود و با مراجعه به تاريخ شفاهى و گفت وگو با كهنسالان و پيران بازارى, مطالبى بر اصل كتاب افزون گردد.
اهميت كتابى همچون جغرافياى اصفهان به اعلام آن است; بنابراين ضبط صحيح اسامى, مهم ترين كار يك مصحّح به شمار مى رود; كارى كه با تغيير يك حرف و جابه جايى يك نقطه, مخدوش مى شود; متأسّفانه (بوشع) به جاى يوشع (ص 41), (آباده) به جاى آباده اى (ص 42), (آبادى) به جاى آباده اى (ص 158), (بر هلو) به جاى پرهلو (ص 55), (جرقوبه) به جاى جرقويه (صص 56, 150) ازجمله اين بى دقّتى ها است.
نمايه ها مبسوطتر از چاپ پيشين است; ولى كاستى هايى دارد و شماره صفحات با متن هم خوانى ندارد. ظاهراً صفحه آرايى در مراحل نهايى تغييراتى كرده است; چنان كه در فهرست نويسى پيش از انتشار شمار صفحات, 192 آمده و حال آنكه كتاب در 186 صفحه به چاپ رسيده است.
فهرست اشخاص و مكان ها در يك جا آمده اند كه بهتر بود در دو بخش تنظيم شوند.
مدخل هاى تكرارى در نمايه بسيار ديده مى شود كه نياز به درهم كرد دارد.
در تنظيم نام ها هم بى دقّتى هايى ديده مى شود: (اصفهان) به جاى اصفهانى (ص 156), (قزوين) به جاى قزوينى (ص 168), (ايشان) به جاى اشيان (ص 157), (حوزدان) به جاى جوزدان (ص 161), (ظلل السلطان) به جاى ظل ّالسّلطان (ص 164), (شلط العرب) به جاى شطّ العرب (ص 164), (يتم آورد) به جاى نيم آورد (ص 167), (شاهنشاهان) به جاى شاهشاهانى (ص 168).
(بيد) نيز نام درخت است كه در فهرست مكان ها آمده است (ص 157).
محمّدرضا زادهوش
The Quran an Encyclopedia
دايرةالمعارف قرآن: قرآن, يك دايرةالمعارف; سرويراستار: اوليور ليمن; 770 ص, قطع وزيرى, دو ستونه 50 سطرى, چاپ دوم 2007 (چاپ اول: 2006), منتشر شده در لندن (و كانادا و امريكا) توسط انتشارات راتلج (گروه تيلور و فرانسيس).

هيئت تحريريه:
 

1. اَسماءِ افسرالدين(دانشگاه نتردام)Asma Afsaruddin
2. ماسيمو كَمپانينى(دانشگاه ميلان) Massimo Campanini
3. بهار داورى(دانشگاه سان ديه گو)Bahar Davary
4. نواد كاتران(دانشگاه بوسنى هرزگوين) Navad Kateran
5. آرزينا. ر. لالانى(مؤسسه مطالعات اسماعيليه لندن) Arzinar Lalani
6. تامارا سان كالج ويليام اَندمِرى امريكا Tamara Sonn
7. برانون وهيلر(آكادمى ناوال امريكا) Brannon Wheeler
8. استفان ويلد(دانشگاه بُن آلمان) Stefan Wild
صفحه اول دايرةالمعارف, با انتهاى آيه 47 سوره طه شروع مى شود:
((والسَّلامُ على مَن اتّبع الهدى) Peace to all who follow guidance

مرورى كوتاه بر زندگى علمى سرويراستار:
 

اوليور ليمَن, متولد 1950 ميلادى, استاد مطالعات فلسفى در دانشگاه كنتاكى امريكا و متخصص فلسفه اسلامى و فلسفه يهودى قرون وسطى است. شناخته ترين اثر او در ايران تاريخ فلسفه اسلام (History of Islamic Philosophy) است كه با همكارى سيدحسين نصر در دو جلد توسط انتشارات راتلج در سال 1996 منتشر شده است (نسخه افست اين كتاب در سال 1375 در ايران به وسيله انتشارات آرايه به چاپ رسيده است). انتشارات حكمت ترجمه اين كتاب را به فارسى آغاز كرده و تا كنون (ارديبهشت 88) چهار جلد آن را منتشر كرده است و مجلدات پنجم و ششم آن در دست آماده سازى است.
ليمن طرح دايرةالمعارف قرآن را در سال 2000 ميلادى آغاز كرده است و آن را با همكارى 43 نفر از پژوهشگران مسلمان و انديشه ورزان غربى در سال 2006 توسط انتشارات راتلج چاپ و منتشر كرده است.
اوليور ليمن به تنهايى عهده دار نگارش حدود يك ششم از مدخل هاى ششصدگانه كتاب بوده است. ليمن مدخل هاى مهمى چون (اهل البيت), (اهل الذكر), (اهل السته), (اهل كتاب), (عايشه), (اشاعره و معتزله), (آيت اللّه العظمى سيدابوالقاسم خويى), (خليفه), (مسيحيت), (ابن تيميه), (حديث), (ابن عبدالوهاب), (فلسفه و قرآن), (دنياى طبيعى و قرآن), (تنبيه و گناه اصلى), (سنت و قرآن), (تفسير قرآن سلفى ها), (تعطيل), (تقليد شيعه) و (شيخ مفيد) و… را خود عهده دار بوده است. ليمن در مدخل مربوط به آيت اللّه خويى(ره) نوشته است:
خويى به وسيله صدام حسين در بازداشت بود. او ده سال آخر عمرش را تحت الحفظ در خانه به سر برد. وقتى از دنيا رفت, صدام از تشييع جنازه عمومى كه او قرار بود توسط هواداران در كوفه و نجف صورت گيرد, جلوگيرى به عمل آورد. (ص 345).
وى ذيل مدخل (اهل البيت) به اين موضوع اشاره مى كند كه: (شيعه معتقدند اهل البيت مورد اشاره در آيه 33 از سوره 33 فقط شامل محمد(ص), على(ع), فاطمه(س), حسن(ع) و حسين(ع) است).
همچنين ليمن در ضمن مدخل (اهل الذكر) (AHL-AL-DHIKR) مراد از اين افراد را اهل بيت محمد(ص), يعنى على(ع), حضرت فاطمه(س), امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و شيعيان ايشان مى داند. او مدخل (عايشه) را بر اساس احاديث مربوط به وى در صحيح بخارى و صحيح مسلم نگاشته است و تأكيد كرده است: مرجع اين روايات خود عايشه بوده است. او بر مرجعيت روايى و اعتقادى عايشه نزد بزرگان اهل سنت تأكيد مى ورزد.

ويژگى هاى دايرةالمعارف قرآن ليمن
 

الف) تفاوت عمده دايرةالمعارف قرآن ليمن با دايرةالمعارف قرآن لايدن علاوه بر اختصار بر نظر آقاى مرتضى كريمى نيا آن است كه اوليور ليمن مخاطبان خود را در ميان عموم مردم غربى جستجو مى كند; در حالى كه جين دامن مك اوليف و هيئت تحريريه دايرةالمعارف قرآن لايدن, به متخصصان دين پژوهى و اسلام شناسى غربى توجه داشته اند; به عبارت واضح تر اين دايرةالمعارف براى افرادى طراحى شده است كه بدون هيچ پيش زمينه اى و بدون مطالعه قبلى درباره اسلام و قرآن به دنبال تدارك اطلاعاتى درباره قرآن, علوم, اصطلاحات, تاريخ, ادبيات و معارف هستند.
ب) كتاب در قالب دايرةالمعارفى كاملاً دقيق و فنى طراحى شده است. هر مدخل يا اصطلاح تخصصى در جاى خود به طور كامل تعريف شده است و از ساير بخش ها استقلال يافته است.
ج) نظام ارجاع متقاطع يا درون متنى بر تمام مدخل هاى كتاب حاكم است; از جمله ذيل مدخل على بن ابى طالب(ع), بيش از 24 عنوان كتاب معرفى شده است.
هـ ) در انتهاى كتاب نيز, كتاب شناسى گزيده اى از مهم ترين كتاب ها و مقالات در حوزه مطالعات قرآنى, همراه با نمايه اى تفصيلى از اعلام, اماكن و موضوعات كتاب افزوده شده است; براى مثال در صفحه 721 كتاب (در بخش كتاب شناسى) ذيل عنوان (محمد(ص): زندگى و آثار), 41 اثر درباره حضرت رسالت(ص) معرفى شده است كه بين آنها از اثر تورآرنده ـ كه در سال 1936 براى اولين بار منتشر شده است ـ تا آثارى كه در سال 2000 ميلادى منتشر شده اند, به چشم مى خورد.
و) نويسندگان مدخل ها از بين كسانى انتخاب شده اند كه در زمينه مداخل و عناوين كلى حاكم بر آنها از شهرت و تخصص بيشترى برخوردار بوده اند; از جمله بيشتر مدخل هاى مربوط به شيعه, چون (على بن ابى طالب), (غدير خم), (امام و امامت), (شيعه), (ولى, ولايت) را خانم آرزينا. ر. لالانى نوشته است كه پايان نامه دكتراى او تحت عنوان (نخستين انديشه هاى شيعى; تعاليم امام محمدباقر(ع) تحت نظارت مستقيم ويلفرد مادلونگ (نويسنده كتاب جانشينى پيامبر: پژوهشى در خلافت نخستين) به رشته تحرير درآمده است. (اين كتاب در سال 2000 در لندن منتشر شده است و در سال 1381 توسط آقاى دكتر فريدون بدره اى به فارسى برگردانده شده و به وسيله ى مؤسسه نشر و پژوهش فرزان روز در تهران به چاپ رسيده است).
ز) نكته مهم اينكه به رغم آنكه مؤلفان محترم از مؤلفه هاى علوم قرآنى غفلت نكرده اند, ولى به معارف قرآنى و اعلام قرآنى توجه ويژه اى داشته اند; وجود مدخل هايى چون (شيخ مفيد), (آيت اللّه سيد ابوالقاسم خويى), (ابن تيميه), (ابن حنبل), (اشاعره و معتزله), (عايشه), (ابوالهذيل), (عبدالجبار بن احمد بن خليل), (قاضى نعمان), (سيد نورسى), (سيد قطب), (محمد عبده), (جمال الدين افغانى) و نظاير اينها دليل اين مدعاست.
در پايان خاطر نشان مى شود: آنچه اين دايرةالمعارف را از ساير دانشنامه هاى غربى كه درباره اسلام و قرآن نوشته شده است, متمايز مى سازد, ذهنيت و زاويه ديد حاكم بر اذهان سرويراستار, هيئت تحريريه و مؤلفان اين مجموعه بوده است. اگر نگوييم مؤلفان نسبت به اسلام و قرآن به طور اعم و شيعه به طور اخص ّ تعلق خاطر داشته اند, قدر متيقن آن است كه بگوييم براى اولين بار تلاش كرده اند كليت اسلام را از منظر مسلمانان (ولو اينكه نويسندگان مدخل ها غيرمسلمان بوده اند) به عموم مخاطبان غربى معرفى كنند و از نگاه حاكم بر ذهنيت اكثر اسلام پژوهان غربى و به ويژه خاورشناسان كه اساس و شاكله اسلام را اين دنيايى و مادى مى دانند و منكر اولوهيت آن هستند, پرهيز كرده اند; از طرفى اين مجموعه از مؤلفان, به شيعيان چون منحرفين از منهج مستقيم اسلام ننگريسته اند و آنان را نماينده يك روند (كژآيينى) در برابر (درست آيينى) ندانسته اند; به عبارت صريح تر مؤلفان اين دايرةالمعارف, شيعه را به مثابه بدعتى در دين اسلام تلقى نكرده اند. اكثر مستندات و منابع مؤلفان اين مجموعه, علاوه بر قرآن آثار قديمى و اصيل مؤلفان اسلامى است و كمتر به مكرّرات خاورشناسان استناد كرده اند; جالب آنكه در مدخل هاى اعلام اين دايرةالمعارف نيز از كسانى كه در دوره معاصر به عنوان بدعتگزار در اسلام شناخته شده اند, نشانى وجود ندارد.
نكته آخر اينكه اگرچه اين دايرةالمعارف در لندن شكل گرفته است, ولى به نويسندگان مشهورى چون اندرو ريپى و جين دامن مك اوليف و اكثر نويسندگان مدخل هاى دايرةالمعارف اسلام (EI) و دايرةالمعارف قرآن (EQ) روى خوشى نشان نداده اند و فقط مدخل (وسواس) را به اندرو ريپين سپرده اند; در حالى كه در فهرست نام مؤلفان اين مجموعه, با اسامى خاصى كه حاكى از مسلمان بودن نويسندگان مدخل دارد, چون (حسين عبدالرؤف), (اسماء افسرالدين), (كسيا على), (م. شمس على), (رفيق برژك), (عدنان دميركان), (ياسين محمد), (عرفان ا. عمر), (عبدالغفار رحيم), (عبداللّه سعيد), (هارون شاهين), (ابراهيم سومر) و چند نام ديگر مواجه مى شويم.
اميد آنكه با ترجمه بهنگام اين اثر به فارسى و عربى, همراه با برخى حواشى در ذيل مدخل ها به معرفى اسلام و قرآن در ميان كسانى كه آبشخور را تنها غرب مى دانند, اقدام مناسبى صورت پذيرد; با اين توجه كه هم اكنون ترجمه جلد اول دايرةالمعارف قرآن لايدن توسط انتشارات حكمت زير چاپ است.
سيدمجيد پور طباطبايى
معرفى هاى گزارشى
گزارشواره برخى از تازه هاى كتاب
(نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى)
(نشر پژوهشگاه) از بدو تأسيس تاكنون توانسته است آثار قابل توجهى در موضوعات تخصصى و با استاندارهاى علمى عرضه كند. تخصصى بودن كتاب ها كه فراتر از پايان نامه هاى دكترى تخصصى است, كيفيت افزون تر چاپ, سعى در كاهش قيمت آثار توليدى, در كنار سرعت دادن به عرضه, جزء اهدافى است كه مسئولان پژوهشگاه و نشر تازه تأسيس شده آن, پى مى گيرند.
به منظور آشنايى بيشتر پژوهشگران حوزه هاى مختلف و مراكز علمى, آينه پژوهش(همانند برخى از شماره هاى پيشين) بر آن شد تا با اختصاص جايگاهى ويژه به آثار نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, به معرفى آنها بپردازد.
آينه پژوهش

موسوعة احكام المرتد فى الشريعة الاسلاميه (عربى)
 

حسين عليان امينى, تكميل: عبدالرسول هاديان; قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده فقه و حقوق), چاپ 1, 1429 ق/ 1377 ش, 2 جلد, ج 1: 576 ص, ج 2: 616 ص, وزيرى.
كتاب حاضر كه در دو مجلد و به زبان عربى نگاشته شده است, به تفصيل به بررسى مبحث ارتداد از منظر اسلامى مى پردازد. جلد اول آن, در چهار باب, مباحث را نشان داده است بدين قرار:

جلد اول
 

الباب الاول: تعريف الردة والارتداد
الفصل الاول: معنى الردة والارتداد; الفصل الثانى: الارتداد فى القرآن; الفصل الثالث: المرتدون فى صدر الاسلام.
الباب الثانى: انواع الارتداد
الفصل الاول: تعريف الكفر والكافر وبيان الضوابط فيهما; الفصل الثانى: ردّة الاعتقاد; الفصل الثالث: ردّة الانكار واستحلال فى الفروع; الفصل الرابع: ردّة الافعال; الفصل الخامس: ردة الاقوال.
الباب الثالث: الاحكام العامه للمرتدّ
الفصل الاول: شروط الردّة; الفصل الثانى: اقسام المرتد; الفصل الثالث: استتابة المرتد; الفصل الرابع: تكرار الارتداد; الفصل الخامس: حكم المرأة المرتدة.
الباب الرابع: الردة والاحكام الفردية
الفصل الاول: احكام الطهارة النجاسة الخبيثة للمرتد; الفصل الثانى: احكام الطهارة الحديثة للمرتد; الفصل الثالث: تجهيز المرتد; الفصل الرابع: احكام الصلاة; الفصل الخامس: احكام الصوم والاعتكاف; الفصل السادس: احكام الحج; الفصل السابع: احكام النذر; الفصل الثامن: احكام اليمين; الفصل التاسع: الارتداد واحكام الوصية; الفصل العاشر: احكام الصيد والذباقة; الحادى عشر: احكام الكفارة.

