يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

اسماعیل زرین فر

اسماعیل زرین فر
اسماعیل زرین‏فر، فرزند مهدى روز عید قربان در تكیه زرگرها، جنوب تهران متولد شد. و از حدود چهارصد سال پیش اصل و نسب وى در تهران زیست مى‏كردند. پدربزرگ وى در دربار ناصرالدین‏شاه و مظفرالدین شاه، مستوفى دربار بود و هر روز غروب در آن زمان دربار چراغانى مى‏شد و براى شب‏نشینى و بزم شبانه شاه و درباریان جمع مى‏شدند و به ساز اساتید وقت گوش مى‏دادند. پدربزرگ اسماعیل، پسرى داشت به نام علیرضا كه بنا به معمول آن روز به مكتب مى‏رفت، چند سالى از مكتب رفتن وى نگذشته بود كه روزى با پدرش به دربار مى‏رود و آن روز هم بساط موسیقى دربار برپا بود و استادانى چون: آقا میرزا عبداللَّه، آقا حسینقلى، سماع حضور، باقرخان كمانچه‏كش، جوادخان قزوینى كه استاد كمانچه بود حضور داشتند، علیرضا كه طفلى بیش نبود از همان ابتدا محو نوازندگى این اساتید شده و شیفته‏ى موسیقى مى‏گردد و از پدرش خواهش مى‏كند كه وى را جهت آموختن ساز نزد یكى از این استادان ببرد، پدر هم چون علاقه‏ى بیش از حد پسر را به موسیقى مى‏بیند كمانچه‏اى تهیه مى‏كند و وى را نزد جوادخان قزوینى مى‏برد و از ایشان خواهش مى‏كند كه وى را تعلیم كمانچه دهد. (ناگفته نماند كه جوادخان قزوینى یكى از نوابع زمان بوده و كمانچه زدن وى همطراز بود با نى‏زدن نایب اسداللَّه نوایى كه در اصفهان استادانى حسن كسایى بوده و مى‏گویند هر وقت نى مى‏زده گوسفندان از دور و نزدیك به دورش جمع مى‏شدند و گوش مى‏دادند و پرندگان نیز قدرت حركت و پر زدن هم نداشتند و مى‏نشستند و به نواى نى وى گوش مى‏دادند.) به هر حال علیرضا مدت سه سال تحت تعلیم چنین استادى قرار مى‏گیرد و از محضر وى كسب فیض مى‏كند. سابق بر این موسیقى ایران علمى نبود و هرچه بود عملى بود و به طور سینه به سینه باقى مانده و همینطور هم به شاگردان آموخته مى‏شد و باید گفت این آموزش روى ردیفها بود و در سه دوره، ردیف موسیقى ایرانى، آموخته مى‏شد. دوره‏ى اول، دوره‏ى دوم، دوره‏ى سوم. دوره‏ى اول؛ یك دوره‏ى ساده بود؛ دوره‏ى دوم، یك كمى تحریرات و گوشه‏هایى بیشتر آموخته مى‏شد، دوره‏ى سوم كاملاً گوشه‏هاى هفت دستگاه به تمام معنى تعلیم داده مى‏شد. روزى كه پدر علیرضا عده‏اى مهمان از درباریان داشت به او مى‏گوید: «كه پسرجان سازت را بیاور و قدرى ما را سرگرم كن»، وى اطاعت امر پدر مى‏كند و سازش را مى‏آورد و شروع مى‏كند به كمانچه زدن نزد مهمانان و چون از استاد بزرگى تعلیم گرفته بود و خودش نیز داراى استعدادى فوق‏العاده بود و جز به موسیقى به چیز دیگرى فكر نمى‏كرد و سعى‏اش بر این بود كه برسد به مقام استادى، وقتى آن روز نوازندگى مى‏كند سخت مورد توجه و نظر درباریان قرار مى‏گیرد به طورى كه تعریف ساز زدن وى به گوش مظفرالدین شاه مى‏رسد و مظفرالدین شاه پدر وى را احضار و از او مى‏پرسد؟ «میرزا عبداللَّه، پسر شما كمانچه مى‏زند؟» میرزا عبداللَّه پاسخ مى‏گوید: «بله». مى‏پرسد: «استادش چه شخصى بوده؟» مى‏گوید: «جوادخان قزوینى». سپس مظفرالدین شاه مى‏گوید: «پس باید خیلى خوب ساز بزند، وى را نزد ما بیاور تا سازش را گوش كنیم». میرزا عبداللَّه، پسرش علیرضا را نزد مظفرالدین شاه مى‏برد و وى براى شاه قدرى ساز مى‏زند و به قدرى انگشتانش روى كمانچه قرص و محكم و خوش حالت و پخته قرار مى‏گیرد كه شاه شدیداً تحت تأثیر نواختن او قرار مى‏گیرد و بلافاصله دستور مى‏دهد هر شب علیرضا كه هنوز كودكى بیش نبود برود دربار موقع خواب شاه ساز بزند تا شاه خوابش ببرد و از آن زمان به بعد، پس از پایان، مجلس موسیقى كه توسط آقا میرزا عبداللَّه، آقا حسینقلى، باقرخان، حسین‏خان اسماعیل‏زاده و عده‏اى دیگر از اساتید برپا مى‏گشت، چشمان علیرضا را مى‏بستند و وى را كنار تختخواب شاه مى‏نشاندند و زنهاى حرمسرا اطراف تخت مى‏نشستند و به ساز كودك هنرمند گوش فرامى‏دادند و علیرضا آنقدر ساز مى‏زد تا مظفرالدین شاه خوابش ببرد و پس از خواب شاه وى با چشم بسته تعظیم مى‏كرد و یكى از خواجگان حرم زیر بغلش را مى‏گرفت و به بیرون هدایت مى‏شد. مظفرالدین شاه خیلى به سبك زدن علیرضا علاقه پیدا مى‏كند به طورى كه به وى دستور مى‏دهد كه بعد از این غیر از دربار حق ندارى در جاى دیگرى كمانچه بزنى و مى‏گوید: «اگر بشنوم جاى دیگرى ساز بزنى تو را تنبیه سختى خواهم كرد». اتفاقاً، روزى عده‏اى از درباریان دور هم جمع بودند، با اصرار فراوان علیرضا را وادار مى‏كنند كه براى ایشان ساز بزند و علیرضا هم ناچار مى‏پذیرد و براى آنها شروع به نواختن مى‏كند. ولى این موضوع به گوش شاه مى‏رسید و مظفرالدین شاه وى را احضار مى‏كند و با پرخاش به او مى‏گوید: «مگر به تو دستور نداده بودم كه غیر از دربار حق ندارى جاى دیگر ساز بزنى؟» علیرضا سرش را پایین مى‏اندازد و با لحن مظلومانه‏اى كه انگار بزرگترین گناهان و خطاها را مرتكب گردیده، مى‏گوید: «گول خوردم و خطا كردم، دیگر غیر از حضور شاه و دربار، جاى دیگر و براى هیچ احدى ساز نمى‏زنم». ولى مظفرالدین شاه كه خیلى از این بابت خشمگین گشته بود، دستور مى‏دهد كه دست وى را قطع كنند كه او دیگر نتواند ساز بزند. درباریان جملگى روى دست و پاى شاه مى‏افتند و بسیار عجز و لابه مى‏كنند كه قربان دست این هنرمند را قطع نفرمایید وى را ببخشید ما همگى ضامن مى‏شویم كه جاى دیگرى غیر از دربار ساز نزند، در اینجا مظفرالدین شاه دستور مى‏دهد تا وى را فلكش كنند و كتك مفصلى به علیرضا مى‏زنند و آنقدر با تركه وى را مى‏زنند تا چند بار بیهوش مى‏گردد. آرى این وضع دربار قاجار با هنرمندان بود. باید یادآور شد كه به طور كلى شیوه‏ى آزار هنرمندان از دیرباز در این مرز و بوم و به خصوص در دربار سلاطین و بین درباریان، امرى عادى و مرسوم بوده چنان كه شبیه حادثه‏اى نیز در زمان فتحعلیشاه قاجار روى داده كه ذكر آن از نظر