جهاد اقتصادي (بهداشت رواني اقتصادي) در اجتماع از منظر قرآن و حديث (1)

در حاليکه جهان با شتاب توصيف ناپذيري به سوي صنعتي شدن و جهاني عاري از دشواري و سختي و تحولات عميق فن آوري در حال حرکت است، همچنان موضوع بيماريها و مشکلات رواني، موضوعي درخور توجه و نه چندان خشنود کننده به حساب مي آيد. از جمله بيماري رواني که دامنگير جوامع گشته، بيماري دهشتناک اقتصادي است. اين بيماري روح و روان جوامع را هدف قرار داده و آشفتگي رواني اقتصادي و پريشان حالي را به
جمعه، 29 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهاد اقتصادي (بهداشت رواني اقتصادي) در اجتماع از منظر قرآن و حديث (1)

جهاد اقتصادي (بهداشت رواني اقتصادي) در اجتماع از منظر قرآن و حديث (1)
جهاد اقتصادي (بهداشت رواني اقتصادي) در اجتماع از منظر قرآن و حديث (1)


 

نويسنده: حجه الاسلام مصطفي احمدي فر(1)




 

چکيده:
 

در حاليکه جهان با شتاب توصيف ناپذيري به سوي صنعتي شدن و جهاني عاري از دشواري و سختي و تحولات عميق فن آوري در حال حرکت است، همچنان موضوع بيماريها و مشکلات رواني، موضوعي درخور توجه و نه چندان خشنود کننده به حساب مي آيد. از جمله بيماري رواني که دامنگير جوامع گشته، بيماري دهشتناک اقتصادي است. اين بيماري روح و روان جوامع را هدف قرار داده و آشفتگي رواني اقتصادي و پريشان حالي را به دنبال خواهند داشت. قرآن کريم و روايات، در خصوص اين موضوعات به لحاظ مبنايي و محتوايي از غناي والايي برخوردار است و نقش بسزايي در کاهش و از بين بردن فشارهاي رواني و تقويت يا تأمين بهداشت رواني در اجتماع دارد. اسلام (قرآن و حديث)، راهکارها و سفارشهايي در اين بين دارد که زمينه ساز تقويت روحي و رواني افراد در اجتماع، مي باشد؛ آن سان که فشارهاي رواني اقتصادي مردم را از بين مي برد و بهداشت رواني اقتصادي آنان را در اين زمينه تقويت و يا تأمين مي کند از جمله مطالب ياد شده در اين باره مي توان از، عمده ترين بيماريهاي رواني اقتصادي، پيامدهاي آنان در اجتماعي و راهکارهاي قرآن و حديث جهت درمان اين بيماري ها، نام برد.

کليد واژگان:
 

بهداشت، روان، اقتصاد، بهداشت رواني اقتصادي، فقر، اتراف، سرقت، قرآن، حديث.

مقدمه:
 