جلد دوم
 

الباب الخامس: الردة والاحكام الشخصية
الفصل الاول: الارتداد واحكام النكاح; الفصل الثانى: احكام الفرقة ولواحقها. الباب السادس: الردّة واحكام المعاملات والعقود والاموال.
الفصل الاول: حكم اموال المرتد وتصرفاته; الفصل الثانى: الارتداد واحكام الميراث; الفصل الثالث: الارتداد واحكام العقود; الفصل الرابع: الارتداد واحكام الخمس والزكاة. الباب السابع: الردة واحكام الجهاد وملك الايمان.
الفصل الاول: الارتداد واحكام الجهاد; الفصل الثانى: الارتداد واحكام السرارى وملك الايمان. الباب الثامن: الارتداد واحكام القضاء والحقوق المدنية.
الفصل الاول: احكام القضاء والشهادة; الفصل الثانى: ثبوت الردّة; الفصل الثالث: الارتداد واحكام الحدود والتعزيرات; الفصل الرابع: الارتداد واحكام الخبايات.

خاتمة
 

الفصل الاول: فلسفه تشريع العقوبة الشديدة للمرتد فى الاسلام; الفصل الثانى: فلسفه التفصيل بين المرتد الملّى والفطرى عند الامامية.

مجموعة مقالات ندوة الاسلام والقانون الدولى الانسانى (عربى)
 

ترجمه رعد حجاج, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, چاپ 1, 14300 ق/2009 م, 228 ص, رقعى.
كتاب حاضر مشتمل بر مقالات ذيل است:
حق الاستئسار فى القانون الدولي الاسلامى على ضوء السنة النبوية, دكتر سيدمصطفى محقق داماد; العلاقة بين القانون الدولى الانسانى وحقوق الانسان, اردشير محمد ارجمدن; حقوق الأسرى فى القانون الدولى والسلام دراسة تطبيقية, محمد ابراهيمى; القانون الدولى الانسانى فى سيرة الامام على(ع), سيدعليرضا واسعى; الحادية والهدفية فى القانون الدولى الانسانى, حسن على على اكبريان; تطور القانون الدولى الانسانى فى اًطار الرؤية الدولية المعاصرة, محمدرضا ضيايى بيگدلى.

ديوان نقابت: پژوهشى درباره پيدايش و گسترش اوليه تشكيلات سرپرستى سادات
 

محمدهادى خالقى, چاپ 1, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت), 1387 ش, 320 ص, رقعى.
نقابت به معناى سرپرستى, كفالت و رياست قوم و عهده دارى مديريت آنان در امور اجتماعى و ثبت و ضبط آمار و احوال شخصى آنان است و ديوان نقابت, بخشى از تشكيلات ديوان و از جمله سازمان هاى حكومتى عصر عباسى بود كه به كار سرپرستى خاندان پيامبر (بنى هاشم) و رتق و فتق امور آنان اختصاص داشت (ص 15).
دريافت مقررى بنى هاشم از خزانه بيت المال و توزيع آن در ميان آنان, عهده دارى قضا و حسبه در بنى هاشم, حفظ انساب آنان, دفاع از حقوق آنان در ديوان ها و دادگاه ها, عهده دارى اشتغال و تحصيل و ازدواج آنان, بخشى از وظايف نقيب بود. نقيب النقباء با حكم ويژه اى از سوى خليفه به اين نسبت, نصب مى گرديد و نقيبان ديگر مناطق, از سوى او انتخاب مى شدند. هر نقيب براى تشكيلات تحت اداره خود, به استخدام نايب, كاتب, نسب شناس, خازن و… مى پرداخت (ص 15 و 16).
نويسنده در كتاب حاضر, در پى پاسخ به چهار پرسش درباره ديوان نقابت بوده است:
1. شكل گيرى ديوان نقابت, چگونه بود و چه زمينه هايى در اين فرايند مؤثر بودند؟ 2. چنين ديوانى, از چه تشكيلات و جايگاهى برخوردار بود؟ 3. منشأ مشروعيت نقيب چه بود؟ 4. چه وظايفى بر دوش نقيبان گذاشته مى شد؟
جستجوى پاسخ اين پرسش, مستلزم رجوع به پنج فصل است كه در اين كتاب, به اين قرار ترتيب يافته است:

فصل اول: كليات
 

اين فصل به كليات بحث پرداخته است; مانند روش تحقيق, دامنه تاريخى ـ جغرافيايى تحقيق, مفهوم شناسى تطبيقى نقابت و ارزيابى منابع. در ارزيابى منابع, به پيشينه تحقيق, منابع مطالعاتى و منابع تاريخى توجه شده است.

فصل دوم: تاريخچه
 

فصل دوم درباره مرحله شكل گيرى ديوان نقابت است. در اين فصل از بنيانگذاران ديوان نقابت و نخستين نقيبان ياد مى شود و نيز نويسنده از زمينه ها و عوامل پيدايش نهاد سخن مى گويد.

فصل سوم: جايگاه و كاركرد سياسى و اجتماعى
 

فصل يادشده, درباره چهار عنوان بحث, بررسى و كاوش مى كند: 1. نقابت و ديوان; 2. انتخاب نقيب; 3. شروط احراز منصب نقابت; 4. وظايف نقيب.

فصل چهارم: تشكيلات (نقش ها, بخش ها و نمادها)
 

نويسنده در اين فصل به بيان سلسله مراتب و بخش ها و نمادهاى ديوان نقابت, مناسبات نقبا و خلفاى عباسى و مناسبات ديوان نقابت با ديگر ديوان ها مى پردازد. كارآمدى و منزلت نقبا, نقباى طالبى و نقباى عباسى, زنان و نقابت از ديگر مباحث اين فصل است.

فصل پنجم: برخى احكام صادرشده به نام نقبا و نگاهى به محتواى آنها
 

در اين فصل, نمونه هايى از احكام نقابت يا مرتبط با نقابت, نقل و بازكاوى شده است. نويسنده دوازده نمونه از اين دست را برمى شمرد.

نهضت عاشورا: جستارهاى كلامى, سياسى و فقهى
 

جمعى از محققان, چاپ 1, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, 1387 ش, 648 ص, وزيرى.
كتاب حاضر مجموعه مقالاتى درباره عاشوراپژوهى از منظرهاى كلامى, سياسى و فقهى است. مجموعه مقالات در سه بخش سامان يافته است. عناوين هر بخش همراه نام نويسندگان هر مقاله عبارت اند از:

بخش اول: مقاله هاى كلامى
 

اين بخش مشتمل بر شش مقاله است, به قرار زير:
(بازخوانى نظريه هاى مهم درباره فلسفه قيام حسينى) (احمد مبلغى), (معرفت خداوند در مشرب عرفانى امام حسين(ع) (محمدباقر حيدرى كاشانى), (جلوه اى از عرفان حسينى) (محمدامين صادقى اُرزگانى), (دعا و مناجات از ديدگاه امام حسين(ع) (محسن باغبان), (معقوليت و وجه دينى مراسم عزادارى امام حسين(ع) (محمدامين احمدى), (مهدى و مهدويت از ديدگاه امام حسين(ع) (محمدامين صادقى اُرزگانى).

بخش دوم: مقاله هاى فقهى
 

بخش دوم, چنان كه از عنوان آن پيداست, از منظرى فقهى به عاشورا مى پردازد و پنج مقاله را در خود جاى داده است:
(نگاه فقهى و حقوقى به خروج امام حسين(ع) (مصطفى ميراحمدى زاده), (ارزيابى فقهى قيام عاشورا) (سيد نورالدين شريعتمدار جزايرى), (بررسى فقهى شرايط امر به معروف و نهى از منكر در قيام امام حسين(ع) (محمد رحمانى زروندى), (نقش قيام امام حسين(ع) در تقويت فقه مبارزه با طاغوت) (جواد فخار طوسى), (مبانى فقهى عزادارى) (عباس كوثرى).

بخش سوم: مقاله هاى سياسى
 

(مشروعيت قيام امام حسين) (سيدسجاد ايزدهى), (علل و عوامل سياسى ـ اجتماعى قيام عاشورا) (ابوالفضل سلطان محمدى), (اهل سنت; تعرض أولوا الأمر با اولو الارحام در مواجهه با قيام امام حسين(ع) (محمدحسن قدردان قراملكى), (تأثير عاشورا بر شكل گيرى و تداوم انقلاب اسلامى) (مقصود رنجبر), (مدل قيام عاشورا) (على الهام).
حضرت سيدالشهداء(ع) صدها سال پيش حركتى سترگ و ستودنى كرد كه به ظاهر منجر به شكست و شهادت آن حضرت با همه يارانش و به اسارت رفتن بازماندگان خاندان آن حضرت شد; اما خون مقدسى كه بر بيابان تفتيده كربلا جارى شد, بسان رودى جارى بود كه شجره طيبه اسلام را سيراب ساخت و همچون مشعلى, هدايتگر انسان هايى گشت كه تا قرن ها پس از اين واقعه, پر فروغ و روشن, راه و رسم چگونه زيستن و مردن را مى آموزد. هريك از مقالات كتاب حاضر, در واقع به برخى از ابعاد نهضت عاشورا مى پردازد و پاره اى از زواياى اين حادثه پررمز و راز را روشن مى كند. آنچه مسلم است, اينكه موقعيت شناسى و زمان شناسى آن سالار شهيدان اقتضا مى كرد در اين مسير گام نهد و دشمنان كينه توز خاندان رسول خدا(ص) چنان عرصه را بر امام حسين(ع) تنگ كردند كه او به ناچار, تن به مرگ سرخ, اما عزت آفرين و شورانگيز تا هميشه تاريخ سپرد; مرگى كه از مرگ ممسوخ اسلام پيشگيرى كرد و مسلمانان غفلت زده و به خواب رفته را متوجه خطرهاى بزرگى ساخت كه پس از رحلت رسول خدا, كيان اسلام را تهديد مى كرد.

تربيت توحيدى و نقش آن در پى ريزى شخصيت اسلامى
 

شيخ حسين معن, ترجمه احمد ناظم, تحقيق سيدعلى رضا مددى, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع), چاپ 1, 1387 ش, 336 ص, رقعى.
اثر حاضر با مقدمه اى در زندگى نويسنده شهيد كتاب آغاز مى شود. زادگاه او يكى از روستاهاى كربلاست. شهيد معن در سال 1390 قمرى به حزب (الدعوة الاسلامية) پيوست و با وجود دشوارى هاى زندگى مبارزاتى اش, با سختكوشى به مطالعه و پژوهش مى پرداخت و در مدت اختفاى خود, در مدت پنج ماه كتاب هايى تأليف كرد كه برخى از آنها عبارت اند از: الحرية فى الاسلام, العلاقة الفقهيه فى الاقتصاد الاسلامى و… .
شيخ حسين معن, سرانجام در راه آرمان هاى اسلامى خود به شهادت رسيد.
مؤلف كتاب كه خود, انسانى وارسته و مجاهد بوده است, تلاش كرده است راه و رسم بندگى و خودسازى را به خواننده نشان دهد; بدين منظور, پنج فصل را به سامان مى رساند:
در فصل اول, به چيستى و چرايى آمادگى روحى و پرورش معنوى پرداخته شده است. در زمينه تربيت روحى, سه رويكرد مورد توجه قرار گرفته است: رويكرد صوفيانه كه از نظر اسلامى محكوم و باطل است, دوم رويكرد فكرى و سياسى كه بر جنبه بيدارى فكرى و عملى تأكيد دارد و از تلاش براى ايجاد رابطه درونى با خداوند در ميان مؤمنان و مجاهدان و ستمديدگان غافل مانده است; سوم رويكرد جامع اسلام است كه مورد پذيرش نويسنده قرار گرفته است. نويسنده در اين فصل به مباحث ديگرى هم توجه كرده است.
در فصل دوم به رابطه (ساحت انديشه و منطق بندگى) پرداخته شده است. نويسنده, مراحل اعتقاد را تبيين مى كند و درباره ياد خدا سخن مى گويد و مواردى را كه شايسته ياد خداوند است, برمى شمرد و آن گاه به تبيين آثار ياد خدا مى پردازد. بحث ديگر اين فصل, درباره بينش تاريخى است كه نويسنده معتقد است: آيات و روايات در صدد دادن چنين بينشى به انسان هستند. بينش تاريخى, انسان را با نكاتى آشنا مى سازد و ناپايدارى مراحل تاريخى, يگانگى مسير و حتمى بودن پيروزى نهايى, از جمله درس هاى تاريخ است.
فصل سوم درباره (ساحت عاطفى با خطوط بندگى) است. اين فصل چگونگى جهت گيرى عواطف انسانى را در مسير بندگى و خودسازى بيان مى دارد. فصل سوم مشتمل بر مباحثى اين چنين است: نقش قواى درونى در زندگى, قواى درونى از ديدگاه اسلام, كنترل عواطف دينى, دوستى خدا و نتايج و آثار آن, حس همدردى, ارتباط قلبى با خداوند, پارسايى, پيوند عاطفى با دين و… .
فصل چهارم با عنوان (رابطه ساحت اراده با اخلاق بندگى) به چنين مباحثى مى پردازد: دوگانگى شخصيتى, دوگانگى و نفاق, دوگانگى آشكار و پنهان, پاى بندى عملى به اسلام, پايدارى و توجيه گرى, فهم اجتماعى و سياسى از دين, اقسام صبر, اخلاص, توكل, تصميم و توكل, تدبير بدون عمل و عمل بدون تدبير و… .
فصل پنجم با عنوان (ابزارهاى پرورش روحى) پايان بخش مباحث كتاب است. در اين فصل نويسنده شهيد كتاب, براى تربيت روحى, هفت راهكار را نشان مى دهد كه عبارت اند از: شب زنده دارى, ذكر كثير حق, تلاوت قرآن كريم و تدبر در آن, محيطهاى مذهبى, فرهنگ ايمانى, روزه دارى, محاسبه و نقد درونى, اعتكاف.
شهيد معن در كتاب خود به وفور به آيات و روايات استناد مى جويد و به شرح و تبيين آنها مى پردازد.

فرهنگ و تمدن اسلامى در ماوراء النهر: از سقوط سامانيان تا برآمدن مغولان
 

على غفرانى, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(ع), چاپ 1, 1387, 592 ص, رقعى.
سرزمين ماوراءالنهر در شمال خراسان واقع بود و رود جيحون, آن را از خراسان جدا مى كرد. اين منطقه, بخش انتهايى ايران قديم بود كه اعراب مسلمان در سال هاى پايانى قرن اول هجرى (85ـ92 ق) در دوران خلافت وليدبن عبدالملك آنجا را تصرف كردند. اين منطقه در قرن سوم از نظر سياسى, تابع خراسان بود و اميرانى از سوى طاهريان خراسان براى اداره آن انتخاب مى شدند; از جمله واليان طاهرى, خاندان بومى سامانى بودند كه بعد از برافتادن طاهريان از خراسان (259 ق) توانستند حكومت مستقلى ايجاد كنند. در دولت سامانيان, ماوراالنهر دوره اى پرشكوه را پشت سر گذاشت كه در تبيين اين دوره و اوضاع علمى, فرهنگى, اجتماعى و سياسى آن آثار فراوانى تأليف شده است; اما به علت بى توجهى پژوهشگران به عصر پس از سقوط سامانيان, تاريخ فرهنگ و تمدن آن در اين مقطع مبهم مانده و تأليف مستقلى درباره آن انجام نگرفته است.
اين بى توجهى به گونه اى است كه در نگاه بدوى تصور مى شود پس از سقوط سامانيان, تمدن, فرهنگ و دانش متوقف شده است. اين پژوهش در صدد است تصويرى از زندگى اجتماعى و جريان فرهنگ و تمدن اين عصر تا آمدن مغولان ارائه كند. مطالعات انجام شده نشان مى دهد ماوراء النهر در سده هاى پنجم و ششم هجرى شاهد فعاليت هاى علمى بوده است. فراوانى كتب فقهى به جا مانده از سده ششم به ويژه در فقه حنفى از فعاليت هاى گسترده آن در دانش فقه حكايت مى كند و مكتب كلامى اشعرى و ماتريدى كه عالمانى آن را ترتيب دادند و وجود شاعران و نويسندگانى چون محقق بخارايى, نظامى عروضى, سمرقندى, سديدالدين عوفى, اندك آثار معمارى به جا مانده مانند مناره هاى گلان, اُوزكند, همچنين مطالعات باستان شناسى و قراين ديگر, همه نشان دهنده پويايى ماوراءالنهر در عصر پس از سقوط سامانيان است.
فصل اول كتاب به كليات مى پردازد و در فصل دوم, جغرافياى تاريخى ماوراء النهر در اين سده بررسى شده است. فصل سوم به بررسى مختصر وضع سياسى و حكومتى اين منطقه از زمان سامانيان تا هجوم مغول اختصاص دارد و به طور عمده به سلسله قراخانيان معطوف است. در فصل چهارم و پنجم از نهادهاى آموزشى و علوم بحث شده است. علوم گوناگونى در اين زمينه چون علوم دينى, ادبى, طبيعى و… مورد توجه بوده است. اديان و فرق اسلامى در فصل ششم و معمارى و هنر در فصل هفتم و امور ديوانى, اقتصادى و طبقات اجتماعى در فصل پايانى مورد توجه قرار گرفته اند.
نويسنده در مقدمه كتاب يادآور شده است: شكل ساختارى پژوهش در فصل هاى چهارم, پنجم, ششم و بخشى از فصل هشتم از كتاب تاريخ و تمدن اسلامى در قلمرو سامانيان تأليف دكتر ناجى الگوبردارى شده است.