آشنایى به چگونگى احوال آن گروه از مردم، شایان توجه است. ذكر این واقعه در شرح احوال عبداللَّه خلف كه از مستوفیان و خطان زمان فتحعلیشاه قاجار بود، در مجله‏ى یادگار، جلد سوم شماره‏ى یك صفحه‏ى 61 بدینگونه آمده است: «در كتابخانه‏ى سلطنتى فتحعلى شاه قرآنى موجود بوده كه با خط بسیار زیبایى نوشته شده بود، ولى روزى معلوم شد كه یكى از جزوات قرآن مجید مفقود شده است، درباریان به امر شاه درصدد جستجوى كسى برآمدند كه بتواند آن جزوه‏ى كتاب آسمانى را به همان زیبایى و اسلوب جزوات دیگر بنویسد. قرعه به نام مرحوم حاج میرزا عبداللَّه خلف اصابت كرد و این شاعر خوشنویس به فاصله‏ى چند روز آن جزوه‏ى مفقود شده را چنان شبیه به خط سایر جزوات نوشت كه شاه در تشخیص جزوه‏ى نو نوشته، از سایر جزوات بازماند و نام كاتب را پرسید تا او را مشمول عنایات شاهانه قرار دهد... لیكن خدعه و نیرنگى كه خاص درباریان آن ایام بود باعث شد كه از دربار معدلت‏مدار امر شود كه دست راست مرحوم خلف را به این بهانه كه ممكن است طغراى ظلل‏اللهى را جعل نماید از شانه قطع نمایند.» پس از انقراض سلسله‏ى قاجاریه علیرضاى كودك كه حالا استادى بزرگ گردیده بوده و از آزادى كامل برخوردار بود، در منزل به تدریس موسیقى مشغول مى‏گردد و شاگردان زیادى را تعلیم مى‏دهد و این همان استاد علیرضا چنگى بود كه یكى از مفاخر بزرگ موسیقى كشور گردیده بود. اسماعیل زرین‏فر خواهرزاده‏ى این استاد فرزانه و بزرگ بیش از هفت بهار از زندگیش نگذشته بود كه نزد دایى خود، علیرضا چنگى جهت تعلیم گرفتن كمانچه و ویولن رفت و موسیقى را به طور سنتى و سینه به سینه فراگرفت، سپس نزد حسین اسماعیل‏زاده مى‏رود و چند سالى نیز از این استاد بزرگوار تعلیم مى‏گیرد. زرین‏فر در سال 1300 با شخصى به نام آقا میرمهدى ورزنده كه از بروكسل آمده بود و سمت استاد ورزش نوین ایران را به عهده داشت آشنا مى‏شود و چون در این زمان در دبیرستان دارالفنون شاگرد بود و یكى از ورزشكاران به نام وقت آن مدرسه بود، همراه با 9 نفر دیگر براى تدریس و تعلیم ورزش در مدارس انتخاب مى‏شود و همین زمان هم كلنل وزیرى كه تازه از اروپا به ایران آمده بود و در نظر داشت مدرسه عالى موسیقى را تأسیس نماید و سرودهایى نیز جهت مدارس ساخته بود، روزى همراه با میرمهدى ورزنده ویولونش را برمى‏دارد و به منزل كلنل وزیرى مى‏روند، كلنل از ایشان سؤالاتى مى‏كند و مى‏گوید قدرى ساز بزن و او قطعاتى را مى‏نوازد كه كلنل از وزیرى مى‏گوید: «شما نت مى‏دانید»، وى پاسخ مى‏دهد: «كه نه موسیقى را به طور سنتى یاد گرفته»، كلنل وزیرى مى‏گوید: «با این استعداد و نوازندگى حیف است كه نت ندانید، بیاید شما هم مانند آقایان: ابوالحسن صبا، سلیمان سپانلو، حسین سنجرى و عده‏اى دیگر از اشخاص كه اسم نوشته‏اند، شما هم ثبت نام نمایید». و وى هم بلافاصله مى‏پذیرد و ثبت نام مى‏كند و اولین آهنگى را هم كه كلنل وزیرى ساخته بود