دیدگاه های موجود در تبیین آیه ی کنز
بر اساس مفاد ظاهر آیه کنز در آیه 34 سوره توبه، ذخیره سازی هر مقدار طلا و نقره، حتی به مقدار کم حرام است و خرج کردن تمامی آن در راه خدا واجب است. از آنجا که ظاهر آیه با ظواهر نصوص دینی دیگر مبنی بر عدم وجوب انفاق جمیع مال فی سبیل الله قابل جمع نیست، مفسران در تفسیر آن اقوال مختلفی را مطرح کرده اند:دیدگاه اول
مشهور فقهای شیعه و اهل سنت معتقدند که ذخیره سازی و انباشت ثروت و درآمد به صورت مطلق حرام نیست و مراد از انفاق فی سبیل الله فقط پرداخت زکات است. بنابراین، بعد از پرداخت زکات، چیز دیگری بر انسان واجب نیست و ذخیره سازی و انباشت ثروت اشکالی نخواهد داشت. فخر رازی در تفسیر آیه کنز این قول را به دانشمندان بزرگ صدر اسلام نسبت داده و ظاهراً خود او نیز همین قول را انتخاب کرده است. مجمع البیان و تفسیر نمونه نیز همین قول را با اندکی اختلاف پذیرفته اند. دلیل این قول، روایاتی است که اهل سنت از ابن عمر و دیگران نقل کرده اند که می گوید به چیزی که زکاتش را داده باشند، کنز نگویند. در برخی روایات شیعی نیز این مضمون از رسول خدا(ص) نقل شده است؛ مانند روایتی که شیخ طوسی از آن حضرت نقل کرده است.[1]گرچه این دیدگاه مطابق مشهور است، امّا به چند دلیل قابل قبول نیست: (1) این برداشت از طرفی با مفهوم عرفی کنز سازگار نیست؛ (2) تفسیر مزبور مخالف ظاهر آیه است. ظاهر آیه ممنوعیت کنز طلا و نقره به صورت مطلق (چه زکات آن پرداخت شده باشد یا نباشد) و لزوم انفاق همه ی آن در راه خداست (نه جزئی از آن که زکات باشد)؛ (3) همه ی روایات مورد استناد این دیدگاه (حتی با مبانی رجالی اهل سنت) ضعیف و غیر قابل استناداند؛[2] (4) انفاق واجب منحصر در زکات نیست و شامل خمس، جهاد و. .. نیز می باشد؛ (5) این دیدگاه مخالف با ظاهر بسیاری از روایات دیگر است که در مستندات دیدگاه های بعدی ذکر خواهد شد.
دیدگاه دوم
ذخیره سازی و راکد گذاشتن مال، به ویژه پول مطلقاً حرام است و برای اجتناب از چنین چیزی باید مال را در معرض مبادله و گردش اقتصادی گذاشت. مراد از انفاق در راه خدا نیز فقط انفاق های واجب، مانند ادای زکات و صرف مال در جهاد است. در این قول، مفهوم کنز مستقل از زکات است. صاحبان این دیدگاه همه ی روایات مورد استناد قول اوّل را ضعیف و غیرقابل استناد می دانند و در مقابل، به اطلاق تحریم کنز در آیه و روایاتی که صراحت در عموم کنز دارند، تمسّک می کنند. بر اساس این قول، مقدار مالی که برای تأمین مالی مخارج عادی زندگی کنار گذاشته می شود، موضوعاً از شمول کنز خارج است و عرفاً به چنین چیزی نفقه گفته می شود. یکی از مستندات این قول، سخن امام علی(ع) است: «هرآنچه بیشتر از چهارهزار درهم باشد، کنز است؛ زکاتش پرداخت شده باشد یا نشده باشد و پایین تر از آن نفقه محسوب می شود».[3]تعیین مقدار نفقه به عرف زمان و مکان بستگی دارد و ذکر چهارهزار درهم در این روایت، معرّف مقدار نفقه در زمان آن حضرت است. بنابراین، هر چیزی که از نظر عرف زائد بر نفقه باشد و کنار گذاشته شود، کنز به شمار می آید. چنان که از رسول خدا(ص) نقل شده است: «لیک دینار کنز است و یک درهم کنز است و یک قیراط کنز است».[4]
صاحبان این دیدگاه فلسفه ی حرمت کنز را به چرخش درآمدن چرخ های اقتصادی جامعه و استفاده از امکانات موجود آن می دانند و می گویند همین که ثروت از حالت رکود خارج شده و فعّال شود، جامعه استفاده خود را خواهد برد؛ یکی با سود فروش و یکی با دستمزد و یکی با خرید و مصرف و... . این گروه تا اینجا با یکدیگر اختلافی ندارند؛ ولی در توجیه وجوب انفاق فی سبیل الله به شیوه های متفاوتی استدلال کرده اند.