بازگشت به مبناگرايى سنتى با آثارى از ريچارد فومرتن, لورنس بونجور, جان پالوك و الوين پلنتينگا,
 

ويراسته: مايكل آر. د پاول, ترجمه رضا صادقى, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى), چاپ 1, 1387, 272 ص, رقعى.
نظريه مبناگرايى نظريه اى پرطرفدار در قلمرو معرفت شناسى است و از ديدگاه بسيارى از متفكران, اعتبار معرفت هاى انسانى وابسته به اعتبار اين نظريه است. با وجود ايراد نقدهايى بر اين نظريه, ويژگى هاى اين نظريه موجب شده تا همچنان محور بحث هاى جدى در معرفت شناسى باشد. تا كنون تفسيرهاى مختلفى از اين نظريه ارائه شده كه در كتاب پيش رو, ضمن نقد تفسير پيشينيان, تفاسيرى جديد هم بحث و بررسى شده است. مترجم اثر, دكتر رضا صادقى, تلاش كرده است اين ديدگاه هاى جديد را با برداشتى از مبناگرايى بر اساس مبانى حكمت متعاليه مقايسه كند.
چنان كه از عنوان كتاب برمى آيد, كتاب حاضر دربردارنده مقالاتى از چهار فيلسوف تحليلى معاصر است. اين مقالات حاصل نشستى علمى است كه در زمستان 1988 برگزار شد و در سه بخش تنظيم يافته است: در بخش نخست, فومرتن و بونجور ديدگاه خود را تبيين مى كنند. در بخش دوم, پالوك و پلنتينگا به نقد ديدگاه آن دو تن مى پردازند و در بخش پايانى به نقدهاى اين دو پاسخ مى گويند.
مترجم اثر, مقدمه اى مبسوط در اين زمينه ارائه مى دهد و سپس سخن ويراستار متن انگليسى اثر مى آيد. در ادامه, چنان كه اشاره شد, مباحث كتاب اصلى كتاب در سه بخش ذكر مى شود: بخش اول, تحت عنوان (دفاع از مبناگرايى سنتى), دو فصل را در خود جاى داده است: فصل 1: مبناگرايى كلاسيك, فصل 2: به سوى دفاعى از مبناگرايى تجربى. فصل هاى 3 و 4 در بخش 2 آمده و اين بخش, با عنوان (نقدها) مباحث را پى مى گيرد. بخش سوم, تحت عنوان (پاسخ ها) و در دو فصل, به پاسخ فومرتن و بونجور به پالوك و پلنتينگا پرداخته است.

قواعد فقه سياسى
 

روح اللّه شريعتى, چاپ 1, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده علوم و انديشه سياسى), 1387, 464 ص, رقعى.
فقه سياسى به عنوان يكى از عرصه هاى فقه, وظيفه پاسخگويى به احكام مكلفين اعم از اشخاص حقيقى و حقوقى در اين عرصه را دارد و روشن است اشخاص حقيقى (افراد) در زندگى سياسى خويش به ويژه با حاكميت ارتباط متقابل دارند و داراى احكام, حقوق و تكاليفى هستند; چنان كه اشخاص حقوقى همچون گروه ها, احزاب, سازمان ها و… در روابط متقابل با يكديگر و مردم, احكام و حقوق و تكاليفى دارند و فقه سياسى موظف به تبيين ديدگاه شريعت در تمامى اين موارد است و بى شك, فقيه جامع الشرايط و آگاه به زمان كه به استنباط احكام الهى در عرصه سياست مى پردازد, موظف است قواعد سياسى را كشف كند و پس از تبيين صحيح معنا و مفهوم و قلمرو آنها, براى انطباق جزئيات موضوعات و مسائل سياسى با آنها, قواعد مزبور را در اختيار مكلفان اعم از مردم و كارگزاران نظام اسلامى قرار دهد; اما بايد توجه داشت فقه سياسى پاسخگوى حوادث واقعه است و موضوعات آن با تغييرات و تحولات زمان تغيير مى پذيرد و اين تحولات با معضلات و پيچيدگى هاى فراوانى همراه است; بدين روى, تسريع در پاسخگويى ضرورى مى نمايد. كشف قواعد سياسى بهترين روش براى رسيدن به اين هدف مهم است; چه سرعت, سهولت و عدم نياز به واسطه در دستيابى به حكم الهى, از ويژگى هاى اين قواعد است; به علاوه, فقه سياسى چارچوب هايى نيز براى فقه سياسى ايجاد مى كند كه به همسويى و يكسان سازى روابط حاكمان و مردمان كمك مى كند.
فقيهان با كشف اين قواعد از منابع فقه و تبيين و توضيح و بيان قلمرو و موارد كاربرد قواعد در عرصه فقه سياسى, مى توانند حاكمان و انديشوران و قانونگذاران را با اين قواعد آشنا سازند; البته قواعد فقه سياسى را نمى توان به تعدادى مشخص, محدود ساخت; چه فقه سياسى پاسخگوى حوادث واقعه است و به مرور زمان, موضوعات مورد ابتلا متحول و فهم فقيهان از منابع فقه و قواعد نيز بيشتر مى شود. كشف برخى از قواعد در فرايندى تدريجى قابل دستيابى است و از اين رو, فقيه بايد تلاشى مستمر داشته باشد.
اثر حاضر برخى از قواعد فقه سياسى را تبيين كرده است:

بخش اول
 

در بخش اول, مباحثى كلى درباره قواعد فقهى به ويژه فقه سياسى و ارتباط عرف و قواعد, ارائه شده است. اين مباحث در طى دو فصل آمده است.

بخش دوم
 

اين بخش با عنوان (عرصه هاى قواعد فقه سياسى), شامل پنج فصل است: فصل اول, تعدادى از قوانين عام همچون قواعد اهم و مهم, رجوع به خبر, ملازمه بين حكم عقل و شرع, ضرورت و… را برمى شمارد و تبيين مى كند.
فصل دوم, قواعد فقه سياسى را در عرصه سياست مى آورد و اين قواعد را شرح و توضيح مى دهد: قاعده عدم ولايت بر غير, قاعده مساوات, قاعده شورا, قاعده مصلحت, قاعده تقيه, قاعده نفى سبيل, قاعده حرمت كمك به گناه و تجاوز. نويسنده در هر يك از اين قواعد, به بيان مفاد قاعده, دلايل و مستندات, گستره و كاربرد قاعده مى پردازد.
در فصل سوم, قواعد مربوط به عرصه اجتماعى آمده است كه عبارت اند از: قاعده عدالت, قاعده حفظ نظام, قاعده وفاى به عقود, قاعده نفى عسر و حرج, قاعده وجوب تعظيم شعائر الهى و حرمت اهانت به آنها, قاعده تعاون, قاعده تقدم ولايت خاصه بر ولايت عامه, قاعده دعوت, قاعده تأليف قلوب, قاعده جُب ّ, قاعده الزام, قاعده درء, قاعده تولا و تبرا.
فصل چهارم, درباره قواعد مربوط به حوزه اقتصاد است و مشتمل بر اين موارد مى باشد: قاعده سلطنت, قاعده احسان, قاعده (من له الغنم فعليه الغرم), قاعده سوق المسلمين.
و در عرصه امنيتى و نظامى نيز قواعدى مطرح شده كه نويسنده به اين قواعد اشاره كرده است: قاعده حرمت جان مسلمان, قاعده احترام مال و عمل مسلمان, قاعده امان, قاعده مصونيت سفرا, قاعده صلح و قاعده مقابله به مثل.
پژوهشگر كتاب در تمام اين قواعد, مفاد, دلايل, مستندات, قلمرو و كاربردى قاعده را برمى رسد و مى كاود.

نظارت بر قدرت در فقه سياسى
 

سيدسجاد ايزدهى, چاپ 1, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده علوم و انديشه سياسى), 1387, 320 ص, رقعى.
حكومت و حكومت دارى لازمه ادامه حيات و اداره جامعه است; اما صاحبان قدرت از رهگذر امكانات و اختياراتى كه دارند, در معرض آفات بزرگى چون: ظلم و ستم, مال اندوزى, خودكامگى, غصب اموال و… قرار دارند; اما البته به باور نويسنده كتاب حاضر, اين امر بر خلاف نظر برخى بدين معنا نيست كه قدرت با فساد همراه و ملازم باشد; هرچند نمى توان گفت (قدرت به سوى فساد روى دارد), اما در يك صورت اين سخن درست است و بيراه نيست و آن زمانى است كه قدرت در دست كسانى باشد كه از اخلاق و وجدان سالم و اوصاف ارزشمند اخلاقى تهى باشند و در اين صورت سوء و فساد, لازمه حكومت و حاكم خواهد گرديد.
انديشمندان براى جلوگيرى از مفاسد قدرت و حكومت, در صدد يافتن سازوكارى بوده اند كه با نظارت بر حاكمان, مانع سوء استفاده آنان گردند. فقه شيعه خالى از مباحثى مدون در مورد راهكارهاى نظارت بر قدرت سياسى است; زيرا قرن ها, حكومت شيعى تشكيل نيافته بود تا ضرورت چنين مباحثى رخ نمايد. نويسنده كتاب حاضر با احساس چنين ضرورتى در صدد ارائه ديدگاه فقه شيعه در اين زمينه است. وى ادله فقه سياسى را ارائه كرده است و روش ها و نظريات فقه شيعه را در حوزه هاى چهارگانه كسب قدرت, اعمال قدرت, توزيع قدرت و گردش قدرت در بوته تحقيق و بررسى نهاده است.
بدين منظور نويسنده كتابش را بر پنج بخش استوار ساخته است:

بخش اول: كليات
 

بخش حاضر, به مفهوم شناسى مى پردازد و معانى نظارت, كنترل, ارزيابى, قدرت, اقتدار و فقه سياسى را تبيين مى كند. در ادامه, مصاديق نظارت, مبانى و ادله نظارت و ملاك هاى نظارت بررسى شده است.

بخش دوم: نظارت در مرحله كسب قدرت
 

در اين بخش, اوصافى لازم و خاص حاكم ارائه گشته است و درباره انتخاب كارگزار شايسته, بيعت و آراى عمومى و اعتبار آراى عمومى در فقه شيعه بحث شده است و از ولايت انتصابى فقيه, ولايت انتخابى فقيه و وكالت فقيه و مسئله اكثريت در قرآن سخن به ميان آمده است.

بخش سوم: نظارت در مرحله اعمال قدرت
 

رئوس مباحث اين بخش عبارت اند از: اصل پاسخگويى حاكم, بررسى مقدمات چندگانه پارادوكس نظارت و انتصاب, نظارت درونى, نظارت بيرونى, بررسى عناصر نظارتى قديم و جديد, محدوده نظارت و به تبع آن مطبوعات و احزاب و ادله موافقان و مخالفان.

بخش چهارم: نظارت در مرحله توزيع قدرت
 

نويسنده در اين بخش, اين مباحث را جاى داده است و مباحث مربوط به هريك را بررسى كرده است: اصل تفكيك قوا و نظريات اين باب, نظارت بر كارگزاران (مجريه), راهكارهاى نظارتى, قوه مقننه و قوه قضاييه.

بخش پنجم: نظارت در مرحله گردش قدرت
 

عناوين اين بخش عبارت اند از: 1. حاكم (ولايت انتصابى فقيه, ولايت انتخابى فقيه و محدوديت زمان ولايت, شرايط رهبرى, نظارت در مرحله گردش بر اساس قانون), 2. كارگزاران (عزل كارگزاران با مرگ حاكم).

u مفهوم شناسى فلسفه سياسى مشا,
 

مرتضى يوسفى راد, چاپ 1, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده علوم و انديشه سياسى), 1387 ش, 168 ص, رقعى.
در فلسفه سياسى اين سؤالات مطرح مى شود كه سرشت انسان چيست؟ چه آلامى دارد؟ چگونه مى توان به آلام او پاسخ گفت؟ زندگى خوب و سعادتمندانه چيست؟ نظم مطلوب كدام است و چگونه مى توان به آن رسيد؟ چگونه مى توان قدرت را كنترل كرد تا به ظلم و استبداد نينجامد؟ فيلسوفان سياسى مسلمان نيز در چارچوب و نظام معرفتى اسلام از عالم هستى, حيات انسان و غايت آن كه در دوره اسلامى شكل گرفته بود, به تبيين آموزه هاى سياسى پرداختند.
فلسفه سياسى اسلامى با فارابى تأسيس شد و با ابن سينا, سهروردى و صدرالمتألهين تكميل گشت و تداوم يافت و گرايش هاى سه گانه مشاء, اشراق و متعاليه پديد آمد. تمايز اين سه گرايش چنين بود كه توجه به مشائيان به روش عقلى و امكان جمع ميان عقل و وحى در شناخت حقايق هستى, و توجه اشراقيان به روش شهودى و منبع دل و توجه متعاليه به روش وحيانى و شهودى و عقلى و منابع معرفتى سه گانه و جمع ميان آنهاست.
در پژوهش حاضر بيشتر از فلاسفه مشائى شرق تمدن اسلامى بحث مى شود و فلاسفه غرب تمدن اسلامى, به جز ابن رشد, نقش اندكى در رشد و تحول فلسفه و فلسفه سياسى اسلامى داشتند; زيرا دسته دوم, از جمله ابن باجه, امكان تحصيل سعادت را در زندگى اجتماعى نمى ديدند و از اين رو, ضرورتى براى شكل گيرى علم مدنى كه هدف آن تحصيل سعادت در مدينه است, نديدند و در نهايت فيلسوفان فردگرا گشتند. چارچوب تحليلى اين كتاب بر اساس ديدگاه لئو اشتراوس درباره اصالت فسلفه اسلامى است. به اعتقاد اشتراوس, فيلسوفان اسلامى با هدف تبيين عقل از وحى, به توليد مفاهيم خاصى چون نبوت برآمدند و مفاهيم عقلى يونانى را كه قادر به توضيح و تبيين عقلى آموزه هاى وحيانى بودند, به خدمت گرفتند. به نظر وى, دولت ايده آل و مطلوب فلسفه اسلامى, دولت پيامبر بود, نه دولت مثالى افلاطونى يا دولت مطلوب ارسطويى. فيلسوفان اسلامى وحى را به قانون الهى و يقينى مى دانند و در تبيين عالم هستى و قوانين و قواعد زندگى, منبع اصلى را وحى قرار مى دهند و از قوانين و قواعد فلسفه يونانى براى فهم وحى استفاده مى كنند. در نگرش اشتراوس, در اثر ميزان تأثيرگذارى وحى بر فلسفه اسلامى, هم شاهد تحول برخى مفاهيم هستيم, به طورى كه در فلسفه اسلامى بار معنايى متفاوت از فلسفه يونانى گرفتند و هم شاهد توليد و ابداع مفاهيمى جديد.
بنابراين فلسفه اسلامى ضمن برخوردارى از اصالت, به جهت صورت پذيرى اوليه از فلسفه يونانى و اخذ روش عقلى از آن, ابتدا با گرايش مشائى آغاز به كار مى كند و فيلسوفان شاخص آن: كندى, فارابى و ابن سينا, همين روش را در دو حوزه فلسفه عام و فلسفه سياسى به كار مى گيرند.
نويسنده در تبيين موضوع كتاب, در قالب دو فصل, كتاب خود را تدوين كرده است: فصل اول, به مفاهيم پايه اصلى فلسفه سياسى مشاء مى پردازد و فصل دوم, به مفاهيم پايه عرفى آن. فصل اول مشتمل است بر مباحثى چون: سعادت قصوا, رياست و سياست فاضله, انواع سياست و انواع رياست, هدف و وظايف سياست, مدينه فاضله, مقايسه مدينه فاضله در تفكر اسلامى و يونانى. فصل دوم كتاب از اين مفاهيم بحث مى كند: نبى (و امام), علم مدنى, انواع طبقه بندى علم مدنى, انسان مدنى, عدالت, قانون, تعاون, محبت و… .