و با پیانو توسط خود استاد نواخته شده بود به شاگردان آموخته مى‏شود كه شعر آن چنین است: نیروخواهى چون ما بیا و ورزش نما زور بازو گر بایدت كوشش نما ورزش بدهد تن را نیرو آرد به جوان زور بازو حال سالم دارد ورزشكار حال سالم دارد ورزشكار زرین‏فر در مدرسه عالى موسیقى پس از سالها زحمت و كوشش و بهره‏گیرى از اساتیدى چون: كلنل وزیرى، سورن آراكلیان، سرژ حوتسیف، جانبازیان، استپانیان و پروو كه یك ویولونیست ممتاز و عالى‏مقام فرانسوى بود و موسیو رونى متدهاى نت فرنگى را یاد مى‏گیرد و روزى 16 ساعت ویولن مى‏زند و چون خودش استاد ورزش و ورزشكار بود و از نیرو و توانایى بدن كاملاً بهره‏ور بود، توانست با قدرت تمام به جلو برود و خیلى بیش از عده‏اى دیگر، توانست از محضر این استادان بزرگ جهت نیل به مقصود خود استفاده نماید و مدت هجده سال این كار متداوم، توأم با سایر كارها و مسئولیت‏هایى كه در وزارت فرهنگ به عهده داشت ادامه مى‏یابد و همین امر سبب خستگى و فرسودگى استاد مى‏شود ولى او توانست در عوض به اهداف خود برسد. در سال 1307 كه سالار معزز پس از آن همه خدمات شایان توجهى كه انجام داد، و شاگردان بسیار خوبى كه در مدرسه موزیك تربیت كرد، جا دارد كه از این استاد گرانمایه و خدمات گرانبهایش یاد مى‏شود و باید گفت چون ایشان دیگر پیر شده بود، بازنشسته گردید و كلنل وزیرى به جاى وى مشغول كار شد. كلنل وزیرى كه از نظر نظامى، خودش افسر بود ولى با موزیك نظامى چندان آشنایى نداشت، لكن در نواختن تار و قواعد ویولن و پیانو و هارمونى استاد و خیلى خوب آنها را مى‏دانست و تحصیل كرده‏ى كشورهاى: فرانسه و آلمان بود و از بزرگان و استثنائات زمان خود به شمار مى‏رفت و وى از طرفى دیدى وسیع و مدیرى مدبر بود و همین ویژگى‏هاى مخصوص كه در نهاد این مرد بود موجب پیشرفت و تربیت شاگردان بسیار خوبى در مدرسه موسیقى گردید. اسماعیل زرین‏فر، بنا به پیشنهاد كلنل وزیرى در سال 1307 به سمت نظامت و معلمى مدرسه انتخاب مى‏شود و وى از همین سال در هنرستان شروع به تدریس مى‏كند. در این زمان كل بودجه‏ى مدرسه عالى موسیقى مبلغى در حدود 5000 ریال بود و اغلب در مدرسه وسائل نداشتند و شاگردان این مدرسه، روى میز و نیكمت‏هایى مى‏نشستند كه با دوده و سریشم رنگ شده بود و وقتى كمى هوا گرم مى‏شد لباس شاگردان به میز و نیمكت مى‏چسبید و كثیف مى‏شد. حقوق استاد زرین‏فر هم در این زمان با توجه به این كه سمت نظامت مدرسه را داشت، معلم ویولن بود، معلم تئورى بود، دفترنویس، ماشین‏نویس بود و خلاصه تمام كارهاى دفترى را نیز انجام مى‏داد فقط مبلغى در حدود چهل تومان بود. وى در مدرسه موسیقى شش رشته درس مى‏داد و بسیارى از كارهاى مدرسه به عهده‏ى وى بود و تا سالهاى متمادى ادامه داشت تا كلاسهایى تأسیس شد به نام كلاسهاى پرورش افكارى كه چهل نفر انتخاب و آماده شده بودند جهت موسیقى نظامى و كلنل وزیرى، زرین‏فر براى تربیت معلمى سرود