نویسنده : محمد علی لک آبادی
فقیه فرزانه و عالم وارسته مرجع بزرگ حضرت آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی در سال 1305 ه. ش در شهرستان تبریز در خانواده ای مذهبی و با شرافت دیده به جهان گشود.
با راه یافتن به دبستان، دوران تحصیلات جدید را تا دوم دبیرستان در شهرستان تبریز به پایان رساند.
با وجود مخالفت برخی نزدیکان در سال 1321 ه. ش حدود 16 سالگی به تحصیل علوم دینی پرداخت. با ذوق فراوان و پشتکار زیاد مقدمات علوم دینی و بخشی از درس های سطح را در طی چهار سال در حوزه علمیه شهرستان تبریز، مدرسه طالبیه آموخت و در سال 1325 ه. ش روانه حوزه علمیه قم شد.
آیت الله تبریزی مدت هفت سال در حوزه علمیه قم ماند و بعد از هفت سال تحصیل و تدریس در قم در سال 1332 ه. ش تقدیر الهی و عنایات معنوی مولی امیرالمؤمنین علیه السلام و عشق به حضرت، زمینه هجرت آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی را در سن 27 سالگی به نجف اشرف و مجاورت قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام فراهم ساخت. استاد آرزوی رفتن به نجف اشرف را داشت ولی تمکّن مالی برای او فراهم نبود تا اینکه یک روز کسی در مجلسی سوالی را مطرح می کند و حاضرین جواب هایی می دهند و آیت الله تبریزی از همه بهتر پاسخ می دهد. شخص سوال کننده می گوید: شما از همه بهتر جواب دادید، آیا امری دارید تا من انجام دهم؟ استاد پاسخ می دهد: «من آرزوی رفتن به نجف اشرف را دارم، منتهی قدرت مالی ندارم. او هم هزینه مسافرت حضرت استاد را فراهم می کند.»
پس از ورود به نجف اشرف به درس آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی رحمه الله می رود و مدت زیادی از محضر این عالم برجسته و فقیه فرزانه، اصول، فقه، رجال و تفسیر را می آموزد و به درجه اجتهاد می رسد.
فقیه پر تلاش آیت الله شیخ جواد تبریزی اعلی الله مقامه در سال 1355 ه. ش با جمعی از دوستان از نجف اشرف به قصد انجام برنامه همیشگی زیارت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا می روند و هنگام بازگشت مأموران حزب بعث عراق تمام آنها را دستگیر و به زندان می برند.
آیت الله شیخ علی قزوینی می گوید: تعداد دستگیر شدگانی که در آن وقت به آنجا آوردند از مرز چهار صد نفر گذشت و آقای سید محمد علی ربانی در آن شب دعای سمات خواند و آیت الله تبریزی بسیار متأثر شدند. بعد از چند شبانه روز عده ای از افراد با وساطت آیت الله خوئی و آیت الله خمینی آزاد شدند و به اجبار روانه ایران گردیدند. بقیه افراد هم در زندان ماندند تا بعد وسایل آزادی آنها فراهم شد. آری فقیه ربانی آیت الله تبریزی رحمه الله به عللی و به دنبال فشار رژیم بعث عراق و بعد از مشورت و استخاره با قرآن (که داستان خارج شدن حضرت موسی علیه السلام می آید) تصمیم بر بازگشت به ایران را گرفت و در سال 1355 ه. ش با زحمت زیاد نجف را به قصد حوزه علمیه قم ترک کرد.
یکی از خصوصیات روحی و صفات برجسته و سازنده فقیه وارسته آیت الله تبریزی ارادت خاص او به اهل البیت علیهم السلام بود.
هنگام درس بدون استثناء با خواندن احادیث وقتی نام مقدس ائمه اطهار علیهم السلام را می بردند منقلب گردیده، آهی از دورن می کشید و گاهی اشک از دیدگان مبارکش سرازیر می شد و تعبیر به «روحی له الفداء» با خواندن نام امام باقر و امام صادق علیها السلام اشک در چشمان شان حلقه زده و می فرمودند: «چقدر این ها در تقیه و مظلومیت بودند.» این حالت روحی که مخصوص خود او بود تأثیر بسزایی در سازندگی و انقلاب درونی شاگردان وی داشت.
این ارادت باطنی او به اهل بیت علیهم السلام بزرگترین درس اخلاق برای شاگردانش بود. گرچه درس اخلاق مستقل نداشت ولی در ضمن درس و پاسخ به اشکالات به مطالب اخلاقی اشاره می نمود. خصلت های ارزنده واقعی او بهترین درس اخلاق بود.
وی روز شهادت حضرت زهرا علیها السلام به عنوان عرض ارادت و نشان دادن مظلومیت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام با پای پیاده و برهنه با حالتی محزون و گریان، و با فریاد «مادر مادر» از منزل به سوی حرم حضرت معصومه علیها السلام حرکت می کردند.
فرزند مرجع فقید می گوید: به آقا می گفتم: شما در مجلس روضه خیلی بی تابی می کنید! آقا می فرمودند: «این ها کارهای کمی است که ما در حق اهل بیت علیهم السلام انجام می دهیم، ان شاء الله این اعمال ذخیره قبر و قیامت باشد».
هنگام عبادت حال خاصی بر ایشان مستولی گشته از صمیم قلب با خدای خویش سخن می گفت. مقید به نماز شب و انجام نوافل بودند!
هنگامی که برای درس خارج فقه خود به مسجد اعظم قم می آمدند بعد از وارد شدن به شبستان محل درس، ابتدا دو رکعت نماز تحیت مسجد می خواندند، بعد شروع به تدریس می نمودند. همان گونه که آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی رحمه الله چنین می نمودند.
گاهی هنگام تدریس به انجام نماز شب توصیه کرده و می فرمودند: «از بعضی روایات بدست می آید: اگر کسی بر انجام نماز شب عادت داشته باشد و با وجود آن بگوید: فقیرم از او نپذیرید. چون نماز شب تنگدستی و فقر را از بین برده و باعث توسعه در زندگی و بر طرف شدن سختی ها می شود و اگر کسی موفق به انجام دادن تمام یازده رکعت نماز شب نشود، خواندن دو رکعت نماز شفع و وتر، برابر بعضی روایات معادل ثواب تمام نماز شب می باشد.»
فرزند ایشان می فرمایند: تلاوت قرآن، دعا، مناجات و توسل وی به اهل بیت علیهم السلام تا آخر عمر ادامه داشت. او در اوقات خاصی بالای پشت بام می رفتند و زیارت عاشورا می خواندند، درس و مقام مرجعیت مانع این برنامه ها نگردید.
یکی از شاگردان نقل می کند: یک روز پس از پایان درس استاد تبریزی، در مسیر همراه شان بودیم. ایشان در بین راه تکه نانی را که در کوچه زیر پا افتاده بود، برداشتند. بعد از چند قدم برگشتند و آن را کنار پنجره یکی از خانه ها گذاشتند. دوباره برگشتند و آن را از کنار پنجره برداشته و گفتند: شاید صاحب آن راضی نباشد. آن را کنار پنجره دیگری قرار دادند و فرمودند: «این منزل یکی از رفقاء است و صاحبش راضی است.»
یکی دیگر از شاگردان نقل می کند: در آخرین روز جلسه درس همراه آیت الله تبریزی از منزل برای درس حرکت کردیم. استاد کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی را که حاوی روایات اهل بیت علیهم السلام است در دست داشتند لذا نتوانستند در منزل قدیمی خود را قفل کنند. به ایشان عرض کردم: آقا کتاب وسائل الشیعه را به من بدهید و در منزل را قفل کنید. ایشان فرمودند: «نخیر، من می خواهم خودم روایات اهل بیت علیهم السلام را بیاورم تا فردای قیامت باعث نجات من گردد.»