علامه طباطبایی رحمه الله، پس از بیان فلسفه ی حرمت کنز می فرمایند: «بعید نیست که وجوب انفاق در آیه ی شریفه اطلاق داشته و با عنایت به نکته ای که در فلسفه ی تحریم کنز بیان نمودیم، انفاق های مستحبی را هم شامل شود؛ چرا که کنز کردن اموال در واقع موضوع انفاق مستحبّی را، نظیر انفاق واجب، از بین می برد و چنین نیست که فقط انفاق مستحبّی در موردی که صلاحیت آن را داشته، ترک شده باشد».[5]
نویسندگان کتاب «اقتصاد در فقه اسلامی» نیز این دیدگاه پذیرفته اند، آنان می گویند:
... از آیه شریفه بیش از این استفاده نمی شود که گنج طلا و نقره و زراندوزی و امتناع از پرداخت حقوق واجبه الهی حرام و موجب عقاب و انفاق فی سبیل الله لازم، ولی خصوصیت کمی و کیفی و شکل اجرا کردن آن بر عهده ی حاکم اسلامی است که در صورت مصلحت، اقدام خواهد کرد.[6]
آیت الله سیدمحمد حسینی شیرازی درباره ی انفاق فی سبیل الله همانند علامه طباطبایی نظر داده است، ولی فلسفه ی تحریم کنز را به جریان افتادن مال نمی داند.[7]
مؤلِّف کتاب مالکیت خصوصی در اسلام با استناد به فراز «فَبَشِّرْهُم بِعَذَاب أَلِیم» در آیه ی کنز که خطاب به پیامبر(ص) در مقام ولی امر است، وجوب انفاق در این آیه را وجوب ولایی می داند که مقام ولی امر به هنگام ضرورت و وجود مصلحت، وضع می کند. به اعتقاد ایشان، روایت معاذبن کثیر از امام صادق(ع) نیز مؤیِّد همین معناست.[8] در این روایت آمده است: «شیعیان ما آزاد هستند، از آنچه در دست شان است به اختیار خود در راه های معروف خرج کنند. پس هنگامی که قائم ما قیام کند، بر هر صاحب گنجی، گنجش حرام می شود تا اینکه پیش آن حضرت بیاید و او را در جنگ با دشمنانش یاری دهد و این است قول خداوند متعال «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ و...».[9]
این دیدگاه در بیان فلسفه ی تحریم کنز در مقایسه با دیدگاه اول تبیین بهتری ارائه کرده است؛ اما تفسیر آن از انفاق فی سبیل الله با ظاهر آیه که دلالت بر لزوم انفاق همه ی مال می کند سازگار نیست. همچنین انفاقی با فلسفه ی مورد قبول آنها برای حرمت کنز نیز ناسازگار است؛ زیرا چنانچه کسی تمامی انفاق های واجب را انجام داده باشد، ولی باقیمانده مال خود را راکد بگذارد، از ناحیه ی انفاق فی سبیل الله مرتکب خلافی نشده است؛ اما همچنان فلسفه ی تحریم کنز را نقض کرده است.