کسب آرامش و اطمينان و دوري از پريشان حالي يکي از اساسي ترين نيازهاي فطري بشر است و از دير باز جزء مسائل اساسي بشر بوده است. جوامع بشري همچنان شاهد وجود هزاران بيمار رواني و گسترش پديده هايي نظير فقر، جنگ، اعتياد، خودکشي، و بزهکاري و ديگر بيماري هاست، که چونان خوره اي ماند که روح و جان انسانها را در بر گرفته و آنها را به تدريج به هلاکت مي رساند. و چون مسائل اقتصادي نقش شگرفي در روان افراد دارد از اين رو يکي از اهداف و برنامه هاي نظام هاي اقتصادي افراد است؛ چرا که بهداشت رواني اقتصادي يکي از نيازهاي ضروري افراد در جامعه تلقي مي گردد و عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداري از افرادي است که از حيث سلامت و بهداست رواني (Mental Heaith) در وضعيت مطلوبي قرار داشته باشند. اما هزاره سوم ميلادي در شرايطي آغاز مي گردد که جهان همچنان درگير مشکلات عديده اي در ابعاد رواني اقتصادي است. عدم وجود سلامت و بهداشت رواني اقتصادي در اکثريت جوامع بشري و فشارهاي ناشي از برخي عوامل بازدارنده يکي از عواملي است که ضرورت اين موضوع را بر همگان گوشزد مي نمايد.
اين مسئله مورد پذيرش تمام عقلاست که حل مسائل ملي و بين المللي تا حد زيادي به روشن بيني در زمينه روح و روان بشر و جلوه هاي گوناگون آن به خصوص در زمينه اقتصادي، بستگي دارد؛ چرا که وجود يک جامعه سالم اقتصادي و جامعه اي عاري از هر گونه پريشان حالي اقتصادي، مشکلات و مصيبتها، منوط به داشتن افرادي است که سلامت اقتصادي داشته باشند. بدين ترتيب، اين موضوع، از موضوعاتي است که پيش روي محققان است.
بهداشت رواني اقتصادي يکي از نيازهاي اجتماع است و بديهي است هر گونه تلاش در زمينه دستيابي به آرامش رواني اقتصادي، مستلزم پژوهشها و تحقيقات وسيع پژوهشگران و محققان و به کار بستن نتائج پژوهشها توسط دستگاههاي اجرايي است. بدين سان تأمين بهداشت رواني اقتصادي افراد به عنوان يک اقدام مثبت اقتصادي، براي تمام کشورها و ملتها جنبه الزامي دارد (نک؛ نور بالا و همکاران، 1380: 20- 23).
دين مبين اسلام، از دير باز اين معضل را پيش بيني کرده و ضمن تشريح علل آرامش روحي و رواني، راهکارهايي براي پاسخ به اين نياز اساسي بشر ارائه داده است تا جوامع بشري در برابر فشارهاي رواني اقتصادي دچار آشفتگي نگشته و افراد انسجام شخصيتي و بهداشت رواني خود را حفظ کنند. اسلام، به روابط اقتصادي سالم انسانها توجه داشته و خواستار اين مهم است که روابط اقتصادي بايد به گونه اي باشد که سلامت و بهداشت روان افراد به خطر نيافتد.

مفهوم شناسي:
 

مفهوم شناسي بهداشت روان:
سازمان جهاني بهداشت (World Healt Organnization)، بهداشت رواني را چنين تعريف مي نمايد:
(بهداشت رواني در درون مفهوم کلي بهداشت جاي مي گيرد و بهداشت يعني توانايي کامل براي ايفاي نقش هاي اجتماعي، رواني و جسمي، بهداشت تنها نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست.) (گنجي، 1380: 10). در تعريف ديگر چنين آمده است: بهداشت رواني به معناي سلامت فکر است و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت رواني است که مي تواند به ايجاد تحرک، پيشرفت و تکامل فردي، ملي و بين المللي کمک نمايد؛ زيرا وقتي سلامت رواني شناخته شد، براي دستيابي به آن اقدام مي شود و بدين روراه براي تکامل فردي و اجتماعي باز مي گردد. (حسيني، 1377: 13).
اما در گستره وسيع تر، بهداشت رواني عبارت است از آگاهي به عوامل معنوي و مادي و انگيزه هايي که سلامت فکر و وضع مثبت و اعتدال رفتار و کردار را سبب مي شود، که بدان وسيله سازوکار با ارزشي در مورد تحرک و پيشرفت معنوي و مادي انسان در همه زمينه ها فراهم آيد. (صانعي، 1382: 22).
بهداشت رواني اقتصادي در اجتماع، به معناي سلامت فکري اقتصادي جامعه است و منظور نشان دادن وضع مثبت اقتصادي جامعه و سلامت رواني اقتصادي جامعه است که مي تواند به ايجاد تحرک، پيشرفت و تکامل فردي، ملي و بين المللي کمک نمايد.

بيماريهاي رواني اقتصادي در اجتماع:
 

مواردي که در اين بخش بدان پرداخته شده است، از جمله مواردي است که در بهداشت روان جامعه، خلل ايجاد مي کند و ظهور اين امر، منوط به تفکر و تعمق بيشتري مي باشد.