و موسیقى نظامى، این چهل نفر با همكارى دكتر مصطفى ادیب، ضرابى، سورن آراكلیان، مختارى، روح‏اللَّه خالقى، منوچهر وارسته، سرژ خوتسیف و دكتر حسین گل‏گلاب كه خودش نیز از شاگردان مدرسه عالى موسیقى بود و اشعار سرودها را مى‏سرود كار آموزش را اداره مى‏كردند. در مدرسه عالى موسیقى بود كه زرین‏فر با استاد روح‏اللَّه خالقى آشنا شد، خالقى كه مورد علاقه‏ى شدید كلنل وزیرى بود و كلنل كمكهاى شایانى به پیشرفت وى در این مدرسه نموده بود، از همكارى زرین‏فر هم جهت آموزش ویولن به هنرجویان بهره‏مند گردید ولى چون نواختن ویولن، یك استعداد خاص و قدرت و عظمتى اصولاً در دست آدمى باید باشد و خلاصه نبوغى باید نوازنده داشته باشد تا بتواند جلو برود و در جا نزد زیرا بعضى‏ها هستند كه همان وسط كار مى‏مانند و دیگر پیشرفتى ندارند، تكنیك ندارند، ولى بعضى‏ها هم هستند كه خیلى سریع پیش مى‏روند و قدرت آرشه‏كشى دارند، نبوغ و استعداد خاصى دارند و میان صدها نفر، نام‏آور مى‏شوند و روح‏اللَّه خالقى هم، استادى‏اش در موسیقى، بیشتر در تنظیم اركستر و آرمونى بود كه مى‏توان گفت در این باب نابغه بود و در مدرسه هم رفته رفته روى آورد به تئورى موسیقى و درس تئورى موسیقى به شاگردان مى‏داد، روانش شاد. به هر حال زرین‏فر روزى در مدرسه مى‏بیند كه روح‏اللَّه خالقى یك مسئله‏اى از آرمونى در دستش است كه دارد حل مى‏كند، از خالقى مى‏پرسد «كه چگونه و كجا مى‏خوانى؟» خالقى مى‏گوید: «من به صورت مكاتبه‏اى در بیروت با كلس و اندانس استاد منحصر آرمونى آنجا ارتباط دارم و به طور مكاتبه‏اى درس مى‏خوانم». زرین‏فر مى‏پرسد «آیا من هم مى‏توانم مانند شما درس بخوانم؟» خالقى جواب مى‏گوید: «اشكالى ندارد، شما هم تقاضا كنید». و وى بلافاصله مبلغ 240 ریال توسط آدرسى كه استاد خالقى در اختیار وى مى‏گذارد به بیروت مى‏فرستد و ثبت نام مى‏نماید و هارمونى را نیز توسط استاد بیروتى مانند خالقى مى‏آموزد و بعداً استاد خالقى به سمت معلم هارمونى مدرسه‏ى عالى موسیقى برگزیده شد كه زحمات فراوانى نیز در این مدرسه براى تربیت شاگردان متحمل گردید و بعد از سالها مدرسه‏اى جهت اداره‏ى موسیقى كشور تأسیس گردید كه كلنل وزیرى رئیس موسیقى كشور، روح‏اللَّه خالقى معاون موسیقى كشور و اسماعیل زرین‏فر مسئول هنرستان عالى موسیقى گردیدند. زرین‏فر حدود چهارصد آهنگ با سرودها ساخته و هفته‏اى دوبار كه به رادیو مى‏رفت، بدون استثناء قطعه‏ى تازه‏اى مى‏ساخت و مى‏نواخت و در مأموریتى كه به وى محول مى‏شود به شهرستان مشهد مى‏رود و در جشن فردوسى شركت و مدت چهار سال در فرهنگ آن سامان مأموریتش به طول مى‏انجامد. در مشهد استاد، اقدام به تأسیس كلاس موسیقى مى‏نماید و شاگردان زیادى را تحت تعلیم و تربیت قرار مى‏دهد كه از جمله خانم پوران شفیعى، استاد عالیقدر دانشگاه اصفهان و دختر خاله‏ى آقاى محمد میرنقیبى بود. باید گفت زمانى كه این خانم تعلیم ویولن