دیدگاه سوم
دیدگاه سوم درباره ی تفسیر آیه ی کنز در این جهت که حرمت کنز موضوعی مستقل از زکات است، با دیدگاه دوّم مشترک است؛ ولی انفاق فی سبیل الله را به معنای دومی که در معنای انفاق فی سبیل الله گذشت، می داند. بر این اساس، انباشتن و راکد نگه داشتن مال حرام است، ولی صِرف به جریان انداختن آن هم کافی نیست؛ بلکه گردش مال باید منطبق بر ضوابط اسلامی باشد؛ به گونه ای که انفاق فی سبیل الله بر آن صدق کند. در این دیدگاه، انفاق فی سبیل الله به معنای خرج کردن مال در راه های مورد رضایت خداوند و با رعایت ضوابط شرعی است. با این بیان، مفاد آیه ی کنز، تأسیس یک قاعده ی کلی درباره چگونگی تخصیص درآمد خواهد بود. لذا برای شناختن احکام جزئی و ضوابط انفاق فی سبیل الله باید به ادلّه خاص آنها مانند، حرمت اسراف، حرمت تبذیر، وجوب زکات، وجوب خمس و احکام ایثار، مواسات، صدقات و... مراجعه کرد.نظیر این قاعده کلّی در برخی از روایات نیز آمده است. برای مثال، در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «ما برای انباشتن مال نیامده ایم؛ بلکه رسالت ما خرج کردن (صحیح) آن است».[10] امام صادق(ع) می فرمایند: «خداوند این اموال زیاده را به شما داده است تا در مسیری که خدا سُوق داده است سوق دهید و نداده است که آن را انباشته سازید».[11]
این دیدگاه مورد پذیرش بیشتر بسیاری از اقتصاددانان مسلمان قرار گرفته است. بیان شهید صدر و علامه سیدمحمد حسین فضل الله نیز به این دیدگاه نزدیک است.[12]
دیدگاه چهارم
دیدگاه چهارم در تبیین محتوای آیه ی کنز کاملاً متفاوت از سه دیدگاه قبلی است. بر اساس این دیدگاه آنچه در اسلام با عنوان کنز تحریم شده، جمع آوری ثروت مازاد بر نیاز، بدون پرداخت حقوق الهی متعلق به آن است ( نه راکد گذاشتن پول یا مال ) بر این اساس، صِرف خارج کردن پول از جریان گردش حرام نیست. برداشت این گروه از مفهوم انفاق فی سبیل الله همانند دیدگاه علامه طباطبایی است و صرف مال در راهی که دارای منافع شخصی است را مصداق سبیل الله نمی دانند. بنابراین، کنز ذهب و فضه به معنای جمع کردن ثروت و ذخیره آن برای خود است، نه به معنای راکد نگه داشتن مال و به گردش در نیاوردن آن. از این روی، چنانچه مالی با گردش خود برای شخص ثروت آفرین باشد، باز هم مشمول کنز خواهد بود؛ زیرا مال در راه خدا صرف نشده است. این گروه روایات وارد شده در تفسیر آیه را مستند دیدگاه خود می دانند؛ از جمله قول امام صادق(ع) که فرمود: «خداوند این اموال (مازاد بر هزینه زندگی) را به شما داد تا آن را در راهی که نشان داده به کار برید و این اموال را به شما نداد تا کنزشان کنید».سیدقطب در کتاب عدالت اجتماعی در اسلام[13] و سیدحسین میرمعزی 1 (1382) از این دیدگاه حمایت کرده اند.
در ارزیابی این دیدگاه باید گفت توجه این دیدگاه به پیام آیه در خصوص انگیزه ی ثروت اندوزی که از ذیل فراز «... هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ» به روشنی به دست می آید، از مزایای آن می باشد. اشکال این تفسیر آن است که اگر چنین برداشتی صحیح باشد، از آنجا که ظاهر آیه حرمت کنز مطلق طلا و نقره و وجوب انفاق همه ی آن در راه خداست، باید گفت اسلام به طور کلی ثروت مازاد بر نیاز را حرام کرده و به انفاق آن در راه خدا دستور داده است. در حالی که بطلان این حرف واضح است. افزون بر این، لازمه ی این دیدگاه آن است که سرمایه گذاری و تشکیل سرمایه های تولیدی حتی با اهداف صحیح مانند تأمین نیازهای عادی و توسعه ی امکانات فردی در چارچوب شرع و تحصیل قدرت انفاق نیز جایز نباشد. البته این نیز از نظر فتوای فقیهان و سیره ی متشرعه قابل دفاع نیست.