سرانجام عالم وارسته، فقیه صمدانی و مرجع عظیم الشأن جهان تشیع بعد از قریب هفتاد سال تلاش علمی و عملی و دفاع از مکتب تشیع و اسلام راستین و حریم ولایت در سن 82 سالگی در ساعت 22 شب دوشنبه 27 آبان 1385 ه. ش برابر با 28 شوال المکرم 1427 ه. ق در بیمارستان کسری تهران دار فانی را وداع گفته و به ملکوت اعلی پیوست و در جوار رحمت حق جای گرفت.
یکی از ملازمان ایشان می گوید: روزی در منزل آیت الله سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید بودم، حجت الاسلام و المسمین شیخ جعفر تبریزی فرزند مرحوم استاد آیت الله العظمی تبریزی برای تقدیر و تشکر از شرکت ایشان در مراسم تشییع، به منزل آیت الله زنجانی آمده بودند. آیت الله زاده گفتند: یک طلبه عربستانی از منطقه شیعه نشین عربستان احساء و قطیف زنگ زد و گفت: در عالم خواب، آیت الله تبریزی را دیدم، از ایشان سؤال کردم: آقا دیدید چه تجلیلی و تشییع جنازه عظیمی برای شما انجام گرفت. ایشان پاسخ دادند: «من خبر ندارم زیرا بعد از آنکه از دنیا رفتم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدند و مرا بردند و چند روزی میهمان حضرت بودم و تازه از خدمت حضرت مرخص شده ام.»
بعد از نقل این خواب آیت الله زنجانی فرمودند: «هنیاً له» بر او گوارا باد.
اظهار ارادت مرحوم آیت الله تبریزی رحمه الله
مرجع فقیه آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی رحمه الله در ایام فاطمیه می فرمایند:
یکی از ادله قاطع شیعه که امکان خدشه در آن وجود ندارد و کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد، مسایل مربوط به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است زیرا آن حضرت، مقام و منزلت بلندی نزد خداوند دارد. مرحوم کلینی قدس سره در کافی به سند صحیح روایت می کند که:
جبرئیل علیله السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله مرتباً بر فاطمه زهراء علیها السلام نازل می شد و از آنچه در آینده بر فرزندان آن حضرت وارد خواهد آمد خبر می داد و علی بن ابی طالب علیه السلام آنها را می نوشت.(1)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نسبت به دختر عزیزشان سفارشات بسیاری نمودند، چه شد که این دختر 75 یا 95 روز بعد از وفات پدرش از دنیا رفت و او را شبانه غسل دادند و شبانه دفن نمودند؟! چه پیش آمد که باید قبرش مخفی بماند؟ در صورتی که قدر متیقّن از مودت و محبت به اهل بیت علیهم السلام ، فاطمه زهرا علیها السلام است.
اما با تعمق در تمام زوایای این مسأله مهم و اساسی پی می بریم: وصیت آن حضرت به غسل و دفن در شب و عمل علی علیه السلام به این وصیت حکیمانه، برای اقامه یک حجت بزرگ برای نسل های آینده بود تا در این باره تفکر کنند و بپرسند: چرا قبر حضرت فاطمه علیها السلام مخفی است؟
مرحوم کلینی قدس سره روایت صحیحه ای را از امان هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کند: «انّ فاطمه صدیقه شهیده.»(2)
در روایت دیگری مرحوم کلینی نقل می کند: امیرالمومنین علیه السلام بعد از دفن همسرش فاطمه علیها السلام رو به سمت قبر رسول الله صلی الله علیه و اله کرد و عرضه داشت: یا رسول الله در فراق فاطمه ات، صبر ندارم. آری علی بن ابی طالب علیه السلام که 25 سال صبر کرد و فرمود: «صبرت و فی العین قذی و فی الحق شجی» و در تمام جنگ ها مقاومت نمود، بعد از شهادت همسرش می گوید، صبرم تمام شده است.
سپس به پیامبر صلی الله علیه و اله عرض می کند: دخترت به تو خبر خواهد داد که چگونه امت تو در نابودی او دست و به دست هم دادند. «و ستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها» (3) واژه هضم در اینجا به خود زهرای مرضیه علیها السلام نسبت داده شده است، یعنی همه امت برای از بین بردن آن بانوی بزرگ تلاش کردند و با ضمیمه این جمله به کلام فرزندش حضرت موسی به جعفر علیه السلام که فرمود «فاطمه صدیقه شهیده» نتیجه معلوم خواهد بود.
در ادامه روایت علی علیه السلام رو به قبر پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید: «فاحفها السوال و استخبرها الحال» از مصیبت هایی که از امت تو به وی رسیده است از او بپرس. در دلش، مصائب فراوانی را پنهان کرد و نتوانست حتی به همسرش علی علیه السلام ابراز کند.
تأکید می کنم: آنچه ما را شایسته شفاعت آن حضرت می کند، گریه و اقامه مجالس عزای آن بانوی بزرگوار است که شهادتش موجب قوام مذهب و احیای اسلام بوده است.
جمله ای را می گویم خدا شاهد است؛ دل ما خون است از آنچه بر شیعه می گذرد. نامه هایی که از خارج به دست ما می سد، انسان را متحیر می کند که حجم شبهات چقدر زیاد است آن هم گاهی از خودی ها.
اکثر مخالفین قاصرند نه مقصر و حقیقت را نمی دانند و روز قیامت هم عذاب نخواهند شد. آن قدر قاصر و بی اطلاعند که در یکی از مسافرت های تبلیغی به شمال عراق (که شیعه و سنی با هم زندگی می کنند) روزی از یکی از اهل سنت پرسیدم: مذهبت چیست؟ گفت: حنفی. گفتم: آیا اسم ابوحنیفه در قرآن آمده است؟ گفت: بله! باید ذکر شده باشد، نمی شود اسمش در قرآن نیامده باشد!
اینها برادران ما هستند و وظیفه ما مدارا با آنهاست نه اینکه از عقائدمان تنزل کنیم و دست برداریم. بر شما لازم است اظهار حزن بر مصائب حضرت صدیقه طاهره علیها السلام نمائید زیرا فرمودند: «موالیان ما، یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا».
بعد از، طرح تشکیکات از سوی شخص بیروتی (4) و پخش نوار سخنرانی های وی، آیت الله تبریزی موضع گیری شجاعانه ای نمود و فرمود: چطور این شخص جرأت کرده که این گونه به ساحت مقدس بی بی دو عالم علیها السلام جسارت کند و منکر بعضی قضایا شود؟ حضرت علیها السلام کم مصیبت کشید که اینها این گونه در حق او ظلم می کنند و همسو با ظالمین، منکر بعضی قضایای حضرت علیها السلام می شوند.
حجت الاسلام مطصفوی می گوید: مرحوم میرزا رحمه الله به سبب ولاء و موضع گیری های شجاعانه در قلب اکثر طلاب جای باز کرده بود و هر کس نام ایشان را می شنید خود به خود یاد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می افتاد زیرا که آن عالم بزرگوار بود که فاطمیه را احیاء کرد، فاطمیه را به عاشورای دیگری تبدیل کرد، یک شب خواب دیدم که : مرحوم میرزا رحمه الله با لباس بسیار زیبا و صورت نورانی در مکانی نشسته اند و تابلوی «یا زهرا علیها السلام« بالای سر ایشان نصب شده است و مردم به محضر ایشان می رسند و عظمت عجیبی را مشاهده کردم.
به نظرم آمد این رؤیای صادقه دال بر عظمت آن مرد فاطمی دارد که چگونه در آن گرمای سوزان با پای برهنه از منزل خارج می شد و در حالی که اشک می ریخت می فرمود: «بگذارید پاهایم در مصیبت صدیقه شهیده فاطمه زهرا علیها السلام بسوزد.»