الف) فقر:
 

فقر يکي از پديده هاي نامطلوب اقتصادي است که آثار زيان بار بي شماري در تکوين شخصيت، روان و اخلاق انساني و نيز در فرهنگ عمومي جامعه و به ويژه تزلزل و تخريب بنيانهاي اقتصادي و فرو پاشي اخلاقي را باعث مي گردد.

1- فقر، پديده اي ممدوح يا مذموم؟
 

در ميان متون اسلامي و نصوص و روايات، گاه در يک موضوع، احاديث با محتواي مختلف و گاه متفاوت وجود دارد. فهم اين گونه احاديث، جز در پرتو نگرش جامع به احاديث آن موضوع ممکن نيست. اکنون به روايات فقر جستاري مي نماييم:
قال علي (ع): «الفقر الموتُ الاکبر، فقر، مرگ بزرگتر است. » (فيض الاسلام، 1328: 1166، ح 154).
قال النبي (ص): «الفقر الموتُ الاکبر: فقر، از قتل شديدتر است.» (مجلسي، 1403: 72، 47).
قال النبي (ص): «الفقر سواد الوجه في الدارين؛ فقر، مايه سيه روزي هر دو جهان است.» (احسائي، 1403: 1، 40، ح 41).
قال علي (ع) لابنه محمد بن الحنفيه: «يا بني إني اخاف عليک الفقر، فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصه للدّين؛ امام علي (ع) به پسرش محمد بن حنفيه فرمودند: اي پسرم همانا من بر تو بر فقر مي ترسم، پس از آن به خدا پناه بر. همانا فقر موجبات نقصان دين را فراهم مي کند» (فيض الاسلام، 1328: 1238، ح 311 ؛ ونک؛ شعيري، 1405: 300).

- 2- آثار و پيامدهاي پديده فقر در جامعه:
 

پديده فقر، به عنوان يکي از مهمترين بيماريهاي رواني اقتصادي، آثار و پيامدهايي در اجتماع از خود برجاي مي گذارد که مهمترين آنها به قرار ذيل است، بنگريد:

2 - 1 ضد ارزش انگاري ارزشهاي فقر:
 

فقر مادي نه تنها موجب بي اعتنايي و توانمندي هاي انسان و ناديده انگاشتن اعتبار اجتماعي وي مي گردد، بلکه ارزشهاي واقعي او را نيز ضد ارزش جلوه مي دهد، در حاليکه گاه کارهاي خلاف اخلاق و انسانيت ثروتمندان، به ديد ارزش و اعتبار نگريسته مي شود، امام علي (ع) مي فرمايند: «يا بني... لو کان الفقير صادقاً يسمونه کاذباً و لو کان زاهداً يسمونه جاهلا: -فرزندم!... اگر فقير راستگو باشد وي را دروغگو نامند و اگر زاهد باشد نادانش خوانند. (مجلسي 1403: 9، 47). و نيز مي فرمايد: «اذا اقبلت الدنيا علي قوم أعارتهم محاسن غيرهم و اذا ادبرت عنهم سلبتهم محاسن انفسهم؛ چون دنيا به گروهي روي آورد، نيکوييهاي ديگران را به آنها به عاريت سپارد و چون از آنان پشت نمايد، خوبيهاي آنان را بربايد» (فيض الاسلام، 1328: 1092، ح 8).

2- 2- انزوا:
 

نداشتن امکانات مادي، و آثار زيان بار فقر بر شخصيت افراد از يک سو و حاکميت ارزشهاي تکاثري در جامعه از سوي ديگر، مجالي براي حضور تهيدستان در عرصه ي اجتماعي نمي نهد، گو اينکه آنان در شهر و ديار خود نيز غريبند و تنها. امام علي (ع) مي فرمايند: «الغني في الغربه و کن و الفقر في الوطن غربته؛ توانگري در غربت، چون در ميهن خود ماندن است» و فقر و نداري در آن، چون در غربت به سر بردن. از ديدگاه اجتماعي، تهيدستان جايگاه و اعتبار شايان توجهي ندارند. چنانکه علي (ع) در وصف آنان به اين نکته اشاره فرموده است: «تقتحمه العيون و تحقره الرجال؛ (آنان که) در ديده ها خوارند و مردم حقيرشان مي شمارند ؟» (فيض الاسلام، 1328: 1112، ح 53).