سياست متعاليه از منظر حكمت متعاليه
دفتر اول: نشست ها و گفتگوها,
 

به اهتمام شريف لك زايى, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (پژوهشكده علوم و انديشه سياسى), چاپ 1, 1387 ش, 552 ص, وزيرى.
به باور برخى پژوهشگران, اگر صدرالمتألهين موفق به تأسيس حكمت سياسى متعاليه نشد, ولى در حوزه سياست مى توانيم حكمت متعاليه اى كه او تأسيس كرد, به ظرفيت برسانيم تا به حكمت سياسى متعاليه دست يابيم.
كتاب حاضر كه حاصل گفتگوى استادان و صاحب نظران است, محور عمده بحث و تبيين وجوه اجتماعى ـ سياسى حكمت متعاليه و نشان دادن پاره اى از ظرفيت ها و توانمندى هاى اين حكمت براى ورود به حوزه اجتماعى ـ سياسى بوده است. اهم نكات اين نشست هاى علمى, عبارت اند از:
1. اكثر استادان معتقدند حكمت متعاليه ظرفيت و توانايى تأسيس فلسفه سياسى متعاليه را دارد.
2. به باور برخى استادان, حكمت متعالى در شمار مبانى است و طبق اين مبانى, مى توان به پرسش ها و نيازهاى امروز خود در فلسفه سياسى پاسخ گفت.
3. محققان بسيارى پذيرفته اند كه صدرالمتألهين داراى انديشه سياسى است.
4. وجه تمايز حكمت متعاليه از حمكت هاى مشاء و اشراق, حضور مباحث عرفانى در حكمت متعاليه است.
5. نظريه حركت جوهرى و قابليت هاى سياسى و اجتماعى آن و نيز بحث انسان شناسى و تأمل در اختيار آدمى, در اغلب اين نشست ها مورد توجه و تأكيد بوده است.
گفتنى آنكه: اين كتاب بازتاب انديشه هاست و نه, نقد و بررسى و صحت و سقم آنها, كه مجالى ديگر مى طلبد.
مباحث كتاب در طى سه بخش, سامان گرفته است:
در بخش اول, متن كامل پنج نشست با آيت اللّه جوادى آملى, با عنوان (سياست متعاليه از منظر حكمت متعاليه) آمده است. بخش دوم به گفتگو با صاحب نظران, ظرفيت ها و توانايى هاى سياسى و اجتماعى حكمت متعاليه مى پردازد. بخش سوم, مشتمل بر سه نشست درباره مباحث مربوط به ايران معاصر و انقلاب اسلامى است.

شناخت نامه شيخ بهاءالدين عاملى
(مجموعه مقالات و گفتارهاى فارسى)
 

به كوشش على اكبر زمانى نژاد, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى (مركز احياى آثار اسلامى), چاپ 1, 1387 ش, 600 ص, وزيرى.
چندى است دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم در پاسداشت عالمان بزرگ عالم تشيع, بلكه عالم اسلام, به برگزارى همايش هايى همت مى گمارد كه كارى درخور ستايش است; چه اين امر باعث شناساندن نسل امروز با عالمان بزرگ گذشته است كه نقشى به سزا در پيشرفت فرهنگ و علوم اسلامى داشته اند و از سويى, با احياى آثار آنان, زمينه حفظ ميراث معنوى و علمى نيز فراهم مى آيد. شيخ بهاءالدين عاملى معروف به شيخ بهايى در شمار چنين عالمانى است. او از فقهاى برجسته عصر صفوى است كه آثار و تأليفات بسيار ارزشمندى هم برجاى گذاشته است.
با برگزارى كنگره بزرگداشت شيخ بهاءالدين عاملى, دست اندركاران آن اقدام به چاپ و نشر شناخت نامه اى در سه جلد كردند كه به سه زبان فارسى, عربى و انگليسى بوده است. در اين شناخت نامه ها, منابع اوليه و تحقيقات انجام شده تا كنون درباره شيخ بهايى و خانواده اش گردآورى شده و اثر حاضر, يكى از سه جلد شناخت نامه يادشده است كه مهم ترين تحقيقات اسلام شناسان و شرح حال نگاران و پژوهشگران فارسى زبان و صفويه پژوهان را در اين زمينه در خود جاى داده است.
شناخت نامه حاضر, داراى چهل مقاله از منابع گوناگون است كه در اينجا به ذكر نام مقالات و نويسندگانشان اكتفا مى كنيم و علاقه مندان را براى آگاهى بيشتر از محتواى پژوهشگرانه مقالات, به خود كتاب ارجاع مى دهيم. اين مقالات و نويسندگان به ترتيب عبارت اند از:
1. شيخ بهايى و پدرش در عالم آراى عباسى, اسكندربيگ تركمان;
2. شيخ بهايى و خاندانش در تذكره نصرآبادى, محمدطاهر نصرآبادى;
3. شيخ بهايى در آتشكده آذر, لطفعلى بيك آذر بيگدلى;
4. شيخ بهايى در مجمع الفصحاء, رضا قلى خان هدايت;
5. شيخ بهايى و پدرش در محافل المؤمنين, محمدشفيع حسينى عاملى;
6. شيخ بهايى در خلد برين, محمديوسف واله اصفهانى;
7. شيخ بهايى در تذكره خيرالبيان, ملك شاه حسين سيستانى;
8. شيخ بهايى در ريحانة الادب, محمدعلى مدرس تبريزى;
9. شيخ بهايى و خاندانش در الفوائد الرضويه, حاج شيخ عباس قمى;
10. شيخ بهايى در رياض الجنه, ميرزا حسن زنوزى;
11. تذكرة مجمع الخواص و شيخ بهايى, صادقى كتابدار;
12. شيخ بهايى و قصص العلماء, ميرزا محمد تنكابنى;
13. بهاءالدين عاملى يا شيخ بهايى, عبدالعزيز جواهركلام;
14. يادداشت هاى مينوى درباره شيخ بهايى, مجتبى مينوى;
15. شيخ بهايى, كاظم مدير شانه چى;
16. شرح احوال و ذكر آثار و نقل افكار شيخ بهايى, دكتر محسن جهانگيرى;
17. زندگى سياسى شيخ بهايى, ابوالفضل سلطان محمدى;
18. طوطى نامه منسوب شيخ بهايى, سيدعلى آل داود;
19. شيخ بهايى, روحانى نامدار عصر, گفتگو با على دوانى;
20. دو نكته مربوط به شرح حال شيخ بهايى, ابراهيم برهان آزاد;
21. شيخ بهاءالدين محمدعاملى, مهدى اخوان ثالث (م. اميد);
22. شيخ بهايى و ميرداماد, كيوان سميعى;
23. چهره شيخ بهايى و ميرفندرسكى, محمدعلى خسروى;
24. شيخ بهايى در فرهنگ نامه چهره هاى برتر تاريخ ايران, على معصومى;
25. شيخ بهايى عارف و عالم, شمس الدين صولتى دهكردى;
26. از سينه به سينه, محمدعلى علومى;
27. بهاءالدين عاملى, محمدهانى ملازاده;
28. شيخ بهايى در كتاب (شاه عباس) نصراللّه فلسفى, ابوالقاسم رفيعى مهرآبادى;
29. مؤلفات و مصنفات شيخ بهايى, محمدرضا زادهوش;
30. كشكول نياز و رهاورد اهل راز, عزيزاللّه كاسب;
31. شيخ بهايى از رياضى دانان دوره اسلامى, ابوالقاسم قربانى;
32. مقام شيخ بهاءالدين عاملى, در دانش سمائى, دكتر ابوالفضل نبئى;
33. همخانه حكمت, همسايه شعر, گفتگو با سيدعباس حسينى قائم مقامى;
34. مسئله اى رياضى از كشكول شيخ بهايى, محمد باقرى;
35. شكواييه سبز, دكتر محمود مهدوى دامغانى;
36. سى سال سفر, عبدالكريم باقى, ترجمه مهرداد آزاد;
37. شيخ بهايى و كشكول او, جى. استوارت, ترجمه حسين معصومى همدانى;
38. شرح حال شيخ بهاءالدين عاملى, جى. استوارت, ترجمه محمدكاظم رحمتى;
39. مفتاح الفلاح شيخ بهايى, محمود ملكى تراكمه اى;
40. نويافته هايى درباره شيخ بهايى, على صدرايى خويى;

مجله هاى پژوهشى
آفاق
 

سال هفتم, مرداد ـ آبان 1388, شماره 34 ـ 35.
نگاهى به زندگى و آثار علامه مجلسى; مسيح و انجيل از ديدگاه مرحوم علامه طباطبايى; مديريت زمان از نگاه قرآن كريم; جايگاه تشيع در اندونزى فرصت ها و تهديدها; دشمن شناسى از ديدگاه امام خمينى و… .

اخلاق
 

تابستان 1388, شماره 16.
آثار تقوا با الهام از آيات قرآن مجيد و سخنان اهل بيت (عليهم السلام); نيم نگاهى به جبر انگارى و پيامدهاى فناورى; معنويت مسيحى; كامپيوتر و مسئوليت اخلاقى و… .

پيام زن
 

سال هجدهم, مهر 1388, شماره 211.
رفتارهاى سياسى اجتماعى حضرت فاطمه زهرا(س); نقش آفرينى بانوان در دوران امام حسن مجتبى(ع); گشت و گذارى در نگاره هاى قرآنى; گفتگو با دكتر راضيه ياسينى و… .

پيام زن
 

سال هجدهم, آبان 1388, شماره 8 (پياپى 212).
فاطمه زهرا(س) الگوى رفتارهاى خانوادگى; پيوند ماه و خورشيد; قله پارسايى و پايدارى, چشمه محبت و صفا; يادگيرى از طريق بازى; هنر نگارگرى آيات قرآنى; روش برخورد با مشكلات از منظر نهج البلاغه و… .

پگاه حوزه
 

آبان 1388, شماره 265.
اقتصاد اسلامى پيشرفت; دولت عقلانى; مردم سالارى دينى از منظر راشد غنونى; عرفان پوچ گرا و… .

پژوهشهاى قرآنى
 

سال پانزدهم, تابستان 1388, شماره 58.
شهيدين, مناديان قرآن ناطق; كاربرد قرآن در روش اجتهادى شهيد ثانى; نقش دانش هاى قرآنى در روش اجتهادى شهيدين; نگاه قرآنى شهيد اول به فلسفه سياسى; معناشناسى ايمان در نظرگاه شهيد ثانى; جايگاه اسباب النزول در مسالك الافهام; يوسف رزم آزماى معركه نفس; نظريه هندسه چند وجهى سوره هاى قرآنى; حقايق آسمانى در الفاظ زمينى و… .

تراثنا
 

السنة الخامسه والعشرون; رجب ـ ذوالحجه 1430 هـ. ق, 99 و 100.
سياحة عملى على ضفاف; علماء الشيعه ومصنفاتهم فى مصادر اهل السنة; المنهج التاريخى فى كتابى ابن المطهر وابن داود فى علم الرجال; من تراث مكتبات النجف الاشرف; مدرسه الملّه وتراجم علمائها من النشورء الى القمه; صحيفة الامام على(ع) و… .

جهان كتاب
 

سال چهاردهم, شهريور ـ مهر 1388, 244 ـ 245.
ذن و هنر نويسندگى; بحث درباره بنيان هاى اقترار; تاريخ تحول ادبيات داستانى; ايفاى پنهان داستان هاى ياشار كمال; نقد پاكم آرزوست; دهخدا و فرهنگ مردم; يادى از محمد حقوقى; ادبيات برآمده از جنگ; تو خود حديث مفصل… و… .

حوزه
 

سال بيست و ششم, بهار 1388, شماره 151.
سكوت روحانيت در مبارزه با خرافات; بايستگى ريشه شناخت خرافات در گفت وگو با آيت اللّه حاج شيخ محى الدين حائرى; خرافه و رسالت حوزه; بايستگى خرافه پيرايى از روايات و اخبار; چيستى خرافه; رابطه قدرت سياسى و خرافه; معرفى دو اثر در رد اخبار ساختگى و… .

سفير
 

سال سوم, تابستان 1388, شماره 10.
ماهيت فلسفه فقه; بررسى بى پروايى و غفلت (در حقوق موضوعه); بررسى فقهى حيله هاى فرار از ربا; بررسى اقدامات تلافى جويانه از ديدگاه اسلام و حقوق بين الملل; مفهوم و مبانى مسئوليت مدنى در دولت; سقط جنين در فقه شيعه و حقوق ايران و… .

علوم انسانى
 

سال هفدهم, مرداد و شهريور 1387, شماره 76.
بررسى ويژگى هاى مديران و مهم ترين راهكارهاى اجرايى در ايجاد انگيزه و كارايى در كاركنان از ديدگاه امام على(ع); مرورى بر سير تحقيقات مديريت اسلامى در ايران; در جستجوى مدل رفتارى در دعاى مكارم الاخلاق; حكمرانى خوب با رويكرد اسلامى و… .

فلسفه دين
 

سال ششم, بهار 1388, شماره 1.
افق هاى نوين در پژوهش هاى فلسفه اسلامى; مابعد الطبيعه به مثابه تأمل ثانويه در رازها از ديدگاه گابريل مارسل; بررسى انتقادات مك گراث به ديدگاه عملگرايانه (تكاملى) و الحادى داوكينز; تأملى در فلسفه آفرينش انسان در نظام تربيتى اسلامى; ويليام اكام و مبناگرايى; واژه استعلايى در فلسفه كانت; مراتب تجلى روح در تاريخ (درآمدى بر دايرة المعارف علوم فلسفى هگل) و… .

كتاب ماه ادبيات
 

سال سوم, شهريور 1388, شماره 29 (پياپى 143).
نقد و بررسى كتاب شعر امروز يا زن امروز; نقد و بررسى كتاب مكتب هاى داستان نويسى در ايران; آيا هيچ داند باد؟ (نقدى زيباشناسانه بر شعر (مرثيه) اخوان ثالث); بارآورى شواهد فارسى در كتاب بديع; نقد واژه هاى مصوب فرهنگستان; نگاهى به منطق الطير با تصحيح دكتر انزابى نژاد و دكتر سعيداللّه قره بگلو; نگاهى به دستنامه سغدى; داستان هاى گزيده; واژه نامه و… .

كتاب ماه فلسفه
 

سال دوم, شهريور 1388, شماره 24.
ارزيابى فلاسفه اسلامى از برهان وجودى; نقدى بر ترجمه جلد سوم تاريخ فلسفه فردريك كاپلستون; نگاهى به آثار شيخ اشراق; كتاب شناسى ساندرا هاردينگ; منزلت فلسفه در فرآيند شناخت از نظر آلفرد جولز آير; عقل و عشق و… .

كتاب ماه تاريخ و جغرافيا
 

شهريور 1388, شماره 136.
سطوح و اصول (روش شناسى) ناظر به (تحليل تاريخ); سويه هاى تاريخ نگارى; ديدى تازه در پژوهش هاى صفوى; دين پژوهى تاريخى; مرجعيت و مشروطيت; اسماعيليان در آيينه ى جامع التواريخ; دين در روزگار جديد و… .

كتاب ماه دين
 

سال يازدهم, شهريور 1388, شماره 143.
نقش قواعد در فهم قرآن كريم; نشست نقد و بررسى كتاب قواعد التفسير لدى الشيعه والسنة; بررسى منابع زندگى نامه حضرت محمد(ص) اثر هارلد موتزكى; معرفى و نقد كتاب مسئله قياس; تحليل كاربرد قياس در اصول و فروع دين; ملاحظاتى درباره كتاب عقلانيت و تساهل در اسلام; تبارشناسى كتاب بصائرالدرجات و هويت نويسنده آن و… .