فرزند مرحوم میرزای تبریزی رحمه الله می گوید: یک روز عده ای از فضلا خبر دادند که فلان شخص بیروتی سخنرانی کرده و در مورد هجوم قوم به خانه حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا علیها السلام علامت استفهام گذاشته است و تشکیکاتی راه انداخته و ... با شنیدن این کلمات وضعیت آقا دگرگون شد و بسیار متأثر شدند. مرحوم میرزا رحمه الله خطاب به فرزند خود فرمودند: این طلبه ها می گویند که شخص کذایی در بیروت فلان حرف ها را در حق حضرت فاطمه زهرا علیها السلام زده و در قضیه هجوم، تشکیکاتی راه انداخته است. بپرس و ببین قضیه چیست؟ چرا این حرف ها را زده و چطور جرأت کرده است؟ مگر کسی نیست جلوی اینها را بگیرد؟
مرحوم میرزا به حدی ناراحت شدند که سخت بیمار شدند.
فرزند آیت الله تبریزی رحمه الله می گوید: حرکت مرحوم میرزا با پای برهنه با جمعی از فضلا، طلاب و مؤمنین در روز سوم جمادی الثانی یعنی روز شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در فصل گرما واقع می شد؛ گرما بسیار سوزاننده بود، حتی یک گام برداشتن بر روی زمین با پای برهنه مشکل بود، به طوری که من طاقت نداشتم قدمی بردارم. از این رو به مرحوم والد رو کرده و گفتم: آقا! گرما شدید است، شما اگر اذیت می شوید، کفش بپوشید. ایشان همان طور که به سینه می زد و گریه می کرد، فرمودند:
«فرزندم! بگذار پاهایم بسوزد. برای مصیبت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هر کاری بکنم، کم است. مگر این دخت رسول خدا صلی الله علیه و اله چه گناهی داشت که این همه ظلم در حق او مرتکب شدند. پسرم! مگر مصیبت حضرت کم بود؟ ما در مصیبت بی بی دو عالم علیها السلام هر کاری کنیم، کم کرده ایم. می خواهم هر آن چه در توان دارم در راه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تلاش نمایم تا قیامت حسرت آن را نخورم.»
فرزند مرحوم میرزا می گوید: وقتی به خانه برگشتیم، کف پای ایشان بر اثر شدت گرمای سوزان آسیب دیده بود؛ ولیکن ایشان اشک می ریخت و می فرمود:
این برای مصیبت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام کم است. ظلم هایی که بر اهل بیت علیهم السلام به خصوص ظلمی که بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گذشت از مسلّمات تشیع است و به هیچ عنوان نباید در خصوص آن کوتاه آمد؛ زیرا قضیه هجوم به خانه حضرت علیها السلام حکایتی را به دنبال دارد که معاندین اهل بیت علیهم السلام از آن می ترسند و می دانند اگر ین قضیه مطرح شود دستگاه کذایی آنان به خطر می افتد، بنابراین سعی می کنند با استفاده از بعضی ساده لوحان و بعضاً منسوب به حوزه، شبه هایی را مطرح نمایند، غافل از اینکه مظلومیت اهل بیت علیهم السلام خود، سند گویای حقانیت تشیع می باشد. مسئله هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام نزد شیعه از مسلمات است و ارتباط مستقیم با عقاید دراد و هر کس در آن شبه کند از ما نیست، بر همه است که با عقیده سالم و صحیح به مسئله ظلمی که بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام رخ داد ایمان داشته باشند و به وسوسه شیاطین گوش ندهند. نمی دانم چرا این افراد علی رغم سفارش رسول اکرم صلی الله علیه و اله در حق حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که خود اهل سنت به آن اعتراف دارند حرف هایی می زنند که قلب امام زمان علیه السلام را به درد می آورند.
ظلمی که بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در زمان حیاتشان رخ داد کافی نبود که بعضی ضمن کمک به معاندین در مطرح نمودن شبهات بی اساس فتنه ایجاد می کنند و طبیعی است افراد ولائی و متدین نمی توانند در مقابل القای این شبهات ساکت بنشینند.
مگر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله نفرمود:
«ان فاطمه بضعه منی یؤذینی ما اذاها(5)؛ فاطمه ، پاره تن من است.»
«فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی(6)، «فاطمه بضعه منی فم اغضبها فقد اغضبنی (7)؛ فاطمه، پاره تن من است هر کس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است».
«فاطمه سیده نساء اهل الجنه»(8)، «الا ترضین ان تکونی سیده نساه هذه الامه و نساء العالمین(9)؛ فاطمه، بانوی زنان اهل بهشت است، آیا نمی خواهی (فاطمه) بانوی زنان این امت و زنان جهان باشی».
فرزندانم! در هر حال از مظلومیت حضرت علیها السلام دفاع کنید و با انتخاب طریق صحیح و عدم اعطای بهانه به مخالف، از احرار صدیقه شهیده علیها السلام دفاع نمایید.
مرحوم میرزای جواد تبریزی رحمه الله در ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا علیها السلام (ایام فاطمیه سال 1427 ه. ق) سخت بی تابی می کردند و در ایام فاطمیه به شدت گریه می کردند و چون ایشان کسالت داشتند، اطرافیان برای حال ایشان بسیار نگران بودند و می گفتند: آقا! کمی تحمل کنید، برای حالتان خوب نیست، کمتر بی تابی کنید؛ ولیکن ایشان می فرمود: نمی توانم! مصائب حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به
قدری است که انسان نمی تواند خود را کنترل کند و ایشان آن قدر بی تابی می کرد که سرانجام چشم چپ ایشان از شدت فشار منحرف شده و اطرافیان به خصوص اعضای شورای استفتاء به وضوح مشاهده می کردند که مرحوم میرزا اختیار یکی از چشمان خود را از دست داده است. برای علاج چشم مرحوم میرزا به پزشکان مختلف مراجعه شد و بعد از بررسی و معاینه، نظر دکترها این بود که چشم هیچ عیبی ندارد، ولیکن به آن فشار آمده و زیاد خسته شده است؛ از جمله دکتر تلاشان که ایشان بعد از معاینه و بررسی کمل چشم مرحوم میرزا گفتند: چشم سالم است؛ اما بسیار خسته شده و به آن فشار آمده است. ولیکن نگران نباشید، بگویید آقا کمی استراحت کنند و از چشم خودکار نکشند.
بعضی از پزشک ها سؤال می کردند: مگر آقا چه کار می کند که آن قدر به چشم های شان فشار آمده است! وقتی قضیه بی تابی در ایام فاطمیه و گریه بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را دلیل خستگی چشم آقا بیان می کردند، تحت تأثیر قرار می گرفتند و از چهره آنها می شد فهمید که می گفتند: این پیر ولاء چقدر نسبت به این خاندان مخلص است. مرحوم میرزا هنگامی که شروع به گریه می کردند بسیار اشک می ریختند. بارها مرحوم میرزا می فرمودند: «نمی دانید بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام چه گذشت. این دخت رسول خدا صلی الله علیه و اله چه گناهی کرده بود که باید به او آن قدر ظلم کنند»، سپس شروع به گریه می کردند و می فرمودند: «بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله این دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه و اله چه مصائبی را تحمل کرد، ولیکن ضمن دفاع از حریم ولایت مانند همسر خود صبر کرد تا زحمات رسول خدا صلی الله علیه و اله از بین نرود و در کنار مولا علی بن ابی طالب علیه السلام چه مصائبی را تحمل نمود؛ سرانجام غاصبان حرمت او را نگاه نداشتد و به درب خانه وی هجوم بردند و آن را سوزاندند. حضرت بین در و دیوار قرار گرفت و آن چنان ضربه ای به جسم مقدس شان وارد شد که بر اثر آن به شهادت رسیدند.»