افزون بر دیدگاه هایی که ذکر شد، دیدگاه های دیگری نیز مانند اختصاص آیه به اهل کتاب مطرح شده است که به دلیل کم اهمیت بودن بدان ها نمی پردازیم.[14]
دیدگاه مختار
با توجه به مطالب قبلی درباره ی مفاهیم عرفی و اصطلاحی کنز و انفاق فی سبیل الله و دیدگاه های موجود، به نظر می رسد که دیدگاه سوم می تواند با اصلاحاتی از جمله در نظرکردن بخش هایی از دیدگاه چهارم مورد پذیرش قرار گیرد.همانگونه که قبلاً اشاره شد، از بررسی مفهوم لغوی کنز سه خصوصیت جمع کردن، انباشتن و راکد گذاشتن برای مفهوم کنز به دست می آید. بنابراین، مفاد حرمت کنز با توجه به صدر آیه و صرف نظر از قرائن دیگر، حرمت در انباشتن طلا و نقره و خارج ساختن آنها از جریان امور اقتصادی است. از عبارت «هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» نیز استفاده می شود که انگیزه ی ثروت اندوزی و تکاثر نیز در حرمت این عمل مؤثر است. در بررسی زمینه ی تاریخی پیدایش کنز بیان شد که طلا و نقره دو موضوع رایج و غالب برای کنزکنندگان بوده اند؛ همان گونه که در زمان های دیگر نیز هر گونه پولی که ارزش نسبی آن داری ثبات باشد و نگهداری آن هزینه کمتری داشته باشد، وسیله ی مناسبی برای کنز خواهد بود. بنابراین، حرمت کنز اختصاص به طلا و نقره و پول های درهم و دینار ندارد و شامل پول های امروزی هم می شود. همچنین همان طور که فخر رازی در التفسر الکبیر،[15] طبرسی در مجمع البیان،[16] رشیدرضا در تفسیر المنار[17] و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان[18] و بسیاری از مفسران دیگر گفته اند، موضوع حرمت کنز در آیه ی شریفه داریی های غیرپولی را نیز در بر می گیرد.
باید توجه شود که برداشت ما در این مرحله صرفاً با تکیه بر ظاهر آیه و صرف نظر از روایات است. از این روی، آن دسته از معانی مذکور در کتب لغت که از روایات اخذ شده اند، را نادیده گرفتیم. برای مثال، معنایی که طریحی در مجمع البحرین برای کنز ذکر می کند ـ کنز یعنی مالی که زکاتش داده نشده باشد؛ هر چند روی زمین باشد ـ مضمون یک حدیث نبوی است و به عنوان مفهوم لغوی قابل استناد نیست. همان طور که روایات حاوی این مضمون چنان که در بررسی قول دوم بیان شد، نیز سند قابل اعتمادی ندارند. در مقابل روایات دیگری وجود دارد که مازاد بر دو هزار درهم و یا چهار هزار درهم را کنز به شمار می آورد؛ هرچند زکاتش هم پرداخت شده باشد.
چنین مفهومی که از ظاهر آیه به دست می آید، با نکاتی که اقتصاد دانان درباره ی فلسفه ی ممنوعیت کنز و پیامدهای آن بر عملکرد اقتصاد بیان کرده اند، سازگار است. ظاهر بسیاری از روایات تفسیری نیز همین معناست. برای نمونه، ابوامامه می گوید مردی از میان اهل صفه وفات کرد؛ در لباسش یک دینار پنهان کرده بود که پیدا شد. رسول خدا(ص) فرمود: «کیه ی»؛ یعنی این یک چیزی است که با آن گداخته خواهد شد. سپس مرد دیگری فوت کرد که از لباس او دو دینار پیدا شد. رسول خدا(ص) فرمود: «کیتانِ». [19] با توجه به اینکه اهل صفه گروهی از نیازمندان اصحاب بودند که در فقر شدید به سر می بردند و به دلیل نداشتن مسکن در کنار مسجد پیامبر(ص) اسکان یافته بودند و مقدار پولی هم که ذخیره کرده بودند کمتر از حد نصاب وجوب زکات بوده، روشن است که عقوبت مذکور در این گونه احادیث بر جمع کردن و کنار گذاشتن پول (مال) صرف نظر از مازاد بر نیاز بودن و یا تعلق زکات و پرداخت آن بیان شده است. چه بسا این احادیث تک تک قابل استناد نباشند، اما مجموعه ی آنها با توجه به سایر قرائن و شواهدی که گذشت، اطمینان بخش است.[20]
گام بعدی در تکمیل تبیین آیه، فهمیدن مفهوم «وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ» است. چنان که پیش از این در معنای انفاق فی سبیل الله گفته شد، یکی از معانی سبیل الله راه عامی است که خداوند برای زندگی فردی و اجتماعی انسان قرار داده است. بر این اساس، انفاق فی سبیل الله همان گونه که خرج کردن در مصالح اجتماعی را شامل می شود، مصالح خود فرد را نیز در برمی گیرد. در حالی که معنای خاص سبیل الله (مصالح عمومی و غیرشخصی) در اینجا تناسب ندارد؛ زیرا در این صورت با توجه به اینکه ضمیر «ها» در«ینفقونها» به طلا و نقره برمی گردد (نه به جزء آنها)، باید بگوییم هرگونه جمع کردن ثروت مازاد بر نیاز ممنوع، و واجب است همه ی مازاد درآمد در مصالح عمومی هزینه شود و این نیز با عقیده عموم مسلمان ناسازگار است.