2- 3 کينه و دشمني:
 

نتيجه طبيعي فشارهاي اقتصادي و آثار روحي و اخلاقي آن خشم و دشمني نسبت به زر اندوزان و نظام تکاثري است که خود به اهميت اجتماعي، صدمات جدي مي زند، امير مومنان (ع) در تشريح پيامدهاي فقر مي فرمايند: «فان الفقر... داعيه للمقت؛ به راستي که فقر، باعث دشمني است» (فيض الاسلام، 1328: 1238، ح 311).

2- 4 خود کمتربيني:
 

فقر مادي احساس حقارت و خود کمتر بيني را به دنبال دارد، گونه اي که حتي فقير، در ميان خانواده خود نيز نمي تواند شخصيت حقيقي و عزت نفس خويش را باز يابد. آموزه هاي اسلام به اين نکته اشاره نموده و فقر را مايه خواري و از دست دادن جايگاه اجتماعي بر شمرده است. (نک؛ مجلسي، 1403: 69، 247؛ ديلمي، 1412: 1، 200). نتيجه چنين احساسي، آثار نامطلوبي است که بر شخصيت و روان و اراده آدمي گذاشته مي شود و افزون بر ايجاد عقده حقارت، مانعي در شکوفايي استعدادها و توانمندي هاي وي به شمار مي رود.

2- 5 تشويش و اضطراب:
 

فقر مادي و فشارهاي اقتصادي، آدمي را مي آزارد و پيوسته جان و دل او را به خود مشغول مي دارد و تشويش و اندوه، آرامش روحي وي را بر هم مي زند و روشن است که انسان مضطرب و نگران کمتر مي تواند کار مفيدي انجام دهد. (نک ؛ فرضاوي، 1417: 164). از اين رو عناصري مانند قناعت، و خشنودي از خواست الهي، نقش مؤثري در حفظ آرامش روان آدمي خواهد داشت. (نک؛ قرضاوي، 1415: 20- 23) امام صادق (ع) مي فرمايد: «خمس خصال من فقد واحده منهن لم يزل ناقص العيش، خزائل العقل، مشغول القلب؛... الثالثه: السعه في الرزق...، پنج خصلت است که هر کس يکي از آنها را نداشته باشد، پيوسته زندگي اش ناقص، خردش تباه و دلش مشغول خواهد بود... سوم: وسعت در روزي (صدوق، 1362: 1، 284) و نيز امام علي (ع) مي فرمايد: «ان الفقر... جالب للهموم. به راستي فقر، اندوه آور است (کليني، بي تا: 2، 307).

2- 6 کفر:
 

از تلخ ترين آثار فقر بر توده هاي مردم، تأثير منفي بر باورهاي ديني و مانع افکني در انجام وظايف عبادي است که در روايات به آن تصريح شده است. امام صادق (ع) به نقل از پيامبر (ص) مي فرمايد: «کاد الفقر آن يکون کفراً؛ فقر، آستانه کافري است». (کليني، بي تا: 2، 307) ولي گروهي از فقرا هستند که با وجود تنگدستي، باز هم به ايمان خود پاي بند هستند و به دليل باورهاي استوار ديني، در برابر رنجها و سختيها، شکيبايي مي ورزند ولي به واسطه فقر از انجام بسياري از وظايف ديني و عبادي، همچون حج، پرداخت صفات و زکات و مانند آن، محروم مي مانند.

ب) اتراف (مصرف گرايي و رفاه زدگي):
 

رفاه زدگي و مصرف گرايي مفرط در تأمين لذتهاي مادي که در قرآن با تعبير «اتراف» ياد شده، ممنوع و مورد نکوهش قرار گرفته است و آموزه هاي اسلامي در آيات و روايات متعدد به نکوهش اتراف و بيان ويژگيهاي مترفان پرداخته و عواقبي سوء براي آنان بر شمرده و آن را عامل نابودي جوامع دانسته است. (نک؛ اسراء (17)، 16؛ انعام (6)، 44- 45).