عده ای از مشککین سعی می کردند برای باز گرداندن اعتبار خود آن گونه تبلیغ کنند که میرزای تبریزی رحمه الله از آن موضع های خود عقب نشینی کرده و دیگر آن اعتقاد را نسبت به فلانی ندارد. در آخرین روزهای عمر پر برکت مرحوم میرزا ایشان به فرزند خود تأکید کردند که ک «من آنچه که انجام داده ام برای رضای خدا و به محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام بوده و تا آخرین لحظه بر آن مواقف خود اصرار دارم و با اعتقاد کامل به آنچه که انجام داده ام (از قبیل سخنرانی، استفتاء و ...) معتقدم و هیچ گونه تغییری در مواضع خود نداده و دوباره بر آن تأکید می کنم، مبادا بعضی بخواهند سوء استفاده کنند و سم پاشی کنند که میرزا از کرده خود پشیمان شد، خیر، من بر آنچه انجام دادم یقین داشته و دارم و تا آخرین نفس از آن مواقف دفاع می کنم و با قلبی مطمئن به سوی پروردگار سفر می کنم، فرزندم تو موظفی هر کسی که از تو سؤال کرد بگویی: آنان که در قضیه حضرت علیها السلام شک می کنند ضال و مضل هستند و از رحمت خدا بدور هستند و قضیه فاطمه زهرا علیها السلام از مسلّمات نزد شیعه اثنی عشری است و از ضروریات مذهب می باشد و هر کس به هر نحوی در آن مجادله کند فردای قیامت مسئول است.»
فاضل محترم سید محمود غریفی می گوید: با جمعی از دوستان، بعد از القای شبهات و موضع گیری مرحوم میرزا جواد تبریزی رحمه الله در مقابل سید بیروتی، شروع به فعالیت درجهت مقابله با خط منحرف کردیم، من با یکی از طلاب محترم از کشور سوریه با ماشین به سوی عربستان حرکت کردیم. در بین راه ماشین ما لاستیک ترکاند و پس از آنکه چند مرتبه واژگون شد من از شدت ضربه، از حال رفتم و دیگر چیزی متوجه نشدم، اما دوستم که همراه من بود می گفت: بعد از آنکه ماشین شروع به چرخیدن کرد، تو از پنجره ماشین به طرف بیرون پرتاب شدی و از ناحیه کمر به سنگ بزرگی که کنار جاده بود، اصابت کردی، به طوری که هیچ گونه حرکتی نداشتی. می شنیدم آنان که دور ماشین جمع شده بودند، خطاب به تو می گفتند: این شخص مرده است! و در هر حال تو را از زمین بلند کرده تا به سردخانه منتقل کنند.
سید محمود می گوید: مردم در حال انتقال دادن من بودند، ناگهان حرکتی در من مشاهده می کنند، از این رو تصمیم می گیرند که مرا سریع به بیمارستان برسانند. من بعد از چند روز کم کم چشمانم را باز کردم، اما متوجه شدم که اصلاً نمی توانم از جای خود حرکت کنم و قادر به حرکت نیستم. بعد از چند روز که اصلاً حرکت نداشتم، تصمیم گرفتند مرا به کشور بحرین منتقل کنند که معالجه در کنار خانواده ادامه پیدا کند. یکی از شب ها در حالی که بر روی تخت از شدت درد به خود می پیچیدم، سوال کردم: من چه کاری کرده بودم که خدا مرا به این بلا دچار کرد (لازم به تذکر است با ضربه ای که به کمر من وارد شده بود، اصلاً امیدی برای بهبود وجود نداشت و اکثر پزشکان از سلامت من مأیوس شده بودند و می گفتند: شما دیگر قادر به راه رفتن طبیعی نیستی.) در این فکر بودم، ناگهان به یادم آمد که میرزا جواد تبریزی در مقابل سید بیروتی، (به خاطر تشکیکاتی که در فضایای حضرت زهرا علیها السلام داشت) ایستاد و ما هم در کنار میرزا در مقابل آن شخص ایستادیم. به فکر فرو رفتم که نکند در حق آن شخص زیاده روی کرده ایم و شاید آن شخص نباید این قدر مورد هجوم قرار می گرفت و در نهایت در تلاطم این افکار بودم تا آن که یک شب در عالم خواب خانمی با وقار و نورانی را دیدم (صحنه ای که قابل وصف نیست) پارچه سبزی در دست داشت، فهمیدم که بی بی است، حضرت زهرا علیها السلام رو به من کرد و گفت: «فرزندم! در مظلومیت من شک می کنی، در ظلمی که بعضی در حق من روا داشتند؟» آن گاه پارچه سبز را بر روی من کشید. من از شدت تأثیر رؤیا، از خواب بیدار شدم و وقتی چشمانم را باز کردم، دیدم که می توانم به راحتی بنشینم و هیچ گونه دردی ندارم و کم کم بلند شدم و بر روی تخت خود نشستم. ناگهان یکی از پرستارها وارد اتاق شد.
این خواب موجب شد به خط ولائی میرزا جواد تبریزی رحمه الله مطمئن شوم و خودم را وقف دفاع از بی بی، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام کرده ام و کتاب های فراوانی را جهت دفاع از این خط اصیل گردآوری کرده و بعضی از آنها را به چاپ رسانده ام.
روزی یکی از شاگردان فقیه وارسته مرحوم میرزای تبریزی رحمه الله خبر داد که بعضی افراد در خصوص «حدیث کساء» به نحو موجود در «مفاتیح الجنان»ایجاد اشکال کرده و مفاتیحی ارائه نموده اند که بدون حدیث کساء می باشد. آیت الله تبریزی سخت ناراحت شده و فرمودند: حدیث کسای مشهور و معروف بین علما و مؤمنین، همین حدیث کسای موجود در «مفاتیح الجنان» است و بسیار مجرب می باشد. حدیث کساء توسل به مقام شامخ ائمه علیهم السلام است و مضامین آن بسیار عالی می باشد بسیاری از افراد جهت حل مشکل، آن را تجربه کرده و نتیجه گرفته اند. اصولاً توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، صدیقه طاهره علیها السلام، و ائمه معصومین علیهم السلام و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات از مسلمات و مرتکزات در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمه علیهم السلام بوده و جای هیچ شک و شبهه ای در آن نیست و اگردر موردی مانند این موارد که از مسلّمات بین مؤمنین است، روایات زیادی در دسترس نباشد، که نه به جهت ضعف مطلب؛ بلکه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است، این خود کافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد. اصحاب ائمه علیهم السلام عمده اهتمام شان بر این بود که در فروع، جهات مختلف را مورد سوال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه که به مقام و منزلت معصومین علیهم السلام مربوط می شود، به جهت وضوح و مسلم بودن به سؤال و نقل معدود اکتفا می کردند. مسئله توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام امری نیست که کسی بتواند درآن تشکیک نماید، هر چند بعضی ها که نمی دانند یا نمی خواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم؛ به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، اما تلاش اینان بی ثمر بوده و به نتیجه ای نخواهد رسید. مگر نه اینکه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: «و ابتغوا الیه الوسیله» یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرب به درگاه او وسیله بجویید. چه وسیله و واسطه ای مهم تر و اساسی تر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام می باشد! توسل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امت و علما و اصحاب ائمه علیهم السلام امری رایج بوده بلکه در انبیاء سابق هم مورد توجه بوده است؛ چنان که از روایاتی که در توبه حضرت آدم در ذیل آیه شریفه: «و تلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه» وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیاء به دست می آید.
یکی از مصادیق «و ابتغوا الیه الوسیله» دعا است که حدیث کساء را شامل می شود. این حدیث شریف را بخوانید که نتایج آن را بزرگان از مؤمنین دیده اند و ان شاء الله به عنایت امام زمان علیه السلام امور حل می شود. نگرن نباشید، از خدا بخواهید که لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، وی در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس می کنید که لذت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.
با راه یافتن به دبستان، دوران تحصیلات جدید را تا دوم دبیرستان در شهرستان تبریز به پایان رساند.