با توجه به مفهوم عرفی کنز و انفاق فی سبیل الله و به قرینه ی همنشینی این کلمات با یکدیگر و سیاق کلی آیه، درمی یابیم آنچه در این آیه تحریم شده است، مطلق جمع کردن و راکد نگه داشتن پول (مال) می باشد و واجب است تمام آن در راهی که مورد رضایت خداوند است ( اعم از مصارف شخصی، مخارج اجتماعی و سرمایه گذاری) صرف شود.
مسئله ی مهمی که در اینجا باید به صراحت روشن شود آن است که چنانچه انسان با به گردش در آوردن و هزینه کردن پول (مال) خود در راه هایی که ذکر شد، به گونه ای عمل کند که ضمن پرداخت حقوق واجب مال و انجام برخی انفاقات مستحب، بر اثر سرمایه گذاری های پی درپی، تلاش مضاعف و خلاقیت در تولید و. .. به ثروت و سرمایه ی تولیدی انبوهی دست پیدا یابد، آیا چنین عملی با روح کلی این آیه منافات دارد؟ پاسخ این مسئله بستگی به انگیزه انسان از جمع چنین ثروتی دارد. آنچه که از واژه سبیل الله در این آیه و موضع گیری قرآن کریم درباره ی تکاثر و تفاخر در ثروت اندوزی به دست می آید، این است که اگر چنین اقدامی با انگیزه ی تکاثر صورت گرفته باشد، باز هم مشمول این آیه خواهد بود؛ زیرا سبیل الله با تکاثر ناسازگار است، ولی چنانچه با اغراض صحیح از جمله توسعه ی زندگی خود (بدون اسراف) و کمک به همنوعان و عزت و اقتدار جامعه اسلامی انجام داده باشد، نه تنها مشمول این آیه نیست، بلکه مستحق پاداش نیک خداوند نیز خواهد بود.[21]
برای این دیدگاه، افزون بر ظاهر آیه که توضیح داده شد، به روایات متعددی نیز می توان استناد کرد. از آنجا که مهم ترین این روایات در بررسی دیدگاه اول و دوم و اثبات دیدگاه سوم گذشت، از ذکر مجدد آنها خودداری می کنیم و تنها به چند مورد اشاره می کنیم.[22]
1. سیره ی اقتصادی امامان(ع): بررسی سیره ی امام علی(ع)، نشان می دهد سرمایه ی تولیدی انبوه آن حضرت در حدی بوده است که زکات درآمد آن بیشتر 40 هزار دینار، و برای اداره زندگی همه ی بنی هاشم کافی بود.[23] بی تردید همه ی درآمد این ثروت انبوه و در نهایت خود این سرمایه در راه خدمت به مردم صرف شد؛ اما نکته ی مرتبط با موضوع بحث ما این است که تشکیل چنین سرمایه ی انبوهی بدون پس انداز و سرمایه گذاری مستمر به هیچ وجه ممکن نبود. بی شک هزینه کردن مازاد درآمد برای تشکیل چنین سرمایه ای و با چنین انگیزه ای از مصادیق روشن هزینه کردن مال در راه خداست؛ بر خلاف سیره ی برخی از ثروت مندان آن زمان که ثروت انباشته آنان پیامدی جز تفاخر و تکاثر نداشت.