1- مفهوم شناسي اتراف:
 

اتراف از واژه (ترف) به معناي نعمت و برخورداري از آن به کار رفته است و مترف به کسي گويند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذراني ها، او را به غرور و سرکشي، واداشته است.
(ابن منظور، 1388: 4، 17) و در ازاي شکر و ستايش خداوند متعال، سرکشي و کفران نعمت مي کند (نک؛ الطبري، 1383: 28) و گفتني است که اين واژه، ويژه ثروتمندان است (نک؛ مدرسي، 1407: 14، 418).
ثروت زياد، مصرف گرايي، رفاه زدگي و تجمل گرايي همراه با غرور و طغيان ناشي از آن، و اختلاف فاحش طبقاتي، از معيارهاي تشخيص اثرات است. در اين فرهنگ، مصرف علاوه بر ارزش مادي، ارزش نمادين نيز دارد (نک؛ گل محمدي، 1381: 106).

2- آثار و پيامدهاي اتراف (مصرف گرايي و رفاه زدگي) در اجتماع:
 

بيماري اتراف (مصرف گرايي و رفاه زدگي)، آثار و پيامدهاي مختلفي در اجتماع به دنبال دارد. مهمترين آنان به قرار زير مي باشد، بنگريد:

2- 1 ضرر و زيان اقتصادي در جامعه:
 

پديده اتراف، از نظر اقتصادي، عامل رکود و ازجهت اجتماعي عامل فساد و از لحاظ معنوي پرتگاه سقوط و تباهي است. زيان اقتصادي مصرف گرايي و رفاه زدگي، بيش از همه، به افراد کم در آمد و جوامع عقب مانده و درحال توسعه مي رسد، چه گسترش اين پديده، موجب مي گردد تا امکانات و ثروتهايي که بايستي در سرمايه گذاري در بخشهايي زير بنايي و توليدي هزينه گردد، به سوي مصرف گرايي و خريد کالاهاي تجملاتي و غير مصرفي خارجي کشانده شود.

2-2 اتراف، مهمترين عامل فساد اخلاقي و رفتارهاي جامعه:
 

غرق شدن در شهوتها و هوسها و زياده روي در لذات جسماني و عشق به آنان، مجالي براي انديشه در کمالات معنوي و انساني و توجه به بعد روحي باقي نمي گذارد و سنگدلي و مرگ عواطف را به دنبال دارد (نک؛ تافلر، 1372: 507- 509؛ فروم، 1363: 23) و راه را براي تهذيب اخلاقي مي بندد. به ويژه آنکه افتادن در دام هوسها و لذت جويي ها، نور و نيرويي خرد را سخت ناتوان مي کند و پذيرش دعوت اديان و مصلحان را دشوار مي سازد. از سوي ديگر، حفظ دين موقعيت و ادامه آن بيشتر مستلزم يا همراه رذيلت هاي اخلاقي همچون آزمندي، طمع و بخل (نک؛ قلم (68)، 12- 14؛ مدثر (74)، 12- 15) است. از جنبه اي ديگر، پرداختن به تجملات و کامجوييها، نيز غالباً همراه با ناشايستيهاي اخلاقي و رفتاري همچون فخرفروشي، خود برتريني (نک؛ سباء (34)، 34- 35) و بي بند و باري خواهد بود و از اين رو قرآن کريم، مترفان را مفيد (نک؛ شعراء (26)، 147- 152) و فاسق (نک؛ اسراء (17)، 16) معرفي مي کند.