مى‏گرفت، محمد خیلى كوچك بود كه همراه دختر خاله‏ى خود به كلاس مى‏آمده و گوش مى‏داد و چون خیلى دقت مى‏كرد و با كنجكاوى ناظر بر درس دختر خاله‏ى خود بود، این مسئله از چشم استاد زرین‏فر دور نمى‏ماند و استاد به وى مى‏گوید: «فرزندم از رفتارت پیداست كه به موسیقى علاقه دارى، بیا همین‏طور كه من به دختر خاله‏ات درس مى‏دهم به شما درس بدهم». و محمد میرنقیبى هم نزد استاد شروع به تعلیم ویولن مى‏كند. دیگر از شاگردان خوب و با استعداد استاد زرین‏فر، آقاى عباس شاپورى است كه صرفنظر از بعضى ساخته‏هایش، یكى از موسیقیدانان باذوق و از آهنگسازان با قریحه‏ى ما مى‏باشد. از شاگردان دیگر استاد، دكتر باقر شریعت، مدیر مجله‏ى تهران اكونومیست بود كه خیلى خوب ویولن مى‏زد و مى‏رفت كه یكى از بزرگان موسیقى كشور شود ولى كارهاى روزنامه‏نگارى وى را در مسیرى دیگر قرارداد، عطااللَّه زیبایى، احمد خاص هم كه خوب ویولن مى‏زد و هم بسیار عالى مى‏خواند از دیگر شاگردان استاد بودند كه آنها هم به كارهاى دیگر دولتى روى آوردند. محمود تاجبخش یكى دیگر از شاگردان خوب و با ارزش دیگر استاد است كه بسیار مورد لطف و توجه او بوده و متقابلاً محمود تاجبخش هم علاقه و احترامى خاص و ویژه براى استاد خود قائل هستند و این احترام دو طرفه‏ى مرید و مرشد موجب گردید كه استاد زرین‏فر یك رباعى در وصف وى به سراید كه آن چنین است: جز مهر و وفا من ز وجود تو ندیدم زان غنچه‏ى بشگفته به جز خنده ندیدم اى گل به خدا مظهر مهرى و صفایى همانند تو من شمع فروزنده ندیدم یكى دیگر از شاگردان ممتاز استاد، دكتر مهدى بركشلى بود. استاد زرین‏فر در سال 1302 در مدرسه توفیق روبروى تكیه‏ى زرگرها كه منزل استاد هم همانطور كه اشارت رفت در همانجا بود، درس ورزش مى‏داد، پدر بركشلى مردى بود لاغراندام، خوش‏سیما، با خدا و متدین كه در همین مدرسه درس مى‏داد كه بیشتر وقتش یا صرف نماز و عبادت مى‏شد و یا در مدرسه به شاگردان درس مى‏داد و پسر وى مهدى به واسطه همسایگى در محل آمد و شد در مدرسه با زرین‏فر، بیش از سایر شاگردان دوست و مأنوس مى‏گردد، لذا از استاد تقاضا مى‏كند كه نزد وى ویولن درس بگیرد و استاد هم مدت دو سال و اندى به وى تعلیم ویولن مى‏دهد، دكتر مهدى بركشلى بعدها در هنر موسیقى كشور، یكى از بزرگان و نوابع مى‏گردد كه خدمات شایانى به موسیقى علمى مملكت نمود. استاد اسماعیل زرین‏فر، در مدرسه عالى موسیقى با مرحوم صبا، خالقى و سایر استادان آن زمان حدود 22 صفحه پر مى‏كند و همراه با همین استادان از سال 1322 تا 1326 در رادیو فعالیت داشت و غیر از ویولن و كمانچه با ویولن آلتو هم آشنایى كامل دارد كه بسیارى مواقع آلتو مى‏نواخت. وى مى‏گوید: «طاهرزاده یكى از خوانندگان خوب و طراز اول مركب‏خوانى بود و اقبال آذر هم از موسیقیدانان و خوانندگان بزرگ ایران است و سالیان دراز با ایشان نشست و برخاست داشته‏ام به طورى كه در همان تكیه زرگرها، نزدیكى