با وجود مخالفت برخی نزدیکان در سال 1321 ه. ش حدود 16 سالگی به تحصیل علوم دینی پرداخت. با ذوق فراوان و پشتکار زیاد مقدمات علوم دینی و بخشی از درس های سطح را در طی چهار سال در حوزه علمیه شهرستان تبریز، مدرسه طالبیه آموخت و در سال 1325 ه. ش روانه حوزه علمیه قم شد.
آیت الله تبریزی مدت هفت سال در حوزه علمیه قم ماند و بعد از هفت سال تحصیل و تدریس در قم در سال 1332 ه. ش تقدیر الهی و عنایات معنوی مولی امیرالمؤمنین علیه السلام و عشق به حضرت، زمینه هجرت آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی را در سن 27 سالگی به نجف اشرف و مجاورت قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام فراهم ساخت. استاد آرزوی رفتن به نجف اشرف را داشت ولی تمکّن مالی برای او فراهم نبود تا اینکه یک روز کسی در مجلسی سوالی را مطرح می کند و حاضرین جواب هایی می دهند و آیت الله تبریزی از همه بهتر پاسخ می دهد. شخص سوال کننده می گوید: شما از همه بهتر جواب دادید، آیا امری دارید تا من انجام دهم؟ استاد پاسخ می دهد: «من آرزوی رفتن به نجف اشرف را دارم، منتهی قدرت مالی ندارم. او هم هزینه مسافرت حضرت استاد را فراهم می کند.»
پس از ورود به نجف اشرف به درس آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی رحمه الله می رود و مدت زیادی از محضر این عالم برجسته و فقیه فرزانه، اصول، فقه، رجال و تفسیر را می آموزد و به درجه اجتهاد می رسد.
فقیه پر تلاش آیت الله شیخ جواد تبریزی اعلی الله مقامه در سال 1355 ه. ش با جمعی از دوستان از نجف اشرف به قصد انجام برنامه همیشگی زیارت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا می روند و هنگام بازگشت مأموران حزب بعث عراق تمام آنها را دستگیر و به زندان می برند.
آیت الله شیخ علی قزوینی می گوید: تعداد دستگیر شدگانی که در آن وقت به آنجا آوردند از مرز چهار صد نفر گذشت و آقای سید محمد علی ربانی در آن شب دعای سمات خواند و آیت الله تبریزی بسیار متأثر شدند. بعد از چند شبانه روز عده ای از افراد با وساطت آیت الله خوئی و آیت الله خمینی آزاد شدند و به اجبار روانه ایران گردیدند. بقیه افراد هم در زندان ماندند تا بعد وسایل آزادی آنها فراهم شد. آری فقیه ربانی آیت الله تبریزی رحمه الله به عللی و به دنبال فشار رژیم بعث عراق و بعد از مشورت و استخاره با قرآن (که داستان خارج شدن حضرت موسی علیه السلام می آید) تصمیم بر بازگشت به ایران را گرفت و در سال 1355 ه. ش با زحمت زیاد نجف را به قصد حوزه علمیه قم ترک کرد.
یکی از خصوصیات روحی و صفات برجسته و سازنده فقیه وارسته آیت الله تبریزی ارادت خاص او به اهل البیت علیهم السلام بود.
هنگام درس بدون استثناء با خواندن احادیث وقتی نام مقدس ائمه اطهار علیهم السلام را می بردند منقلب گردیده، آهی از دورن می کشید و گاهی اشک از دیدگان مبارکش سرازیر می شد و تعبیر به «روحی له الفداء» با خواندن نام امام باقر و امام صادق علیها السلام اشک در چشمان شان حلقه زده و می فرمودند: «چقدر این ها در تقیه و مظلومیت بودند.» این حالت روحی که مخصوص خود او بود تأثیر بسزایی در سازندگی و انقلاب درونی شاگردان وی داشت.
این ارادت باطنی او به اهل بیت علیهم السلام بزرگترین درس اخلاق برای شاگردانش بود. گرچه درس اخلاق مستقل نداشت ولی در ضمن درس و پاسخ به اشکالات به مطالب اخلاقی اشاره می نمود. خصلت های ارزنده واقعی او بهترین درس اخلاق بود.
وی روز شهادت حضرت زهرا علیها السلام به عنوان عرض ارادت و نشان دادن مظلومیت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام با پای پیاده و برهنه با حالتی محزون و گریان، و با فریاد «مادر مادر» از منزل به سوی حرم حضرت معصومه علیها السلام حرکت می کردند.
فرزند مرجع فقید می گوید: به آقا می گفتم: شما در مجلس روضه خیلی بی تابی می کنید! آقا می فرمودند: «این ها کارهای کمی است که ما در حق اهل بیت علیهم السلام انجام می دهیم، ان شاء الله این اعمال ذخیره قبر و قیامت باشد».
هنگام عبادت حال خاصی بر ایشان مستولی گشته از صمیم قلب با خدای خویش سخن می گفت. مقید به نماز شب و انجام نوافل بودند!
هنگامی که برای درس خارج فقه خود به مسجد اعظم قم می آمدند بعد از وارد شدن به شبستان محل درس، ابتدا دو رکعت نماز تحیت مسجد می خواندند، بعد شروع به تدریس می نمودند. همان گونه که آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی رحمه الله چنین می نمودند.
گاهی هنگام تدریس به انجام نماز شب توصیه کرده و می فرمودند: «از بعضی روایات بدست می آید: اگر کسی بر انجام نماز شب عادت داشته باشد و با وجود آن بگوید: فقیرم از او نپذیرید. چون نماز شب تنگدستی و فقر را از بین برده و باعث توسعه در زندگی و بر طرف شدن سختی ها می شود و اگر کسی موفق به انجام دادن تمام یازده رکعت نماز شب نشود، خواندن دو رکعت نماز شفع و وتر، برابر بعضی روایات معادل ثواب تمام نماز شب می باشد.»
فرزند ایشان می فرمایند: تلاوت قرآن، دعا، مناجات و توسل وی به اهل بیت علیهم السلام تا آخر عمر ادامه داشت. او در اوقات خاصی بالای پشت بام می رفتند و زیارت عاشورا می خواندند، درس و مقام مرجعیت مانع این برنامه ها نگردید.
یکی از شاگردان نقل می کند: یک روز پس از پایان درس استاد تبریزی، در مسیر همراه شان بودیم. ایشان در بین راه تکه نانی را که در کوچه زیر پا افتاده بود، برداشتند. بعد از چند قدم برگشتند و آن را کنار پنجره یکی از خانه ها گذاشتند. دوباره برگشتند و آن را از کنار پنجره برداشته و گفتند: شاید صاحب آن راضی نباشد. آن را کنار پنجره دیگری قرار دادند و فرمودند: «این منزل یکی از رفقاء است و صاحبش راضی است.»
یکی دیگر از شاگردان نقل می کند: در آخرین روز جلسه درس همراه آیت الله تبریزی از منزل برای درس حرکت کردیم. استاد کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی را که حاوی روایات اهل بیت علیهم السلام است در دست داشتند لذا نتوانستند در منزل قدیمی خود را قفل کنند. به ایشان عرض کردم: آقا کتاب وسائل الشیعه را به من بدهید و در منزل را قفل کنید. ایشان فرمودند: «نخیر، من می خواهم خودم روایات اهل بیت علیهم السلام را بیاورم تا فردای قیامت باعث نجات من گردد.»
سرانجام عالم وارسته، فقیه صمدانی و مرجع عظیم الشأن جهان تشیع بعد از قریب هفتاد سال تلاش علمی و عملی و دفاع از مکتب تشیع و اسلام راستین و حریم ولایت در سن 82 سالگی در ساعت 22 شب دوشنبه 27 آبان 1385 ه. ش برابر با 28 شوال المکرم 1427 ه. ق در بیمارستان کسری تهران دار فانی را وداع گفته و به ملکوت اعلی پیوست و در جوار رحمت حق جای گرفت.
