مرثیه عبدالله بن الحسن علیه السلام

گلشن توحید را فصل شهادت مى ‏رسد لاله آزاد مردى را طراوت مى ‏رسد اى عموى مهربانم بوى بابا مى ‏دهى از تماشاى تو کامم را حلاوت مى ‏رسد غم مخور گر سائل روى تو شد شمشیرها کودک ایثار با دست سخاوت مى‏ رسد
سه‌شنبه، 16 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرثیه عبدالله بن الحسن علیه السلام
مرثیه  عبدالله بن الحسن علیه السلام

 




 
اشعاری در سوگ شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام

کودک ایثار
شاعر: سید محمد میر هاشمی

گلشن توحید را فصل شهادت مى ‏رسد
لاله آزاد مردى را طراوت مى ‏رسد
اى عموى مهربانم بوى بابا مى ‏دهى
از تماشاى تو کامم را حلاوت مى ‏رسد
غم مخور گر سائل روى تو شد شمشیرها
کودک ایثار با دست سخاوت مى‏ رسد
سنگر امید را خالى ز جانبازى مبین
این زمان رزمنده‏اى از نسل غربت مى ‏رسد
اى طبیبى که کنون خود مبتلاى نیزه‏اى
غم مخور مرهم براى زخمهایت مى ‏رسد
ظلمت از هر سو احاطه کرده نورت را بگو
صبر کن اى تیرگى آن ماه طلعت مى ‏رسد
هردم از زخم زبانى مى‏شود پاره دلت
یا که از سر نیزه بر جسمت جراحت مى ‏رسد
لاله‏ هاى سر زده از خون تو پامال شد
بر گل رخسار تو دست شرارت مى ‏رسد
بعد دستانى که شد در علقمه از تن جدا
دست تیر و نیزه بر جسمت چه راحت مى ‏رسد
مى ‏دهم از دست تاب و سخت بى تابى کنم
چون به تاب گیسویت دست شقاوت مى ‏رسد
ناله وا غربت اهل حرم را گوش کن
ارث سیلى بعد تو دیگر به عترت مى ‏رسد
طفلم اما غیرت محضم مرا با خود ببر
تا نبینم بر حرم دست اسارت مى ‏رسد
*******

دردی به سینه
شاعر: علیرضا لک

خشکم کند به شعله این داغ ماندنم
با ابر های اشک بیاید ترم کند
آه ای خدا به عمه چه گویم که لحظه ای
بالم دهد رها کندم باورم کند
من می پرم خدا کند او تیغ خویش را
جای عمو حواله بال و پرم کند
قیچی زد و برید و مرا تکه تکه کرد
اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند
حالا که من به سینه زخمش رسیده امن
بگذار دست های کسی بر سرم کند
خشکم کند به شعله این داغ ماندنم
با ابر های اشک بیاید ترم کند
آه ای خدا به عمه چه گویم که لحظه ای
بالم دهد رها کندم باورم کند
من می پرم خدا کند او تیغ خویش را
جای عمو حواله بال و پرم کند
قیچی زد و برید و مرا تکه تکه کرد
اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند
حالا که من به سینه زخمش رسیده امن
بگذار دست های کسی بر سرم کند
*******

چند نفربه یک نفر؟
شاعر: وحید قاسمی

لشگریان خیره سر ، چند نفربه یک نفر؟
فاطمه گشته خون جگر ، چند نفر به یک نفر؟
خواهر دل شکسته اش ، همره دختران او
زند به سینه و به سر ، چند نفر به یک نفر؟
بین زمین و آسمان ، جنت و عرش و کهکشان
پر شده است این خبر : چند نفر به یک نفر؟
حور و ملک به زمزمه وای غریب فاطمه
حضرت خضر نوحه گر ، چند نفر به یک نفر؟
آه و فغان مادرش ، به قلب سنگی شما
مگر نمی کند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟
عمو رمق ندارد و ، همه هجوم می برید !
مرد نبردید اگر؟ چند نفر به یک نفر؟
یاد مدینه زنده شد ، روضه ی رنج فاطمه
که ناله زد به پشت در ، چند نفر به یک نفر؟
منبع: www.lailatolgadr.ir



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.