كتاب ماه فلسفه (ويژه سهروردى پژوهى)
 

سال دوم, مرداد 1388, شماره 23.
هياكل النور: نماد سنت گرايى و نوگرايى اشراقى; دوانى و مكتب اشراق; آموزه هاى منطقى در آثار منطقى سهروردى; مفهوم و حقيقت وجود در انديشه شيخ اشراق; ديرشدگى در فهم ولايت (درآمدى بر تشكيك در ذات در حكمت سهروردى); عشق شناسى سهروردى در مونس العشاق; عشق مولانا و خيال سهروردى; سهروردى, حكمت اشراق و بن مايه هاى كهن; اصالت نور (گفتگو با دكتر ابراهيم دينانى); پژوهشى انتقادى در باب ضبط كتاب هاى سهروردى و… .

كتاب ماه تاريخ و جغرافيا
 

مرداد 1388, شماره 135.
تاريخ و روايت; جايگاه روايت و تفسير در تاريخ; داستان هايى درباره داستان هاى تاريخى; حضور فكرى و علمى ژاپنى ها در پژوهش هاى ايران شناسى; تحقيق در تاريخ; جست وجوى شمايل رئاليسم در تفكر تاريخى; تاريخ نويسى صفوى; ميرزاحسين بيگ خبابزى; آذربايجان فرهنگ و هويت ايرانى; مشروطه و مشروعه و… .

كتاب ماه دين
 

(ويژه نقد كتاب مكتب در فرايند تكامل)
سال يازدهم, مرداد 1388, شماره 142.
گذرى بر شكل گيرى اعتقادات اسلام شيعى; نقدهاى حسن طارمى بر مقدمه كتاب مكتب در فرآيند تكامل; جوابيه حسين مدرسى طباطبايى به نقد حسن طارمى; يادداشتى درباره پاره اى بدفهمى ها; نشست نقد كتاب مكتب در فرايند تكامل; تأملى در كتاب مكتب در فرايند تكامل; نقض بى طرفى در كتاب مكتب در فرايند تكامل و… .

كلام اسلامى
 

سال هجدهم, پاييز 1388, شماره 71.
فقه اسلامى تجديد يا ساختارشكنى; پيشينه و رويكردها در بحث تجربه دينى; بررسى تطبيقى قلمرو عصمت پيامبر اسلام(ص) از ديدگاه اشاعره, معتزله و اماميه; قلمرو معاد در قرآن; جاودانگى شريعت اسلام از منظر عقل; وجوب ايمان به ملائكه از نظر قرآن; نگاهى نو به بسط تجربه نبوى; مدرنيته دينى يا دين مدرنيته و… .

مشكوة
 

سال بيست و هشتم, تابستان 1388, شماره 103.
چيستى حكمت در قرآن; روايات و فلسفه; علل اختلاف تفسير (در قرن اول); راه رهايى (پژوهشى درباره مفهوم رستگارى و عوامل آن در قرآن و روايات); آسيب شناسى زيبايى ها در پرتو وحى; نقد آراى مستشرقان پيرامون آيات جهاد و… .

هفت آسمان
 

سال دهم, زمستان 1387, شماره 40.
دين پژوهى و لغزش ها; راز كلام, در گفتگو با پيروز سيار; نگاهى به خداشناسى يهود در قرآن مجيد; آيين كالونى; سير تأويل نزد اسماعيليان; سلسله مراتب هستى در مكتب ابن عربى بر اساس ديدگاه صدرالدين قونوى; دين در عصر علم; خطابه هاى گيفورد و… .

هفت آسمان
 

سال يازدهم, بهار 1388, شماره 41.
نگاهى دوباره به دين پژوهى, در گفتگو با مصطفى ملكيان; مسيحيت اگزيستانسياليستى كئيرگلور; معرفى متون مقدس و منابع دينى آيين سيكه; بررسى ديدگاه ابن عربى در مسأله جبر و اختيار; رابطه ايمان و عقل در شيعه; نكاتى درباره آشنايى بيشتر با مصطلحات اديانى در ترجمه; راهنماى دين پژوهى در آغاز هزاره سوم و… .

اخبار درگذشتگان
مرحوم آيت اللّه خالصى
 

حاج شيخ محمدباقر خالصى قائنى, يكى از افاضل حوزه علميه قم بود. فقيد سعيد در شب جمعه 19 شوال 1361 ق (8 آبان 1321 ش) در روستاى بيهود, از توابع قائن در بيت علم و فضيلت زاده شد. پدرش مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عباس خالصى, از شاگردان آيات عظام: سيدابوالحسن اصفهانى, آقاضياءعراقى و شيخ موسى انصارى بود كه سال ها در شهرستان سرايان و اطراف, سمتِ رهبرى دينى مردم را بر عهده داشت.
وى, مقدمات را نزد پدرش آموخت و در 1374 ق به مشهد مقدس رفت و ادبيات را نزد مرحوم اديب نيشابورى فراگرفت و آنها را با حضرات, حجج اسلام آقايان: امين شيرازى و فاكر خراسانى مباحثه مى نمود. وى در سال 1341 ش (1381 ق) به قم مهاجرت كرد و رسائل و مكاسب را نزد حضرات آيات: نورى همدانى, مشكينى و طباطبايى سلطانى فرا گرفت و پس از آن به نجف اشرف رفت و پس از گذراندن كفايه, نزد مرحوم آقا شيخ صدرا بادكوبى به درس خارج آيات عظام: خويى, شاهرودى و سيدمحمد روحانى حاضر شد و مبانى علمى اش را استوار ساخت.
معظم له, در سال 1350 ش به درخواست پدر بزرگوارش به ايران آمد و در قم ساكن شد و به درس هاى آيات عظام: گلپايگانى (درس حج) و شريعتمدارى (خارج مكاسب) حاضر شد و همزمان به تدريس و تأليف اشتغال جست. او علاوه بر اين, سال ها به تبليغ دين در اراك و كاشان پرداخت و بسيارى از جوانان را با مبانى دينى آشنا ساخت.
ايشان در سال هاى بيمارى پدر بزرگوارش و پس از وفات وى, در زادگاهش به خدمات دينى و اجتماعى مختلف پرداخت كه از آن جمله: توسعه مسجد جامع سرايان, تأسيس صندوق خيريه امام زمان, جلسات تفسير قرآن و مجالس و منابر دينى را مى توان نام برد.
او در حوزه علميه قم سال ها به تأليف و تحقيق و تدريس سطوح عاليه و خارج اصول اشتغال داشت كه اين روند تا پيش از بيمارى وى ادامه يافت.
آثارش عبارتند از:
1. تحقيق كتاب (مفتاح الكرامة) (25 ج);
2. احكام المحبوسين;
3. رفع الغرر عن قاعده لاضرر;
4. ترجمه تفسير طبرى (2 ج);
5. سديف, شاعر انقلاب كربلا;
6. سيرى در معارف اسلامى: ترجمه و شرح رساله سعديه علامه حلى;
7. ده انتقاد و پاسخ (در موضوع مهدويت): ترجمه (الفصول العشرة) شيخ مفيد;
8. وهابيت;
9. شعار انقلاب;
10. اصول علمى انقلاب;
11. نقش اديان در مبارزات ضد استعمارى;
12. اسلام شناسى;
13. پيامبر باسواد.
آثار غيرچاپى او نيز به شرح ذيل است:
1. اصول المسائل;
2. شرح بر (لمعه) (استدلالى و ناتمام);
3. الوفاق بين العامة والامامية (ناتمام);
4. الاستصحاب والتعادل والتراجيح.
وى, پس از يك دوره بيمارى, در 67 سالگى, روز يكشنبه 13 ذى قعده 1430 ق (10 آبان 1388 ش) بدورد حيات گفت و در روز دوشنبه پس از تشييع و نماز حضرت آيت اللّه سبحانى بر پيكرش, در قبرستان على بن جعفر(ع) به خاك سپرده شد.
ناصرالدين انصارى قمى

دكتر غلامرضا رحمدل
 

دكتر غلامرضا رحمدل شرفشادهى نويسنده و پژوهشگر و شاعر فرهيخته انقلاب اسلامى در سال 1330 در لاهيجان در خانواده اى مذهبى ديده به جهان گشود. ايشان در دوران كودكى به مدت دو سال به يادگيرى قرآن در مكتبخانه زادگاهش پرداخت.
دكتر رحمدل پس از گذراندن مقطع ابتدايى و دبيرستان وارد دانشگاه شد و در رشته زبان و ادبيات فارسى موفق به اخذ كارشناسى شده و در سال 1364 در همين رشته كارشناسى ارشد گرفت. دكتر رحمدل در سال 1371 موفق به اخذ دكترى خود در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت مدرس شد.
وى علاوه بر تحقيق و نوشتن به سرودن اشعار علاقمند بود. برخى از كتاب هاى چاپ شده ايشان عبارتند از:
1. مسابقه شهر جنگ;
2. رباعى امروز;
3. از زمزمه تا فرياد;
4. مجموعه مقاله هاى سمينار بررسى ادبيات انقلاب اسلامى;
5. ضيافت نور;
6. مجموعه مقالات اولين سمينار بررسى فرهنگ و ادبيات گيلان;
7. گلواژه;
8. بهشت همين جا بود;
9. از كربلا تا حره;
10. حماسه آب;
11. حاكم حكيم;
12. تذكره شهداى كربلا;
13. گزيده ادبيات معاصر;
14. صداى ما را از بهشت مى شنويد;
15. گلواژه هاى چاه و آه;
16. ما ايستاده ايم;
17. چشيدن دريا;
18. حماسه عطش;
19. شكفتن طوفان;
20. بال بال ثانيه ها;
21. رنگ و درنگ آب;
22. عروج.
دكتر رحمدل پس از اتمام تحصيلات و اخذ دكترى, مشغول تدريس در مراكز علمى و فرهنگى شد و نيز در مشاغل گوناگونى از جمله موارد ذيل وارد شدند:
در سال هاى 1360 تا 1363 رياست آموزش و پرورش لنگرود را بر عهده داشت و معاون ادارى و مالى دانشگاه آزاد اسلامى واحد رشت طى سال هاى 1364 ـ 1366 بود; همچنين از سال 1363 ـ 1365 رئيس آموزش و پرورش بندرانزلى و معاون جنگ دانشگاه گيلان بين سال هاى 1365 ـ 1366 بودند. رئيس دانشكده ادبيات و علوم انسانى (1370 ـ 1376), معاون دانشجويى و فرهنگى دانشگاه گيلان (1374 ـ 1375), مسئول بسيح اساتيد گيلان از 1380 تا كنون, عضو شوراى فرهنگ عمومى استان گيلان, عضو شوراى فرماندهى سپاه لنگرود در سال 1359, عضو مسئول حزب جمهورى اسلامى لنگرود (1361 ـ 1363) از ديگر عرصه هايى است كه ايشان در آنها حضور داشتند.
دكتر رحمدل با شروع انقلاب همگام با مردم بود و حضورى فعال در سرودن اشعار جنگ داشت. وى به راحتى شعر مى گفت و در سرودن آن براى يافتن قافيه دچار دردسر نمى شد; شعر جزئى از وجود او شده بود. طبع ايشان در شعر گفتن بسيار روان بود; و به راحتى با مخاطب ارتباط برقرار مى كرد. دكتر رحمدل به گفتن شعر عشق مى ورزيد و سخنان خود را با شعر بيان مى كرد.
ايشان در طول دوران پربار و شريف زندگى خويش, برنده جوايز متعددى در زمينه هاى نقد و پژوهش ادبى, شعر و دفاع مقدس شدند كه در زير به بخشى از مقام هاى علمى ايشان اشاره مى شود:
برنده مسابقه شعر جنگ و دريافت ديپلم افتخار از وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامى (1360), دريافت ديپلم افتخار هشت سال دفاع مقدس از معاونت فرهنگى ستاد فرماندهى كل قوا (1368), احراز مقام نخست در دومين جشنواره سراسرى دانشگاهيان ايران ويژه عزت و افتخار حسينى (بهمن 1381), احراز مقام سوم در مسابقه سراسرى عباس(ع) باب الحوائج در بخش مقاله (خردادماه 1383), برگزيده كتاب سال دفاع مقدس (1386) براى كتاب گذاره هاى چاه و آه, برگزيده مسابقه نقد كتاب (1386) با مقاله (نگاهى به نقد ادبى) از سوى سراى اهل قلم.
سرانجام اين استاد نام آور و فرهيخته به علت سكته مغزى عصر روز سه شنبه 25 فروردين 1388 در بيمارستان گلسار رشت دار فانى را وداع گفت درگذشت او ضايعه اى بزرگ براى ادبيات و فرهنگ ايران بود و باعث دلشكستگى بسيارى از دوستداران اهل قلم و ادب شد. روحش شاد و راهش مستدام باد.

دكتر محمدامين رياحى
 

استاد دكتر محمدامين رياحى, ايران شناس و استاد سخن زبان و ادب فارسى در سال 1302 ش در شهرستان خوى در بيت علم و تقوا و فضيلت, ديده به جهان گشود. ايشان تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در خوى گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد. و براى طى دوره هاى عالى به تهران رهسپار شد و در دانشكده ادبيات تهران مشغول به تحصيل شد و موفق به اخذ درجه ليسانس شد. و در همان دانشكده تا اخذ دكترى تلاش كرد. از استادان وى مى توان به بديع الزمان فروزانفر, استاد همايى و دكتر ذبيح اللّه صفا اشاره كرد.
دكتر رياحى پس از فراغت تحصيل به تدريس ادبيات پرداخت و پيوسته در مشاغل علمى و فرهنگى انجام وظيفه مى كرد. پاره اى از مشاغل و خدمات ايشان بدين شرح مى باشد:
1. استادى دانشگاه آنكارا;
2. عضو هيئت مؤلفان لغتنامه دهخدا;
3. استادى دانشگاه تهران;
4. مدير ملى وزارت فرهنگ سابق;
5. رايزن فرهنگى ايران در كشور تركيه;
6. دبير كلى هيئت امناى كتابخانه هاى عمومى كشور;
7. نيابت فرهنگستان ادب و هنر ايران;
8. رياست دانشكده هنرهاى دراماتيك;
9. رياست بنياد شاهنامه فردوسى; 10. وزير آموزش و پرورش.
همچنين ايشان در مطبوعات فعاليت هايى همچون سردبيرى هفته نامه مهرگان, مديريت مجله كيهان فرهنگى, آموزش و پرورش و سيمرغ را بر عهده داشتند.
زنده ياد دكتر رياحى در طول زندگى علمى خود, آثار گران بهايى در زمينه تأليف و تصحيح از خود به يادگار گذاشته است و هركه بخواهد در ادب و فرهنگ اين مرز و بوم كارى انجام دهد, ناگزير است از اين آثار بهره جويد:
آثار زير تصحيح ايشان است:
1. جهان نامه; محمد بن نجيب بكران طوسى; تهران: ابن سينا, 1342 ش.
2. مفتاح المعاملات; محمدبن ايوب طبرى; تهران: بنياد فرهنگ ايران, 1349 ش.
3. مرصاد العباد; نجم الدين ابوبكر بن محمد شاماوربن انوشيروان رازى (نجم دايه); تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب, 1352 ش (8 ج, 1379). اثر حاضر رساله دكترى استاد رياحى در رشته زبان و ادبيات فارسى است كه زير نظر استاد بديع الزمان فروزانفر به انجام رسيد.
4. رتبة الحيات و رسالة الطيور; خواجه يوسف همدانى و نجم دايه; تهران: توس, 1362 ش.
5. عالم آراى نادرى; محمدكاظم مروى, وزير مرو; 3 ج, تهران: زوار, 1364 (چ 3, علمى و نشر علم, 1379 ش, با تجديد نظر).
6. نزهة المجالس; جمال خليل شروانى; تهران: زوار, 1364 ش (چ 2, علمى, 1375).
7. شش فصل: به ضميمه عمل و الاقاب; محمدبن ايوب طبرى; تهران: علمى و فرهنگى, 1371 ش.
تأليفات
1. كسايى مروزى زندگى, انديشه و شعر او; تهران: توس, 1367 ش. در اين كتاب دكتر رياحى اكثر قصايد و اشعار پراكنده كسايى را يافته و آنها را به صورت يك كتاب جامع و كامل آورده است.
2. تاريخ خوى; تهران: توس, 1372 ش. اين اثر يكى از تأليفات ارزنده و مهم استاد مى باشد كه داراى 29 فصل است و در آن به سير تحولات اجتماعى و فرهنگى شهرهاى ايران اشاره شده است.
3. زبان و ادبيات فارسى در قلمرو عثمانى; تهران: پاژنگ, 1369 ش.
مقالات:
استاد رياحى مقالات بسيارى تأليف كرده اند كه از آن جمله به موارد زير مى توان اشاره كرد:
1. (40 گفتار در ادب),
2. (تاريخ و فرهنگ),
3. (تربت شمس تبريز كجاست)؟
استاد دكتر توفيق سبحانى يكى از دوستان و مريدان ايشان, درباره دكتر اين گونه مى گويد:
استاد رياحى حافظه بسيار توانايى داشتند. مطلبى كه من در سال 1353 ش از ايشان شنيده بودم, در سال 1385 ش در مجلسى آن را براى ديگران نقل مى كردند. پس از گذشت 33 سال روايت, مويى فرق نداشت. دنبال كسى حرف نمى زدند, حتى افرادى كه فقها جايز الغيبه مى دانند. از استادان خود هميشه به احترام نام مى بردند; به هر حال استاد رياحى از انسان هايى هستند كه وجودشان براى اهل قلم و ادب غنيمت است.
از استاد در همايشى با عنوان (شمس و مولانا) كه در شهرستان خوى برپا شد, به خاطر تحقيقاتش در زمينه شمس و مولانا قدردانى شد; همچنين او به عنوان نويسنده برتر كتاب سال نيز در دو نوبت مورد تجليل قرار گرفت.
اين نويسنده و پژوهشگر نامى صبح روز 25 ارديبهشت 1388 در پى بيمارى قلبى در سن 86 سالگى درگذشت و در روز 27 ارديبهشت 1388 در قطعه نام آوران بهشت زهرا چهره در نقاب خاك كشيد.