یکی از ملازمان ایشان می گوید: روزی در منزل آیت الله سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید بودم، حجت الاسلام و المسمین شیخ جعفر تبریزی فرزند مرحوم استاد آیت الله العظمی تبریزی برای تقدیر و تشکر از شرکت ایشان در مراسم تشییع، به منزل آیت الله زنجانی آمده بودند. آیت الله زاده گفتند: یک طلبه عربستانی از منطقه شیعه نشین عربستان احساء و قطیف زنگ زد و گفت: در عالم خواب، آیت الله تبریزی را دیدم، از ایشان سؤال کردم: آقا دیدید چه تجلیلی و تشییع جنازه عظیمی برای شما انجام گرفت. ایشان پاسخ دادند: «من خبر ندارم زیرا بعد از آنکه از دنیا رفتم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمدند و مرا بردند و چند روزی میهمان حضرت بودم و تازه از خدمت حضرت مرخص شده ام.»
بعد از نقل این خواب آیت الله زنجانی فرمودند: «هنیاً له» بر او گوارا باد.
اظهار ارادت مرحوم آیت الله تبریزی رحمه الله
مرجع فقیه آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی رحمه الله در ایام فاطمیه می فرمایند:
یکی از ادله قاطع شیعه که امکان خدشه در آن وجود ندارد و کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد، مسایل مربوط به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است زیرا آن حضرت، مقام و منزلت بلندی نزد خداوند دارد. مرحوم کلینی قدس سره در کافی به سند صحیح روایت می کند که:
جبرئیل علیله السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله مرتباً بر فاطمه زهراء علیها السلام نازل می شد و از آنچه در آینده بر فرزندان آن حضرت وارد خواهد آمد خبر می داد و علی بن ابی طالب علیه السلام آنها را می نوشت.(1)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نسبت به دختر عزیزشان سفارشات بسیاری نمودند، چه شد که این دختر 75 یا 95 روز بعد از وفات پدرش از دنیا رفت و او را شبانه غسل دادند و شبانه دفن نمودند؟! چه پیش آمد که باید قبرش مخفی بماند؟ در صورتی که قدر متیقّن از مودت و محبت به اهل بیت علیهم السلام ، فاطمه زهرا علیها السلام است.
اما با تعمق در تمام زوایای این مسأله مهم و اساسی پی می بریم: وصیت آن حضرت به غسل و دفن در شب و عمل علی علیه السلام به این وصیت حکیمانه، برای اقامه یک حجت بزرگ برای نسل های آینده بود تا در این باره تفکر کنند و بپرسند: چرا قبر حضرت فاطمه علیها السلام مخفی است؟
مرحوم کلینی قدس سره روایت صحیحه ای را از امان هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کند: «انّ فاطمه صدیقه شهیده.»(2)
در روایت دیگری مرحوم کلینی نقل می کند: امیرالمومنین علیه السلام بعد از دفن همسرش فاطمه علیها السلام رو به سمت قبر رسول الله صلی الله علیه و اله کرد و عرضه داشت: یا رسول الله در فراق فاطمه ات، صبر ندارم. آری علی بن ابی طالب علیه السلام که 25 سال صبر کرد و فرمود: «صبرت و فی العین قذی و فی الحق شجی» و در تمام جنگ ها مقاومت نمود، بعد از شهادت همسرش می گوید، صبرم تمام شده است.
سپس به پیامبر صلی الله علیه و اله عرض می کند: دخترت به تو خبر خواهد داد که چگونه امت تو در نابودی او دست و به دست هم دادند. «و ستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها» (3) واژه هضم در اینجا به خود زهرای مرضیه علیها السلام نسبت داده شده است، یعنی همه امت برای از بین بردن آن بانوی بزرگ تلاش کردند و با ضمیمه این جمله به کلام فرزندش حضرت موسی به جعفر علیه السلام که فرمود «فاطمه صدیقه شهیده» نتیجه معلوم خواهد بود.
در ادامه روایت علی علیه السلام رو به قبر پیامبر صلی الله علیه و اله می فرماید: «فاحفها السوال و استخبرها الحال» از مصیبت هایی که از امت تو به وی رسیده است از او بپرس. در دلش، مصائب فراوانی را پنهان کرد و نتوانست حتی به همسرش علی علیه السلام ابراز کند.
تأکید می کنم: آنچه ما را شایسته شفاعت آن حضرت می کند، گریه و اقامه مجالس عزای آن بانوی بزرگوار است که شهادتش موجب قوام مذهب و احیای اسلام بوده است.
جمله ای را می گویم خدا شاهد است؛ دل ما خون است از آنچه بر شیعه می گذرد. نامه هایی که از خارج به دست ما می سد، انسان را متحیر می کند که حجم شبهات چقدر زیاد است آن هم گاهی از خودی ها.
اکثر مخالفین قاصرند نه مقصر و حقیقت را نمی دانند و روز قیامت هم عذاب نخواهند شد. آن قدر قاصر و بی اطلاعند که در یکی از مسافرت های تبلیغی به شمال عراق (که شیعه و سنی با هم زندگی می کنند) روزی از یکی از اهل سنت پرسیدم: مذهبت چیست؟ گفت: حنفی. گفتم: آیا اسم ابوحنیفه در قرآن آمده است؟ گفت: بله! باید ذکر شده باشد، نمی شود اسمش در قرآن نیامده باشد!
اینها برادران ما هستند و وظیفه ما مدارا با آنهاست نه اینکه از عقائدمان تنزل کنیم و دست برداریم. بر شما لازم است اظهار حزن بر مصائب حضرت صدیقه طاهره علیها السلام نمائید زیرا فرمودند: «موالیان ما، یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا».
بعد از، طرح تشکیکات از سوی شخص بیروتی (4) و پخش نوار سخنرانی های وی، آیت الله تبریزی موضع گیری شجاعانه ای نمود و فرمود: چطور این شخص جرأت کرده که این گونه به ساحت مقدس بی بی دو عالم علیها السلام جسارت کند و منکر بعضی قضایا شود؟ حضرت علیها السلام کم مصیبت کشید که اینها این گونه در حق او ظلم می کنند و همسو با ظالمین، منکر بعضی قضایای حضرت علیها السلام می شوند.
حجت الاسلام مطصفوی می گوید: مرحوم میرزا رحمه الله به سبب ولاء و موضع گیری های شجاعانه در قلب اکثر طلاب جای باز کرده بود و هر کس نام ایشان را می شنید خود به خود یاد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می افتاد زیرا که آن عالم بزرگوار بود که فاطمیه را احیاء کرد، فاطمیه را به عاشورای دیگری تبدیل کرد، یک شب خواب دیدم که : مرحوم میرزا رحمه الله با لباس بسیار زیبا و صورت نورانی در مکانی نشسته اند و تابلوی «یا زهرا علیها السلام« بالای سر ایشان نصب شده است و مردم به محضر ایشان می رسند و عظمت عجیبی را مشاهده کردم.
به نظرم آمد این رؤیای صادقه دال بر عظمت آن مرد فاطمی دارد که چگونه در آن گرمای سوزان با پای برهنه از منزل خارج می شد و در حالی که اشک می ریخت می فرمود: «بگذارید پاهایم در مصیبت صدیقه شهیده فاطمه زهرا علیها السلام بسوزد.»
فرزند مرحوم میرزای تبریزی رحمه الله می گوید: یک روز عده ای از فضلا خبر دادند که فلان شخص بیروتی سخنرانی کرده و در مورد هجوم قوم به خانه حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا علیها السلام علامت استفهام گذاشته است و تشکیکاتی راه انداخته و ... با شنیدن این کلمات وضعیت آقا دگرگون شد و بسیار متأثر شدند. مرحوم میرزا رحمه الله خطاب به فرزند خود فرمودند: این طلبه ها می گویند که شخص کذایی در بیروت فلان حرف ها را در حق حضرت فاطمه زهرا علیها السلام زده و در قضیه هجوم، تشکیکاتی راه انداخته است. بپرس و ببین قضیه چیست؟ چرا این حرف ها را زده و چطور جرأت کرده است؟ مگر کسی نیست جلوی اینها را بگیرد؟
مرحوم میرزا به حدی ناراحت شدند که سخت بیمار شدند.