سیره ی امام صادق(ع) در تشکیل سرمایه ی تجاری نیز گواه دیگری بر صحت برداشت ماست. «محمدبن عذافر از پدرش نقل می کند:
امام صادق(ع) هزار و هفتصد دینار به پدرم داد و فرمود: با آن تجارت کن. سپس فرمود: من تمایلی به سود آن ندارم. سود دوست داشتنی است، ولی من دوست دارم که خداوند مرا ببیند که متعرض فواید او شده ام. عذافر می گوید: برای امام(ع) صد دینار سود کسب کردم؛ آن گاه ایشان را ملاقات کردم و گفتم: برای شما در این سرمایه ی 100 دینار سود کسب کرده ام. امام(ع) به این سبب به شدت خوشحال گردید و فرمود آن را در سرمایه ی من قرار بده».[24]
2. مواضع ابوذر: موضع گیری ابوذر در برابر عثمان و معاویه در کتاب های تاریخی مشهور است. او در مقابل ثروت اندوزان زمان خود آیه ی کنز را تلاوت می فرمود و آنان را مصداق این آیه می دانست و وقتی که در مورد سند این گونه برداشت از ایشان سؤال می شد، به احادیث پیامبر(ص) استناد می کرد. از آنجا که اباذر از نزدیک ترین یاران پیامبر(ص) بود و مواضع او مورد تأیید و حمایت امیرالمؤمنین(ع) نیز قرار داشت، بررسی سیره ی او به فهم بهتر آیه ی کنز کمک خواهد کرد. عبدالله بن صامت می گوید: همراه ابوذر بودم که دریافتی (عطای) او از بیت المال رسید. همراهش کنیزی بود که نیازهای او را تهیه می کرد. هفت درهم (یا دینار) زیاد آمد که به او دستور داد آنها را بفروشد و به جای آنها فلوس (پول های خرد فلزی از غیر طلا و نقره) تهیه کند. عبدالله بن صامت می گوید به او گفتم اگر آنها را برای نیازهای آینده و یا میهمانان خود ذخیره می کردی خوب بود. او گفت: دوستم رسول خدا(ص) به من فرمود: هر طلا و نقره ای که کنار گذاشته شود سنگ گداخته ای خواهد بود بر علیه صاحبش تا اینکه آن را در راه خداوند خرج کند.[25]
نکته ی قابل توجه در این سیره، خودداری ابوذر از نگهداری طلا و نقره (پول های رایج آن زمان) و تطبیق این عمل بر حرمت کنز است. این نکته در برخی سخنان دیگر او نیز دیده می شود. برای مثال، در یکی از برخوردهای اباذر با جماعتی از قریش که ایشان را به عنوان کنزکنندگان مورد توبیخ قرار داده بود، وقتی از علت این برخورد با او سؤال شد، در پاسخ به این سخن رسول خدا(ص) که «دوست ندارم به اندازه ی احد طلا داشته باشم، همه را انفاق کنم سه دینار از آن باقی بماند.»[26] استشهاد کرد. ملاحظه می شود که در اینجا نیز سخن از جمع کردن مالی نیست که زکات و یا حقوق مالی آن پرداخت نشده باشد؛ بلکه بر خودداری از نگهداری مطلق طلا و نقره، حتی به مقدار خیلی کم تأکید شده است.
نکته ی برجسته ی دیگر در مواضع ابوذر، تطبیق آیه ی کنز بر ثروت اندوزی تکاثری است. دقت در مخاطبان او نشان می دهد که آنها عموماً کسانی بودند که با دست اندازی به درآمدهای بیت المال مسلمانان، ثروت را مایه ی تفاخر و تکاثر و استحمار مردم قرار داده بودند:[27]
3. روایات سرمایه گذاری: افزون بر نکاتی که از سیره ی عملی امامان معصومین(ع) درباره ی مطلوب بودن سرمایه گذاری استفاده کردیم، در سخنان ایشان نیز این امر مورد تشویق قرار گرفته است. «زراره می گوید از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: مرد چیزی سخت تر از مال صامت (پول) از خود به جا نمی گذارد. گفتم: با آن چه کند؟ فرمود: آن را در حائط ـ یعنی در بستان یا خانه ـ هزینه نماید».[28]
امام صادق(ع) به غلام آزاد شده ی خود (مصادف) فرمود: برای خود زمین کشاورزی و باغی تهیه کن؛ هرگاه حادثه یا مصیبتی بر انسان نازل شود و بداند که پشتوانه ای دارد که با آن می تواند خانواده اش را اداره کند، گشایش روحی بیشتری خواهد داشت».[29] از این احادیث استفاده می شود آنچه در اسلام منع شده، پس انداز راکد است، وگرنه اختصاص بخشی از مازاد درآمد به سرمایه گذاری با اهداف خداپسندانه و به دور از تفاخر و تکاثر، مرضی خداوند و مورد تشویق اسلام است.