اسماعيل فصيح
 

اسماعيل فصيح رمان نويس و پيشكسوت ترجمه, در دوم اسفندماه سال 1313 ش در يكى از محله هاى قديمى تهران با نام (درخونگاه) (نزديك بازار تهران) در يك خانواده نسبتاً پرجمعيت ديده به جهان گشود.
زندگى استاد مقارن جنگ هاى جهانى دوم ـ كه تازه شروع شده بود ـ آغاز گشت. وى از همان ابتداى كودكى علاقه شديدى به خواندن داشت; تا جايى كه در يكى از خاطرات خود اين گونه مى نويسد: (در سن پنج, شش سالگى شروع به قصه خوانى كردم, ولى چون سواد خواندن نداشتم, يكى از خواهرانم برايم كتاب كرايه مى كرد و آن را تا پاسى از شب برايم بلند بلند مى خواند تا بعد از مدت ها خود توانستم اين كار را انجام دهم).
ايشان علاقه وافرى به درس خواندن داشت, همين امر باعث ورود ايشان به عرصه تحصيل شد; مقطع دبستان را در مدرسه عنصرى طى كرد و بعد از آن وارد دبيرستان رهنما شد و توانست اين مقطع را هم با موفقيت به اتمام برساند.
استاد به همين مقدار تحصيل بسنده نكرد, در اوايل سال 1335 ش, پس از چند سال تحصيل همراه با كار, ايران را براى ادامه تحصيل به مقصد امريكا و فرانسه ترك گفت. وى ابتدا به مانتانا و از آن جا به شهر بوزمن رفت و مشغول درس و تحصيل شد و توانست ليسانس شيمى بگيرد. بعد از آن به ايالت كالج مانتانا بازگشت و بعد از يك سال تحصيل در اين ايالت, موفق به اخذ درجه ليسانس ادبيات انگليسى شد.
استاد فصيح بعد از چند سال تحصيل در خارج سرانجام تصميم مى گيرند به ايران بازگردند. ايشان بعد از ورود به ايران به درخونگاه مى روند و بعد از اقامت در آن جا و انجام صله رحم با دوستان و خويشاوندان در تهران مشغول كار مى شوند. در تهران با بزرگان اهل قلم چون صادق چوبك و غلامحسين ساعدى آشنا مى شوند. اين آشنايى سبب مى شود صادق چوبك كه علاقه شديدى به استاد داشت, ايشان را به شركت نفت معرفى كند و آنها هم كه به سوابق ايشان پى بردند, از استاد استقبال كردند و وى استخدام رسمى شركت نفت شد.
بعد از مدتى از طرف شركت نفت براى يك سفر علمى, پژوهشى به امريكا رفت. او به سبب استعداد و علاقه اى كه به تحصيل داشت, خيلى زود موفق به اخذ كارشناسى ارشد در رشته ادبيات انگليسى شد.
استاد در سه حوزه رمان, ترجمه و مجموعه داستان كوتاه قلم زدند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. شراب خام;
2. داستان جاويد;
3. ثريا در اغماء;
4. درد سياوش;
5. زمستان 62;
6. شهباز و جغدان;
7. فرار فروهر;
8. باده كهن;
9. امير زمان;
10. پناه بر حافظ;
11. كشته عشق;
12. طشت خون;
13. بازگشت به خون گاه;
14. كموى تراژدى پارس;
15. لاله برافروخت;
16. نامه اى به دنيا;
17. در انتظار;
18. گردابى چنين حايل.
ب) مجموعه داستان كوتاه
1. خاك آشنا;
2. ديدار در هند;
3. عقد و داستان هاى ديگر;
4. برگزيده هاى داستان ها;
5. نمادهاى مشوش;
ج) ترجمه
1. وضعيت آخر;
3. ماندن در وضعيت آخر;
4. استادان داستان;
5. رستم نامه;
6. خردشناسى به روش يونگ;
7. تحليل رفتار متقابل در روان درمانى و شكسپير;
سرانجام اين استاد فرزانه پس از عمرى تلاش و خدمت در عرصه ادبيات به علت سكته مغزى در عصر روز پنج شنبه 25 تيرماه 1388 در سن 75 سالگى دارفانى را وداع گفت. روحش شاد.
هادى نقى جلال آبادى
فرهنگى

برگزارى نهمين دوره
(جايزه كتاب فصل)
 

عصر روز سه شنبه 14/7/88 نهمين دوره (جايزه كتاب فصل بهار 88) در سالن همايش هاى سوره در تهران و با حضور برخى از نويسندگان, فرهيختگان و ناشران برگزار شد.
پس از رسميت يافتن جلسه, جناب آقاى على شجاعى صامن مديرعامل خانه كتاب ضمن خوشامدگويى به حضار ابراز داشت: (دوسال از عمر پربار جايزه كتاب فصل گذشت. آن گاه كه طرح اين جشنواره را خدمت هيئت امناى محترم مؤسسه خانه كتاب ارائه مى كرديم, تصور آن را نداشتيم در اندك زمانى با چنين استقبالى از سوى اهالى قلم, فرهيختگان و ناشران مواجه شود و در كنار جشنواره هاى مهم فرهنگى داخلى براى خود جايگاه معتبرى يابد; اما خوشبختانه با تلاش همكاران سختكوش مؤسسه خانه كتاب و همكارى و همدلى جمع كثيرى از اهل فرهنگ و استادان حوزه و دانشگاه در كسوت داورانى دانا و منصف, آن نهال كوچك اينك به بار نشسته و همگان از خوان نعيم آن بهره مندند. جاى بسى خرسندى است كه گستره و گوناگونى فعاليت هاى معاونت محترم امور فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى كه بخشى از آن از سوى مؤسسه خانه كتاب به فعليت مى رسد, در سال هاى اخير باعث رشد چشمگير فرهنگ كتاب و كتابخوانى شده است; زيرا ما بر اين باوريم براى آنكه ايران اسلامى همچون گذشته هاى طلايى خويش, طلايه دار علم و فرهنگ و تمدن شود, بايد كتاب در لايه لايه زندگى فردى و اجتماعى ما وارد شود و يكى از دغدغه هاى اصلى مردم ما گردد. بديهى است تا افراد يك جامعه چرايى, موضوع, زمان و ميزان مطالعه را ندانند, نمى توان بدان مهم دست يازيد و شاهد طراوت و پويايى و شادابى نسل جوان معاصر بود, و مقدمه اصليِ يافتن پاسخ چنين پرسش هايى, معرفى آثار ارزشمند, نويسندگان توانمند و ناشران كاردان است. اين سه رأس اصلى, قاعده هرم فرهنگ كتابخوانى است.
مسئوليت خطير پديدآورندگان, توليد دانش و ورود به عرصه هاى معرفتى جديد و رويارويى با چالش ها و انتقال آن دسته از معارفى است كه هم اينك در اختيار ديگر ملت هاى توسعه يافته قرار دارد.
اما ناشران بايد بر آن باشند تا از يك سو با امتناع از چاپ آثار كم ارزش راه را براى ورود فرصت طلبان و داعيه داران دروغين به عرصه فرهنگ ببندند و مانع تنزل سطح كيفى كتاب ها شوند و از سوى ديگر با شناسايى و انتشار آثار ارزشمند, آن هم در قالب و سيمايى چشم نواز و جذاب و براى تمامى لحظاتى كه براى مطالعه متصور است, زمينه رشد و بالندگى فرهنگى را مهيا سازند.
از همه مهم تر بر مسئولان و دست اندركاران فرهنگى است كه با معرفى آثار, نويسندگان و ناشران خوب و حمايت هاى بجا به اين حركت جهت دهند و بدان شتاب بخشند.
جشنواره كتاب فصل, شايد يكى از گام هاى ضرورى در اين عرصه باشد. فلسفه پايه ريزى چنين جشنواره اى آن بود كه آن دسته از آثارى كه در مهم ترين و معتبرترين رويداد فرهنگى كشور, يعنى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران به دليل محدوديت هاى قانونى, زمينه طرح شدن و معرفى و تجليل شايسته نمى يابند در جشنواره مشابهى مورد توجه قرار گيرند, و نيز چون اين جشنواره ساليانه چهار بار برگزار مى شود, هم فرصت مناسبى است براى معرفى آثار شايسته به مخاطبان تشنه و هم گرم نگه داشتن شعله فروزان فرهنگ كتاب و كتابخوانى و افزون بر همه اينكه: با ورود اين جشنواره نوپا كه خوش درخشيد و دولت مستعجل نبود, آمار كتاب هاى قابل ارزيابى به دو برابر افزايش يافت و اينك مسئولان جايزه كتاب سال با آرامش و اطمينان خاطر بيشترى به فعاليت خود ادامه مى دهند.
در پايان از معاونت محترم امور فرهنگى, مدير عامل متعهد و كاركنان سختكوش مؤسسه خانه كتاب و همكاران عزيزى كه شبانه روزى در دبيرخانه اين جشنواره به فعاليت مى پردازند و نيز تمام داوران فرهيخته و انديشور جايزه كتاب فصل, تشكر و قدردانى مى نمايم)(به نقل از: جزوه (گزارش نهمين دوره جايزه كتاب فصل جمهورى اسلامى ايران (بهار 1388), مؤسسه خانه كتاب و دبيرخانه جايزه كتاب فصل, ص 1 ـ 2.).
در ادامه جناب آقاى اوجبى دبير جشنواره, به بيان شيوه كار, آثار رسيده و منتخب پرداخت و گفت: (بر اساس آيين نامه جايزه كتاب فصل, روش و فرايند داورى در چند مرحله انجام مى شود:
1. ابتدا تمام كتاب ها از سوى گروه داوران مربوطه مورد ارزيابى قرار مى گيرند و آثارى كه حداقل يك رأى مثبت را احراز كنند, به مرحله دوم داورى راه مى يابند.
2. كتاب هاى راه يافته به مرحله دوم از سوى دو داور ارزيابى مى شوند و نتايج ارزيابى در فرم هاى ويژه اى كه بدين منظور طراحى شده است, درج مى شود. كتاب هايى كه از 100 امتياز حداقل 80 امتياز كسب كنند, به مرحله نهايى راه مى يابند.
3. در مرحله نهايى در نشست مشترك داوران اصلى و دبير علمى, آثار راه يافته به اين مرحله, مورد بررسى و ملاحظه نهايى قرار مى گيرند; چنانچه امتياز اثر, 90 و بيش از 90 باشد, به عنوان برگزيده و در غير اين صورت به عنوان شايسته تقدير معرفى خواهد شد.
بر اساس آيين نامه كتاب فصل, معيارهاى بهترين كتاب به قرار زير است:
بديع بودن موضوع كتاب; رعايت استانداردها در ساختار, فصل بندى, نگارش, دستور زبان و گزينش واژگان; رعايت استانداردها در ذكر منابع و مآخذ; بالا بودن عيار علمى محتواى كتاب; بهره مندى از قدرت تحليل و استنتاج منطقى; پاكيزگى و آراستگى كتاب از حيث حروف چينى, صفحه آرايى و چاپ; رعايت استانداردهاى تصحيح و ترجمه در خصوص آثار ترجمه شده و تصحيح شده.

داوران كتاب فصل
 

ارزيابى كتاب ها از سوى بيش از 250 تن از انديشمندان و صاحب نظران حوزه هاى علميه, دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالى نظير دانشگاه هاى تهران, شهيد بهشتى, تربيت مدرس, صنعتى شريف, اميركبير, علوم پزشكى تهران, تربيت معلم, شيراز, امام حسين(ع), پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى, دانشگاه آزاد اسلامى و همچنين اعضاى هيئت علمى دايرةالمعارف ها و مؤسسات پژوهشى از جمله انجمن حكمت و فلسفه, دايرةالمعارف بزرگ اسلامى و دانشنامه جهان اسلام و قضات ديوان عالى كشور و… انجام شده است)(همان, ص 3 ـ 4).

دايره داورى
 

در نهمين دوره تمام آثار در موضوعات ده گانه رده بندى ديويى و نيز گروه كودك و نوجوان ارزيابى و داورى شد. گفتنى است كتاب هايى در داورى ها شركت داده مى شوند كه در فصل مربوط به جشنواره براى نخستين بار چاپ شده باشند و افست و كتاب كمك درسى نباشند.
در اين دوره از مجموع آثار منتشر شده, 2919 عنوان مورد ارزيابى قرار گرفت. از اين ميان, 2745 عنوان كه امتياز لازم براى راه يابى به مرحله دوم را كسب ننمود, در مرحله اول حذف و مابقى, يعنى 174 عنوان به مرحله دوم راه يافت كه از ميان اين آثار, پس از ارزيابى دقيق و علمى هر اثر توسط دو نفر از داوران, در مجموع 17 عنوان كتاب, برگزيده و 34 عنوان كتاب شايسته تقدير شناخته شد. از ميان آثار برگزيده ده اثر تأليف, شش اثر ترجمه و يك اثر تصحيح مى باشند; همچنين از ميان آثار شايسته تقدير هجده اثر تأليف و پانزده اثر ترجمه و يك اثر تصحيح هستند.
سخنران اول جلسه جناب آقاى دكتر احمد احمدى ضمن بيان خاطراتى كوتاه, اما بسيار آموزنده از استاد فضل و فضيلت, علم و عمل علامه طباطبايى (رضوان اللّه تعالى عليه) فرمودند: نقد ـ نقد كه جدا كردن سره از ناسره است ـ جايگاه ويژه اى نزد علامه(ره) داشت. يك وقتى كسى نقدى با نام (حول الميزان) بر تفسير شريف الميزان نوشت كه البته آن نقد وارد نبود; وقتى از علامه درباره آن نقد سؤال كردم, استاد فرمودند: همان موقع او را بخشيدم و برايش در حرم مطهر حضرت معصومه(س) دعا كردم.
سپس فرمودند: استاد قبل از چاپ الميزان را مى دادند افراد صاحب نظر بخوانند (من هم اين كار را مى كردم) و براى نظرات ديگران بسيار اهميت قايل بودند و در كتابشان اعمال مى كردند.
و از اخلاق استاد اين بود كه هر سؤال دانش پژوه و طلبه را در هر سطح از علمى كه بود و در هر كجا و هر زمان (حتى پشت درب منزلشان) روى پا مى ايستادند و با گشاده رويى پاسخ مى گفتند(نقل به مضمون از سخنرانى جناب احمدى).
در ادامه برخى از نويسندگان كه اثرشان برگزيده و منتخب اين دوره بود, به معرفى اثر خود پرداختند.
دكتر منيژه رهبر, مترجم فارسى كتاب (فيزيك مفهومى) كه حاوى فيزيك هسته اى و كوانتمى است, ضمن معرفى اثر خود ابراز داشتند: (در كتابى كه ترجمه كردم, از فرمول و حفظيات خبرى نيست; مگر موارد بسيار نادر آن هم در پانوشت ها. اثر كاملاً مفهومى است و مفهومى مطالعه كردن و مفهومى تدريس كردن مؤثر است; به خلاف آنچه امروزه در كشور ما شايع است كه جهت تحصيل و تدريس, تبليغ رسانه اى براى كسب علم و دانش است. دانش تستى و حفظى براى عبور از كنكور و امتحان مؤثر است, ولى عمقى ندارد و دانش افزا و كارساز نخواهد بود).