فرزند آیت الله تبریزی رحمه الله می گوید: حرکت مرحوم میرزا با پای برهنه با جمعی از فضلا، طلاب و مؤمنین در روز سوم جمادی الثانی یعنی روز شهادت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در فصل گرما واقع می شد؛ گرما بسیار سوزاننده بود، حتی یک گام برداشتن بر روی زمین با پای برهنه مشکل بود، به طوری که من طاقت نداشتم قدمی بردارم. از این رو به مرحوم والد رو کرده و گفتم: آقا! گرما شدید است، شما اگر اذیت می شوید، کفش بپوشید. ایشان همان طور که به سینه می زد و گریه می کرد، فرمودند:
«فرزندم! بگذار پاهایم بسوزد. برای مصیبت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هر کاری بکنم، کم است. مگر این دخت رسول خدا صلی الله علیه و اله چه گناهی داشت که این همه ظلم در حق او مرتکب شدند. پسرم! مگر مصیبت حضرت کم بود؟ ما در مصیبت بی بی دو عالم علیها السلام هر کاری کنیم، کم کرده ایم. می خواهم هر آن چه در توان دارم در راه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تلاش نمایم تا قیامت حسرت آن را نخورم.»
فرزند مرحوم میرزا می گوید: وقتی به خانه برگشتیم، کف پای ایشان بر اثر شدت گرمای سوزان آسیب دیده بود؛ ولیکن ایشان اشک می ریخت و می فرمود:
این برای مصیبت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام کم است. ظلم هایی که بر اهل بیت علیهم السلام به خصوص ظلمی که بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گذشت از مسلّمات تشیع است و به هیچ عنوان نباید در خصوص آن کوتاه آمد؛ زیرا قضیه هجوم به خانه حضرت علیها السلام حکایتی را به دنبال دارد که معاندین اهل بیت علیهم السلام از آن می ترسند و می دانند اگر ین قضیه مطرح شود دستگاه کذایی آنان به خطر می افتد، بنابراین سعی می کنند با استفاده از بعضی ساده لوحان و بعضاً منسوب به حوزه، شبه هایی را مطرح نمایند، غافل از اینکه مظلومیت اهل بیت علیهم السلام خود، سند گویای حقانیت تشیع می باشد. مسئله هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام نزد شیعه از مسلمات است و ارتباط مستقیم با عقاید دراد و هر کس در آن شبه کند از ما نیست، بر همه است که با عقیده سالم و صحیح به مسئله ظلمی که بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام رخ داد ایمان داشته باشند و به وسوسه شیاطین گوش ندهند. نمی دانم چرا این افراد علی رغم سفارش رسول اکرم صلی الله علیه و اله در حق حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که خود اهل سنت به آن اعتراف دارند حرف هایی می زنند که قلب امام زمان علیه السلام را به درد می آورند.
ظلمی که بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در زمان حیاتشان رخ داد کافی نبود که بعضی ضمن کمک به معاندین در مطرح نمودن شبهات بی اساس فتنه ایجاد می کنند و طبیعی است افراد ولائی و متدین نمی توانند در مقابل القای این شبهات ساکت بنشینند.
مگر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و اله نفرمود:
«ان فاطمه بضعه منی یؤذینی ما اذاها(5)؛ فاطمه ، پاره تن من است.»
«فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی(6)، «فاطمه بضعه منی فم اغضبها فقد اغضبنی (7)؛ فاطمه، پاره تن من است هر کس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است».
«فاطمه سیده نساء اهل الجنه»(8)، «الا ترضین ان تکونی سیده نساه هذه الامه و نساء العالمین(9)؛ فاطمه، بانوی زنان اهل بهشت است، آیا نمی خواهی (فاطمه) بانوی زنان این امت و زنان جهان باشی».
فرزندانم! در هر حال از مظلومیت حضرت علیها السلام دفاع کنید و با انتخاب طریق صحیح و عدم اعطای بهانه به مخالف، از احرار صدیقه شهیده علیها السلام دفاع نمایید.
مرحوم میرزای جواد تبریزی رحمه الله در ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا علیها السلام (ایام فاطمیه سال 1427 ه. ق) سخت بی تابی می کردند و در ایام فاطمیه به شدت گریه می کردند و چون ایشان کسالت داشتند، اطرافیان برای حال ایشان بسیار نگران بودند و می گفتند: آقا! کمی تحمل کنید، برای حالتان خوب نیست، کمتر بی تابی کنید؛ ولیکن ایشان می فرمود: نمی توانم! مصائب حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به
قدری است که انسان نمی تواند خود را کنترل کند و ایشان آن قدر بی تابی می کرد که سرانجام چشم چپ ایشان از شدت فشار منحرف شده و اطرافیان به خصوص اعضای شورای استفتاء به وضوح مشاهده می کردند که مرحوم میرزا اختیار یکی از چشمان خود را از دست داده است. برای علاج چشم مرحوم میرزا به پزشکان مختلف مراجعه شد و بعد از بررسی و معاینه، نظر دکترها این بود که چشم هیچ عیبی ندارد، ولیکن به آن فشار آمده و زیاد خسته شده است؛ از جمله دکتر تلاشان که ایشان بعد از معاینه و بررسی کمل چشم مرحوم میرزا گفتند: چشم سالم است؛ اما بسیار خسته شده و به آن فشار آمده است. ولیکن نگران نباشید، بگویید آقا کمی استراحت کنند و از چشم خودکار نکشند.
بعضی از پزشک ها سؤال می کردند: مگر آقا چه کار می کند که آن قدر به چشم های شان فشار آمده است! وقتی قضیه بی تابی در ایام فاطمیه و گریه بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را دلیل خستگی چشم آقا بیان می کردند، تحت تأثیر قرار می گرفتند و از چهره آنها می شد فهمید که می گفتند: این پیر ولاء چقدر نسبت به این خاندان مخلص است. مرحوم میرزا هنگامی که شروع به گریه می کردند بسیار اشک می ریختند. بارها مرحوم میرزا می فرمودند: «نمی دانید بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام چه گذشت. این دخت رسول خدا صلی الله علیه و اله چه گناهی کرده بود که باید به او آن قدر ظلم کنند»، سپس شروع به گریه می کردند و می فرمودند: «بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله این دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه و اله چه مصائبی را تحمل کرد، ولیکن ضمن دفاع از حریم ولایت مانند همسر خود صبر کرد تا زحمات رسول خدا صلی الله علیه و اله از بین نرود و در کنار مولا علی بن ابی طالب علیه السلام چه مصائبی را تحمل نمود؛ سرانجام غاصبان حرمت او را نگاه نداشتد و به درب خانه وی هجوم بردند و آن را سوزاندند. حضرت بین در و دیوار قرار گرفت و آن چنان ضربه ای به جسم مقدس شان وارد شد که بر اثر آن به شهادت رسیدند.»