2- 3 اتراف فرهنگها و جوامع:
 

از ديگر آثار و پيامدهاي اتراف (مصرف گرايي و رفاه زدگي) در اجتماع به سقوط و نابودي فرهنگها و جوامع مي باشد. قرآن کريم با تصريح به اين نکته مي فرمايد: «وَ اِذا اَرَدنا أن نُهلِک قَريه اَمَرنا مُترَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيهَا القوُل فَدَمَّرناها تَدميرا)؛ چون بخواهيم قريه اي را هلاک کنيم، مرفهين و خوشگذران هايش را به اطاعت و بندگي فرمان مي دهيم چون آنها سر پيچي کنند و به فسق و فجور روي آورند، آن گاه عذاب بر آنها واجب گردد و آن را درهم فرو کوبيم» (اسرا، 17، 16). جمله (امرنا مترفيها ففسقوا فيها) به اين معناست که آنها را به اطاعت فرمان دهيم ولي آنها کفران نعمت نموده و راه فسق و فجور پيش گيرند، که در اين صورت، سزاوار نابودي شوند.

ج) سرقت:
 

سرقت، از جمله جرائم عليه اموال است که از زمان شکل گيري مالکيت خصوصي در جوامع بشري پا به عرصه ي وجود نهاده (هاتفي اردکاني، 1384: 1) اين جرم از زشت ترين و نفرت انگيزترين جرائمي است که متأسفانه در جوامع مختلف بشري به صورت هاي گوناگون بروز کرده و بنيان اجتماعات را در هم ريخته است و آرامش رواني اقتصادي جوامع را مختل ساخته است.
قباحت و زشتي عمل سرقت، به گونه اي است که همه ملت ها، به حکم فطرت انساني و شناختي که از «محسنات و مقبّحات عقليه» داشته و دارند، آن را محکوم نموده، و به دليل نامشروع بودن اين عمل، نوعي مجازات قانوني حسب سنت ها و بينش هاي اجتماعي خود براي آن تعيين کرده اند (رهبر، 1361: 13)، تا آنجا که ما نمي توانيم دوره و عصري را پيدا کنيم که سرقت امري مشروع و يا حداقل عادي تلقي شده باشد و در مقررات اجتماعي ملتي به عنوان جرمي بزرگ تلقي نشده و کيفري براي آن مقرر نگرديده باشد.(حيدري نراقي، 1386: 15).
- مفهوم شناسي سرقت: سرقت تعريفي ساده دارد. اگر از افراد جامعه سوال شود سرقت چيست؟ پاسخ هايي نزديک به هم با مفهومي مشابه خواهند داد. حال آنکه به سوالاتي در مورد ديگر مسائل اجتماعي يا جرائمي ديگر با اين دقت پاسخ دريافت نمي شود. (قربان حسيني، 1371: 31). معادل واژه ي سرقت در انگليسي «steal» مي باشد، در فرهنگ هاي انگليسي نيز معابيري مشابهي با فرهنگ هاي فارسي از سرقت ارائه شده است: ربودن، سرقت، برداشتن مال ديگري بدون اجازه و پنهاني...» (ريچارد، بي تا: 619) از مجموع، آنچه از کتب فقهي استنباط مي شود، اين است که غالب اين تعاريف با توجه به حکم شرعي سرقت و قيود و شرايط آن که عبارتند از «مال غير بودن»، «مخفيانه بودن» و «حرز بودن» مي باشد. (دهقان، بي تا، 52- 53). در يک نگاه کلي مي توان سرقت را اين گونه تعريف کرد: «ربودن مال غير به طور مخفيانه پس از هتک حرز.» (موذن زادگان، 1370: ش 1، 46).

2- آثار و پيامدهاي سرقت:
 

سرقت، به عنوان يکي از مهمترين بيماريهاي رواني اقتصادي، آثار و پيامدهاي مختلفي در عرصه اجتماع دارد. مهمترين آنان به اختصار چنين است:

2- 1 آشفتگي رواني اقتصادي در جامعه:
 