نمايه اجمالى آثار برگزيدگان اين دوره
1. فلسفه:
 

الف) فلسفه اسلامى/ تأليف
ـ نفس و قواى آن از ديدگاه ارسطو, ابن سينا و صدرالدين شيرازى, تأليف اسحاق طاهرى, قم: بوستان كتاب.
ب) فلسفه غرب/ ترجمه
ـ آثار علوى, تأليف ارسطو, ترجمه اسماعيل سعادت, تهران: هرمس.

2. دين:
 

الف) حديث/تصحيح
ـ نزهة الابصار ومحاسن الاثار, تأليف ابوالحسن على بن مهدى طبرى مامطيرى, تحقيق محمدباقر محمودى, تهران: مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى.
ب) كلام/ تأليف
ـ هشام بن حكم, تأليف عليرضا اسعدى, قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى.
ترجمه
ـ زمان و سرمديت: جستارى در فلسفه دين, تأليف والتر ترنس استيس, ترجمه احمدرضا جليلى, تهران: دانشگاه اديان و مذاهب.
ج) اخلاق/تأليف
ـ اخلاق در نگاه مولانا: چيستى و هستى, تأليف مهناز قانعى خوزانى, تهران: نگاه معاصر.

3. زبان:
 

الف) زبان هاى باستانى/ تأليف
ـ فرهنگ توصيفى گونه هاى زبانى ايران, تأليف ايران كلباسى, تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
ب) زبان شناسى/ ترجمه
ـ مكاتب زبان شناسى نوين در غرب, تأليف پيتر آ. ام. سورن, ترجمه على محمد حق شناس, تهران: سمت.

4. علوم خاص/فيزيك/ترجمه
 

ـ فيزيك مفهومى, تأليف پل جى. هيوئيت, ترجمه منيژه رهبر, تهران: فاطمى.

5. ادبيات/شعر
 

به طور مشترك
ـ آن ها, سروده فاضل نظرى, تهران: سوره مهر.
ـ بايد نوشت نام تو را با پرنده ها, سروده قربان وليئى, تهران: كتاب نيستان.

6. تاريخ و جغرافيا
 

الف) تاريخ/ترجمه
ـ تراژدى مردم: انقلاب روسيه 1891 ـ 1924, تأليف اورلاندو فايجس, ترجمه احمد عليقليان, تهران: نشر نى.
ب) جغرافيا/تأليف
ـ مبانى علوم و سيستم هاى اطلاعات جغرافيايى, تأليف عباس على محمدى, تهران: سمت.

7. كودك
 

الف) داستان/گروه كودك
ـ گنجشك اشى مشى, نوشته ناصر يوسفى, تهران: پيدايش.
گروه نوجوان
ـ سورنا و جليقه آتش, نوشته مسلم ناصرى, تهران: افق.
ب) كليات: گروه نوجوان
ـ فرهنگ نامه حيات وحش ايران: مهره داران, تأليف مهرگان ابراهيمى, فاطمه حسينى زواريى, مهدى رجبى زاده, هانيه غفارى, مليكا قليچ پور, اصغر مباركى, اميد مظفرى و باقر نظامى, تهران: نشر طلايى.
ج) علوم و فنون/گروه نوجوان/ ترجمه
ـ شگفتى هاى بدن: سفرى شگفت انگيز به ساختمان بدن انسان, تأليف ريچارد والكر, ترجمه سيدحسين ترابى, سيدحسين ساداتى و لادن خانلرى, تهران: پيام آزادى(به نقل از: همان, ص 15 ـ18).

نمايه اجمالى آثار شايسته تقدير
1. كليات: كتابدارى/ترجمه
 

ـ فهرستنويسى و سازماندهى منابع ديجيتالى: راهنماى كتابداران, تأليف آن ام. ميچل و برايان اى. سرت, ترجمه زهير حياتى و على اكبر خاصه, تهران: كتابدار.

2. فلسفه و روان شناسى:
 

الف) فلسفه اسلامى/ترجمه
ـ ديدگاه فخرالدين رازى و اكوئيناس در باب قدم عالم, تأليف معمر اسكندر اولغو, ترجمه عذرا لوعليان, تهران: كتابخانه, موزه و مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى.
ب) فلسفه غرب/تأليف
ـ فلسفه بوناونتورا; سلوك عشق, تأليف اكبر حبيب اللهى, تهران: حكمت.
ج) روان شناسى/ترجمه
ـ روان شناسى خانواده موفق, تأليف فيليب مك گراو, ترجمه محمدمهدى شريعت ـ باقرى, تهران: نشر دانژه.

3. دين:
 

الف) اسلام/تأليف
ـ درسنامه ترجمه: اصول, مبانى و فرايند ترجمه قرآن كريم, تأليف سيدمحمدحسن جواهرى, قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
ترجمه
ـ هيروگليف در قرآن: تفسيرى نوين از حروف مقطعه, تأليف سعد عبدالمطلب عدل, ترجمه حامد صدقى و حبيب اللّه عباسى, تهران: سخن.
ج) حديث/تأليف
ـ وضع و نقد حديث, تأليف عبدالهادى مسعودى, تهران: سمت; قم: دانشكده علوم حديث.
د) فقه و اصول/تأليف
ـ عدالت به مثابه قاعده, تأليف سيدمحمد اصغرى, تهران: اطلاعات.
تصحيح
ـ انيس المجتهدين فى علم الاصول, تأليف محمدمهدى نراقى, تحقيق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, مركز احياى آثار اسلامى, قم: بوستان كتاب.
هـ ) عرفان/تأليف
ـ مفهوم عرفان, تأليف على موحديان عطار, قم: دانشگاه اديان و مذاهب.

4. علوم اجتماعى:
 

الف) علوم اجتماعى/تأليف
ـ بحران آگاهى و تكوين روشنفكرى در ايران, تأليف حسين آباديان, تهران: كوير.
ترجمه
ـ گذار از عهد بايستان به فئوداليسم, تأليف پرى آندرسون, ترجمه حسن مرتضوى, تهران: ثالث.
ب) علوم سياسى/ترجمه
ـ ميان گذشته و آينده: هشت تمرين در انديشه سياسى, تأليف هانا آرنت, ترجمه سعيد مقدم, تهران: اختران.
ج) حقوق
ـ حقوق بشر در جهان معاصر: دفتر دوم: جستارهايى تحليلى از حق ها و آزادى ها, تأليف سيدمحمد قارى سيد فاطمى, تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاى حقوقى شهر دانش.
د) مديريت/ترجمه
ـ مديريت مالى نوين, تأليف استفان راس و ديگران, ترجمه على جهانخانى و مجتبى شورى, تهران: سمت.
هـ ) مكانيك/ترجمه
ـ ماشين هاى ابزار, تأليف جان واكر, ترجمه اكبر شيرخورشيديان, تهران: كاروان حله.
و) كشاورزى/تأليف
ـ اصول تكنولوژى نوين صنايع خوراك دام, طيور و آبزيان, تأليف سيدناصر صباحى و محمدرضا وفادار, تهران: سپهر.

7. هنر:
 

الف) هنرهاى تجسمى/تأليف
ـ مهر و حكاكى در ايران, تأليف محمدجوادى جدى, تهران: فرهنگستان هنر.
ب) معمارى
ـ معمارى معاصر ايران: در تكاپوى بين سنت و مدرنيته, تأليف مسعود اميربانى, تهران: هنر معمارى قرن.
ج) تربيت بدنى/ترجمه
ـ علم تمرين: زمان بندى, تئورى و روش شناسى تمرينات ورزشى, تأليف تئودور او. بومپا, ترجمه وحيد تأديبى, كرمانشاه: دانشگاه رازى.

8. ادبيات/نثر معاصر:
 

ـ نقره, دختر درياى كابل: نوشته حميرا قادرى, تهران: روزگار.

9. تاريخ: تأليف
 

ـ مفاهيم قديم و انديشه جديد: درآمدى نظرى بر مشروطه ايران, تأليف: حسين آباديان, تهران: كوير.

10. كودك و نوجوان:
 

الف) شعر
ـ حرف تازه, سروده ايرج قنبرى, تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج.
ب) داستان ترجمه/گروه نوجوان
ـ قصه گوى شب, نوشته رفيق شامى, ترجمه عذرا جعفرآبادى, تهران: نشانه.
ب) علوم و فنون/گروه نوجوان
ـ علم در ايران باستان, تأليف حسن سالارى, تهران: محراب قلم(به نفل از همان, ص 49 ـ 55).
گفتنى است آثار برتر و شايسته تجليل علاوه بر دريافت لوح تقدير و جايزه, از سوى معاونت امور فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, تعداد پانصد و سيصد نسخه خريدارى مى گردد.
آشنايى با خانه كتاب
مؤسسه خانه كتاب در سال 1372 با هدف جمع آورى اطلاعات كتاب هاى منتشرشده در ايران, اطلاع رسانى و توسعه فرهنگ كتاب و كتابخوانى و عادت به مطالعه تأسيس شد.
خانه كتاب با ايجاد وب سايت (WWW.Ketab.ir) اقدام به عرضه اطلاعات كتاب شناختى كتاب هاى منتشر شده از قبيل عنوان, موضوع, شابك و… در اين سايت كرده است.
برخى از فعاليت هاى خانه كتاب عبارتند از:
ـ توليد بانك هاى اطلاعاتى حوزه صنعت نشر كشور شامل كتاب, پديدآورندگان, ناشران و كتاب فروشان.
ـ صدور كارت الكترونيكى خريد كتاب.
ـ صدور شماره استاندارد بين المللى كتاب شابك و شابم به ناشران (WWW.isbn.ir).
ـ انجام امور اهل قلم و بيمه اهل قلم.
ـ خبرگزارى كتاب ايران (WWW.ibna.ir).
ـ انتشار نشريات تخصصى نقد و بررسى كتاب در نه موضوع با نام كتاب ماه.
ـ انتشار نشريه هفتگى كتاب هفته(WWW.ketabehafteh.ir).
ـ سراى ترجمه.
ـ برگزارى جوايز و جشنواره هاى فرهنگى از قبيل كتاب سال جمهورى اسلامى ايران (WWW.Ketabsal.ir), كتاب فصل, گام اول, جشنواره نقد كتاب (WWW.naghdeketab.ir), جايزه ادبى ملى جلال آل احمد و جايزه پروين اعتصامى (www.parvin.ir).
ـ برگزارى نشست هاى تخصصى نقد و بررسى كتاب در سراى اهل قلم.
ـ توليد و انتشار لوح فشرده كتيبه, شامل اطلاعات كليه كتاب هاى منتشر شده در كشور. (WWW.katibeh.ir).
ـ اطلاع رسانى كتاب از طريق تلفن گويا و رايگان به صورت شبانه روزى.
نشانى: خيابان انقلاب اسلامى, بين فلسطين و صباى جنوبى, ساختمان 1178, طبقه دوم, تلفن: 66414950 (20 خط).
يداللّه جنتى

دستاورد حضور در نمايشگاه بين المللى كتاب شارجه
 

نمايشگاه هاى بين المللى كتاب در سراسر جهان, از چند جهت مورد توجه اند:
الف) فرصتى براى تجارت كتاب, كسب سود مادى, ارزآورى و صادرات كتاب مى باشند;
ب) فرصتى براى تقويت بنيه هاى علمى مراكز آموزشى, پژوهشى و تحقيقاتى هستند;
ج) فرصتى براى عرضه محصولات فرهنگى, علمى و مذهبى اند.
امروزه صادرات كتاب افزون بر سود كلان مادى و ارزآورى قابل توجه, يكى از راه هاى مهم تعاملات فرهنگى در جهان است و آثار معنوى فراوانى به همراه دارد.
د) فرصتى مطالعاتى براى پژوهشگران است تا از نزديك با جديدترين موضوعات و تحقيقات انجام شده آشنا شوند.
از اين رو, يكى از اندك وظايف نهادهاى فرهنگى و علمى كشور, رصد اين فرصت ها و استفاده بهينه از آنهاست. سودآورترين تجارت براى كشور اسلامى ما مى تواند تجارت كتاب باشد; چه آنكه با يك تير دو هدف را نشانه مى رود: از سويى سود مادى و ارز قابل توجهى به كشور وارد مى شود و ضايعه خروج ارز از طرق مختلف را جبران مى كند و از سوى ديگر, با تجارت كتاب, به تعامل صحيح فرهنگى و انتقال دستاوردهاى علمى و دينى پرداخته مى شود. امروزه براى نشر آموزه هاى اهل بيت(عليهم السلام), راهى مهم تر از عرضه آثار نيست و همين امر, حضور قدرتمند علمى و فرهنگى يك كشور را در دنيا به رخ جهانيان مى كشد.
ييكى از دلايل حضور قهرمانان ورزشى در ميدان هاى ورزشى جهانى, اعلام موجوديت و حريف طلبى و تبليغ هويت ملى است كه با ميلياردها ريال هزينه از بيت المال, نتايج اندكى به همراه مى آورد; در حالى كه مى توان به هزينه صدها ميليونى يا حتى كمتر در عرصه تجارت كتاب آثار به مراتب بيشتر و ماندگارترى به نمايش گذاشت. گرچه سخن در اين زمينه بسيار است, ولى به طرح چند موضوع مهم بسنده مى كنيم:

الف) حوزه علميه قم, غايب بزرگ
 

حضور حوزه علميه قم, به ويژه نمايندگى از فريهيختگان معاونت هاى آموزشى و پژوهشى در نمايشگاه هاى بين المللى از چند جهت ضرورى است.
1. شناسايى مهم ترين آثار در زمينه علوم اسلامى و در صورت لزوم, خريد و عرضه آن به استادان و فضلاى حوزه. موضوعات مشترك بسيارى براى پژوهش در جهان اسلام و يا حتى در ميان اديان ابراهيمى وجود دارد كه عرضه آثار تحقيقى ديگر مراكز مهم علمى, مى تواند در پيشرفت و غناى علمى كشور مؤثر باشد; موضوعاتى مانند منطق, فلسفه, فلسفه هاى مضاف, فلسفه تطبيقى, كلام, كلام تطبيقى, كلام جديد, مبادى كلام, مبادى فقه, اصول فقه, ادبيات عرب, صرف و نحو, تفسير قرآن, علوم قرآنى, جامعه شناسى و روان شناسى دينى و… از اين دست موضوعات ميان فرهنگى است. آنچه در نمايشگاه بين المللى كتاب شارجه مشهود مى نمود, عرضه گسترده چنين آثار و پژوهش هاى جديد بود; آثارى كه آشنايى دقيق محققان حوزوى با آنها, امكان جُستارگشايى در موضوعات مهم را فراهم مى آورد. در اين نمايشگاه, صدها كتاب در موضوع هاى گوناگون فقهى مانند اجاره رحم, شبيه سازى, دريافت اعضا از حى و ميت, تجارت الكترونيك, جرائم اينترنتى, علوم قرآنى و… عرضه شده بود كه كمترين پيامد آن, راهگشايى و ايجاد ذهنيت براى محققان داخلى بود; البته از بهره علمى آنها نيز نمى توان غفلت كرد. نگارنده تنها ده دوره متنوع موسوعه ماليه در فقه را رؤيت كرد كه برخى از آنها به ده جلد مى رسيد; همچنين صدها كتاب در زمينه ادبيات جديد عرب و تحقيقات نو در زمينه صرف و نحو موجود بود.
بى گمان غناى علمى در هر رشته, با تلفيق پژوهش هاى جديد و تراث علمى كهن به دست مى آيد. توقف در آموزه هاى اعصار گذشته و غفلت از تحقيقات جديد, ضايعات جبران ناپذيرى در پى خواهد داشت. در نمايشگاه شارجه, كتاب هاى مهمى در موضوعاتى چون ادبيات عرب, نحو عربى, نقدى بر آراى قدما در ادبيات عرب, تأثير كوفيين در نحو, نقش بصريين در ادبيات عرب, موسوعه هاى ادبى و… بسيار مشهود بود كه بسيارى از آنها براى مطالعه و تحقيق بسيار مناسب به نظر مى رسيد.
صدها كتاب در زمينه اصول فقه, قواعد فقهى, قواعد اصول و مباحث جزئى اصولى, مانند استقراى قياس, استصحاب و… عرضه شده بود كه برخى از آنها مى توانست به غناى مباحث مطرح در فقه شيعه كمك نمايد; البته در موضوعات متعدد ديگرى مانند كلام, تاريخ اسلام, تفسير و علوم قرآنى, عرفان, فلسفه و… نيز موضوعات مشترك فراوانى در نمايشگاه امسال شارجه عرضه شده بود كه جاى محققان و به ويژه متوليان محترم آموزش و پژوهش حوزه هاى علميه خالى بود; همچنين عرضه گسترده كتاب هايى در نقد مبانى تشيع يا شروح متعدد بر كتب ابن تيميه و محمدبن عبدالوهاب و… قابل توجه بود كه مطالعه آنها نيز براى استادان و پژوهشگران حوزه هاى علميه براى دفاع عالمانه, لازم به نظر مى رسد.
2. عرضه آثار علمى و تخصصى در نمايشگاه هاى بين المللى. يكى از مهم ترين وظايف حوزه هاى علميه, تبليغ و ترويج آموزه هاى علمى و عملى اهل بيت(عليهم السلام) است. انتخاب كتاب هاى برتر و عرضه آن به جهان اسلام, مى تواند در تعامل صحيح فرهنگى و تعميق آموزه هاى اسلامى مؤثر باشد.
حوزه هاى علميه بايد به طور روزآمد, راهكارهاى ترويج آموزه هاى اهل بيت(ع) را بررسى و عملياتى كنند. فرصت هاى پيش رو را رصد و از دست رفتن امكانات و فرصت ها جلوگيرى نمايند و با حضور عالمانه و محققان همراه با منطق قوى, كتب برجسته را در ميدان هاى علمى و فرهنگى ارائه دهند.
حداقل فايده چنين حضورى, اعلام موجوديت و تقويت تعاملات فرهنگى با كشورهاى اسلامى و ديگر اديان است.
3. تقريب مذاهب. يكى از بهترين راه هاى تقريب مذاهب اسلامى, همدلى و عرضه آثار در حوزه هاى مشترك است. تعاملات فرهنگى در موضوعات مشترك با ديگر مذاهب, به گسترش فضاى همدلى و تقريب كمك مؤثرى خواهد كرد; افزون بر اين, از فرصت حضور در نمايشگاه بين المللى, مى توان كتب وحدت آفرين را در ميان مسلمانان عرضه كرد تا فتنه هاى دشمنان و كج انديشان در ايجاد فاصله و اختلاف به حداقل برسد; البته احتمال ممانعت و ايجاد مشكل براى حضور آشكار حوزه علميه در چنين نمايشگاه هايى وجود دارد كه در اين صورت, مى توان تدبير خاصى براى حضور در قالب انتشارات ايجاد كرد و با دورانديشى به بسترسازى اين حضور كمك رساند.

ب) نمايندگى جمهورى اسلامى ايران, حضورى ضعيف
 

وزارت ارشاد جمهورى اسلامى ايران, غرفه اى در اين نمايشگاه بين المللى داشت كه فرصت حضور در آن را, امسال به انتشارات بوستان كتاب داده بود. حضور اين انتشارات نيز بسيار كم رونق بود; هم در حجم عرضه كتب عربى و هم در فروش آن و هم در غرفه آرايى, نقص هاى بسيارى به چشم مى خورد; البته همكاران محترم بوستان كتاب و نمايندگى آنها اظهار مى داشتند چند روز مانده به نمايشگاه متوجه حضور خود شده اند; لذا بدون هماهنگى قبلى و تمهيدات لازم در آن حاضر شده اند.
اين غرفه نيز فروشى نداشت و به مراجعان كه اكثريت آنها نيز شيعه بودند, تنها آدرس ايميل و تماس داده مى شد و عرضه كتاب عربى نيز كم حجم و كم رونق به نظر مى رسيد.
جمهورى اسلامى ايران كه عرصه فرهنگ را در اولويت فعاليت هايش مى داند, بايد نماينده شايسته اى براى ملت بزرگ ايران و فرهنگ غنى آن باشد.
غرفه جمهورى اسلامى ايران بايد وسيع, مرتب, منظم و مملو از آثار علمى و فرهنگى باشد; به گونه اى كه عظمت علمى و عملى آن, هر بيننده اى را به خود جلب نمايد. غرفه آرايى هنرمندانه, فراهم ساختن عرضه فروش آثار در موضوعات متنوع به ويژه در موضوعات دينى و مذهبى, از جمله اقدامات لازم براى جلب بازديدكنندگان است. چنين غرفه باشكوهى مى تواند افزون بر بسترسازى مناسب علمى و فرهنگى, بهترين تبليغ براى حضور گردشگران در كشور باشد. بروشورها و تابلوهايى از مناطق گردشگرى و يا كتاب هاى مصور و زيبا مى تواند به اين امر مهم و موردنياز كشور كمك رساند; بنابراين مى توان با استفاده از كارشناسان دلسوز و خلاق در عرصه فرهنگ, راه هاى حضور قدرتمند و شايسته را فراهم آورد. اصولاً احساس نگارنده اين بود كه وزارت ارشادى كه بايد ده ها دغدغه در بهره مندى از چنين مراكزى داشته باشد, به وظيفه خود كمترين توجهى نمى كند; دغدغه هايى همچون معرفى آداب و سنن موجود, معرفى تراث كهن و استوار علمى, معرفى دستاوردهاى علمى در زمينه هاى تجربى و انسانى, معرفى اخلاق علمى و معنوى و… , بايد در چنين نمايشگاه هايى در عرصه جهانى جدى گرفته شود تا به انتقال فرهنگ اسلامى مبادرت شود.

ج) اتحاديه ناشران جمهورى اسلامى و غفلت از صادرات كتاب
 

واقعيت آن است كه خريد و فروش كتاب در چنين نمايشگاه هايى باتوجه به قيمت بالاى كتاب در ديگر كشورها, مى تواند سود كلانى براى ناشران به همراه داشته باشد و باعث جذب سرمايه و ارز به كشور باشد و موجبات رونق صنعت نشر را در كشور فراهم آورد.
ممكن است حضور در چنين نمايشگاه هايى با دشوارى ها و يا با كارشكنى هايى مواجه گردد, ولى غيرممكن نيست و نمونه آن, حضور نسبتاً موفق انتشارات معارف اسلامى و شريف رضى بود.
اتحاديه ناشران مى تواند ضمن رصد اين فرصت ها, رايزنى هاى اوليه را براى حضور ناشران ايرانى انجام دهد و حتى در صورت بى فايده بودن تلاش ها, ضمن اطلاع رسانى به همكاران ناشر, زمينه امكان حضور را نيز تشريح نمايد.
حضور ناشران در چنين نمايشگاه هاى بين المللى, ضمن ايجاد رونق در بازار نشر, به تعميق تجربيات ناشران نيز كمك مى كند; به علاوه اهداف معنوى آنها را نيز پوشش مى دهد. حقيقت آن است كه باتوجه به تجربيات نگارنده, ناشران ايرانى مى توانستند حضور بسيار موفقى در حوزه هاى علمى و فرهنگى, حتى كودك و نوجوان تجربه نمايند و به آسانى با ديگر ناشران جهانى رقابت كنند.
غفلت از چنين فعاليت هايى, زيان هاى بسيارى در پى داشته, توجه به آن, سود مادى و معنوى به همراه دارد; از اين رو, علاقه مندان به اقتصاد كشور و فعالان در حوزه نشر و تجارت كتاب و متوليان فرهنگى و علمى كشور, بايد با حضور فعال در چنين نمايشگاه هايى, از هر فرصتى براى انتقال فرهنگ شيعى بهره مند شوند. ما در حوزه فرهنگ و نشر كتاب, به مديريت فعال و خلاق نيازمنديم.

د) نگاه هدفمند و كارشناسانه به آثار عرضه شده و انتخاب عالمانه
 

به همان ميزان كه انتقال آثار مهم و علمى به كشور يك نياز و ضرورت است, انتقال فله اى آثار ناشران كشورهاى ديگر نيز, زيان هايى در پى دارد. خريد غيركارشناسانه, افزون بر هدر دادن سرمايه هاى كشور, به انباشت كتاب هاى غيرعلمى و غيرضرورى در كتابخانه ها مى انجامد و به هر ميزان كتاب هاى غيرعلمى و غيرمستند افزايش يابد, استفاده از آثار علمى را مختل و نيروى انسانى را فرسوده مى كند. كتابخانه ها بايد غنى باشند و كتابخانه غنى, جايى است كه هر كتابى در هر موضوعى, در دسترس است.
حتى اگر كتابخانه هاى مراكز علمى از جهت فضا, مكان و منابع مالى نيز هيچ مشكلى نداشته باشند, باز هم ايده آل نيستند. حال كه كتابخانه ها با محدوديت مكانى و بودجه اى نيز مواجه اند, بايد با استفاده از كارشناسان علمى, در حد امكان كتاب هاى مهم و قابل استفاده اى خريدارى شود تا به رونق علم و فرهنگ كمك نمايد.

هـ ) حضور در نمايشگاه هاى علمى به منزله فرصت مطالعاتى
 

اگر بازديدهاى علمى, يك فرصت مطالعاتى براى پژوهشگران است, يكى از بهترين انواع آن, بهره گيرى از فرصت نمايشگاه هاى بين المللى كتاب در سراسر جهان است. اين حضور به ويژه براى اعضاى علمى و پژوهشى يك ضرورت به شمار مى رود; زيرا به طور يك جا و در حجمى گسترده با توليدات علمى مواجه مى شوند كه نمايندگى بيشتر مراكز علمى دنيا را به همراه دارند.
آشنايى با توليدات جديد و گسترده در موضوعات علمى, اين امكان را فراهم مى آورد كه محققان نيازهاى خويش را از ميان آنها شناسايى كنند و رقيبان علمى خود را بهتر بشناسند و خود را چون قطره اى در دل اقيانوس توليدات علمى بيابند; توان خويش را در سنجه آثار عرضه شده بگذارند و اندوخته هاى خويش را تقويت نمايند; با موضوعات مستحدثه بهتر آشنا شوند و به وسعت تأملات خويش در اقيانوس علم بيفزايند; نيز حضور عالمان و انديشمندان كشور در اين گونه نمايشگاه ها باعث گسترش تعاملات فرهنگى ـ علمى و ايجاد روابط و درك بهتر ديگر ملت ها مى گردد. چه كسانى شايسته تر از استادان, عالمان و انديشمندان براى نمايندگى ايران اسلامى وجود دارند. آنان با حضور عالمانه خويش هم بر تجربه علمى خود مى افزايند و هم به افزايش تجربيات ديگران كمك مى كنند; از اين رو, تأثير چنين حضورى در توسعه ارتباطات فرهنگى انكارناپذير بوده و بهتر است مراكز علمى, به ويژه حضور اعضاى علمى خويش را در چنين نمايشگاه هاى بين المللى جز برنامه هاى خويش قرار دهند.

و) حضور هنرمند ايرانى در نمايشگاه بين المللى شارجه
 

ييكى از هنرمندان كشورمان كه ركورددار ثبت كوچك ترين قرآن جواهرنشان بود, غرفه اى ويژه در اين نمايشگاه داشت.
اين هنرمند كه جملاتى را روى تار موى انسان نوشته و زير ميكروسكوپ قرار داده بود, چهارده سوره قرآن كريم را به شكلى زيبا و ظريف بر روى نگين انگشترى حك نموده بود كه با ذره بين قابل مشاهده و قرائت بود. ايشان كارهاى ظريف و مذهبى بسيارى روى نگين هاى انگشتر انجام داده بود كه بسيار موردتوجه بازديدكنندگان بود, ولى گله داشت كه فرصت حضور در نمايشگاه هاى بين المللى داخل را از وى سلب كرده اند. نگارنده بدون هيچ گونه قضاوتى, به دو نكته مهم در اين زمينه اشاره مى كند. چنانچه همه مى دانيم هموطنان زيادى به كشور امارات سفر مى كنند كه اغلب آنها تاجرند و برخى نيز براى تفريح يا خوشگذرانى به آنجا مى روند; در اين ميان, حضور يك جوان كه هنر خويش را صرف نوشتن قرآن و يا اسماى مقدس نموده است و غرفه اى با همين عنوان, در سراسر دنيا تشكل مى دهد, بسيار مغتنم است. او به هر دليلى, هرچند به قصد سودآورى اين عمل را انجام دهد, از دو جهت ارزشمند است:
1. هنر وى بسيار زيبا, ظريف و به ذات شگفت انگيز و ارزشمند است;
2. پرداختن به مضامين عالى قرآنى و الهى كه سال هاى جوانى عمرش را صرف اين امر كرده است, جاى قدرشناسى دارد; از اين رو نگارنده براى اداى دين, سطورى را نيز به بزرگداشت اين عمل نيكوى جوان ايرانى اختصاص داد تا هم از وى تشكرى شده باشد و هم بانيان فرهنگى و به ويژه نمايشگاه هاى قرآنى را در جريان اين هنر زيبا قرار دهد تا زمينه بهره مندى از هنر وى در در داخل كشور نيز فراهم گردد.
البته وقتى در كل نمايشگاه, تنها غرفه هنرى را ديدم كه از آنِ يك هنرمند باذوق ايرانى بود, به ياد اين شعر زيباى حكيم فردوسى افتادم كه: هنر نزد ايرانيان است و بس.
ابراهيم عليپور

معرفى دوفصلنامه علمى ـ پژوهشى
 

حديث پژوهى
پژوهشهاى قرآنى و حديثى ـ سپاس خداى را ـ پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در ميان پژوهشهاى گونه گون دينى جايگاه والايى يافته است. افزون بر پژوهشهايى مستقل و نگاشته هاى مفرد درباره موضوعات قرآنى و حديثى, مجلات شايسته اى نيز با مقالاتى درخور نشر يافته و يا در حال نشر است. مجلات در اين ميان اگر از بارى به هر جهت نويسى رها شوند و بانيان مجلات در پذيرش و نشر تأمل و دقت درخورى معمول دارند و بيشتر به فرايند پژوهشهايى نوآمد روى بياورند مى توان اميد داشت كه در آينده اى نه چندان دور جامعه با حجمى قابل توجه از پژوهشهايى قرآنى و حديثى مواجه شود كه سوگمندانه توان گفت مواردى چنين نيست و آسيب شناسى اين جريان را بايد اين زمان بگذاشت تا وقت دگر. اكنون شماره آغازين مجله (حديث پژوهشى) (دو فصلنامه علمى ـ پژوهشى دانشكده علوم انسانى دانشگاه كاشان) را در پيش روى داريم كه بر پايه (تفاهم نامه اى) با چند دانشگاه ديگر نشر يافته است. آغازين شماره مجله نشانگر محتوى شايسته و آهنگ ارجمند حركت به سوى مجله ايست با درون مايه اى ستودنى. عناوين مقالات اين شماره چنين است: بررسى و ارزيابى حديث كميت آيات قرآن در كتاب كافى, اجتهاد در تفسير روايى نورالثقلين, بررسى و ارزيابى (مُقارِب الحديث و مُقارَب الحديث), بازخوانى حديث اقتدا و اهتدا, جايگاه گوينده در اعتبار گفتار از ديدگاه حديث, انواع و جايگاه روايات بيانگر مكى و مدنى در تفسير قرآن.
اميدوارم بانيان نشر جايگاه پژوهش و فراتر از آن مكانت عظيم (حديث) را پاس دارند و با يارى محققان و همراهان دلسوز نشريه اى درخور جايگاه والاى (سنت) نشر دهند. و توفيق از خداوند است.
منبع : فصلنامه آيين پژوهش شماره 118



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.