عده ای از مشککین سعی می کردند برای باز گرداندن اعتبار خود آن گونه تبلیغ کنند که میرزای تبریزی رحمه الله از آن موضع های خود عقب نشینی کرده و دیگر آن اعتقاد را نسبت به فلانی ندارد. در آخرین روزهای عمر پر برکت مرحوم میرزا ایشان به فرزند خود تأکید کردند که ک «من آنچه که انجام داده ام برای رضای خدا و به محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام بوده و تا آخرین لحظه بر آن مواقف خود اصرار دارم و با اعتقاد کامل به آنچه که انجام داده ام (از قبیل سخنرانی، استفتاء و ...) معتقدم و هیچ گونه تغییری در مواضع خود نداده و دوباره بر آن تأکید می کنم، مبادا بعضی بخواهند سوء استفاده کنند و سم پاشی کنند که میرزا از کرده خود پشیمان شد، خیر، من بر آنچه انجام دادم یقین داشته و دارم و تا آخرین نفس از آن مواقف دفاع می کنم و با قلبی مطمئن به سوی پروردگار سفر می کنم، فرزندم تو موظفی هر کسی که از تو سؤال کرد بگویی: آنان که در قضیه حضرت علیها السلام شک می کنند ضال و مضل هستند و از رحمت خدا بدور هستند و قضیه فاطمه زهرا علیها السلام از مسلّمات نزد شیعه اثنی عشری است و از ضروریات مذهب می باشد و هر کس به هر نحوی در آن مجادله کند فردای قیامت مسئول است.»
فاضل محترم سید محمود غریفی می گوید: با جمعی از دوستان، بعد از القای شبهات و موضع گیری مرحوم میرزا جواد تبریزی رحمه الله در مقابل سید بیروتی، شروع به فعالیت درجهت مقابله با خط منحرف کردیم، من با یکی از طلاب محترم از کشور سوریه با ماشین به سوی عربستان حرکت کردیم. در بین راه ماشین ما لاستیک ترکاند و پس از آنکه چند مرتبه واژگون شد من از شدت ضربه، از حال رفتم و دیگر چیزی متوجه نشدم، اما دوستم که همراه من بود می گفت: بعد از آنکه ماشین شروع به چرخیدن کرد، تو از پنجره ماشین به طرف بیرون پرتاب شدی و از ناحیه کمر به سنگ بزرگی که کنار جاده بود، اصابت کردی، به طوری که هیچ گونه حرکتی نداشتی. می شنیدم آنان که دور ماشین جمع شده بودند، خطاب به تو می گفتند: این شخص مرده است! و در هر حال تو را از زمین بلند کرده تا به سردخانه منتقل کنند.
سید محمود می گوید: مردم در حال انتقال دادن من بودند، ناگهان حرکتی در من مشاهده می کنند، از این رو تصمیم می گیرند که مرا سریع به بیمارستان برسانند. من بعد از چند روز کم کم چشمانم را باز کردم، اما متوجه شدم که اصلاً نمی توانم از جای خود حرکت کنم و قادر به حرکت نیستم. بعد از چند روز که اصلاً حرکت نداشتم، تصمیم گرفتند مرا به کشور بحرین منتقل کنند که معالجه در کنار خانواده ادامه پیدا کند. یکی از شب ها در حالی که بر روی تخت از شدت درد به خود می پیچیدم، سوال کردم: من چه کاری کرده بودم که خدا مرا به این بلا دچار کرد (لازم به تذکر است با ضربه ای که به کمر من وارد شده بود، اصلاً امیدی برای بهبود وجود نداشت و اکثر پزشکان از سلامت من مأیوس شده بودند و می گفتند: شما دیگر قادر به راه رفتن طبیعی نیستی.) در این فکر بودم، ناگهان به یادم آمد که میرزا جواد تبریزی در مقابل سید بیروتی، (به خاطر تشکیکاتی که در فضایای حضرت زهرا علیها السلام داشت) ایستاد و ما هم در کنار میرزا در مقابل آن شخص ایستادیم. به فکر فرو رفتم که نکند در حق آن شخص زیاده روی کرده ایم و شاید آن شخص نباید این قدر مورد هجوم قرار می گرفت و در نهایت در تلاطم این افکار بودم تا آن که یک شب در عالم خواب خانمی با وقار و نورانی را دیدم (صحنه ای که قابل وصف نیست) پارچه سبزی در دست داشت، فهمیدم که بی بی است، حضرت زهرا علیها السلام رو به من کرد و گفت: «فرزندم! در مظلومیت من شک می کنی، در ظلمی که بعضی در حق من روا داشتند؟» آن گاه پارچه سبز را بر روی من کشید. من از شدت تأثیر رؤیا، از خواب بیدار شدم و وقتی چشمانم را باز کردم، دیدم که می توانم به راحتی بنشینم و هیچ گونه دردی ندارم و کم کم بلند شدم و بر روی تخت خود نشستم. ناگهان یکی از پرستارها وارد اتاق شد.
این خواب موجب شد به خط ولائی میرزا جواد تبریزی رحمه الله مطمئن شوم و خودم را وقف دفاع از بی بی، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام کرده ام و کتاب های فراوانی را جهت دفاع از این خط اصیل گردآوری کرده و بعضی از آنها را به چاپ رسانده ام.
روزی یکی از شاگردان فقیه وارسته مرحوم میرزای تبریزی رحمه الله خبر داد که بعضی افراد در خصوص «حدیث کساء» به نحو موجود در «مفاتیح الجنان»ایجاد اشکال کرده و مفاتیحی ارائه نموده اند که بدون حدیث کساء می باشد. آیت الله تبریزی سخت ناراحت شده و فرمودند: حدیث کسای مشهور و معروف بین علما و مؤمنین، همین حدیث کسای موجود در «مفاتیح الجنان» است و بسیار مجرب می باشد. حدیث کساء توسل به مقام شامخ ائمه علیهم السلام است و مضامین آن بسیار عالی می باشد بسیاری از افراد جهت حل مشکل، آن را تجربه کرده و نتیجه گرفته اند. اصولاً توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، صدیقه طاهره علیها السلام، و ائمه معصومین علیهم السلام و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات از مسلمات و مرتکزات در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمه علیهم السلام بوده و جای هیچ شک و شبهه ای در آن نیست و اگردر موردی مانند این موارد که از مسلّمات بین مؤمنین است، روایات زیادی در دسترس نباشد، که نه به جهت ضعف مطلب؛ بلکه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است، این خود کافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد. اصحاب ائمه علیهم السلام عمده اهتمام شان بر این بود که در فروع، جهات مختلف را مورد سوال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه که به مقام و منزلت معصومین علیهم السلام مربوط می شود، به جهت وضوح و مسلم بودن به سؤال و نقل معدود اکتفا می کردند. مسئله توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام امری نیست که کسی بتواند درآن تشکیک نماید، هر چند بعضی ها که نمی دانند یا نمی خواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم؛ به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، اما تلاش اینان بی ثمر بوده و به نتیجه ای نخواهد رسید. مگر نه اینکه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: «و ابتغوا الیه الوسیله» یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرب به درگاه او وسیله بجویید. چه وسیله و واسطه ای مهم تر و اساسی تر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام می باشد! توسل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امت و علما و اصحاب ائمه علیهم السلام امری رایج بوده بلکه در انبیاء سابق هم مورد توجه بوده است؛ چنان که از روایاتی که در توبه حضرت آدم در ذیل آیه شریفه: «و تلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه» وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیاء به دست می آید.
یکی از مصادیق «و ابتغوا الیه الوسیله» دعا است که حدیث کساء را شامل می شود. این حدیث شریف را بخوانید که نتایج آن را بزرگان از مؤمنین دیده اند و ان شاء الله به عنایت امام زمان علیه السلام امور حل می شود. نگرن نباشید، از خدا بخواهید که لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، وی در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس می کنید که لذت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.
پی نوشت ها :
1- کافی 241/1 حدیث 5
2- کافی 458/1 حدیث 2
3- کافی 458/1
4- محمد حسین فضل الله بیروتی
5- صحیح مسلم، ج4، ص 1093؛ فتح الباری، شرح البخاری، ج9، ص 408، ح523
6- فتح الباری، شرح البخاری، ج7، ص 98 و 131، ح 3714 و 3767.
7- صحیح البخاری ، ج5، ص 83، ح 232؛ مناقب ابن المغازلی، ص 180؛ مناقب الخوارزمی ، ص 353؛ الطبقات الکبری، ج8، ص 206: مستدرک الصحیحین ، ج3، ص 158- 159.
8- مسند بزار
9- مستدرک حاکم