از ويژگي هاي اين پديده ي شوم آن است که علارغم لطمه وارد ساختن به نظام مالي افراد و اشخاص مال باخته به اقتصاد و روان جامعه نيز لطمه هاي جبران ناپذيري وارد مي سازد.
فردي که آمادگي انحراف در او ديده مي شود، چنانچه در محيط زندگيش، زمينه و شرايط مساعدي براي بزهکاري وجود داشته باشد، هر آيينه به سوي جرم سوق داده مي شود. (صادقيان، 1386: 340). چنانچه در اجتماع مظاهر فساد و تباهي و بي بند و باري حاکم باشد افراد مستعد، در گرداب تباهي ها اسير مي شوند و چنانچه نظام اجتماعي بر معيارها و الگوهاي ارزشي استوار باشد و مسئوليتها و برنامه هاي هدف دار و مشخص طرح ريزي گردد، امکان انحراف بسيار ضعيف خواهد بود. (قربان حسيني، 1371: 250).
پر واضح است در صورتيکه سرقت با وجود ديگر بزهکاريهاي موجود در جامعه، رواج پيدا کند، بهداشت رواني اقتصادي اجتماع به خطر مي افتد چرا که اموال افراد، در معرض سرقت و دزدي خواهد بود.

2- 2- قتل:
 

در بعضي مواقع دزد يا کلاهبردار براي رسيدن به هدف خود يا ترس از شناخته شدن و گرفتار آمدن مرتکب قتل مي گردد. انگيزه دزد در قتل، ترس از افشا و دستگيري و علت آن ايجاد حالت بحراني و ناگهاني در حال سرقت است.

2- 3 سرقت و اعتياد:
 

اعتياد و سرقت رابطه اي دو طرفه دارند. بررسي ها نشان مي دهد، سارق پس از مدتي در مسير اعتياد قرار مي گيرد و به احتمال زياد گرفتار مي شود. از سوي ديگر سرقت، خيانت در امانت، سوء استفاده از اموال مردم و نظاير آن نيز در معتادان زياد ديده مي شود.
اکثر معتادان حتي در خانواده هاي مرفه، به سرقت گرايش دارند. 86 نفر از 300 نفر سارقي که مورد مطالعه قرار گرفته اند، در زمان ارتکاب آخرين سرقت معتاد بودند و 24 درصد از آن ها اولين سرقت خود را در حالت اعتياد و يا در جهت فراهم کردن پول لازم براي خريد مواد خريد مواد مخدرمرتکب شده اند. اين نکته که در 28 درصد سرقت ها اعتياد نقش دارد، نشان دهنده آن است که مقابله با اعتياد و عوامل موجب شدن آن، کاهش سرقت را در پي خواهد داشت. (همو، 1371: 116).
اعتياد و سرقت سبب بروز حالات رواني ويژه اي در خود مي شود و اين حالات در فرد زمينه انحرافات ديگر را براي او فراهم مي آورد. اعتياد به واسطه نيازها و حالات جسمي و رواني، فرد را براي بزرگ ترين و سنگين ترين جرايم آماده مي سازد و سرقت هم به خاطر ايجاد شجاعت و تهور کاذب، فرد را جسور، گستاخ و لج باز و انتقام جو مي کند. او از نظر رواني آمادگي ارتکاب جرايم ديگر را دارد. اين آمادگي افزون بر تأثير عواملي که او را به سرقت کشانيده، حاصل استمرار ارتکاب خلاف هاست که او را از آينده نااميد مي سازد. او خود را غرق شده در گرداب مي داند و به تعبيري ديگر، بالاتر از سياهي رنگي را نمي بيند. در قرآن و روايات، از بيماريهاي رواني اقتصادي فراواني، ياد شده است که در اين بخش به سه مورد از مهمترين آنان، اشاره شده است.
فقر، به عنوان اولين و مهمترين بيماري اقتصادي است که اثرات مخربي چون، انزوا، خود کمتر بيني، کينه و دشمني، تشويش و اضطراب، کفر و...دارد، اتراف (مصرف گرايي و رفاه زدگي)، نيز از ديگر بيماريهاي رواني اقتصادي در اجتماعي مي باشد که آن نيز عامل مهمي در بيماري رواني اقتصادي در اجتماع دارد.
سرقت، از ديگر بيماريهاي رواني اقتصادي است که در آشفتگي رواني اقتصادي جامعه، نقش مهمي دارد و پيامدهايي چون قتل، اعتياد و... به دنبال دارد.

پي نوشت ها :
 

1- کارشناس ارشد علوم قرآن و حديث دانشگاه علوم اسلامي رضوي.
 

منبع: فصلنامه قرآني کوثر شماره 38



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.