به طور خلاصه، دیدگاه ما در تبیین حرمت کنز تا حدود زیادی همانند دیدگاه سومی است که پیش تر ذکر شد. با این تفاوت که یک جنبه از دیدگاه چهارم، یعنی نفی انگیزه ی تکاثر و تفاخر را نیز برای تکمیل آن لازم می دانیم.
پی نوشت ها :
* (عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. دریافت: 88/10/10 ـ پذیرش: 88/12/15. srhoseini@hawzeh.ac.ir)
1. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، و سیدرضا حسینی، التنمیه الاقتصادیه فی الکتاب و السنه، ص 518ـ519.
2. محمدعلی گرامی، مالکیت خصوصی، ص 111.
3. محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج 5، ص 247.
4. السیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمآثور، ج 4، ص 181.
5. علامه دیدگاه خود را به صورت خلاصه چنین بیان می کند: «و بالجمله: فالآیه تدل علی حرمه ی کنز الذهب والفضّه ی فیما کان هناک سبیل لله یجب انفاقه فیه، وضروره یٌ داعیه یٌ إلیه لمستحقی الزکاه ی مع الإمتناع من تأدیتها، والدفاع الواجب مع عدم النفقه وإنقطاع سبیل البرّ والإحسان بین النّاس» سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 9، ص 266 ـ 261.
6. سیدجعفر حسینی و محمد قاضی زاده، اقتصاد در فقه اسلامی، ص 300 ـ 314
7. سیدمحمد حسینی شیرازی، الفقه الاقتصاد، ص 240 ـ 247
8. ر.ک: محمدعلی گرامی، مالکیت خصوصی، ص 127 ـ 79.
9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج 4، ص 61، ح 4 / محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 87، ح 54.
10. ابی الفضل علی الطبرسى، مشکاه ی الأنوار، ص 321، ح 1018.
11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج 4، ص 32، ح 5
12. ایشان می گوید: «کنز، صرف مال و زندگی در مسیر غیر الهی است. هرگاه جمع ثروت ارزشی بالاتر از اهداف انسانی پیدا کند، کنز صورت گرفته است»محمدرضا یوسفی، در جستجوی آرمان شهر نبوی (رویکرد اقتصادی-سیاسی ابوذر)، ص195.
13. سیدقطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه سیدهادی خسروشاهی و محمدعلی گرامی، ج 1، ص 175.
14. ر.ک: محمدرضا یوسفی، در جستجوی آرمان شهر نبوی، ص 185-195.
15. محمدبن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 16، ص 41.
16. فضل بن الحسن الطبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 41.
17. محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 10، ص 395.
18. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 9، ص 247.
19. محمد محمدی ری شهری و سیدرضا حسینی، التنمیه الاقتصادیه فی الکتاب و السنه، ص 513.
20. ر.ک: همان، ص 510 ـ 517
21. رسول خدا ( صل الله علیه و اله وسلم) : در این باره می فرماید: «هر کس برای صیانت خود از نیازمندی به دیگران و تلاش برای خانواده اش و دستگیری از همسایگان، از راه حلال دنیا را طلب کند، در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد و کسی که به خاطر تکاثر و تفاخر و ریا، از راه حلال به طلب دنیا برود، خداوند را در حالی ملاقات می کند که بر او خشمگین است» همان، ص 504.
22. همان، ص 503 ـ 549
23. ر.ک: سیدرضا حسینی، سیره اقتصادی امام علی(ع)، ص 47.
24. ری شهری1، التنمیه الاقتصادیه فی الکتاب و السنه، ص 367
25. ری شهری1، همان، ص 514
26. همان، ص 515
27. یکی از این افراد که در هنگام تقسیم میراث او منازعه شدیدی میان ابوذر و عثمان و کعب الاحبار در گرفت، عبد الرحمن عوف بود که ابن سعد درباره اموال او می گوید: در میان ما ترک او شمش طلایی بود که با تبر قطعه قطعه شد؛ به گونه ای که موجب تاول زدن دست مردان گردید و چهار زن داشت که سهم یکی از آنها از هشت یک آن مال بیش از هشتاد هزار (دینار) شد. (محمد محمدی ری شهری و همکاران، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج 3، ص 151).
28. محمد محمدی ری شهری و سیدرضا حسینی، التنمیه الاقتصادیه فی الکتاب و السنه، ص 366.
29. همان، ص 367