منزلمان، شخصى به نام ابراهیم عاصى منزل داشت كه معلم كلاس پنجم ابتدایى بود، (این شخص پدر آقاى على تابش هنرپیشه‏ى معروف تأتر و سینما) مردى بود باذوق، شاعر و ورزشكار كه شعر چندین سرود از ساخته‏هاى بنده را هم سروده بود، هر هفته با اقبال‏السلطان به منزل تابش مى‏رفتیم و شروع مى‏كردیم به خواندن و شعر گفتن و ساز زدن و اقبال‏السلطان هم بیشتر مواقع در آنجا شروع مى‏كرد به خواندن، یادم هست روزى وى آوازى در «عراق و ماهور» كه باید «نهیب و عراق» با صدا برود بالا و به اصطلاح چهاردانگ كافى باشد مى‏خواند ولى وقتى مى‏خواند همانطور كه او لبخند و تبسم بر لبانش نقش بسته بود، به راحتى و قشنگى و زیبایى چهاردانگ را عالى مى‏خواند و او یك چنین قدرتى در خواندن داشت و یكى از كارهاى انحصارى كه وى انجام داد و هیچكس دیگر نتوانست مانند اقبال‏السلطان بكند این بود كه یك شعر داشت كه تقریباً تمام هفت دستگاه را كه هر شعر مناسب این دستگاهها بود اشاره مى‏كرد مى‏خواند: راست‏گویان حجازى به نوا مى‏گویند كه حسین كشته شد از راه مخالف به عراق یك چنین هنرى را هیچكس جز اقبال آذر نداشت. سالها در منزل شادروان ابراهیم عاصسى این محفل دوستانه‏ى ما ادامه داشت تا عاصى و اقبال‏السلطان به رحمت ایزدى پیوستند. روانشان شاد». (س چهاردهم ق)، موسیقیدان و نوازنده. خواهرزاده استاد علیرضا چنگى بود. وى در تهران متولد شد. كمانچه و ویولن را در هفت سالگى نزد دایى خود آموخت و موسیقى را به طور سنتى فراگرفت. مدتى نیز شاگرد حسین خان اسماعیل‏زاده بود. از سال 1300 ش در مدرسه عالى موسیقى نزد استادانى چون: كلنل وزیرى، سورن آراكلیان، سرژ حوتسیف، جانبازیان، استپانیان و پروو، كه یك ویولونیست ممتاز و عالى مقام فرانسوى بود، و موسیورونى متدهاى نت فرنگى را تكمیل كرد و در سال 1307 ش به پیشنهاد كلنل وزیر سمت ناظمى و معلمى مدرسه عالى موسیقى را به عهده گرفت. در همین مدرسه بود كه زرین‏فر با استاد روح‏اللَّه خالقى آشنا شد و این آشنایى باعث شد كه هارمونى را نیز توسط استاد بیروتى مانند خالقى بیاموزد. بعدها كه مدرسه‏اى جهت اداره‏ى موسیقى كشور تاسیس شد، كلنل وزیرى رییس موسیقى كشور، روح‏اللَّه خالقى معاون موسیقى كشور، و اسماعیل زرین‏فر مسئول هنرستان عالى موسیقى گردیدند. وى حدود چهارصد آهنگ و سرود ساخته است. او در ماموریتى كه به مشهد مى‏رود اقدام به تاسیس كلاس موسیقى مى‏نماید و شاگردان زیادى را تحت تعلمى و تربیت قرار مى‏دهد از جمله، خانم پوران شجیعى، محمود تاجبخش و دكتر مهدى بركشلى. زرین‏فر در سال 1314 تا 1317 ش در مشهد با كمك عده‏اى از هنرمندان جمعیتى در مدرسه عالى موسیقى با استاد صبا، خالقى و سایر استادان آن زمان حدود بیست و دو صفحه پر مى‏كند. او غیر از ویولن و كمانچه با ویولن آلتو هم آشنایى كامل داشت و بسیارى مواقع آلتو مى‏نواخت.[1]


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.