فقط یک گزینه صحیح است

در آزمون های کتبی، فرقی نمی کند تستی یا تشریحی، عدم پاسخ، همانند پاسخ غلط، نمره ای ندارد و زمینه را برای کسر امتیاز یا حتی مردود شدن فراهم می کند. زندگی فردی و اجتماعی ما انسان ها نیز همواره در شکل های گوناگون
پنجشنبه، 17 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فقط یک گزینه صحیح است
فقط یک گزینه صحیح است

نویسنده:‌ محمد ایلاقی حسینی




 

مقدمه

در آزمون های کتبی، فرقی نمی کند تستی یا تشریحی، عدم پاسخ، همانند پاسخ غلط، نمره ای ندارد و زمینه را برای کسر امتیاز یا حتی مردود شدن فراهم می کند. زندگی فردی و اجتماعی ما انسان ها نیز همواره در شکل های گوناگون عرصه امتحان های بسیاری است. ما در غالب این آزمون ها فقط حق داریم یک گزینه را انتخاب کنیم؛ گزینه ای که باید بهترین و درست ترین باشد. امتحان، زمانی سخت تر می شود که گزینه های مشابه و حتی غلط انداز زیاد باشند و تشخیص پاسخ صحیح را مشکل کنند. آن وقت است که تردیدها حضوری جدی می یابند و ما را به حیطه تحیر و شک می کشانند. تاریخ، لبریز از خاطره امتحان های بسیار برای افراد و ملت هاست که نمونه های آن درس آموز راه ماست.

عمار سرافراز

در جنگ صفین وقتی عمار یاسر در هنگامه جنگ با معاویه در رکاب امیرمؤمنان علیه السلام شهید شد، بین لشکر معاویه شایع شد که:« پیغمبر به عمار فرمودند که تو را فرقه باغی و طاغی شهید می کنند و حالا که لشکر معاویه او را شهید کرده است، پس باید فرقه باغی و طاغی معاویه و لشکر او باشند».(1) این یادآوری، اندیشه ها را به تکاپو انداخت و دست ها را لرزان کرد. لشکر کفر آماده تزلزل بود که معاویه به سرعت فضا را این گونه غبارآلود کرد و گفت: عمار را علی کشته، او عمار را به جنگ آورده است. پس عمار را او کشته است. فرقه باغیه نیز خود علی و لشگر او هستند!
البته از جرثومه نیرنگ، جز این انتظار نمی رفت. به هر حال،‌ عمار شخصیتی بود که بارها با روشن گری خود، پرده از چهره منافقان برداشت و مسیر صحیح انتخاب را نشان همه داد. از جمله در جنگ صفین با توجه به این که امیرمؤمنان علیه السلام در برابر کفار قرار نداشت، بلکه دو جبهه رو درو، هم نماز می خواندند و هم قرآن، ‌بارها اتفاق افتاد که در بین لشکر علی علیه السلام تزلزل عیان می شد. در این بین، عمار این بصیر دسته خواص، وقتی می دید عده ای گرفتار شک و شبهه شده اند، به سرعت خود را می رساند و روشنگری می کرد. در یک مورد این گونه فرمود:« این پرچمی که شما در جبهه مقابل می بینید، پرچمی است که من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم و زیر آن پرچم، کسانی ایستاده بودند که امروز[ در مقابل علی] ایستاده اند، و من این را به چشم خودم دیدم. [و این] پرچمی که امروز امیرالمؤمنین دارد، آن روز هم در جنگ بدر و احد[ در دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله بلند] بود و کسانی که امروز زیرش ایستاده اند، یعنی علی بن ابی طالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم [در دفاع از پیامبر] ایستاده بودند.»(2)
این گونه روشنگری ها نشان از آن داشت که عمار به خوبی فتنه ها را می شناسد و عمل کننده سخن علی علیه السلام است که در فتنه هم چون بچه شتر نر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه سینه ای که شیر دهد». عمار می دانست در جایی که باورها متزلزل شده اند، و جبهه حق نیازمند حضور در صحنه است، سکوت و کنار کشیدن، دامن زدن به غبارهاست. در چنین صحنه هایی باید گره های ذهنی را با بیانی رسا و روشن، باز کرد. عمار از خواصی نبود که مرز و موضعش را مشخص نکند و سخنان دوپهلو بر زبان بیاورد. اگر امثال او سکوت می کردند فتنه ها اوج می گرفت، تزلزل ها دامن می گسترد و طومار لشگر و مردم درهم می پیچید.
این درس ها و این عمارهای تاریخ، پیش روی ماست. وقتی این گونه راه و منش افراد بصیر را می بینیم، افسوس می خوریم و با خود می گوییم که چه می شد در فتنه بزرگی که در سال 88 رخ داد، خواص جامعه، با انتخاب گزینه «شکست سکوتِ معنادار» عمارگونه عمل می کردند و مردود نمی شدند. اما افسوس! و صد افسوس! که ندای« این عمار!» نشان داد، این خواص بی بصیرت برای رسیدن به تفکر عمارگونه راه بسیاری را در پیش رو دارند.

مکر معاویه گونه

امروز دیگر معاویه ابن ابی سفیان نیست، اما راه او و روش مکارانه اش پابرجاست. هنوز کسانی هستند که نقش معاویه را در مقاطع مختلف تاریخ برعهده گرفته اند. روشنفکران معاویه صفت، که دل و امید به دشمن بسته اند و با ظاهرسازی، خود را همراه مردم نشان می دهند، از این دسته اند.
تاریخ انقلاب ما این گونه افراد را بسیار دیده است:« کسانی که از اول انقلاب، با انقلاب و با امام دشمنی کردند، سنگ زدند، گلوله خالی کردند، تروریسم راه انداختند. [ در حالی که] سه روز از پیروزی انقلاب در 22 بهمن گذشته بود، همین آدم ها با همین اسم ها آمدند جلوی اقامتگاه امام، شروع کردند به شعار دادن؛ همان ها الان و[ بعد از خرداد 88] می آیند در خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار می دهند!... اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ [اسمشان] آزادی طلب بود، پشت سرشان همه دستگاه های ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. این ها علامت است، این ها شاخص است»(3).

دایه مهربان تر از مادر

در مقطعی دیگر از تاریخ معاصر، وقتی مردم در حال دفاع از مرزهای ایران اسلامی بودند، عده ای به جای حضور در سنگر دفاع از انقلاب و کشور، به امام اشکال کرده و به ظاهر از صلح و امنیت دم می زدند، بی شک آن ها دلشان برای اسلام و نظام اسلامی نمی سوخت، چرا که روش این افراد بعد از پذیرش قطعنامه، چرخش 180 درجه ای پیدا کرد. امام این گونه آن ها را رسوا می کند:« ... آن هایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی و آزادی، به ظاهر دم می زدند، امروز نیز با همان هدف( سقوط نظام) سخنان فریبنده دیگری را مطرح می نمایند؛ جیره خواران استکبار، همان ها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ[ شده] ... [ و] تبلیغات مسموم خویش را آغاز [کرده اند]».

مقصد مشترک فتنه گران تاریخ

مقصد و هدف مشترک همه فتنه گران تاریخ یکی است؛ آمیختن قسمتی از حق و قسمتی از باطل، به گونه ای که حق، پنهان و پوشیده شود. حتی بنی اسرائیل نیز در فتنه گوساله سامری چنین کردند. هدف اصلی فتنه گران و معاویه صفت ها، رسیدن به قدرت و خاموشی چراغ هدایت و نور الهی است. این که وجهه مردمی به خود گرفته اند و گاهی با سکوت معنادار، گاهی با سخنان دوپهلو و گاه نیز با شعارهای جذاب و جوان پسند، خود را مدافع راستین حق جلوه می دهند، برای این است که روزنه امیدی برای خود، برای روز مبادا میان ملت نگه دارند. بعضی از خواص، هیچ وقت مسلک عمار( یعنی روشنگری) را انتخاب نکرده و به بهانه غبارآلودگی فضا، سکوت و کناره گیری را پیشه می کنند، هرچند این کار به ذات خود ممکن است مانعی نداشته باشد،(4) ولی باید دانست که «فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند، و چون می گذرند، شناخته می شوند، فتنه ها چون گردبادها می چرخند، از همه جا عبور می کنند، در بعضی شهرها حادثه می آفرینند.»(5) و این حادثه ممکن است آن ها را در هم بکوبد! و چه بسا«قلب های استوار آن ها را بلغزاند»(6).

وظیفه ما

دشمنان اسلام و دین از چه کسانی تعریف و تمجید می کنند؟ همین ملاک ساده باید پیوسته مدنظر و پیش روی ما باشد. اگر از کسی تعریف شد، باید به عملکرد و موضع گیری او شک کنیم؛ هرچند چنین شخصی، ظاهری متشرع و رفتاری عابدانه داشته باشد.
وظیفه خواص ما در امتحان های سخت انقلاب و نظام، یک گزینه است: بصیرت یابی، حضور حماسی در همه صحنه ها و برداشتن علم روشنگری تا غبارها از فضای جامعه رخ بربندد. کناره گیری و انتخاب سکوت، همان گزینه غلطی است که پیامدی جز مردودی ندارد.

پی نوشت ها :

1. بحارالانوار، ج22، صص 354-326.
2. ر.ک: سخنرانی رهبر معظم انقلاب، 19 دی 88.
3. همان.
4. در آستانه جنگ جمل وقتی ابوموسی اشعری مانع پیوستن مردم به امام علی علیه السلام شد، در قسمتی از نامه امام خطاب به او این گونه آمده است« اگر همراهی با ما را خوش نداری کناره گیر، بی آنکه مورد ستایش قرار گیری یا رستگار شوی...».
5. نهج البلاغه، خطبه 93.
6. برگرفته از خطبه 151 نهج البلاغه.

منبع: نشریه طرح ولایت، شماره 5.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.